eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
25 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣دعا برای فرشتگان و حاملان عرش فراز👇 ✨﴿۱۲﴾ وَ الَّذِينَ عَلَى أَرْجَائِهَا إِذَا نَزَلَ الْأَمْرُ بِتََمامِ وَعْدِكَ و درود بر آنان که چون فرمانت به انجام وعده‌ات نازل شود، به اطراف آسمان‌ها گماشته شوند. ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ ‌جان خوبان دو عالم گل نرگـ🌼ـس برگرد دل ما خواسته تا دل بِرُبایی آقـ❤️ـا سلام گل نرگـ🌼ـس .... ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت هفتاد و یک(زندگینامه پیامبر) ✨داستان مباهله: قبلا گفتیم، که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به موازات مکاتبه با سران دُوَل و مراکز مذهبی جهان، نامه ای به اسقف نجران(روحانی بزرگ مسیحیان به نام ابوحارثه) نوشت و او و مردم مسیحی نجران را به اسلام دعوت کرد. 🍁نمایندگان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد نجران شده، نامه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به اسقف نجران دادند. وی نامه را با دقت هر چه تمام ترخواند و برای تصمیم، شورائی مُرکّب از شخصیت های بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگی نجران به مدینه برود، تا از نزدیک با محمد(صلی الله علیه و آله) تماس گرفته، دلائل نبوت او را مورد بررسی قرار دهند. بدین ترتیب، شصت نفر از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند که در رأس آنان سه تن پیشوای مذهبی قرار داشت.(ابوحارثه بن علقمه اسقف اعظم نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم در حجاز بود، عبدالمسیح و اَیْهَم) هیئت وارد مدینه شدند و به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسیدند و بحث و بررسی آغاز شد و ادامه یافت. سرانجام نمایندگان نجران به پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفتند: گفتگوهای شما ما را قانع نمی کند، راه این است که در وقت معین و در نقطه معینی با یکدیگر مباهله(مباهله در اصل لغت از بَهل گرفته شده، به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است و گاهی به معنی هلاکت و دوری از خدا، گرفته اند چون که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود، این نتایج را به دنبال می آورد، و اما از نظر مفهوم متداول که از آیه۶۱سوره آل عمران گرفته شده، به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، به این ترتیب که افرادی که با هم گفتگو درباره یک مسئله مهم مذهبی دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند) کنیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک کند. 🍁در این هنگام آیه ۶۱سوره آل عمران بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) مطابق فرمان حاضر به مباهله شد. ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌿﷽🌿 🌹هیچ مرهمی برای دل عاشقم پیدا نمی کردم. چند دقیقه که گذشت حمید به آشپزخانه آمد و روی چهار پایه نشست. با این که مشغول آشپزی بودم سنگینی نگاهش را حس می کردم، بغض کرده بودم، سعی می کردم گریه نکنم و خودم را عادی جلوه بدهم. تا کنارم ایستاد و نگاهش به نگاهم گره خورد دیگر نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم، با گریه من اشک حمید هم جاری شد. 🌸 دستم را گرفت و با صدای لرزان پر از حزن و دل تنگی در حالی که اشک هایم را پاک می کرد گفت: فرزانه، دلم رو لرزوندی ولی ایمانمو نمی تونی بلرزونیا! تا این جمله را گفت تکانی خوردم، با خودم گفتم: «چکار داری می کنی فرزانه؟ تو که نمی خواستی از زنهای نفرین شده روزگار باشی پس چرا حالا داری دل همسرتو می لرزونی؟. نگاهم را به نگاهش دوختم به آرامی دستم را از دستش کشیدم و گفتم: حمید خیلی سخته، من بدون تو روزم شب نمیشه، ولی نمی خوام یاریگر شیطان باشم. تو رو به امام زمان (عج) می سپارم، دعا می کنم همه عاقبت بخیر بشیم». لبخند روی لبهایش نشست، لبخندی که مرهم دل زخمی ام بود، کاش می توانستم این لبخند را قاب کنم و به دیوار بزنم و تا همیشه نگاهش کنم تا ایمانم از سختی روزگار متزلزل نشود. 💐 این حرفها هم حمید را آرام کرد و هم وجود متلاطم مرا به ساحل آرامش رساند، گفت: «یادت رفته تو بهترین روز زندگیمون برای شهادتم دعا کردی؟» پرسیدم: «چطور؟ روزهایی که پیش تو بودم همه قشنگ بوده، کدوم روز منظورته؟». گفت: «یادته سر سفره عقد بهت گفتم دعا کن آرزوی من بر آورده بشه، من همون جا از خدا خواستم زودتر شهید بشم، تو هم از خدا خواستی دعای من هر چی که هست مستجاب بشه». شبیه کسی که سوار ماشین زمان شده باشد ذهنم به لحظات عقدمان پر کشید، روزی که حمید شناسنامه اش را جا گذاشته بود، خیلی دیر رسید ولی حالا خیلی زود میخواست برود! باید خوشحال می بودم یا ناراحت؟ برای نبودنش پیش خودم دعا کرده بودم یا برای جدایی و آسمانی شدنش؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🥀فریادرس بیچارگان ❓در یاد تو چه رازی است که وقتی روی زخم‌های روحم می‌گذارم،‌ الساعه التیام می‌یابد؟! ❓و در غفلت از تو چه سرّی است که همین که مبتلا به آن می‌شوم،‌ زخم‌های روحم سر باز می‌کنند؟! ❓در یاد تو چه رازی است که وقتی در اوج تلاطم روحم به سراغش می‌روم، آرام می‌شوم؟! ❓و در غفلت از تو چه سرّی است که در آرام‌ترین لحظه‌هایم وقتی که آلوده به آن می‌شوم، طوفانی به پا می‌شود در وجودم؟! ❓مگر از یاد تو چه بدی دیدم که این قدر از تو غافل می‌شوم؟ و مگر از غفلت تو چه خیری به من رسیده که این قدر از یاد تو دور می‌شوم؟ 🍂حال و روزم خراب است! کاش به فریادم برسی! ✍محسن عباسی ولدی @shohada_vamahdawiat                      
🪴 🍀 🌿﷽🌿 جوان رو به مأمورى كه همراه من بود كرد و از او خواست تا اتاق را ترك كند، مأمور از اتاق بيرون رفت، بعد از مدتى، آن جوان در اتاق را باز كرد و مرا از راهرويى باريك عبور داد، مقدارى راه رفتيم تا به درِ اصلى رسيديم، در را باز كرد، من بار ديگر نور آفتاب را ديدم. او به من رو كرد و گفت: "چرا شما اين قدر فاطمه را دوست داريد؟". او ديگر چيزى نگفت، داخل رفت و در را بست و من آزاد و رها بودم. بار ديگر به سوى پنجره هاى بقيع رفتم و با صدايى آرام، شروع به خواندن زيارت نامه كردم: "يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ...". * * * بانوى من! آن روز كه آن جوان از من پرسيد كه چرا ما اين قدر تو را دوست داريم، با خود فكر كردم كه به راستى چرا دل ما اسير عشق تو شده است؟ راز اين عشق چيست؟ جاهلان چه مى فهمند از شكوه اين عشق؟ عشق ما به مقام نورانيّت توست، خدا نور تو را قبل از خلقت آسمان ها و زمين آفريد، تو عصاره زيبايى هاى خلقت مى باشى. تو بهانه ايجاد جهان هستى! جاهلان خيال مى كنند كه اين عشق، عشقى زمينى و خاكى است، ولى عشق ما از عالم ذرّ آغاز گشته است، ما عاشق آن نور و حقيقت آسمانى تو هستيم! مگر مى توانيم تو را دوست نداشته باشيم كه تو فاطمه اى! خدا تو و دوستان تو را از آتش جهنّم آزاد كرده است. * * * در آسمان ها تو را "حانيه" صدا مى زنند، حانيه به كسى مى گويند كه بسيار مهربان و دلسوز است. تو نسبت به دوستان و شيعيان خود مهربانى زيادى دارى و براى آنان دلسوزتر از مادر هستى. در جهان، كسى به مهربانى تو پيدا نمى شود! آنان كه مى گويند چرا ما تو را اين قدر دوست داريم، كسى را به مهربانى تو پيدا كنند تا ما او را دوست بداريم! چه كسى همانند تو از دوستانش، دستگيرى مى كند؟ * * * گروهى تلاش مى كنند تا نام و ياد تو فراموش شود، امّا خدا در روز قيامت، مقام تو را بر همه معلوم خواهد كرد، روزى كه تو در صحراى قيامت حاضر بشوى، چه شكوه و عظمتى را به نمايش خواهى گذاشت. آن روز، هزاران فرشته به استقبال تو مى آيند و تو به سوى بهشت حركت مى كنى. در آن هنگام، نگاه تو به گوشه اى خيره مى ماند، فرشتگان عدّه اى را به سوى جهنّم مى برند، آن ها كسانى هستند كه در دنيا گناه انجام داده اند. تو به آنان نگاه مى كنى و عدّه اى از دوستان خود را در ميان آنان مى يابى، با خداى خويش سخن مى گويى: خدايا! تو مرا فاطمه نام نهادى، و عهد كردى كه دوستانم را از آتش جهنّم آزاد گردانى! خدايا! تو هرگز عهد و پيمان خود را فراموش نمى كنى، از تو مى خواهم امروز شفاعت مرا در حقّ دوستانم قبول كنى. سخن تو به پايان مى رسد، اين اوج مهربانى توست، تو دوستان خود را تنها رها نمى كنى. صدايى به گوش مى رسد، اين خداست كه با تو سخن مى گويد: اى فاطمه! حقّ با توست. من تو را فاطمه نام نهادم و عهد كرده ام كه به خاطر تو دوستان تو را از آتش جهنّم آزاد گردانم. من بر سر عهد خود هستم! اى فاطمه! امروز همه دوستان تو را از آتش عذاب خود آزاد مى كنم تا مقام و جايگاه تو براى همه آشكار شود. اى فاطمه! امروز روز توست! هر كس را كه مى خواهى شفاعت كن و با خود به سوى بهشت ببر! و تو دوستان خود را شفاعت مى كنى و آنان همراه تو، وارد بهشت مى شوند. هنوز به دنيا نيامده بودى، جبرئيل نزد پيامبر آمد و درباره تو براى پيامبر سخن گفت. جبرئيل به پيامبر خبر داد كه به زودى خدا دخترى به او مى دهد كه نام او در اين دنيا، فاطمه است و در آسمان ها نامش "منصوره" است. "منصوره" در اينجا به معناى "يارى كننده" مى باشد. چه رازى در ميان است فرشتگان تو را "منصوره" مى خوانند؟ جبرئيل براى پيامبر اين راز را آشكار كرد. اين سخن جبرئيل با پيامبر بود: "اى محمّد! دختر تو را در دنيا فاطمه مى خوانند زيرا او و شيعيان او از آتش جهنّم آزاد شده اند. دختر تو را در آسمان ها منصوره مى خوانند زيرا مؤمنان در روز قيامت به يارى او، شادمان خواهند شد". 🏴🏴 @hedye110@shohada_vamahdawiat
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ منی که غرق نیازم ... تـ💚ـو لازمی به دلم برای آمدنتـ❤️ـ ... العجل بیا دارم... ✋سلام امام مهربان ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣دعا برای فرشتگان و حاملان عرش فراز👇 ✨﴿۱۳﴾ وَ خُزَّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السَّحَابِ و درود بر خزانه‌داران باران و حرکت دهندگان ابر. ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🪴 🍀 🌿﷽🌿 چرا ما تو را اين قدر دوست داريم؟ چه كسى مى تواند به معرفت تو دست پيدا كند و مقام والاى تو را بشناسد؟ خدا تو را از نور عظمت خود آفريد آيا مردم مى توانند عظمت نور خدا را درك كنند؟ همانگونه كه مردم از شناخت شب قدر دور مانده اند، از شناخت حقيقت تو نيز محروم گشته اند، تو حقيقت شب قدر مى باشى، هر كس تو را شناخت به حقيقتِ شب قدر، آگاهى پيدا كرد.25 از اين پس هر وقت سوره قدر را مى خوانم به ياد تو مى افتم: (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ...). بانوى من! چگونه قطره اى از فضائل تو را بنويسم؟ تو فاطمه اى، زهرايى، حانيه اى، منصوره اى! * * * تو فاطمه اى! تو و دوستانت از آتش جهنّم جدا شده ايد. دشمنان تو هم از دوستىِ تو جدا گشته اند، هر كسى نمى تواند تو را دوست بدارد، هر دلى شايستگىِ عشق تو را ندارد، خدا به هر كسى اجازه نمى دهد تا عشق تو در دلش جاى گيرد، عشق تو، گوهر ارزشمندى است كه به هر كس نمى دهند. تو زهرايى، زيرا وقتى تو در محراب عبادت مى ايستادى، نورى از محراب تو به آسمان مى تابيد و فرشتگان از ديدن آن، متعجّب مى شدند. تو به راستى مهتاب زمين هستى، نورى كه در دل تاريكى ها مى درخشى و دوستانت را به حق و حقيقت راهنمايى مى كنى. تو حانيه اى! هيچ كس به مهربانى تو نيست، روز قيامت كه همه، دوستان خود را فراموش مى كنند و حتّى مادر از فرزند خود فرار مى كند، تو به ياد دوستان خود هستى، كنار پل صراط مى ايستى و به سوى بهشت نمى روى، تو از خدا مى خواهى تا دوستانت همراه تو وارد بهشت بشوند. تو منصوره اى! در روز قيامت شيعيان خود را يارى مى كنى و آنان را تنها نمى گذارى و از آنان دستگيرى مى كنى. روز قيامت روز شادى دوستان تو است، چه شكوهى دارد آن روز! روزى كه تو دوستانت را صدا بزنى و آنان همراه تو به سوى بهشت بروند. * * * چرا ما تو را اين قدر دوست داريم؟ زيرا پيامبر هم تو را خيلى دوست داشت، اين سخن پيامبر درباره توست: "فاطمه از من است و من از فاطمه ام...فاطمه پاره تن من است" هر بار كه تو به ديدار او مى رفتى، او در مقابل تو، تمام قد مى ايستاد و دست تو را مى بوسيد و به تو چنين مى گفت: "پدر به فداى تو باد!". هر وقت پيامبر دلش براى بهشت تنگ مى شد، تو را مى بوسيد. به راستى چه رازى در ميان بود؟ جواب اين سؤال را در شب معراج مى توان يافت! شبى كه پدر تو، مهمان خدا بود... وقت آن است كه از آن شب باشكوه سخن بگويم، حكايتى از شب معراج... * * * آن شب پيامبر از آسمان ها عبور كرد و به بهشت رسيد، او در بهشت، مهمان لطف خدا بود. بوى خوشى به مشامش رسيد، بويى كه تمام بهشت را فرا گرفته بود. او رو به جبرئيل كرد و گفت: اين عطر خوش چيست؟ جبرئيل گفت: اين يك بوى سيب است ، سيصد هزار سال پيش، خداى متعال، سيبى آفريد. اى محمّد ! سيصد هزار سال است كه اين سؤالِ ما بى جواب مانده است، ما دوست داريم بدانيم خدا اين سيب را براى چه آفريده است؟ سخن جبرئيل به پايان رسيد، دسته اى از فرشتگان نزد پيامبر آمدند، آنان همراه خود همان سيب را آورده بودند. صدايى به گوش رسيد: "اى محمّد ! خدا به تو سلام مى رساند و اين سيب را براى تو فرستاده است".28 آرى! خدا سيصد هزار سال قبل، هديه اى براى آن شب، آماده كرده بود. به راستى هدف خدا از آفرينش آن سيبِ خوشبو چه بود؟ پيامبر آن سيب را خورد و سپس از آسمان ها به زمين آمد. بعد از مدّتى، خدا تو را به او عنايت كرد، خلقت تو از آن سيب بهشتى بود. عايشه (همسر پيامبر) بارها ديد كه پدر، تو را مى بوسد، او زبان اعتراض گشود و گفت: ــ اى پيامبر! فاطمه ديگر بزرگ شده است، چرا او را اين قدر مى بوسى؟ ــ فاطمه من از آن ميوه بهشتى خلق شده است، من هرگاه دلم براى بهشت تنگ مى شود فاطمه ام را مى بويم و مى بوسم. * * * اى فاطمه! اى بهشت پيامبر! سلام من براى هميشه بر تو باد! كسى كه با عشق تو آشنا شد و فاطمى شد، چرا شكرگزار خدا نباشد كه برتر از بهشت را خدا به او داده است؟ 🏴🏴 @hedye110@shohada_vamahdawiat ـ
استاد پناهیان• 🌷 از دنیا گذشتن حینِ شهادت کار آسونیه! ولی الان تو باید واسه از دنیایِ خودت در حالی که زنده ‌ای بگذری... @shohada_vamahdawiat                      
🌿﷽🌿 🌸شام را که خوردیم گفتم: «عزیزم خسته ای برو دوش بگیر». در تمام دقایقی که حمید مشغول استحمام بود به جمله اش فکر می کردم، جمله ای که من را زیر و رو کرده بود، با خدا معامله کردم، دیگر نمی خواستم دل کسی که قرار است برای دفاع از حرم برود را بلرزانم اراده کردم محکم تر باشم. حمید با حوله آبی رنگ که کلاهش را هم گذاشته بود زیر اوپن نشست. 🌷 طبق قراری که با خودم گذاشته بودم برایش برگه A4 آوردم، گفتم: «آقا شما که معلوم نیست کی اعزام بشی، شاید همین فردا رفتی، الآن سر حوصله چند خطی به عنوان وصیت نامه بنویس» . قرار شد در دو برگه جدا از هم دو وصیت نامه بنویسد، یک وصیت نامه عمومی برای دوستان، همکاران و مردمی که بعدا می خوانند یکی هم وصیت نامه خصوصی برای من، پدر و مادرهایمان، برادرها، خواهرها و اقوام نزدیک. شروع کرد به نوشتن، دست به قلم خوبی داشت، چون تازه دوش گرفته بود آب از سر و صورتش روی برگه ها می چکید. گفتم: «حمید تو رو خدا روان بنویس، زیاد پیچیدش نکن، خودمونی بنویس تا همه بتونن راحت بخونن». سرش را از روی برگه ها بلند کرد و خندید، بعد هم به شوخی گفت: اتفاقا می خوام آن قدر سخت بنویسم که روی تو کم بشه! چون خیلی ادعای سواد می کنی. 🌺وصیت نامه را بدون پاکنویس کردن خیلی روان و بدون غلط نوشت، یک صفحه کامل شد، دست نوشته اش را به من داد و گفت: «بخون ببین چجوریه؟». شروع کردم زیر لب خواندن: «با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد(ص). این جانب حمید سیاهکالی مرادی فرزند حشمت الله، لازم دیدم تا چند جمله ای را از باب درد و دل در چند سطر مکتوب نمایم. ابتدا لازم است بگویم دفاع از حرم حضرت زینب (س) را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده دانسته و از خداوند می خواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بدارد... اشکم جاری شد، هر چه جلوتر می رفتم گریه ام بیشتر می شد. 🌻«اما من می نویسم تا هر آن کس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج) و نایب برحقش امام خامنه ای (مدظله العالی) فدا کنم... اشک هایم را که دید گفت: «نشد خانوم! گریه نکن، باید محکم و با اقتدار وصیت نامه رو بخونی، حالا بلند شو بایست، می خوام با صدای بلند بخونی، فکر کن بین جمعیت ایستادی داری وصیت نامه همسر شهید می خونی!» وادارم کرد همان شب با صدای بلند ده بار وصیت نامه اش را خواندم، وقتی تمام شد دفتر شعرش را خواست. عاشورای همان سال یک شعر سروده بود، سه بیت از همان اشعار پایین برگه نوشت و بعد تاریخ زد: "نوزده آبان ماه ۹۶" زیر تاریخ هم جمله همیشگی «و کفی بالحلم ناصرا» را نوشت او خدا کفایت می کند برای صابران. همیشه وقتی اوضاع زندگی سخت میشد یا از چیزی ناراحت بود همین جمله را می گفت و آرام می گرفت. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ سلام ای کسی که روز آمدنت نقطه پایانی است بر جولان فاسقان و سرکشان. سلام بر تو و بر روزی که زمین را از عشق و عدل لبریز خواهی کرد. السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ المُبِیدُ لِأهلِ الفُسوقِ وَالطُّغیانِ... ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌿﷽🌿 🌻موقع نوشتن وصیت نامه خصوصی گفتم: حمید شاید من مادرشده باشم،چندجمله ای برای بچمون بنویس.اگر اسمی هم مدنظر داری یادداشت کن. همیشه حرف بچه که میشد میگفت: چون خودم دوقلوهستم بچه های من دوقلو میشن،فرزانه سیب بخور دوقلوهامون خوشگل بشن. 🌷داخل وصیت نامه برای فرزند پسر دوتا اسم به نیت رسول الله نوشت: "محمدحسام"و"محمداحسان" خیلی دوست داشت اگرپسردار‌شدیم مداحی یادبگیردوحافظ قرآن باشد. برای دخترهم نام اسماء را انتخاب کرده بود. میگفت دوست دارم روزقیامت دخترم را به اسم کنیزحضرت زهرا(س)صدا کنند. همین اسم ها را داخل برگه جداگانه وسط قرآن روی طاقچه گذاشته بود.پشتش بادست خط خودش نوشته بود: خدایا فرزندی صالح،سالم،زیباوباهوش به من عطاکن. 🌺به خط آخر که رسیدگفتم: عزیزم همسران شهدا گله دارن که نتونستن دل سیرهمسرشونوببینن،آخر وصیت نامه بنویس که اگرشهیدشدی اجازه بدن نیم ساعت باپیکرتو تنهاباشم. خودم هم باورم نمیشد آنقدر قضیه جدی شده که حتی به این لحظه ها هم فکرمیکنم.درمخیله ام هم نمی گنجید که چطور این حرف هارا به زبان اوردم. 💐انگارفرد دیگری درکالبدم رفته بودوازجانب من سخن میگفت.تاکجاپیش رفته بودم که حتی به بعدازشهادتش هم فکرمیکردم. خواهشم راقبول کرد اخروصیت نامه نوشت:اجازه بدهید دقایقی همسرم کنار پیکرم تنها باشد. وصیت نامه ها را وسط قرآن گذاشتم، با دلی پر از آشوب و دلهره گفتم: «اینها امانت پیش من میمونه، ان شاء الله که صحیح و سالم برمی گردی و خودت از همین جا بر میداری». 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم بعضی از عزیزان یادشون رفته که😊😊 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه ب امام رضا علیه‌السلام 🌸🌸🌸 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸 💠آیت الله انصاری همدانی: ظهور نزدیک است، ولی اگر دعا بکنید نزدیکتر می شود چون دعا خیلی مؤثر است هرچه می توانید برای ظهور حضرت دعا کنید، ✅ زیارت آل یاسین هم حتماً بخوانید و از حضرت بخواهید مشکلات دنیا و آخرت و سیروسلوک شما را برطرف کند چون الآن اختیارات با حضرت است.❤️ ✍️منبع: آداب انتظار عارفان @shohada_vamahdawiat                      
🕯 ◄ امروز ‌است عــزیزانی که در بین ما نیستند دلخوشند به‌یک فاتـــحه به‌ یک صلوات یڪ دعای و آمـرزش همـین ها برایشان یک دنیاست در آن دنـــیا! پس برای شـــادۍ روحـــشان‌ قــــــرائت ڪنیم. ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🪴 🍀 🌿﷽🌿 بانوى من! سخن از مهر و دوستى تو به پايان نمى رسد، خدا عشق تو را در قلب ما قرار داد، اين عشق، نعمت بزرگى است و خدا را به خاطر اين نعمت شكر مى كنيم، هرچند كه حقّ شكر آن را نمى توانيم ادا كنيم، اين باور ماست كه از محبّان تو هستيم. همه آنچه كه پدر تو و وصى او براى ما بيان كرده اند، قبول داريم و آن را راست شمرده و به آن ايمان آورده ايم. ما قرآن و همه دستورهاى دين را كه پدر بزرگوار تو از طرف خدا آورده است، قبول داريم و آن را راست مى پنداريم، به اصول دين و فروع دين باور داريم، روز قيامت را حق مى دانيم، خدا را عادل مى دانيم... ما نماز مى خوانيم و روزه مى گيرم، به حج مى رويم، همه واجبات را به جا مى آوريم. حجاب و عفاف را مراعات مى كنيم، مى دانيم اين امور، سختى هايى دارد، با جان و دل اين سختى ها را تحمّل مى كنيم... ما به شوهر تو حضرت على(ع)به عنوان جانشين پيامبر ايمان داريم، او را وصىّ پيامبر مى دانيم و به ولايت او باور داريم. ما از كسانى هستيم كه غدير را هرگز از ياد نمى بريم، ما پيام مهمّ غدير را در خاطر داريم. ما از ولايت على(ع)و يازده فرزند تو دم مى زنيم. ما فرزندان غدير هستيم. پيامبر به اذن خدا، حقِّ قانون گذارى داشت كه از اين حق به عنوان "تشريع" ياد مى شود. سخنى كه پيامبر بيان مى كرد، جزءِ دين بود، او براى مردم چگونگى نماز، روزه و حج و... را بيان مى نمود و پيروى از سخنان او بر همه واجب بود. آرى، همانگونه كه پيامبر حقِّ تشريع داشت، امامان معصوم نيز اين حقّ را دارند، پيروى از سخنِ آنان بر همه واجب است، زيرا سخنِ آنان از هر خطايى به دور است و خدا به آنان مقام عصمت را عطا كرده است. * * * چه شكوهى دارد غدير! روزى كه پيامبر از سفر حج باز مى گشت، وقتى به سرزمين غدير رسيد، جبرئيل بر او نازل شد و آيه 67 سوره مائده را براى او خواند: (يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ...): "اى پيامبر ! آنچه را بر تو نازل كرده ايم، براى مردم بيان كن...". اينجا بود كه او همه مردم را جمع نمود، تعداد آنان به بيش از صدهزار نفر مى رسيد، او براى مردم چنين گفت: "اى مردم ! من قرآن و عترت خود را به عنوان دو يادگار ارزشمند در ميان شما باقى مى گذارم". سپس او على(ع) را به نزد خود فرا خواند و تا آنجا كه مى توانست دست على(ع)را بالا آورد و با صداى بلند گفت: "مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلىٌّ مَوْلاهُ; هر كس من مولاى او هستم اين على، مولاى اوست ". سپس پيامبر چنين دعا كرد: "خدايا ! هر كس على را دوست دارد تو او را دوست بدار ويارى كن ، و هر كس با على دشمنى كند با او دشمن باش و او را ذليل كن ". بعد از آن پيامبر سخن خويش را اين گونه ادامه داد: "اى مردم! بدانيد كه عترت و خاندان هر پيامبرى از نسلِ خود او بوده است ، امّا عترت و خاندان من از نسلِ على مى باشد . من پيامبر خدا هستم و على جانشين من و فرزندان او ، امامانِ شما هستند و آخرينِ آن ها، مهدى است. مهدى همان كسى است كه يارى كننده دين خدا مى باشد و پيامبران قبل از من به او بشارت داده اند". اين گونه پيامبر در آن روز از مهدى(ع)سخن گفت، همان كه امام دوازدهم است و اكنون در پسِ پرده غيبت است، او سرانجام ظهور مى كند و جهان را پر از عدل و داد مى كند. آرى، مسير امامت از غدير آغاز شد، در هر زمانى، يكى از امامان معصوم، عهده دار مقام امامت بودند، على(ع) ، حسن(ع) ، حسين(ع)... تا مهدى(ع). 🏴🏴 @hedye110@shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ تا بہ ڪے هجر وغریبے وفراق وانتظار جلوہ ڪن برآشنایت یا اباصالح بیا ڪے رسدلطف پیامت برهمہ خلق جہان ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم🤚🏻💕 🏳️آقاترین سکوت مرا غرق نور کن💎 مارا قرین منت ولطف حضور کن وقتی گناه کنج دلم سبز می شود💎 🏳️اقا شفاعت این ناصبور کن می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم💎 🏳️اقا توراقسم به شهیدان ظهور کن.🤲 💫اللهم عجل لولیک الفرج.💫 ➥ @shohada_vamahdawiat
🪴 🍀 🌿﷽🌿 امروز حجّت خدا، مهدى(ع)است و عشق به او، عشق به همه خوبى ها است. امامت ، چيزى بالاتر از يك حكومت ظاهرى است ، امامت ، مقامى آسمانى است كه خدا آن را به هر كس كه بخواهد عنايت مى كند. خدا انسان ها را بدون امام رها نمى كند، او براى جانشينى بعد از پيامبر، برنامه دارد. او دوازده امام را از گناه و زشتى ها پاك گردانيد و به آنان مقام عصمت داد و وظيفه هدايت مردم را به دوش آنان نهاد و از مردم خواست تا از آنان پيروى كنند. مؤمن واقعى كسى است كه به پيامبر ايمان دارد و به امامت هم باور دارد، امامت و ولايت، عهدى آسمانى است، پيروى از امامت، شرط اساسى سعادت و رستگارى است. اگر كسى در اين دنيا، عمر طولانى كند و ساليان سال، عبادت خدا را به جا آورد و نماز بخواند و روزه بگيرد و به اندازه كوه بزرگى، صدقه بدهد و هزار حجّ هم به جا آورد و سپس در كنار خانه خدا مظلومانه به قتل برسد، با اين همه اگر ولايت امام زمان خودرا انكار كند، هرگز وارد بهشت نخواهد شد. اين سخن پيامبر است: "هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليّت مرده است". * * * بانوى من! ما به همه آنچه كه پدر تو و وصى او براى ما بيان كرده اند، ايمان داريم، ما به مهدويّت باور داريم، يقين داريم كه سرانجام روزى فرزند تو مهدى(ع) مى آيد و از دشمنان شما، انتقام مى گيرد، امروز روزگار غيبت است، ما امام زمان خود را نمى بينيم امّا به او باور داريم و در انتظار او هستيم. ما به سخنان پيامبر ايمان داريم، شنيده ايم كه روزى از روزها، پيامبر رو به يارانش كرد و گفت: "كاش مى توانستم برادرانم را ببينم". همه به فكر فرو رفتند كه منظور پيامبر از اين سخن چيست، يكى گفت: "اى پيامبر! دعا كرديد كه خدا توفيق ديدار برادرانتان را به شما عنايت كند، آيا ما كه به تو ايمان آورديم و تو را يارى كرديم برادران تو نيستيم؟". پيامبر نگاهى به او كرد و گفت: "شما ياران من هستيد، ولى برادران من كسان ديگرى هستند، آنهايى كه در آخر الزّمان مى آيند و به من ايمان مى آورند در حالى كه مرا نديده اند. ايمان آنان از ايمان همه مردم بهتر است، زيرا آنان به سياهى روى كاغذ ايمان آورده اند، آنان مرا نديده اند و امام زمان خويش را (به چشم سر) نديده اند، امّا قلب هاى آنان از نور ايمان روشن است". بانوى من! آن روز پيامبر از روزگار ما سخن گفت، روزگارى كه فرزندت مهدى(ع)از ديده ها پنهان مى گردد و فتنه ها يكى پس از ديگرى بر ما هجوم مى آورند. * * * بانوى من! شنيده ام كه وقتى پيامبر در بستر بيمارى قرار گرفت، تو به ديدار او شتافتى، بيمارى پيامبر، لحظه به لحظه شديدتر مى شد، وقتى تو كنار پدر قرار گرفتى، نگاهى به چهره زرد او نمودى و اشكت جارى شد. پيامبر نگاهى به تو نمود و فرمود: ــ دخترم ! چرا گريه مى كنى ؟ ــ چرا گريه نكنم حال آن كه تو را در اين حالت مى بينم؟ ما بعد از تو چه خواهيم كرد ؟ ــ دخترم ! صبر داشته باش و به خدا توكّل كن ... بدان مهدى كه عيسى پشت سر او نماز مى خواند از فرزندان تو مى باشد . اينجا بود كه لبخند بر چهره تو نشست و ديگر از اندوه در چهره تو چيزى نماند، آرى، ياد مهدى(ع) دل تو را شاد نمود. سرانجام مهدى تو مى آيد و عيسى(ع) هم از آسمان به زمين بازمى گردد و پشت سر او نماز مى خواند و چه شكوهى خواهد داشت روز ظهور مهدى تو! 🏴🏴 @hedye110@shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢جزئیات بیشتر از حمله تروریسی به مقر انتظامی در راسک معاون استاندار سیستان و بلوچستان: 🔹در حمله تروریستی به مقر انتظامی راسک ۱۱ نفر از نیروهای فراجا به شهادت رسیدند 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat