.
📚 وحی بر توفان/ اشعار #مُقبل_اصفهانی
(آقا محمد شیخا - قرن دوازدهم هجری)
#نشر_سوره_مهر
تدوین و تصحیح: امیر حسین مدرس
جلد نفیس چوبی
۵۷۶.۰۰ صفحه/ قیمت: ۱۵۰.۰۰۰ تومان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. 📚 وحی بر توفان/ اشعار #مُقبل_اصفهانی (آقا محمد شیخا - قرن دوازدهم هجری) #نشر_سوره_مهر تدوین و تص
.
...مقبل گوید پس از فراغ از تعزیه داری و سوگواری، جناب سیدِ اُمَم، خلعتی به محتشم عطا نمود. من در این خیال بودم که البته اشعار من قبولِ سیّدِ ابرار نگشته، زیرا به من التفاتی ننموده و امر به خواندنم نفرمود؛ که ناگاه حوریهای به خدمتِ سیدِ دو سرا عرض کرد که: انسيّه حورا، جناب فاطمه زهرا [س] میگوید که بفرما مقبل واقعهای در مرثیه سیدالشهداء بخواند. پس حضرت مرا امر فرمود. بر منبر رفتم و بر پله اول ایستادم و خواندم:
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح وز جولان...
.
.
.
...ناگاه کسی اشاره نمود که: فروبیا، دختر سیّدِ دوسرا بیهوش گشته.
پس من فرود آمدم و منتظر عطایِ خیرُالبرایا بودم، که دیدم ضریح منّورِ سبطِ خیرُالبشر باز شد و شخص جلیل القدری برآمد، اما زخم سینهاش از ستاره افزون و جراحاتِ بدنش از حدّ و حصر بیرون...
📚 وحی بر توفان
اشعار #مقبل_اصفهانی
@skybook
.
📚 حاج جلال/ خاطرات حاج جلال بابایی
نویسنده: لیلا نظری گیلانده
#نشر_سوره_مهر
#ادبیات_پایداری
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. 📚 حاج جلال/ خاطرات حاج جلال بابایی نویسنده: لیلا نظری گیلانده #نشر_سوره_مهر #ادبیات_پایداری @s
.
هشت سال تمام توی عزا بودند انگار...
با اینکه خودم همدانی نبودم، اسم و رسم خانوادۀ «حاجی بابایی» را بارها شنیده بودم اول از همه دربارۀ سن و سالش پرسیدم. گفتند: «هشتاد!» از وضعیت حافظهاش پرسیدم که استادم، آقای مرتضی سرهنگی گفت: «خیالت راحت... کشاورز است و هوای پاک تنفس کرده!»
ایشان وقتی فهمید انگار منظورش را متوجه نشدم، لبخندی زد و گفت: «حاج جلال هنوز فشار متروی تهران را تجربه نکرده تا همه چی رو فراموش کنه!»
.
.
...بعد از استراحتی کوتاه هنگام عصر سر صحبت را باز کردم.
میدانستم حاج جلال پدر دو شهید است؛ میدانستم دو دامادش در جبهه شهید شده است؛ میدانستم پسرهایش رزمنده و جانبازند؛ اما نمیدانستم مادرش جانباز و خودش هم رزمنده و جانباز جنگ است. این را وقتی فهمیدم که چندین بار دست به کتفش برد و عضلات صورتش از شدت درد جمع شد و گفت: «ای وای شانَهم!» خواستم از فرزندانش بپرسم که سرش را تکان داد و با زمزمه «علیرضایم!» چشمهایش خیس شد نمیدانم نام «ابوالقاسم» چه آتشی درونش روشن کرد که دست گذاشت روی سینهاش و آه کشید «غوره غوره.... عسل زنبوره.... از حمیدرضا گفت که در آن لحظات سخت چقدر هوایشان را داشت و از حبیب و پای کوتاه شدهاش در جنگ از مریم و دخترش، سمانه، تعریف کرد. از خواهرش، فاطمه، که بزرگ شده خانه خودش بود. اسم برد از دامادهای شهیدش؛ «حاج عزیز احمدی» و «حاج اسماعیل شکری موحد».
وقتی گفت: «هشت سال تمام توی عزا بودیم!»، اشاره کرد به عکس هایی که هر چهارتایشان با هم بودند...
یادداشت نویسنده؛ #لیلا_نظری_گیلانده
📚 حاج جلال
#نشر_سوره_مهر
#ادبیات_پایداری
@skybook
.
📚 رساله لقاء الله
تالیف: میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
به ضمیمه رساله لقاء الله امام خمینی(ره)
قیمت: ۹۰.۰۰۰ تومان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
.
گفتند: مَرد در کُدام وقت در دوستیِ حَق به غایت رَسَد؟
(فُضَیل عِیاض) گفت: چون مَنع [ندادن] و عَطا [بخشش] هر دو بَرو یکسان شوند، به غایتِ مَحَبَّت رَسیده است.
#تذکره_الاولیاء
@skybook
.
جُنید بغدادی:
[انسان] صادق در يک روز به چهل حال بگردَد، و منافق در چهل سال بر يک حال بماند.
و اختلافِ احوالِ صادق از آن پديد آيد كه پيوسته مخالفِ هوی باشد.
#تذکره_الاولیاء
@skybook
.
...آه! آدمی، خداییست به وقت رویا، گدایی به وقت تامل...
📚 گلاسنهایت/ گفتاری در باب تفکر
#مارتین_هایدگر
#نشر_شوند
۲۱۰ صفحه/ قیمت: ۶۵.۰۰۰ تومان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. ...آه! آدمی، خداییست به وقت رویا، گدایی به وقت تامل... 📚 گلاسنهایت/ گفتاری در باب تفکر #مارتی
.
گلاسنهایت یکی از آخرین آثاری است که هایدگر در زمان حیات خود، بالغ بر یک دهه پیش از مرگاش منتشر میکند. او برای دست یافتن به ابعاد این مفهوم، نخست موضع خود را در رابطه با تفکر مشخص میکند و این پرسش را پیش مینهد که اساساً تفکر چیست. از دید او، آن تفکری اهمیت دارد که بتواند به حقیقت هستی بیاندیشد و این چیزی است که او «تفکر تأملی» مینامد. از سوی دیگر، در قالب یک گفتگو، از مسیر و «راهی» پرده بر میدارد که میتواند ما را به ذات تفکر برساند. بدین قرار، او گلاسنهایت را به مثابهی تجربهی ذات تفکر تعریف میکند؛ تجربهای که گرچه مفهوم آن از دلِ سنت عرفانی مسیحی بیرون میآید، اما به مسیری دیگر ره میبرد.
#درباره_کتاب
گلاسنهایت/ گفتاری در باب تفکر
#مارتین_هایدگر
@skybook
.
هر چه استاد بزرگتر باشد، شخصیت وی کاملا در پشت اثرش محو میشود.
#مارتین_هایدگر
گلاسنهایت
@skybook
.
کتاب تمام شد و حالا نوبت خاطرات حاج قاسم از بادپا بود. با آرامشی خاص گفت: چون دربارهی شهدای دیگر مدافع حرم مصاحبهای نکرده بهتر است در مورد حاج حسین نیز مصاحبه نکند. تا شاید خانوادهی دیگر شهدا از او دلگیر نشوند. حاج قاسم فقط یک جمله گفت: «حسین
دردونه کرمون بود» یک جملهی چهار کلمهای
حاج قاسم پرسید: «حالا اسم کتاب را چه میگذاری؟»
گفتم: «دردونه کرمون!»
📚 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
نویسنده: سارا افضلی
#ادبیات_پایداری
@skybook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🎥 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «خاتون و قوماندان»
در مراسم چهاردهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت در مشهد مقدس، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «خاتون و قوماندان» روایت زندگی همسر شهید علیرضا توسلی(ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون، منتشر شد.
#ادبیات_پایداری
@skybook
.
متن دستنوشته خانم امالبنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند.
@skybook
.
...کولی تنومندی با ریش انبوه و دستهایی مثل پنجه پرستو، که خود را ملکیادس معرفی کرد، آنچه را مدعی بود هشتمین شگفتی کیمیاگران دانای مقدونیه است، به شکلی مهیب به نمایش گذاشت. در حالی که دو تا شمش فلزی را خرکش کنان دنبال میکشید، خانه به خانه رفت، و همه به هراس افتادند وقتی دیدند چطور قابلمهها، ماهیتابهها، انبرکها و منقلها سرجایشان بند نمیشوند، الوارها در اثر بیقراری میخها و پیچهایی که سعی میکردند از جا در آیند، غژغژشان بلند شده، و حتی اشیایی که از مدتها قبل گمشده بودند در محلهایی پیدا میشوند که بیشتر از همه آنجا جستوجویشان کرده بودند، و با نا آرامیِ آشفته از پی آهنهای جادویی ملکیادس میروند.
مرد کولی با لهجه غلیظ اعلام کرد: "چیزها زندگی خاص خودشان را دارند. قضیه این است که چطور جانشان را بیدار کنیم".
📚 صد سال تنهایی
#گابریل_گارسیا_مارکز
#کاوه_میرعباسی
@skybook
.
مهم نیست که اشخاص در باب علم و فلسفه و سیاست و تاریخ چه نظری دارند. مهم اینست که اینها چه بخواهیم و بدانیم و چه نخواهیم و ندانیم در وجودشان همه به هم پیوستهاند و در تناسب با یکدیگر قرار دارند. این پیوستگی و تناسب ممکن است ظاهر نباشد و همه آن را درنیابند اما وجود دارد و یکی از کارهای فلسفه دریافتن و نشان دادن این امر مهمِ کم و بیش پنهان است. فلسفه در عداد هیچیک از علوم تحصّلی (پوزیتیو) که نظر ابژکتیو به اشیاء و امور و روابط دارند نیست بلکه خودآگاهی نسبت به وجود و به وضع جهان زندگی و درک وحدت و نظم آن است. نمیگویم همه فیلسوفان در خودآگاهیشان نسبت به زندگی جمعی وحدت و نظم را به درستی و یکسان دریافتهاند اما سعیشان بیهوده نبوده و یافته هایشان به روشن شدن راه تاریخ و آینده کمک کرده است. هر چه باشد دانشی که به ما میگوید و میتواند بگوید که علم چیست، تاریخ چیست، سیاست چیست، زندگی چیست و … فلسفه است. ردّ این دانش، ردّ فهم و درک زمان است زیرا فلسفه خودآگاهی نسبت به زمان و زندگی است.
#رضا_داوری_اردکانی
۳ خرداد ماه ۱۴۰۲
"پایان فلسفه در عصر تکنوسیانس"
@skybook
.
دشوار ترین قسمت قضیه این بود که هنوز مثل آدم های آزاد فکر میکردم. مثلاً یک دفعه دلم میخواست کنار ساحل باشم و به طرف دریا سرازیر شوم. صدای نخستین موجها را زیر پاشنه پاهایم مجسم میکردم، لحظهای را که تن به آب میسپردم و یکباره وجودم از احساس رهایی لبریز میشد؛ آن وقت، پی میبردم چقدر دیوارهای زندان به هم نزدیک است.
...آن وقت فهمیدم آدمی که یک روز هم زندگی کرده باشد میتواند بی هیچ زحمت صد سال را در زندان سپری کند.
آن قدر خاطره دارد که حوصلهاش اصلاً سر نرود.
#بریده_کتاب؛ بیگانه
#آلبر_کامو
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. دشوار ترین قسمت قضیه این بود که هنوز مثل آدم های آزاد فکر میکردم. مثلاً یک دفعه دلم میخواست کنا
.
پن:
یک خاطره کافیست.
یک اتفاق برای عمری کفایت میکند.
خاطره را میشود
خواند،
نوشت،
سرود،
نسبت صدق داد و یا تکذیبش کرد،
جزئیات و باز جزئیات مربوط به هر جزئش را تصور کرد و در نهایت، روزگار زمان را سیاه کرد و ساعتها و ثانیهها را پوساند.
این جاست که سالها زندان و نیم روزی تابستانی یکی میشود. فرقی بینشان نیست.
برای یک عمر زندان، یک خاطره بس.
.
.
جهان جدید جهانی است که با روایت انسان از خود آغاز و ایجاد شده است. یعنی انسان و "من" این انسان حضور خود در دنیایی که زندگی میکرده را روایت و به تعبیری معنایی جدید بخشیده است و هنرِ امروز و به تبع آن رُمان نیز در جستجو و کشف این "من" رفته تا بتواند طرحی از آینده این جهان برای ادامه آن بدهد.
بدین جهت انسان امروز برای پی بردن به وجود خود در این جهان نیاز به روایت آن دارد. و البته اهمیت رُمان نیز در همین مسئله نهفته است. رمان مظهر روایت انسان جدید از خود است و در زوال همین روایت است که او در این جهان، سرگردان و بیجا شده و بیش از همه به رسانه و فضای مجازی پناه برده است. رسانهای که همه چیز را همچون کالایی مصرفی به خدمت مخاطب در میآورد تا او دیگر در تلاش برای کشف خود و آیندهای که در حال رفتن به سمت آن است نباشد.
شاید معنای درست غرب زدگی و یا توسعه نیافتگی به جهانی اطلاق شود که از خود روایتی ندارد و همه آنچه که در جهان میبیند را بدون قصه مییابد و مواجهه با ظاهر آن دارد و همه چیز برای آن دلخواه و هوس انگیز است و بالطبع هُنر نیز جایگاه درست خود را ندارد و یا حکم تفنن پیدا میکند یا وسیلهای برای ابراز اغراض. غربزدگی پیوند ما را با فرهنگ گذشتهمان نیز گسسته است.
رُمان هنری است که در عصر جدید ظهور یافته و به نحوی جایگزین تمام آثار ادبی قبل خود شده و فاصلهای میان ما و آن آثار ایجاد کرده است.
در عوض مواجهه ما با آن جز چند مورد معدود از نوع شناخت گزینشی که باید آن را بشناسیم تا بتوانیم بر آن فائق آییم (یا اسمش را بگذار به خدمت اغراض خوب خود درآوریم) نمیتواند تمهید این گسست و فاصله باشد و هنر ما نه میتواند آیندهای را تصویر کند و نه گذشتهای را در امروز زنده نگه دارد.
با انقلاب اسلامی امکانی پیش آمد که انسان بتواند از جهانی که تنگ او را در خود محبوس کرده تا همه به یک شکل از زندگی در سراسر جهان چنگ بزنند به فکر رهایی بیافتد تا روایت تازهای از بودن خود در جهان پیدا کند و به قول سید شهیدان اهل قلم:
باید از میان انسانهایی که تحول معنوی انقلاب اسلامی را به جان آزمودهاند و جوهر رُمان را نیز شناختهاند کسانی مبعوث شوند که این وظیفه را برعهده گیرند و نباید انتظار داشت که نتایج مطلوب به آسانی و بیزحمت و ممارست بسیار فراچنگ آید. رسولان انقلاب باید به «جوهر» رمان دست پیدا کنند نه «فرم و قالب» آن؛ و البته از آنجا که این روزگار، روزگار اصالت روشها و ابزار است، بدون تردید تا جوهر رُمان مسخّر ما نشود فرم و قالب آن نیز به چنگ ما نخواهد آمد. و این سخن در باب دیگر هنرها نیز صادق است.
#قصه_داستان
@soha_sima
@skybook
.
...قصه داستان...
خواندن آثار ادبی دنیای جدید (رُمان)
یکشنبهها ساعت ۲۰:۳۰
مجلس اول، امشب ۷ خرداد ماه ۱۴۰۲
زنده از طریق لینک:
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/jirjirak
#قصه_داستان
@soha_sima
@skybook
عمه پیش عمو میرود. خواهر و برادر همدیگر را بغل می گیرند. عمه گریه میکند و عمو حرص میخورد. عمو دوتا از مرغهایش را به عمه میدهد. ننهبابا می گوید: «این خواهر و برادر خیلی همدیگر را دوست دارن، از بچگی همین جور بودن». و من دلم میخواهد خواهر داشتم تا همدیگر را دوست داشته باشیم اما بعد پشیمان میشوم و فکر میکنم اگر خواهر داشتم شوهرش کتکش میزد و من غصه میخوردم، همان بهتر که نداشته باشم. اینجوری خودم را دلداری می دهم.
#بریده_کتاب
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
May 11