#سالروز_شهادت
#عاشقانه
#فرزندانه
#فرزندان_شهید
#دخترهای_شهید_مدافع_حرم
#سید_مصطفی_صادقی
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است:
"نرخ رفتن به سوريه چند است؟
قدر دل كندن از دو فرزند است"
آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و #مصطفی ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش میگذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که میزدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده"
گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام میشود"
باور کنید الان هم با اینکه پسرم #شهید شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، میدانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده...
مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در #تاريخ_۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع #شهادت نائل آمد...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
شادی روحش
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌷🌼🌺🌸🌺🌼🌷
#عاشقانه_های_شهدا
#همسرانه
#شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده
یک اتفاق عجیب در تدفین فرمانده مدافع حرم:
میدانم زندهای! با تو زندگی میکنم، #مصطفی
خیلیها نمیتوانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور #مصطفی را حس میکنم .
قابل گفتن نیست، شاید خیلیها نتوانند این موضوع را درک کنند، حتی شاید برای برخی خندهدار باشد اما من حضور #مصطفی را حس میکنم. خودش این را به من نشان داد، این موضوع را با بسته شدن چشمها و دهانش در ثانیههای آخری که مراسم تدفین و تلقین تمام شده بود، به من نشان داد.
نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه میشود، اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی #مصطفی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت، مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند، با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن #فاطمه مهیا شود. اولین باری که #فاطمه پدرش را دید خیلی به چهرهاش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود . خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبهها را خارج کنند و مهیای دیدن #فاطمه شود.
وقتی خانواده #شهید_صابری از زمان #شهادت آقا #مهدی تعریف میکردند، گفتند که چون مقداری بیتابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیههای آخر کنار #شهیدشان باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود، همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی #مصطفی را نشانم میدهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر #مصطفایم بمانم.
سعی کردم که خیلی محکم باشم ، وقتی که میخواستند #مصطفی را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم، از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری #مصطفی را دیدم .
یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه : میخواستی نشانم دهی که #شهدا زندهاند؟ همه اینها را میدانم . من با تو زندگی میکنم #مصطفی
همیشه به من میگفت که او را از زیر #قرآن رد کنم، تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر #قرآن رد کنم، وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی #مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی #مصطفی که داخل قبر بود دادم، گفتم که این #قرآن را روی صورت #مصطفی بگذارند و بردارند، به محض اینکه #قرآن را روی صورت #مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم #مصطفی بسته شد .
همانجا گفتم : میخواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که #شهدا زنده هستند؟ همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم #مصطفی .
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهید_مدافع_وطن
#مصطفی_امیدی
خواهر زاده ام ، #مصطفی ، در سن نوجوانی مرا امین و سنگ صبور خودش می دانست .
یکبار آمد و گفت :
دایی جون ، من خواب عمو #علی_کرم رو دیدم .
#علی_کرم_امیدی عموی #مصطفی بود که سال 1360 به #شهادت رسید .
گفتم خیره ان شاالله ، خب تعریف کن برام ببینم . خواب دیدم عمو اومده پیشم و داره باهام حرف می زنه... بعد از مقداری سکوت ادامه داد ، عمو گفت :
«ان شاالله تو هم #شهید می شی»
راوی :
#دایی_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
#شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده
توی سن پانزده سالگی بود ، برای کمک به #مسجد ، جمعه شبها می رفت بهشت زهرا ، تو سن نوجوانی و غرور !
وقتی بهش می گفتم #مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، می گفت مامان خیلی لذت داره #برای_خدا گدایی کردن .
#مصطفي ازهمان #نوجوانی درحال خودسازی بود و خیلی زجر کشید و اجرش رو دید .
امیدوارم اون دنیا دست مارو هم بگیره ان شاالله
#بهشت را به #بها می دند
#نه_به_بهانه
#شهادت_اما
قیمتی دارد بالاتر از #بهشت!
برای اینکه #خدا خود بشود بهای #خون تو
#چقدر_آماده_ای
راوی :
#مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
#نثار_روح_ملکوتی_اش_صلوات #اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
#شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده
توی سن پانزده سالگی بود ، برای کمک به #مسجد ، جمعه شبها می رفت بهشت زهرا ، تو سن نوجوانی و غرور !
وقتی بهش می گفتم #مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، می گفت مامان خیلی لذت داره #برای_خدا گدایی کردن .
#مصطفي از همان #نوجوانی در حال خودسازی بود و خیلی زجر کشید و اجرش رو دید .
امیدوارم اون دنیا دست مارو هم بگیره ان شاءالله
#بهشت را به #بها می دهند
#نه_به_بهانه
#شهادت_اما
قیمتی دارد بالاتر از #بهشت!
برای اینکه #خدا خودش بشود بهای #خون تو
#چقدر_آماده_ای
راوی :
#مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#تلنگر
#شهدا_بهترین_الگو
#سردار_شهید
#مصطفی_ردانی_پور
رفتم در اتاقش رو زدم، رفتم داخل، روی سجاده نشسته بود و داشت ذکر میگفت....
چشماش سرخ بود و خیس اشک....
رنگ به رو نداشت. نگران شدم....
گفتم مصطفی چیزی شده؟ خبری شده؟ کسی طوریش شده؟
سرش رو انداخت پایین، زل زد به مهرش و دانههای تسبیح را یکی یکی رد میکرد....
آهی کشید و گفت از ساعت ۱۱ تا ۱۲ را مخصوص خدا گذاشتم....
می شینم، فکر میکنم و نگاه میکنم به کارهای خودم....
از خودم میپرسم، مصطفی کارهایی که کردی برای خدا بوده یا برای دل خودت؟
صداش بغض داشت، بغضی که به زحمت نگهش داشته بود..
دلم به حال خودم سوخت ...
من کجا و #مصطفی کجا!!
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#عاشقانه
#فرزندانه
#فرزندان_شهید
#دخترهای_شهید_مدافع_حرم
#سید_مصطفی_صادقی
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است:
"نرخ رفتن به سوريه چند است؟
قدر دل كندن از دو فرزند است"
آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و #مصطفی ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش میگذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که میزدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده"
گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام میشود"
باور کنید الان هم با اینکه پسرم #شهید شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، میدانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده...
مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع #شهادت نائل آمد...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
شادی روحش
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌷🌼🌺🌸🌺🌼🌷
#عاشقانه_های_شهدا
#همسرانه
#شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده
یک اتفاق عجیب در تدفین فرمانده مدافع حرم:
میدانم زندهای! با تو زندگی میکنم، #مصطفی
خیلیها نمیتوانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور #مصطفی را حس میکنم .
قابل گفتن نیست، شاید خیلیها نتوانند این موضوع را درک کنند، حتی شاید برای برخی خندهدار باشد اما من حضور #مصطفی را حس میکنم. خودش این را به من نشان داد، این موضوع را با بسته شدن چشمها و دهانش در ثانیههای آخری که مراسم تدفین و تلقین تمام شده بود، به من نشان داد.
نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه میشود، اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی #مصطفی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت، مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند، با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن #فاطمه مهیا شود. اولین باری که #فاطمه پدرش را دید خیلی به چهرهاش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود . خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبهها را خارج کنند و مهیای دیدن #فاطمه شود.
وقتی خانواده #شهید_صابری از زمان #شهادت آقا #مهدی تعریف میکردند، گفتند که چون مقداری بیتابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیههای آخر کنار #شهیدشان باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود، همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی #مصطفی را نشانم میدهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر #مصطفایم بمانم.
سعی کردم که خیلی محکم باشم ، وقتی که میخواستند #مصطفی را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم، از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری #مصطفی را دیدم .
یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه : میخواستی نشانم دهی که #شهدا زندهاند؟ همه اینها را میدانم . من با تو زندگی میکنم #مصطفی
همیشه به من میگفت که او را از زیر #قرآن رد کنم، تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر #قرآن رد کنم، وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی #مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی #مصطفی که داخل قبر بود دادم، گفتم که این #قرآن را روی صورت #مصطفی بگذارند و بردارند، به محض اینکه #قرآن را روی صورت #مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم #مصطفی بسته شد .
همانجا گفتم : میخواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که #شهدا زنده هستند؟ همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم #مصطفی .
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🌸🌷🌸🕊🌹
#تواضع_و_فروتنی
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_مصطفی_چمران
بچه ها تا فهمیدند #دکتر_چمران به مدینه الزهرا (س) می آید، برای خیر مقدم و محافظت از او رفتند و اتوبان را بستند! #دکتر تا از دور متوجه این موضوع شد، پیاده شد و از بچه ها پرسید برای چی راه را بسته اید؟ گفتند:"به احترام شما! " دکتر دو دستی بر سرش کوبید و گفت :"وای بر من ! به بچه ها بگویید :" وای بر ما اگر حلالمان نکنند!
دکتر با خودش می گفت : وای بر تو #مصطفی! باید بروی از تک تکشان حلالیت بطلبی! دکتر سرش را توی ماشین ها می کرد و می گفت: آقا مرا حلال کنید! بچههای مرا حلال کنید ! نفهمیدند ! اشتباه کردند! بچگی کردند!
برای همین رفتار هاست که #امام_خمینی ره در باره اش گفتند : #چمران در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد.
#سالروز_شهادت
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#مصطفی_صدرزاده
می گفت بسیجی که بسیجی هست و حلقه به گوش امام و انقلاب، باید بریم سراغ اونایی که کاری به انقلاب ندارند.
اگه دست دو نفر آدمی که شبیه ما فکر نمی کنند رو گرفتی و آوردی هنر کردی.
یک وقت میدیدی با افرادی دمخور شده که یکبار هم رأی نداده اند، از لات و خلافکار بگیر یا آدمی که اصلا با نظام و انقلاب مخالف بود.
میرفت چهره به چهره باهاشان حرف میزد و آخر سر طرف را می آورد توی راه.
خیلی ها با همین صحبتهای #مصطفی برای اولین بار توی عمرشان رفتند پای صندوق رأی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#شهدا
#انتخابات
#حضور_حداکثری
#انتخاب_اصلح
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهید_مدافع_وطن
#مصطفی_امیدی
خواهر زادهام #مصطفی، در سن نوجوانی مرا امین و سنگ صبور خودش می دانست.
یکبار آمد و گفت:
دایی جون، من خواب عمو #علیکرم رو دیدم،
#علیکرم_امیدی عموی #مصطفی بود که سال 1360 به #شهادت رسیده بود.
گفتم خیره انشاءالله، خب تعریف کن برام ببینم.
گفت: خواب دیدم عمو اومده پیشم و داره باهام حرف می زنه... بعد از مقداری سکوت ادامه داد، عمو گفت:
«انشاءالله تو هم #شهید می شی».
راوی:
#دایی_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
#شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده
توی سن پانزده سالگی بود، برای کمک به #مسجد، جمعه شبها می رفت بهشت زهرا، تو سن نوجوانی و غرور!
وقتی بهش می گفتم #مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، می گفت مامان خیلی لذت داره #برای_خدا گدایی کردن.
#مصطفي از همان #نوجوانی در حال خودسازی بود و خیلی زجر کشید و اجرش رو دید.
امیدوارم اون دنیا دست مارو هم بگیره انشاءالله
#بهشت را به #بها می دهند
#نه_به_بهانه
#شهادت_اما
قیمتی دارد بالاتر از #بهشت!
برای اینکه #خدا خودش بشود بهای #خون تو
#چقدر_آمادهای
راوی: #مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani