🔰 تفاوت فلسفه یونان با فلسفه اسلامی
✍️ دکتر نصرالله حکمت
🔸#فلسفه_اسلامی، یعنی آنچه فیلسوفان مسلمان از کِندی و فارابی به اینسو باعنوان فلسفه اسلامی محقق کردهاند، ماهیتاً با فلسفه یونان متفاوت است. به این دلیل که آنچه در یونان و آتن پدید آمده، فلسفه بهمعنای خاص آن و تفکری است که در مواجهه با سوفسطاییان تحقق یافته است؛ یعنی مواجهه فیلسوف یونانی مانند سقراط و افلاطون با تفکر سوفسطایی.
🔹وقتی در جهان اسلام درباره نخستین فیلسوف مسلمان مطالعه میکنیم، متوجه میشویم وجه غالب بر تفکر روزگار کندی و فارابی و حتی ابنسینا، تفکر سوفسطایی نبوده است. در واقع مواجهه فیلسوف مسلمان، مواجهه با پیامبر(ص) و فضای ایمانی است. در نتیجه، مواجهه با تفکر سوفسطایی اقتضای قدرت #عقل را دارد. در واقع فیلسوف میخواهد عقل را در اوج درخشندگی و قدرت خود مطرح و همه بالقوههای عقل مستقل بشری را بالفعل کند.
💢مواجهه با تفکر #سوفسطایی، این ضرورت را دارد که عقل در اوج درخشندگی خود مطرح شود، اما وقتی فیلسوف مسلمان مواجههاش با پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و میخواهد نسبت میان پیامبر(ص) و فیلسوف و جایگاه عقل را در ارتباط با وحی پیدا کند، طبعاً این نحوه مواجهه، اقتضای نقادی عقل را خواهد داشت و نه برجستگی آنرا.
🔸عقلشناسی کندی، فارابی و ابنسینا، #نقادی_عقل است. در واقع همه تلاش کندی، فارابی و ابنسینا برای مشخص کردن میزان توانایی عقل و نسبت آن با پیامبر(ص) است. به این معنا که آیا این عقل با پیامبر(ص) توافق دارد؟ یا در بخشهایی تعارض دارد؟ در صورت تعارض، تکلیف چیست!
⚜️ @taammolat74
🔰 اعتباریات علامه(ره) مبنای طرحی فلسفی برای فرهنگ
✍️ علیاصغر مصلح
🔸«ادراکات اعتباری» #علامهطباطبائی در مسیر بحثی معرفتشناسی به اندیشه درمیآید، اما موضوع ادراکات اعتباری را نباید به قلمرو معرفتشناسی محدود کرد. بهنظر میرسد که علامهطباطبائی این بحث را در پیِ درکی نو از انسان و جهان و با تنفس در فضای فکری عالم معاصر مطرح کردهاند.
🔹برای کشف چنین دریافتی باید بهجای تمرکز ذهن بر ادراکات اعتباری، به قلمرو «#اعتباریات» توجه کرد. اگر مقالة ششم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را با توجه به سیر افکاری که در غرب شروع شده و به تأملات فلسفی دربارة «#فرهنگ» منجر شده، مطالعه کنیم، درستی این برداشت آشکارتر میشود.
🔸اگر به زمینه پیدایش اندیشة متفکرانی چون "ویکو"، "روسو" و "هردر" دربارة تمدن و فرهنگ توجه کنیم و نحوة تقّرب این متفکران به حوزة فرهنگ را دنبال کنیم، آنگاه بهتر میتوان به سبب تقّرب علامهطباطبائی به پرسشهایی که ادراکات اعتباری پاسخی برای آنهاست، پی برد. اگر با این شیوه، نظریه ادراکات اعتباری را قرائت کنیم و به شباهتهای دریافتها و در عینحال زمینههای تاریخیِ متفاوت توجه داشته باشیم، امکان آغاز گفتگویی جدید در مورد «فرهنگ و مقومات آن»، بین تفکر اسلامی و تفکرات برخاسته از فرهنگ اروپایی فراهم میشود.
💢 کار مرحوم علامه در این بحث گستردن مباني #فلسفه_اسلامي به منظور فهم #عالم_مدرن و معاصر و مناسبات حاکم بر آن است. قرار گرفتن بحث ادراکات اعتباری در ادامه بحث «پيدایش کثرت در ادراکات»، نشاندهنده مواجهه آن متفکر با یکي از بزرگترین مسائل دوره مدرن، یعني درک اسباب تکثر در فرهنگها، ارزشها و هنجارهای غالب در تاریخ و#عالم_انساني است.
🔹آغاز بحث از اعتباریات، آغازکردن از کف انسان و از جایي است که فرهنگ شروع میشود. با توجه به زمینه پیدایش تفکر فلسفی درباره فرهنگ که از قرن هجدهم آغاز شد، میتوان بحث اعتباریات علامه را آغازی برای ورود به فلسفه فرهنگ دانست. برای آغاز چنین بحثی باید بپذیریم که قلمرو اعتباریات همان قلمرو #فرهنگ است.
⚜️ @taammolat74
تاملات
🔰 آیا میتوان از بن بست فلسفه اسلامی سخن گفت؟ 📍 فرض کنید به شما بگویند سه مفهوم از ادبیات فلسفه اسل
✔️ [ادامه...]
🔸شاید در مقابل این سخن کسی بگوید، این چنین مسائلی مربوط به حوزه #فلسفه_اخلاق و #حقوق و #سیاست و ... است و عمده تلاش فیلسوفان مسلمان مباحث متافیزیکی است و اساسا سوال صحیح نیست. این پاسخ در حقیقت به ما می گوید هر سوالی را از فلسفه اسلامی نباید پرسید، اما مگر می شود پرسش های زندگی را به حالت تعلیق در آورد تا هرگاه مناسب حال #فلسفه_اسلامی بود، پرسیده شوند؟
🔹 شاید بتوان یک اشکال دیگر را هم بیان کرد. اصلا کار فلسفه این نیست که در مورد این موارد جزئی صحبت کند، بلکه #فلسفه مبادی کلی را طرح می کند که بر اساس آن می توان این موارد جزئی را هم تحلیلی کرد. فلسفه اسلامی هم نگاه کلانی به انسان دارد و انسان شناسی هم پایه ای برای طرح و بررسی این مسائل است. به نظر می رسد این صحبت قابل تامل است، اما بگذارید با یک مثال کاریکاتوری کمی این صحبت را به چالش بکشیم!
🔸فرض کنید که شما ماشین خود را برای تعویض روغن به آپاراتی برده اید، در حین کار استاد به شاگردش می گوید پیچ کارتل را ببند، شاگرد پیچ را آنقدر می پیچاند که پیچ هرز می شود! استاد بر سر شاگرد فریاد میزند که چرا پیچ را هرز کردی؟ شاگرد پاسخ می دهد مشکل از من نبود، مشکل از جنس چینی پیچ بود! بعد استاد می گوید، خیر مشکل از مبدا فاعلی بود نه مبداء قابلی! بعد شاگرد ضمن برشمردن انواع فاعل این اشکال را مطرح می کند که اصلا در عالم تحت قمر فاعلیت حقیقی شکل نمی گرد! بعد استاد با طرح جهان بینی ارسطویی، اصرار بر شان محرک بودن فاعل می کند و بعد شاگرد ... و در پایان نتیجه می گیرند اگر #ارسطویی به پیچ بستن نگاه می شد پیچ خراب نمی شد!
🔹 به نظر می رسد با این نگاه فلسفه اسلامی بتواند در مورد هر پدیده ای صحبت کرد و کوشش برای پایه گذاری #علوم_انسانی /تجربی اسلامی هم بر اساس همین نگاه باشد. اما آنچه که در این نگاه مغفول است، این است که، بازهم همچنان ما در مورد آن پدیده صحبت نکرده ایم بلکه، آن پدیده را "از آن حیث" که تحت یکی از مفاهیم آن فلسفه قرار گرفته است بررسی کرده ایم.
💢در اینجا می توان سوال جذاب اما دشواری را مطرح کرد که آیا هیچگاه ما با "خود پدیده" مواجه می شویم یا همواره پدیده را از دریچه ی "حیثیتی" می بینیم و " خود این "حیثیت ها" آیا "فی نفسه" هستند و یا نه و سوالهای بسیار دیگری را می توان طرح کرد. با تمام این صحبت ها باز مسئله حل نمی شود چرا که ما را دوباره به نقطه ی آغاز می رساند، به عبارت دیگر، حیثیت هایی که در فلسفه اسلامی حضور دارند و قرار است پدیده به قید آنها تبیین شود، همان مفاهیم آن هستند که برای تبیین پدیده های جهان امروز چندان کارآمد نیستند.
⚜️ @Taammolat74