سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#جهاد_تبیین #شعر_تبیینی(٩) #شعرخوببههمهدیهدهیم خودفروشیهای گل، آورد گلچین را به باغ ورنه، کس ه
#جهاد_تبیین
#شعر_تبیینی(١٠)
#شعرخوببههمهدیهدهیم
سختتر از اینکه روز از کفر و ایمان بگذریم
سختتر از اینکه از شب با غم نان بگذریم
سختتر از اینکه از خیر همان یک لقمه نان
با وجود درد بیدرمان دندان بگذریم
سختتر از اینکه همچون کودکان گلفروش
با نگاه مضطرب از هر خیابان بگذریم
سختتر از اینکه با پای برهنه تشنهلب
از میان خارهای یک بیابان بگذریم
سختتر از اینکه چندین روز قبل از اربعین
بی گذرنامه شبی از مرز مهران بگذریم
سختتر از اینکه شام جمعه با دلواپسی
از خیابان ولیعصر خندان بگذریم
سختتر باشد که در بین بلاد مسلمین
هر کجا که خواستیم از حکم قرآن بگذریم
در وصیتنامهها گفتند و گفتند از حجاب
با چه رویی از روی خون شهیدان بگذریم؟
چادر صدیقۀ اطهر شهادت میدهد
ما برای آرمان خویش از جان بگذریم
✍🏻 #رضا_خورشیدیفرد
🏷 #وصیت_شهدا | #حجاب
🇮🇷 @Shere_Enghelab
#شعرخوببههمهدیهدهیم
#حضرت_امام_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#زیارت_امام_رضا_علیه_السلام
سیر من سیر الیالله است تا مقصد تویی
کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی
کیستم؟ عرض سلامم، بال در بالِ نسیم
میکشد آنکه مرا هر صبح تا مشهد تویی
صبح مشهد زندگی تازهای در من دمید
حس شیرینی که در خود زندگی دارد تویی
ای نگاه لطف تو بیابتدا بیانتها
من چه میفهمم، گمانم معنی سرمد تویی
یا امان الخائفین! آیا امانم میدهی؟
آنکه نگذارد تفاوت بین خوب و بد تویی
آمدم از خویش تا تو ای نگاه بیکران
سیر من سیر الیالله است تا مقصد تویی
#علی_گلی_حسینآبادی
#شعرخوببههمهدیهدهیم
#یا_زین_العابدین_ع
#یا_سید_الساجدین_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
کجا یعقوب دیده، خوابِ هجرانی که من دیدم
کجا یوسف شنیده، وصفِ زندانی که من دیدم
زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران
ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم
هم اسماعیلها سر را به تیغ امتحان دادند
هم ابراهیمها، در عیدِ قربانی که من دیدم
زمین از خونِ خاتمبخشیاش شد تربتِ اعلا
عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم
سرِ خورشید بر نِی، شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود
قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم
تمام آیهها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد"
میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم
برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس
هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم
نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر
عموجانم ندیده تیربارانی که من دیدم
مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را
سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم
و پرچمها از آن روزی که باد از نیزهاش رد شد
پریشانند، از زلف پریشانی که من دیدم...
#رضا_قاسمی
#حلقه_ادبی_فرات
#شعرخوببههمهدیهدهیم
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹شعلۀ باران🔹
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت
هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت
سجده میکرد به پیشانی او مهر نماز
نزد او سجده برای خودش آدابی داشت
موجها پشت سر او همه صف میبستند
سر سجاده که دریا دل بیتابی داشت
اشک بر گونۀ او بود و دعا روی لبش
آری او نیز برای خودش اصحابی داشت
بعد از آن واقعه با شعلۀ باران میسوخت
او که یک عمر فقط گریه و بیخوابی داشت
اشک در محضر او ذکر مصیبت میکرد
تا که میدید کسی ظرف پر از آبی داشت
📝 #علی_گلی_حسینآبادی
📝 #حلقه_ادبی_فرات
🌐 shereheyat.ir/node/5696
✅ @ShereHeyat
کانال اشعار در ایتا
https://eitaa.com/ashare_ali_goli/275
#شعرخوببههمهدیهدهیم
#حضرت_زینب(سلاماللّهعلیها)
#اربعین
#زبان_حال
#شعر_سهل_ممتنع
سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید
ندای کاروانی از وطن دور
به گوش جان، ز دیوار و در آید
گمانم کاروان اهلبیت است
که سوی کعبهی دل، با سر آید
گلاب از چشم هر آلاله، جاری است
که عطر عترت پیغمبر آید
پس از یک اربعین اندوه و هجران
به دیدار برادر، خواهر آید
همان خواهر که غوغا کرده در شام
همان ریحانهی پیغمبر آید
همان خواهر که با سِحر بیانش
به هر جا آفریده محشر، آید
همان خواهر که کس نشناسد او را
به باغ لالههای پرپر آید
همان خواهر، ولی خاطر پریشان
سیهپوش و بنفشهپیکر آید
اگر از کربلا، غمگین سفر کرد
کنون از گَرد ره، غمگینتر آید
نوای «وایوای» از جان زهرا
صدای «هایهای» حیدر آید
از این دیدار طاقتسوز ما را
همه خون دل از چشم تر آید
غمآهنگی به استقبال یک فوج
کبوترهای بیبال و پر آید
بیا با این کبوترها بخوانیم
سرودی را که شام غم سرآید:
«شمیم جانفزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید»
«گمانم کربلا شد، عمّه! نزدیک
که بوی مُشک ناب و عنبر آید»
«به گوشم، عمّه! از گهوارهی گور
در این صحرا، صدای اصغر آید»
«در این صحرا مکن منزل، که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید»
#محمدجواد_غفورزاده_(شفق)
ابیات داخل گیومه، تضمین ابیات «مرحوم جودی خراسانی» است.
#شعرخوببههمهدیهدهیم
روضهخوان ( استغفرالله) از عذابَالنّار گفت
از بهشتی که در آتش سوخت، از اَسرار گفت
واژهها از روضهها گفتند جای روضهخوان
تا "زبانم لالِ" او از عجز در گفتار گفت
باغ را آتش زدم، باید بسوزم تا ابد
(هیزم از شرمِ نمکنشناسیاش هر بار گفت)
من سپر بودم که نامردی به بختم زد لگد
(در، به خون آغشته، زیرِ چکمهی کفار گفت)
گِل شدم با اشکهایش، تا مبادا صورتش ...
باز خِشتم شعله خورد و سنگ شد...، (دیوار گفت)
کاشکی سرنیزهای بودم کنارِ ذوالفقار
تا سلاحِ قاتلانِ همسرش...، (مسمار گفت)
مردِ خیبر دست بسته! کار دنیا را ببین
(یک جهود از روزگارِ حیدر کرار گفت)
کاش میکوبیدم آن را روی تابوت خودم
یا که بیمسمار، در میساختم...، (نجّار گفت)
آنطرف همسایهها گفتند کمتر گریه کن
مادر اما این طرف «اَلجار ثُمَّ الدّار» گفت...
#رضا_قاسمی
#السلام_علیک_ایتها_الصدیقة_الشهیدة
#یافاطمةالزهرا(سلاماللهعلیها)
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#شعرخوببههمهدیهدهیم
از شوق رسیدنت، کما فیالسابق
تقویم زمستان زدهام شد عاشق
گیسوی تو روی شال سبز افتادهاست،
یلدا وسط بهار؟ جلّ الخالق!
دوری تو را بهانه کردن خوب است
شکوه ز غم زمانه کردن خوب است
از دیده به جای اشک، خون میگریم
یلداست...انار دانه کردن خوب است
ای کاش به سمت ما دری بگشایی
دیوار کشیده دورمان، تنهایی
ای صبح امید ما زمستانیها!
یلدا چه قدَر صبر کند میآیی؟
#مسعود_یوسف_پور
#یلدا
#انتظار_فرج