eitaa logo
خانه تخصصی هنر و ادبیات کودک و نوجوان
246 دنبال‌کننده
454 عکس
35 ویدیو
51 فایل
هنر و ادبیات کودک و نوجوان #ادبیات_کودک #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرویزن
"نظم و شعر و حافظ" یکی از مباحثی که در سده‌های اخیر به صورت جدی وارد مباحث نقد و تعریف شعر شده و در بسیاری از داوری‌ها و انتقادها از آن سخن به میان می‌آید، تقسیم‌بندی آثار به دو دسته‌ی شعر و نظم است. این مرزبندی، در نقد کهن نیز مطرح بوده، چه در ادب یونان، چه در ادب عرب و چه در نقدالشعر فارسی که به این مساله گاه توجه شده؛ شاید موید همین نکته است که حافظ می‌ گوید: به سلک درّ خوشاب است شعر نغز تو حافظ که گاه لطف سبق می‌برد ز نظم نظامی چنان که در این بیت دیده می‌شود، حافظ اثر خود را شعر و سروده‌های نظامی را نظم خوانده که این نکته با تقسیم‌بندی یادشده سازگار است؛ اما در نقد شعر کهن فارسی، دامن‌زدن به این مرزبندی چندان فراگیر نبوده است. اگر بر تعریف‌هایی که شاعران مکتب کلاسیسیم اروپا از شعر و اصول آن ارائه کرده پ‌اند نظر بیفکنیم، خط‌کشی‌های منطقی و واضحی برای تشخیص اثر ادبی می‌توان یافت که کاملا از پیش تعیین شده، کوششی و حتی قابل آموزش است و از این منظر با تعریف پ‌های موجود از نظم سازگاری دارد. بنابراین تعریف‌های موجود از شعر به معنی چیزی متفاوت با نظم در نقد جدید، نوعی اعتراض به ادب اشرافی دوران کلاسیسیم است که رمانتیک‌ها با جهان‌بینی آزادی‌محور و در تقابل کلاسیک‌ها ارائه کرده اند و همین سنت‌شکنی، پس از آن‌ها به آرای سمبولیست‌ها و سوررئالیست ها و دیگران نیز راه یافته است. از این زاویه، یکی از تمایلات سبکی حافظ حرکت از بنیان‌های نظمی شعر سده‌های قبل به تعریفی جدید از شعر در سده‌ی هفتم است. از زاویه‌ای دیگر و در ادامه‌ی تلاش‌های زبان‌شناسانی چون سوسور و اهمیت دادن به زبان گفتار و تبیین محورهای جانشینی و همنشینی زبان و در ادامه با نظرات ساختارگرایانی چون شکلوفسکی،  مباحثی دیگر بر پیشینه‌ی این شیوه‌ی نقد افزوده شده که ادب فارسی هم از این تغییرات بر کنار نبوده است. اینکه در آستانه ی مشروطه کسانی چون ملکم خان، آخوندزاده، و پس از آنان رفعت در مجله ی آزادیستان در برابر ادبیات بازگشتی جبهه گرفته‌اند و این که نیما و پیروانش ، بسیاری از اصول شعر کهن و شاعرانی چون فردوسی و سعدی را زیر ویژگی نظم  مطرح کرده‌اند و حافظ را برکشیده‌اند، بسیاری ریشه در این تلقی‌های پسارمانتیک یا ساختارگرایانه دارد. https://eitaa.com/mmparvizan
"به یاد پروین دولت‌آبادی" یکی از مباحثی که به موازات نقد و بیشتر از سوی جامعه‌ی آفریینندگان ادبی در پاسخ انتقادها مطرح می‌شود؛ چارچوب‌مند نبودن هنر و لزوم کلیشه‌گریزی و ساختارشکنی برای هنرمندان است. این مقوله، راه گریزی شده که از طریق آن جامعه‌ی خلاق ادبی خود را از دانش نقد بی‌نیاز بداند و چالش‌های نقد آثار خود را هم با مباحثی چون نوآوری، ساخت‌شکنی و گریز از کلیشه‌زدگی توجیه کند. حال آن که مباحثی چون ساخت‌شکنی و نوآوری پس از دانش هنرمند بر نقاط مقابل آن‌ها معنا پیدا می کند؛ یعنی هنرمند باید ابتدا سنت را بشناسد تا بتواند نوآوری کند؛ باید ساختار را بداند تا آن را بشکند. بی‌ساختاری و ساختار شکسته و ویران به معنی ساختارشکنی نیست. حتی در صورت دانایی، باید ساخت‌شکنی آگاهانه باشد ودر نتیجه نیز موثر واقع شود؛ برای توضیح بیشتر این مبحث، به نقد وزن در شعری از پروین دولت آبادی شاعر پیشکسوت کودک و نوجوان می‌پردازیم. درباره‌ی تفاوت نسبی وزن شعر کودک و نوجوان با شعر بزرگسال تاکنون سخنانی مطرح شده و کسانی چون: کیانوش در کتاب شعر کودک در ایران، سید آبادی در شعر در حاشیه، سلاجقه در ازاین باغ شرقی، و شاعران کودک چون: رحماندوست، نظر آهاری و ... مباحثی را در این حوزه مطرح کرده‌اند که خارج از محدوده‌ی بحث ماست. بحث اصلی این است که بسیاری ساختارشکنی وزن عروضی را در شعر کودک و نوجوان و به‌ویژه در برخی گروه های سنی مجاز می دانند؛  اما چنان که اشاره شد، این ساخت.شکنی باید با دانایی، آگاهی و نتیجه‌بخشی همراه باشد. از این زاویه به دفتر "گل بادام" از پروین دولت آبادی می‌نگریم که نخستین بار 1366 کانون پرورش فکری آن را منتشر کرده است. این دفتر به جز دو بیت مقدمه، دوازده شعر دیگر دارد که همه در دو قالب مثنوی و چهارپاره سروده شده است. شاعر در تمام مصراع‌های دوازده شعر، تساوی وزن ابیات را حفظ کرده جز، در شعر "کوه سربلند" که در دو مصرع، وزن از فاعلات فاعلات فع، به فاعلات فاعلات فاعلن تبدیل می‌شود: می‌نشست دانه‌های برف / نرم‌نرم روی پیکرش/ مخمل لطیف برف سرد/ عاقبت سپید می‌کند سرش/...باز می‌نشیند آفتاب گرم/ روی تپه‌ها و کوه.ها/ آورد سلام کوه را/ رود نغمه خوان به شهر ما. خلاصه‌ی بحث این که شاعر این شعر(چارپاره) ساختار شکنی نکرده؛ بلکه وزن را از دست داده است و دلایل آن این است: -در دیگر شعر‌ها و حتی دیگر بندهای همین شعر نشانی از ساخت‌شکنی دیده نمی‌شود. - در کتاب و مقدمه به این ساخت شکنی اشاره نشده؛ - وزن شعر از وزن پ‌هایی است که بسیاری از شاعران دیگر نیز در آن خطا کرده‌اند؛ -تغییر وزن هیچ کمکی به تقویت شاعرانگی شعرنکرده. حاصل بحث آن که در ساخت‌شکنی و نوآوری، رفتار ادبی باید با دانایی، آگاهانه و همراه با دلیل ادبی نتیجه‌بخش در اثر اتفاق بیفتد و بقیه‌ی موارد یا بر آمده از ناآگاهی نویسندگان و شاعران است یا به جای کمک، ساختار اثر را دچار ضعف خواهد کرد. https://eitaa.com/mmparvizan https://eitaa.com/sibenaghd
"چکامه‌ی ننگ" سمفونی بمب‌ها و موشک‌ها نواخته شد طبل رسوایی به زمین افتاد خاک بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. بیمارستانی در غزه منهدم شد هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. پدری قطعه‌های فرزندش را در کیسه به هم می‌پیوندد؛ برادری کودک، در بیمارستان شهادتین را به برادرش تلقین می‌کند. جناب صدر اعظم خمیازه می‌کشد. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد خانه‌های عمودی، در لحظه‌ای افقی می‌شود و گورهای دسته‌جمعی: ردیف. کدخدا، رعایایش را ذبح می‌کند. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. در جدال موشک‌ها و کودک‌ها در توازن دموکراسی رسانه و دلار چراغ‌ها خاموش می‌شود. لب‌ها در تشنگی می‌سوزد پرزیدنت، عقب‌عقب به ساعتش نگاه می‌کند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. [حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است] بی‌بی‌سی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛ و هیات داوران "گرمی" مبهوت از ترانه‌ی "زن و زندگی"؛ سازمان ملل را به‌گرمی تشویق می‌کند و اسرائیل "آزادانه" به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه می‌کند؛ چشمان "خاخام"های خام از ذوق می‌درخشد وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم * تراژدی اسلحه، به پرده‌ی آخر می‌رسد در بازی ننگ و جنگ، پرده پایین می‌آید صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم می‌شود مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را به‌شدت تشویق می‌کند وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم قاتلان سرخ‌پوست‌ها؛ جانیان ویتنام و هیروشیما؛ در یک‌سو وارثان هالوی هولوکاست متجاوزان الجزایر و لیبی در دیگرسو نظم جهانی را مدیریت می‌کنند. حقّ تو وتو می‌شود جایزه‌ی صلح نوبل به "سوچی" می‌رسد به پاس مبارزه با خشونت: منهای مسلمانان میانمار به اسحاق رابین و شیمون پرز به شکرانه‌ی کشتار صبرا و شتیلا و به یاسر عرفات به پاس "خفه‌خون" تف بر جهانی که بر آن راه می‌رویم ... و در انبوه این خاک بر این خاک از خاک به خاک ... تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است "فلسطین" و بغض جاودانه‌ی او در سکوت و صدا بی‌قرار بی‌قرار بی‌قرار که تلکَ شقشقه هدرت و ما قرّت https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
دهمین رویداد فرهنگی ادبی *آیینه‌ها* آشنایی با شاعران قرن نهم تا معاصر "بررسی آرا و آثار: عبدی‌بیگ نویدی شیرازی" مجری: دکتر مهدی فاموری سخنران: دکتر محمد مرادی 🕓زمان: یکشنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ 🏛مکان: شیراز – چهارراه حافظیه – سالن گفتگو_ اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس مؤسسه‌ی فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا‌‌‌ https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"چکامه‌ی ننگ" سمفونی بمب‌ها و موشک‌ها نواخته شد طبل رسوایی به زمین افتاد خاک بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. بیمارستانی در غزه منهدم شد هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. پدری قطعه‌های فرزندش را در کیسه به هم می‌پیوندد؛ برادری کودک، در بیمارستان شهادتین را به برادرش تلقین می‌کند. جناب صدر اعظم خمیازه می‌کشد. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد خانه‌های عمودی، در لحظه‌ای افقی می‌شود و گورهای دسته‌جمعی: ردیف. کدخدا، رعایایش را ذبح می‌کند. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. در جدال موشک‌ها و کودک‌ها در توازن دموکراسی رسانه و دلار چراغ‌ها خاموش می‌شود. لب‌ها در تشنگی می‌سوزد پرزیدنت، عقب‌عقب به ساعتش نگاه می‌کند و گوشه‌ای از جهان گوشواره‌ی لبه‌ی گوش دیگری می‌شود خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. [حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است] بی‌بی‌سی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛ و هیات داوران "گرمی" مبهوت از ترانه‌ی "زن و زندگی"؛ سازمان ملل را به‌گرمی تشویق می‌کند و اسرائیل "آزادانه" به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه می‌کند؛ چشمان "خاخام"های خام از ذوق می‌درخشد وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم * تراژدی اسلحه، به پرده‌ی آخر می‌رسد در بازی ننگ و جنگ، پرده پایین می‌آید صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم می‌شود در حاشیه‌ی تحلیف، تصنیف موشک نواخته می‌شود اسماعیل، این‌بار قربان می‌شود مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را به‌شدت تشویق می‌کند وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم قاتلان سرخ‌پوست‌ها؛ جانیان ویتنام و هیروشیما؛ در یک‌سو وارثان هالوی هولوکاست متجاوزان الجزایر و لیبی در دیگرسو نظم جهانی را مدیریت می‌کنند. حقّ تو وتو می‌شود جایزه‌ی صلح نوبل به "سوچی" می‌رسد به پاس مبارزه با خشونت: منهای مسلمانان میانمار به اسحاق رابین و شیمون پرز به شکرانه‌ی کشتار صبرا و شتیلا و به یاسر عرفات به پاس "خفه‌خون" تف بر جهانی که بر آن راه می‌رویم ... و در انبوه این خاک بر این خاک از خاک به خاک ... تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است "فلسطین" و بغض جاودانه‌ی او در سکوت و صدا بی‌قرار بی‌قرار بی‌قرار که تلکَ شقشقه هدرت و ما قرّت https://eitaa.com/mmparvizan
"شکوه‌ای ناتمام: به بهانه‌ی روز جهانی کودک" کودک/ کودک است خواه در مدرسه باشد خواه در خانه خواه در تشویش غروبِ مزرعه در همهمه‌ی مترسک‌های شاخ‌دار * کودک/ کودک است خواه از پشت بام کلماتِ شعر من به زمین غلطیده باشد یا در دستان پدر، به آسمان پرتاب. چه در خیابان‌های شبانه‌ی اعتراض چه در گره‌خوردگی ابروانِ مشت و باتوم چه در داستان اسحله‌ی خانگی پدر: در خمیازه‌ی کاسبان تمدن * کودک/ کودک است گیرم در کاخ سلطنتی ملکه باشد یا در پلّه‌های مجعّد کاخ سفید یا در سیاهی معدن زغال‌سنگ * چه گلفروشِ سرِ چارراه باشد چه بازیگری در نقش کودکی‌های من در توهم خنده‌های خاله‌بازی یا در بن‌بست‌های منجمدِ تبسم * کودک/ کودک است و کوچک در مصاف تیر سه‌شعبه در خرابه‌ی شام در محاصره‌ی سیاه‌پوشان داعش در مراکز تربیت کلیسا در مواجهه با سرنیزه‌های جنگ جهانی در ویرانه‌های سیاست و سکوت * کودک/ باید کودک باشد هم روی زانوان نوازش رونالدو هم در معابر برازیلیا: مشغول توپ‌بازی هم در نقاشی بچگانه‌ی آرمیتا و هم‌در تغزل تاب و نسیم * کودک/ کودک است آنگاه که صلح را در معنای فریب مزمزه می‌کند وقتی که در اینترنت تجربه‌های بزرگانه را می‌کاود در ازدحام سکس و پورن در غوغای سینمای هالیوود کودک/ کودک است می‌خواهد فرزند طلاق باشد یا زاییده‌ی شهوتی شوم خواه در تکرّر خیانت مادر یا در تصور ناگفته‌های پدر * کودک/ کودک است در شهر بازی و پارک در BBC و بیست و سی در رقص‌های شبانه در سرودهای روزانه در خلوت تدخین و تخدیر ... در گاراژ عمو رضا در بزنگاه رمان‌های زرد و سیاه در سربرنیتسا در صنعا در اردوگاه‌های فلسطینی در قایق‌های مهاجرت در محله‌ی سیاه‌ها در محله‌ی سفیدها * کودک/ کودن نیست که نفهمد ما دروغ می‌گوییم ریا می‌کنیم و در چارراه منفعت گشت می‌زنیم او تصویری شاعرانه است به‌سان گلی که بر شاخه‌ای رُسته باشد چونان ابری کوچک زاییده‌ی ابری بزرگ و قطره‌ای باران بر گونه‌های مادرانه‌ی دریا ... اما نمی‌دانم در انزوای این جهان تودرتو در تلاقی معصومیت و تجربه پهبادها و هواپیماهای جاسوسی کودکان افغان و ژرمن را چگونه از هم تشخیص می‌دهند؟ یا بچه‌های پرواز بندرعباس_دوبی را از خلبانان جنگی؟ و نمی‌دانم در شعرِ حقوق بشر در مثنوی جهان مدرن چرا؟ کودکان نجیب آمریکا بچه‌های بور اتحادیه‌ی اروپا تنها با عروسک قافیه می‌شوند اما در خرابه‌های شام در آلبوم خاطرات ویتنام در خواب گرسنه‌ی ساکنان آفریقای مرکزی و در جیغاجیغ خیابان‌های غزه و یمن کودک باید با موشک قافیه‌بازی کند.
درنگی بر یکی از شعرهای پروین‌دولت‌آبادی یکی از مباحثی که به موازات نقد و بیشتر از سوی جامعه‌ی آفریینندگان ادبی در پاسخ انتقادها مطرح می‌شود؛ چارچوب‌مند نبودن هنر و لزوم کلیشه‌گریزی و ساختارشکنی برای هنرمندان است. این مقوله، راه گریزی شده که از طریق آن جامعه‌ی خلاق ادبی خود را از دانش نقد بی‌نیاز بداند و چالش‌های نقد آثار خود را هم با مباحثی چون نوآوری، ساخت‌شکنی و گریز از کلیشه‌زدگی توجیه کند. حال آن که مباحثی چون ساخت‌شکنی و نوآوری پس از دانش هنرمند بر نقاط مقابل آن‌ها معنا پیدا می کند؛ یعنی هنرمند باید ابتدا سنت را بشناسد تا بتواند نوآوری کند؛ باید ساختار را بداند تا آن را بشکند. بی‌ساختاری و ساختار شکسته و ویران به معنی ساختارشکنی نیست. حتی در صورت دانایی، باید ساخت‌شکنی آگاهانه باشد ودر نتیجه نیز موثر واقع شود؛ برای توضیح بیشتر این مبحث، به نقد وزن در شعری از پروین دولت آبادی شاعر پیشکسوت کودک و نوجوان می‌پردازیم. درباره‌ی تفاوت نسبی وزن شعر کودک و نوجوان با شعر بزرگسال تاکنون سخنانی مطرح شده و کسانی چون: کیانوش در کتاب شعر کودک در ایران، سید آبادی در شعر در حاشیه، سلاجقه در ازاین باغ شرقی، و شاعران کودک چون: رحماندوست، نظر آهاری و ... مباحثی را در این حوزه مطرح کرده‌اند که خارج از محدوده‌ی بحث ماست. بحث اصلی این است که بسیاری ساختارشکنی وزن عروضی را در شعر کودک و نوجوان و به‌ویژه در برخی گروه های سنی مجاز می دانند؛  اما چنان که اشاره شد، این ساخت.شکنی باید با دانایی، آگاهی و نتیجه‌بخشی همراه باشد. از این زاویه به دفتر "گل بادام" از پروین دولت آبادی می‌نگریم که نخستین بار 1366 کانون پرورش فکری آن را منتشر کرده است. این دفتر به جز دو بیت مقدمه، دوازده شعر دیگر دارد که همه در دو قالب مثنوی و چهارپاره سروده شده است. شاعر در تمام مصراع‌های دوازده شعر، تساوی وزن ابیات را حفظ کرده جز، در شعر "کوه سربلند" که در دو مصرع، وزن از فاعلات فاعلات فع، به فاعلات فاعلات فاعلن تبدیل می‌شود: می‌نشست دانه‌های برف / نرم‌نرم روی پیکرش/ مخمل لطیف برف سرد/ عاقبت سپید می‌کند سرش/...باز می‌نشیند آفتاب گرم/ روی تپه‌ها و کوه.ها/ آورد سلام کوه را/ رود نغمه خوان به شهر ما. خلاصه‌ی بحث این که شاعر این شعر(چارپاره) ساختار شکنی نکرده؛ بلکه وزن را از دست داده است و دلایل آن این است: -در دیگر شعر‌ها و حتی دیگر بندهای همین شعر نشانی از ساخت‌شکنی دیده نمی‌شود. - در کتاب و مقدمه به این ساخت شکنی اشاره نشده؛ - وزن شعر از وزن پ‌هایی است که بسیاری از شاعران دیگر نیز در آن خطا کرده‌اند؛ -تغییر وزن هیچ کمکی به تقویت شاعرانگی شعرنکرده. حاصل بحث آن که در ساخت‌شکنی و نوآوری، رفتار ادبی باید با دانایی، آگاهانه و همراه با دلیل ادبی نتیجه‌بخش در اثر اتفاق بیفتد و بقیه‌ی موارد یا بر آمده از ناآگاهی نویسندگان و شاعران است یا به جای کمک، ساختار اثر را دچار ضعف خواهد کرد. https://eitaa.com/sibenaghd
"فهرست پیشنهادی کانال‌های فعال ادبی در ایتا" فراخوان شعر: اطلاعات فراخوان‌ها و رویدادهای ادبی نشانیhttps://harfeto.timefriend.net/16943973433572 پرویزن: نقدها، یادداشت‌ها و اشعار محمد مرادی نشانی https://eitaa.com/mmparvizan شعر انقلاب: گزیده‌ی اشعار شاعران انقلاب اسلامی نشانی https://eitaa.com/Shere_Enghelab مجتبی خرسندی: اشعار و آثار نشانی https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi باشگاه کتاب سیب نارنجی: معرفی کتاب و نقدهای حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان نشانی https://eitaa.com/sibbook کمی کافر: اشعار و یادداشت‌های مصعب یحیایی نشانیhttps://eitaa.com/yahyaei_m دل‌نخواهی: اشعار و آثار محمدحسین انصاری‌نژاد نشانی https://eitaa.com/delnakhahi خاتم: خانه‌ی شعر و ادبیات نشانی https://eitaa.com/khatam_shz محفل شعر قند پارسی: انجمن شعر اداره‌ی کتابخانه‌های فارس نشانی https://eitaa.com/ghandeparsi_shiraz صدَرَ حدیثا: کتاب‌ها و تحقیقات ادبیات عربی و اسلامی نشانی https://eitaa.com/arabickotobjadid/3 *این فهرست به‌مرور روزآمد خواهد شد. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"تفاوت نقد ادبی و خلق ادبی" همواره در تاریخ ادبیات جهان، بین منتقدان و ادیبان در این‌سو و خالقان ادبی(نویسندگان و شاعران) در آن‌سو، اختلاف نظر و جدال بوده است. چخوف منتقدان را به خرمگس تشبیه می‌کند و رنه ولک در کتاب تاریخ نقد جدید، صدها نظر گوناگون و گاه متضاد در این حوزه مطرح کرده است. باید منصفانه گفت که متناسب با مکاتب ادبی مختلف و بوطیقاهای گوناگون، وضعیت و جایگاه نقد و آفرینش با هم متفاوت است. برای مثال در مکتب کلاسیسیم یا ادبیات بازگشت یا بر اساس تعریف کسانی چون: نظامی عروضی و شمس قیس رازی و دیگران، خلق ادبی با آموزش و آگاهی صورت می‌گیرد، بر این اساس منتقد ادیب می‌تواند پس از آموزش آیین و مقدمات نویسندگی و شاعری، خالقی توانمند باشد. نشانه‌های این نگره را در اشارات ابن سینا و اساس الاقتباس خواجه نصیر توسی و حدائق السحر رشید وطواط و کتاب‌های آیین دبیری و حتی بوطیقای ارسطو نیز می‌توان دید. اگر از نظر رمانتیک‌ها و سمبولیست‌ها و مکاتب ادبیِ انتزاع‌گرا بنگریم، فاصله‌ی نقد و خلق ادبی بسیار زیاد و به‌اندازه‌ی دره‌هایی عمیق و تودرتوست. فارغ از تایید یا تکذیب اين نگاه‌های مختلف در این یادداشت، باید گفت که قطعا جهان نقد و خلق تفاوت‌هایی جدی با هم دارد. هرچه به خلق ادبی اصیل نزدیک می‌شویم زمینه‌های ناخودآگاه و استعداد و جوشش افزونی می‌یابد و هرچه به ساحت نقد و ارزیابی و آموزش هنر وارد می‌شویم، دانش و کوشش و خودآگاه جدی می‌شود. پس در غالب موارد می‌توان گفت که منتقد دقیق و موفق حتما نباید خالق ادبی باشد و خالق نیز نباید نقد بداند. البته آفرینشگری منتقد برخی زوایای پنهان نقد را بر او گشوده می‌کند، همچنانکه دانش نویسنده یا شاعر می‌تواند برخی کاستی‌ها و آسیب‌های شعر یا داستان او را برطرف کند. از این منظر باید گفت که اغلب خالقان ادبی منتقد نیستند و اغلب منتقدان خالق. مگر اینکه بتوانند ساحت و مرزهای جداگانه‌ی هریک را بشناسند؛ چنانکه در مواردی استثنا از ادبیات معاصر چون: رضا براهنی و شفیعی کدکنی و تاحدودی میرصادقی و قیصر امین‌پور و دیگرانی هر دو سویه را با تفاوت اهمیت و موفقیت می‌توان دید. جز این باید گفت که عمق سویه‌های خودآگاه و ناخودآگاه در ادبیات داستانی و شعر متفاوت است. اگر هنر را آمیخته‌ای از فن و خلاقیت بدانیم، بُعد "فنی" اثر را منتقد می‌تواند بیاموزد و بیاموزاند اما بُعد خلقی اثر درونی و غیر آموختنی است. به قول سنایی: "عشق آمدنی بود نه آموختنی" تفاوت شعر و داستان نیز در همین است که شعر بُعد جوششی و درونی بیشتری دارد، پس کمتر آموزشی است و داستان بعد فنون و صناعتی غالبی دارد، پس آموزش‌پذیرتر است. بر این اساس هرچه آموزش‌پذیری در هنری برجسته‌تر شود، جایگاه نقد و اعتماد به منتقد در آن افزونی می‌یابد. گزاره‌ی پایانی آنکه در نقد ادبی تخصص و تکثر دیدگاه دو سویه‌ی جدی است. همچنین معنامندی و تعهد چیزی متفاوت با دانش ادبی و نقد و قوت اثر و فرم صحیح آن است. پس هر نویسنده یا شاعری نمی‌تواند در ساحت نقد و آموزش هنر صاحب صلاحیت باشد. https://eitaa.com/mmparvizan
"تجلی" هوا هوای تجلی ست، دوستان! صلوات! به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات! به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند! به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات! شهابی از وسط چشمه‌های نور گذشت ستاره‌های گهرریزِ کهکشان! صلوات! وزید باد بهار آی شاخه‌های جوان! به چشم‌روشنی باغ و باغبان صلوات! دوباره رو به چمن کرد شاهِ قبّه‌ی گل به یمن خنده‌ی شمشاد و ارغوان، صلوات! بر این دقایق زرّین و رنگ‌رنگ درود! بر این ترنم و آن شورِ ناگهان صلوات! تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیز جان صلوات! هوا هوای تجلی است، دوست آمده است به "میم" اول "معشوق" عاشقان صلوات!
"به یاد پروین دولت‌آبادی" یکی از مباحثی که به موازات نقد و بیشتر از سوی جامعه‌ی آفریینندگان ادبی در پاسخ انتقادها مطرح می‌شود؛ چارچوب‌مند نبودن هنر و لزوم کلیشه‌گریزی و ساختارشکنی برای هنرمندان است. این مقوله، راه گریزی شده که از طریق آن جامعه‌ی خلاق ادبی خود را از دانش نقد بی‌نیاز بداند و چالش‌های نقد آثار خود را هم با مباحثی چون نوآوری، ساخت‌شکنی و گریز از کلیشه‌زدگی توجیه کند. حال آن که مباحثی چون ساخت‌شکنی و نوآوری پس از دانش هنرمند بر نقاط مقابل آن‌ها معنا پیدا می کند؛ یعنی هنرمند باید ابتدا سنت را بشناسد تا بتواند نوآوری کند؛ باید ساختار را بداند تا آن را بشکند. بی‌ساختاری و ساختار شکسته و ویران به معنی ساختارشکنی نیست. حتی در صورت دانایی، باید ساخت‌شکنی آگاهانه باشد ودر نتیجه نیز موثر واقع شود؛ برای توضیح بیشتر این مبحث، به نقد وزن در شعری از پروین دولت آبادی شاعر پیشکسوت کودک و نوجوان می‌پردازیم. درباره‌ی تفاوت نسبی وزن شعر کودک و نوجوان با شعر بزرگسال تاکنون سخنانی مطرح شده و کسانی چون: کیانوش در کتاب شعر کودک در ایران، سید آبادی در شعر در حاشیه، سلاجقه در ازاین باغ شرقی، و شاعران کودک چون: رحماندوست، نظر آهاری و ... مباحثی را در این حوزه مطرح کرده‌اند که خارج از محدوده‌ی بحث ماست. بحث اصلی این است که بسیاری ساختارشکنی وزن عروضی را در شعر کودک و نوجوان و به‌ویژه در برخی گروه های سنی مجاز می دانند؛  اما چنان که اشاره شد، این ساخت.شکنی باید با دانایی، آگاهی و نتیجه‌بخشی همراه باشد. از این زاویه به دفتر "گل بادام" از پروین دولت آبادی می‌نگریم که نخستین بار 1366 کانون پرورش فکری آن را منتشر کرده است. این دفتر به جز دو بیت مقدمه، دوازده شعر دیگر دارد که همه در دو قالب مثنوی و چهارپاره سروده شده است. شاعر در تمام مصراع‌های دوازده شعر، تساوی وزن ابیات را حفظ کرده جز، در شعر "کوه سربلند" که در دو مصرع، وزن از فاعلات فاعلات فع، به فاعلات فاعلات فاعلن تبدیل می‌شود: می‌نشست دانه‌های برف / نرم‌نرم روی پیکرش/ مخمل لطیف برف سرد/ عاقبت سپید می‌کند سرش/...باز می‌نشیند آفتاب گرم/ روی تپه‌ها و کوه.ها/ آورد سلام کوه را/ رود نغمه خوان به شهر ما. خلاصه‌ی بحث این که شاعر این شعر(چارپاره) ساختار شکنی نکرده؛ بلکه وزن را از دست داده است و دلایل آن این است: -در دیگر شعر‌ها و حتی دیگر بندهای همین شعر نشانی از ساخت‌شکنی دیده نمی‌شود. - در کتاب و مقدمه به این ساخت شکنی اشاره نشده؛ - وزن شعر از وزن پ‌هایی است که بسیاری از شاعران دیگر نیز در آن خطا کرده‌اند؛ -تغییر وزن هیچ کمکی به تقویت شاعرانگی شعرنکرده. حاصل بحث آن که در ساخت‌شکنی و نوآوری، رفتار ادبی باید با دانایی، آگاهانه و همراه با دلیل ادبی نتیجه‌بخش در اثر اتفاق بیفتد و بقیه‌ی موارد یا بر آمده از ناآگاهی نویسندگان و شاعران است یا به جای کمک، ساختار اثر را دچار ضعف خواهد کرد. https://eitaa.com/mmparvizan https://eitaa.com/sibenaranji
هدایت شده از پرویزن
"نقدی بر بخش پژوهش جایزه‌ی قلم زرین" جایزه‌ی قلم زرین، از شاخص‌ترین جوایز ادبی جریان ادبیات متعهد است که بیش از دو دهه‌است، به صورت پیوسته و به مناسبت روز قلم به شاعران و نویسندگان و منتقدان و پژوهشگران ادبیات اهدا می‌شود؛ اما فارغ از جنبه‌های مثبت این جایزه و در کنار نقد برخی از رویکردهای این جایزه، چون دیگر جوایز مرسوم، لازم است در جایگاه یک مخاطب ادبی، چند نقد را درباره‌ی بخش "پژوهش و نقد این جایزه" مطرح کنم. یادآوری این نکته لازم است که این نگارنده، در سه‌سال اخیر، هیچ‌پژوهشی منتشر نکرده‌ام و به قول اعراب "ناقه و جملی" در این موضوع ندارم. نخست اینکه در ارزیابی جوایز پژوهشی، باید بین نویسندگان و شاعران و منتقدان و پژوهشگران، تمایز قائل شد. قطعا اغلب نویسندگان و شاعران، منتقدان خوبی نیستند و تعداد نویسندگان و شاعران پژوهشگر، به مراتب کمتر از آن است. نوع ارزیابی آثار پژوهشی متمایز با نگاه سطحی و ژورنالیستی رایج در اغلب جوایز است و این نکته، آسیبی است که به جریان داوری بخش پژوهش قلم زرین نیز به‌وضوح راه یافته است. استفاده‌نکردن از پژوهشگران صاحب نظر و دارای نگاه علمی و اصرار بر حضور افراد محدود به انجمن قلم در ارزیابی‌ها، یکی از کاستی‌های جدی است که در این جایزه و بسیاری از جوایز مشابه دیده می‌شود. آسیب دوم و مهم‌تر، کنار نگذاشتن افراد تاثیرگذار و اعضای تصمیم‌گیر در سیاست‌‌گذاری انجمن قلم، از جریان داوری آثار است؛ به‌طوری که در برخی دوره‌ها، برگزیدگان جایزه، کسانی‌اند که خود تصمیم‌گیر اصلی جایزه یا از اعضای مرکزی انجمن قلمند و این‌نکته، علاوه بر غیرعلمی بودن، در سال‌های اخیر از اعتبار این جایزه نیز، کاسته است. https://eitaa.com/mmparvizan