eitaa logo
طائف|سجاد انتظار
60 دنبال‌کننده
18 عکس
6 ویدیو
8 فایل
انعکاسی از آنچه آموخته ام.. . . . . . @entezarsajjad
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از المرسلات
💢من مهمات المراقبات فیه من اوله الی آخره تذکر حدیث الملک الداعی علی ما روی عن النبی (ص): «ان الله تعالی نصب فی السماء السابعه ملكاً یقال له الداعی فاذا دخل شهر ینادی ذلك الملك كل لیله منه الی الصباح، طوبی للذاكرین، طوبی للطائعین و یقول الله تعالی: 🔅 انا جلیس من جالسنی و مطیع من اطاعنی و غافر من استغفرنی، 🔅الشهر شهری و العبد عبدی و الرحمه رحمتی 🔅فمن دعانی فی هذا الشهر اجبته و من سالنی اعطیته و من استهدانی هدیته 🔅و جعلت هذا الشهر حبلاً بینی و بین عبادی فمن اعتصم به وصل الی» 📚المراقبات، مراقبات ماه رجب ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌐فاطر، حوزه علمیه عصر انقلاب👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
طائف|سجاد انتظار
✅پرونده ای برای انتخابات؛ شیوه صحیح سیاست ورزی ♨️تحزب؛ عاملی برای حفظ وحدت و ضرور
🔷 من نمى‏ دانم شما چقدر با وضع ‏ هاى و انتخابات آنجا آشنا هستيد. هرچه در اين زمينه اطّلاع پيدا كنيد و معلوماتتان بيشتر شود، به دمكراسى غربى و كه پايه‏ ى آن دمكراسىِ آن‏چنانى است بيشتر پى‏ خواهيد برد. 🔷 كتابى هست كه بعيد است شما آن را مطالعه كرده باشيد لا بد كمتر وقت مى‏كنيد بخوانيد اين كتاب از يك رمان‏ نويس معروف امريكايى به نام است ظاهراً هنوز هم زنده است و شايد ده، دوازده جلد كتاب دارد؛ بنده هم بعضى از كتابهايش را دارم و خيلى از آن‏ها را خوانده‏ ام او يك رمان‏ نويس بسيار خوبى است؛ قدرى هم مى‏زند؛ البته چپ به ‏اصطلاح آمريكايي ها. مى‏دانيد در اصطلاح آمريكايي ها، چپ كسى است كه يك‏ ذرّه اسم عدالت و تأمين اجتماعى و امثال اين واژه‏ ها را بر زبان بياورد و يا در كتابى بنويسد. 🔷 او كتابى دارد به نام كه شرح حال شخصى است كه پدر و مادرش از يكى از كشورهاى ظاهراً اروپاى شرقى، با آن زحمات از اقيانوس اطلس عبور كردند و همراه با مهاجران اروپايى، خودشان را به امريكا رساندند و دنبال شغل و كار و نان بخور و نمير بودند. ظاهراً در امريكا اين‏طور است كه كسى كه در آنجا متولّد شود، امريكايى است؛ يعنى شهروند آنجاست. براى آن شخص هم كه اشاره كردم، شناسنامه‏ ى امريكايى گرفتند؛ بااينكه پدر و مادرش امريكايى نبودند. 🔷 در اين كتاب، مراحل رشد و تربيت و پيشرفت و دوره‏ ى كلاس قضائى ديدن و قاضى شدن و بالاخره وارد مبارزات انتخاباتى شدن اين فرد شرح داده شده است. در مقدّمه‏ ى كتاب هم مترجم مى‏نويسد كه اين رمان است، اما واقعيت دارد؛ شرح حال فلان‏ كس معروف در فلان ايالت امريكاست. آدم وقتى اين كتاب را مى‏خواند، واقعاً مى‏فهمد كه انتخابات يعنى چه! براى انسانى كه مى‏خواهد در يك جامعه‏ ى داراى منطق زندگى كند، اين مطلقاً معنى ندارد. از انتخابات شوراى شهر و شهردارى‏ ها شروع مى‏شود، تا به انتخابات ايالتى و انتخابات كنگره و انتخابات رياست جمهورى مى‏رسد. 🔷 كسانى كه در آن انتخابات هيچ‏كاره‏ ى محضند، ؛ مردمى كه مى‏آيند رأى مى‏دهند! همان مردمى كه پاى صندوق حاضر مى‏شوند و رأى مى‏دهند، اين‏ها هيچ‏ كاره‏ ى محضند. آن كلوب هايى كه در آن‏ها اشخاص و كانديداها انتخاب مى‏شوند، كلوب هايى هستند اصلًا به‏ كلّى جداى از مردم و هيچ ربطى به آن‏ها ندارد؛ مثلًا كلوبِ حزب دمكرات شاخه‏ ى ايالت فلان. اين آقا چگونه انتخاب مى‏شود كه از مرحله‏ ى پايين تا مرحله‏ ى ايالتى بالا مى‏آيد و بعد در يك مرحله‏ ى ديگر به كنگره راه مى‏ يابد، تا مثلًا يك‏ وقتى رئيس‏ جمهور شود؟ اين جزو چيزهاى عجيب و غريبى است كه انسان مى‏بيند و با و صحيح هيچ تطبيق نمى‏كند. 🔷 احزاب در آنجا هم همه‏ كاره‏ اند؛ البته پُررويى، پشت‏ هم‏ اندازى، پول‏دارى، داشتن پشتوانه‏ هاى ، خوش‏ قيافه و خوش‏ تيپ و خوش صحبت بودن و احياناً يك همسر فعّال و جذاب داشتن، اين‏ها همه در اين انتخابها و گزينش ها مؤثّر است. حزب در آنجا به اين معناست. اين آقايانى كه من مى‏بينم الآن براى تحزّب در كشور تلاش مى‏كنند، بيشتر ذهنشان دنبال اين‏طور حزبى است؛ من اين‏گونه حزب را قبول ندارم. 🔸رهبر معظم انقلاب- 04/12/1377 @taef110 📚 کتاب معرفی شده توسط رهبر انقلاب را از این جا دریافت کنید👇👇👇
ebook6159[www.takbook.com].pdf
5.88M
📚 "آمریکایی" ✍️ نویسنده: هاوارد فاست 📝 مترجم: فریدون مجلسی @taef110
طائف|سجاد انتظار
✅پرونده ای برای انتخابات؛ شیوه صحیح سیاست ورزی ♨️تحزب؛ عاملی برای حفظ وحدت و ضرور
🔷 من در يك تقسيم‏ بندى، حزب را به دو نوع تقسيم مى‏كنم اين اعتقاد من است؛ شما هم آزاديد كه اين را قبول بكنيد يا قبول نكنيد؛ چون نه قانون است و نه من اصرار دارم كه مردم حتماً قبول كنند؛ ليكن اعتقاد خودم اين است 🔷 يك حزب اين است كه مجموعه‏ اى از صاحبان فكر سياسى يا اعتقادى و يا ايمانى مى‏ نشينند و تشكّلى درست مى‏كنند و ميان خودشان و آحاد مردم كانال‏ كشى مى‏كنند و مردمى را با خودشان همراه مى‏كنند، تا خود را به آن‏ها برسانند. كانون هاى حزبى تشكيل مى‏شود، هسته‏ هاى حزبى تشكيل مى‏شود، سلّول هاى حزبى تشكيل مى‏شود و اين‏ها در اين مركز مى‏نشينند و افكارى را كه خودشان به آن اعتقاد دارند و پاى آن ايستاده‏ اند چه فكر سياسى، چه فكر غير سياسى، چه فكر دينى، چه فكر غير دينى در اين كانالها مى‏ريزند و اين افكار به تك‏ تك افراد مى‏رسد و آن مردمى كه اين‏ها را قبول مى‏كنند، با اين‏ها پيوند پيدا مى‏كنند. به نظر من، اين سبك تحزّب، منطقى است. «حزب جمهورى اسلامى» بر اين اساس تشكيل شده بود و همين‏طور بود. 🔷 البته به طور طبيعى اگر حزبى با اين خصوصيات، در مركز خودش توانست آدم‏ هاى بافكرتر و زبده‏ تر و خوش‏فكرترى داشته باشد، مى‏تواند تعداد بيشترى را با خودش همفكر كند. نتيجه اين خواهد شد كه وقتى پيش آمد، تا از طرف مركزيت اين حزب چيزى گفته شد، آن مردم از روى اعتقاد خودشان برطبق آن عمل مى‏كنند؛ يا حتّى بدون اينكه آن مركزيت چيزى بگويد، چون معيارهايشان يكى است، با يكديگر . اين شكل درستِ تحزّب است و البته چنين چيزى الآن در كشور ما . شايد به شكل خيلى ناقصش يكى، دو نمونه در گوشه و كنار پيدا شود؛ اما بعد از «حزب جمهورى اسلامى» كه ما تعطيلش كرديم ديگر چنين چيزى را به اين شكل من سراغ ندارم. 🔷 يك طور حزب هم هست كه همان حزب‏ هاى رايج امروز اروپا و امريكاست؛ مثل حزب جمهورى‏ خواه، حزب دمكرات، حزب كارگر انگليس، حزب محافظه‏ كار انگليس. اين احزاب مبنايشان بر اين پايه‏ اى كه ما گفتيم، نيست. مجموعه‏ اى از خواص، با يك منفعت مشتركى كه بين خودشان تعريف مى‏كنند و لو در خيلى از مسائل با يكديگر همفكر هم نيستند؛ گاهى خيلى هم باهم مخالفند! مى‏نشينند با همديگر مى‏گذارند و يك حزب به وجود مى‏آورند. اين حزب در ميان مردم معروف است؛ اما عضو دارد، نه عضو . تفاوت اساسيش اينجاست. 🔷 عضو مصلحتى يعنى چه؟ يعنى اينكه فلان سرمايه‏ دار، فلان كاسب، فلان استاد، فلان ، احياناً فلان‏ ، از اين حزب حمايت مى‏كند. مثلًا فلان روحانى مى‏گويد من به مريدهاى خودم دستور مى‏دهم كه به كانديداى شما رأى بدهند، اما در مقابلش شما بايد فرضاً به يا من اين امتياز را بدهيد؛ آن‏ها هم قبول مى‏كنند! آن مردمى كه رأى مى‏دهند، نه آن كانديدا را مى‏شناسند، نه فكر حاكم بر او را مى‏شناسند، نه مؤسّسان حزب را درست مى‏شناسند، نه مى‏دانند آن كانديدا چه كار مى‏خواهد بكند. به صرف اينكه امام جماعت مسجد گفته مثلًا به «حزب كنگره» در هند رأى بدهيد، اين‏ها هم رأى مى‏دهند! 🔷 اينكه مى‏گويم، اتّفاقاً درست همين قضيه در اتفاق افتاد و برخى از مسلمانان به كانديداى «حزب كنگره» رأى دادند! چند ميليون مسلمان به كانديداى «حزب كنگره» رأى مى‏دهند؛ در حالى كه نه با آن‏ها هم‏ عقيده‏ اند، نه همفكرند، نه ايمانشان يكى است، نه اصلًا مى‏دانند آن‏ها در مملكت چه كار مى‏خواهند بكنند؛ اما چون آن آقا گفته مصلحت مسلمانان اين است، اين كار را مى‏كنند! يا مثلًا فلان سرمايه‏ دار مى‏گويد من اين‏قدر پول به شما مى‏دهم و به حزبتان كمك مى‏كنم؛ اما مرا در فلان‏جا سفير كنيد! بحث سفير معيّن كردن، بازرس فلان‏جا معيّن كردن، فلان شغل سياسى را دادن، جزو شرايط حتمى حزب‏ بازى به شكل غربى است؛ چون كسى از روى كار نمى‏كند؛ از روى كار مى‏كند! 🔸رهبر معظم انقلاب - 04/12/1377 @taef110
✨ فلسفه‏ ى اسلامى، پايه و دستگاهى بوده كه انسان را به ، و نزديك مى‏كرده است. فلسفه براى نزديك شدن به خدا و پيدا كردن يك معرفتِ درست از حقايق عالم وجود است؛ لذا بهترين فلاسفه‏ ى ما- مثل سينا و ملّا صدرا- هم بوده‏ اند. ✨ اصلًا آميزش عرفان با فلسفه در فلسفه‏ ى جديد- يعنى فلسفه‏ ى ملّا صدرا- به‏ خاطر اين است كه فلسفه وسيله و نردبانى است كه انسان را به الهى و خدا مى‏رساند؛ پالايش مى‏كند و در انسان اخلاق به وجود مى‏آورد. ما نبايد بگذاريم فلسفه به يك سلسله از و و تبديل شود. ✨ راهش هم تقويت فلسفه‏ ى ملّا صدراست؛ يعنى راهى كه ملّا صدرا آمده، راه است. آن فلسفه است كه انسان را وادار مى‏كند هفت سفر به برود و به همه‏ ى زخارف دنيوى بى‏ اعتنايى كند. البته نمى‏خواهيم بگوييم هركس در اين دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنياست؛ نه، اما اين راه خوبى است. ✨ راه بايد راه و افزايش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ اين را بايد در فلسفه، در كتاب فلسفى، در فلسفى و در فلسفه- همين كه به آن اشاره شد- رعايت كرد. اهل فلسفه‏ اى كه ما قبلًا ديده بوديم، همه همين‏ طور بودند؛ كسانى بودند كه از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند، از بقيه‏ ى افرادى كه در زمينه‏ هاى علمىِ حوزه كار مى‏كردند، بهتر و زبده‏ تر و تر بودند. 🔸رهبر معظم انقلاب- 29/10/1382 @taef110
طائف|سجاد انتظار
✨ فلسفه‏ ى اسلامى، پايه و دستگاهى بوده كه انسان را به #دين، #خدا و #معرفت_دينى نزديك مى‏كرده است. فل
🔰 فلسفه ای برای سعادت 🔅شاید این نوشتار اگر به دست برخی از نواندیشان و طوطی مشرب ها برسد آن ها را آشفته کند اما چاره ای جز بیان نیست؛ 🔅ما امروز با عده ای مواجهیم که را یدک می کشند اما تنها چیزی که در ذهن آن ها جولان می دهد به است؛ اعتقادی که خود بزرگی درون خود دارد اما های امروزین بر مبنای کف زدن طرح ریزی شده است نه ؛ 🔅مطابق اعتقاد این عده اگر کسی سال ها مشغول تدریس یا تالیف در زمینه فلسفه باشد و اصول فلسفی را برای تحکیم مبانی به کار ببرد شایسته عنوان فیلسوف نیست بلکه او را باید نامید اما همین که کسی اندک تعرضی به معارف دینی بکند و دم از نسبیت بزند معلوم است بویی از اندیشه (بخوانید ) به مشامش رسیده است؛ هدف از بیان این نکته، تعریض به این عده نیست؛ تعریض های این چنینی شایسته خود آن ها است که متفکری مانند استاد مطهری(ره) نیز از گزند زبان آن ها در امان نمانده است؛ 🔅هدف، توجه به بُعد غیر اندیشه ای فلسفه است؛ فلسفه علی الخصوص بعد از (ره) تبدیل به ابزاری برای و تکامل انسان شده است و او را در مسیر یاری می رساند؛ و این جنبه در فلسفه (ره) به نقطه اوج خود رسیده است؛ عنوان "سعادت" کافی است تا جنود ابلیس، در این راه مستقر شوند و از طی این مسیر جلوگیری کنند! 🔅اما فلسفه چگونه یاور انسان در مسیر است؟! و جنود ابلیس چگونه در این مسیر تلاش می کنند؟! این پرسشی است که فلسفه اسلامی و فلسفه غرب در مساله خود نسبت به آن موضع می گیرد و پاسخ می دهد؛ رئالیسم هدایت؛ و گمراهی ایده آلیسم! 🔅در یک سو، انسان از نقطه نخست مسائل فلسفی به پرواز می کند و در سویی دیگر در همان پله نخست در فرو می رود؛ آری فلسفه در حقیقت همان شیطان است.. 🔺امید است این قلم، خود از وساوس شیطان نباشد؛به برکت نام مبارک علامه طباطبایی(ره) @taef110 🔰بیان عرشی علامه طباطبایی (ره) در توضیح برهان صدیقین و تفسیر برخی از ادله دینی را بشنوید👇👇
علامه طباطبایی __ نامه ها.mp3
8.49M
🎧علامه طباطبایی(ره) ✅ شرح برهان صدیقین ✅تفسیر فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ✅نقل مضمون روایتی در باب معرفه الله @taef110
طائف|سجاد انتظار
🎧علامه طباطبایی(ره) #بشنوید ✅ شرح برهان صدیقین ✅تفسیر فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ✅نقل مضمون روا
🔺 مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى 🔺عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اسْمُ اللَّهِ غَيْرُهُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَقَعَ عَلَيْهِ اسْمُ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَا خَلَا اللَّهَ فَأَمَّا مَا عَبَّرَتْهُ الْأَلْسُنُ أَوْ عَمِلَتِ الْأَيْدِي فَهُوَ مَخْلُوقٌ وَ اللَّهُ غَايَةٌ مِنْ غَايَاتِهِ وَ الْمُغَيَّا غَيْرُ الْغَايَةِ وَ الْغَايَةُ مَوْصُوفَةٌ وَ كُلُّ مَوْصُوفٍ مَصْنُوعٌ وَ صَانِعُ الْأَشْيَاءِ غَيْرُ مَوْصُوفٍ بِحَدٍّ مُسَمًّى لَمْ يَتَكَوَّنْ فَيُعْرَفَ كَيْنُونِيَّتُهُ بِصُنْعِ غَيْرِهِ وَ لَمْ يَتَنَاهَ إِلَى غَايَةٍ إِلَّا كَانَتْ غَيْرَهُ لَا يَزِلُّ مَنْ فَهِمَ هَذَا الْحُكْمَ أَبَداً وَ هُوَ التَّوْحِيدُ الْخَالِصُ فَارْعَوْهُ وَ صَدِّقُوهُ وَ تَفَهَّمُوهُ بِإِذْنِ اللَّهِ 🔺مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُ اللَّهَ بِحِجَابٍ أَوْ بِصُورَةٍ أَوْ بِمِثَالٍ فَهُوَ مُشْرِكٌ لِأَنَّ حِجَابَهُ وَ مِثَالَهُ وَ صُورَتَهُ غَيْرُهُ وَ إِنَّمَا هُوَ وَاحِدٌ مُتَوَحِّدٌ فَكَيْفَ يُوَحِّدُهُ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ عَرَفَهُ بِغَيْرِهِ وَ إِنَّمَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ عَرَفَهُ بِاللَّهِ فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ بِهِ فَلَيْسَ يَعْرِفُهُ إِنَّمَا يَعْرِفُ غَيْرَهُ لَيْسَ بَيْنَ الْخَالِقِ وَ الْمَخْلُوقِ شَيْ‏ءٌ وَ اللَّهُ خَالِقُ الْأَشْيَاءِ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ كَانَ وَ اللَّهُ يُسَمَّى بِأَسْمَائِهِ وَ هُوَ غَيْرُ أَسْمَائِهِ وَ الْأَسْمَاءُ غَيْرُهُ. 🔸الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 114 ♻️ روایت فوق از یافت نشد. @taef110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️ به بهانه کرونا ✳️ تاملی دوباره پیرامون مساله علم و دین ✳️ بازنگری علم دینی بر اساس مساله حجیت @taef110
طائف|سجاد انتظار
♻️ به بهانه کرونا ✳️ تاملی دوباره پیرامون مساله علم و دین ✳️ بازنگری علم دینی بر اساس مساله حجیت
♻️ مساله حجیت ⏺ یکی از ویژگی های نظام آموزشی در قدیم، رعایت مقتضیات بوده است. از آن جا که رابطه ای منطقی بین علوم مختلف وجود دارد که موجب بندی آن ها می شود، رعایت این رتبه بندی در دستور کار قدما در آموزش علوم بوده است که گاهی از آن با عنوان "علامه پروری" یاد می کنند و آن را در مقابل "تخصص گرایی" که حاصل تحولات مدرن در غرب است قرار می دهند. ⏺ اعتقاد پیشینیان در رابطه با رتبه بندی علوم در تقسیم به دو شاخه و و تقسیم ثانوی آن ها به اقسام خود متبلور است. مطابق این تقسیم حکمت نظری، حداقل به سه شاخه ، علم ریاضی و علم تجربی تقسیم می شود و میان این اقسام ارتباط وجود دارد به این بیان که علم کلی از قواعد حاکم بر موجودات هستی بحث می کند و سپس با انتهاء مسائل آن به ، علوم ریاضی و با انتهاء مسائل به ، علوم تجربی شکل می گیرند. ⏺ در نظام آموزشی پیشینیان، متعلمی که با این علوم آشنا می شود اولا همه این علوم را می داند ثانیا اسلوب و معرفتی در هر علم را به طور مجزا یاد می گیرد و ثالثا هر کدام از دسته های مسائل علوم را از دیگر مسائل تفکیک می کند؛ نتیجه این بر انواع گوناگون مسائل و متد مختص به هر کدام از آن ها، برقراری بین این علوم و عدم تعدی متعلم به مرزهای حاکم بر آن ها است یعنی کسی که آشنا به این علوم می شد هرگز به خود اجازه نمی داد که در تحقیق مسائل علم کلی از روش تجربی استفاده کند و یا برای اثبات جزئیات طبیعی برهان فلسفی به کار ببرد و همین اشراف موجب کاهش بسیاری از امروزی در علوم می شد. ⏺ اما در نظم آموزشی، هر کدام از رشته های فوق از دیگری جدا شده و برای هر یک زیر شاخه هایی نیز در نظر گرفته می شود و به این ترتیب هر متعلمی در ای خاص و با خاص مشغول به تحصیل می شود. گذشته از این که این سبک از برنامه ریزی اشکالات خود را بروز داده است و برای رفع آن اشکالات، گرایش های و بین رشته ای تعبیه شده است، و با غض نظر از اینکه امروزه در غرب، گرایش جدی به سبک علامه پروری به وجود آمده است؛ اگر فرض بر این باشد که گریزی از تخصص گرایی به شکل متداول نیست با اشکال عمده ی این سبک آموزشی چه باید کرد؟ 🔼 اشکال اساسی که از آن سخن می گوییم همان عدم رعایت مرزهای علوم است. وقتی متعلم، تحصیلاتش محدود به یک رشته ی خاص ریاضی و یا تجربی و به گرایشی خاص در آن رشته می شود او ناخودآگاه جهان را با همان رشته و گرایش خویش نظاره می کند و در تحلیل های کلان خود از قواعد حاکم بر رشته درسی خود استفاده می کند. چه بسا اگر بخواهیم خلاصه ای از انتقادات علامه طباطبایی نسبت به مکاتب مادی را بیان کنیم، همین مطلب را باید ارائه بدهیم. 🔼 این اشکال زمانی اساسی تر می شود و جنبه به خود می گیرد که دامنه آن به علوم و علی الخصوص دستورات و -که غالب مسائل آن اجتماعی است- گسترده شود زیرا از یک سو منجر به اشتباه در تجویز اجتماعی و آن ها از متون دینی می شود و از سویی دیگر تاثیر مستقیمی در جوامع و هنجار های حاکم بر آن ها دارد. اگر بخواهیم تجسد عینی این درهم آمیختگی معیار ها را در جامعه امروزی معرفی کنیم،باید از شبه جریان طب سنتی-اسلامی با پزشکی مدرن نام ببریم. 🔼 نتیجه تقابل یاد شده که حاصل زیرپا گذاشتن معیارهای صحیح در و علوم-مطلقا- هم از جانب پایگاه سنتی و یا فقهی و هم از جانب پایگاه مدرن است، تکفیر از یک سو و تهدید و اعمال قدرت از سویی دیگر شده است. این وضعیت ظهور و نمود کاملا عینی در هنجارهای اجتماعی و تصمیمات دولتی دارد که تجویز داروهای مختلف ترکیبی از سوی برخی، توطئه خواندن و بزرگنمایی اصل بیماری از سوی برخی دیگر، معارض خواندن تعلیق مناسک عبادی جمعی با روح دین و تدین، هتک حرمت به اعتاب مقدسه در صورت ضد عفونی کردن یا قرنطینه کردن آن ها و... را می توان در این راستا دانست. همین مقدار کنش و واکنش اجتماعی کافی است تا عده ای شبه روشنفکر که دلداده رنسانس و مدرنیته اند این سخن را بر زبان برانند که هر پله ای که در دوران تجدد در غرب طی شده است عینا باید در جامعه مسلمین طی شود! @taef110 🔷ادامه در 👇👇
طائف|سجاد انتظار
♻️ مساله حجیت ⏺ یکی از ویژگی های نظام آموزشی #حکمت_اسلامی در قدیم، رعایت مقتضیات #مراتب_علوم بوده ا
🔷ادامه از👆👆 ↩️ اکنون چاره چیست؟ از یک سو راه گریزی از تخصص گرایی وجود ندارد و از سوی دیگر تفکیک حیثیات مسائل امری ضروری است و عدم مراعات مرزها مخصوصا با ورود ناقص گرایش های دینی منجر به هرج و مرج در مسائل اجتماعی می شود. ⬅️ چاره کار، ترمیم نظام آموزشی با استفاده از ماده درسی "منطق" برای تمامی رشته های دبیرستان ها است. اگر اکنون به مواد درسی دانش آموزان دبیرستانی نگاهی بیندازیم خواهیم دید که درس منطق تنها در میان رشته های علوم انسانی گنجانده شده است که در همین محدوده هم نهایتا در دو سال پیاپی آموزش داده می شود؛ بگذریم از آن که کیفیت تعلیم و تعلم آن چندان خوشایند نیست و این علم نه برای فهم و به کارگیری که برای گذران پایه تحصیلی حفظ و ازبر می شود.اما همین مقدار در رشته های تجربی و ریاضی که بخش قابل توجهی از دانشجویان را به خود اختصاص می دهد نیز تعبیه نشده است. ⬅️ اما توقع ما از این علم چیست؟ و این علم می تواند در دغدغه ما موثر باشد؟ پاسخ آن است که علم منطق همان توانی را به یک دانش آموز در نظم مدرن آموزشی می بخشد که یک متعلم در نظام قدیم آموزشی با اشراف به اقسام حکمت می یافت؛ البته به این شرط که بخش آن یعنی فدای بخش های دیگر نشود و متعلم به حاق مکانیزم پی ببرد. ⬅️ مطابق قواعد منطقی آن چه در یک استدلال صحیح بیش از قواعد ساختاری اهمیت دارد رعایت قواعد مربوط به استدلال و که به عنوان استدلال ها به کار می روند است. منطق دانان به منظور بیان قواعد حاکم بر مواد و مبادی اقیسه، بخش را به این علم اضافه کرده اند. ما در این جا قصد بیان تفصیلی این قواعد را نداریم اما لازم است برای روشن شدن مدعا، خلاصه ای از محتوای این بحث را مطرح کنیم. ⬅️ آن چه یک منطق آموز در بخش صناعات خمس یاد میگیرد این است که اولا باید بین گزاره های و تفکیک کند(از مباحث مربوط به مغالطه، شعر و خطابه صرف نظر می شود) و سپس تفاوت بین مشهورات و سایر گزاره های که در مختلف وجود دارد را بیاموزد. با این دو تفکیک اولا می آموزد که گزاره های یقینی از آن چه در وجود دارد هستند و به همین جهت از دسترس هر کسی خارج اند و محمول های در ارتباط با آن ها کاملا بی معنا است بر خلاف مشهورات و سایر گزاره های اعتباری که تابع محیط غیر واقعی و خود هستند ثانیا در میان گزاره های اعتباری تفاوت روشنی از جهت و آن ها وجود دارد و به همین جهت، ارزش هر یک از این گزاره ها بسته به ارزش معتبر و جاعل آن ها است. ⬅️ همین مقدار تفکیک بین گزاره کافی است تا هر کسی در هر رشته ای متوجه به این نکته باشد که نباید مرز های این سنخ گزاره ها را در هم بریزد اما از آن جا که علم منطق که عنوان را یدک می کشد مورد غفلت قرار گرفته است هر متعلمی، هر موضوعی را با رشته خود تحلیل می کند. در این شرایط است که فیزیکدانان و سپس اصحاب علوم تجربی خود را در مفاهیم و صاحب نظر می دانند در حالی که محدوده رشته های آن ها ناظر به مفاهیم و است؛ و از این بدتر عده ای با تخصص و متد و ناشی از ، به نفی قواعد تجربی یا دخل و تصرف در آن ها می پردازند که به همان اندازه غلط است که اظهار نظر فیزیکدانان و طبیعیون در الهیات. ⬅️ اکنون که بحث به این نقطه رسیده است اگر بخواهیم یک نهایی ارائه بدهیم باید چنین بگوییم که مدار مسائل علوم و نقطه رئیسی حاکم بر آن ها است. حجیت معنایی کلی است که در هر ای وصف مختص به خود دارد؛ در مسائلی که بر اساس و باید مورد قضاوت قرار بگیرند جای هیچ گونه حجیت و نیست چه آن جاعل باشد و چه غیر از او؛ و در میان مسائلی که حجیت حاکم بر آن ها حجیت عقلی است، باید مرز بین مفاهیم ، و کاملا محفظ باشد. ⬅️ با توجه به توضیحات فوق(گرچه نیازمند تفصیل بیشتری است) نتایج ذیل را می توان بر شمرد: ✅ 1- تحصیل علم منطق به عنوان پیش زمینه برای تمام رشته ها امری ضروری است. ✅2- تحفظ بر های همه علوم الهی، ریاضی، طبیعی و سایر علوم مبتنی بر نقل ضروری است. ✅3- در مسائلی که حجیت بر آن ها حاکم است، اتصاف آن ها به و کاملا بی اساس است؛ بنابراین طب، صنعت و تکنولوژی همانند ریاضی یا شیمی و ... قابل ارزیابی با مفاهیمی مانند "دینی" یا "اسلامی" یا "الهی" و... نیستند. @taef110 🔷ادامه در👇👇