eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم کامل روایت از اتاق عملیات با حضور ایشان و و 🔹این فیلم به مناسبت سالگرد شهادت «عماد مغنیه» بازنشر شده است. ــــــــــــــــــــــــ  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌷 🌷 .... 🌷در عملیات و الفجر ٨ یکی از نیروهای اطلاعات عملیات از شهر بابل به نام سید علی امامی‌‌ از من تقاضا کرد در عملیات شرکت کند، پیش از آن سید به‌عنوان امین اطلاعات و فرماندهی مأموریت داشت به‌عنوان راننده کامیون در مسیرهای مشخصی تردد کند. من چون به همکاری او در عملیات نیاز داشتم، گفتم: «کارت در این‌جا مثل نیرویی است که در خط مقدم می‌جنگد و الآن مقدور نیست که برای خط‌شکنی به خط مقدم اعزام شوید.» 🌷هرچه آن سید اصرار ورزید من امتناع کردم. تا این که یک روز گفت: «آقای قربانی! اطاعت از فرماندهی را واجب می‌دانم، اما فردای قیامت پیش مادرم زهرا (س) از شما شکایت می‌کنم که اجازه ندادید به خط مقدم بروم.» با این حرف دلم سوخت و با آن‌که دوست نداشتم او را از دست بدهم ولی به ناچار قبول کردم. 🌷این سید در دست خود سرنیزه داشت و گفته بود که با این سرنیزه باید از مادرم حضرت زهرا (س) دفاع کنم، سید با شور و شعف خاصی به همراه خط‌شکنان عملیات به خط زد، بعد از عملیات وقتی فاو را فتح کردیم و پیروز شدیم، دیدم این سید عزیز با همان سرنیزه که در دست او بود قهرمانانه به شهادت رسید. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید علی امامی‌‌ : سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس ♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌ لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🪴 🪴 🌿﷽🌿 مجبور مى شوى چند ماه در اينجا بمانى تا بتوانى ارث پدر را تقسيم كنى، بايد زمينى كه به تو رسيده است را بفروشى تا بتوانى سه هزار سكّه طلا را براى قُطام آماده كنى. تو خيلى پريشان هستى، ديگر نمى توانى صبر كنى، تو از بهشت خود دور افتاده اى. حق دارى! ماه ها است كه دختر رؤياهاى خود را نديده اى. دوستانت هر چه اصرار مى كنند كه اينجا بمان تو قبول نمى كنى، عشق قُطام تو را ديوانه كرده است، ديگر نمى توانى صبر كنى. آماده مى شوى كه به سوى كوفه بازگردى، سه هزار سكّه طلا را برمى دارى و حركت مى كنى. در ميانه راهِ كوفه به مكّه مى رسى، با خود مى گويى خوب است طواف خانه خدا را به جا آورم و از او بخواهم مرا در راه و هدفم يارى نمايد. تو چقدر عوض شده اى ابن ملجم! تو مى خواهى براى رضايت خدا، على(ع) را به قتل برسانى! آخر اين چه عقيده اى است كه تو دارى؟ * * * دست تقدير چنين رقم مى زند كه در مكّه با چند تن از خوارج برخورد كنى. با آنها هم كلام مى شوى و آنها براى تو سخن مى گويند: ما بايد جهان اسلام را از اين حاكمان فاسد نجات بدهيم. يكى از ما بايد به كوفه برود و على را بكشد، ديگرى بايد به شام برود و معاويه را به قتل برساند و نفر سوّم هم به سوى مصر سفر كند و مردم را از شر عمروعاص نجات بدهد. تو به آنها مى گويى كه كشتن على با من! آنها از اين شجاعت تو تعجّب مى كنند و به تو آفرين مى گويند. مأموران كشتن معاويه و عمروعاص هم مشخص مى شوند. به راستى چه موقع بايد اين سه كار مهمّ صورت بگيرد؟ تو كه خيلى براى اين كار عجله دارى زيرا مى خواهى به قُطام برسى، امّا دو رفيق تو عقيده ديگرى دارند. حساب كه مى كنى، مى بينى كه بايد چندين ماه ديگر هم صبر كنى، واى! اين كه خيلى طولانى مى شود، آيا طاقت خواهى آورد؟ لحظه اى به خود شك مى كنى، امّا آنها با تو سخن مى گويند و تأكيد مى كنند كه اين كار بزرگ، بايد حتماً در شب قدر انجام شود. شبِ نوزدهم ماه رمضان! شبى كه درهاى آسمان باز است و رحمت خدا نازل مى شود. سرانجام قرار مى گذاريد كه سحرگاه نوزدهم رمضان امسال، على(ع) و معاويه و عمروعاص با شمشير شما سه نفر كشته شوند. ■■■□□□■■■ 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🌹۱۱ اسفند، سالگرد شهادت برترین تک تیرانداز تاریخ جهان است ♦️قهرمان شهید عبدالرسول زرین که بین بعثی‌ها به "صیاد خمینی" معروف بود و شهید خرازی او را "گردان تک‌نفره" مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تک‌تیرانداز تاریخ شناخته می‌شود.. 🕊شادی روح بلندش صلوات 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽❣ ❣﷽ چشم دیدار ندارم شده ام ڪورِ گناه رو ڪه رو نیست ولی تشنه‌ دیدار توأم آرزو بر منِ آلوده روا نیست، ولی... ڪاش یڪ روز ببینم ڪه ز انصار توأم 💚 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیرد قـرار خوشم چون که باشی مرا در کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 @hedye110
💙 :) 🌱 كمتر از ثانیه ديگه داشتم ديوونه مي شدم ... انگار زيرم ميخ داشت ... يه چيزي نمي گذاشت آروم بگيرم ... هي از اين پهلو به اون پهلو ... و گاهي تكيه به پشت ... و هر چند وقت يه بار مهماندار مي اومد سراغم ... - قربان اگه راحت ني ديست مي خوا دي زي چ ي براتون بيارم؟ ... چند بار بي دليل پاشدم رفتم سمت دستشويي ... فقط براي اينكه يه فضاي كوچيك هم كه شده واسه كش و قوس رفتن پيدا كنم ... تنها قسمت خوبش اين بود كه صندلي كناريم خالي بود ... اگه يكي ديگه عين خودم مي نشست كنارم و هر چند دقيقه يه بار يه كش و قوس به خودش مي داد ... اون وقت مجبور مي شدم يا خودم رو از هواپيما پرت كنم بيرون يا اون رو ... ساندرز، رديف جلوي من ... تمام مدت حواسش به همسر و بچه اش پرت بود ... صندلي نورا بين اونها بود ... گاهي مي رفت روي پاي مادرش و با اون حرف مي زد و بازي مي كرد ... گاهي روي صندلي خودش مي ايستاد و مي پريد توي بغل دنيل ... اون هم مثل من نمي تونست يه جا بشينه ... و اونها با صبر خاصي باهاش بازي مي كردن و سعي در مديريت رفتارش داشتن ... تا صداي خنده هاي اون بقيه رو اذيت نكنه ... ناخودآگاه محو بچه اي شده بودم كه بيشتر از هر چيزي در دنيا دلم مي خواست ازش فاصله بگيرم ... خوابش كه برد ... چند دقيقه بعد بئاتريس هم خوابيد ... و دنيل اومد عقب، پيش من ... - خسته كه نشدي؟ ... با لبخند اومده بود و احوالم رو مي پرسيد ... فقط بهش نگاه كردم و سري تكان دادم ... - طول پرواز رو داشتم كتاب مي خوندم ... - صدامون كه اذيتت نكرد؟ ... - نه ... لبخند بزرگي صورتش رو پر كرد ... - تو كه هنوز صفحه بيست و چهاري ... نگاهم كه به كتاب افتاد خودمم بي اختيار خنده ام گرفت ... سرم رو چرخوندم سمتش ... - فكر كنم سوژه دوم برام جذابيت بيشتري داشت ... و اون همچنان لبخند زيبا و بزرگي به لب داشت ... - چي؟ ... - تو ... همسرت ... دخترت ... به نظرم خيلي دوست شون داري ... نگاهش چرخيد سمت صندلي هاي جلويي ... هر چند نمي تونست دخترش رو درست ببينه ... - آره ... خدا به زندگي من بركت هاي فوق العاده اي رو عطا كرده ... نگاهش دوباره برگشت سمت من ... - شما چطور؟ ... هنوز بچه نداريد؟ - نه ... نيم كتف، پاهاش رو انداخت روي هم ... و در حالي كه هنوز نگاهش سمت من بود ... به صندلي تكيه داد ... - كاش همسرت رو هم با خودت مي آوردي ... سفر خوبيه ... مطمئنم به هر دوتون خيلي خوش مي گذشت ... اينطوري مي تونست با بئاتريس هم آشنا بشه ... تو هم تنها نبودي ... سرم برگشت پايين روي حلقه ام ... انگشت هام كمي با حلقه بازي بازي كرد و تكانش داد ... - بيشتر از يه سال ميشه ولم كرده ... توي يه پيام فقط نوشت كه ديگه نمي تونه با من زندگي كنه ... گاهي به خاطر اينكه هنوز خودم رو متاهل مي دونم و درش نميارم احساس حماقت مي كنم ... خنده تلخي چهره ام رو پوشاند ... حالت جدي و در هم چهره من، حواس دنيل رو معطوف خودش كرد ... لبخندش كور شد اما هنوز مي تونستم گرماي نگاهش رو روي چهره ام حس كنم ... - متاسفم ... حرف و پيشنهاد بي جايي بود ... - مهم نيست ... بهش حق ميدم من همسر خوبي نبودم ... كمي خودم رو روي صندلي جا به جا كردم ... - اما يه چيزي رو نمي فهمم ... بعد از اينكه توي اين دو روز رفتارت رو با همسرت و علي الخصوص نورا ديدم يه چيزي برام عجيبه ... با دقت، نگاه گرمش با نگاهم گره خورد ... - چطور مي توني اينقدر راحت با كسي برخورد كني ... كه چند ماه پيش نزديك بود بچه ات رو با تير بزنه؟ ... خشكش زد ... نفس توي سينه اش موند ... بدون اينكه حتي پلك بزنه نگاه پر از بهت و يخ كرده اش رو از من گرفت ... و خيلي آروم به پشتي صندلي تكيه داد ... تازه فهميدم چه اشتباه بزرگي كردم ... نمي دونست اون شب ... دخترش با مرگ، كمتر از ثانيه اي فاصله داشت ... به اندازه لحظه كوتاه گير كردن اسلحه ... اون همه ماجرا رو نمي دونست ... و من به بدترين شكل ممكن با چند جمله كوتاه ... همه چيز رو بهش گفته بودم ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🌿برف که میاد، یاد محمود کاوه می‌افتم… 🌷 برف که میاد، یاد محمود کاوه می‌افتم. استادِ جنگ در کوهستان، چریک خراسانی در کردستان و پای کار جبهه غرب. وقتی برای آزادسازی سد بوکان با یک گردان ۴۰ کیلومتر مسیر را در برف رفت، چندین بار از ابتدا تا انتهای ستون را دوید کسی جا نمونه. توی برف و یخ و مه، به دشمن آوار شد و سد آزاد شد. شادى روح مطهر شهدا و امام شهدا صلوات ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃🌹 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 تولد حاجیمونه⁦ تولدت مبارک سردار موشکی♥️😎 🪴 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال   🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨الهی 🌸یاورمان باش ✨تامحتاج روزگار نباشیم 🌸همدممان باش ✨تاکه تنهای روزگار نباشیم 🌸کنارمان بمان ✨تا که بی کس روزگار نباشیم 🌸وخدایمان باش ✨تا بنده این روزگار نباشیم شبتون بخیر ✨🌸 🌸🍃 @delneveshte_hadis110
هدایت شده از شهداءومهدویت
💙 :) 🌱 باز مانده سكوت مطلقي بين ما حاكم شد ... نفسم توي سينه حبس شد ... حتي نمي تونستم آب دهنم رو قورت بدم ... اون توي حال خودش نبود ... و هر ثانيه اي كه در سكوت مي گذشت به اندازه هزار سال شكنجه به من سخت مي گذشت ... چشم هاي منتظرم، در انتظار واكنش بود ... انگار كل دنياي من بهش بستگي داشت ... و اون ... خم شده بود و دست هاش كل چهره اش رو مخفي كرده بود ... چند بار دستم رو بلند كردم تا روي شونه اش بگذارم ... اما ناخودآگاه و بي اختيار اونها رو عقب كشيدم ... نمي دونستم چي كار با دي بكنم ... من دنبال اون، پا به اين سفر گذاشته بودم ... و حالا هر اتفاقي مي تونست براي من بيوفته ... بهش حق مي دادم كه بخواد انتقام بگيره ... اما باز هم وحشت وجودم رو پر كرده بود ... اين يه سفر توريستي نبود ... من با تور اونجا نمي رفتم ... و اگه دنيل رهام مي كرد در بهترين حالت بعد از كلي سرگرداني توي يه كشور غريب ... با آدم هايي كه حتي مواجه شدن باهاشون برام رعب آور بود ... بايد دست از پا درازتر برمي گشتم ... سرش رو كه بالا آورد چشم هاش سرخ و خيس بود ... با كف دست باقي مونده نم اشك رو از كنار چشمش پاك كرد ... تمام وجودم از داخهل مي لرزيد ... اين پريشاني، حال هر بار من در مواجهه با ساندرز بود ... و توي اون لحظات بيشتر از قبل شده بود ... نمي تونستم بهش نگاه كنم ... اشك با شرم توي چشم هام موج مي زد .. . - هيچ چيز جز اينكه بگم ... متاسفم ... به مغزم خطور نمي كنه ... از حالت خميده اومد بالا و كامل نشست ... و نگاه سنگينش با اون پلك هاي خيس، چرخيد سمت من ... از ديدن عمق نگاهش، قلبم از حركت ايستاد ... - اگه منتظر شنيدن چيزي از سمت من هستي ... الان، مغز منم كار نمي كنه ... جز شكرگزاري از لطف و بخشش خدايي كه مي پرستم ... به هيچي نمي تونم فكر كنم ... نمي تونم چيزي بهت بگم ... اصلا نمي دونم چي بايد بگم ... مي دونم در اين ماجرا عمدي در كار نيست ... اما مي دونم اگه خدا ... دوباره اشك توي چشم هاي سرخش حلقه زد ... و بغض راه كلمات و نفسش رو بست ... بدون اينكه مكث كنه از جا بلند شد و رفت سمت سرويس هاي هواپيما ... و من مي لرزيدم ... مثل بچه اي كه با لباس بهاري ... وسط سرما و برف سنگين زمستان ايستاده ... به جاي سرزنش كردن و تنفر از من ... وجودش محو نعمت خدايي بود كه مي پرست دي ... چند دقيقه بعد، برگشت ... نشست سر جاش ... با نشستنش، نورا تكاني خورد و از خواب بلند شد ... خواب آلود و با چشم هاي نيمه باز ... نورا رو از روي صندلي برداشت و محكم توي بغلش گرفت ... از بين فاصله صندلي ها نيم رخ چهره هر دوشون رو واضح مي ديدم ... با چشم هاي پف كرده، دستي روي سر دخترش كشيد ... - بخواب عزيزم ... هنوز خيلي مونده ... هواپيما توي فرودگاه استانبول به زمين نشست ... و ما منتظر تا زمان اعلام پرواز استانبول ـ تهران ... تمام مدت پرواز نمي تونستم بشينم ... يول حالا كه همه چیزی تموم شده بود ... آروم نشسته بودم و غرق فكر ... و زماني كه انتظار به پايان رسيد ... اين سفر، ديگه سفر من نبود ... بايد از همون جا برمي گشتم ... اونها آماده حركت شدن ... اما من از جام تكان نخوردم ... ثابت روي صندلي ... همون جا باقي موندم ... «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
هدایت شده از شهداءومهدویت
زیبا پســـری زِ نسلِ طاها آمد خنده به لبِ حضرتِ زهرا آمد با ذکر علی علی همه گل برید میلاد علی اکبـــــر لیـــــلا آمد  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اومده میگه من کربلا میخوام.... ✨فقط نگاهِ رهبر🥲😘 دیگه حله... ➕ رهبری که آرام و قرار را از ابرقدرتهای دنیا ربوده، اینگونه است رفتارش با کودکان.. پيامبر صلي الله عليه و آله : مَن كانَ عِندَهُ صَبِيٌّ فَليَتَصابَّ لَهُ ؛ هر كس كودكى دارد، بايد با او كودكانه رفتار كند ــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🪴 🪴 🌿﷽🌿 اكنون شما سه نفر به كنار كعبه مى رويد تا در آنجا پيمان ببنديد، پيمان محكمى كه در هيچ شرايطى از آن برنگرديد. تو اكنون با خداى خود پيمان بسته اى تا على(ع) را به قتل برسانى. تو باور كرده اى كه با اين كار خود، بزرگ ترين خدمت را به اسلام مى كنى. تو خبر ندارى كه با اين كار خود چگونه مسير تاريخ را عوض خواهى كرد. افسوس كه ديگر عشق قُطام چشمان تو را كور كرده است و ديگر نمى توانى عدالت على(ع)را ببينى. تو فراموش كرده اى كه على(ع) كيست... و تو به زودى به سوى كوفه حركت خواهى كرد، ديگر بيش از اين طاقت دورى قُطام را ندارى. ■■■□□□■■■ 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی از حضور رهبر انقلاب اسلامی در منزل مرحوم حضرت آیت‌الله سیدمحمدعلی علوی گرگانی  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓ چه کسانی از گمراهی های عصر غیبت نجات می‌یابند؟ ◀️ ائمه معصومین علیهم‌السلام در روایات متعدد درباره غیبت امام زمان، کیفیت آن و منتظران راستین سخن گفته‌اند که می‌تواند نقشه‌ی راهی برای ما در این دوران باشد. ◀️ امام حسن عسکری علیه‌‌السلام در روایتی راه نجات از گمراهی و هلاکت در دوران و غیبت را تشریح کرده اند: ◀️ «به خدا سوگند؛ مهدی آنگونه نهان خواهد گشت که هیچ کس در زمان غیبت او، از گمراهی و هلاکت نجات نخواهد یافت؛ مگر آنان که خدای عزّوجل بر اعتقاد به امامت آن حضرت، پایدارشان دارد و در دعا برای تعجیلِ فرج مقدسش، موفقشان فرماید.» 📚 کمال الدّین، باب ۳۸، حدیث ۱ ‌➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ با حساب دل خود هرچه شمردیم نشد بی ریا هیچ دعایی به تو تقدیم نشد انتظار فرج و دیده تر کافی نیست! ندبه و عهد به هنگام سحر کافی نیست! آی مردم پسر فاطمه تنهاست هنوز قرنها رفته و او منتظر ماست هنوز💔 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
💙 :) 🌱 چشم هاي نورا ساندرز متوجه من شد ... چند لحظه ايستاد و فقط بهم نگاه كرد ... نيا آدم جسور و بي پروا ... توي خودش خزيده بود ... خميده ... آرنج هاش رو روي رانش تكيه كرده ... و توي همون حالت زمان زيادي بي حركت نشسته ... دست نورا رو ول كرد و اومد سمتم ... يك قدمي ... جلوي من ايستاد ... - نظرت براي اومدن عوض شده؟ ... نمي تونستم سرم رو بيارم بالا ... هر چقدر بيشتر اين رفتار آرامش ادامه پيدا مي كرد ... بيشتر از قبل گيج مي شدم ... و بيشتر از قبل حالم از خودم بهم مي خورد ... صبرش كلافه كننده بود ... نشست كنارم ... - چون فهميدم اون شب چه اتفاقي افتاده ديگه نمي خواي بياي؟ ... نمي تونستم چيزي بگم ... فقط از اون حالت خميده در اومدم ... بي رمق به پشتي صندلي فرودگاه تكيه دادم ... ولي همچنان قدرت بالا آوردن سرم رو نداشتم ... نگاهش چرخيد سمت من ... نگاهي گرم بود ... و چشم هايي كه بغض داشت و پرده اشك پشت شون مخفي شده بود ... - اتفاق سخت و سنگيني بود ... اينكه حتي حس كني ممكن بوده بچه ات رو از دست بدي ... اونم بي گناه ... و سكوت دوباره ... اما يه چيزي رو مي دوني؟ ... اون چيزي كه دست تو رو نگهداشت . .. غلاف اسلحه ات نبود ... همون كسي كه به حرمت آيت الكرسي به من رحم كرد ... و بچه من رو از يه قدمي مرگ نجات داد ... همون كسيه كه تمام اين مسير، تو رو تا اينجا آورده ... فرقي نمي كنه بهش ايمان داشته باشي يا نه ... تو هميشه بنده و مخلوق اون هستي ... تا خودت نخواي و انتخاب دي ي اگه كني ... رهات نمي كنه و ازت نااميد نميشه ... يه سال تمام توي برنامه هاي من و خانواده ام گره مي اندازه ... تا تو رو با ما همراه كنه ... و هم ني كه تو قصد آمدن مي كن ،ي همه چيز برمي گرده سر جاي اولش ... انتخاب با خودته يا... نكه برگردي ... يا ادامه بدي ... بلند شد و رفت سمت خانواده اش ... و دوباره دست نورا رو گرفت ... مغزم گيج بود ... كلماتي رو شنيده بود كه هرگز انتظار شنيدن شون رو نداشت ... شايد براي كسي كه وجود خدا رو باور داشت حرف هاي خوبي بود ... اما عقل من، همچنان دنبال يه دليل منطقي براي گير كردن اسلحه، توي اون غلاف سالم مي گشت ... سرم رو آوردم بالا و به رفتن اونها نگاه كردم ... نورا هر چند قدم يه بار برمي گشت و به پشت سرش نگاه مي كرد ... منتظر بلند شدن من بود ... از جا بلند شدم ... اما نه براي برگشت ... بي اختيار دنبال اونها ... در جواب چشم هاي منتظر نورا ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
4_5820997467218381083.mp3
9.58M
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 فایل صوتی (3⃣2⃣) 💐✨ گفتن از دیدارها، گفتن از دیدار امامی است که گاهی برای جویندگان راستین، چهره عیان می‌کند و قلب‌های زنگار گرفته را جلا می‌دهد . . .  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
بسم الله الرحمن الرحیم لبیک یا صاحب الز ما ن سلام برای نزدیک شدن فرج این پیام رانشردهید 1..امام زمان علیه السلام به اشکال مختلف انسانی برمردم حاضر می شوند .(حضرت جبرئیل چنین است) 2.. محل تولد حضرت عیسی کربلا وقتلگاه امام حسین علیه السلام بوده (کتاب تهذیب شیخ طوسی ج۶ ص ۷۳)آیه ۱۶سوره مریم شرق بیت المقدس کربلا است 3.. مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله نجف ایوان طلای امیرالمومنین علیه السلام (ملائکه نقاله) 4...قبرعمروابوبکرلعنت الله وادی برهوت سرزمینی بداب وهوا بین یمن و عربستان که پراز عقرب و مار است (ملائکه نقاله) 5...خسف بیدا جریان طبس ایران بوده 6..سفیانی یعنی سفی و نادان مانند آمریکا و اسرائیل وصدام وداعش و کسانی که در ایران قرآن آتش می زنند و خونریزی میکنند 7...دجال . آمریکا و اسرائیل 8..خردجال گوشی تلفن وماهواره والسلام یازهرا  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
امام زمانیم: 🥀🥀🥀🥀🥀 🌷 🌷 .... 🌷در عملیات و الفجر ٨ یکی از نیروهای اطلاعات عملیات از شهر بابل به نام سید علی امامی‌‌ از من تقاضا کرد در عملیات شرکت کند، پیش از آن سید به‌عنوان امین اطلاعات و فرماندهی مأموریت داشت به‌عنوان راننده کامیون در مسیرهای مشخصی تردد کند. من چون به همکاری او در عملیات نیاز داشتم، گفتم: «کارت در این‌جا مثل نیرویی است که در خط مقدم می‌جنگد و الآن مقدور نیست که برای خط‌شکنی به خط مقدم اعزام شوید.» 🌷هرچه آن سید اصرار ورزید من امتناع کردم. تا این که یک روز گفت: «آقای قربانی! اطاعت از فرماندهی را واجب می‌دانم، اما فردای قیامت پیش مادرم زهرا (س) از شما شکایت می‌کنم که اجازه ندادید به خط مقدم بروم.» با این حرف دلم سوخت و با آن‌که دوست نداشتم او را از دست بدهم ولی به ناچار قبول کردم. 🌷این سید در دست خود سرنیزه داشت و گفته بود که با این سرنیزه باید از مادرم حضرت زهرا (س) دفاع کنم، سید با شور و شعف خاصی به همراه خط‌شکنان عملیات به خط زد، بعد از عملیات وقتی فاو را فتح کردیم و پیروز شدیم، دیدم این سید عزیز با همان سرنیزه که در دست او بود قهرمانانه به شهادت رسید. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید علی امامی‌‌ : سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم ♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌ لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌾 راه میانبر دوستی با امام زمان از دو مسیر می توان به صورت ویژه به امام زمان (عج) نزدیک شد 🎤استاد_عالی ‎‌‌‌‌‌‎‌‎ 🌹 (عج) ‌─┅═༅𖣔🧡𖣔༅═┅─  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🔷معرفت مهدوی🔷 🌹ﻭَ ﻣُﻘَﺪِّﻣُﻜُﻢْ ﺃَﻣَﺎﻡَ ﻃَﻠِﺒَﺘِﻲ ﻭَ ﺣَﻮَﺍﺋِﺠِﻲ ﻭَ ﺇِﺭَﺍﺩَﺗِﻲ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃَﺣْﻮَﺍﻟِﻲ ﻭَ ﺃُﻣُﻮﺭِﻱ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ♦️ﺍﺩﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﺍﻗﺘﻀﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﮐﻤﺎﻻ‌ﺕ ﺑﺮﺍﯼ امام زمان ﻃﻠﺐ ﺷﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ایشان ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺣﻖ ﻫﻢ ﮐﺎﻣﻞ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻢ ﻣﮑﻤﻞ‌ﺍﻧﺪ ، ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﺎﻣﻠﺘﺮﯾﻦ ﮐﻤﺎﻻ‌ﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻤﺎﻻ‌ﺕ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺗﮑﻤﻴﻞ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ ایشان ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻬﺖ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ امامم ﻃﻠﺐ ﻛﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻢ. ♦️ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ امام زمان ﺍﻣﻨﻴﺖ،ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﮔﻲ ﺍﺳﺖ.ﺍﮔﺮ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻗﺼﺪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﻳﺎ ﻧﻴﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻜﻨﻴﻢ ﻧﮕﺮﺍﻥ‌ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﻲ‌ﺭﺳﻴﻢ؟ ﺁﻳﺎ ﻓﺮﻭﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻓﻀﺎ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ؟ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﺴﺖ.ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﻲ ﻧﮕﺮﺍﻧﻲ ﺗﻬﺪﻳﺪﺵ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭﺵ ﺑﺎﺷﺪ. ♦️ﺍﮔﺮ امام زمان ﺩﺭ ﺟﻠﻮ ﻣﺎ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﺸﺨﺺ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻢ‌ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻧﻲ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩ ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻉ) ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﻴﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻱ ﺍﺷﻚ ﺭﻳﺨﺖ. ♦️ﻧﻴﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺧﻴﺮﻱ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻲ ﻣﻨﺖ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ. 🌸 امام زمان از اسماء ﺍﻟﺤﺴﻨای ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻧﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﻱ ﺍﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻧﻤﻲ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻛﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺎﻻ‌ﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻫای ما امام مهدی علیه السلام ﺟﻠﻮ‌ﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻼ‌ﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻭﺍﺻﻞ ﻣﻲ‌ﺷویم. 🌸امام زمان ﺟﻠﻮﻩ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ایشان ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﻃﻖ‌ﺍﻧﺪ. ﺁﻧﻜﺲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﻥ ﻧﺎﻃﻖ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺭﺍﻧﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺮﺍﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ.   🌸پیشوایی و ﺟﻠﻮﺩﺍﺭﻱ امام زمان ﺳﺒﺐ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻧﺎﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﻧﺎﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﺸﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ایشان ﻓﻜﺮ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﻫﺎﻱ ما ﺭﺍ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ. 🌸ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ، ﻋﺰﯾﺰ، ﮐﺮﯾﻢ، ﺯﯾﺒﺎ، ﺭﺋﻮﻑ، ﺧﺒﯿﺮ، ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﺍﻱ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﻱ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻬﺎﻧﻪ‌ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ. ﻣﺜﻼ‌ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺣﺎﺟﺘﻲ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻣﺸﺮﻑ ‌ﺷﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺎ ﻋﺎﺭﻓﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﻳﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﮔﻔﺖ ﺍﺻﻼ‌ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﻭ ﺑﺮﻛﺖ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﺭﻑ ﻫﻴﭻ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻭﻱ ﺑﻮﺩ. 🌸 ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﻮﺍﯾﺞ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻫﺎﯾﺶ امام زمانش ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ایشان ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﺮﺣﺎﻟﻲ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺪ. 🌸 ﺍﮔﺮ ﮔﺎﻫﻲ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻲ‌ﺣﺎﻟﻲ ﻣﻲ‌ﺷویم ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺟﻠﻮﺩﺍﺭ ﻭ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳمان ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺘه ایم ﺯﻳﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻋﻄﺎﻱ ﻛﺎﻣﻞ،ﻋﺰﺕ ﻛﺎﻣﻞ، ﺳﻼ‌ﻣﺖ ﻛﺎﻣﻞ ... ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺪ. ✍استاد شجاعی  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
به نیابت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و امام وشهدآومحبین اهلبیت عصمت و طهارت صلی‌الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
✨شب و سکوت و آرامش 🌷مکمل هم هستند ✨اما در سکوت میتوان 🌷گوش دل داشت ✨و صدای خدا را شنید 🌷که میگوید ✨شب را برای تو آفریدم 🌷آرام بخواب ✨من مراقبت هستم 🌟شبتون پراز آرامش🌟 ‌╭┅── ─ ┅╮   ✨🌙💫🌟🌟 ╰┅── ─ ┅╯ @hedye110