یک_نکته_از_این_معنی
بخش یکم
«چه مرگهای عجیبی!»
این تعبیر و عبارت، برای چندمین بار جمعه شب گذشته به ذهنم رسید؛ یعنی شب پنجم صفر، سالروز شهادت حضرت رقیه (سلاماللّه علیها)، وقتی خبر ارتحال استاد حاج سید احمد شمس را شنیدم.
این تعبیر را قبلاً درباره رحلت پدر بزرگوارم، مرحوم حجتالاسلام حاج سید جعفر حسینی نیز از زبان دیگران بارها شنیدهام، و نیز درباره دیگران و مرگهای این چنینی... ارتحال و جاندادن در غروب عاشورا، یا شب پنجم صفر از نوع مرگهای عجیب است که هر کسی آرزو دارد آن را تجربه کند.
قالب تهی کردن و جان دادن در مجلس اباعبداللّه (سلام اللّه علیه)، در میان التهاب و جنون عزاداری، «توفیق» به معنی واقعی کلمه است، که نصیب هر کسی نمیشود و شب پنجم صفر امسال، حاج سید احمد شمس، بعد از دوبار سکته (طبق نقل افراد موثق) در دو مجلس توسل و عزاداری به این توفیق و مرگ شیرین دست یافت.
ادامه دارد...
#تاریخ_شفاهی
#حاج_سید_احمد_شمس
#پنجم_صفر
یک_نکته_از_این_معنی
بخش دوم
مداح اهل بیت و مبارز فیسبیلاللّه، حاج سید احمد شمسالدین را بسیاری از مسئولان دیروز و امروز مملکت، اهالی فرهنگ، بویژه متولیان ادب و هنر ولایی، بخوبی میشناسند.
صاحب این قلم نیز از سال ۱۳۶۵ با طنین و حال و هوای مرثیهخوانی او آشنا شد و این آشنایی به همنشینی و دوستی، و سپس رفاقت با ایشان از سال ۱۳۶۷ به بعد منجر شد.
یکی از توفیقات بزرگ من در این «حیات طیبه»، یعنی نفس کشیدن در زیر خیمه توسل به اهل بیت (سلاماللّه علیهم اجمعین)، آشنایی با دوستان و رفقایی است که از حکمت و تجربیات علمی و فنی، و از همه مهمتر، ادب و سلوک ولایی و معنویشان بهرهها بردهام و خوشبختانه سهم من از این بهرههای معنوی، از دوستی و همنشینی با مرحوم استاد سید احمد شمس در دهه ۶۰ و ۷۰ نسبت به دیگران بسیار بیشتر و عمیقتر بود.
عشق و علاقه وافر به منش، اخلاق و خلق و خوی او، همچنین کسب تجربههای فنی و معنوی از قِبَل ایشان، این جسارت را به من میبخشد، تا بتوانم اندکی درباره ایشان بنویسم.
امیدوارم بزرگان، فارغ از همه سلایق و دغدغههای غیرمعمول و دنیوی، از فضایل، مهارتها، تواناییهای فنی و داراییهای معنوی مرحوم حاج سید احمد شمس بنویسند و بیان کنند؛ تا بلکه در این کورهراه پیش رویِ نوجوانان و جوانان آخرالزمانی- که دلباخته هیئت و مداحی هستند- صراطالمستقیم هدایت، بیش از پیش نمایان شود؛ مسیری که معرفت، ولایتپذیری و سپس مودّت نسبت به جمیع اهل بیت (سلاماللّه علیهم اجمعین) فرجام روشن آن است.
ادامه دارد...
#تاریخ_شفاهی
#حاج_سید_احمد_شمس
#پنجم_صفر
یک_نکته_از_این_معنی
بخش سوم
حاج سید احمد شمس، شخصاً بر گردن من حق بسیاری دارد.
در روزگاری که برخی بزرگان ادب و هنر ولایی، نه آنچنان به جوانان روی خوش نشان میدادند، و نه چندان مایل بودند که در مجالس و هیئآت به جوانان، میدان و فرصت جولان دهند، حاج آقا احمد نمیدانم در ضمیر یا رفتار یا اشعار من چه میدید، که به من روی خوش نشان داد و بجز ایجاد شرایط شعرخوانیام در جلسه هفتگی جامعه مداحان، فرصت سخنگفتن برای مداحان در حضور بزرگان شعر و مداحی را فراهم نمود؛ آن هم در زمانیکه بجز استاد معظّم دکتر محمدعلی مجاهدی و برخی ریشسفیدان در این عرصه، کمتر کسی میتوانست جز شعرخوانی یا مداحی، فرصت ابراز وجود در پشت تریبون جلسه جامعه مداحان بیابد، حاجسیداحمدآقای شمس، فرصت طرح موضوعات ادبی ولایی در قالب سخنرانیهای دهدقیقهای را برای من فراهم کرد و نیز سخت از سخنان ارائه شده، هربار دفاع نمود.
گاهی نیز بعد از شعرخوانی من، نسخه شعر مرا میگرفت و در جلسات مداحیاش آن را میخواند، بویژه دهه اول محرم که معمولاً تازهترین اشعار بزرگانی چون استاد مجاهدی(پروانه) و استاد محمدجواد غفورزاده(شفق) را میخواند.
پر واضح است که خواندن شعر من در کنار شعر آن بزرگان، مطمئناً و صرفاً برای تشویق منِ تازه به دوران رسیده بود، وگرنه توجیه دیگری نداشت.
برخی ابیات یکی از اشعار خواندهشده را به خاطر دارم؛ به گمانم شب تاسوعای سال ١٣۶٩ یا ١٣٧٠ بود:
در التهاب داغ عطش بر لب فرات
از حنجری فسرده شنید این خطاب، آب:
ای روسیاه! حنجر خشکیدهٔ حسین،
میسوزد از برای تو و شد کباب، آب!
این خیل تشنگان همه از آل کوثرند،
فردا چه میدهی تو به زهرا جواب؟ آب!
تصور کنید حالِ جوانی حداکتر ٢٢ساله را که گوشه جدول کنار خیابان، بیرون هیئت نشسته و یکباره ببیند یکی از بزرگترین مداحان شهر یا کشور، دارد شعرش را میخواند...
#تاریخ_شفاهی
#حاج_سید_احمد_شمس
#پنجم_صفر
یک_نکته_از_این_معنی
بخش چهارم
در پخش پیشین، از حاجآقااحمد به عنوان یکی از بهترین مداحان کشور یاد کردم؛ به نظرم این تعبیر اصلاً اغراقآمیز نیست.
در بخش نخست این متن نوشتم که از سال ۱۳۶۵ ایشان را میشناسم یعنی قریب به ۴۰ سال پای روضه ایشان نفس کشیدهام و درباره سبک اجرای ایشان بشخصه، تحلیلهایی دارم؛ که به جهت رعایت اختصار، مجبورم به شکل کلّی و موجز بیان کنم:
* حال بُکای همیشگی و التهاب درونی ایشان در هنگام اجرا، که خواندن ایشان را از تصنع دور میداشت؛
* بداههخوانی و اجرا به اقتضای حال؛
* مضمونخوانی و ارائه مکملهای محتوایی در لابلای اشعار؛
* ارائه تحلیلهای متناسب با موضوعات روز و به تعبیری، اجرای موضعمحور؛
* ارتباط هدفمند و مفید با شاعران برتر کشور و بهرهگیری از اشعار ایشان؛
* سالمخوانی، زیباخوانی شعر، و نیز تنوع شعر و اجرا، به واسطه همنشینی با شاعران برتر کشور.
* شناخت لحنهای متفاوت در مداحی و بازآفرینی آن در اجرا به نحو احسن؛
* آشنایی با قالبهای مختلف مداحی (مدیحهخوانی، مرثیهخوانی، نوحهخوانی- بویژه واحدخوانی- و مناجاتخوانی) و ارائه آثار فاخر و ماندگار در هریک از قالبهای اجرا.
* و....
آنچه بیش از همه موارد ارائه شده در فعالیتهای معنوی، فرهنگی و اجتماعی حاجسیداحمدآقا برجستگی یافته و در عرصه ادب و هنر ولایی، او را در میان دیگران متمایز ساخته، بیگمان حال و هوای معنوی و برجستگیهای فرهنگی و فکری در روضهخوانی اوست که گنجینه عظیمی از تجربههای فنی و محتوایی برای آیندگان به یادگار گذاشته است.
امید میرود با ارائه و انتشار فایلهای صوتی ایشان، این گنجینه در دسترس عموم قرار گیرد.
ادامه دارد...
#تاریخ_شفاهی
#حاج_سید_احمد_شمس
#پنجم_صفر
یک_نکته_از_این_معنی
بخش پنجم
دفاع از فرهنگ اصیل و آسیبشناسی مبارزه با خردهفرهنگهای برگرفته از سلایق شخصی، از اصولیترین دغدغهها و فعالیتهای هنرمند متعهد است و حاجسیداحمدآقا در این میدان حضور محسوس و واکنشهای برجستهای داشت. حاصل این حضور فعال و میدانداری، تمایز دیدگاه افراد در قبال او بود.
حاجآقااحمد، موافقان فراوان و مخالفان بسیاری داشت؛ عمده مخالفت افراد به دو نکته مهم باز میگشت، یکی نوع خلق و خوی، و به عبارتی سنجیدهتر، واکنشهای او در برابر افراد خطاکار، که صریح و خالی از تعارفات معمول بود؛ و دیگری به نوع خواندن او و مکملسازیها و حرفزدنهایش در لابلای مداحی، که گاه به چشم برخی از مخاطبان، قالب سخنرانی جلوه میکرد و ملالتآفرین بود.
توجه به واکنشها و اعتراضات مخالفان نوع و سبک مداحی او موضوع نوشته نیست؛ اما آنان که از خلق و خوی او گلهمند بودند، حتماً اخلاقِ خوش، شوخیها و مزاحهای او را هم تجربه کردهاند؛
به قول یکی از دوستان شاعرم، (علی گلی حسینآبادی):
قلبش زلال بود چنان چشمهای روان
چون خنده مینشست به لبهای دیگران..
بیگمان اگر این دو رفتار را کنار هم بسنجیم، حتماً درباره شخصیت حاجسیداحمدآقای شمس به قضاوت بهتری میرسیم و مطمئناً در باره تلخی برخی از رفتارهایش به او حق میدهیم.
من خود به چشم خویشتن بارها گره بر پیشانی او دیده و با واکنشهای تلخ او مواجه شدهام و در نگاه اول، سخت ناراحت و معترض و حتی متعجب! ... اما با گذشت زمان به راز رفتار او پی بردهام و به او حق دادهام که در برابر اشتباهم، آن هم در دستگاه توسل و عزاداری اهل بیت (سلام اللّه علیهم اجمعین) واکنش درستی نشان داده است و آموختم که نباید در این عرصه، برخورد تعارفآمیز، مصلحتاندیشانه و دیپلماتیک(!) داشت؛ رفتاری که متأسفانه امروز بسیار مرسوم شده و نتایج این خردهفرهنگ ناشایست را هم بعینه مشاهده میکنیم.
حاجآقااحمد در قبال سختگیریها و عکسالعملهای انقلابیاش، بارها تاوان داد و حتی گوشهگیری را بناچار برگزید.
آنان که او را از نزدیک میشناسند، حتماً در لابلای سخنانش تلخی درد دل را چشیدهاند و نشانههایی از زخمی عمیق، که از لطف برخی دوستان بر جگر داشت.
#تاریخ_شفاهی
#حاج_سید_احمد_شمس
#پنجم_صفر
یک_نکته_از_این_معنی
بخش ششم
شب اول یا دوم محرم بود، بعد از جلسه هیئت، آقارضای خورشیدی با من تماس گرفت و پس از نقد و تحلیل مختصر برنامه هیئت رزمندگان، پیشنهاد کرد از حاجاحمدآقای شمس دعوت کنیم، تا موضوع خواب عجیب و روشنگرانهای را - که سالها پیش درباره استاد گرانمایه دکتر محمدعلی مجاهدی(پروانه) و شعر ایشان دیده بود- در شب سوم و متناسب با برنامه عزاداری حضرت رقیه (سلاماللّهعلیها) مطرح کند.
به جزئیات این پیشنهاد و دلایل عملی نشدن آن فعلاً لازم نیست بپردازم؛ اما نکته مهم این بود که این پیشنهاد، موضوع دعوت از حاجاحمدآقای شمس به برنامه رزمندگان را در ذهنم به کلنجاری مهم تبدیل کرد.
با آقاسیدمهدی میرداماد در این باره صحبت کردم و به این جمعبندی رسیدیم که به دیدار حاجسید احمدآقا برویم ( با هدف عیادت از ایشان، که به تازگی آنژیو کرده بودند) و اگر شرایط حال ایشان مناسب بود، از ایشان بخواهیم ضمن شرکت در جلسه، مخاطبان جوان را به فیض روضه برسانند.
خوشبختانه این توفیق حاصل شد و به همراه حاجسیدمهدی میرداماد و دیگر دوستان، به دیدار حاجاحمدآقا مشرف شدیم.
مثل همیشه، دیدار و خوش و بش و نقل حرفهای مختلف، اما حکمتآمیز، نُقل جلسه بود. بالاخره ایشان ضمن مختصر گلهای که داشتند، وعده دادند در جلسه حضور یابند.
هیچگاه خاطره حضور ایشان در این جلسه فراموشم نمیشود... هراس داشتم برخی از جوانان تازه به دوران رسیده، شأن ایشان را نشناسند و برخورد مناسبی با ایشان نداشته باشند. دغدغه دیگرم، واکنشهای مخاطب بود در برابر خواندن ایشان...
ذهنم در برابر این سؤال مهم هنگ کرده بود و نمیتوانستم تدبیری برای آن بیندیشم! اگر حاجآقااحمد، تشخیص دهد و مثل برخی مواقع،
در میان روضهخواندن به شکل تبیینی حرف بزند، مخاطب جوان جلوی منبر که ایشان را نمیشناسد، چه عکسالعملی نشان خواهد داد؟
پس از توسل به دامن مبارک اهل بیت (سلاماللّه علیهم اجمعین) به این جمعبندی رسیدیم که ابتدا مداح جلسه، حاجسیدمهدی میرداماد، ایشان را به جوانان و نوجوانان معرفی کند و جلسه را برای اجرای ایشان آماده سازد.
پیشبینیها و دغدغههای من کاملاً بیجا بود! نوجوانان و جوانان بحمدالله خواندن ایشان را تحویل گرفتند و جلسه مثل اجراهای همیشه حاجآقااحمد، پر از حس و حال بود و اشکهای حاجآقااحمد و دیگر مقربان خیمه حسینی، کار خودش را کرد و تأثیر لازم را گذاشت.
تجربه بسیار دلنشینی بود... خدا را شکر...
این روزها از حاج سید مهدی میرداماد بیش از همیشه ممنونم و سپاسگزار، که مثل همیشه قدردان نعمت حضور پیشکسوتان بود و با دعوت از حاجآقااحمد شمس، زمینه آشنایی بیشتر نوجوانان و جوانان با یکی از نخبگان و سرمایههای گرانمایه فرهنگ، ادب و هنر ولایی را فراهم ساخت.
اگر آن شب حاجآقااحمد نمیآمد، و اگر به سراغ او نرفته بودیم، من و حاج سید مهدی میرداماد این روزها که فقدان او را تجربه کردهایم، مطمئناً بیش از این حسرت به دل بودیم...
#تاریخ_شفاهی
#حاج_سید_احمد_شمس
#پنجم_صفر
#معرفی_جلسات_اینجانب #حلقه_شعر_ولایی_فرات
نقد تخصصی شعر ولایی
با حضور:
سیدمهدیحسینیرکن آبادی
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
جلسه ٢۴۵
ادامه مباحث پیرامون شعر ولایی
و شعر مناسب اجرا در هیئت
به همراه شعرخوانی شاعران و نقد اشعار برتر
زمان:
سهشنبه، ٢٣ مردادماه ۱۴۰۳
مکان:
تهران،
خیابان وحدت اسلامی،
کوچه خندان،
حسینیه سادات
(ویژه برادران)
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
@smahdihoseinir
هدایت شده از دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
#غزل
#زخم_بیداری
نگاهت زنده میماند اگرچه زیر آواری
در این خاک پر از غم دانهای لبخند میکاری
پتویی را که موشکها برایت دوختند از خاک
بکش روی سرت هنگام مرگ ای داغ تکراری
تریبونهای عالم لال و چشم دوربینها کور...
تویی ای ماه در آوای رود و چشمهها جاری
نسیم صبح لالایی کنان پلک تو را بوسید
بخواب ای گل که در قاموس طوفانها گنهکاری
عروجت را ملائک جشن میگیرند با لبخند
عزیز غزه میدانم که از این خاک بیزاری
هوای کودکیهایت در آغوش زمین ماندهست
نمیخواهی غمت را از دل این خاک برداری؟
جهان سهمی نبرده از حلاوتهای آغوشت
نشد ای گل شمیمت را به جان دشت بسپاری
تبسم میکنی یعنی برایت مرگ هم زندهست
که داغ گریهات را بر دل کفار بگذاری
نگاهت رو به آیندهست محو انتقامی سخت
که خواهی زد به جان مرده دلها زخم بیداری
نگاه تو پر از تصویرهای ممتد خشم است
تو مثل صاعقه بر سنگهای سرد میباری
تو ای ماهی به آزادیِ اقیانوس پیوستی
و ما در این جهان، این تُنگ غم غرق گرفتاری...
#علی_گلی_حسینآبادی
#غزه
#کودکان_مظلوم
هدایت شده از الی الحبیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷اختصاصی کانال
#آموزش
🔰فایل شمارهی ۱۳
🔺معیارهای
سرایش یا انتخاب شعرِ
مناسباجرا در هیأت:
🔸 استاد سیدمهدیحسینیرکنآبادی
🔖 مباحث مطرح شده در این درس:
📖خوانش دو شعر سهل ممتنع و مناسب اجرا در هیئت:
📖الف) شعر یکم (غنایی)
❇️ ویژگیها:
👈 سادگی
👈صمیمیت زبان
👈 زبان موجَز
👈ارائه تصاویر متنوع و شاعرانه
👈 ارائه مضامین عمیق با بیان هنرمندانه
📖ب) شعر دوم (حماسی)
❇️ ویژگیها:
👈 رسالتمحور
👈 اصالت و صلابت زبان
👈 ردیف و قافیه متناسب
👈 وزن مُطَنطَن
👈 لحن حماسی مناسب
👈 بیان متناسب و حماسی
👈 ارائه مضامین شیعی با بیان حماسی
📌در صورت سوال
در خصوص این محتوا
میتوانید از طریق آیدی @smahdihoseinir
با استاد ارتباط برقرار نمایید
| #شعر #سهل_ممتنع
| #زیبایی_شناسی #آسیب_شناسی
#الی_الحبیب
#انتشار_حداکثری
🆔 @elalhabib_ir
#یک_نکته_از_این_معنی
بخش یکم
این روزها که به نگارش تاریخ شفاهی میپردازم، سعی دارم در مواجهه با رویدادها و پدیدهها- که سوژههای متناسب با تاریخ شفاهیاند- از قضاوتهای شخصی و سلیقهمحور بپرهیزم.
در حال نگارش اَلباقی تاریخ شفاهی، و خاطرات اجتماعی و فرهنگیام با دو تن از مداحان، مرحوم حاج سید احمد شمس و نیز حاج سید مهدی میرداماد بودم، که انتشار نماهنگ (نوحه/ترانهٔ) ویژه اربعین با خوانش آقای #عبدالرضا_هلالی، ذهن مرا سخت به خود مشغول داشت و نتوانستم از کنار آن به سادگی بگذرم.
آنچه میخوانید، واکنش و دغدغههای من در قبال چنین نوحههایی است که بظاهر خلاقانه است، اما درباره آن، باید تأملات مبنایی بویژه از نظر محتوایی درنگهایی داشت.
بخش آغازین نوحه را مرور کنیم:
انا لله و انا الیه راجعون
چهل روز گذشت،
چهل روز با سوز گذشت،
مجلس ختمی به مناسبت درگذشت خون خدا
تو کربلا
برگزار میشه
مجلس ترحیمی
تو موکبا
با مداحی تاول پا
برگزار میشه
بعد از هزار سال
بازم عمه سادات بیقرار میشه...
ادامه دارد...
#نوحه_ترانه
#تاریخ_شفاهی
#آسیب_شناسی
@smahdihoseinir
#یک_نکته_از_این_معنی
بخش دوم
این روزها، ابتذال دامنگیرِ ادب و هنر آیینی شده است - چه واقعگرایانه نگاه کنیم و بپذیریم، و چه متعصبانه بنگریم و آن را رد کنیم- و کمکم، این فکر دارد جا میافتد که به عشق اهل بیت(علیهمالسّلام) هر کاری میتوان کرد و به زعم گروهی از افراد، حتی دانش، حکمت، فرهنگ و اندیشه را در مسلخ محبت و عشق باید فدا کرد...
* آنکسانی که با وجود فرهنگسازیها و فتاوای علما، قمه میزنند،
* آنکسانی که با وجود ارشادها و تبیینها در عزای حسینی با زنجیر تیغدار بر بدن خود میکشند،
* و...
میتوان رفتارشان را به حساب جنون عشق گذاشت.
بیگمان آنان به میزان ادراکشان از فرهنگ عزاداری، در عزاداریهای خاصشان مأجورند؛ مگر آنکه نیت دیگری جز عزاداری، (مثلاً لجبازی با دیدگاهی سیاسی یا فقهی) داشته باشند!
اما آنگاه که،
* شاعر آیینی نکتهسنجی، تصویر تیغزنی را استوری کند،
* یا دیگری، از قمهزنی دفاع کند،
* این یکی از علمکشیها در برابر نظر علما دفاع کند،
* آن دیگری به صراحت در برابر نظرصائب و مبنایی کارشناسان بگوید: «من قبول ندارم!»...
* و...
اینجاست که باید باور کرد به یک دوگانگی دچار شدهایم.
وقتی استاد دانشگاه، عمامه به سرِ حوزوی، کارشناس و نخبه اجتماعی و فرهنگی در برابر این نوع رفتارها سکوت و یا حتی از آن دفاع و تمجید میکند، باید بپذیریم سطحینگری، دامنگیر برخی هیئتها شده است.
نشانههای این ابتذال را امروزه براحتی میتوان رصد کرد، که حاصل همان غفلت، یا سهلگیریها و التفاتهای نابجای برخی نخبگان در برابر خطای برخی اهالی ادب و هنر آیینی است.
ادامه دارد...
#نوحه_ترانه
#تاریخ_شفاهی
#آسیب_شناسی
@smahdihoseinir
#یک_نکته_از_این_معنی
بخش سوم
مصادیق ابتذال
از مصادیق ابتذال، یکی تکرار ناشیانه یا ملالآور مضامین سخن و یا رفتارهای دیگران به شکل کورکورانه است،
و دیگری، نادیده گرفتن حکمتها و باورها، طبق خواستهٔ عام و به بهانه خلاقیت و نوآوری، با هدف «جذب حداکثری»...
شکی نیست که باید به اقتضای حال و مقامِ مخاطب سخن گفت، اما نه به این مفهوم که: «محتوای سخن را به میزان فهم عام و خواستههای آنان، در سطحی فُرودین، عوامانه و خارج از مبانی فرهنگ شیعی مطرح کنیم!»
از بارزترین مصادیق مردمگرایی با هدف جذب حداکثری، نمونه اشعار و نوحههای زیر است که مهمترین ویژگی آن، در کنار خلاقیت و نوآوری در مضمون یا فرم، سطحینگری و طرح نکات و مضامین دمِ دست و عوامانه است؛ که گاه زمینهساز القای مفاهیم ناشایست نیز میشود:
برای دلخوشی نوکران این درگاه
دروغ روضه بخوانم، دروغ بسم الله!
دروغ روضه بخوانیم، شمر آبش داد
سنان رسید ولی با ادب جوابش داد..
و:
من ایرانم تو عراقی... چه فراقی!
واین نوحه که خطاب به امام معصوم، امامِ عالم الغیب و الشهاده، به شکلهای مختلف خوانده شده:
امشب تکلیفمو معلوم کن
یا از خونه بیرون کن(!)
یا قلبم و آروم کن
امشب
این خیال و راحت کن
یا بزن منو(!) یا که باهام
یه خورده صحبت کن
اصلا میشنوی این صدامو
اصلا میبینی گریه هامو
بیا دونه به دونه بشمرم غمامو
بیا یه کم بشین کنارم
پناه دل بیقرارم
تو زندگیم بجز تو هیچ کی رو ندارم
و:
بغل وا کن که پناه خودمی
بغل وا کن تکیه گاه خودمی
اصلا میشنوی این صدامو
اصلا میبینی گریه هامو
بیا دونه به دونه بشمارم غمامو
بیا یه کم بشین کنارم
پناه دل بی قرارم
تو زندگیم به جز تو هیچکی رو ندارم
و:
دست رو دلم نذار دیگه
اشکمو درنیار دیگه
قلب من آزاری نداره
من خودتو میخوام ازت
نگام کنی یه بار فقط
واسه تو که کاری نداره
اصلاً میشنوی این صدامو؟
اصلاً میبینی گریه هامو؟
و این نوحه/ترانه(؟) که بتازگی متناسب با اربعین ارائه شده است:
انا لله و انا الیه راجعون
چهل روز گذشت،
چهل روز با سوز گذشت،
مجلس ختمی به مناسبت درگذشت خون خدا
تو کربلا
برگزار میشه
چه بپذیریم چه نخواهیم بپذیریم واقعیت امر این است که این ترانه به ظاهر نوحه پیادهروی اربعین در آن سطح جهانی را تا سطح حضور در یک مجلس ختم و درگذشت امام، پایین میآورد!
ادامه دارد...
#نوحه_ترانه
#تاریخ_شفاهی
#آسیب_شناسی
@smahdihoseinir
#یک_نکته_از_این_معنی
بخش چهارم و پایانی
موریانهٔ غفلت و عوامگرایی دارد ستونهای این خیمه را از بیخ و بن میجَود و ما دلخوشیم که نوحههای خلاقانه ما را مردم استقبال کردهاند! اما به عوارض و نتایج آن کاری نداریم... برخی نخبگان ما به مداح طیبالله میگویند و خوشحالند که مداحی ما بسیار پویا و خلاقانه است و همه چیز به خوبی و خوشی میگذرد بله ظاهراً درست است؛ از نظر سبک! اما از نظر محتوا چه؟ آیا همه اشعار و نوحههایی که خلقالساعه، بی هیچ وسواس و سنجشی، و صرفاً خالصانه ارائه میشود، قابل دفاع است؟
اگر واقعگرایانه با این موضوع مواجهه داشته باشیم، براحتی میتوانیم به جمعبندی برسیم. نوحههایی همچون نمونهٔ مذکور، حاصل غفلت و عوامگرایی ما و در حقیقت به کام دشمن ماست؛ دشمنی که سالهاست پیادهروی اربعین و اهداف مقدس آن را میبیند، اما براحتی آن را انکار میکند. رسانههای جهانی بر این حرکت جهانی و تمدنساز شیعی، چشم بستهاند و نمیخواهند دیگران هم ببینند اما سؤال مهم این است که چرا ما بر آن چشم بستهایم و چرا حقایق را نمیبینیم؟
چرا نوحهسرایان و مداحان ما ناخواسته اما همسو با دشمن، راهپیمایی اربعین را از منظری میبینند که مفهوم حرکت به سمت امام و برائت از دشمن امام در آن وجود ندارد؟
پاسخ آن روشن است...
به دنبال جاسوس و کیف انگلیسی و نقشههای پنهان دشمن برای انحراف در هیئت نباشید!
این خطای بزرگ از خودِ ماست و ریشه در همان سکوت نخبگان دارد و تشویق به عوامگرایی، که حاصل آن جذب حداکثری است؛ به هر قیمت ممکن!
تا زمانی که اوضاع چنین است و برخی نخبگان، در قبال این خطایا سکوت میکنند و یا تمجید و تایید؛
و آنگاه که هشدار «فأین تذهبون؟» نیز در آن جماعت، درنگی ایجاد نکرد، به نظر میرسد مثل شبهای کرونایی، فقط باید «الهی عظم البلاء» خواند و «وانقطع الرّجا» را باشدّت و حدّت تکرار کرد...
#نوحه_ترانه
#تاریخ_شفاهی
#آسیب_شناسی
@smahdihoseinir
#شعرخوببههمهدیهدهیم
#حضرت_زینب(سلاماللّهعلیها)
#اربعین
#زبان_حال
#شعر_سهل_ممتنع
سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید
ندای کاروانی از وطن دور
به گوش جان، ز دیوار و در آید
گمانم کاروان اهلبیت است
که سوی کعبهی دل، با سر آید
گلاب از چشم هر آلاله، جاری است
که عطر عترت پیغمبر آید
پس از یک اربعین اندوه و هجران
به دیدار برادر، خواهر آید
همان خواهر که غوغا کرده در شام
همان ریحانهی پیغمبر آید
همان خواهر که با سِحر بیانش
به هر جا آفریده محشر، آید
همان خواهر که کس نشناسد او را
به باغ لالههای پرپر آید
همان خواهر، ولی خاطر پریشان
سیهپوش و بنفشهپیکر آید
اگر از کربلا، غمگین سفر کرد
کنون از گَرد ره، غمگینتر آید
نوای «وایوای» از جان زهرا
صدای «هایهای» حیدر آید
از این دیدار طاقتسوز ما را
همه خون دل از چشم تر آید
غمآهنگی به استقبال یک فوج
کبوترهای بیبال و پر آید
بیا با این کبوترها بخوانیم
سرودی را که شام غم سرآید:
«شمیم جانفزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید»
«گمانم کربلا شد، عمّه! نزدیک
که بوی مُشک ناب و عنبر آید»
«به گوشم، عمّه! از گهوارهی گور
در این صحرا، صدای اصغر آید»
«در این صحرا مکن منزل، که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید»
#محمدجواد_غفورزاده_(شفق)
ابیات داخل گیومه، تضمین ابیات «مرحوم جودی خراسانی» است.
#یک_نکته_از_این_معنی
بحش یکم
بعد از بارگذاری متن «یک نکته از این معنی» - که درباره یک ترانه/ نوحه(؟) اربعینی نوشتم- بازخوردهای فراوانی از طرف موافقان متن و نیز چندی از مخالفان مشاهده کردم.
نکته جالب توجه اینکه، در خلال این تعامل و تقابل فکری،
یک فایل تصویری از اجرای «ملاباسم کربلایی» بدستم رسید که درباره موضوع اربعین بود.
با تماشای آن فایل با خود گفتم: «شاهد از غیب رسید!» تقریباً هر آنچه را که در نوحههای اربعینی امسال به دنبال آن میگشتم، در این اجرا دیدم.
به خلاف بسیاری از نوحهپردازان امروز، نه گرفتار سبک نوحه و جاذبهٔ موسیقایی آن هستم و نه فریقته مهارت نوحهخوان در اجرا... هزاران بار خدا را شکر!
آنچه در نوحه به دنبال آنم، ارائه مفاهیم ارزشی در ساختار شعر است و به عبارت دیگر، پیوند هنری محتوا و فرم.
گمشده من در نوحه، «محاکات» است؛ که یک مصداق بارز آن، بازسازی یک عبارت خاص - برگرفته از زبان و بیان مردمی - است، تا حکمتهای عمیق و بظاهر عامیانه را بازپرداخت و زبانزد کند.
امروزه مسئولیت مهم نوحه، «فرهنگسازی» است و «تذکار» آیینها و شعائر شیعی است و توجه این اصل مهم، در این نوحه «ملا باسم» بعینه مشاهده میشود.
ادامه دارد...
#تاریخ_شفاهی
#نوحه
#زییایی_شناسی
@smahdihoseinir
#یک_نکته_از_این_معنی
بحش دوم و پایانی
از نوحهپردازان و نوحهخوانان امروز همواره انتظار میرود که شعائر شیعی را در نوحههایشان «بازخوانی» کنند که با عنصر «تکرار»، در جامعه «زبانزد» شود.
«تکرارِ شعارهای شیعی در نوحه، باعث میشود مفاهیم بهمرور در ذهن مخاطب تسّری یابد و در جامعه، در قالب یک مفهوم شکل گیرد.
با دریغ باید گفت، بسیاری از نوحهخوانان ما با فاصله گرفتن از نوحه مبتنی بر «تکرار» این فرصتسازی را از دست دادهاند.
اما این «بازخوانی» و «تکرار» هدفمند، در نوحه مورد بحث وجود دارد.
حداقل بیست مضمون والا در این نوحه بیست و چند دقیقهای به زبان و بیانی ساده، اما عمیق بازخوانی میشود، که مهمترین آنها به قرار زیر است:
* دعوت به ادای فرایض شیعی و تأکید بر آن؛
* اشاره به حضور اصحاب و بنیهاشم در موکبها
* وجود مقدس حضرت عباس (سلام الله علیه) اسامی زائران را ثبت میکند؛
* زائران و خادمان به میزان خستگی درجه میگیرند؛
* خرج کن و مزد بگیر!
* ضرورت تکریم زائر و موکبدار؛
* اشاره به فرهنگ عظیم موکبداری؛
* سنت شیعیان عراق در تکریم زائر و عذرخواهی از او؛
* معرفی امت واحده و نشانههای تحقق آن؛
* وصف رفتارهای کریمانه خدام موکبها (پیر، جوان، کودک، دختران و پسران)؛
* فرصتشناسی؛
* شناخت دشمن و فتنههای او؛
* ترویج فرهنگ اهل بیت و التزام به آن
* دعوت به نماز اول وقت و پرهیز از تسویف و کاهلنمازی؛
* همت و عزم برای پیکار؛
* حرکت در مشایه در حکم پیکار با دشمنان است؛
* در مشایه، همراه با زینب (سلام الله علیها) در حرکتی؛
*شیعه، شمشیر به دست است، با شعار یا لیتنا کنا معک؛
*شیعیان تشنگانی هستند که به سمت آب در حرکتند؛
*از فریب دشمن بپرهیز و بر حذر باش!
* در مشایه پای بر زخمها بنه! این مسیر، شیرمرد میطلبد!
* فروشنده مباش، خریدار باش!
* این شعائر آسان به دست ما نرسیده، به قیمت قطعشدن دستان عباس است!
* برائت از دشمن و پرهیز از دشمنی با دوست؛
* معرفی شعائرِ پرورشیافتگان مکتب حضرت عباس (سلام الله علیه)
با درنگ و تأمل در بند ترجیع این نوحه - که مخاطب هر بار آن را تکرار میکند - در مییابیم که در کنار توجه به اصل مهم «بازخوانی مضامین والای شیعی»، به شگرد و تکنیک «تکرار» نیز به شکل هدفمند و هوشمندانهای توجه شده است.
پ.ن:
نقطه مقابل این نوحه را در برخی نوحههای عراقی نیز دیدهام که بسیار افراطیتر از نوحههای امروز کشور ماست؛ بویژه موسیقی و ریتم آنها. امیدوارم همه هنرمندان عاشق و حسینیمرام، اصل پیوند فرم و محتوای هنری و دیگر شئون نوحهپردازی (بویژه بازخوانی با محوریت تکرار) را بشناسند و بر آن درنگ و تأمل داشته باشند.
#تاریخ_شفاهی
#نوحه
#زییایی_شناسی
@smahdihoseinir
لینک دریافت و مشاهده فایل تصویری نوحه و اجرای ملاباسم👇
https://eitaa.com/majalesemandegar
#یکنکتهازاینمعنی
تکمله
یادداشت شاعر ارجمند جناب آقای حسن بیاتانی درباره این نوحه را نیز بخوانید.
امروز تصمیم داشتم نوحه «باسم کربلایی» را برای شما بفرستم، به خاطر نکات فراوان کارگاهی که در این نوحه هست.
خوشبختانه دیدم که در موردش یادداشت نوشتید.
نکته دیگری که برای بنده جالب بود، این است که در این سالها متأسفانه نوحههای عراقی تأثیرات منفی زیادی از نوحههای فارسی گرفتهاند و من هر سال در سفر اربعین با مصادیق زیادی از این مسئله مواجه میشوم؛ اما در این نوحه، یک اتفاق جالب افتاده و آن اینکه، این نوحه از نظر اتفاقات شاعرانه، نوع خیال و حتی قالب، بیشتر از شعر عرب، به شعر فارسی شباهت دارد و این کار مصداق بسیار خوبی از تعامل سازندهٔ نوحه ایرانی و عراقی است.
معمولاً در شعر عربی، اتفاقات لفظی و سخنورانه بر خیال، فرم و زاویه نگاه و... غلبه دارند؛ اما در این نوحه، این قضیه برعکس است.
شاعر این نوحه همان شاعر نوحه ماندگار «تزورونی» است، که شاعری است بسیار متبحر.
در واقع، فرهنگ غنی شیعی و عراقی در این نوحه با ظرفیتهای شعر فارسی تلفیق شده و اتفاق مبارک و تازهای را رقم زده است،
#تاریخ_شفاهی
#نوحه
#زییایی_شناسی
هدایت شده از الی الحبیب
30.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷اختصاصی کانال
#آموزش
🔰فایل شمارهی ۱۴
🔺معیارهای
سرایش یا انتخاب شعرِ
مناسباجرا در هیأت:
🔸 استاد سیدمهدیحسینیرکنآبادی
🔖 مباحث مطرح شده در این درس:
📖 مقدمه یکم
ضرورت آسیبشناسی اشعار ولایی
📖 مقدمه دوم
روشهای انتقال تاریخ در شعر مناسب اجرا در هیئت:
👈 گزارش محض و منظوم
👈وصف (جزئینگری و جزئینگاری)
👈 ارائه تصاویر خیالی و شاعرانه
👈 موضعگیری، تحلیل و قضاوت شاعرانه در برابر اتفاقات تاریخی
📖 خوانش چند شعر عاشورایی و بررسی مراثی آن
👈 ضرورت تبیین مفهوم «ارباً اربا» از نظر تاریخی و لغوی
👈چند و چونی در باره نحوه ارائه مراثی
👈ارزش والای پیوند مرثیه و مدح
👈«زبان حال»، همان «زبان قال» است که ثبت نشده است
👈ضرورت پرهیز از «تصورسازی تاریخی»
📌در صورت سوال
در خصوص این محتوا
میتوانید از طریق آیدی @smahdihoseinir
با استاد ارتباط برقرار نمایید
| #شعر #سهل_ممتنع
| #زیبایی_شناسی #آسیب_شناسی
#الی_الحبیب
#انتشار_حداکثری
🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از حلقه شعر ولایی فرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فضا سازی در شعر
▪️بیان نمادین
▪️پردازش هنری
▪️تداعی شاعرانه
▫️نقد و بررسی غزلی از خانم #انسیه_سادات_هاشمی در رثای
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
▫️ توسط استاد #سید_مهدی_حسینی_رکن_آبادی
جلسه ۲۴۵ ▫️سه شنبه ۲۳ مرداد۱۴۰۳
بخش اول
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
هدایت شده از الی الحبیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷اختصاصی کانال
#آموزش
🔰فایل شمارهی ۱۵
🔺معیارهای
سرایش یا انتخاب شعرِ
مناسباجرا در هیأت:
🔸 استاد سیدمهدیحسینیرکنآبادی
🔖 مباحث مطرح شده در این درس:
📖 مبحث یکم:
❇️ اشعار ولایی و ابعاد مختلف آن:
👈 رسالت محور
👈بیان شاعرانه
👈ارائه مراثی با بیان غیرمستقیم
📖 مبحث دوم
❇️راهکارهای پرهیز از خطاها و لغزشهای محتوایی و فنی در شعر ولایی:
👈توجه به نظرات مخاطبان خاص و شعرشناس
👈رعایت تناسب زبان حالهای ارائهشده با شخصیت امام و اولیای الهی
👈پرهیز از تصورسازی در نقل تاریخ
👈تمایز میان تحلیلهای تاریخی و استحسانهای ذوقی و شخصی
📖 مبحث سوم
❇️طرح چند سؤال مهم:
👈مراثی را در چه سطحی باید ارائه کنیم؟ (محتوا)
👈چگونه مراثی را ارائه کنیم؟
( شیوه بیان هنری)
📌در صورت سوال
در خصوص این محتوا
میتوانید از طریق آیدی @smahdihoseinir
با استاد ارتباط برقرار نمایید
| #شعر #سهل_ممتنع
| #زیبایی_شناسی #آسیب_شناسی
#الی_الحبیب
#انتشار_حداکثری
🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از حلقه شعر ولایی فرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فضا سازی در شعر
▪️بیان نمادین
▪️پردازش هنری
▪️تداعی شاعرانه
▫️نقد و بررسی غزلی از خانم #انسیه_سادات_هاشمی در رثای
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
▫️ توسط استاد #سید_مهدی_حسینی_رکن_آبادی
جلسه ۲۴۵ ▫️سه شنبه ۲۳ مرداد۱۴۰۳
بخش دوم
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
#یک_نکته_از_این_معنی
این روزها شاهد کوچ و مهاجرت محمدعلی بهمنی از این دیار هستیم.
محمدعلی بهمنی را از اواسط دهه ۶۰ میشناسم. دقیق یادم نیست چه سالی بود آقای برقعی که آن روزها مشغول تألیف «تذکره سخنوران قم» بود، از من خواست تاریخچهٔ زندگانی قیصر امینپور و یکی دو شاعر دیگر را از خود شاعران بگیرم و به ایشان بدهم.
دقیق یادم هست، در انجمن ادبی محیط در محضر استاد فرزانه، محمدعلی مجاهدی بودیم. در یکی از جمعه شبها که ذکر خیر آقای محمدعلی بهمنی شد... جاودانیاد برقعی گفت:
«این آقای بهمنی چه صداقت و صمیمیتی در کلامش هست؛ شاید کسی دیگر بود با این صداقت نمیگفت و نمینوشت که من در هنگام سفر والدین و در قطار به دنیا آمدهام!».
بعدها این صمیمیت را بارها در لابلای شعر او دیدهام و همیشه از آن حظ و بهره فراوان بردهام.
شاید اولین شعری که از محمد علی بهمنی خواندهام، این کوتاهه است:
«مردی که سالهاست
در انتظار آمدن مرد دیگری است،
گاهی دلش برای خودش تنگ میشود!»
این مضمون را یکی دو بار دیگر در اشعارش آورده است؛ از جمله:
«دلم برای خودم تنگ میشود آری،
دلم خوش است که در قربت وطن بودم»
از آن روز که با محمدعلی بهمنی آشنا شدم و با شعرش، نگرش من به حقیقت شعر و زبان صمیمی و مصادیق صمیمیت زبان شکل گرفت و کمکم کامل شد. امروزه هر کسی در باره تغییر زبان و فرار از تکلف زبانی از من راهکاری طلب کند، از او میخواهم با شعر بهمنی زندگی کند تا به تعبیر سهیل محمودی، بهمنیوارترین شاعر شود.
در کلاسهایم بارها و بارها به رهی معیری و محمدعلی بهمنی استناد کردهام که اینان از نوجوانی با شعرشان ثابت کردهاند ذاتاً شاعرند؛ بیآنکه آموزش دیده باشند. فقط کسی که ذاتاً شاعر است و هویت هنری خود را شناخته، میتواند فقط خودش باشد و خودش، و نه مقلد دیگران... محمدعلی بهمنی در همان آغاز راهش در شعر، ثابت کرده همان شاعر صمیمی است که باید باشد و تا پایان عمر هم همان بود.
همیشه ذهنم درگیر این موضوع و این سؤال بود که محمدعلی بهمنی عزیز - این نور چشم ادبیات و آبروی غزل معاصر - چرا شعر مذهبی/ شیعی/ آیینی/ ولایی ندارد؟ تا اینکه غزل رضوی او منتشر شد با آن خاطره شگفتش، که حتماً در رسانهها آن را خواندهاید...
شاید محمدعلی بهمنی دهها شعر مذهبی و آیینی دیگر داشته (شبیه آنچه حسین منزوی داشت و عرضه کرد) اما او شاید بر این باور بود که باید جامعه ادبی، فقط یک تصویر، آن هم تصویری شفاف از شعر او داشته باشد.
محمد علی بهمنی حقیقتاً شاعر بود و همواره شاعرانه زندگی کرد؛ به خلاف بسیاری از ما، که مدعی شعریم و شاعر نیستیم! و فقط سر سفره شاعران نشستهایم و آن را تبدیل کردهایم به خوان یغما!
همنسلان من با شعر حسین منزویها، محمدعلی بهمنیها و قیصر امینپورها نفس کشیده و تربیت شدهاند و من و امثال من، بهتر از نسل امروز میفهمیم که شعر این دیار، چه پشتوانهای را از دست داده است...
ای کاش شاعرانی که واقعاً شاعرند، به تأسی از محمدعلی بهمنیها تلاش کنند تا همیشه خودشان باشند؛ تا قیصر امینپور، سیدحسن حسینی و محمدعلی بهمنی و حسین منزوی و دیگران و دیگران برای آیندگان شوند؛ تا به مسئولیت عظیم خود در برابر تاریخ، ادبیات و فرهنگ شیعی عمل کرده باشند.
خدا کند آیندگان، برای این مصراع محمدعلی بهمنی، مصداقی نیابند: «عرصه خالی است، چنان شامگه بعد از کوچ»...
#تاریخ_شفاهی
#محمد_علی_بهمنی
#شعر_معاصر
@smahdihoseinir
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹جادۀ توحید🔹
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
جهان سادۀ من: گریۀ وصال و فراق
تمامی دو جهان، گوشۀ همین حرم است
شروع مرگ، زمان جدا شدن از تو
به پایِ عشق تو مردن، حیاتِ دم به دم است
چه دورم از تو... خدایا چه دیر فهمیدم!
تو در کنار من و سرنوشت من عدم است
تو را در آینههایم نشد نشان بدهم
چقدر ساحت این شعر کوچک است و کم است
برای جستن دُرّ حدیث سلسلهتان
زمان به حال رکوع است و پشت عرش، خم است
حدیث گفتی، حقا چه اتفاق افتاد
به حکم «اِلّا»یت، پرده از نفاق افتاد..
نفاق و کفر به حکم تو راهشان سد شد
مسیر کوی ولا غرق رفت و آمد شد
سرودی «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلّا الله»
ولایت تو نشان داد راه را از چاه
به«لا اله»، اذان را دوباره جان دادی
برائت از همۀ کفر را نشان دادی
«بشرطها»ی شما راه را به ما فهماند
حضور منتشر ماه را به ما فهماند
به«لا اله» رسیدیم و نفی غیر شما
به بارگاه ولا، حصن محکم «الا»
به حصن محکم خود راه دادهای ما را
به زیر پرچم خود راه دادهای ما را
حدیث گفتی و از حکمتت جهان پر شد
کنار دریایت، هرصدف پر از دُر شد
حدیث سلسله، تفسیر ناب توحید است
تجلیات ولایت به قاب خورشید است
به سمت جادۀ توحید میبرد ما را
به سوی خانۀ خورشید میبرد ما را
کلیموار به طور تبسم آمدهایم
به شوق «و رضیالله عنهم» آمدهایم
زیارت تو شبیه عروج تا عرش است
حریم تو ملکوت است؟ فرش یا عرش است؟
عروج عرشنشینان، هبوط در حرمت
مقام سلطانی، خوشهچینی از کرمت
به لطف نور تو هر ظلمتی سحر گردد
گناهکار بیاید فرشته برگردد
به اشتیاق نگاه تو زائرت شدهام
همین بسم که بگویی که شاعرت شدهام
تو قول دادهای ای مهربان- که همنفسی-
سهجا به داد دل شیعیان خود برسی
سهجا؟ نه در همهجا لطف تو کنار من است
تو آن امام رئوفی که بیقرار من است...
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/5763
✅ @ShereHeyat
#یک_نکته_از_این_معنی
سال ١۴٠٠ بود یا ١۴٠١ (و احتمالاً پساکرونا)، دقیق یادم نیست، با تعدادی از شاعران اهل بیت قرار گذاشتیم که در آستانه غدیر، پای درس تاریخ بنشینیم و از محضر حجتالاسلام میرزامحمدی بهره ببریم.
دو سه بار این جلسه برگزار شد؛ حیف که دوام نیافت... اما همان جلسه، برکات بسیاری داشت؛ بخصوص دریافت یک نکته مهم، که از رهگذر بیتی از غزل آقای مجتبی خرسندی و تحلیل آقای میرزامحمدی نصیبمان شد:
«به این سؤال فقط «عَمروْ» میدهد پاسخ
که در مبارزه غیر از تو پهلوانی نیست
هزارویک شب اگر «لیلةُالمَبیت» شوند،
کسی بهجز تو مهیای جانفشانی نیست»
شاهد بحث، بیت دوم است که بظاهر، اغراق سادهای دارد؛ اما در حقیقت، برگرفته از یک مضمون بلند و یک حقیقت تاریخی است، که تا آن لحظه از آن بیخبر و غافل بودم.
حجتالاسلام میرزامحمدی از آقای خرسندی پرسید: «شاعر! این بیت هزار و یک شب خفتن در بستر پیامبر را دانسته و آگاهانه به کار بردی؟»
پاسخ او منفی بود و شاید پاسخ جمع به این سوال همین بود!
بیت، راز شگفتی داشت و احتمالاً همه آن جمع چون من از آن بیخبر بودند.
هرچند اکثر آن جمع میدانستند که پیش از شب اول ربیعالاول، حضرت مولا امیرالمؤمنین (صلوات اللّه علیه) به تدبیر پدر بزرگوارشان حضرت ابوطالب (سلام اللّه علیه) در تمام سه سال زندگی در حصار «شعب ابیطالب» هر شب با هدف حفظ جان حضرت پیامبر ( صلی اللّه علیه و آله و سلّم) در بستر ایشان خفته است؛ اما در آن لحظه، با یک حساب سرانگشتی و با نگاهی تحلیلمحور به این نکته مهم رسیدیم و متوجه شدیم که «لیلةالمبیت» نه یک شب، که بیش از هزار شب بوده است.
این خاطره مختصر و بظاهر کوچک و کماهمیت در ذهن من حاوی درنگها و نهایتاً درسهای فراوانی بوده است.
نکته اول، ضرورت ثبت تجربیات، و سپس به ودیعت نهادن آن برای آیندگان است.
نگارش تاریخ شفاهی، نتایج و برکات فراوانی دارد، از جمله: ثبت و ماندگاری خاطرات، مستند کردن تاریخ، ارائه گزارش به آیندگان بر اساس یک مسئولیت فرهنگی، با هدف برجستهسازی ضعفها و قوتها، تبیین فرصتها و عبرتها، و...
نکته دوم اینکه، با همان یک بیت و تذکار کارشناس تاریخ، اکثر شاعران حاضر در جلسه به این باور رسیدند که اولاًّ،
شناخته دقیقی از تاریخ ندارند،
و ضرورت دارد ضمن واکاوی زوایای مختلف تاریخ اسلام، پای مکتب تحلیل تاریخ، زانو بزنند؛
و ثانیاً اینکه،
درست است که طبق الطاف رحیمانه الهی، الهام شاعرانه در شعر شاعران موضوعیت دارد و شاعران اهل بیت، اکثراً مؤیّد به روح القدسند - همانگونه که آن بیت مجتبی خرسندی مصداق عنایت بود - اما چقدر خوب است که شاعر در کنار الهامهای رحمانی، از بهرههای معرفتی نیز همواره پُرنصیب باشد و در شعر خود همواره آن را متجلی سازد و انعکاس دهد.
جناب حجتالاسلام میرزامحمدی یک سؤال بیشتر مطرح نکرد، اما اگر اهل درنگ و دقت باشیم میتوانیم در پاسخ به همین سؤال، عرصهها و میدانهای دیگری را دَرنوَردیم و افقهای فکری دیگری کشف کنیم.
آنچه نوشته آمد، حاصل درنگهای صاحب این قلم بود و امیدوارم دیگران نیز بر نکات معرفتی و حتی فنی پیرامون شعر، درنگ داشته باشند و با ثبت رویدادها و خاطرات و تحلیلها، تصویری واقعی و شفاف از حقیقت شعر امروز برای تاریخ و آیندگان ترسیم کنند.
شعر شاعران و نیز ثبت خاطرات شفاهیشان در حکم دو بال برای سیر در مسیر شناخت شعر هر دوره است. بیگمان از این طریق است که آیندگان و شعرپژوهان میتوانند تصور کنند که شعر آیینی و ولایی عصر ما در کدام نقطه از زمانه خود ایستاده بوده و تا فتح قلهها فاصلهای داشته است یا خیر؟
امیدوارم تاریخ، درباره شاعران ولاییسرا، همواره قضاوت خوبی داشته باشد.
#لیلةالمبیت
#تاریخ_شفاهی
#شعر_ولایی
#زیبایی_شناسی
#آسیب_شناسی
@smahdihoseinir