eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
433 عکس
63 ویدیو
30 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب فقط با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
1 ♻️ زمان حضور حاج آقا در مدرسه خیلی کوتاه بود ولی همین مقدار کم کافی بود تا بچه ها به لحاظ معنوی شارژ شوند. حاج آقا از لحظه ورود به مسجد اذان و اقامه گفتن را شروع می کرد، به سجاده که می رسید تحت الحنک رو باز می کرد و می گفت: الله اکبر... 💢 الله اکبر که می گفت انگار واقعا می شدیم... همه... ♻️ . همه انتظار می کشیدیم تا مغرب شود و وقت نماز. حاج آقا آنچنان نماز را با همه وجود و حضور می خواندند که را در کام خود حس می کردیم و با آیه آیه ای که می خواندند اوج می گرفتیم. 🔻🔻 بسیاری از مواقع در نماز سوره "اذا زلزلت" و "القارعه" می خواندند، وقتی به این آیات می رسیدند که: "و من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره" "و اما من خفت موازینه فأمه هاویه" ⛈🌨 همه وجودمان را فرامیگرفت و گویی خود را در محضر حقیقت آیات می دیدیم، حاج آقا هنگام قرائت این آیات و مکث ممتد ایشان در این لحظات همه را به تنبه وا می‌داشت و را در گلوی همه می نشاند. ♻️ ما با نمازهای حاج آقا بود که این آیات را تازه درک کردیم و معنای آن ها را با همه وجود لمس کردیم. واقعا . بعد نماز احساس می کردیم چقدر آرامش گرفته ایم، چقدر خدا را و گفتگو با او را دوست داریم.. @taalighat
2 ♻️ گفتم نماز های حاج آقا مرتضی مثل درس اخلاق بود. اصلا خودش اثر تربیتی و روحی بر روح بچه ها داشت. وقتی داخل مسجد می شد، عمامه را از کناری باز می کرد و تحت الحنک می انداخت و زیر لب اذان و اقامه می گفت، سر سجاده که می رسید، تکبیر گفته بود. ♻️شب هایی که در نماز سوره (إذا زلزلت) می خواند، حال و هوای همه تغییر می کرد. با گلوگیری می گفت: (فمن یعمل مثقل ذره خیرا یره، و من یعمل مثقال ذره شرا یره) همه احساس می کردند، در پیش است... ♻️ بعد از نماز ها بچه ها دور سجاده حلقه می زدند. تا یک ربع بعد از نماز سر سجاده جواب سوالات بچه ها را می داد. بچه هایی که سوال داشتند، زودتر سلام نماز را می گفتند و با سرعت خود را کنار سجاده می رساندند. ای که بعد نماز می دیدی، دو دستی بود که از بالای چشم های حاج آقا به پهنای صورت کشیده می شد تا هایش را پاک و پنهان کند، ولی سرخی چشم ها گواه شیدایی او بود. ♻️ نماز ها را متناسب با حالش می خواند. شاید دو نماز شبیه هم به سختی بین نماز هایش پیدا می شد. گاهی طولانی و گاهی کوتاه. اما در همه یک وجه مشترک وجود داشت: 🔻🔻 انگار با خدا صحبت می کرد... این عشق را همه حس می کردند...همه.... @taalighat
📣📣 بزودی چند قطعه فیلم کوتاه از پیرغلام سیدالشهدا مرحوم در کانال بارگزاری خواهیم کرد. @yadhaa
3 ♻️ من دوران را به دو مقطع معنوی تقسیم می کنم. معصومیه زمان حاج آقا مرتضی و معصومیه بعد از حاج آقا مرتضی. احساس من و خیلی هایی که مثل من این دو مقطع را درک کرده اند، همین است. ♻️ دورانی که حاج آقا مدرسه می آمدند، معنویت را در زندگی بچه ها لمس می کردیم. اصلا بچه ها در بودند. حواسشان بود. شور و نشاط معنوی بچه ها دیدنی بود. هر شب دیدن حاج آقا این نشاط را بیشتر می کرد. ♻️ زمانی که حاج آقا معصومیه می آمدند، آن قدر بچه ها احساس محبت و عطوفت و نسبت به ایشان داشتند که با شوق برای نماز به مسجد می آمدند. حاج آقا بچه ها را واقعا دوست داشت. این محبت را کتمان نمی کرد. بچه ها هم حاج آقا را خود می دانستند. مشکلات زندگی و ابهام های معنوی و سوالات تحصیلی و همه چیز خود را از حاج آقا می پرسیدند. حاج آقا بود. ♻️ معمولا بیشتر شب ها بعد از نماز چند دقیقه ای صحبت می کردند. گاهی از مسائل سیاسی، گاهی یک خاطره از آیت الله بهجت، گاهی یک روایت کوتاه، گاهی یک توصیه ی طلبگی، گاهی هم یکی از اتفاقات معنوی شخصی....هر صحبت مثل شعله ای در دل بچه ها روشن می ماند تا دوباره فردا شب بیاید و در دل این شعله بدمد. ♻️ بعد از نماز از مدرسه تا موسسه امام (ره) پیاده می رفت، ولی نه تنها... بچه هایی که نوبت سوال کردن به آن ها نرسیده بود تا دم موسسه با او می رفتند. بین راه شاید گاهی ده نفر دور حاج آقا حلقه زده بودند و مردم با تعجب نگاه می کردند که این فرد کیست که طلبه ها دور او می چرخند؟ @taalighat
24.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ♻️ شعرخوانی پیرغلام سیدالشهدا مرحوم 🔅 که در صف شهدا ماه پاره است 🔅خونش به روز حشر به هردرد چاره است... 🔆 محکم بگیر رشته قنداقه اش به دست 🔆 است اگر شیرخواره است ✅ یک توصیه کاربردی: هر روز بیاندازید... @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4 ♻️ یکی از رفقا از قم اومده بود. باهم رفتیم دیدن . خیلی گفتگو شد. تا اینکه رفیق ما سوالی از حاجی پرسید که عجیب بود. گفت حاج آقا شما تا حالا علیه السلام رو ⁉️⁉️ 🔆 من تو دلم گفتم آخه این چه سوالی بود. خوب چی جواب بده حاجی. ♻️ هنوز تو بهت از این سوال بودم که یکدفعه حاجی گفت: آره دیدم، مگه شما ندیدید؟ 🔆 بهت من چندبرابر شد. حاجی چی داره میگه؟ بعد ادامه داد: همه زندگی من حسینه، من تو همه لحظات عمرم وجود امام رو حس کردم. دیدن با چشم ظاهر که مهم نیست. برکت زندگی من، راه حل مشکلات، نعمت هدایت، و... همه از امام حسین بوده‌... این یعنی تو همه ی زندگی من بوده و من همه جا حسین را دیدم. 🔻🔻 حاجی با همه وجود نقش و حضور رو توی زندگی حس می کرد و به اون ایمان داشت. حاجی همیشه به ما درس می داد. 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4 🔻🔻 هوای آقای ما را داشته باشید... ♻️ یک شب بعد از نماز عشاء یکی از بچه های زنجان برای آمد پیش حاج آقا مرتضی... عمامه را داد به دست حاج آقا 🔹🔹 حاج آقا عمامه را گرفت و دعایی خواند و عمامه رو بر سرش گذاشت و در چشمانش حلقه زد، با گریه رو به اون طلبه کرد و با لهجه شیرین اصفهانی گفت: 🔆 هوای آقای ما رو داشته باشید، ، کمکش کنید... @taalighat
13.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ♻️شعرخوانی دلسوخته آستان اباعبدالله مرحوم 🔆 رفتم به لب دریا، چشمم ز غمش تر بود 🔆 از داغ غمش پیدا، عکس علی اصغر بود @yadhaa 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 https://eitaa.com/joinchat/4003725374Ce60d538cb7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️ مهدی مطلبی کربکندی، سال 1364 در تهران به دنیا آمد. در مدرسه علم و فرهنگ دکتر حدادعادل تحصیل کرد و 1382 وارد حوزه علمیه قم و مدرسه معصومیه س شد. ♻️ بین بچه های معصومیه معروف بود به . برای بچه ها نقش داداش بزرگتر را داشت. مهربان بود و خوش اخلاق، مودب بود و اهل مزاح، درس خوان بود و پرتلاش، بود و روضه خوان. همه این ها باعث شده بود بشود . ♻️ در معصومیه مسئول بود. اصلا از اول جنس شهدایی داشت، یادواره برای شهدا، احیای خاطرات شهدا، ترویج شهدا... دغدغه اش بود. ♻️ سال 92 با شروع و خسارت های متعددی که نصیب کشور شد پا در عرصه روشنگری گذاشت، چند جلد کتاب نوشت و ده ها سخنرانی کرد و در نهایت 24 خرداد 94 در مسیر سفر به کردستان برای سخنرانی، در سانحه ای شد. 🔻🔻 بزودی خاطراتی از ایشان منتشر خواهیم کرد. 🆔 @taalighat