🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎@SMHM212
ملغمه ایرانی
(بخش دوم):
👈(بخش قبلی)👉
حرفهای #پزشکیان؛
نماد گیجفرهنگی ایرانیان
در بخش قبلی، به دو نمونه از نگاههای صاحبنظرانه اشاره کردم که به مجموعه شترگاوپلنگی و بلکه 👈شترگاو نهنگی!👉 جنب #تئاتر_شهر (که خودش، زرافهای بیش نیست!)، یکی آنرا «سازه نازیبای غصهآور» میبیند و دیگری آنرا «مسجدی افقی از خاک برآمده تا افلاک رفته»!!
👌اما بنده هم هر گاه گذرم به این محله میافتد، احساسات خاصی پیدا میکنم:
#مسجد را که میبینم، یاد جلساتی میافتم که طیآنها در دوره #کرونا_هراسی به ارائه تحلیلهای سیاسی/دینی میپرداختم و مورد استقبال جمعی از #طلاب بود.
و تئاتر شهر را که میبینم خاطره سال ۱۳۵۸ یادم میآید که در آن بلیطفروشی میکردم! زیرا #اهل_نمایش (اعم از #بازیگران و کارگردانان و..)، فرار کرده و هر کدام در گوشهای خزیده بودند و چراغ این ساختمان، تقریباً به خاموشی گرائیده و مدیریت ساختمان، در پرداخت حقوق کارکنان و کارگران کم آورده بود و لذا بنده و آقای ع.ع. (هر دو ۱۷ ساله!) در سالن اصلی آن، اقدام به پخش فیلمهای سینمایی انقلابی مثل #نسل_اژدها (#انقلاب_چین)! نمودیم که درآمد حاصله از فروش بلیط بین ما تقسیم میشد!
باورتان میشود؟! سالن اصلی تئاتر، تبدیل شده بود به سالن نمایش فیلم! فقط برای اینکه امورات روزمره آن مجموعه بگذرد و چراغ این #ساختمان_زیبا روشن بماند! ما هم دنبال تشکیل نخستین #مرکز_سینمائی #انقلاب_اسلامی بودیم تحت عنوان «مرکز سینمایی فجر»! ولیکن خوردیم به آغاز #جنگ_تحمیلی و بنده بسوی #جبهه_مقاومت #حق_علیه_باطل شتافتم!
⁉️اما چرا از خدمت به آن #عمارت_زیبا رسیدم به اینکه عرض میکنم باید هرچه زودتر تبدیل بشود به #توالت_عمومی تهران؟!
⁉️چرا ساختمانی که همگان تصور میکردند، #نماد_ملی و شاهکار #معماری_ایرانی است، تبدیل شده است به غصه #جامعه_معماری ایران؟!
⁉️چرا چیزی که عدهای از #ایرانیان بدان افتخار میکردند، امروز شده است مایه #ننگ_ایرانیان؟!
ریشه قضیه برمیگردد به همین مبحث #شترگاوپلنگی ما ایرانیان!
👌 بنده بعنوان یک نمونه که روزی آنرا زیبا و خوشایند میدیدم و حتی دوست داشتم به دور آن، طوافی بکنم! ولیکن حالا که آنرا میبینم دچار حالت تهوع میشوم؟!
زیرا احساس میکنم، همانند همه اساتید معماری و بلکه همه اهالی تهران و ایران، عمری فریب خورده بودم!
زیرا که طراحی آن، اساساً توسط #استاد_افخمی صورت نگرفته است و بلکه طرحی از بیژن انصاری بوده که #فرح، مهندسی ساخت آنرا به امیرعلی سردارافخمی (دکترای معماری از پاریس) میسپارد تا بتواند خلایق را بفریبد!
#ملکه_شاه که علاقه به معماری خود را وقف تعمیق «فرهنگ ستمشاهی» کرده بود، ساختمانی شبیه #تاج_سلطنتی در آمریکا را کپیبرداری کرده و با سپردن اجرای آن به #نابغه_معماری!؟! (که #حرم_فرعونی #مجلس_شورای_اسلامی هم از طراحیهای ۱۳۵۵ اوست و #ناطق_نوری و..!)، موفق میشود که آنرا بهعنوان یک #سازه_ملی، جا بیاندازد! ولیکن خود درباریها میدانستند که این ساختمان، چیزی بجز یک #شبه_تاج نیست که البته به جواهراتی هم مرصع است!
«افخمی»، چندماهی قبل از #انقلاب، ایران را ترک کرد. او به روزنامه شرق (۹۱/۱۱/۲۵) گفت که این ساختمان را به تقاضای #دفتر_فرح_پهلوی ساخت و سخت مخالف استفاده از تراورتن و شیشه در کار روی این ساختمان بود. ایدهای که بعدها به نزاعی سخت و تاریخی بین او و هوشنگ سیحون و به کنارهگیریاش از #دانشگاه_تهران انجامید. افخمی در همان گفت وگو میگوید سفارش ساخت آجر و کاشیها را به آجرپزی در #تهران داد و ایده کار را هم از برخی از آثار معماری دورههای مختلف تاریخی ایران (#برج_طغرل) گرفت[!!]
نکتهای که به ذهن او نرسید[!!]، اما بعدها وزیر وقت فرهنگ و هنر به او گفت این بود که اثرش که به صورت مدور ساخته شده است، شبیه #تاج_پادشاهی است:
"یادم میآید آن زمان مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ) گفت که خوب چیزی به فکرت رسیده. ساختمانی اجرا کردهای که مثل یک تاج است! من گفتم اصلا به تاج فکر نکردم. الان هم که فکر میکنم، میبینم این تصور از قبل در ذهنم نبود که طرح نهایی شبیه خیمه یا فرم به خصوص دیگری باشد. این ساختمان شبیه هیچ چیزی نیست. فرم نهایی سازه، در واقع با الهام از خاطراتی که از کودکی از معماری ایرانی داشتم به ذهنم رسید."
👌 ظاهراً این #استاد_شیاد، خودش هم خبر نداشته که داشته با هدایت پشتپرده فرح، یک #تاج_پادشاهی بزرگ را در #ناف_تهران، میکاشته! که آنهم اقتباسی از یک #ساختمان_آمریکایی بوده که دربار بر او بار کرده است!
نه تنها او که قریب باتفاق اساتید معماری از لایه زیرین قضیه بیخبر بودند تا اینکه بعد از مرگ افخمی، 👈علی کیافر👉 دروغهای ماجرا را لو داد و سرافکندگی بُهتآوری را برای ایرانیان رقم زد!
#غرب_زده
..ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۷/۵
🌐👈حیفه نبینی👉
💠
🎲👈محل نظرات👉
🙏
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
🔻@SMHM212
یاد ایامی
(بخش ۲)
👈بخش قبلی👉
قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
(قسمت اول):
به محض #پیروزی_انقلاب اسلامی #ایران در ۱۳۵۷/۱۱/۲۲ بنده همانند هزاران نفر انقلابی دیگر در اندیشه #صدور_انقلاب_اسلامی ایران به جهان بودم تا اینکه در تاریخ ۱۳۵۸/۵/۵ (اقامه اولین #نماز_جمعه تهران به امامت آیةالله #طالقانی) بمناسبتی که در پیام قبلی اشاره کردم، تصمیم خود را گرفتم که از طریق تولید فیلمهای سینمایی به این #امر_مقدس مبادرت بورزم. ولیکن قبل از آنکه موفق بشوم، #جنگ_تحمیلی رخ داد و لذا #تهران را رها کرده و داوطلبانه عازم جبهههای #دفاع_مقدس شدم.
بنده قبل از رفتن به سراغ #رسانه_ملی، در صدد تشکیل یک نهاد خصوصی بودم که با مشارکت #عبداله_علیخانی - که بعداً تهیهکنندگی فیلمهای زرد را دنبال کرد - و با همکاری وزارت #آموزش_و_پرورش و رهنمود شهیدان #رجایی و #باهنر، «مرکز سینمایی فجر» را تأسیس کردم اما نامبرده عضو گروهک چپگرای #پیکار در آمد و ناسازگاری نمود!
البته وی هم اگرچه کارگردان اولین فیلم سینمایی پس از #پیروزی_انقلاب بود (با عنوان #بسوی_ساحل از داستانهای #محمود_حکیمی که به نظر #امام_خمینی هم رسیده بود) اما همانند بنده، نوجوانی ناپخته بود و لذا تحت تأثیر عموهای معلومالحال خود!
تهیهکننده #فیلم_سینمایی بسوی ساحل، (قبل از فیلم بلمی بسوی ساحل)، سپاه پاسداران #شهر_ری بود که حدود ۳۰۰٫۰۰۰ تومان هزینه کرده بود و فرمانده آن (برادر سلیمانی) به همین علت که «کل بودجه سال سپاه ری» را صرف آن فیلم نه چندان هنری کرده بود، توبیخ شده بود!)
آشنائی بنده با ع.ع. بعد از درج مصاحبه #مجله_سروش با وی بود که باعث شد بروم سراغ #سپاه_پاسداران شهر ری و نشانی خانهاش را از #سپاه گرفتم و اولش گمان میکردم او یک سپاهی است!
اما آشنایی او با من، با مطالعه «سناریوی نبرد تا آزادی» بنده با #دکوپاژ_آهنین آن بود و او (که سینماآموخته #کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود) پنداشت که بنده سینما را در سطح عالیتر و حرفهایتری آموختهام! (و حال آنکه بنده #سینما را از کتابهای خودآموز، یاد گرفتم!)
تأثیرپذیری وی از حرفهای بودن سناریوی بنده، باعث شد که با هم برویم دنبال سرمایهگذار و سراغ انواع اسپانسرها هم رفتیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که خودمان مؤسسه بزنیم که آنرا «مرکز سینمایی فجر» نامیدیم و...
پدرش را خاطرم نیست چکاره بود اما او بیشتر گرفتار آفت عموهای خود و... بود. وی سه تا عمو داشت که بزرگ آنها از اعضای #ارکستر_سلطنتی_شاه بود و وسطی آنها علیرغم آنکه اخراجی #سپاه_پاسداران #کاشان و نیز اخراجی مجله #پیام_انقلاب بود، با لباس سپاه مشغول سوءاستفادههای خود بود و کوچک آنها نسبتاً انقلابی و سالم بود که با من همکاری داشت از پشتپردههای عبداله!
همکاری من و ع.ع. (به دلیل #مکتبی بودن بنده و لااُبالی بودن او) به جایی نرسید و بعد از یکسال، به شکست انجامید! اما بهانه اصلی دعوای ما به ماجرای عجیب دیگری هم برمیگشت که بد نیست آنرا هم در اینجا بگویم!
در نخستین #سالگرد_پیروزی انقلاب اسلامی ایران، «#وزارت_فرهنگ و #ارشاد_اسلامی» همچنان در پی تغییر و تحولات ساختاری و عنوانی خود بود!
و الآن خاطرم نیست که «وزارت ارشاد ملی» در آن مقطع به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تغییر عنوان داده بود یا نه؟ ولیکن برپائی جشن نخستین سالگرد پیروزی #انقلاب_اسلامی، موضوعیت یافته بود.
#سازمان_تبلیغات اسلامی و بالتبع #حوزه_هنری هم هنوز تشکیل نشده بود!
و چنانکه در یادداشتی با عنوان 👈حرفهای پزشکیان؛ نماد گیجفرهنگی ایرانیان👉 اشاره کردم، ما برای تأمین مخارج مرکز سینمایی فجر، سالن اصلی #تئاتر_شهر تهران را اجاره کرده بودیم و فیلم سینمایی #نسل_اژدها را پخش میکردیم!
در خلأ فعالیتی و بلکه در خلاء وجودی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و نیز «سازمان تبلیغات اسلامی» و «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و بالتبع سرگردانی و فقر انبوه هنرمندان و هنرپیشگانی که به خارج از کشور متواری یا در گوشهای پنهان نشده بودند، «مرکز سینمایی فجر» (بعنوان نخستین NGO فرهنگی هنری) ما چراغ تابانی بود که توجه آنها و بالتبع خواص را به خودش جلب کرده بود!
البته #مراکز_خصوصی دیگری هم در زمینه #فرهنگ و #هنر فعال شده بودند که یکی از آنها #بنیاد_هدا (بنیاد هنر در اسلام) بود که عمدتاً در عرصه واردات فیلمهای سینمایی و دوبله آنها فعالیت داشت.
بنظرم اولین فیلمی که بنیاد مذکور وارد کرد و در سینماها به نمایش گذاشت، فیلم #باراباس بود. بعدها فیلم سینمایی صهیونیستی؛ #محمد_رسول_الله (به کارگردانی #مصطفی_عقاد و بازیگری #آنتونی_کوئین در نقش #حمزه) هم توسط همان بنیاد صورت گرفت که تقریباً هر سال از رسانه ملی هم پخش شده و میشود!
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۹/۱
🌐👈حیفه نبینی👉
💠
🎲👈محل نظرات👉
🙏