eitaa logo
تحلیل استراتژیک سینما
86 دنبال‌کننده
155 عکس
26 ویدیو
5 فایل
در این کانال سینما مورد بررسی تحلیلی قرار می‌گیرد ارسال پیام @Choopanianma
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل استراتژیک سینما
خدای بدون خلیفه انسان بدون امام تحلیل فیلم سلفی با دموکراسی فیلم مثلاً معناگرای سلفی با دموکراسی ساخته علی عطشانی یک فیلم اسلامی نیست بلکه یک فیلم مسیحی است آنجا که فرشته قبض روح لباس سیاه کشیش‌های مسیحی را پوشیده و موهای بلندی همچون مسیح دارد و با یک جیپ سیاه آمریکایی به دنبال روح یک شهید مسیحی آمده است و آنجا که فرشتگان خدا همه لباس خادمان کلیسا را به تن دارند ما با داستانی عرفانی از نوع مسیحیت سکولار شده طرف هستیم فیلم سلفی با دموکراسی یک کپی ناشیانه از فیلم های فرشته محور غربی همچون بهشت بر فراز برلین یا شهر فرشتگان با بازی نیکلاس کیج است این فیلم اصلاً رنگ و بوی اسلامی ندارد اگرچه میخواهد حرف دینی بزند و رزمندگان جبهه و جنگ را هم به داستانش پیوند بزند در این گونه فیلم ها بخاطر عدم ایمان به خلیفه اللّه الاعظم که در اعتقاد مسلمانانِ شیعه امامی زنده و حاضر در عالم است فرشتگان جورواجور و گاه رقیب و با عقاید متضاد واسط خدا و انسان میشوند در فیلم های عرفانی مذهبی هالیوود خدای بزرگ کارها را به فرشتگان واگذار کرده و خود دورادور به شکل فردی بازنشسته فقط نظارت میکند پر رنگ کردن نقش ملائکه اللّه در زندگی بشر بدون اشاره به حضور خلیفه اللّه بر روی زمین به عنوان امام و رهبر جامعه انسانی یکی از آموزه‌های سکولاریسم یا انفکاک دین از جامعه است که مذهب انفرادی یا سلوک دینی غیر اجتماعی هم نامیده می‌شود در سینمای فرشته محور سکولاریستی آنچه به عنوان فرشته و مَلِک توصیف شده و به نمایش در می آید در واقع فرشته نیست بلکه جنّ میباشد که گاهاً در کلام مروجان شیطان پرستی به عنوان وکیل یا موکل نامیده می‌شود این فیلم‌ها پذیرش سلطه اجنه که موجوداتی پست تر از انسان هستند را عادی سازی می کنند چنانکه خداوند نیز در قرآن به این انحراف بشریت اشاره می‌کند که انسانها به خیال پرستش ملائکه دست به پرستش اجنه میزنند وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَآئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ ]یاد كن‌] از روزی كه [خدا] همه آنان را جمع می‌كند، آن گاه به فرشتگان می‌گوید: آیا اینان شما را می‌پرستیدند؟ (۴۰) قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ ۖ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ ۖ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ می‌گویند: تو منزهی [از اینكه در پرستیده شدن شریك و همتا داشته باشی‌]، تو سرپرست و یار مایی نه آنان، [آنان ما را نمی‌پرستیدند] بلكه جنّیان را می‌پرستیدند [و] بیشترشان به آنها ایمان داشتند. (۴۱) سوره سبأ آیات ۴٠ و ۴١ قرآن مبین
تحلیل استراتژیک سینما
عذاب قوم لوط در قرن بیست و یک تحلیل فیلم در کلبه را بزن فیلم هوشمندانه و متفکرانه در کلبه را بزن راجع به ازدواج دو مرد همجنس باز است که ازدواجشان عامل نزول بلا های آسمانی غیرمترقبه شده است چهار نفر از گوشه گوشه آمریکا آمده اند تا از آنها بخواهند با نابودی داوطلبانه یکی از آن دو نفر همجنسباز دنیا و تمام مردم آن را از نابودی نجات دهند فیلم با صراحت زندگی نامتجانس یک زوج همجنسباز را بدون هیچ پرده پوشی بر پرده سینما نشان می‌دهد و انتقاد صریح خود به این گناه عظیم بشری را مطرح میکند آنجا که پدر یکی از دو مرد همجنسباز مبهوت و نا امید و عصبانی خانه آنان را ترک میکند و آنجا که فرزند خوانده آن دو مرد همجنسباز می‌گوید مادر نداشتن باعث شده که کسی نباشد تا از او دفاع کند دیگر نشانه‌های جاسازی شده در این فیلم انتقادی نشان از اعتراض شدید کارگردان هندی یعنی آقای ام نایت شیامالان به میراث قانونی شده‌ قوم لوط یعنی همجنسگرایی در آمریکا دارد فیلم در کلبه را بزن یادآور عذاب آسمانی قوم لوط است که در کتب آسمانی ادیان مطرح دنیا و همچنین در قرآن کریم توصیف شده است این فیلم وقوع اتفاقاتی مانند سونامی و طوفان و زلزله و سقوط هواپیماها را مرتبط با رواج همجنس بازی بر روی کره زمین می داند ام نایت شیامالان این کارگردان هندی معناگرای ساکن هالیوود که آثار ارزشمندی در حوزه سینمای ماورالطبیعه داشته است این بار نیز توانسته بر مبنای سخن هشدارآمیز پیامبران نسبت به عاقبت شوم قوم لوط فیلمی زیبا و معناگرا بسازد جای تأسف است که برخی منتقدان فارسی زبان در شرح و نقد این فیلم دو مرد همجنسباز داستان را با عبارات مجعول زوج و خانواده نامگذاری میکنند
تحلیل استراتژیک سینما
سنگ بزرگی که فروید به چاه انداخت  تحلیل فیلم تار   خانم لیدیاتار رهبر مشهور ارکستر است که بوسیله شهرت خود از دختران و زنان جوانِ جویای نام سوء استفاده جنسی می کند  فیلم تار ماجرای یک زن همجنس باز است که به واسطه آزادی های جنسی ناشی از تئوری های فروید در جامعه غربی تبدیل به یک کَفتار درنده میشود که قادر نیست خوی درندگی خودش را کنترل کند  یعنی چیزی شبیه یک گرگینه  بی خوابی ها و استرس های شبانه لیدیاتار و مصرف مکرر قرص های آرامش بخش نمادهایی هستند که کارگردان از آنها در نشان دادن حالت بیمارگونه‌ی زن استفاده می کند تادفیلد کارگردان فیلم تار در واقع قصه گوی شهر فرنگی است که مردمانش افسار پاره کرده‌اند و در زیر نقاب هنر اصیل و تمدن کهن در حال دریدن نوع ضعیفتر  همدیگر هستند مانند گله گرگ های گرسنه   خانم لیدیاتارِ همجنس باز خود را مرد میپندارد لذا به راحتی به زنان به چشم جنس مخالف و البته طعمه نگاه میکند و همچون عنکبوت شکارچی همنوعانش را در تارهایی گسترده و نامرئی به دام می اندازد  شاید خالی از لطف نباشد که به اشارات مستقیم و غیرمستقیم تادفیلد کارگردان فیلم تار به شباهت رفتار فاشیستی ضدقهرمان فیلمش با نازی های جنگ دوم جهانی توجه کنیم  یکی آنجا که لیدیاتار از استاد کهنسالش میپرسد آیا نازیسم و آزار جنسی را کنار هم می گذارید که یعنی آیا اینها از یک جنس هستند  و دیگر آنجا که لیدیاتار هر زمان که هیجانی میشود به زبان آلمانی صحبت میکند و  تماشاگر ناگهان هیتلری مؤنث را در قاب تصویر به تماشا مینشیند  در پایان فیلم زمانی که خانم لیدیاتار رسوا می شود و عنان و اختیار رفتارش را از دست می‌دهد و در سرزمین خودش جایی برای ادامه کار و زندگی ندارد به کشوری در شرق دور می گریزد و آنجا نیز زیر نقاب هنرمندی معروف به تلاش برای نابود کردن روح وروان زنان جوان ادامه می‌دهد  تادفیلدِ کارگردان این تداوم پلیدی را با نمایش دست گذاشتنِ لیدیاتار  بر روی شانه دختر جوان نوازنده ویالون به ذهن مخاطب نفوذ میدهد که یعنی این قصه ادامه دارد  سکانس آخر فیلم تار که شکارچی به شکارگاهی بکر و دور میگریزد چقدر شبیه بخش آخر فیلم سکوت بره ها است آنجا که دکتر هانیبال آدمخوار در بین قربانیان آینده اش در کشوری آفریقایی در حال قدم زدن است البته باید گفت این بازسازی سکانسهای فیلمهای تاریخی امری رایج است و تادفیلد هنرمندانه و بجا از این تکنیک بهره برده است  به راستی میتوان گفت فیلم تار همچون سکوت بره ها یک انتقاد سهمگین بر علیه روانشناسی نوین است و متهم اصلی  خلق  اینهمه جنایتکار با اتیکت و اتوکشیده را شخص زیگموند فروید و مکتب وین یا مکتب اتریش معرفی میکند  نظریه  زیگموند فروید می‌گفت اگر موانع رفع نیازهای جنسی آدم ها را در سنین پایین بردارید  در سنین بالاتر آنها عقده ناگشوده نخواهند داشت سربه راه خواهند بود به  عقیده تاد فیلد و همفکرانش فروید در واقع یک  دیوانه بود که صدسال پیش سنگ بزرگی را در چاه جامعه جهانی انداخت بطوریکه امروز هزاران عاقل توانایی بیرون آوردن آن سنگ و قربانیان  افتاده در آن چاه را ندارند البته نعره این انتقاد در سکوت بره ها قدرتمندتر و  گوش خراشتر بود چرا که  کاراکتر دکتر روانشناس آدمخوار یک پارادوکس بزرگ برای حمله به اصل روانشناسی است یا تمثیلی است بر اینکه روانشناسان آدمخوارانی هستند که توحش را در جامعه گسترش میدهند
تحلیل استراتژیک سینما
پادشاه لخت است تحلیل فیلم همه چیز همه جا به یکباره فیلم همه چیز همه جا به یکباره یک آش شله قلمکار از آب در آمده است تا فقط یک حرف را به کرسی بنشاند و آن این است که نسل قدیم شرق جهان باید فرهنگ غربی نسل جدیدش یعنی ازدواج با همجنس را بپذیرد همه چیز همه جا به یکباره با انتخاب یک خانواده چینی در هسته مرکزی فیلم در واقع یک بمب هسته‌ای فرهنگی را به سرزمین تمدن کهن چینی پرتاب می‌کند که در واقع سانتریفیوژهای شتاب دهنده این بمب اتمی همان جایزه های رنگارنگ اسکار و غیر اسکار می باشند داستان فیلم از این قرار است که شخصیت اصلی یک زن میانسال چینی است که توسط دو زن دیگر در معرض تهدید شغلی و تهدید خانوادگی است تهدید شغلی او زنی همجنسگرا است که ازقضا بازرس مالیاتی میباشد و تهدید خانوادگی دختر همجنسبازش است که به دلیل عدم درک از طرف مادرش قصد ترک خانواده را دارد که این هر دو زنا قصد دارند دنیای او را ویران کنند قهرمان نمایِ فیلم در فضای ناپرداخته جهانهای موازی به این پی می‌برد که با پذیرش و درک دنیای همجنس بازان و ورود به آن میتواند هم شغلش را حفظ کند و هم دخترش را در کنار خانواده نگه دارد فیلم همه چیز همه جا به یکباره یک پرچم کثیف و چروکیده رنگین کمانی از همه چیز است بطوریکه این فیلمِ بدون ژانر معروف شده است به چرخش هرج و مرج ژانرهای سینمایی مانند فانتزی علمی تخیلی درام خانوادگی رزمی اکشن پویا نمایی و و و فیلم پوچگرای همه چیز همه جا به یکباره یک فیلم بسیار ضعیف از لحاظ تکنیکی و بسیار سخیف از لحاظ موضوع و بسیار از هم پاشیده از لحاظ داستان پردازی است و همه اینها در کنار بهره گیری از کمترین امکانات سینمایی نشان از اوج دست کم گرفتن سابقه صدساله سینما و تمسخر مخاطب جهانی دارد به نظر می‌رسد دو کارگردان جوان یعنی دانیل کوان و دانیل شاینرت شرط بسته اند که به صِرف بالا بردن پرچم رنگین کمانی همجنس بازان بتوانند با تولید ضعیف ترین فیلم همه کاره و هیچ کاره تاریخ سینما جوایز اسکار را درو کنند این دو کارگردان جوان و زبل با ساخت این فیلم به مردم دنیا نشان دادند که می‌شود پادشاه خودخوانده و خودکامه سینمای جهان یعنی آکادمی اسکار را لخت مادرزاد در پیش چشم مردم عالم در کوچه و بازار بگرداند و چه کسی جرأت میکند بگوید پادشاه لخت است