eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
159 دنبال‌کننده
484 عکس
288 ویدیو
34 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 قصه تلخ محمد علی زم! زاویه‌ای که یافت با زمزم (نمونه بارزی از قربانی حلقه اول اصحاب!) حضور در مراسم ، سوژه‌ای شد تا همه او را بنام پدر یاد کنند. چرا که وی بعد از اعدام پسرش (به جرم «فتنه‌گری مؤثر» در «عرصه براندازی» )، بجای عذرخواهی از پیشگاه ، سعی کرد عدم باور به انحراف وحشتناک پسرش و بلکه ملکوتی شدن او را به نیز القاء نماید!! و نشان داد که توهمات آن پسر خودفروخته به ، وراثت پدری او بوده است! مایل نیستم نمک به زخم او‌ بپاشم که حرف فراوان است. اگر بخواهم در باره او‌ بنویسم هفتاد من کاغذ شود! حتی یکبار خواستم فقط مکاتبات فی‌مابین را بصورت کتابی منتشر بکنم از تصور این که کسی حوصله خواندن آن‌ها را نخواهد داشت، منصرف شدم! زم تنها مدیری بود (از میان دهها مدیری که با آن‌ها ارتباط داشتم) که نامه‌های نقادانه و مقالات طویل مرا (علیرغم تند و تیزی مرسوم مکتوبات بنده!) بمحض دریافت، مطالعه می‌کرد و واکنش نشان می‌داد و حتی یکبار گلایه کرد که چرا کمتر می‌نویسید؟!! و شاید تنها مدیری بود که تا تمام کارتابل‌های خود را ملاحظه نمی‌کرد عازم منزلش نمی‌شد! و بنظرم دقت و حساسیت به انجام کاری که داشت (مدیریت سازمان تبلیغات اسلامی و آنگاه ریاست هنری شهرداری تهران) موجب از پسرش گردید! اگرچه اصحاب وی هم در جدائی او از بسی مؤثر بودند! «الله الله فی اصحابکم» سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۴ 🆔@chelcheraaqHM 🎲گروه چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 رئیس جمهور اشتباهی! در آستانه هشتمین دوره (۱۳۸۰/۳/۱۸)، بنده طرحی نوشتم در «ضرورت فرهنگی و هنری » و آنرا برای رئیس «حوزه اندیشه و هنر » فرستادم که ۱۱ روز مانده به انتخابات، این جوابیه☝️را نوشت. دغدغه آن‌روزهای محمدعلی زم؛ رئیس حوزه هنری، سخیفی سطح تبلیغات تجاری بود و اینکه عاری از جنبه‌های فرهنگی و هنری بوده و در نیستند. و دغدغه بنده، عاری از ملاحظات فرهنگی و هنری بودن رؤسای جمهور در تراز نهضت+نظام اسلامی ایران در سطح جهانی بود! چنانکه در آستانه انتخابات سال جاری هم تحریر مقاله‌ای با عنوان کدام چهره؟، دنباله همان دغدغه دهه‌های پیشین بود. مفهوم آن پروپوزال این بود که در باره «وجاهت رفتار و گفتار و چهره نامزدها و شاکله شخصیتی هنری و فرهنگی آن‌ها» از مراکز تخصصی مثل هم، استعلام بگیرد! زیرا که او ملت و است و باید تناسب لازم را داشته باشد. حال با مشاهده اشکالات معنوی و سیرتی و نیز نابسامانی مادی و صورتی در نطق‌های تکراری و در عین‌حال ناتمام و فاقد شالوده‌ای معقول و تُپق‌های مکرر ()، بنظرم وقت آنست که این مسئله، جدی گرفته شود و بر است که طی طرحی، نامزدهای ریاست را رسماً موظف نماید که از مراکز حرفه‌ای، درجه مقبولیتی بگیرند که نشان دهد در ایران و جای‌گاه ریاست جمهوری آنان هستند. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۲۸ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲هم‌اندیشی چلچراغ معارف 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 جای‌گزینی بـحق جای‌گزینی ناحق ۱۱ ماه از اشتراک‌گذاری یادداشت «دو‌تا اسلام/دو تا ایران» در گذشت و اینک شاهد و کهنه اما فراگیری هستیم که بدان مبحث، معطوف است و قدری بهت‌انگیز! در آن یادداشت، اشاره‌ای تمثیلی به فردی مشهور به شد و اینکه در امتداد ، مدتی دست و پایی زد. مزدوری از زنجیره طویل برای توسعه برای اضمحلال که مدتی در نقش ستاینده شخصیت و کلام آقا فرو رفت و در گوی سبقت را از دیگران ربود و حتی حضرت آقا را به پادشاه ایرانزمین ملقب کرد! 👌(واژه جعلی جهت اشاره به حاکم بر ، به کار می‌رود تا حتی‌الامکان به ، جسارتی نشود) وی در تمجید و تحسین «سخنان و مواضع آقا»، چنان دقیق و عمیق حرف می‌زد که موجب تعجب و بلکه حسرت گشته بود! ولیکن پرده‌های رنگارنگ نفاق او ناگهان فرو ریخت و دوامی پیدا نکرد و او دوباره به ضدیت با برگشت و مجدداً به حمایت علنی از صهاینه پیوست! چنین افرادی را کم نداشتیم! نمونه داخلی آن، بود که در زمان ریاست در دفاع از ولایت، تا تشبیه نقش به هم پیش رفت! ولیکن با اعدام پسرش که به صهاینه پیوسته بود، خود را کرد و زبان به تشویش اذهان عمومی نسبت به گشود! اجازه بدهید این مبحث را با یکی از تحدی‌های قرآنی دنبال بکنیم؛ در سوره مائده (آیه ۵۴) می‌فرماید: «ای گروهی که ایمان آورده‌اید، هر که از شما از دین خود مُرتَد شود به زودی خدا قومی را که بسیار دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان، خاضع و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند (به نصرت اسلام) برانگیزد که در راه خدا جهاد کنند و (در راه دین) از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند. این است فضل خدا، به هر که خواهد عطا کند و خدا را رحمت وسیع بی‌منتهاست و (به احوال همه) دانا است.» مد نظر نگارنده از این آیه شریفه، عبارت «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ» است که وعده جای‌گزینی قومی می‌دهد که و و و انجام بهینه امور را دارند. در تفاسیر وارد شده که منظور؛ بجای است که در امر استقرار و استحکام و پیشبرد دین خدا در دنیا، دچار رخوت و نفاق آخرالزمانی می‌گردند و ایرانیان، پرچم‌دار بیرق محمدی(ص) در جهان می‌شوند. با ذکر این مقدمات، می‌خواهم به این مطلب برسم که؛ و حضرت آقا نیازمند تبیینی در حد است و قاعدتاً امتی باید به این بپردازند. 👌ولیکن چنین ضرورتی (؛ یعنی تبیین شخصیت و اندیشه‌های دینی و سیاسی و مواضع میدانی رهبری و راهبری )، خود تبدیل گردیده است به معبری برای در صفوف تا با پرچمداری آن‌ها در صحنه، را در بزنگاه‌هایی خطیر، به پرتگاه و سقوط بیافکنند! حال به نظر می‌رسد در خلأ کم‌کاری پیروان واقعی ولایت، قومی در صدد جایگزینی ناحق آن‌هاست که ضمن تمجید و تحسین و تعظیم مواضع و سخنان می‌خواهند برای حمایت از ولایت فقیه، پرچمداری بکنند. این ، نه از آن‌جهت تغییر رویه داده‌اند (و توبه نموده‌اند!) که به و از ولایت فقیه، واقف گشته‌اند و مایل شده‌اند که ولایت شوند، بلکه از این روش کهنه اما مؤثر می‌خواهند بعنوان بهره بگیرند. بنابراین؛ تکلیف و امت اسماعیل اینست که؛ اولاً) فریب چنین و نفاقی را نخورند. ثانیاً) تنبلی‌های تبیینی خود را جبران نمایند. ثالثاً) اجازه ندهند که فرقه فتنه‌گر، رهبری را بنفع خود، مصادره نماید، (چنانکه مشانژاد، مدتی در این عرصه تا آن‌جا تاخت که نزدیکترین مواضع را به مواضع رهبری جلوه داد!). رابعاً) مرعوب پروپاگاندای این فرقه که برای از صحنه خارج کردن و واقعی ولایت، دم از ولایت حکیمانه آقا می‌زنند، قرار نگیرند و اینکه مثلاً برای از چنگال جریانات مرموز حجتیه و پایداری و امثالهم، وارد معرکه شده‌اند! خامساً) از مرزبندی خود با انواع جریانات بظاهر ولایی و جهادی ولیکن بیگانه با ، دائماً مراقبت نمایند تا هیچ‌گاه شرمنده درندگی‌های آن‌ها نگردند. ، در بازی جدید خود، با روش همیشگی فرافکنی و تحمیق، دست پیش را می‌گیرند که پس نیافتند! فلذا جهاد تبیین امروز برای رسواسازی وارونگی ، بسی پیچیده‌تر از دیروز است. ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) دبیرکل جبهه حامیان ولایت ۰۳/۷/۱۴ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۲) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت اول): به محض اسلامی در ۱۳۵۷/۱۱/۲۲ بنده همانند هزاران نفر انقلابی دیگر در اندیشه ایران به جهان بودم تا اینکه در تاریخ ۱۳۵۸/۵/۵ (اقامه اولین تهران به امامت آیة‌الله ) بمناسبتی که در پیام قبلی اشاره کردم، تصمیم خود را گرفتم که از طریق تولید فیلم‌های سینمایی به این مبادرت بورزم. ولیکن قبل از آنکه موفق بشوم، رخ داد و لذا را رها کرده و داوطلبانه عازم جبهه‌های شدم. بنده قبل از رفتن به سراغ ، در صدد تشکیل یک نهاد خصوصی بودم که با مشارکت - که بعداً تهیه‌کنندگی فیلم‌های زرد را دنبال کرد - و با همکاری وزارت و رهنمود شهیدان و ، «مرکز سینمایی فجر» را تأسیس کردم اما نامبرده عضو گروهک چپگرای در آمد و ناسازگاری نمود! البته وی هم اگرچه کارگردان اولین فیلم سینمایی پس از بود (با عنوان از داستانهای که به نظر هم رسیده بود) اما همانند بنده، نوجوانی ناپخته بود و لذا تحت تأثیر عموهای معلوم‌الحال خود! تهیه‌کننده بسوی ساحل، (قبل از فیلم بلمی بسوی ساحل)، سپاه پاسداران بود که حدود ۳۰۰٫۰۰۰ تومان هزینه کرده بود و فرمانده آن (برادر سلیمانی) به همین علت که «کل بودجه سال سپاه ری» را صرف آن فیلم نه چندان هنری کرده بود، توبیخ شده بود!) آشنائی بنده با ع.ع. بعد از درج مصاحبه با وی بود که باعث شد بروم سراغ شهر ری و نشانی خانه‌اش را از گرفتم و اولش گمان می‌کردم او یک سپاهی است! اما آشنایی او با من، با مطالعه «سناریوی نبرد تا آزادی» بنده با آن بود و او (که سینماآموخته پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود) پنداشت که بنده سینما را در سطح عالی‌تر و حرفه‌ای‌تری آموخته‌ام! (و حال آنکه بنده را از کتاب‌های خودآموز، یاد گرفتم!) تأثیرپذیری وی از حرفه‌ای بودن سناریوی بنده، باعث شد که با هم برویم دنبال سرمایه‌گذار و سراغ انواع اسپانسرها هم رفتیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که خودمان مؤسسه بزنیم که آنرا «مرکز سینمایی فجر» نامیدیم و... پدرش را خاطرم نیست چکاره بود اما او بیشتر گرفتار آفت عموهای خود و... بود. وی سه تا عمو داشت که بزرگ آن‌ها از اعضای بود و وسطی آن‌ها علیرغم آنکه اخراجی و نیز اخراجی مجله بود، با لباس سپاه مشغول سوءاستفاده‌های خود بود و کوچک آن‌ها نسبتاً انقلابی و سالم بود که با من همکاری داشت از پشت‌پرده‌های عبداله! همکاری من و ع.ع. (به دلیل بودن بنده و لااُبالی بودن او) به جایی نرسید و بعد از یکسال، به شکست انجامید! اما بهانه اصلی دعوای ما به ماجرای عجیب دیگری هم برمی‌گشت که بد نیست آنرا هم در اینجا بگویم! در نخستین انقلاب اسلامی ایران، « و » همچنان در پی تغییر و تحولات ساختاری و عنوانی خود بود! و الآن خاطرم نیست که «وزارت ارشاد ملی» در آن مقطع به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تغییر عنوان داده بود یا نه؟ ولیکن برپائی جشن نخستین سالگرد پیروزی ، موضوعیت یافته بود. اسلامی و بالتبع هم هنوز تشکیل نشده بود! و چنانکه در یادداشتی با عنوان 👈حرف‌های پزشکیان؛ نماد گیج‌فرهنگی ایرانیان👉 اشاره کردم، ما برای تأمین مخارج مرکز سینمایی فجر، سالن اصلی تهران را اجاره کرده بودیم و فیلم سینمایی را پخش می‌کردیم! در خلأ فعالیتی و بلکه در خلاء وجودی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و نیز «سازمان تبلیغات اسلامی» و «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و بالتبع سرگردانی و فقر انبوه هنرمندان و هنرپیشگانی که به خارج از کشور متواری یا در گوشه‌ای پنهان نشده بودند، «مرکز سینمایی فجر» (بعنوان نخستین NGO فرهنگی هنری) ما چراغ تابانی بود که توجه آن‌ها و بالتبع خواص را به خودش جلب کرده بود! البته دیگری هم در زمینه و فعال شده بودند که یکی از آن‌ها (بنیاد هنر در اسلام) بود که عمدتاً در عرصه واردات فیلم‌های سینمایی و دوبله آن‌ها فعالیت داشت. بنظرم اولین فیلمی که بنیاد مذکور وارد کرد و در سینماها به نمایش گذاشت، فیلم بود. بعد‌ها فیلم سینمایی صهیونیستی؛ (به کارگردانی و بازیگری در نقش ) هم توسط همان بنیاد صورت گرفت که تقریباً هر سال از رسانه ملی هم پخش شده و می‌شود! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏