eitaa logo
حسین سوزنچی
2.3هزار دنبال‌کننده
154 عکس
46 ویدیو
84 فایل
این کانال شخصی حسین سوزنچی است. کانال دیگری با نام یک آیه در روز دارم که تدبرهای روزانه‌ام را در آن می‌گذارم، به آدرس: @yekaye آدرس سایت souzanchi.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یک آیه در روز
. 9⃣ «أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ ... وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» دو مطلب هست که اگر کسی آن را جدی بگیرد، پیام پیامبران را جدی می‌گیرد: 🔹مرگ؛ و 🔹معاد 💠بحث تخصصی : (نقش توجه به و در ) این آیه، عطف است به جمله «کم اهلکنا ...» در آیه قبل؛ در واقع خداوند انسانها را به خاطر غفلت از دو چیز مذمت می‌کند: ▪️غفلت از مرگ؛ و ▪️غفلت از معاد. و اینها دوچیزند: 🔹مرگ یک پدیده محسوسی است که هیچکس نمی‌تواند انکارش کند؛ 🔹ولی معاد، یک پدیده معقول است که باور به آن، مبتنی بر باور به خدا ویا دست کم، مبتنی بر تحلیل عمیقی از حقیقت انسان است: اینکه انسان با این همه پیچیدگی، امکان ندارد با مرگ نیست و نابود شود. در واقع، توجهی است به پایان داشتن این زندگی؛ و توجهی است به برتر بودن واقعیت انسان از افق این زندگی؛ و هر دوی اینها از مقوله است که از ممیزه‌های انسان است. 💢این از مهمترین ممیزه‌های انسان است که درباره آینده و عاقبت خود می‌تواند بیندیشد و از این رو، مهار زندگی‌اش صرفا به دست غریزه نیست، بلکه دائما برای آینده خود محاسبات پیچیده انجام می‌دهد و برنامه‌ریزی می‌کند؛ و کسانی که انسان را به زیستن در حال، و در افق لذت‌های دنیا، دعوت می‌کنند، در واقع، انسان را به نادیده گرفتن انسان بودنِ خویش دعوت می‌کنند. همچنین، حتی اگر بپذیریم که بسیاری از انسانها – بویژه در دوره غلبه مدرنیته – با غفلت از این دو عرصه زندگی می‌کنند، اما منحصر کردن تمامی تحلیل‌ها از فرد و جامعه در افق این انسان‌های غافل، به معنای نادیده گرفتن مهمترین انسان‌ها در تحلیل‌های و است؛ و از این روست که قطعا این گونه تحلیل‌ها، تحلیل‌های درستی از انسان نخواهد بود. (مانند آن است که کسی بخواهد تمامی رفتارهای موجود زنده را فقط با استفاده از قوانین فیزیکی، و بی‌توجه به پدیده منحصر به فرد حیات تحلیل کند؛ که این گونه نیست که هیچ تحلیلی نتواند ارائه دهد، اما از بسیاری از واقعیات غافل می‌ماند) 📝 و اگر توجه به این دو عنصر (پایان داشتن این زندگی، و فراتر از این زندگی بودن) در نحوه زیست انسان موثر است – که هست – بی‌تردید در مدل‌های محاسباتی انسان، و به تبع آن در علومی که می‌خواهند معانی و قوانین حاکم بر انسان را به دست آورند، یعنی تمامی موثر خواهد بود. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 1⃣ ) «وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ ... لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنينَ؛ وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ نافَقُوا» مصیبت‌هایی که در جنگها [و سایر وضعیت‌های دشوار] به جامعه اسلامی می‌رسد هم برای این است که مومنان حقیقی معلوم شوند و هم برای اینکه منافقان معلوم شوند. 📝نکته تخصصی در دو مطلب در مورد جامعه دینی جزء واضحات است که کمتر با همدیگر مورد توجه قرار می‌گیرد: 🔻الف. منافق از کافر بدتر است. (إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار؛ نساء/145) 🔻ب. منافق در جامعه و حکومت دینی – نه جامعه و حکومت کفر – پدید می‌آید. ♦️نتیجه: در جامعه و حکومت دینی انسانهایی پدید می‌آیند که از کافر بدترند❗️ پس آیا نباید جامعه و حکومت دینی تشکیل داد⁉️ قطعا از آن دو مقدمه این نتیجه درنمی‌آید. تشکیل جامعه و حکومت دینی برای این است که مسیر پیمودن سعادت برای اکثر افراد هموار شود و قطعا این ثمره بر تشکیل جامعه و حکومت دینی بار می‌شود که پیامبر اکرم ص به دستور خداوند جامعه و حکومت دینی تشکیل داد. اما نکته مهم این است که معنای اینکه «با تشکیل جامعه و حکومت دینی، مسیر پیمودن سعادت برای اکثر افراد هموار می‌شود» این نیست که «حتما در جامعه دینی همه بهتر از جامعه کفر هستند» خیر؛ بلکه در همین جامعه دینی منافقانی پدید می‌آیند که از کافران بدترند. و یکی از سنت‌ها و برنامه‌های خداوند برای جوامع دینی این است که آنها را به سختی‌ها و مصیبت‌ها مبتلا می‌گرداند تا در این میان منافقان شناسایی شوند؛ و این مطلبی است که بسیاری از آیات قرآن به صورت کلی بیان شده و در این آیه به صورت نشان دادن برخی از مصیبت‌هایی که دست منافق در جامعه دینی را برملا می‌کند. نکته مهم در این ماجرا این است که 💢برملا شدن دست منافق، لزوما به این معنا نیست که دیگر مردم از او پیروی نخواهند کرد💢 بلکه مساله این است که چقدر عموم مردم مومن شده باشند؛ چنانکه در همین جریان - چنانکه در «شأن نزول» آیه گذشت https://eitaa.com/yekaye/3108 - با نزول آیه قرآن، دست منافق رو شد، اما همچنان بسیاری از مردم باز هم با این منافقان همراهی کردند و پیامبر را تنها گذاشتند‼️ (توضیح بیشتر در تدبر2 https://eitaa.com/yekaye/3116) @Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 2⃣ «وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ ... لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنينَ؛ وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ نافَقُوا» آن مصیبتی که در هنگام جنگ به شما رسید برای این بود که هم مومنان حقیقی معلوم شوند و هم منافقان معلوم شوند. از اینکه عبارت «لیعلم» را دوباره تکرار کرد، و «الذین نافقوا» را مستقیما به «المؤمنین» عطف نکرد، آشکار می‌شود که معلوم شدن مومنان، لزوما به معنای معلوم شدن منافقان نیست و اینها دو ثمره مستقل برای مصیبت جنگ است❗️ 📝نکته تخصصی بعد از اینکه در آیه قبل، فرمود که هدف از این مصیت این بود که مومنان معلوم شوند، در این آیه افزود که هدف این بود که منافقان معلوم شوند. این نشان می‌دهد که معلوم شدن مومنان حقیقی، به این معنا نیست که بقیه که مومن حقیقی نیستند منافق‌اند❗️ در واقع، ⛔️این گونه نیست که مسلمانان به دو دسته تقسیم شوند و بس: مومن حقیقی و منافق، ⭕️بلکه اینها دو سر طیف هستند؛ و شاهد واضحش این است که در قرآن کریم موارد متعددی هست که از کسانی نام می‌برد که نه مومن حقیقی‌اند و نه منافق‼️ مثلا 🔻با اینکه می‌دانیم که منافقان بیماردل‌اند و اراجیف‌بافی می‌کنند، اما در آیه مربوط به مخالفان حجاب شرعی، از دو گروه بیماردلان و اراجیف‌بافان در عرض منافقان نام می‌برد (لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَة ...؛ احزاب/60)؛ یعنی برخی هستند که دلشان بیمار شده و یا اراجیف‌بافی می کنند، اما هنوز به حد نفاق نرسیده‌اند 🔻و یا در آیه‌ای دیگر، از اینکه در میان مومنان مجاهدی که برای جهاد رفته‌اند عده‌ای هستند که بسیار گوششان به سخن منافقان است یاد می‌کند (وَ فيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ؛ توبه/47)؛ در حالی که می‌دانیم مومن حقیقی این گونه نیست که برنامه‌ریزی‌های زندگی اش را بر اساس سخن منافقان بنا کرد؛ و از طرف دیگر در آیات قبل از این تصریح کرده که منافقان اهل فرار از جبهه‌اند نه اینکه در زمره مجاهدان باشند. 🤔شاید بتوان گفت که خداوند می‌داند که مومن حقیقی و کامل شدن سخت است و از همه مسلمانان انتظار ندارد ایمانی در حد اولیاء الله داشته باشند؛ اما از آن سو نیز به اینکه «منافق نشوند» هم راضی نیست؛ بلکه انتظار دارد که نه‌تنها افراد منافق نباشند، بلکه منافقان را بشناسند و از اینکه در جامعه دینی ناخودآگاه از منافقان پیروی کنند برحذر باشند❗️ @Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 2⃣ «لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا ... فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» صرف اینکه کسی از کاری که انجام می‌دهد خوشنود است، دلیل نمی‌شود که واقعا کارش خوب باشد و با همین کارش به جهنم نرود. 📝نکته و 💠نقدی بر لیبرالیسم مهمترین ارزش انسانی را می‌شمرد و معتقد است هر کسی دارد هر کاری که می‌خواهد انجام دهد، فقط به شرط اینکه به آزادی و تجاوز نکند. مهمترین استدلال اینها آن است که 🔻 نظر افراد درباره اینکه حق واقعا چیست متفاوت است و از این رو، کسی حق ندارد نظر خود را بر دیگران تحمیل کند.🔻 🤔اما این دیدگاه بر یک پیش‌فرض ناصواب ویک تناقض اساسی سوار شده است: 📝پیش‌فرض ناصواب: هر کسی حق خودش را خودش بهتر از دیگران تشخیص می‌دهد. (آیه فوق، این پیش‌فرض را به چالش می‌کشد). 📝تناقض: 🔻از طرفی معتقد است «کسی حق ندارد نظر خود را بر دیگران تحمیل کند»؛ و 🔻از طرف دیگر، می‌خواهد همین نظر خود درباره حق را بر همگان – بویژه کسانی که لیبرالیسم را قبول ندارند- تحمیل کند. ✅تبصره لیبرالیسم، علی‌رغمِ این بنیان ناصواب و آن ساختار متناقض، چنان در ذهن مردم رواج می‌تواند پیدا کند که در این آیه دوبار با تاکید بیان کرد که 🤔«لا تَحْسَبَنَّ ... لا تَحْسَبَنَّهم»🤔 @Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 2⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً» ادبیات آیه در مورد زن و مرد یکسان است و همان عبارتی که برای ارث بردن مرد آمده، عیناً برای ارث بردن زن مطرح شده است. 📝نکته تخصصی (نحوه احیای در اسلام) تردیدی نیست که در تاریخ در بسیاری از جوامع به زن ظلم می‌شده و جامعه جاهلی نیز از این زمره بوده است و اسلام در مقابل این ظلم ایستاد. 📛برخی ناآگاهان، که فلسفه خاتمیت را درک نکرده‌اند (چون گمان می‌کنند که شریعت خدا ناقص است و با توجه به گذر زمان باید تغییراتی می‌کرده و حالا که پیامبر جدیدی نمی‌آید خود آنان باید تکمیلش کنند❗️) با توجه به تفاوت‌هایی که در برخی احکام حقوقی اسلام بین زن و مرد هست، و در برخی موارد – از جمله در ارث – سهم زن نصف سهم مرد است، به خیال خود این را نوعی ظلم می‌پندارند و می‌گویند: زنان تا پیش از اسلام هیچ حقی نداشتند؛ و اسلام نیمی از حق آنان را داد؛ و ما می‌خواهیم بقیه حق آنان را بدهیم‼️ درباره اینکه آیا این گونه موارد، مصداق ظلم و تبعیض است یا طراحی پیچیده‌ای است که سرجمع آن کاملا مساوی می‌شود، ان شاء الله در آیات بعد تبیین خواهد شد؛ ⛔️اما این آیه به عنوان مقدمه بحث فوق، خط بطلانی است بر این تصور ناصواب: این آیه تصریح دارد به اینکه از آن حیث که زن و مرد سهمی در اموال میت دارند و سهمشان هم کاملا معین است هیچ فرقی بینشان نیست. پس این گونه نیست که خداوند فقط نصف حقوق زن را بخواهد به او بدهد؛ و از این رو اگر بعدا تفاوتی در برخی زمینه‌های حقوقی بین این دو مطرح می‌شود به خاطر ملاحظات دیگری است؛ نه اینکه فعلا از حیث سهم بردن یکی لیاقت کمتر یا بیشتری داشته باشد. 🤔این بیان دو مرحله‌ای از احکام ارث (که ابتدا بر برابری آنان در اصل مطلب تاکید می‌شود و سپس سراغ ریزه‌کاری‌های تفاوت می‌رود) شبیه آن است که مثلا در پزشکی یکبار توضیح می‌دهند که فلان دارو برای معالجه فلان بیماری است؛ ویکبار دیگر در مقام تجویز برمی‌آیند و برای افراد، مقدارهای متفاوتی از آن دارو را تجویز می‌کنند. این تفاوت گذاشتن به تناسب وجود برخی تفاوت‌های دیگر بین افراد (مانند سن، وزن و ...) است، نه از حیث تفاوت در اصل اثر داشتن این دارو در افراد. یعنی تفاوت‌های واقعی بین خود افراد اقتضائاتی دارد، که رعایت آنان، عین عدالت است، نه به معنای نابرابر دانستن زن و مرد و ترجیح یکی بر دیگری. ✅مثلا بر اساس اقتضای نظام خلقت، و فراتر از هر قرارداد بشری، این زن است که می‌تواند و باید باردار شود و نه مرد، این صرفا ناشی از نسبت خود بارداری با زن و مرد بودن است؛ نه اینکه نسبت بارداری با زن و مرد علی السویه باشد و به خاطر زورگویی مردان و تبعیض و ... آن را برعهده زن قرار دهند❗️ طبیعتا وقتی نظام خلقت، برای شکل‌گیری‌ِ خانواده، چنین باری را بر دوش زن می‌دهد؛ طبیعی است که یک قانون‌گذار حکیم، با برخی قوانین خود بار سنگین مشابهی را بر دوش مرد قرار دهد، که اینجاست که نفقه و تامین هزینه‌های خانواده بر دوش مرد واجب می‌شود؛ و به تبعِ این مساله، همین طور تفاوت‌های حقوقی‌ای به لحاظ حقوق و مسئولیت‌ها پیش می‌آید که اگر کسی نگاه کلان داشته باشد می‌فهمد که رعایت این تفاوتهاست که به عدالت بین زن و مرد می‌انجامد، نه نادیده گرفتن آنها. 📝خلاصه اینکه در طراحی حقوقی باید دقت فراوان داشت که حیثیت قراردادی و اعتباری در کجا دخالت می‌کند و کجا تابع تفاوت‌های واقعی است؛ و نه این را به بهانه آن نادیده گرفت و نه آن را به بهانه این. این آیه تصریح می‌کند که در ارث همه چیز به اعتبار نیست؛ همان گونه که تقدم خویشان بر غریبه‌ها در ارث یک امر واضح و غیر قابل مناقشه است (و نظام مارکسیستی که می‌خواست این را انکار کند در همینجا به زمین خورد)، اصل ارث بردن و سهم داشتنِ چه زن و چه مرد، امری ضروری است؛ و ان شاء‌الله در آیات بعد خواهیم دید که همان طور که صرف خویشاوندی موجب نمی‌شود که سهم‌الارث همه خویشاوندان یکسان باشد (همه می‌فهمند که حق فرزند از ارث با حق مثلا عموزاده‌ها باید متفاوت باشد)، صرف اینکه زن و مرد هر دو باید ارث ببرند معنایش این نیست که حتما در همه شرایط و در هرگونه نسبتی سهم آنان مساوی خواهد بود: بلکه به اقتضای تفاوت نسبت‌ها گاه سهم زن و مرد مساوی می‌شود (مانند مادر و پدر) و گاه سهم یکی بیشتر و سهم دیگری کمتر می‌شود. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 5️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» آیا قوامیت مردان بر زنان، فقط ناظر به عرصه خانواده است، یا عرصه جامعه را هم شامل می‌شود؟ 💠نکته تخصصی : 📝محدوده ( یا )؟ 🔹برخی بر این باورند که «تصدی امور زنان توسط مردان» ناظر به مطلق مردان و زنان (اعم از درون خانواده یا در کل جامعه) می‌باشد. اینان غالبا «تفضیل بعضهم علی بعض» را به معنای تفضیل مردان بر زنان گرفته‌اند و گفته‌اند چون مردان در قوه تعقل و متفرعات آن، مانند شدت عمل و تحمل در شدائد و ...، قوی‌ترند، و حیات زنان حیاتی احساسی‌تر است که با لطافت و رقت گره خورده، پس قوامیت مردان بر زنان به عرصه ازدواج و خانواده منحصر نمی‌شود، و در نتیجه اساساً مدیریت امورات جامعه باید در دست مردان باشد و بویژه در امورات عامه اجتماعی مانند حکومت و قضاوت و جنگیدن که نیازمند قوت تعقل ویا شدت و قوت بدنی است، فقط مردان باید متصدی شوند (المیزان، ج4، ص343-344)؛ چنانکه در سنت و سیره نبوی [و سیره علوی] هم مشاهده نمی‌شود که ایشان امارت منطقه‌ای یا منصب قضاوت را به زنی داده باشند یا در غزوات زنان را راهی کرده باشند (همان، ص347) و حتی برخی گفته‌اند که به همین جهت است که امامت و نبوت فقط در مردان قرار داده شده است. (متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص28) ؛ و شاید مویدی از درون آیه این باشد که از تعبیر «رجال» و «نساء» (و نه تعابیری مانند «ازواج»‌ و ...) استفاده کرده است. در مقابل: 🔸برخی اصرار دارند که قوامیت مردان بر زنان، محدود به عرصه خانواده است. اینان می‌گویند دو دلیلی که برای این قوامیت آمده، بر این مدعا دلالت می‌کند. ▪️اولا همین که تعبیر «بعضهم علی بعض» آورد و نفرمود «فضّل اللهُ الرجالَ علی النساءِ»، پس مراد، تفاضل طرفینی مرد و زن است، یعنی «برتری‌هایی مرد بر زن دارد و برتری‌های دیگری زن بر مرد دارد»، که مهمترین کارکرد این برتری‌های متقابل، استحکام پیوند خانوادگی است؛ و ▪️ثانیا انفاقی که مردان می‌کنند ناظر است به مهریه و نفقه، که باز در درون خانواده است؛ و از این رو، این آیه در خصوص به دست گرفتن تصدی امور مردان توسط زنان در جامعه (مانند مساله حکومت) ‌ساکت است [یعنی اگر کسی بخواهد منکر ورود زنان در عرصه حاکمیت شود باید ادله دیگری بیاورد و نمی‌تواند صرفاً بدین آیه استناد کند.] (شهید ‌مطهری در نظام خانوادگی اسلام، ص18-24 و 32-38) 🤔درباره دلیل اول قبلا بیان شد که تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ ظرفیت هر دو معنا را دارد. 🤔درباره دلیل دوم هم اگرچه در ظهور اولیه، آیه دلالت بر نفقه مرد در خانواده دارد، اما شاید طرفداران دیدگاه اول، با توجه به اینکه کلمه «أنفقوا» منحصر به مهر و نفقه اصطلاحی نیست و شامل مطلق هزینه کردنها می‌شود و در اغلب جوامع (دست کم تا پیش از یک قرن اخیر، و چه بسا حتی امروزه) عموما مردان هستند که با مشاغلی که به دست می‌گیرند، هزینه‌های اجتماعی را پرداخت می‌کنند و اقتصاد جوامع را می‌گرداند، مدعی شوند که این فراز از آیه هم می‌تواند منحصر به خانواده نباشد. 🤔موید دیگری که بر ترجیح دیدگاه دوم می‌توان آورد این است که ادامه آیه درباره زنان مطیع و ناشزه سخن می‌گوید، که بوضوح ناظر به زن و شوهر (قوامیت درون خانواده) است؛ هرچند دیدگاه اول می‌تواند چنین دفاع کند که آیه ابتدا یک وضعیت عمومی جامعه را شرح می‌دهد و از این وضعیت، در ادامه آیه، برای روابط درون خانواده نتیجه‌ای می‌گیرد. 💢با این مقدار که بیان شد، و با توجه به احتمالاتی که برای تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ در تدبر قبل گذشت، شاید حداکثر بتوان گفت که دیدگاه دوم أظهر از دیدگاه اول است، اما با صرف استناد به ظهور آیه (بویژه با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا ) نمی‌توان دیدگاه اول را یکسره کنار گذاشت. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
متن سخنرانی با عنوان فهم پدیده ، از تا در همایش قهرمان بدون مرز دانشگاه باقرالعلوم ع 20 بهمن 1398 @souzanchi
هدایت شده از یک آیه در روز
. 🔟 «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» غالبا متدینان به لغزش تفریط در دینداری (اینکه انسان به خاطر سهل‌انگاری و ... به احکام دین عمل نکند) حساسیت دارند؛ اما یکی از لغزشگاههای مهم دینداری که بسیار مورد غفلت واقع می‌شود و تشخیص آن نیز دشوارتر است، افراط در دینداری است؛ یعنی انسان بخواهد در دینداری از خدا و رسولش هم جلوتر بیفتد؛ که از معروفترین جلوه‌ این امر تحت عنوان «خشکه‌مقدسی» یاد می‌شود؛ اما منحصر در آن نیست. این مساله بقدری مهم بوده که بعد از اینکه دستور می‌دهد که چیزی را بر خدا و رسولش مقدم ندارید، دوباره تاکید می‌کند که تقوا و مراقبت از حد و مرزهای الهی را پیشه کنید؛ یعنی همین که انسان به خیال خود بیش از صاحبان اصلی دین، دغدغه دین داشته باشد و کاسه داغتر از آش شود نوعی بی‌تقوایی است. 📝نکته تخصصی : ✍️خطر : ‌(، ‌ و ...) سوره حجرات در سال نهم هجرت نازل شده است؛ یعنی تقریبا یک سال پیش از رحلت پیامبر اکرم ص و در زمانی که تقریبا جامعه اسلامی و حکومت اسلامی به ثبات رسیده و دیگر احتمال فروپاشی آن داده نمی‌شد. شروع این سوره (و چنانکه خواهیم دید یکی از مهمترین محورهای این سوره)‌ هشدار دادن به لغزشگاه بسیار مهمی برای عموم جوامع و حکومتهای دینی است؛ لغزشگاهی که بعدها در هنگام نزول آیه ولایت در غدیر خم به نوع دیگری بر آن تاکید شد که: وقتی که به قوتی رسیدید که کفار از شما ناامید شدند دیگر از آنان نترسید، بلکه از من بترسید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»، یعنی دیگر تهدید اصلی برای شما خطر خارجی نیست؛ ‌بلکه خطر داخلی است؛ ‌یعنی مبادا کاری کنید که خود خداوند شما را رها کند تا به هلاکت بیفتید. آیه اول سوره حجرات (و بلکه کل این سوره) را می‌توان پیشقراول آیه فوق دانست؛ یعنی خداوند در مقام هشدار به مهمترین خطری است که جامعه و امت و حکومت اسلامی‌ای را که حتی پیامبر اکرم ص تأسیس فرموده، تهدید می‌کند؛ و اگر وصیت جدی پیامبر ص که راه گمراه نشدن پس از خویش را در تمسک به ثقلین (قرآن و اهل بیت ع) معرفی کرده بود جدی بگیریم، به نظر می‌رسد مهمترین افتراقاتی که از مسیر اصلی ثقلین رخ داد، بیش از آنکه به خاطر تفریط در عمل به دین باشد، در جریانهای افراطی‌ای بود که چون ظاهر دینی داشتند، مسلمانان انحرافی را که از جانب آنان در دین خدا رخ می‌داد متوجه نمی‌شدند. بی‌تردید اولین انحراف بنیادینی که در اسلام رخ داد و بر خدا و رسول ص جلو افتادند، این بود که دستور خدا و رسول ص را در خصوص جانشینی رسول الله ص یک توصیه شخصی قلمداد کرده و وانمود کردند که تخطی از آن اشکالی ندارد؛ و چون چهره‌های ظاهرالصلاح با سوابق طولانی‌مدت در این جریان حضور داشتند، و بویژه شخص عمر در دوره حکومت خود، بر اجرای شداد و غلاظ احکام شرع از سویی، و پرهیز شخصی از تجمل‌گرایی از سوی دیگر، اصرار داشت، و نیز حکومت را موروثی نکرد، امت اغفال شد؛ و این انحراف در امت اسلام ریشه دواند. در اینجا قصد ندارم ابعاد این انحراف را باز کنم، بلکه می‌خواهم سراغ چند جریان انحرافی افراطی بعدی (مانند خوارج و زیدیه ) بروم که با ظاهر و نمودی بشدت دینی و انقلابی مسیری انحرافی را پیمودند. علت گزینش اینها برای باز کردن این بحث، آن است که اصل انحرافی بودن اولی برای تقریبا اغلب مسلمانان، و دومی برای شیعیان دوازده‌امامی کاملا واضح است؛ اما کمتر از این زاویه مورد عبرت‌گیری واقع شده‌اند؛ در حالی که عبرت‌های مهمی بویژه برای زمانه ما دارد؛ و بیمِ افتادن انقلاب و نظام اسلامی برپا شده در کشور ما در دام این افراط، جدی به نظر می‌رسد. اما به عنوان مقدمه تذکر نکته‌ای لازم است؛ و آن اینکه مقصود از آن است که در دین خدا از خدا و رسول ص جلو بیفتیم؛ ‌وگرنه اگر کسی بکوشد تمام زندگی و اعمال خود را بر مدار دستورات خداوند سامان دهد به هیچ عنوان تعبیر سزاوار او نیست؛ و کسانی که دینداران این‌چنینی را به بهانه افراط مذمت می‌کنند و مایلند که نسبت به برخی از دستورات دین سست‌انگاری و عملا کفرورزی شود (نساء/61 و۸۸-۸۹) به تعبیر قرآن کریم مصداق بارز منافقان‌اند. در این باره قبلا در بحثهای سوره احزاب بقدر کافی توضیح داده شد (مثلا: تدبر ۴ در جلسه ۴۲۰؛ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-1/). @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9179
هدایت شده از یک آیه در روز
. 3️⃣ «یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ» منّت نهادن بر پيامبر، در حقيقت منّت گذاردن بر خداست (خداوند پاسخ منّت بر پيامبرش را آنگونه مى‏دهد كه گويا منّت بر او گذاشته‏اند)؛ و خداوند به اسلام و ايمان و عبادت ما احتياج و نيازى ندارد 📚تفسير نور، ج‏9، ص201 📝نکته تخصصی : رابطه و با اینکه واضح است که ما چون در درک راه سعادت بتنهایی ناتوانیم نیاز به دین الهی داریم که راه سعادت را به ما نشان دهد، چه می‌شود که عده ای گمان می‌کنند که پیامبر ص است که به اسلام آوردن ما محتاج است؟ به نظر می‌رسد ریشه این مساله در نگاه صرفا دنیوی به پذیرش دین است. می دانیم که اساسا دینداری مستلزم کرنش و خضوع انسانها در قبال دعوت یک شخص خاص (پیامبر، کاهن، و ...) است، به نحوی که هرچه او گفت تسلیم باشند. و می‌دانیم که این تسلیم بودن، خواه ناخواه یک قدرت و اقتدار ویژه در زندگی دنیوی برای آن شخص ایجاد می‌کند، که از منظر دنیوی محض، رسیدن به چنین قدرتی آرزوی تمام دنیامداران است. 💢در نگاه دنیامدارانه، طبیعی است که اگر ما به کسی قدرت بدهیم ماییم که بر او منت گذاشته‌ایم؛ این در خصوص قدرتهای سیاسی بسیار واضح است: کسانی که با رأی یا حمایت عده‌ای از مردم به قدرت می‌رسند قدرت خود را وامدار ایشان می‌دانند، و از این رو، آنان بر وی منت دارند. در نظامات دنیوی در این زمینه اگر تفاوتی باشد در نحوه جبران آن منت است، مثلا ➖در نظام‌های اریستوکراسی (اشراف‌سالاری) چون آن عده‌ای که زمینه‌ساز رسیدن وی به قدرت بودند (که در تعبیر قرآنی به عنوان «ملأ» از آنها یاد می‌شود) کاملا محدود و معین‌اند و نقش نسبتا مستقیمی در به قدرت رسیدن حاکم دارند، حاکم در ازای قدرتی که به او بخشیده‌اند آنان را در این قدرت سهیم می‌کند. ➖اما در نظام‌های دموکرسی چون تعداد افرادی که در بخشیدن قدرت به حاکم بسیار زیادند حاکمان عملا به جای اینکه سهم معینی از قدرت را به حامیان خود بدهند سعی می‌کنند اقداماتی را به نفع حامیان خود انجام دهند ویا با وعده و وعید آنان را همچنان از خود راضی نگهدارند ویا ...، و خلاصه به هر طریقی شده آنان را راضی نموده و پایگاه اجتماعی خود را حفظ کنند. در واقع، اگر افراد خود را موظف به اطاعت از یک حاکم می‌کنند و عملا به وی قدرت می‌دهند، آن حاکم هم عملا خود را موطف به منت‌کشی از آنان می‌کند؛ با این تفاوت که مثلا در نظامات آریستوکراسی این منت‌کشی صرفا نسبت به طبقه اشراف انجام می‌شود (از این روست که حتی کسی مثل فرعون، وقتی حضرت موسی ع را رقیب قدرت خویش می‌بیند به منت‌کشی از ملأ اقدام می‌کند و به آنها می‌گوید شما چه دستوری می‌دهید: «يُريدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَما ذا تَأْمُرُون‏» (اعراف/۱۱۰) «يُريدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُون‏» (شعراء/۳۵))، اما در نظامات دموکراسی این منت‌کشی نسبت به عموم جامعه انجام می‌شود. 💢اما مساله بسیار مهم این است که کسی که واقعا از طرف خداوند ماموریتی برای خود قائل باشد از این قاعده خارج است؛ زیرا هدف اصلی‌اش کسب قدرت نیست، بلکه کمک کردن به مردم است برای رسیدن به سعادت حقیقی خود. اما مشکل در اینجاست که وی اگر بخواهد آن تعالیم خداوند توسط مردم عمل شود چاره‌ای ندارد جز اینکه مردم را به اطاعت از خویش بخواند (عبارت «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ: تقوای الهی در پیش گیرید و از من اطاعت کنید» ترجیع‌بند سخن تمام پیامبران در سوره شعراست که در آیات ۱۰۸ و ۱۱۰ و ۱۲۶ و ۱۳۱ و ۱۴۴ و ۱۵۰ و ۱۶۳ و ۱۷۹ تکرار شده است)، و اجابت مخاطبان خود بخود زمینه قدرت را برای آنان فراهم می‌آورد و از این جهت در ظاهر کارهای آنها شبیه کارهای قدرت‌طلبان می‌شود، لذا همواره دشمنان پیامبران، همواره ایشان را به قدرت‌طلبی متهم می‌کرده‌اند: «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» (مومنون/۲۴). @yekaye 👇ادامه مطلب👇