eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
1.2هزار دنبال‌کننده
151 عکس
30 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی کیستم؟ عرض سلامم، بال در بالِ نسیم می‌کشد آن‌که مرا هر صبح تا مشهد تویی صبح مشهد زندگی تازه‌ای در من دمید حس شیرینی که در خود زندگی دارد تویی ای نگاه لطف تو بی‌ابتدا بی‌انتها من چه می‌فهمم، گمانم معنی سرمد تویی یا امان الخائفین! آیا امانم می‌دهی؟ آن‌که نگذارد تفاوت بین خوب و بد تویی آمدم از خویش تا تو ای نگاه بی‌کران سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی
(٢) شعر‌خوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب‌ است که بشناسندم
شعرخوب‌به‌هم‌هدیه‌دهیم می‌نویسند جهان چهرۀ شادابی داشت هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت سجده می‌کرد به پیشانی او مهر نماز نزد او سجده برای خودش آدابی داشت موج‌ها پشت سر او همه صف می‌بستند سر سجاده که دریا، دل بی‌تابی داشت اشک بر گونۀ او بود و دعا روی لبش آری او نیز برای خودش اصحابی داشت اشک در محضر او ذکر مصیبت می‌کرد تا که می‌دید کسی ظرف پر از آبی داشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5696@ShereHeyat
هدایت شده از شعر انقلاب
با لشکری از شکوه پرواز کنید این خاک عزیز را سرافراز کنید با ذکر شریف یا علی برخیزید جنگی به شکوه خیبر آغاز کنید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
علیه‌السلام 🔹شعلۀ باران🔹 می‌نویسند جهان چهرۀ شادابی داشت هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت سجده می‌کرد به پیشانی او مهر نماز نزد او سجده برای خودش آدابی داشت موج‌ها پشت سر او همه صف می‌بستند سر سجاده که دریا دل بی‌تابی داشت اشک بر گونۀ او بود و دعا روی لبش آری او نیز برای خودش اصحابی داشت بعد از آن واقعه با شعلۀ باران می‌سوخت او که یک عمر فقط گریه و بی‌خوابی داشت اشک در محضر او ذکر مصیبت می‌کرد تا که می‌دید کسی ظرف پر از آبی داشت 📝 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5696@ShereHeyat کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli/275
نگاهت زنده می‌ماند اگرچه زیر آواری در این خاک پر از غم دانه‌ای لبخند می‌کاری پتویی را که موشک‌ها برایت دوختند از خاک بکش روی سرت هنگام مرگ ای داغ تکراری تریبون‌های عالم لال و چشم دوربین‌ها کور... تویی ای ماه در آوای رود و چشمه‌ها جاری نسیم صبح لالایی کنان پلک تو را بوسید بخواب ای گل که در قاموس طوفان‌ها گنهکاری عروجت را ملائک جشن می‌گیرند با لبخند عزیز غزه می‌دانم که از این خاک بیزاری هوای کودکی‌هایت در آغوش زمین مانده‌ست نمی‌خواهی غمت را از دل این خاک برداری؟ جهان سهمی نبرده از حلاوت‌های آغوشت نشد ای گل شمیمت را به جان دشت بسپاری تبسم می‌کنی یعنی برایت مرگ هم زنده‌ست که داغ گریه‌ات را بر دل کفار بگذاری نگاهت رو به آینده‌ست محو انتقامی سخت که خواهی زد به جان مرده دلها زخم بیداری نگاه تو پر از تصویرهای ممتد خشم است تو مثل صاعقه بر سنگهای سرد می‌باری تو ای ماهی به آزادیِ اقیانوس پیوستی و ما در این جهان، این تُنگ غم غرق گرفتاری...
طوفان فقط گرد و غباری کوچک از ماست یک قطره از خشمی که ما داریم، دریاست ای سایه‌ی مرحب ببین خیبر به خیبر در چشم‌هایت سرنوشتی تلخ پیداست وقتی شهادت شهروند ماست دیگر در مکتب ما مرگ، یک احساس زیباست با هر شهید تازه باید سَروتر شد باید تبسم کرد و بیش از پیش برخاست «إنّا فَتحنا...» این شروعی با شکوه است این قصه پایانش طلوع صبح فرداست
وقت آن است که از نقشه تو را برداریم ما نبردیم و به پایان تو باور داریم ما سر صلح نداریم و هراسی از جنگ یادگاری است که از فاتح خیبر داریم ما و تسلیم شدن؟ موج مگر می‌میرد؟ بی گمان ما دلی از موج فراتر داریم آسمان شعله به دست آمده بالای سرت تا بفهمی که هنوز این‌همه لشکر داریم رشته کوهیم که پشت سر هم صف بستیم ما به تعداد وطن یار و برادر داریم در لغتنامه‌ی ما واژه‌ی ترسیدن نیست چشم وا کن که ببینی همگی سرداریم بی گمان این ضربان نیست که در سینه‌ی ماست ما درون دل خود عشق به رهبر داریم
تمام دشت پر از رد پای دریا شد صدای علقمه آمد گل از گلش وا شد فرات دست به سینه بلند شد از جا فرات خیره به قد بلند سقا شد چقدر موج به لبهای او تعارف کرد و سر گذاشت به پایش پر از تمنا شد چکید قطره‌ی اشکش به روی دامن آب هزار موج عطش در فرات پیدا شد چه شد که قلب زمان ایستاد آن لحظه ستاره‌های جهان اشک آسمان‌ها شد همین که تیر به نزدیک مشک او آمد دعای علقمه یا کاشف البلایا شد شکست پشت تمام جهان شبیه حسین جهان گرفت و گمانم معاد برپا شد حسین اشک خدا بود و روی خاک افتاد نسیم گریه‌ی او روضه‌خوان دنیا شد زمان شکسته شکسته به خیمه آمد و گفت حسین داغ برادر که دید تنها شد