#نعم_الرفیق
من از
#چشــــمـان تۅ
چیـــــزے نمـــےخواهم
بہ جــــــز گاهے نگــــاهے..✨
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌺شادی ارواح مطهر شهدا صلوات.....
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از امشب تصمیم بگیرید
بگید امام زمان (عج) از این به بعد هرجا کم بیارم میگم تو صاحب منی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
هر لحظہ چشم براه توام ...
و بدان امید دارم که
سرانجام بازآیی
و بر چشمانم قدم گذاری
و جان بخشی ...
می آیی ... می دانم ...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت دوم
✨زبان بسته چنان به کاروانی که امتدادش از پشت تپه بیرون زده بود، خیره شد که سیندخت بی اختیار او را رها کرد و به سوی خیمه مولا خلیل شتافت.
🍁برده سیاه مقابل او ایستاد و با صدایی بم گفت:
_ارباب نماز می خواند شاهزاده. باید اذن ورود بگیرم.
سیندخت لحظه ای ایستاد و سر به سوی تپه ها برگرداند. خواب نمی دید. به راستی کاروانی در میان سرخی شفق به قبیله نزدیک می شد.
مولا خلیل با دست های فرتوت خود، پرده خیمه را بالا زده بود.
_چه شده است سیندخت؟! داخل بیا که اگر هم نمی آمدی، تو را فرا می خواندم. از صبح می خواستم تو را ببینم.
سیندخت، با گونه هایی که از شادمانی گل انداخته بود، وارد خیمه شد و مقابل تخت حصیری مولا خلیل بر زمین زانو زد.
_نیم ساعتی مانده تا کاروان در قبیله ما اتراق کند. سمند، من را صدا کرد. زبان سمند را فقط من می دانم. صدایم کرد و گفت وقت رفتن است.
مولا خلیل سرفه ای کرد.
_زبان سمند تو را نمی دانم اما به تعبیر رویای صادقه خودم ایمان دارم. دیشب خوابت را دیدم سیندخت. دروغ چرا؟ بگذار همه چیز را برایت بگویم.
سیندخت به رعشه دستان پیرمرد زل زده بود.
_همه چیز را می دانم مولا خلیل. اینکه تصمیم داشتی بعد از چهلم پدرم، از میان پسرانت، یکی را برای همسری برگزینم.
مولا خلیل این بار سر بلند کرد و به نگاه مستقیم سیندخت خیره شد.
_آری و اگر دیشب آن خواب را نمی دیدم، امروز، روز تعیین همسر برای تو بود.
سیندخت دامن حریرش را دور تا دور خود مرتب کرد.
_کدام خواب؟! نکند به شیهه سمندم ربط داشته باشد.
مولا خلیل سرفه بلندتری کرد:
_از وقتی سمندت، شیهه کشان، خود را به قبیله من رساند و خون روی یال هایش من را بر آن داشت تا پسرانم را در پی اش روانه کارزار با حرامیان کنم، حال و هوایم دگرگون شد. تو را که غلتیده در خون، میان کپر قبیله نشانم دادند، با خود اندیشیدم باید به جای پدری که یاغیان از تو گرفتند، سایه سرت باشم. نذرت کردم تا به هوش بیایی و بتوانی به زندگی ادامه دهی. چشم که گشودی و نگاه مصیبت بارت را که دیدم بر آن شدم تا تو را برای همیشه در قبیله ام نگه دارم. تا آنکه کنیزی که به خدمتت گمارده بودم برایم خبر آورد که تو دختری عجم از سرزمین پارس هستی و به آیین زرتشت...
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فردای قیامت مواخذه خواهیم شد اگر این آقا را به مردم معرفی نکنیم.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
توصیه امام زمان به راه گم کردهها...!
در "مفــاتیـــح الـجنــــان" آمـده است که امـام
زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سه بار
به سیـد رشتـی فرمودند: نافله، نافله، نافله
و مقصود، #نمازشب است،
همچنین سه مرتبه فرمودند:
عاشورا، عاشورا، عاشورا،
که مقصودشان #زیارتعاشورا است
و سه مرتبه فرمودند:
جامعه، جامعه، جامعه،
که مقصودشان #زیارتجامعهکبیره است.
سید رشتی در راه حج است که از کـاروان
عقب می ماند و راه را گم میکند، در این
مـوقـع بـه محضــر امـــام زمـــان (عجل الله
تعـالـی فـرجـه الـشریـف) مشـرف میشود.
نکتـه مهم در این تشرف این است که اگر
راه را گم کردید، زیـارت عاشورا را بخوانید،
جامعه کبیره و نماز شب بخوانید تا مسیر
حق را ببینید و در صـراط مستقیم بیفتید.
📚 کتاب پرده نشین (شرح کلمات عرفانی اخلاقی آیت الله بهجت ره) صفحه ۱۶۱
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
#امام_عزیز_وغریبم❤️
سرشد بہشوق وصل تو فصل جوانیَم
هرگز نمےشود ڪہ از این در برانیَم
#یابن_الحسن براے تو بیدار مےشوم
#صبحٺ_بخیر اے همہے زندگانیم
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سوم
✨صدای شیهه اسب، بار دیگر، نگاه سیندخت را به عقب بازگرداند:
_به گمانم رسیدند. کاروانی که من را با خود خواهد برد امشب باید اینجا اتراق کند. مولا خلیل! امشب من و شما حرف های زیادی با هم خواهیم داشت.
🍁مولا خلیل برده سیاهش را صدا کرد:
_به پسرانم یاسر و محمد و عمرو بگو که کاروان را میهمان سفره قبیله کنند.
پرده خیمه وقتی از میان دست های برده رها شد، سیندخت رشته کلام را به دست گرفت:
آری، در هر صورت شما پدری را در حق من تمام کردید. اما نه که قدرنشناس باشم، که هرگز خوبی های شما و پسرانتان را فراموش نخواهم کرد. با این همه نقل پیغمبری زرتشت و محمد(صلی الله علیه و آله) نیست. صحبت دل است مولا خلیل! پدرم می گفت: دین، دل می خواهد. دل که نباشد، دین جز کافری نمی آورد. من لایق پسرانت نیستم؛ چه بر آیین محمد(صلی الله علیه و آله) باشم و چه بر دین زرتشت. لایق نیستم به خاطر آنکه دلم با من نیست. دل سیندخت، در کوه های نیشابور، چشم به راه کیارش مانده است. دل سیندخت در سرزمین مرو، هر آن در پی نفس های کیارش، سرگردان می تازد.
سپیده صبح بود که سیندخت سرش را از آرامگاه پدر برداشت و به چشمان مولا خلیل خیره شد.
_اموال باقیمانده پدرم، بهای جان من است که قبیله شما نجاتش داد. هر چند...
بغض کرده بود. می خواست آنچه را در دلش مانده، بر زبان بیاورد. می خواست بگوید همان روز اولی که به هوش آمد و دید که اعراب او را به زندگی بازگردانده اند، تا چه اندازه از عمری که دوباره یافت، بیزار شد.
می خواست اعتراف کند به نفرتی که سال ها بود از مردان عرب در دل داشت. قبل از آنکه چیزی بر زبان بیاورد، ضمیر روشن مولا خلیل گفتگوهای نهان او را دریافته بود.
_جان هیچ انسانی را انسانی نجات نمی دهد. این خدای تو بود که تو را به زندگی بازگرداند و از میان قافله تجاری پدرت تنها به تو فرصت دوباره ای برای زیستن داد. من و پسرانم جز به فرمان محمد(صلی الله علیه و آله) عمل نکردیم که او مردان را به تکریم زنان فراخواند و میزان کرامت و بزرگواری مرد را در حرمتی که برای زنان قائل است، تعیین فرمود.
سیندخت چیزی نگفت. نه فقط در سخنان مولا خلیل صداقت موج می زد، که در طول روزهایی که میان این قبیله زندگی کرده بود چیزی جز رعایت حرمت زنان ندیده بود. برخلاف آنچه کنیزش رافعه از اعراب جاهلیت حکایت کرده بود؛ از قصه تلخ زنده به گور کردن دختران، به جرم آنکه پسر زاده نشده اند!
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش
همون جا افتاد و به آسمون پر کشید
درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم
یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن
به هر سختی بود برگردوندیم
خیلی تعجب آور بود
هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه
اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود
دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه
انگار همین الان شهید شده باشه
خم شدم که صورتش رو ببوسم بوی عطر می داد
#شهید_غلامعلی_پیچک
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
.
آنقدر شهید
با تیر و ترکش دیده ایم
که یادمان می رود
#جنگ_نرم هم شهید دارد
جانباز دارد
شیمیایی دارد
درد دارد ...!
#بجنگید
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمانم در انتظار دیدارت به راه مانده است .
موهایم در حسرت ظهورت ، سپید گشته است .
جانم از التهاب غیبتت ، به لب رسیده است ...
تمام این عمر را در آرزوی لحظه ی زیبای آمدنت ، حسرت بار و غم انگیز ، سر کرده ام ...
تو را به چشم به راهان بیقرار ، قسم ...
مهربانم...
نگذار دیدار به قیامت افتد ...
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥این رفتار آقای رئیسی را دیدم یاد حدیث عنوان بصری پیر مرد ۹۴ ساله دوستدار امام صادق علیه السلام افتادم که او را اینگونه پند داد .. ...
💥اگر کسی به تو گفت: اگر یکی بگویی ده تا می شنوی، بگو: اگر ده تا هم بگویی یکی نمی شنوی، دوم اینکه، اگر کسی دشنام داد بگو: اگر تو راست می گویی از خدا می خواهم که مرا ببخشد، و اگر دروغ می گویی از خدا می خواهم که تو را ببخشد.
✍میثم_تمار
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🔴۱۷ شهریور ۱۳۵۷،یکی از غمانگیزترین و تاریخسازترین روزهای ایرانِ معاصر!؟
💬ماه رمضان تازه تمام شده بود؛ اما غوغای تهران تازه شروع شده بود. این بار شعارهای تظاهرات رادیکالتر از همیشه؛ اصلِ سلطنت را هدف گرفته بود.
💬رژیمِمستاصل حرف از آشتیملی میزد؛ دولتِفرمایشی عوض شد؛ اما به روشنی معلوم بود که تظاهرات عید فطر (۱۳شهریور) شاه و دربار را ترسانده...
💬پهلویدوم [سوار بر هلیکوپتر] تظاهرات نیم میلیون تهرانی که نمازعید را به امامت آیتالله مفتح، در تپههای قیطریه خوانده بودند، دیده بود.
💬صبح۱۴شهریور؛ مردم جای آنکه سر کارشان بروند، به خیابان آمدند. رژیم، اعلام حکومت نظامی کرد حتی در شهرهای کوچکتری مثل کازرون و جهرم!
💬حکومتنظامی شده بود اما کسی اعتنا نمیکرد. اعتراض دستهجمعی ادامه داشت. راهپیمایی بزرگ در راه بود.
زمان: جمعه۱۷شهریور
مکان: میدان ژاله.
💬تجمع بیش از ۳نفر ممنوع شد؛ علاوه بر ماشینهای رزمی تانکها هم به خیابان آمده بودند، اما مردم اعتنا نکردند. تیربارانِجنونآمیز شروع شد...
💬طبق آماری غیررسمی ۴۰۰۰ نفر در کل تهران و ۵۰۰ نفر در میدان ژاله در کمتر از چندساعت شهید شدند. فرماندار نظامی فقط مرگ ۸۷ نفر را تایید کرد!
عکاسها و خبرنگارها وقتی به ژاله رسیدند، ماشینهای ابپاش مشغول شُستن خونها بودند. جویهای تهران [و ایران] دوباره سرخِسرخ شده بود.🌷🌷🌷
۱۷شهریورروزننگ شــــــــــــــــــــاه
۱۷شهریور افتخارما
،درود به روان پاک شهیدان راه خدا
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
#امام_عزیز_وغریبم❤️
سرشد بہشوق وصل تو فصل جوانیَم
هرگز نمےشود ڪہ از این در برانیَم
#یابن_الحسن براے تو بیدار مےشوم
#صبحٺ_بخیر اے همہے زندگانیم
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت چهارم
✨ زنگوله شترها سیندخت را از کنار قبر پدر بلند کرد.
_شما و پسرانتان تا همیشه من را مدیون خود کرده اید. گمشده ام را خواهم یافت و با او به زیارت مزار پدرم خواهم آمد. آن روز، روزی است که بخشی از ثروتم را به این قبیله هدیه خواهم کرد تا شاید جبران مهربانی هایتان در حق من باشد.
🍁مولا خلیل سرفه کرد.
_سیندخت! تو گمشده ات را می یابی و به این سرزمین بازخواهی گشت. اما اگر روزی آمدی که من نبودم، پسرانم، برادرانت خواهند بود. به آنها وصیت خواهم کرد که شاهزاده ایرانی را چونان خواهر خونی خود دوست داشته باشند و میزبانی اش کنند.
فجر صادق، در کرانه های بیابان، خود را ظاهر کرده بود. سیندخت ایستاد و گوشه خاکی دامانش را تکاند. حریر روی سرش را جابه جا کرد و از همان گوشه گورستان به قافله آماده حرکت چشم دوخت.
_مولا خلیل! خوابت را به من نگفتی. چیزی تا رفتنم نمانده. سمندم که بتازد، همه سخنانت را مرور خواهم کرد. جای خوابی که برایم تعریف نکرده ای، به چه چیزی بیاندیشم؟
پیرمرد این بار خندید و عصایش را روی زمین حرکت داد.
_دخترم! خوابم را نگه داشته بودم تا بدرقه سفرت کنم و الان زمانش رسیده. بیا تا خود را به کاروان مَرو می رسانیم و دستت را در دست آنها می گذارم، برایت تعریف کنم.
سیندخت، پابه پای عصای پیرمرد، رفتن آغاز کرد. لحظه ای ایستاد و سربرگرداند. به قبر پدر خیره شد و زیر لب گفت:
_برمی گردم پدر! به همراه کیارش بازخواهم گشت و برایت مقبره ای خواهم ساخت که زرتشتیان فارس تا ابد نام و نشانت را داشته باشند.
صدای پیرمرد آرامتر از همیشه به گوشش رسید:
_می خواستم طبق رسم قبیله، جوانان را میان میدان انتخابت بگذارم و شاهینی در دست های تو قرار دهم تا آزادش کنی و روی شانه هر کدام که نشست، تاج همسری با تو را به او ببخشم.
صدای خنده سیندخت در گوش پیرمرد پیچید.
_عجب اسطوره آمیز! من اما هرگز به چنین انتخابی تن نمی دادم مولا خلیل! نهایتش این بود که جوان قبیله ات شاهینی داشته باشد، نه سیندخت را. دختر سلطان بهادر، خودش انتخاب می کند، نه شاهینش! تمام سرزمین فارس است و یک سلطان بهادر. هستیِ سلطان بهادر است و یک سیندخت! چطور گمانت رفت که سیندخت بدین سادگی شوهری برگزیند؟!
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
⭕️ لباس خدام حرم مطهر رضوی شایسته و برازنده شهید #رئیسی_عزیز، #سردار_سلیمانی_عزیز و شهدای خدمت هست.
🔻باید از مسئولین آستان قدس رضوی سوال کرد که با کدام شرایط لباس مقدس خادمی را بر تن این شخص معلوم حال کرده اند!
❌ این لباس احترام دارد!
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🍃#حدیث_مهدوی
🌴امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🍀ملعون است ملعون است کسی که نماز صبحش را تأخیر بیندازد
تا زمانی که ستارگان محو شوند.🍀
📗بحار الانوارج۵۲_ص۱۶
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 مادر شهیدان مصطفی، مرتضی و محمد پالیزوانی در بیمارستان فوت میکند اما توسط سه فرزند شهیدش به دنیا باز میگردد.🕊
داستان را از زبان برادر شهیدان بشنوید.🎋
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
❣سلام مولاجان✋
✨سلام میدهم و دلخوشم که فرمودید:
هر آن که در دلِ خود یاد ماست، زائر ماست.
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت پنجم
✨مولا خلیل سر تکان داد.
_حق با توست سیندخت و من این را دیر فهمیدم. وقتی فهمیدم که دیدم شاهین را میان جوانان قبیله رها کرده ام و او چرخی زد و روی شانه هیچکدام ننشست. تا آنکه مقابل تو فرود آمد و آنقدر رامت شد تا تو را بر خود سوار کرد و به سوی شرق بال گشود.
🍁بعد از این رویای صادقه، دانستم که تو ماندنی نیستی و دیدم و دارم می بینم که چگونه به ناگهان رفتنی شدی. باشد، برو دخترم! برو اما این را بدرقه راهت داشته باش که تو را شاهین بخت با خود می برد. تو به راهی می روی که نهایت ندارد. به راهی که تمامش حقیقت است. اما... اما راستش خودم حیران شده ام...
پیرمرد درست می گفت اما گفتنش را ادامه نداد. حیران بود و نمی خواست این پریشانی را بر زبان بیاورد.
عمرو روی در روی پدر ایستاد و مشکی پر از آب مقابل سیندخت گرفت.
_شاهزاده! زاد و راحِله سفر شما را کاروان به عهده گرفته، اما این مشک آب را از چشمه ای در دل کوه پر کرده ام. با خود داشته باشید تا تشنگی بر شما راهی نیابد.
سیندخت مشک را در آغوش گرفت.
_به من گفته اند که وقتی سمندم با یال های خونینش به قبیله شما پناه آورده، همین چهل روز پیش را می گویم، شما اولین کسی بوده اید که شمشیر از نیام کشیده و سوار بر سمندم به نجاتم شتافته اید. بعضی دِین ها را نمی شود جبران کرد. به قول مولا خلیل: اجرتان با خدای محمد(صلی الله علیه و آله) و به زبان من پاداشتان با اهورامزدا.
عمرو دست بر سینه گرفت و به رسم ادب سر خم کرد.
مردی میانسال خود را به جمع آنها رسانده و رو به مولا خلیل کرد.
_ارباب قبیله! اهل کاروان من، قدردان میزبانی شما هستند و خواسته اند این کیسه زر را به نشان سپاسی از قریش، تقدیمتان کنند. اگر در سرزمین ایران امری باشد، امانت دار شما خواهیم بود.
پسران قبیله، یکی یکی، دورتادور آنها حلقه زدند. مولا خلیل وزن استخوان هایش را روی عصا رها کرد و به مرد خیره شد.
_جانم به فدای مولایم علی بن موسی(علیه السلام). هستی ام به قربان فرزندان موسی بن جعفر(علیه السلام). چند ماه قبل بود که کاروان خواهرشان از این قبیله عبور کرد. اکنون هم شما به سوی مولایم در سفر هستید. امانتی که دارم این دختر عجمی است که می خواهم دستش را در دست گمشده اش بگذارید. او باید به مَرو برسد؛ همان مقصدی که شما در پیش دارید.
مرد به سیندخت نگاهی انداخت و چشمانش را در دور دست بیابان، به تماشایی بلند سپرد.
_چنین خواهد شد و این امانت به یاری مولایم به مقصد خواهد رسید.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#حناي_خون
🗣| راوي :كرامات شهدا
📚|منبع :كتاب كرامات شهدا
بار آخري كه از جبهه آمد، موي سر و صورتش بلند شده بود. به او گفتم: «حاجي! موي سر و ريشت خيلي بلند شده، اصلاح كن». در جوابم گفت: «مي خواهم آن را خضاب ببندم». خنديدم و گفتم: «از رنگ قرمز حنا خوشم نمي آيد». در جوابم گفت: «اين موها و ريش ها مي خواهند با خون سرخ خضاب بسته شوند». وقتي پيكر مطهر شهيد را برايمان آورده بودند، ريشش با خون خضاب شده بود.
راوي : همسر شهيد حاج حسين بصير
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
بسیجی با اخلاص و بی ریا نوجوان #شهید_علیرضا_محمودی_پارسا
شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۲۹
فکه؛ عملیات والفجر مقدمّاتی
بخشی از توبه نامه شهید علیرضا محمودی(۲)؛ شهید سیزده ساله دفاع مقدس:
«پناه میبرم به خدا از این که:
🔸از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم
🔸از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم
🔸از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند
🔸از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم
🔸از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خندهدارتر از همه هستم ...
🔸از این که ... »
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️چگونگی یاری امام زمان در تمامی لحظات
حجت الاسلام دارستانی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
📨#خاطرات_شهدا
🌹شهید مدافعحرم #وحید_نومی_گلزار
🦋همسر شهید نقل میکنند: یک روز وحید ناراحت از سر کار به خانه آمد و مستقیم به آشپزخانه رفت و وسایل را جدا میکرد؛ نصف وسایل را برداشت. بهش گفتم: «وحید این وسایل را چهکار میخواهی بکنی؟» گفت: «دوستم تازه ازدواج کرده، در منزلشان هیچی ندارند. از لوازم منزل، آنهایی که از نظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم.»
🦋در آن مدتی که در بندرعباس بودند، این کار وحید سهمرتبه تکرار شد. حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید تا دوستش و همسرش به گردش بروند و زندگی مشترکشان نابود نشود.
هدیه به روح مطهر شهید صلوات
اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#وقت_سلام 🤚🕗
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا
#السلام_علیک_یاامام_رئوف💚
#یاامام_رضاجانم❤️
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌱هزار بار هم که
بهار بیاید کافی نیست!
🌱تویی...ربیع الأنام همان بهار
که قرار است تیشه ای باشد
برای شکستنِ انجماد دل هایی،
که سالهاست یخ زده اند!
به گمانم حلول تو،نزدیک است!
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت ششم
✨یاسر با شانه های لرزان مقابل مرد زانو زد؛ طوری که سیندخت با دهانی نیمه باز در تماشای او غرق شد.
🍁_برادر! من هم امانتی دارم. امانت من و قبیله ام دل هایی است که از یک سال و نیم پیش در ماتم فرو رفته است. از طرف ما به بانو بگو که بیشتر از یک سال است که از رفتن کاروان برادرتان می گذرد. از روزی که مأمون ایشان را به سوی خود خواند، برکت از سرزمین ما رفت. من و برادرانم بارها نشستیم و بی وفایی کوفیان را در عهد امام حسین(علیه السلام) مرور کردیم. نکند این حاصل کوتاهی ما باشد که برادر شما را به تبعیدگاه مامون بردند.
مردی که یاسر، پیش پایش سر فرود آورده بود، پلک بر هم نهاد و از عمق جان، آه کشید. آهی جانسوز که هُرم آن را سیندخت به وضوح در جان خود دریافت.
خورشید رو به غروب بود و قافله در میانه صحرا به آبادی کوچکی نزدیک می شد. سیندخت، سوار بر سمندش، در انتهای کاروان آرام می آمد. آمدنی که یَله(رهابودن) ماندن سرش را روی شانه، پنهان داشته بود.
پلک بر هم نهاده و نشسته بر سمند، به خواب رفته بود. خواب، او را در یکنواختی صحرا ربوده بود. خواب رافعه را می دید؛ زن سبزه سیمای عرب که پدر به عنوان کنیز برای سالروز تولدش به او هدیه کرده بود. وقتی اخم هایش را در هم کشیده و گفته بود:
_پدر! تو که می دانی من از اعراب خوشم نمی آید!
پدر لبخند زده و گفته بود:
_آری و به همین خاطر کنیزی عرب به تو هدیه می دهم تا معلم عربی ات باشد. تو باید در کنار او بر زبان اعراب مسلط شوی. از هر چه بیزاری، خود را در آن بیاویز تا ریشه نفرتت، تو را از حقیقت باز ندارد. داشت رافعه را می دید که برایش سیبی پوست می کَند. سیبی سرخ و آبدار که اشتهای او را به طرز مرموزی برانگیخته بود. رو به رافعه گفت:
_پوستش هم خوردن دارد. این همه وسواس برای کندن پوست، لازم نیست.
رافعه خندید؛ طوری که سفیدی دندان هایش در میان سیاهی پوست صورتش درخشید.
_بانو سیندخت! باید پوسته ها را کنار بزنی تا شهد سیب را بهتر بنوشی.
همین لحظه صدای شیهه سمند در گوشش پیچید. چشم گشود و سرش را بر شانه راست کرد. مردی جوان خود را به او رسانده بود.
_ساعت هاست که زیر آفتاب بر اسب نشسته اید. می توانید همچون دیگر بانوان، به کجاوه ای روی شتری پناه ببرید.
سیندخت حریر روی صورتش را کنار زد و با ابروان در هم گره شده، به مرد چشم دوخت:
_برای سمندم هم کجاوه ای داری؟ اگر او را هم در کجاوه ای جای دهی، همچون زنان دیگر زیر سایه بان خواهم رفت. هرچند این یک قافله خانوادگی است و من را شوقی برای ورود به حریم دیگران نیست.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
👈 بـرای خـدا ڪار ڪنید
🍁یاد #شهید_رجبی بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند.
🍁یاد #شهید_بابایی بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !!
🍁یاد #شهیدحسین_خرازی بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !!
🍁یاد #شهیدمهدی_باڪری بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !!
🍁آره #یاد_خیلی_شهدا به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه #رضـای_خـدا باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !!
#خاطره
#اخلاص
#مردان_بی_ادعا
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
.
🌷برای شهید حجتالله امیدوار (حاجصادق امیدزاده)
از نسل "رِجالٌ صَدَقوا" بودی تو
در راه خدا دمی نیاسودی تو
چون "راضِيَةً مَرْضِيَه" در خون خفتی
در بزم وصال دوست خشنودی تو
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۱۰/۳۰
#شهید_مقاومت
#شهید_حاجصادق_امیدزاده
#شهید_حملۀ_رژیم_صهیونیستی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
من آمدم من آمدم خندان وگریان آمدم
دارالشفای من تویی، سوی خراسان آمدم
رو برنگردانم دمی از گنبد و گلدسته ات
شاها نظر کن بر زائر دل خسته ات
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat