هر چند که اوضاع گل و بلبل نیست
گاهی به امید غنچهای باید زیست
برخیز تو هم به شوق صبحی دیگر
با عشق دوباره در صف رأی بایست
#مریم_بسحاق
#انتخاب_درست
#انتخابات
#ملی_میهنی
#من_رأی_میدهم
#جهاد_تبیین
دعوت و پویش
رأی میدهم
اکنون به وقتِ صبحِ حرم رأی میدهم
با عاشقان قدمبهقدم رأی میدهم
جمهوریِ محمّدیِ ماست چون حرم
مثلِ مدافعانِ حرم رأی میدهم
گردن نمینهم به طنابِ خوارجی
با حکمت علی به حکم رأی میدهم
در این مصاف، محو رجزهای حیدرم
با چرخ چرخ تیغِ دو دَم رأی میدهم
مَشک و عَلَم به دستِ ابوالفضل هاست آی!
با اشک و خون، به مَشک و عَلَم رأی میدهم
اینجا شهید شاهچراغ است هر گلی
جامهدران به باغ ارم رأی میدهم
مردان آفتابی ما رأیمیدهند
من هم به آفتاب قسم! رأی میدهم
ماندهست پشت معرکه هر سو کلاه خصم
در گیر و دارِ حادثه هم رأی میدهم
تا پُر شود تمام دلم از سپیده دَم
تا پلک زد سپیده به هم رأی میدهم
دیروز با تمامِ دلم ساده زیستم...
امروز با تمامِ دلم رأی میدهم
تا بشکند به دستِ شما ناکسان قلم
تا دست میرسد به قلم رأی میدهم
هر چند جایِ زخمِ زبانهاست بر دلم
از این همه کنایه چه غم، رأی میدهم
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#انتخاب_درست
#انتخابات
#ملی_میهنی
#من_رأی_میدهم
#جهاد_تبیین
دعوت و پویش
.
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
خوش آن گروه که مست بیان یکدیگرند
ز جوش فکر، می ارغوان یکدگرند...
(صائب)
با سپاس از همهی شاعران گرامی،
که در این پویش مردمی شرکت کردند.
#انتخابات
دعوت و پویش
@smahdihoseinir
هدایت شده از فاطمه عارفنژاد
زخمها زخمها تازه تازه
سینهٔ کوهها پرگدازه
چشمها چشمها اشکِ جاری
رودها رودها خونِ تازه
هی کبوتر کبوتر پرِ سرخ
هی عروسک عروسک جنازه
هرکجا خانهای ساخت خورشید
ابر شد میهمان بیاجازه
آه… نابود شد هرچه لانه
آه… آوار شد هرچه سازه
آی دنیای غم! شادیات را
میخری از کدامین مغازه؟
میکُشند و از این مرگ خونین
زندهتر میشود انتفاضه
#فاطمه_عارفنژاد
#خیابان_الرشید
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad
#شعرخوببههمهدیهدهیم
#ماه_رمضان
#بهار_انتظار
#غزل
🔹نسیمِ نیایش🔹
سحر دمیده و بر شیشه میزند باران
هوا مسیحنفس شد، به مقدم رمضان
جوانهها همه دست دعا به شاخه بلند
شکوفههای بهاری به ذکر الرحمان
وضو گرفته شقایق به جرعهای شبنم
نسیم غرق نیایش، درخت محو اذان
گل محمدی و نغمۀ خوش صلوات
نگاه نرگس سرمست همچنان نگران
خوشا تلاوت قرآن به وقت آمدنت
خوشا دعای سحر در نمازخانۀ جان
اگرچه زخمی صد داغ کهنه است زمین
نگاه لطف تو کافیست تا بگیرد جان
سلام بر تو که اصل سلام دیدن توست
سلام بر سحرستان اول رمضان
📝 #نغمه_مستشارنظامی
🌐shereheyat.ir/node/5455
✅ @ShereHeyat
#شعرخوببههمهدیهدهیم
سین هشتم
هفتسین، هفت بند دلتنگی
نذر کردم برای سال جدید
کاشکی عاقبت به خیر شوم
مثل پاییز که رسید به عید
سیب را از جزیرۀ مجنون
سبزه را از طلاییه چیدم
در خیالات خود، دم نوروز
داشتم باز سفره میچیدم
قاب عکس کنار آیینه
حرف میزد، کمی دقیق شدم
آینه گفت: پیرتر شدهای
عکس میگفت: بیرفیق شدم
عکس و آیینه زل زدند به من
چشمهایم پر از شکایت بود
در دل قاب و آینه، چشمم
دربهدر، در پی شهادت بود
ماهی کوچکی که از دریا
در دل تَنگ تُنگ مانده منم
او که با یاد دوستان خود را
پای این هفتسین کشانده منم
یاد آن سفرههای ساده به خیر
چفیهها خالی از تجمل بود
تیر و ترکش اگرچه میخوردیم
زخمها قابل تحمل بود
هفتسین دلم پر از درد است
از علی التیام میخواهم
سین هشتم سلام بر شهدا
«من علیک السلام میخواهم»
✍🏻 #داود_رحیمی
🏷 #دفاع_مقدس | #شهدا | #سال_نو
یاد خاطره شهدای عملیات والفجر ۱۰ گرامی باد.
یاد آن روزهای خوب بخیر.... سال ۱۳۶۷ را با همسنگرانی آغاز کردیم که به «احسن الحال» رسیدند.
نام و یاد و خاطراتشان تا همیشه، چراغ راهمان باد.
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
تنها دلیل دلخوشیها
از اشکها، از خندهها، از ما خبر داری
هر لحظه از اندوه آدمها خبر داری
از کاسههای خالی از باران نخلستان
از تشنگی، از قحطی خرما خبر داری
این روزها تلخاند، اینجا قند کمیاب است
حتما خودت از تلخی دنیا خبر داری
میروید از خاک یمن هر شب عقیقی سرخ
از کودکان زخمی صنعا خبر داری
شاید در آغوشت گرفتی کودکی را که
با گریه میپرسد: تو از بابا خبر داری؟
شهری گرسنه در کنار کوهی از الماس
از دزد معدنهای اِفریقا خبر داری
شاید نماز صبح گاهی در فلسطینی
باران من! از اشک زیتونها خبر داری
دیوارهایش را نوازش میکند دستت
از غصههای مسجدالاقصی خبر داری
از مرگ گندمزار زیر چکمهٔ دشمن
از مرگ، از سوغات امریکا خبر داری
تنها نه از ما شیعهها، از آه آن هندو
وقتی توسل کرد بر بودا خبر داری
شاید تو را نشناسد اما درد دل کرده
شاید نمیبیند تو را، اما خبر داری
فانوسها هر شب به دنبال تو میگردند
با گریه میپرسند: از دریا خبر داری؟
یکشنبهها ناقوس با شوق تو میخواند
از معبدی متروکه و تنها خبر داری
هر صبح گنجشکان شکایت میکنند از ما
از شکوهٔ گنجشکها حتی خبر داری
تنها دلیل دلخوشیهای منی وقتی
میدانم از حالم همین حالا خبر داری
شمشیر صیقل میدهی در خیمهات یعنی
آری خبر داری تو از فردا خبر داری
قانون شعرم را به هم میریزم از شوقت
آن صبح زیبا ذوالفقارت را که برداری
✍🏻 #فائزه_امجدیان
🏷 #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سیاستی که ندارد دیانت، آلوده ست
ناصر فیض
چگونه رنج زمین را زمان نمیبیند
چگونه این همه خون را جهان نمیبیند
چرا نمیشنود رعد و برق ایمان را
صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را
از این تقابل خونین که میشود خرسند!؟
قیامتی شده برپا چرا نمیپرسند
چقدر کودک و زن بیپناه کشته شدند
به راستی به کدامین گناه کشته شدند
جهان و عافیتش ارزنی نمیارزد
به اینکه کودکی از هول مرگ میلرزد
منادیان حقوق بشر نمیشنوند
به حجتی که تمام است اگر نمیشنوند
یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را
به سرب پر کند این گوشهای سنگین را
به میخ و تخته ببندد در سیاست را
به سنگ خشم بکوبد سر سیاست را
سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست
سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست
سیاستی که به اشغالگر امان داده است
به این نژاد پراکنده سازمان داده است
سیاستی که اگر بوده حق به جانب تو
ربوده حق تو را با فریب حق وتو
سیاستی که چنان غرق در مرض شده است
که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است
سیاستی که در آن روزن امیدی نیست
به دست هیچ زبان بستهای کلیدی نیست
سیاستی که پلید است پشت پرده آن
چنانکه هر ستم کرده و نکردهی آن
سیاستی که ندارد دیانت، آلودهست
مگر نه این که، همین بوده تا جهان بودهست
همیشه راه رسیدن به حق سیاسی نیست
که گاه، چاره به جز حمله حماسی نیست
نشان عشق و جنون بینشانه رفتنها
میان آتش و خون عاشقانه رفتنهاست
کنون که قرعه به نام حماس افتادهست
به جان اهل سیاست هراس افتادهست
یکی برآمده بر بام خون علم بزند
بساط این همه تزویر را به هم بزند
چنان کند که جهان بشنود فلسطین را
به چشم صدق ببیند صلابت دین را
قسم به اشهد آن کودک سرا پا آه
که گفت: اشهد ان لا اله الا الله
حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
#مثنوی
#ضد_صهیونیستی
#غزه
#ناصر_فیض
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
که ما چون پیرهن از تن دراوردیم جان ها را
مصطفی تبریزی
مترس از خشم توفان و عَلم کن بادبانها را
دل ما کشتی نوح است سیر بی کران ها را
مترسانیدمان از های و هوی پوچ این امواج
که ما چون پیرهن از تن درآوردیم جان ها را
رجز لالایی ما بوده تا بوده چه باک از مرگ
که در گهواره می دیدیم خواب آسمان ها را
زمین می خواست ما دل بستگان نام و نان باشیم
پریدیم و رها کردیم اما آشیان ها را
نخواهد ماند جان ما در این نه توی تاریکی
شهابی تازه روشن کرده چشم کهکشان ها را
#غزل
#شعر_رهایی
#مصطفی_تبریزی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
ای رود عجب طبع روانی داری
حامد طونی
بیرنگ از آسمان نشانی داری
بیواژه برای خود زبانی داری
حيرتزده غرق میشوم در شعرت
ای رود! عجب طبع روانی داری
::
آن تجربۀ بکر، تکانم میداد
هر لحظه طراوتی به جانم میداد
دیدم که درخت با هزاران انگشت
اینسو آنسو، تو را نشانم میداد
::
يك گوشۀ شهر، بیترنّم شدهام
زندانی های و هوی مردم شدهام
گلدستۀ مسجدی غریبم که دریغ
چندیست میان برجها گم شدهام
::
عارف بود و رسالۀ توحیدش
واعظ بود و بشارت و تهدیدش
از گمشدۀ خویش _خدا_ میگفتند
آنی که شهید آشکارا دیدش
::
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد
انگار که هر شب آسمان، ماه به دست
تا صبح به دنبال کسی میگردد
#رباعی
#حامد_طونی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
شب آمده با تمام تنهایی من
شب آمده هم کلام تنهایی من
شب آمده تنهایی تو نامش چیست؟
دلتنگی توست نام تنهایی من
::
دل آیه ی ناگاهی و ناآگاهی ست
دفترچه ی خاطرات خاطرخواهی ست
دل بی غم عشق، قصه ی بی هیجان
دل بی غم عشق برکه ی بی ماهی ست
::
دیری ست منِ خاک نشین پنهانم
در نه توی افلاک و زمین پنهانم
حتی خودم از خودم ندارم خبری
من راز که ام که اینچنین پنهانم؟
::
گشتم همه شهر را سراسر گشتم
گشتم همه عمر این در و آن در گشتم
یک نامه ی محرمانه از خویش به خویش
من آمدم و رساندم و برگشتم
#رباعی
#محمدمهدی_سیار
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
عید ما دل شدگان لحظه دیدار شماست
#استاد_محمدعلی_مجاهدی
مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد
این غزل شیوه تحلیل خودش را دارد
عشق، متنی است که پرحاشیه تر از او نیست
گرچه هر قصه اباطیل خودش را دارد
عمر ما در شب یلدایی زلف تو گذشت
عشق ما و تو که تفصیل خودش را دارد
شب دریاچه اگر بستر آرامش قوست
برکه هم فوج حواصیل خودش را دارد
راه مطرح شدن و شهره شدن بسیار است
هرکسی شیوه ی تحمیل خودش را دارد
نفس ما سایه صفت، همره ما خواهد بود
مثل هابیل که قابیل خودش را دارد
آن چراغی که به خانه ست روا، روشن کن
مسجد شهر که قندیل خودش را دارد
هر دم آهنگ دگر میزند، انجیل و زبور
مصحف ماست که ترتیل خودش را دارد
ساحت وحی ز جولانگه ما بیرون است
ای بسا آیه که تأویل خودش را دارد
شعر، این گستره ی عرشی رازآلوده
آسمانی ست که جبریل خودش را دارد
عالمی گو، سپه ابرهه باشد، غم نیست
کعبه سجیل و ابابیل خودش را دارد
عید ما دلشدگان لحظه ی دیدار شماست
سال ما، ساعت تحویل خودش را دارد
#غزل
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب
فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
مقصد از عید تماشاست به دیدن برسیم
علیرضا قزوه
مقصد از عید تماشاست، به دیدن برسیم
مثل یک سیب، الهی به رسیدن برسیم
مثل نوروز دمادم نفسی تازه کنیم
دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم
خانقاهی ست در این باغ و در این جامه دران
کاش یک شب به تب جامه دریدن برسیم
روز و شب این همه گفتیم و نگفتند چه گفت
کاش در کوه حرایش به شنیدن برسیم
عرفات است جهان، مشعر الغوث کجاست؟
شاید امشب به منای طلبیدن برسیم
برگها آینه چیدند به پیش من و تو
پیش از افتادن مان کاش به چیدن برسیم
هر چه گفتند و شنیدیم ز فردوس بس است
بارالها نظری تا به چشیدن برسیم
#غزل
#بهاریه
#علیرضا_قزوه
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
همیشه آن که نرفته ست کم سعادت نیست
مریم کرباسی نجف آبادی
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمیست در دل جاماندههای کربوبلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آنکه نرفتهست بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفتهست، کمسعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
#غزل
#زیارت
#مریم_کرباسی_نجف_آبادی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
جهان در قرن نو بر صفحه ی تقویم می رقصد
محمدکاظم کاظمی
در حال و هوای تغییرات سیاسی افغانستان:
بهزودی قدرت بیقدرتان تسلیم خواهد شد
به جایش دولت بیدولتان تحکیم خواهد شد
جهان در قرن نو بر صفحۀ تقویم میرقصد
وطن آمادۀ برگشتن تقویم خواهد شد
نصیب مردمان تخت سلیمان و دَم عیسی
نصیب ما همان چاقوی ابراهیم خواهد شد
به قانون خدا نان حلالی بود مردم را
که آن هم با قوانین بشر تحریم خواهد شد
قرانی مانده از قرنی غریبی در کف ملت
که بین دزد خوب و دزد بد تقسیم خواهد شد
به تنظیمات اصلی بازمیگردد بشر آخر
و روی حالت «بل هم اضل» تنظیم خواهد شد
خدا میگوید آن چیزی که من گفتم نشد انسان
ملک میگوید آن چیزی که ما گفتیم خواهد شد
#غزل
#اعتراض
#شعر_سیاسی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
یهودا می شود مصلوب و عیسی زنده می ماند
علی سلیمیان
به زعم خویش تا پایان دنیا زنده میماند
ولی این شب فقط تا صبح فردا زنده میماند
برای قدس خوابی دیدهاند ابلیسها اما
به رغم این همه کابوس، رویا زنده میماند
میان باد و باران، سیل و طوفان، ترکش و موشک
دلم قرص است این سرو شکیبا زنده میماند
تمام کودکان را هم اگر کشتند باکی نیست
برای کشتن فرعون، موسی زنده میماند
اگر مکر خدا مکر است، خواهی دید ای شیطان
یهودا میشود مصلوب و عیسی زنده میماند
فرو میپاشد آری هیبت پوشالی صهیون
کماکان غیرت طوفانالاقصی زنده میماند
شهادت را نمیفهمند، کورند و نمیبینند
فلسطین دم به دم میمیرد اما زنده میماند
به قعر گور خواهد برد ابلیس آرزویش را
بر اوج قلهها "اِنّا فَتَحنا" زنده میماند
#غزل
#حماسی
#ضد_صهیونیستی
#علی_سلیمیان
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
علی معادل عدل است، آن عدالت دلخواه
بشری صاحبی
فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل
که خط کوفی او بوده زینت کلماتش
کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش
کسی که حجت بحث ولایت است زکاتش
کسی که شیفتۀ نامههای اوست بلاغت
کسی که چشمۀ جوشان حکمت است دواتش
علیست او که زمین مفتخر شده به حضورش
علیست او که زمان معتبر شده به حیاتش
علیست معنی حیّ علی الصلاة من و تو
علی کسیست که میزان سنجش است صلاتش
هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه
بدل به درّ نجف شد یکایک قطراتش
علی معادل عدل است آن عدالت دلخواه
بگو به دهر که تنها علیست راه نجاتش
#غزل
#شعر_علوی
#بشری_صاحبی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
به نقل از :
https://eitaa.com/ayateghamze
تو آخر که هستی که اینگونه ماهی
که دل بردی از یک جهان با نگاهی
چه راز خداوندی سر به مهری
چه دریای طوفانی سر به چاهی
فلک تکیه بر ذکر نام تو دارد
بنازم علی را چه خوش تکیه گاهی
چرا مرگ خود خواستی از خدایت
علی جان بمیرم برایت الهی!
شهادت چقدر آرزوی تو را داشت
گلوی تو را نیز بوسیده گاهی
اجل با دم تیغ خصمت... به فرقت
به جز وقت سجده نجسته ست راهی
به قدری که از ظالمان جان ستاندى
یتیمان مظلوم را جان پناهی
شب "قدر" قدر تو را داند و بس
که در چاه با تو کشیده ست آهی
چرا مرگ خود خواستی از خدایت
علی جان بمیرم برایت الهی!
#مرتضی_حیدری_آل_کثیر
#غزل
#شعر_علوی
مُلقّبی تو اگر چه به بوتراب، علی
بلند مرتبهای مثل آفتاب، علی
تو باشتاب علیجان نمیروی به بهشت
بهشت سوی شما میکند شتاب، علی
بهشت بی ولیالله را نمیخواهم
بهشت بی تو مرا چیست جز عذاب؟ علی
هنوز خطبهٔ بینقطهٔ تو حیرت ماست
هدایتی تو و لاریب فی کتاب، علی
غم بزرگ تو از شقشقیهات پیداست
جدال توست چه احسن چه مستطاب علی
نه چاه میرود از خاطر ولایی ِ ما
نه هم ز خاطر ما گردن و طناب، علی
که کوفه نقطهٔ آغاز کربلای شماست
محاسن تو اگر شد به خون خضاب، علی
بخواب بلکه بیارامی از فراز و نشیب
زمان ِ رجعتتان میرسد... بخواب علی
#مریم_بسحاق
#غزل
#شعر_علوی
#غزل_علوی
ای انعکاس آینۀ هل اتی، علی
زیباترین مسیر جهان تا خدا، علی
انگشترت چه کرد که حتی بهشت هم
زانو زدهست نزد تو چون بینوا، علی
انگار نبض من صد و ده بار میبرد
در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی»
با کیسههای نور که بر دوش داشتی
سر میزدی به خانۀ آیینهها علی
آن شب شهادت آمد و با اشتیاق گفت
من نیز رستگار شدم با تو یا علی
فرقی میان اکبر و اصغر نبوده است
هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی
#علی_گلی_حسین_آبادی
@ashare_ali_goli
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
ای قناری شده دلتنگ صدایت، مادر
دل هر غنچه گرفتهست برایت مادر
ابر پاییز از این خانه، از این کوچه نرفت
بوسهباران شده هر شب رد پایت مادر
چه بلاها به دعای تو گذشت از سر من
ای به جان پسرت درد و بلایت، مادر!
مادران مرگ ندارند! در این عالم نیست
زندهتر از تو و از خاطرههایت، مادر
شبی از عطر مناجات تو بیدار شدم
دیدنی بود سحر، حال و هوایت مادر
روزه بیسحری،... وای من از بیخبری...
چه سحرها که گذشتی ز غذایت مادر
یادم آمد حرَم آنروز چه دلتنگ تو بود
همه بودند به دنبال رضایت مادر
وسط صحن رسیدیم به سقاخانه
داد یک جرعه از آن آب، شفایت مادر
یادم آمد که به هنگامه تعویض ضریح
پر زد از دست، النگوی طلایت مادر
چه کسی گفته که دستت ز جهان کوتاه است؟
پر شده سفرهام از دست عطایت مادر
مژده! امروز برایت خبری خوش دارم!
کربلا میروم امسال به جایت مادر
از مزارت که گذشتم، تو نبودی، گفتی؟
به سلامت! که سپردم به خدایت مادر...
#سعید_حدادیان
#قصیدهواره
#مادر
تقدیم به سردار
#شهید_محمدرضا_زاهدی
و همراهان ایشان
که در حملهٔ رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.
#شعرخوب_بههم_هدیه_دهیم
سینهها با سوختن، ارزندهتر خواهند شد
شمعها در عمق شب، تابندهتر خواهند شد
امتیاز ماست مُردن! میکُشند و غافلاند
دم به دم با مرگِ ما، بازندهتر خواهند شد
سنگ اگر همصحبت آیینههای ما شود
ما زبانهامان از این بُرّندهتر خواهند شد
چون جواب صخره تکراریاست، پرسشهای موج،
بعد از این، از صخرهها کوبندهتر خواهند شد
چشمهایی که پیِ میراث ما افتادهاند
منتظر باشند، در آینده، تر خواهند شد!
اهل دنیا را خیال مرگ حتی میکُشد
عاشقان با مرگ اما زندهتر خواهند شد
ای شهادت! دست خونین بر سر و رومان بکش!
تحفهها، تزیین شده، زیبندهتر خواهند شد
رزق اگر باشد شهادت، شام با تهران یکیاست
بیتفاوتها فقط شرمندهتر خواهند شد!
#محمدحسین_ملکیان
#غزل_تبیینی
#جهاد_تبیین
ابومهدی زیارت نوش جانت
دعا کردی اجابت نوش جانت
بگو با ما چه گفتی در شب قدر
چه تقدیری! شهادت! نوش جانت
#مینا_شیرخان
هر چند که اندوه فراوان داریم
یکسینه پر از داغ شهیدان داریم
بی اذن تو هرگز نخروشیمکه ما
عمریست به تدبیر تو ایمان داریم
#عاطفه_خرّمی
داغ#کنسولگری_دمشق
#یک_نکته_از_این_معنی
تکرار هنرمندانه و معنابخش
فرسنگ به فرسنگ علی ماند و علی
ای مرگ به نیرنگ، علی ماند و علی
در عرصۀ لاف کوفیان سردارند
در معرکۀ جنگ علی ماند و علی
***
در شور و شر حجاز، تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز، تنهاست علی
ما نیز نمیفهمیم اندوهش را
با این همه شیعه باز تنهاست علی
✍🏻 #امید_مهدینژاد
🏷 #شعر_علوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
(١)
برای آفرینش مفهوم و انتقال هنری آن در شعر، حداقل به سه عنصر مهم نیاز است:« زبان»، «موسیقی» و «احساس».
به فرض که در شعر ابزار تخیل (تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه) را نادیده بگیریم، نمیتوان از کنار سه عنصر مذکور و هندسهای را که در شعر میآفرینند، بهسادگی گذشت.
زبان و موسیقی، ابزاری برای انتقال عواطف در شعر است و عواطف شاعر، بازتابی از باورها، حسرتها و اندیشههای او، که در قالب واکنش عاطفی نمود مییابد.
(٢)
از سوی دیگر، سادهترین هنر شاعر «به موسیقی رساندن زبان» است و میدانیم که زبان، ابزار مهمی برای «زیبایی آفرینی» است.
بنابراین برای «زبان» در شعر، جایگاه محوریت خاصی باید در نظر گرفت.
یکی از نکات مهم در کاربرد زبان، استفاده از امکانات، شیوهها و شگردهایی است که به «مجازی» و «هنری» شدن زبان کمک میکند.
(٣)
حداقل بیست شگرد برای جذاب کردن شعر از طریق زبان وجود دارد که یکی از آنها« تکرار» است؛ البته تکرار هدفمند به شکلی که فرم موسیقایی معنایی و هنری خاصی بیافریند؛ از یک سو انتقال مفهوم صورت گیرد و از سوی دیگر واکنشهای عاطفی شاعر با ظریفترین و طبیعیترین حالت ممکن در شعر متجلی شود.
(۴)
با مقایسه این دو رباعی بهراحتی میتوان تاثیر خاص و سِحرِ تکرار هنرمندانه در شعر را مشاهده کرد.
هر دو رباعی، به دلیل کاربرد ردیف بلند (و به عبارت دیگر: تکرار هدفمند) برجستگی موسیقایی و عاطفی خاصی دارد.
اما آنچه رباعی نخست را متمایز میکند، زبان مجازی آن است که از رهگذر کاربرد چند عبارت بهظاهر ساده، «معنیِ معنی»، «مضمون» یا «معنی ثانوی» را انتقال میدهد و درک آن را به عهده مخاطب میسپارد.
اینجاست که میتوان با قاطعیت گفت شاعر آیینی لازم است به رموز زبان آشنا باشد، تا شعر او از سادهترین مسیر به تمامیت هنری و محتوایی برسد.
@smahdihoseinir