᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
اشتباه او در این است که عدم کفایت صحت سند را با عدم کاربرد صحت سند اشتباه گرفته است. زیرا درست این است که: اولاً صحیح بودن سندِ حدیث برای عقیده پیدا کردن کافی نیست بلکه باید به علاوه صحت سند، قرائن قطعی بر صدور حدیث وجود داشته باشد، ثانیاً هر یقینی در عقیده پیدا کردن کفایت نمیکند، که در نکته بعدی توضیح داده میشود.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
نکته 6) مراد از یقینِ معتبر در اعتقادات:
گاهی ما به مطلبی یقین پیدا میکنیم ولی آن یقین به واسطه مقدمات باطل و اشتباه حاصل شده است، لذا این سوال پیش میآید که چگونه یقینی در مسائل اعتقادی حجت است؟
در پاسخ باید گفت: مراد از یقین و اطمینانی که در مسائل اعتقادی معتبر است، یقین عقلائی است یعنی آنکه بواسطه مقدمات عقل پسند حاصل شده باشد، و الا اگر کسی بواسطه اینکه علامت آلمان نازی را روی بعضی مخلوقات عالم مثل تنه درخت یا بدن یک قورباغه دیده یقین به حقانیت هیتلر بکند یا به خاطر یک خواب یقین نماید بهائیت بر حق است یا چون قرآن را باز کرد و دید آیه جهنم آمده یقین کند اگر به احمد بصری ایمان نیاورد اهل جهنم است، اینطور یقینها نزد عقل پذیرفته نیست و چون از مقدمات باطلی حاصل شده، حجیت ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. آنچه ما در اینجا ذکر کردیم، طبق نظریه صحیح درباره عدم حجیت ذاتی قطع میباشد، زیرا به نظر ما حجیت قطع یک امر عقلائی است که عقلای عالم بنا بر عمل به آن گذاشته اند لذا قطع تا جایی حجیت دارد که عقلائی باشد و هر جا که عقلائی نبود فاقد حجیت میباشد. همچنانکه مرحوم کاشف الغطاء و بعضی دیگر درباره حجیت قطع قطّاع حکم به عدم حجیت آن داده اند.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
و البته خوب می دانیم که خداوند متعال طبق بیان امام کاظم علیه السلام عقل را حجت باطنی قرار داده اند تا در کنار حجت ظاهری هدایتگر ما باشد:
«إِنَّ لِله عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ».🔺
حال اگر ما این نکته را نا دیده بگیریم، همه فرقه های منحرف همچون وهابیت و داعش و بوداییان میانمار و بهائیت و گروه مجاهدین خلق و دیگر جنایتکاران عالم که به صحت راه و روش خود یقین دارند نزد خداوند متعال معذور خواهند بود!
در حالیکه چنین نیست، و یقینی که مخالف وجدان و فطرت باشد، یقینی که مخالف عقل و روش عقلاء باشد، و یقینی که متعارض با مستندات قطعی دین باشد فاقد حجیت است و پیرو آن نیز عذری در پیشگاه خداوند ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔺. الکافی(ط - الإسلامية)، ج1، ص16.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮
#پرسش_وپاسخ
╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯
🔴موضوع : صیحه هم حتمی نیست!
⊹━━❁ #سوال_ڪاربر ❁━━⊹
سلام استاد برخی از اتباع با تمسک به حدیث زیر، ادعا می کنن رخداد صیحه اصلاً قطعی نیست تا بخواهد علامت شناخت قائم قرار بگیره.
نظرتان نسبت به این حدیث چیه؟
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ ضُرَيْسٍ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: أَ رَأَيْتَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الصَّوْتُ الَّذِي قُلْنَا لَكُمْ أَنَّهُ يَكُونُ مَا أَنْتَ صَانِعٌ؟ قَالَ: قُلْتُ: أَنْتَهِي فِيهِ وَ اللَّهِ إِلَى أَمْرِكَ، قَالَ: فَقَالَ: هُوَ وَ اللهِ التَّسْلِيمُ وَ إِلَّا فَالذَّبْحُ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ. بصائر الدرجات ص۵۲۲ ح۱۶
⊹━━❁ #پاسخ_استاد ❁━━⊹
🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـدسیســـتانے:
سلام علیڪم.
اینکه صیحه علامت شناخت قائم علیه السلام است در حدیث معتبر امام صادق علیه السلام تصریح شده، و اینکه این علامت بر هیچکس مشتبه نخواهد شد در حدیث عیاشی که مورد استناد جریان احمد نیز هست بیان شده.
در نتیجه نمی توان با تمسک به حدیث مذکور که هم از نظر سند و هم از نظر محتوا شاذ می باشد منکر حتمی بودن علامت صیحه شد. بماند که از نظر دلالت نیز آنچه اتباع ادعا می کنند را نمی رساند.
اما شاذ بودن سندش از این جهت است که در هیچ سند دیگری نقل عمار از ضریس وجود ندارد.
و اما شاذ بودن محتوایش بدین خاطر است که هیچ حدیث دیگری با این مضمون یافت نشد.
و اما از نظر دلالت، سوال امام علیه السلام فقط جهت آزمودن ایمان آن شخص بیان شده، مثل اینکه بگویند: اگر گفتیم خلفا را دوست داشته باشید چکار می کنید، حال آنکه آنها هرگز چنین چیزی را نخواهند گفت الا از روی تقیه.
.
البته علامه مجلسی با تمسک به قاعده تناسب بین حکم و موضوع یعنی تسلیم نبودن و کشته شدن، پاسخ دیگری در این باره بیان کرده اند:
شاید مراد این هست که اگر این صوتی که شما منتظر نزدیک بودنش هستید به تاخیر افتاد، چکار می کنید؟ آیا خودتان بدون شنیدن این صدا قیام مسلحانه می کنید؟
که راوی پاسخ می دهد: در آن به دستور شما مراجعه کرده (و از پیش خودم قیام نمی کنم) و امام علیه السلام در مقابل می فرمایند: اگر تسلیم نباشید و قبل از رسیدن زمان فرج در مورد آن عجله کنید موجب کشته شدن خود یا ما خواهید گشت:
لعل المراد أنه إن أبطأ عليكم هذا الصوت الذي تنتظرونه عن قريب ما أنتم صانعون هل تخرجون بالسيف بدون سماع ذلك الصوت؟ فقال الراوي: أنتهي فيه إلى أمرك، فقال ع: هو أي الانتهاء إلى أمري أو الأمر الواجب اللازم التسليم و إن لم تفعلوا و تعجلوا في طلب الفرج قبل أوانه فهو موجب لذبحكم أو لذبحنا. بحار الأنوار ج۲ ص۲۰۱ ذیل ح۷۰
⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
●● لـوح و قلـم
○○ بررسی روایت موسوم به وصیت
در کتاب الغیبه شیخ طوسی رحمه الله
دوازده مهدی بعد از دوازده امام
قسمت چهارم
↫ سید مهدی مجتهد سیستانی
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
نکته 7) اقسام ثبت حدیث:
ثبت هر روایتی توسط مولف کتابِ حدیثی یا احتجاجی، بیانگر اعتقاد او به آنچه نقل کرده نیست. زیرا کتب حدیثی بر دو قسم است: مصنَّف و اصل. مصنف یعنی کتابی که بدون در نظر داشتن صحت و سقم احادیث، آنها را جمع و ثبت میکند و برای همین گاهی در لا به لای آن احادیثی یافت میشود که مخالف اعتقادات راسخ شیعه، یا حتی معارض با عقل است، بر خلاف اصل که تنها به جمع روایاتی همت میگمارد که آنها را از نظر محتوا صحیح میداند.
🔺 شیخ صدوق در مقدمه کتاب «من لا یحضره الفقیه» به این نکته تصریح نموده، مینگارد: قصد من در این کتاب مانند مصنفین نیست که جمیع آنچه روایت می کنند را ثبت کنم بلکه آنچه من در نظر دارم اینست که تنها روایاتی را گرد آورم که بدانها فتوا داده و صحیح دانسته و بین خودم و خدایم حجت می دانم، لذا تمام روایاتی که در این کتاب نقل می کنم از کتب مشهوری جمع کردهام که مورد اعتماد و مراجعه همگان است:
«لَمْ أَقْصِدْ فِيهِ قَصْدَ الْمُصَنِّفِينَ فِي إِيرَادِ جَمِيعِ مَا رَوَوْهُ بَلْ قَصَدْتُ إِلَى إِيرَادِ مَا أُفْتِي بِهِ وَ أَحْكُمُ بِصِحَّتِهِ وَ أَعْتَقِدُ فِيهِ أَنَّهُ حُجَّةٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ رَبِّي تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ وَ تَعَالَتْ قُدْرَتُهُ وَ جَمِيعُ مَا فِيهِ مُسْتَخْرَجٌ مِنْ كُتُبٍ مَشْهُورَةٍ عَلَيْهَا الْمُعَوَّلُ وَ إِلَيْهَا الْمَرْجِعُ».🔺
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔺 . البته اصطلاح مصنف و اصل مخصوص به کتب رواییِ نگاشته شده توسط روات است، و ما در اینجا بخاطر ضیق عبارت از این اصطلاح استفاده کردهایم.
🔺. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص2 – 3.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
با این تصریحِ شیخ صدوق متوجه میشویم تمام روایات فقهی که ایشان در این کتاب نیاورده و در کتاب های دیگرش آورده، از نظر وی صحیح و قابل اعتماد نمیباشد.
اما کتاب «الفقیه» شیخ صدوق تنها درباره فروع فقهی است نه مسائل اعتقادی، لذا ایشان برای اینکه در مسائل اعتقادی هم مستندی برای هدایت خواهان فراهم آورده باشد تا به هر روایتی عقیدهمند نشوند، کتاب «اعتقادات امامیه» را نگاشت و در آن تنها عقایدی را از احادیث بیان کرد که شیعه صحیح میدانست.
و به عنوان مثال؛ بحث مهدیین بعد از قائم علیه السلام که جایگاهی در باور شیعه ندارد را در کتاب اعتقادات بیان نکرده است.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
لذا ایشان درباره اعتقاد به مهدویت مینگارد:
«اعتقاد ما اینست که حجتهای الهی بر خلق خدا بعد از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم امامان دوازدهگانهاند که اولشان امير المؤمنين علی بن ابی طالب، سپس حسن، سپس حسين، سپس علی بن حسين، سپس محمد بن علی، سپس جعفر بن محمد، سپس موسى بن جعفر، سپس علی بن موسى، سپس محمد بن علی، سپس علی بن محمد، سپس حسن بن علی، سپس محمد بن حسن حجت قائم صاحب الزمان خليفة الله در زمین، صلوات الله عليهم اجمعين هستند.
👇👇👇👇
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
اعتقاد ما اینست که ایشان مفترض الطاعة و ... معصوم از خطا و اشتباه میباشند و آنها دارای معجزات و براهین بودند.
و عقیده داریم که حجت خدا و خلیفه اش در زمان ما همان قائم منتظر محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن علی بن حسين بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است.
همان کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از جانب خدا از نام و نسبش خبر داده است.
و او آن کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند همانگونه که پر از جور و ظلم شده باشد ... و مشارق و مغارب زمین بدست او فتح میشود.
و او همان مهدی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده که عیسی پشت سرش نماز خواهد خواند.
ما معتقدیم که قائمی غیر از او نیست و او همچنان در غیبتش باقی میماند و اگر به اندازه عمر دنیا غیبتش طول بکشد قائمی غیر از او نخواهد بود».
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص93 – 96.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥