eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
«💛🌾» ‌‌‌‌امام‌زمان‌علیه‌السلام‌به‌همه‌عالم‌احاطه ‌دارند شما هم، هر موقع گرفتاری دارید، چه گرفتاری مادی چه معنوی یا‌بن‌الحـسن را نکنید. خودشان‌فرمودند: إنّا‌غيرُ‌مُهمِلين لِمُراعاتكُم‌و‌َلا‌ناسينَ‌لِذکركُم؛ من شما را رها نکردم وفراموشتان هم نکردم:) 🌱_آیت‌الله‌ناصری اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها |•• @shohada_vamahdawiat                      
عزت‌دست‌خداست؛ و‌بدانید‌اگر‌گمنام‌ترین‌هم‌باشید ولی‌نیت‌شمایاری‌مردم‌باشد، می‌بینید خداوندچقدر‌با‌عزت‌وعظمت‌شما را‌درآغوش‌می‌گیرد...♥️!' 🌱 @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت چهل و پنج ✨زن گفت: _من در گوشه آرامگاه ایستاده بودم و سوار را می نگریستم. 🍁سیندخت پلک بر هم نهاد و سوار را تصور کرد. او را گویی در متن اوستا شهود کرده بود. انگاری که بارها، در میان گات ها، تصویرش را به چشم خود دیده بود. سوار در نظر او بوی صمیمی ترین آشنا را می داد. تمام شامه اش سرشار از بوی اهورامزدا شده بود. سیندخت در پی سخنان زن، روبه روی عبادتگاه بغض کرد و بر زمین نشست.(دیگر کیارش را فراموش کن سیندخت! همان کاری که او کرد، آن هنگام که فطرت را دریافت. همان چیزی که او خواست. نه سمندی برای جستجوی او مانده و نه غریزه ای برای خواستن پسر فیروزه تراش!) سیندخت بر خود نهیب زد: باید بمانی و برای بانو، رافعه باشی. باید کنیز بانویی باشی که آیین مهر را در حقیقتی فطری بر قلبت نازل کرده است. روزهای توقف سیندخت در حوالی بیت النور به کندی می گذشت. حال خود را همان احوال کِرمی در پیله می دید؛ کِرمی که در تنهایی خود بر دور خویش می تند تا پناهگاهی داشته باشد. دنیای سیندخت در آن روزها تنها به یک نقطه تمرکز داشت؛ به آیین مهر! به رسم دلدادگی! به قاعده عشق! هفته ها در مرثیه و مصیبت اهل بیت سپری شده بود. خدیجه بقچه سفر می بست. _باید برویم. مقصد ما مرو بوده است. هنوز فرسنگ ها راه تا رسیدن به سرزمین طوس باقی است. باید خود را به امام برسانیم. ما بازماندگان بانو هستیم. بی تردید مولایمان از دیدار ما خرسند خواهند شد. سیندخت با گوشه روسری اش بازی می کرد. _مقصد من هم مرو بود. از ابتدا شرط مولا خلیل و امانتش به کاروان شما، همین بود که سیندخت را به مرو برسانید. خدیجه در کلمات لرزان سیندخت مکثی کرد. نمی دانست مقصودش از این حرف ها چیست. برخلاف آنچه تصور کرده بود، سیندخت، لحنی از گلایه در واژگانش نداشت. _می خواهم بمانم؛ آنقدر تا به حقیقت برسم. آن چنان تا کُنه عشق را دریابم. عشق یعنی همان چیزی که کیارش دریافت کرده است! ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ 🌼نسیم صبح سعادت، خدا کند که بیایى رسیده شب به نهایت، خدا کند که بیایى... 🌼جهان ز دودِ ستم شد سیاه، در برِ چشمم فروغِ صبحِ سعادت، خدا کند که بیایى... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت چهل و شش ✨خدیجه گره دوم بقچه اش را نبست. انگشتانش در هم قفل شد. سربلند کرد و به چشمان مصمم سیندخت خیره شد. 🍁_امانت بر دوش ماست. تو را به مرو می رسانیم. تردید نکن. برخیز و وسایلت را بردار. این حریر سیاه را هم از تن بیرون بیاور. سیندخت بقچه خدیجه را جلو کشید و گره دوم را محکم کرد. _سیندخت از سر احساس تصمیم نمی گیرد که اگر احساسی در کار باشد، باید پیش از شما قم را ترک می کردم و به نیشابور می رفتم و کاروانی از مردان تاجر به راه می انداختم و راهی مرو می شدم. سیندخت اینک از سر فطرت با شما سخن می گوید. نه دل احساسی ام، که جان فطرتم ماندنی شده است. می خواهم در کنار عبادتگاه بانویتان سر به خلسه های درون بنهم. آنقدر صحرا را تماشا کنم تا چشمانم به شهود عشق گشوده شود. می خواهم آن اندازه ثانیه هاب تنهایی و اندیشه را کنار نفس های بانویتان سپری کنم تا شمّه ای از حقیقت او در جانم بنشیند... اگر این تصمیم من اشتباه است، بگذار اشتباه کنم. خدیجه تنها توانسته بود به حرکت لب های سیندخت نگاه کند؛ بی هیچ پاسخی، بدون هیچ قدرتی برای منصرف کردن او. حتی وقتی کنار مزار بانویش آخرین وداع را مویه می کرد، تنها توانست خواهرانه دختر آتش پرست را به بانویش بسپارد و زیر لب بگوید: _این شاهزاده سرکش، رام من نمی شود بانو! حقیقتی در سخنش دیدم که نتوانستم با او مجادله کنم. کار خود شماست بانو! خودتان او را به سرانجام برسانید. این آخرین سفارش خدیجه به بانو بود. او و اُم مسعود و عبدالله به زنان قم سپرده بودند که سیندخت را چون دختر خود پاسبانی کنند و پناهش باشند. سیندخت در بدرقه کاروان مرو، کنار کجاوه خدیجه ایستاده بود و برایش دست تکان می داد. کاروان از باغ بابلان و عبادتگاه دور می شد و حجم وسیعی از حماسه را در صحرای قم به یادگار می گذاشت. سیندخت را حزنی غریب در برگرفت. تماشای دور شدن قافله در سپیده گاه قم، زخم های دلش را به یکباره تازه کرد. بر زمین زانو زد. دست هایش را بر خاک صحرا عمود کرد و گم شدن شتران را میان پیچ تپه ها به تماشا نشست. زنی از قبیله موسی بن خزرج که از جاروی عبادتگاه فارغ شده بود کنار سیندخت ایستاد. _خانم! عبادتگاه را رُفته ام. آفتاب روز رنج آور است. سقف عبادتگاه می تواند سایبانتان باشد. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نام فرزندان در لیست یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف @shohada_vamahdawiat                      
✨﷽✨ 🔴 دلایل حرام بودن کردن غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! غیبتِ همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید در حالی که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و رحیم است.»*۱ رسول خدا نیز فرموده است: «از بدگویی و غیبت مؤمنان دوری کنید، زیرا گناه غیبت و بدگویی از گناه زنا کردن بزرگتر است. اگر کسی زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد ولی غیبت‌کننده آمرزیده نمی‌شود مگر اینکه غیبت‌شونده از او راضی شود.»۲ همچنین در روایتی دیگر می‌فرماید: «همانا بدگویی و غیبت بر هر مسلمانی حرام است و بدگویی کردن، کردار شایستهٔ انسان را نابود می‌کند همان‌گونه که آتش، هیزم را نابود می‌کند.»۳ 📚 ۱. آیهٔ ۱۲ سورهٔ حجرات ۲. ارشاد القلوب، ص ۱۰۷ ۳. مکاسب شیخ انصاری، ص ۴۰ 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ بـے تـو تمــام قافیـہ ها لنـگ میزند دنیا بہ شیشہ‌ے دل من سنگ میزند ساعٺ بہ‌وقٺ غربتتان‌گشتہ اسٺ‌کوک حالا مدام در دل من زنگ میزند 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
خدایا! مرا از بـلای غـرور و خودخواهی نجات دِه تا، حقایـق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده ڪنم، خدایا ! پَستی و ناپایداری روزگار را ، همیشه در نظــرم جلوه‌گر ساز تا، فـریب زرق و برق عالـــم خاڪی مـرا از یاد تـو دور نڪند. 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
~🕊 ^'💜'^ ⚘می‌گفت: آدمی که ساکن شده نمی‌تواند جای دیگری برود. شما نمی‌دانید زندگی در کنار مولا چه لذتی دارد. ⚘شیخ هادی به مدت سه سال جهت ادامه‌ی تحصیلات حوزوی در شهر نجف اشرف سکونت داشت. از زمانی که ساکن نجف شد، به اعمال و رفتارش خیلی دقت می‌کرد. مراقب بود که کارهای انجام ندهد. ⚘هادی آن قدر زندگی در نجف را دوست داشت که می‌گفت: بیایید همه برویم آنجا زندگی کنیم. آنجا به آدم آرامش واقعی می دهد. می‌گفت قلب آدم در نجف یک جور دیگر می‌شود. ♥️🕊 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 آخریـن وداع شهیـدِ (معـروف بہ قمــر فاطمیــون) با پـدر و مادرشـان ...💔🥀 ♥️🕊 @shohada_vamahdawiat