eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
157 دنبال‌کننده
468 عکس
263 ویدیو
34 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 نفوذ یهود در ناف تهران! 👌 حضرت (عج) در چهارراه ولیعصر تهران که می‌توانست نمادی از «نهضت+نظام اسلامی» باشد، تبدیل شد به و هم اسم این چهارراه را گذاشت چهارراه ! تا هیچکسی هیچگونه نشانه‌ای از نمادهای و در جستجو نکند! و اساساً چنین توقعی نداشته باشد! تا آنجا که شهرداری‌چی‌های تهران حتی اسم مسجد را به تغییر دادند! و حال آنکه زمین این مسجد و نیز (محل تجمع مخنثین!) توسط اساساً شده بود. 👌 مقصرین این : ۱) ( + ) در جایگاه شهردار تهران ۲) اعضای وقت تهران ۳) حجة‌الاسلام (رئیس مرکز رسیدگی به ) ۳) سل‌بریدی‌های رسانه‌ای غوغاسالار (مخالفین جنجالی احداث مسجد در جنب ) ۴) (یهودی روس‌تبار) و همسرش رضا د. ۵) کسانی که «طرح زیبای استاد نقره‌کار» را از مدار خارج کردند! ۶) کسانی که مسجد را مضروب (منتهی به فوت) کردند! در حالیکه از ، حکم به دفاع از داشت! 👌 کاترین بر این توجیه است که «نهنگ به گل‌نشسته»!، نماد در برابر و است! و مسجد مفهومی بجز کرنش و سجده ندارد! 👌جهت اطلاعات بیشتر به 👈اینجا👉 مراجعه کنید. ✅ این در مرکز باید تخریب شده و طرح استاد نقره‌کار، پیاده شود تا نیز نقره‌داغ شوند! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۲۹ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 دو وصله ناجور در ناف تهران!! ⁉️سؤال شد که اگر بجای مقامات حکومتی بودید با این دو مجموعه (👈اولی👉 شبیه به اسم مجموعه تئاتر شهر و 👈دومی👉 شبیه نهنگ به گل نشسته با به اسم !!) چه می‌کردید؟ قطعاً هیچ‌کدام از این دو در شأن ملت ما نیستند و باید پیدا کنند اما قبل از استحاله این محله، باید محله دیگری به تهران افزود (فرضاً در حوالی مرقد مطهر یا هر نقطه دیگری دارای پهنه‌ای بزرگ) و آن، ایجاد و همایش است. در حدی که بتواند همزمان پذیرای جمعیت‌های میلیونی و مجهز به انواع راه‌های دسترسی و امکانات رفاهی شایسته هنرمندان باشد. مجموعه بسیار بزرگی دارای انواع سالن‌های آمفی‌تئاتر و تالارهای موسیقی و نگارخانه‌ها و... با بهترین دسترسی‌ها و پارکینگ‌ها و کافه‌تریاها و رستوران‌ها و... بعنوان بزرگترین و جذاب‌ترین «قطب نمایش و همایش در سطح غرب آسیا» که قابل و لایق خدمات‌رسانی به انواع و نیز هنرجوها و هنردوست‌ها و جشنواره‌های ملی و بین‌المللی باشد. تاریخ مصرف (با بیش از نیم‌قرن و گنجایش حداکثر ۱٫۰۰۰ نفر محصور در عمق ترافیکی سنگین و بدون پارکینگ و...)، به پایان خود رسیده و اصلاً در شأن جمعیت ۱۰٫۰۰۰٫۰۰۰ نفری پایتخت نیست. در این نقطه هم معظمی در شأن امّ‌القرای ، احداث گردد و این بنای تاج‌مانند آمریکایی، مبدل به آبریزگاه شبانه‌روزی عمومی و دخمه جنوبی آن (که به لانه جانوری مخوف می‌ماند!)، مبدل به پارکینگ مسجد شود. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۵/۳۱ 🆔@chelcheraaqHM 🎲چلچراغ
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 ملغمه ایرانی (بخش اول): حرف‌های سیاسی+دینی پزشکیان؛ نمادی از گیج‌فرهنگی کهن ایرانیان بعضی از متأثر از توصیه پیشینیان خود، از با ، وحشت دارند! زیرا معتقدند که ایرانیان، مردمانی هستند و حریف خود را می‌برند چشمه و برمی‌گردانند تشنه! ای‌بسا آن‌ها را نماد آشکار ایرانیانی بدانند که حرف‌های جدی و شوخی آن‌ها براحتی قابل تشخیص نیستند! چه‌بسا که شوخی‌ترین حرف‌های خود را جدی می‌گویند و جدی‌ترین حرف‌های خود را شوخی! بنده به عنوان کسی که در جای جای ایران، تردد و بعضاً مدتی زیست و لذا بیشترین مراوده متنوع را با انواع ایرانیان داشته و همچنین در انواع کشورهای دنیا از شرق دور تا غرب دور، سیاحت داشته، نه تنها تصور غربی‌ها را در مسئله گیج‌کننده بودن ایرانیان، تأیید می‌کنم بلکه در ریشه‌یابی علت تشکیل چنین شاکله‌ای در شخصیت ایرانیان، به مطالعه و تعمق پرداخته و معتقدم که اساساً ، گیج‌کننده است! یعنی این ماست که حتی خود ما را گیج کرده است! و براستی می‌توان گفت؛ چون فرهنگ ما شترگاوپلنگی است، باعث گشته که همه‌چیز ما شود! «زرافه» را سایر مردمان دنیا، زرافه می‌بینند و می‌نامند ولیکن ایرانی‌ها آن‌را ترکیبی از «شترگاوپلنگ» می‌بینند و می‌نامند و لذا متفاوت از است! در فرهنگ لغت هم آمده است: «زرافه؛ کنایه از هر چیز نامعلوم و غیرمشخصی است که از آن نتوان سردرآورد»! همچنانکه اصطلاح «شتر گاو پلنگ»؛ کنایه از هر چیز نامربوط و نامعلومی است که اجزایش تناسب ندارند و نمی‌توان از آن سر در آورد؛ چه حیوان باشد چه شیء و چه اخلاق و رفتار نامشخص یک فرد! مثل رزافه که معلوم نیست شتر است؟!، پلنگ است؟! یا گاو است؟! از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ وز یک طرفی عرصه به ملّیون تنگ قانون و حکومت نظامی و فشار این است حکومت شترگاوپلنگ (فرخی یزدی) این مسئله غم‌انگیز و اندیشناک، سالها و بلکه دهه‌هاست که از خلجان‌های ذهنی نگارنده بوده، موجب کنکاشی گردید که به تحریر مقاله‌ای تحت عنوان 👈«ملتی آتشین در گذرگاه ایران»👉 در سال ۱۳۷۹ انجامید و با آنکه مقاله نسبتاً کوچکی بود ولیکن وقتی که با هماهنگی یکی از نهادهای فرهنگی، توسط یکی از اساتید مسکو به زبان روسی ترجمه شد، تبدیل به کتابی قطور گردید! و آن دانشمند روس (که بهتر از بنده به زبان فارسی، مسلط و تقریباً همه‌جای ایران را درنوردیده بود!!)، اذعان کرد که بعد از ترجمه مقاله بنده، دچار حیرتی عجیب در باره فرهنگ و شخصیت ایرانیان شده است! و ظاهراً هم متحیر شده بود! خب! قبل از اینکه دریابیم؛ این فرهنگ از کجا آغاز شده؟ و چه فرجامی خواهد یافت؟ لازمست در درنگی بکنیم: شاید بهترین شاهد مثال ما دو مجموعه ساختمانی احداثی در باشد که طی یادداشت‌هایی با عناوین؛ 👈تاج شاه؛ نماد امّ‌القرای اسلام!👉 و 👈دو وصله ناجور در ناف تهران!!👉 بدان‌ها اشاره کردم. فلذا تکمیل همان مبحث، می‌تواند به طرح مسئله ما کمک کند: آقای در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «چند سالی است که وقتی از کنار رد می‌شوم، با سازه نازیبایی به نام "مسجد و مجتمع فرهنگی مذهبی حضرت ولیعصر" روبرو می‌شوم که به لحاظ معماری، اصلاً با معماری روبه روی آن قابل مقایسه نیست. اخیراً موقع نماز ظهر وارد این مجموعه شدم و غصه‌ام صدچندان شد. هزینه هنگفتی صورت گرفته ولی هیچ کاربری مشخصی که در شأن این مکان و مردم مشتاق باشد به چشم نمی‌خورد. محل نماز، وضعیت سرویس‌های بهداشتی، فضاهای سربسته بدون استفاده و محیط پیرامونی با بدسلیقگی فراوان به شما خوش‌آمد می‌گویند. چقدر خوب بود حالا که جلوی یک سازه معروف قبل انقلاب، مجموعه عظیم و گرانقیمتی را علم می‌کنیم به فکر جوانانی که این دو اثر را در یک لحظه با هم مقایسه می‌کنند، هم باشیم. نمی‌دانم مسئول رسیدگی به این امور کیست؟» و حال آنکه متقابلاً؛ پس از طی مرحله طراحی، از ، تهران و بهشتی به عنوان صاحب‌نظر در عرصه دعوت به همکاری می‌شود و حجت نیز در همکاری شش ماهه خود با پروژه، آن را می‌ستاید و در دفاع از اثر با توجیهی شاعرانه می‌گوید: "این یک مسجد افقی‌ست که از خاک بلند می‌شود و به افلاک می‌رود!" ⁉️ این احساس‌های متضاد، ناشی از چیست؟! همان گیج‌کنندگی همیشگی که حتی در معماری ما هم تجلی یافته است! این یا 👈مجموعه نهنگی👉 اصلاً قرار نبوده که مسجد باشد تا چه رسد به اینکه چرا گنبد و گلدسته ندارد؟! بلکه قرار بوده یک سنتی باشد تا با همسایه مدرن خود؛ هارمونی داشته باشد. ولیکن چرا هر دو مجموعه، شترگاوپلنگی و نماد شدند؟! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۵ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 ملغمه ایرانی (بخش دوم): 👈(بخش قبلی)👉 حرف‌های ؛ نماد گیج‌فرهنگی ایرانیان در بخش قبلی، به دو نمونه از نگاه‌های صاحب‌نظرانه اشاره کردم که به مجموعه شترگاوپلنگی و بلکه 👈شترگاو نهنگی!👉 جنب (که خودش، زرافه‌ای بیش نیست!)، یکی آن‌را «سازه نازیبای غصه‌آور» می‌بیند و دیگری آنرا «مسجدی افقی از خاک برآمده تا افلاک رفته»!! 👌اما بنده هم هر گاه گذرم به این محله می‌افتد، احساسات خاصی پیدا می‌کنم: را که می‌بینم، یاد جلساتی می‌افتم که طی‌آنها در دوره به ارائه تحلیل‌های سیاسی/دینی می‌پرداختم و مورد استقبال جمعی از بود. و تئاتر شهر را که می‌بینم خاطره سال ۱۳۵۸ یادم می‌آید که در آن بلیط‌فروشی می‌کردم! زیرا (اعم از و کارگردانان و..)، فرار کرده و هر کدام در گوشه‌ای خزیده بودند و چراغ این ساختمان، تقریباً به خاموشی گرائیده و مدیریت ساختمان، در پرداخت حقوق کارکنان و کارگران کم آورده بود و لذا بنده و آقای ع.ع. (هر دو ۱۷ ساله!) در سالن اصلی آن، اقدام به پخش فیلم‌های سینمایی انقلابی مثل ()! نمودیم که درآمد حاصله از فروش بلیط بین ما تقسیم می‌شد! باورتان می‌شود؟! سالن اصلی تئاتر، تبدیل شده بود به سالن نمایش فیلم! فقط برای اینکه امورات روزمره آن مجموعه بگذرد و چراغ این روشن بماند! ما هم دنبال تشکیل نخستین بودیم تحت عنوان «مرکز سینمایی فجر»! ولیکن خوردیم به آغاز و بنده بسوی شتافتم! ⁉️اما چرا از خدمت به آن رسیدم به اینکه عرض می‌کنم باید هرچه زودتر تبدیل بشود به تهران؟! ⁉️چرا ساختمانی که همگان تصور می‌کردند، و شاهکار است، تبدیل شده است به غصه ایران؟! ⁉️چرا چیزی که عده‌ای از بدان افتخار می‌کردند، امروز شده است مایه ؟! ریشه قضیه برمی‌گردد به همین مبحث ما ایرانیان! 👌 بنده بعنوان یک نمونه که روزی آن‌را زیبا و خوشایند می‌دیدم و حتی دوست داشتم به دور آن، طوافی بکنم! ولیکن حالا که آن‌را می‌بینم دچار حالت تهوع می‌شوم؟! زیرا احساس می‌کنم، همانند همه اساتید معماری و بلکه همه اهالی تهران و ایران، عمری فریب خورده بودم! زیرا که طراحی آن، اساساً توسط صورت نگرفته است و بلکه طرحی از بیژن انصاری بوده که ، مهندسی ساخت آنرا به امیرعلی سردارافخمی (دکترای معماری‌ از پاریس) می‌سپارد تا بتواند خلایق را بفریبد! که علاقه به معماری خود را وقف تعمیق «فرهنگ ستم‌شاهی» کرده بود، ساختمانی شبیه در آمریکا را کپی‌برداری کرده و با سپردن اجرای آن به !؟! (که هم از طراحی‌های ۱۳۵۵ اوست و و..!)، موفق می‌شود که آن‌را به‌عنوان یک ، جا بیاندازد! ولیکن خود درباری‌ها می‌دانستند که این ساختمان، چیزی بجز یک نیست که البته به جواهراتی هم مرصع است! «افخمی»، چندماهی قبل از ، ایران را ترک کرد. او به روزنامه‌ شرق (۹۱/۱۱/۲۵) گفت که این ساختمان را به تقاضای ساخت و سخت مخالف استفاده از تراورتن و شیشه در کار روی این ساختمان بود. ایده‌ای که بعدها به نزاعی سخت و تاریخی بین او و هوشنگ سیحون و به کناره‌گیری‌اش از انجامید. افخمی در همان گفت وگو می‌گوید سفارش ساخت آجر و کاشی‌ها را به آجرپزی در داد و ایده کار را هم از برخی از آثار معماری دوره‌های مختلف تاریخی ایران () گرفت[!!] نکته‌ای که به ذهن او نرسید[!!]، اما بعدها وزیر وقت فرهنگ و هنر به او گفت این بود که اثرش که به صورت مدور ساخته شده است، شبیه است: "یادم می‌آید آن زمان مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ) گفت که خوب چیزی به فکرت رسیده. ساختمانی اجرا کرده‌ای که مثل یک تاج است! من گفتم اصلا به تاج فکر نکردم. الان هم که فکر می‌کنم، می‌بینم این تصور از قبل در ذهنم نبود که طرح نهایی شبیه خیمه یا فرم به خصوص دیگری باشد. این ساختمان شبیه هیچ چیزی نیست. فرم نهایی سازه، در واقع با الهام از خاطراتی که از کودکی از معماری ایرانی داشتم به ذهنم رسید." 👌 ظاهراً این ، خودش هم خبر نداشته که داشته با هدایت پشت‌پرده فرح، یک بزرگ را در ، می‌کاشته! که آن‌هم اقتباسی از یک بوده که دربار بر او بار کرده است! نه تنها او که قریب باتفاق اساتید معماری از لایه زیرین قضیه بی‌خبر بودند تا اینکه بعد از مرگ افخمی، 👈علی کیافر👉 دروغ‌های ماجرا را لو داد و سرافکندگی بُهت‌آوری را برای ایرانیان رقم زد! ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۵ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 ملغمه ایرانی (بخش سوم): 👈(بخش قبلی)👉 حرف‌های۲پهلوی ؛ نماد گیج‌فرهنگی ایرانیان!! با لو رفتن «کپی بودن»+«شبیه تاج بودن» طرح سازه ، اساتید جاهلی که آنرا به حُقنه می‌کردند، از شدت حُقّه و غُصّه، عده‌ای هاج شدند و عده‌ای واج!! حال؛ نیز حیران مانده‌اند که آنرا نمونه جالبی از از یک ، بشناسند یا سازه‌ای از سایه شوم ؟! فلذا ناچارند سبک جدیدی به رشته‌های معماری بیافزایند بنام ! بدتر از اوضاع روانی معمارها، حکایت سیل‌بریدی‌هایی و بود که برای ممانعت از بازسازی جنبی آن، چه قشقرق‌ها و عربده‌کشی‌ها که بپا نکردند! که ای داد و ای فریاد که به تجاوز شده است!! و باعث شدند که سازه مسجد تبدیل گردد به ! و دلخوشی رئیس وقت «امور مساجد» هم، این شد که «ما بجای گلدسته، میله‌ای روی سقف مسجد کاشتیم تا ارتفاع آن، حدود ۱۲۰ سانتیمتر از تئاتر شهر بالاتر برود»!!!👏👏😳🙄 پ.ن: 👌تئاترشهر می‌شود ترکیبی از «مرکزی بجای سابق شهرداری در قالب تاج سلطنتی با طرح وارداتی از آمریکا و اجرای معماری ایرانی» و این یعنی؛ شترگاوپلنگ! 👌مجموعه مدرن مذکور نیازمند پارکینگ و مکملی بنام است که لازم می‌شود مسجد جنبی آن، مصادره شود! ولیکن با ، نهایتاً تقلیل داده می‌شود به مجموعه شترگاونهنگ! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۵ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 ملغمه ایرانی (بخش چهارم): 👈(بخش قبلی)👉 حرف‌های سیاسی+دینی ؛ نمادی از گیج‌فرهنگی کهن ایرانیان!! ⁉️شاید برای بعضی از دنبال‌کنندگان پیام‌های بنده، این سؤال پیش آید که و پزشکیان، چه نسبتی با همدیگر دارند؟! (حتی یکی از ترک‌های بی‌دقت پرسیده؛ مگر این ساختمان‌ها را پزشکیان طراحی کرده یا ساخته که به گردن وی می‌اندازی؟!!😳😂 و اشکال گرفته که چرا زمین و زمان را به هم می‌دوزی تا پوزیده را بکوبی؟! مگر چه خصومت شخصی با او داری؟!! و نهایتاً توصیه کرده که از این تعصبات داعش‌گونه، دست بکش و اجازه بده که دولت وی کارهای خود را بدون حاشیه پیش ببرد! [خیانت‌های خود را به فرجام برساند!] و یکی دیگر از شیوخ حامی پوزیده، 👈گیف مارمولکی تهدید به جهنم!👉 را فرستاده است!) البته از ده‌ها مخاطبی هم که استقبال مشوقانه‌ای داشته‌اند، سپاسگزارم🙏💐 ج: نسبت دو ساختمان مسئله‌دار با پزشکیان، 👈شترگاوپلنگی بودن تعریف مشترک👉 آن‌هاست! قابل ملاحظه است که (در 👈بخش آغازین این سلسله👉 هم اشاره شد)، مجموعه‌های ساختمانی تئاتر شهر و مسجد جنوبی آن صرفاً قرار گرفت تا طرح این مسئله تکمیل گردد که ، فرهنگ زرافه‌ای (شترگاوپلنگی) است و بالتبع «از کوزه همان برون تراود که در اوست»! یعنی اگر ملاحظه می‌کنیم که حرف‌های سیاسی/دینی پزشکیان، شترگاوپلنگی است، علتش در است! حرف‌های اخیر پزشکیان در آمریکا، نماد بارزی از شترگاوپلنگی بودن تفکرات اوست که پیامد آن‌ها برداشت یکسانی نیست که موجب گردد. لطفاً به دو نمونه از برداشت متضاد دو صاحب‌نظر 👇👇 👈نکوهش استاد قاسمیان👉 و 👈ستایش استاد چناریان👉 توجه بفرمایید. اولی اظهارات پزشکیان را بسیار هول‌ناک، ارزیابی می‌کند و دومی آن‌را مورد امیدواری، جلوه می‌دهد!! ⁉️ خب! اشکال کار کجاست؟! 👌 واقعیت این است که حرف‌های پزشکیان، سکه‌ای است دارای دو رویه که هر کسی اگر یک روی آن‌را ببیند برداشت متفاوت و بلکه متضادی پیدا می‌کند با برداشت کسی که سویه دیگر آنرا مورد توجه قرار می‌دهد! زیرا که حرف‌های پزشکیان، مصداق بارز شترگاوپلنگی است! وی حتی به خود جرأت می‌دهد که دو نوع جلسه برگزار نماید! جلسه‌ای عمومی که فیلمبرداری می‌شود و پخش سراسری پیدا می‌کند و جلسه‌ای آمریکایی که اجازه فیلمبرداری داده نمی‌شود و بعداً گند صوتی آن لو می‌رود! یعنی حرف‌هایی کاملاً زرافه‌ای!! خب! چرا باید وی به خود، اجازه و جرأت بدهد که در قامت ، تا این حد شترگاوپلنگی حرف بزند؟! آیا چنین مسئله‌ای (که در باره را بدنبال دارد) احتیاج به علت‌یابی ندارد؟! بنده با طرح مسئله زرافه‌ای بودن در سلسله مقالات اخیر خود (که سابقه تحریری با عنوان «ملتی آتشین در گذرگاه ایران» در سال‌های دور هم دارد) در صدد حلاجی این مطلب هستم. یعنی عمق راهبردی را به شترگاوپلنگی ایرانیان، توسعه می‌دهم! تا این نتیجه را بگیریم که مشکل اصلی ما شخص پوزیده نیست (که با عزل وی دیگر مشکلی نخواهیم داشت!) و بلکه فرهنگ ملی خود را باید اصلاح بکنیم ان‌شاءالله. (لطفاً از این‌طرف، این برداشت هم نشود که در صدد و توجیه حرف‌های شترگاوپلنگی پوزیده برآمده‌ام!)🙏🌹 مضافاً که ضرورت این ریشه‌یابی به این مسئله هم معطوف است که چرا اکثر رؤسای جمهور ما، به مسیری می‌افتند که توقف و از رده خارج شدن آن‌ها تبدیل می‌شود به آرزوی ملت؟! حتی آن‌ها که به آن‌ها رأی داده‌اند؟!! 👌خب! بنده از روزی که در تهران، کلمه را (در توصیف رزمندگان اسلام!) به کار برد، شمشیر انتقاد از نیام کشیدم و این شمشیر هرگز به غلاف خود باز نگشت! و بالتبع برای همه مخاطبین بنده این سؤال، خیلی جدی مطرح می‌شود که؛ ⁉️چرا باید در همه دوره‌ها به نقادی همه رؤسای جمهور بپردازی؟! ⁉️و اساساً مگر چنین حق و تکلیفی داری که بلااستثناء علیه هر رئیس جمهوری، شمشیر نقادی بکشی؟! و موجبات رنج خود و تشویش اذهان دیگران برآئی؟! ⁉️و اصلاً چه کسی به شما اجازه داده است که علیه ، قلم‌فرسایی بکنی؟! مگر شما قیّم مردم هستی؟! و مگر مردم ما خودشان، عقل و فهم و شعور ندارند که راه خود را تشخیص بدهند؟! وو..! خب! واقعیت اینست که؛ همزمان با معلول‌ها باید با علت‌ها هم بجنگیم وگرنه ما هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. پاسخ این ایرادات را به بخش‌های بعدی موکول می‌کنم و در پایان این‌را می‌افزایم: در نسبت 👈خائنانه تلقی کردن کارنابلدی توسط پزشکیان👉 (بعید می‌دانم نمره کاربلدی وی به -۱۰- برسد!) متأسفانه سخت در خوش‌بینی بودم! زیرا کاربلدی وی؛ منفی -۱۰_- است! ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۵ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 ملغمه ایرانی (بخش پنجم): 👈(بخش قبلی)👉 حرف‌های سیاسی+دینی ؛ نمادی از گیج‌فرهنگی کهن ایرانیان!! پرداختن بنده در یادداشت مورخه ۱۴۰/۵/۲۹ تحت عنوان «نفوذ یهود در ناف تهران!» به قضیه تلخینه مسجد حضرت ولیعصر تهران، در آستانه (سالگرد آتش زدن توسط اسراعیل)، بدین‌منظور بود که نقش نفوذی‌های یهود در استحاله مسجد چهارراه ولیعصر را مطرح سازم که به بهانه بزرگداشت چه بلایی بر سر آن آوردند! یعنی اینطور نیست که ، منحصر به سرزمین‌های اشغالی غرب آسیا باشد بلکه مساجد ما در و ناف امّ‌القرای اسلام هم از تعرضات یهود و تفاله‌های آن، در امان نیست. اما در پرداختن به این مسجد، لازم شد به تئاتر شهر هم بپردازیم. قدر مشترک این دو پدیده زشت (علاوه بر مسئله جولان خائنین)، متأسفانه مسئله شترگاونهنگی بودن فرهنگ ملی ما هم است! حال شاید گفته شود که احداث این دو مجتمع تمام شده است و باید با آن‌ها کنار آمد ولیکن با آخرین پدیده شوم مسئله شترگاوپلنگی فرهنگ () چگونه کنار بیاییم؟! (ربط منطقی تئاتر و مسجد به پزشکیان، شترگاوپلنگی بودن ریشه آن‌هاست که باید دقیقاً و عمیقاً کالبدشکافی شود) حرف‌های پزشکیان (چه در ایام تبلیغات رقابتی، چه در مجلس شورا، چه در دوره وفاقتی و چه در نیویورک رفاقتی)، بطور کلی به دو بخش نسبتاً مساوی، قابل تقسیم است: ۱) حرف‌هایی وفق نهضت+نظام اسلامی ۲) حرف‌هایی ضد نهضت+نظام اسلامی اصلاً یعنی همین. تزویر شاخ و دم ندارد. حرف‌های ضدونقیض، مصداق بارز تزویر است. به همین علت، به جرأت می‌توان ادعا کرد که حرف‌های وی، دقیقاً و حداقل، مصداق بارز حرف‌های شترگاوپلنگی هم است! و در بخش قبلی هم اشاره کردم که سکه‌ای است دارای دو رویه و البته خود وی هم می‌داند که حرف‌هایش زرافه‌ای است فلذا بصورت تحمیق‌آمیزی ادعا می‌کند که «حرف زدن بلد نیست/سیاست نمی‌داند»!! بنده سعی کرده‌ام، هر دو نوع حرف‌های شترگاوپلنگی وی را در کانال سیاسی خود، پوشش بدهم ولیکن بنده کسی نیستم که تسلیم حرف‌های یکی به میخ و یکی به نعل گیج‌کننده و مزورانه وی بشوم و اراجیفش را تعبیر به صرفاً نابلدی در حرّافی پیرامون فرهنگ و سیاست و دیانت و امنیت بنمایم. بلکه معتقدم که وی همچون ، زهرهای هلاهل خود را با عسل می‌آمیزد که تنها خروجی آن، اضمحلال «نهضت+نظام اسلامی» است و بس! بگذار نفوذی‌هایی امثال ، حرف‌های گستاخانه وی را هم اصولی و انقلابی و تداوم راه امام‌ره و رهبری جلوه بدهند!!! شما اگر ۱ لیتر زهر مهلک را با ۱۰ لیتر شهد عسل هم بیامیزید، باز هم قتّاله و کشنده است. فلذا () به علت ایراد نیمی از حرف‌های خود، مستحق بازداشت و محاکمه و اعدام و حداقل تبعید از بلاد تمدنی است (البته اگر غیرتی در مسئولین ذی‌ربط نظام باقی مانده باشد!) زیرا که بجز هماهنگی با دشمنان و یاوه‌گویی‌های ابلهانه و بلکه خائنانه و در یک کلام؛ (سست‌سازی باورهای و به تعبیر قرآن)، قابل ارزیابی دیگری نیست و ادعای «بلد نبودن حرف و سیاست»، (حتی اگر واقعیت داشته باشد)، نمی‌تواند بهانه قابل قبولی برای فرار از زیر بار مسئولیت و مجازات وی بابت مزخرفات تخریبی مداوم وی باشد که نهایتاً ایران را در لبه سقوط قرار می‌دهد. زیرا تا ایران تضعیف و تجزیه نشود، تحت سلطه ، تشکیل نخواهد شد. همین‌جا داخل پرانتز تذکر دو نکته لازمست: ۱) امام زمان(عج) بعد از اعلام رسمی خود در «نجف پیوسته به کوفه»، برای ، راهی می‌شوند و در همین نبردهای فی‌مابین و است که نابود می‌شود. ۲) ، علاوه بر لبه (عج) نیازمند لبه دومی است که آن‌را در +ترکی دیده‌اند! فلذا تشکیل «کردستان آزاد» (و ترکستان حامی آن)، از اولویت‌های اصلی است. ولیکن این تحقق نخواهد یافت الا به نفوذ کردان و ترکان هماهنگ در درون نهضت+نظام اسلامی! با همه این احوال، معتقدم که پزشکیان پوزیده، مستحق تخفیف در مجازات هم است! زیرا وی و هزاران مثل وی، قربانی نیز است! یعنی مواضع، حرف‌ها و عملکرد شترگاوپلنگی وی ریشه در فرهنگ شترگاوپلنگی ایرانیان هم دارد و لازمست ضمن قلع و قمع چنین معلولانی، علت‌های نهفته در فرهنگ ملی خود را هم دریابیم و مورد اصلاح قرار بدهیم وگرنه چنین مزرعه‌ای کماکان مستعد علف هرزهای مختلفی خواهد بود. ما مکلف به هستیم. و اما مسئله «گیج‌فرهنگی کهن ایرانیان»! تبیین این مقوله عمیق، نیازمند... ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۶ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۲) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت اول): به محض اسلامی در ۱۳۵۷/۱۱/۲۲ بنده همانند هزاران نفر انقلابی دیگر در اندیشه ایران به جهان بودم تا اینکه در تاریخ ۱۳۵۸/۵/۵ (اقامه اولین تهران به امامت آیة‌الله ) بمناسبتی که در پیام قبلی اشاره کردم، تصمیم خود را گرفتم که از طریق تولید فیلم‌های سینمایی به این مبادرت بورزم. ولیکن قبل از آنکه موفق بشوم، رخ داد و لذا را رها کرده و داوطلبانه عازم جبهه‌های شدم. بنده قبل از رفتن به سراغ ، در صدد تشکیل یک نهاد خصوصی بودم که با مشارکت - که بعداً تهیه‌کنندگی فیلم‌های زرد را دنبال کرد - و با همکاری وزارت و رهنمود شهیدان و ، «مرکز سینمایی فجر» را تأسیس کردم اما نامبرده عضو گروهک چپگرای در آمد و ناسازگاری نمود! البته وی هم اگرچه کارگردان اولین فیلم سینمایی پس از بود (با عنوان از داستانهای که به نظر هم رسیده بود) اما همانند بنده، نوجوانی ناپخته بود و لذا تحت تأثیر عموهای معلوم‌الحال خود! تهیه‌کننده بسوی ساحل، (قبل از فیلم بلمی بسوی ساحل)، سپاه پاسداران بود که حدود ۳۰۰٫۰۰۰ تومان هزینه کرده بود و فرمانده آن (برادر سلیمانی) به همین علت که «کل بودجه سال سپاه ری» را صرف آن فیلم نه چندان هنری کرده بود، توبیخ شده بود!) آشنائی بنده با ع.ع. بعد از درج مصاحبه با وی بود که باعث شد بروم سراغ شهر ری و نشانی خانه‌اش را از گرفتم و اولش گمان می‌کردم او یک سپاهی است! اما آشنایی او با من، با مطالعه «سناریوی نبرد تا آزادی» بنده با آن بود و او (که سینماآموخته پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود) پنداشت که بنده سینما را در سطح عالی‌تر و حرفه‌ای‌تری آموخته‌ام! (و حال آنکه بنده را از کتاب‌های خودآموز، یاد گرفتم!) تأثیرپذیری وی از حرفه‌ای بودن سناریوی بنده، باعث شد که با هم برویم دنبال سرمایه‌گذار و سراغ انواع اسپانسرها هم رفتیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که خودمان مؤسسه بزنیم که آنرا «مرکز سینمایی فجر» نامیدیم و... پدرش را خاطرم نیست چکاره بود اما او بیشتر گرفتار آفت عموهای خود و... بود. وی سه تا عمو داشت که بزرگ آن‌ها از اعضای بود و وسطی آن‌ها علیرغم آنکه اخراجی و نیز اخراجی مجله بود، با لباس سپاه مشغول سوءاستفاده‌های خود بود و کوچک آن‌ها نسبتاً انقلابی و سالم بود که با من همکاری داشت از پشت‌پرده‌های عبداله! همکاری من و ع.ع. (به دلیل بودن بنده و لااُبالی بودن او) به جایی نرسید و بعد از یکسال، به شکست انجامید! اما بهانه اصلی دعوای ما به ماجرای عجیب دیگری هم برمی‌گشت که بد نیست آنرا هم در اینجا بگویم! در نخستین انقلاب اسلامی ایران، « و » همچنان در پی تغییر و تحولات ساختاری و عنوانی خود بود! و الآن خاطرم نیست که «وزارت ارشاد ملی» در آن مقطع به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تغییر عنوان داده بود یا نه؟ ولیکن برپائی جشن نخستین سالگرد پیروزی ، موضوعیت یافته بود. اسلامی و بالتبع هم هنوز تشکیل نشده بود! و چنانکه در یادداشتی با عنوان 👈حرف‌های پزشکیان؛ نماد گیج‌فرهنگی ایرانیان👉 اشاره کردم، ما برای تأمین مخارج مرکز سینمایی فجر، سالن اصلی تهران را اجاره کرده بودیم و فیلم سینمایی را پخش می‌کردیم! در خلأ فعالیتی و بلکه در خلاء وجودی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و نیز «سازمان تبلیغات اسلامی» و «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و بالتبع سرگردانی و فقر انبوه هنرمندان و هنرپیشگانی که به خارج از کشور متواری یا در گوشه‌ای پنهان نشده بودند، «مرکز سینمایی فجر» (بعنوان نخستین NGO فرهنگی هنری) ما چراغ تابانی بود که توجه آن‌ها و بالتبع خواص را به خودش جلب کرده بود! البته دیگری هم در زمینه و فعال شده بودند که یکی از آن‌ها (بنیاد هنر در اسلام) بود که عمدتاً در عرصه واردات فیلم‌های سینمایی و دوبله آن‌ها فعالیت داشت. بنظرم اولین فیلمی که بنیاد مذکور وارد کرد و در سینماها به نمایش گذاشت، فیلم بود. بعد‌ها فیلم سینمایی صهیونیستی؛ (به کارگردانی و بازیگری در نقش ) هم توسط همان بنیاد صورت گرفت که تقریباً هر سال از رسانه ملی هم پخش شده و می‌شود! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۵): 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت چهارم): ... «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده علیه (در سال ۱۳۵۶ در محله جنوب تهران) نیز اقتباسی از عنوان یکی دیگر از داستان‌های حماسی-مذهبی همین استاد پر برکت بود (که دو ماه پیش ۱۴۰۳/۶/۳۰ در سن ۸۰ سالگی رحلت کردند) و به نوبه خود در شورآفرینی انقلابی در نسل دهه چهلی‌ها نقش بسزایی داشت. (در باره دهه چهلی‌ها مقاله مستقلی خواهم نوشت. همانان که نیروهای گهواره‌ای امام خمینی‌ره نامیده شدند! همان نسل سلحشور بی‌نظیری که دودمان و بلافاصله را بر باد دادند و عرصه زمین را بر در جهان، تنگ‌تر و تنگ‌تر کردند و ادامه دارد.) ۲) در نحوه تبدیل داستان به فیلمنامه (با آن آهنین) هم که بنده حرفه‌ای کار کرده بودم و هیچکسی هم از لحاظ شکلی و تکنیکی و فرم به آن ایرادی نداشت. ۳) برای تولید آن بصورت فیلم سینمایی هم آنقدر ارزش و مطلوبیت داشت که بنده و ع‌.ع. و خیلی از دوستان برای آن یک‌سال دوندگی بکنیم و تشکیلات نسبتاً معظمی بنام «مرکز سینمایی فجر» را پدید آوریم که تبدیل به اولین اسلامی ایران شد. ⁉️ ولیکن چرا در مقایسه با ، پس زده شد؟! از طرف گروه فیلم و سریال ، به بنده نگفتند که فرضاً بودجه و امکانات محدودی داریم و به دلایلی، سریال ، اولویت یافته است و اثر شما بماند برای فرصت‌های بعدی، بلکه صریحاً بخاطر اینکه بافت محتوایی آن، ارزیابی شد، مردود اعلام کردند! در واقع به زعم خودشان، یک بدان زدند! و حال آنکه مکتبی بودن محتوای آن، افتخارآمیز بود نه اینکه عیب اساسی غیرقابل اغماضی باشد! حال می‌شود تصور کرد که چه دست‌هایی در کار بودند از طرف قطب‌زاده تا به تفکرات امثال بنده، میدان ندهند! اما برای بنده، تجربه جالبی بود و بنده را واداشت تا موضع خودم را تعیین بکنم. یا باید مکتبی بودن را رد بکنم و ادعا بکنم که من مکتبی نیستم و بلکه لیبرال‌مسلک هستم! و یا باید مکتبی بودن را بپذیرم و پای هزینه‌های آن هم بایستم. لذا موضوع تحول پیدا کرد به موضوع و ! این مسئله باعث شد که بنده مکتبی بودن و مکتبی‌تر شدن را ترجیح بدهم و بحمدالله تاکنون بر همین مدار (ضدیت با هر نوع و ) مانده‌ام و صد البته که هزینه‌های گزافی هم تاکنون پرداخته‌ام! آری! در آن مقطع، در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق به دنیا بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و از کارگری نه چندان مثمر در بازار تهران هم (بعد از ۴ سال) دیگر خسته شده بودم! لذا بمحض احضار متولدین سال ۱۳۴۱ به ، رفتم ! که بعد از آموزشی دو ماهه در پادگان زیبای لشگرک ، به افتادم و لذا خودم را به پادگان شماره ۲ معرفی کردم و بعنوان جمعی گروه ۴۰۴ ، مشغول خدمت شدم ولیکن در همان ماه اول به درخواست قرارگاه لشکر ۸۱ زرهی، به قرارگاه مرکزی اعزام شدم که سربازان آن، زندگی خیلی مرفهی داشتند! اما با من سازگاری نداشت و لذا چندان دوام نیاوردم و به گروهان خودم برگشتم و این‌بار توسط شعبه عقیدتی-سیاسی پادگان جذب و بعنوان مسئول نظارت بر آشپزخانه پادگان (که یکی از اهداف تخریبی نفوذی‌های سازمان منافقین برای مسمومیت سربازان بود)، مأمور شدم که رفاهیات بیشتری نسبت به قرارگاه داشت که مهمتر از همه، آنقدر وقت اضافی داشتم که به عضویت «اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی باختران» در آمدم و تقریباً یک‌روز در میان در تمرینات آن شرکت می‌کردم و منتهی شد به اجرای نقشی در نمایشی با عنوان «ما تا آخر ایستاده‌ایم» که بمناسبت دهه فجر ۱۳۶۰ در کرمانشاه، سالن نمایش ایلام، پادگان الله‌اکبر اسلام‌آباد غرب، پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب، پادگان هوانیروز کرمانشاه و برخی مساجد کرمانشاه به نمایش در آوردیم. بعد از اتمام تمرینات و اجرای نمایش مذکور، خوشی سربازی در آشپزخانه پادگان و‌ رفت و آمد آزاد به شهر، زد زیر دلم و داوطلب حضور در جبهه‌های شدم که به گردان ۱۱۹ تیپ الله‌اکبر مستقر در معرفی شدم (۱۳۶۱). اما بنده در اتفاق افتاد (۱۳۶۲) که مصادف شد با اتمام دوره سربازی و احتیاط و به تهران برگشتم. و در دوره نقاهت خود، وارد شرق تهران (مدرسه علمیه آیة‌الله جلالی خمینی) شدم و و بودنم تبدیل شد به و در همان دهه شدم شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران! و اما نخست‌وزیری؛ ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
👈حکایت صادق هدایت از دین!👉 ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌احتیاج کودک به تغذیه و تربیت (بخش سوم): رابعاً) بر اساس ابراهیمی که در قالب سنگ‌پرانی نمادین بسوی ۳ است، هیچ ربطی به هیچ دیواری از جمله (تحریف کنندگان دین ) ندارد. و هیچ مسلمانی، «رمی جمرات» را بمفهوم جنگیدن با نمی‌داند بلکه آنرا اقتداء به (ع) در می‌داند که در صدد وسوسه و بود. ضمناً «تبدیل ابلیسک به دیوار»(۱۳۸۳)، توسط انجام شد و هیچ ربطی به ندارد و این فضولی خودفروخته به شیطان، در حالیست که ساخت و توسعه سازه‌های ابلیسکی (و نیز !) بعنوان ترویج ، در انواع کشورها بمنظور تقدیس آن، به شدت ادامه دارد و لذا سنگ‌پرانی بسوی ابلیسک بمفهوم شیطان‌پرانی، به هیچ وجه باب میل شیطان (ارباب اصلی ) نیست. و ناگفته نماند که سردارافخمی (فراماسون فارغ‌التحصیل فرانسه که علاقه خاصی به ترویج سازه‌ها و افراد شیطانی داشت!)، قبر هرمی گورستان پاریس را ساخت! همان که ساختمان تهران را 👈شبیه تاج شاهنشاهی ساخت👉 و ساختمان را به شکل طراحی کرد اما قبل از ساختن آن، در ایران شد ولیکن بعد از انقلاب، برخی از نادان‌های نفوذیافته در سطح ، بالاخره او را پیاده کردند و این ننگ برای است که در ذیل یک برای ، قانون‌گذاری می‌کنند! ..ادامه دارد ✍حم ۱۴۰۳/۱۰/۲۴ 🌐👈حیفه نبینی👉 🎲👈محل نظرات👉 🙏