🔰 تاخر فرهنگی و خودروهای برقی
✍️ محمد سلیمی
🔸ما در مواجهه با بسیاری از پدیده های نوظهور دچار #تاخّر_فرهنگی هستیم. یعنی قبل از این که فرهنگ آن پدیده به ما برسد و یا در ما ایجاد شود، سر و کله خودش پیدا می شود و باعث #ناهنجاری های فراوانی می گردد؛ و ما سالیانی را در برطرف کردن #عوارض ناشی از آن به خود می لولیم و تباه می کنیم.
🔹یکی از دلایلی هم که #جامعه و #مردم ما به برخی از نوپدیدها رو نمی آورند همین مساله است. به طور مثال یک هو با چیزی به نام "خودروهای برقی" مواجه می شوند که کار از کار گذشته و بدون شناخت نسبت به جوانب اش ناچارند به آن تَن در دهند. خوب یا بد، آن پدیده به سرعت می آید و خودش و فرهنگش، همه را زیر می گیرند و در افق محو می شود.
🔸یک بابایی در گوشه ای از عالَم نشسته و گفته چگونه می شود وسیله نقلیه ای ساخت که فرضاً آلایندگی نداشته باشد و کمترین آسیب محیطی را دارا باشد، نهایتا رسیده به مدل های برقی. ما کجای این #جغرافیا هستیم؟ همیشه رده دومی بوده ایم و مصرف کننده. اصلن نشسته ایم فکر کنیم که آیا برای حمل و نقل می توان به مدیوم های دیگری هم رسید؟ اگر #جهان ما صرفاً مادی نیست، آیا می توان به مقوله حمل و نقل و جابه جایی، غیرمادی نگریست؟؟؟
اساسا تا وقتی که مدل ها بومی نشده اند و اورجینالیته خودمان را نَجُسته باشیم تا ابدالدهر جهان چندمی" خواهیم ماند.
🔻پ.ن: به بهانه تلاش دوستان عزیزم در طراحی و تولید #خودرو_برقی.
#خودرو
#فرهنگ
#تسلا
#tesla
⚜️ @taammolat74
تاملات
👥 #گفتگو 🔰 نظر شما درباره مرحوم شجریان چیست؟! در این روزگار مصرف -که همه چیز و همهکس را
🔰شجریان: بهصحنهآوردن میراث
✍️ حسام سلامت
🔸بیایید باری دیگر از خود بپرسیم اهمیت شجریانبودن در چیست؟ به نظرم میرسد چنین پرسشی در گرو پرسش دیگری است: شجریان چه کرد؟ اینگونه هم میتوان پرسید: با شجریان دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟ به چشم من چنین میآید که به میانجی شجریان بخش چشمگیری از میراث ما به صحنه آمده و در صدای او طنین انداخته است.
🔹اهمیتی ندارد ارزیابی هر یک از ما در قبال این میراث چه باشد. آنچه در اینجا مهم است خودِ این میراث است، میراث در کلیتاش، که مستقل از فاصلهی همدلانه یا انتقادی ما نسبت به آن «هست»، آنجاست، در انتظار خواندهشدن. حق داریم از خود بپرسیم میراث چیست؟ شاید بیجا نباشد اگر بگوییم میراث در حُکم تمامیتِ ناهمگنی از خاطرات «ملی» و فرادادهای تاریخی است که چه بخواهیم چه نه همچون قسمی «حافظهی جمعی» با ما میماند.
💢میراث، به این اعتبار، «باقیمانده»ی گذشته است، آنچه به رغم گذشتگیاش از سپریشدنِ فراموشکارانه تن میزند و پشتِ سر گذاشته نمیشود، دستکم نه به تمامی، و پیوسته، در اشکال مبدعانه و صورتهای خلاقانه، بازمیگردد و افق فهم تاریخی ما از خودمان را برمیسازد.
🔸با صدای شجریان بُرشهایی گزیده از این میراث تاریخی بر صحنه احضار میشوند تا در اکنون ما به جریان بیافتند، تا به یاد آورده شوند، یادآوریای که هرچند آنقدرها معاصرسازانه یا واسازانه نیست و از این حیث، همواره بار «سنت» را با خود حمل میکند اما اینقدر هست که مخاطبان آن صدا را وامیدارد که دستکم با بخشی از گذشتهی خود تجدید دیدار کنند و با آن چشم در چشم شوند.
🔹با شجریان این خودِ «#فرهنگ» است که سهم چشمگیری از نیروی اندوختهی تاریخیاش را عرضه میکند تا بلکه خود را از فراموشی نجات دهد. لحظههایی از این میراث فرهنگی، از این باقیماندهی گذشته، که به صحنه آورده میشود تا در برابر دیدگان کنجکاو و مشتاق ما معاصران ژست بگیرد احتمالاً ماندگارترین لحظات حیات تاریخی چندپارهی ماست: از سعدی و عطار تا مولانا و حافظ، از نیما و اخوان تا سایه و شفیعی، و بسیارانی دیگر.
🔸و صدالبته چه لحظههایی از این میراث که بیرون ماندهاند. ماندگاری صدای شجریان، اگر اساساً چنین چیزی در کار باشد، از ماندگاری این میراث است. با اینهمه، کسی نمیداند آیندهی میراث چه خواهد بود، در خود فرو میرود و سیاه میشود یا چهره میگشاید و نو به نو خوانده میشود، به ویژه به دست کودکان.
#شجریان
⚜️ @taammolat74
♨️ اهمیت فرهنگ در سخنان دیروز مقام معظم رهبری:
در باب #فرهنگ هم همین جور؛ مسئولین فرهنگی باید تلاشهای هوشمندانهای بکنند. گاهی حجم کار فرهنگی ما زیاد است، لکن بایستی فعّالیّت هوشمند باشد؛ یعنی بدانیم کجا نیاز به چه چیزی است، به کدام کار فرهنگی [نیاز] است، برویم سراغ آن کار؛ که اگر این کار انجام بگیرد، به نظر من این سه مقوله، یعنی مقولهی اقتصاد، امنیّت، فرهنگ، سه مقولهی اساسی است که میتوان اینها را با تدبیر، با هماهنگی، با پیگیری [پیش برد].
⚜️ @taammolat74
🔰 اعتباریات علامه(ره) مبنای طرحی فلسفی برای فرهنگ
✍️ علیاصغر مصلح
🔸«ادراکات اعتباری» #علامهطباطبائی در مسیر بحثی معرفتشناسی به اندیشه درمیآید، اما موضوع ادراکات اعتباری را نباید به قلمرو معرفتشناسی محدود کرد. بهنظر میرسد که علامهطباطبائی این بحث را در پیِ درکی نو از انسان و جهان و با تنفس در فضای فکری عالم معاصر مطرح کردهاند.
🔹برای کشف چنین دریافتی باید بهجای تمرکز ذهن بر ادراکات اعتباری، به قلمرو «#اعتباریات» توجه کرد. اگر مقالة ششم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را با توجه به سیر افکاری که در غرب شروع شده و به تأملات فلسفی دربارة «#فرهنگ» منجر شده، مطالعه کنیم، درستی این برداشت آشکارتر میشود.
🔸اگر به زمینه پیدایش اندیشة متفکرانی چون "ویکو"، "روسو" و "هردر" دربارة تمدن و فرهنگ توجه کنیم و نحوة تقّرب این متفکران به حوزة فرهنگ را دنبال کنیم، آنگاه بهتر میتوان به سبب تقّرب علامهطباطبائی به پرسشهایی که ادراکات اعتباری پاسخی برای آنهاست، پی برد. اگر با این شیوه، نظریه ادراکات اعتباری را قرائت کنیم و به شباهتهای دریافتها و در عینحال زمینههای تاریخیِ متفاوت توجه داشته باشیم، امکان آغاز گفتگویی جدید در مورد «فرهنگ و مقومات آن»، بین تفکر اسلامی و تفکرات برخاسته از فرهنگ اروپایی فراهم میشود.
💢 کار مرحوم علامه در این بحث گستردن مباني #فلسفه_اسلامي به منظور فهم #عالم_مدرن و معاصر و مناسبات حاکم بر آن است. قرار گرفتن بحث ادراکات اعتباری در ادامه بحث «پيدایش کثرت در ادراکات»، نشاندهنده مواجهه آن متفکر با یکي از بزرگترین مسائل دوره مدرن، یعني درک اسباب تکثر در فرهنگها، ارزشها و هنجارهای غالب در تاریخ و#عالم_انساني است.
🔹آغاز بحث از اعتباریات، آغازکردن از کف انسان و از جایي است که فرهنگ شروع میشود. با توجه به زمینه پیدایش تفکر فلسفی درباره فرهنگ که از قرن هجدهم آغاز شد، میتوان بحث اعتباریات علامه را آغازی برای ورود به فلسفه فرهنگ دانست. برای آغاز چنین بحثی باید بپذیریم که قلمرو اعتباریات همان قلمرو #فرهنگ است.
⚜️ @taammolat74
تاملات
🔰امر مقدس در غرب 📍در سالیان اخیر، در اروپا شاهد توهین به پیامبر(ص) بودیم که واکنشهایی را نیز در پ
✔️ [ادامه...]
🔸باید توجه داشت که #مدرنیته امروز خود به یک سنت متصلب تبدیل شده است و دیگر نمیتوان مسائلی از این دست را مثل سابق ذیل منازعه میان #سنت و مدرنیته طرح و بررسی کرد. اگر چنین بحثی برای اوان شکلگیری مدرنیته موضوعیت داشت، اکنون دیگر موضوعیت ندارد، زیرا خود مدرنیته اینک به یک سنت متصلب و بهشدت محافظهکار تبدیل شده است. مدرنیته امروزه به شعارها و آرمانهایش مثل باز بودن آینده، دیگر اعتنایی ندارد و به آنها پشت کرده و به انگاره پایان رسیده است.
🔹مدرنیته و غرب در ذات خودش #توتالیتر است. غرب اسیر منطق یوروسنتریسم یا اروپامحوری است، یعنی خودش را محور عالم دانسته، تمام جهان را حول محور خود تفسیر میکند. غرب اسیر خودبنیادی است. غرب اسیر منطق شرقشناسی– در معنای ادوارد سعیدی- است. غرب وقتی از #عقلانیت حرف میزند، فقط به یک معنا و مفهوم از عقل و عقلانیت قائل است و هیچ درک دیگری برای شیوههای دیگر عقلانیت قائل نیست. این عقلانیت صرفا عقلانیت منطقمحور وگزارهمحور متافیزیکی است و شیوههای دیگر عقلانیت را به رسمیت نمیشناسد.
🔸 علیرغم همه انتقاداتی که دکتر شجاعیزند به غرب دارند و من به این اعتبار در جبهه ایشان هستم، اما از اینجا راه خود را جدا میکنم که جهان اسلام امروز فاقد یک #نظام_اُنتولوژیک و یک #نظام_اپیستمیکی است که بتواند در برابر غرب کنونی، با تمامی تعارضها و پارادوکسهایش قدعلم کند. فقط در مقام نفی است و در مقام ایجاب هنوز افق تازهای را خلق نکرده است، هنوز به فهم جدید و اُنتولوژی و نظام معرفتشناسانهای جدید متناسب با جهان معاصر دست پیدا نکرده است.
🔹 تعریض بنده به غرب این نبود که چرا بر مدار ایدئولوژیک حرکت میکند. خیر؛ اعتقاد مبناییام این است که زندگی انسانی بدون ایدئولوژی اساسا ممکن نیست. انسان هیچگاه بدون #ایدئولوژی نبوده است و نخواهد بود. غرب را متهم کردم که چرا ایدئولوژیاش را پنهان میکند. مساله، پنهان کردن ایدئولوژی است. مساله، طرح ایده و نظریه پایان ایدئولوژی است و دلیل آن هم از میدان بهدر کردن رقباست. نگفتم که میتوان دولت، #توسعه و #فرهنگ غیرایدئولوژیک داشت که شما میفرمایید اگر آنها ایدئولوژیکند ما هم ایدئولوژیک هستیم. ما ایدئولوژیک هستیم و آن را هم پنهان نمیکنیم و معتقدیم حیات انسانی بدون دین یا ایدئولوژی اساسا ناممکن است.
🔗 برای مطالعه این مناظره جنجالی و پر محتوا اینجا کلیک کنید.
⚜️ @Taammolat74
تاملات
🎥 کلیپ تصویری 🔶 موضوع | درد فرهنگ عبدالکریمی فرهنگ را از منظر فلسفی نقد میکند. 🎙دکتر بیژن عبدالک
🎥 کلیپ تصویری
🔶 موضوع | درد #فرهنگ
🎙دکتر #بیژن_عبدالکریمی
#سیمافکر
🔸 بیفرهنگی درد بزرگی است. بیفرهنگی چیزی نزدیک به تباهی و نابودی است. اما چه کسانی این درد را میفهمند و از آن سخن میگویند؟ ما سخن پیرامون فرهنگ و مشکلات فرهنگیمان را بیشتر از زبان روشنفکران میشنویم. شاید بتوان گفت «نقد فرهنگ» بعد از نقد سیاست اصلیترین سخن روشنفکران است.
🔹اما غالب روشنفکران فرهنگ را از منظری روانشناسانه و جامعهشناسانه و مردمشناسانه نقد میکنند. اینان فرهنگ ما و آثار ظاهری و پراکندهی آن را موضوع پژوهشهای خود قرار میدهند و از نسبت آن با سایر مؤلفههای اجتماعی سخن میگویند و در نهایت آن را بهعنوان سد راه حرکت جامعه معرفی میکنند.
🔸 عبدالکریمی تلاش میکند تا نقد فرهنگ را نه از منظری جامعهشناسانه و مردمشناسانه بلکه از پایگاهی فلسفی پی بگیرد که این سخنرانی نمونهای از این تلاش است. او درد جامعه و فرهنگ دارد و درد بیفرهنگی جامعه را به جان آزموده است، اما این درد او را به زبان رایج روشنفکری نمیکشاند. او اگرچه به سنت روشنفکری (و مخصوصاً «روشنفکری دینی») احترام میگذارد و از امثال شریعتی و سروش با احترام فراوان یاد میکند اما آنان را «نقد عاشقانه» میکند و سعی میکند زبان آنان را به فلسفه نزدیک کند. عبدالکریمی گمان میکند که با آشتی سروش و داوری تفکر و روشنفکری در ایران سامان مییابد.
🔗 برای تماشا کامل این سخنرانی اینجا کلیک کنید.
⚜️ @Taammolat74
تاملات
🎞 کلیپ تصویری | چاووشی میخواند... اما نه چاووشی! ▪️این آهنگ #چاوشی را نمیدونم شندید یا خیر؟...
🔸اگر اثری از دل یک ماشین بیرون بیاید و ما را تا عمق جان متأثر کند، آیا هنوز باید آن را "بیروح" بدانیم؟ واقعا #والتر_بنیامین که ایده «بازتولید مکانیکی» رو داده اگه آلان زنده بود چه طرح و ایدهای برای این وضعیت میگذاشت؟
"بازتولید مکانیکی؟ این دیگر بازتولید روح است!"
🔹والتر بنیامین از "هاله" هنر میگفت؛ آن جنبه منحصربهفرد و غیرقابل تکرار که به واسطه حضور هنرمند به اثر هنری داده میشود. اما حالا در دنیای هوش مصنوعی، آیا این هاله دیگر معنا دارد؟ یا هنر، فقط نتیجهای است که توسط ماشین #بازتولید میشود؟
🔸در دنیای آینده، هوش مصنوعی میتواند #احساسات را شبیهسازی کند، روایتها را بازآفرینی کند و حتی شاید روزی نسخهای از خود ما بسازد که بهتر از ما باشد! اما اینجا یک تناقض بزرگ است: «آیا ارزش هنر و #خلاقیت در نتیجه آن است، یا در فرآیند خلق؟»
🔹راستی، اگر روزی نتوانید بین هنر #انسان و #ماشین تفاوت بگذارید، آیا باز هم به دنبال نام هنرمند خواهید بود؟ اتفاقا این فراتر از مرگ سوژه #رولان_بارت است؛ اینجا #مرگ_خالق مطرح است. هوش مصنوعی نه تنها مولف را به حاشیه میراند، بلکه اساساً مفهوم "خالق انسانی" را بیمعنا میکند.
💢 آیا میتوان اثری را که نه انسان آن را خلق کرده و نه برای انسان طراحی شده، همچنان "هنر" نامید؟ و اگر این اثر بتواند تاثیری مشابه یا حتی عمیقتر بر ما بگذارد، آیا باید آن را به همان اندازه ارزشمند بدانیم؟ این لحظه، آغاز یک چالش فلسفی و وجودی جدید است که نه تنها ایده بارت، بلکه کل تصور ما از هنر و #فرهنگ را به چالش میکشد.
#چاوشی
#اصالت_هنر
#هوش_مصنوعی
⚜️ @Taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | «شانهای برای زلفهای آشفته» طرح حافظ شیرازی برای ساماندهی اندیشه ▪️ اگر از شما بخواهند
🔸او در یک حرکت هنرمندانه، شانهای را در دستان #قلم میگذارد و با آن زلف #سخن را مرتب میکند؛ گرههای آشفتگی را باز میکند و رخ اندیشه را از #نقاب ابهام بیرون میآورد. چه خوش گفته است حافظ، که در نهایت، تمام آنچه درباره نظم و ساماندهی باید گفت، همین تصویر #شاعرانه است: قلمی که دنیای بینظم افکار را به جهان زیبای #دانش بدل میکند.
🔹"رخ اندیشه" در این بیت نمادی است از حقیقتی که در پس حجاب ناپیدایی پنهان است. حافظ با ظرافت، قلم را وسیلهای میداند که این #حجاب را میدرد و حقیقت را آشکار میکند. این اشارهی شاعرانه به نقشی است که نوشتار و زبان در بازنمایی دانش و انتقال آن داشتهاند. اندیشههای پراکنده، بیسامانی را به همراه دارند، اما قلم، این ابزار جاودانه، پلی میسازد میان ذهن و متن، میان #تفکر و #تاریخ.
🔸او قلم را شانهای میداند که زلفِ سخن را از آشفتگی به لطافت و زیبایی درمیآورد. این #استعاره نه تنها نشانگر #هنر و مهارت #نویسندگی است، بلکه به بعد معرفتی قلم نیز اشاره دارد. زلفِ سخن، اگرچه میتواند زیبا باشد، اما اگر شانهای نباشد، درهم و ناشفاف باقی میماند. قلم، با نظمدادن به این آشفتگی، سخن را به ابزاری برای ساختن #فرهنگ، #اندیشه و #تمدن بدل میکند.
🔹آلان که کیبوردها جای قلم را گرفتهاند، شاید نقش آن برایمان کمرنگ شده باشد. دنیای امروز، با تمام شلوغیهایش، بیشتر از همیشه به #قدرت قلم نیاز دارد؛ قلمی نیاز داریم که راهبر باشد؛ قلمی که نه فقط بنویسد، بلکه سامان دهد، نور بیفشاند و #معنا خلق کند. این جنس قلم، هنوز هم نیرویی است که فرهنگ و تمدن را پیش میبرد.
💢 امروز، میان سیلاب واژهها و تصویرها که بیوقفه از صفحهنمایشها جاری میشوند، این پرسش جدیتر از همیشه است که آیا هنوز به شانه زدن زلفِ سخن میپردازیم؟ یا در هیاهوی بینظمی دنیای دیجیتال، رسالت نظم بخشیدن به اندیشه و کلام را فراموش کردهایم؟
⚜️ @Taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | فرهنگ یا سیاست؟ نقطه تمایز بنیادین انجمن حجتیه با اسلام سیاسی ناب؟ ▪️اگر بخواهیم به تفا
🔸 گفتمان انقلاب اسلامی از همان آغاز، تقابل خود را با «#نظام_سلطه» تعریف کرد. این گفتمان، هوشمندانه تشخیص داد که در پس بسیاری از بحرانهای اجتماعی، فرهنگی و دینی، ریشهای عمیقتر نهفته است: ساختارهای قدرت جهانی که در لباس #استعمار و #استثمار، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم بر جوامع مسلط شدهاند.
🔹 در مقابل، گفتمان انجمن حجتیه نقطه تقابل خود را بر محور مبارزه با جریانهای مذهبی مخالف، نظیر #بهائیت، تعریف کرد. این گفتمان با محدود کردن خود به حوزه #فرهنگ، از دیدن تصویر کلانتر بازماند و عملاً در برابر پرسشهای بزرگتری نظیر روابط قدرت، استعمار و استثمار تاریخی سکوت پیشه کرد.
🔸 انقلاب اسلامی بهدرستی دریافت که استعمار و #نظام_سلطه، تنها در اشغال نظامی یا سلطه اقتصادی خلاصه نمیشوند، بلکه این نظامها در لایههای عمیقتر فکری و فرهنگی نیز نفوذ دارند. این تشخیص، جهتدهی انقلاب اسلامی را مشخص کرد و به آن برتری روششناختی داد. چرا که بدون درک عمیق روابط قدرت و نظامهای سلطهگر، هر حرکتی محصور در جریانهای محدود خواهد شد و در نهایت توسط همان روابط قدرت هضم خواهد شد.
🔹 انقلاب اسلامی نه یک #رخداد سیاسی صرف، بلکه نوعی «#گشودگی» به حقیقت وجود بود. این گشودگی، جهان را بهمثابه میدانِ امکانهای نو دید، جایی که حقیقتِ وجودی انسان فراتر از مناسبات قدرتِ تحمیلشده توسط نظام سلطه تعریف میشود. #انقلاب، در پی آن بود که این حقیقت را از اعماق #تاریخ و فرهنگ بیرون کشیده و آن را در میدان جهان احضار کند.
🔸در این نگاه، جهان یک منظره بسته و قطعی نیست؛ بلکه امکانِ #مقاومت، تغییر، و خلق در آن همواره جاری است. در این افق، اسلام ناب، صرفاً یک ایدئولوژی مذهبی نیست، بلکه نحوی از بودن در جهان است که در برابر ساختارهای سلطه و ازخودبیگانگی انسان، مقاومت میکند. انجمن حجتیه در «پنهانشدن از حقیقت» سکنی گزید. آنها به جای مواجهه با افق جهان، در سایههای #سنتِ بسته و ایستا پناه گرفتند.
💢 فارغ از ارزیابی اینکه کدام ایده موفق شده و توانسته پیشبرنده باشد؛ انقلاب اسلامی، #شجاعت_زیستن در میان امکانها را داشت، اما حجتیه بنابه هر دلیلی، در پشت دیوارهای فهم محدود خود باقی ماند. آنچه انقلاب اسلامی را یگانه میسازد، این است که توانست حقیقت را از پستوهای تاریخ بیرون کشیده و آن را به میدان آورد. حقیقتی که نه در سکون، بلکه در پویایی و مبارزه با سلطه، شکل میگیرد. این حقیقت، افقی گشوده است که هنوز هم ما را به اندیشیدن و عمل دعوت میکند.
⚜️ @Taammolat74
#تاریخ اما برای #انسان_ایرانی سرنوشت متفاوتی رقم زده است؛ سرنوشتی که با بار #مسئولیت سنگین #زمانه گره خورده و میطلبید در برابر بیعدالتیها بایستد و قیامی در دل خود به راه اندازد.
این نهال نوپای #فرهنگی، هرچند در معرض آشوب منفعتخواهی و سیاستهای ناسالم نااهلان است، اما ریشهاش با #ایمان و #اصالت درهم تنیده است، بهگونهای که میتواند درختی تنومند از آن برآید. چرا که این #سرنوشت، نباید بر مدار بازیهای کهنه و سردرگم باقی بماند؛ سرنوشتی که باید به دست خود رقم بخورد، سرنوشتی که شایسته این #انسان و #فرهنگ و #تمدن است.
⚜ @Taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | امکان گسست از وضعیت بیافقی کنش انقلابی در مواجهه با ساختارهای ناامیدساز سلسله یادداشت
آیا ما آمادهایم این امکان را به مثابه یک #دعوت وجودی بفهمیم؟ یا باز هم، همچون دیگر بیانیهها، در دام مواجههای تشریفاتی، بروکراتیک و خنثی خواهیم افتاد؟
🔸ما با وضعیت پیچیدهای روبهرو هستیم؛ حوالت امروز حوزه، به نحوی تراژیک با ساختارهای ناامیدساز درآمیخته است. از در و دیوار حوزه، نه #امید، که رکود و تکرار میبارد. ساختارهایی که آدمها را در وضعیت ایستا، محافظهکار و بیافق نگاه میدارند و هر گونه امکان تحول را مسدود میسازند. این ساختارها، همانند مکانیسمهای فکری و نهادی، به تولید مداوم «ناامیدی ساختاری» مشغولاند.
🔹در چنین شرایطی، ما نیازمند آن چیزی هستیم که #آلن_بدیو از آن به عنوان «کنش گسستساز» یاد میکند؛ کنشی که بتواند از دل #نظم موجود، گسستی اصیل و رهاییبخش خلق کند. یک دگرگونی در شیوه #تفکر، زیست، تعلیم و حتی رؤیاپردازی در حوزه. بیانیه رهبری از همین منظر، همچون دعوتی به تولد دوباره حوزه است. اما این دعوت، خود به خود محقق نخواهد شد. برای اینکه این امکان، به فعلیت برسد، باید زمینههای یک کنش وجودی گسترده فراهم گردد. این وظیفه، بر دوش نیروهای انقلابی و #نخبگان حوزهای است که در پی بسط و بومیسازی این پیاماند.
🔸نباید بیانیه در لایههای مدیریتی دفن شود. باید آن را به گفتوگوی عمومی بدل کرد. باید با زبان مردمی، هنرمندانه و اندیشمندانه، مضمون آن را به عرصه #فرهنگ عمومی حوزه کشاند. ما به روایتی نیاز داریم که قدرت برانگیختن، تحریک فکری و آفرینش تخیل اجتماعی داشته باشد. همچنین بخشی از نخبگان حوزه یا به انزوا رفتهاند یا در حسرت تحول، دلزده شدهاند. باید ادبیاتی نو پدید آوریم که قدرت #رجعت، بازگشت و بازاندیشی را در آنان زنده کند. ادبیاتی که هم ریشه در #سنت دارد و هم امکان پرواز به #آینده را در خود حمل میکند.
💢بیانیه رهبری ما را در برابر یک #انتخاب بنیادین قرار میدهد: یا حوزه را به مثابه یک نهاد زنده بازاندیشی کنیم، یا به تعبیر رهبری، این نهاد به حاشیه رانده میشود، اگر نه بمیرد. این سخن، هشدار نیست؛ اعلام پایان یک دوره و آغاز امکان یک دوره نوین است. پس آنچه امروز نیاز داریم، صرفاً تحلیل متن بیانیه نیست، بلکه #طراحی یک حرکت است: حرکتی که بتواند از دل فروبستگیها، امکانهای تازه بودن را کشف کند و گسستی در وضعیت بیافقی ایجاد نماید.
⚜️ @Taammolat74