eitaa logo
به‌سوی تمدن نوین اسلامی
219 دنبال‌کننده
370 عکس
66 ویدیو
24 فایل
مدیر کانال: جواد بهروزفخر @javad_behruzfakhr
مشاهده در ایتا
دانلود
💢جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی (112) ⭕️فصل سوم/فاصله جامعه‌سازی تا تمدن‌زایی 🔻جایگاه اراده آدمی در زایش‌های تمدنی (5) 🔸۲- ۲) مارکسیسم نگرش دوم نگرش جریان‌های مارکسیستی است که از مارکس و انگلس شروع شد. ، ، ، و... به گونه‌های مختلفی این سنت فکری را ادامه دادند. در این نگرش بازهم علم انباشتی قلمداد می‌شود و باز هم خطی رشد می‌کند. این افراد میان علوم اجتماعی و طبیعی تفکیک قائل شده و علوم طبیعی را علوم دقیقه و علم اجتماعی را سرشار از ارزش‌گذاری و جهت‌گیری سیاسی و اقتصادی می‌دانند. 🔸در این نگرش، مساله اصلی تضاد طبقاتی و استثمار توده‌های مردمی و کارگری توسط طبقه حاکم و نخبگان سیاسی و علمی است ، در واقع مارکسیست‌ها علم را خنثی تلفی می‌کنند و تنها به روابط تولید و مصرف اشکال دارند. آنها بر این باورند که طبقه حاکم با تولید یک ایدئولوژی آرام کننده، جایگاه خود را تثبیت می‌کنند. ایدئولوژی توجیه‌گر فاصله طبقاتی و توجیه‌کننده عملکرد سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم است. گرامشی نخبگان را توجیه‌گر نظام سیاسی و روابط تولید می‌داند، لذا ایدئولوژی و دین افیون توده‌ها قلمداد می‌شود و مانع از خودآگاهی انسان‌ها خواهد شد بر این باورست که وقتی خودآگاهی توده‌های کارگری افزایش یافت، جامعه کارگری علیه نظام سرمایه‌داری قیام کرده و دولت کمونیستی برقرار می‌کنند. در این نگاه، اراده انسان‌ها قبل از ، مقهور روابط سلطه و است. 🔸آگاهی کاذبی که توسط حاکمان ترویج می‌شود، آدمی را به «شیء» تبدیل کرده و مانع از شکوفایی اراده انسانی در تحقق تمدن مطلوب مارکسیستی خواهد شد. در نگرش مارکسیستی، اراده انسانی عامل اصلی ساختن تمدن‌هاست. لکن در جامعه سرمایه‌داری ، اراده و نقش توده‌ها و کارگران تحریف شده و در خدمت اراده طبقه حاکم و سرمایه‌دار قرار گرفته است. با آگاهی بخشی و بیداری طبقات محروم و برملا شدن روابط تولید، خودآگاهی اجتماعی در طبقات تحت سلطه ایجاد می‌شود و زمینه تحول و انقلاب فراهم می‌گردد. هدف نهایی این دیدگاه در مرحله ، ظهور یک دولت بدون طبقه و جامعه خالی از قشربندی برای عدالت و مساوات اجتماعی است. این نگرش آرمانی و عجیب ، امروزه حتی در غرب طرف‌داری ندارد و متروک واقع شده است. ... 🔻: متولی امامی، سیدمحمد‌حسین؛ جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی، قم، نشر معارف. چاپ 1394، ص 121 و 122. ا—-------------------------------------------------—ا 🔹کانال_به‌سوی_تمدن_نوین_اسلامی 🌐@tamadone_novine_islami
💢فلسفه سیاسی فارابی و جمهوری اسلامی (بخش اول) ✍یادداشتی از حجت‌الاسلام دکتر احمدرضا یزدانی‌مقدم ✅فارابی برای فقیه مجموعه‌ای از دانش‌ها را برمی‌شمارد و بر پایه این دانش‌هاست که فقیه می‌تواند در راستای مقاصدی که پیامبر داشته، احکام متناسب را در شرایط زمانی و مکانی خودش استنباط کند. 💠متن زیر یادداشتی است که توسط حجت‌الاسلام دکتر احمدرضا یزدانی‌مقدم عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نوشته شده است؛ 🔻اندیشه فارابی میراث مشترک بشری 🔸دستاورد اندیشمندانی مانند فارابی میراث مشترک بشری است و می‌تواند به طرح پرسش‌های جدید و یا تلاش برای یافتن پاسخ‌های جدید و یا پردازش دیدگاه‌های جدید در اندیشه سیاسی بیانجامد (پارخ؛ «نظریه‌پردازی در مورد نظریه سیاسی»،ص ۴۰۸ و ۴۰۹). بهره گرفتن از فلسفه سیاسی فارابی برای ایران امروز یک ضرورت است. در این گفتار پرسش این است که: فلسفه سیاسی فارابی برای ایران امروز ما و برای نظام جمهوری اسلامی چه دستاورد و یا فایده‌ای دارد؟ 🔻وحی و پیامبری محور فلسفه سیاسی فارابی 🔸محور فلسفه سیاسی فارابی، چنانکه در مبادی آرا اهل المدینة الفاضلة آمده است، موضوع وحی و پیامبری است. در تبیین فارابی از موضوع وحی و پیامبری سیره پیامبر خاتم (ص) نقش پُررنگی دارد. جهان‌شناسی و انسان‌شناسی فارابی هم در همین رابطه قابل بازخوانی است. در وحی، حقیقت انسان که ناطقه نظری اوست با فرا رفتن از درگیری‌های متخیله با داده‌های حواس و…، و اشراف بر متخیله؛ با عقل فعال ارتباط می‌یابد یا با او یکی می‌شود. در این یگانگی پیامبر با عقل فعال؛ نفس قدسی نبوی، فیض الهی را دفعة واحدة و بدون ترتیب قیاسی پذیرا می‌شود. 🔸به تعبیر ابن‌سینا کمالی در پیامبر تحقق پیدا می‌کند. یک کمال وجودی که لازمه آن دریافت معلومات و معقولات به‌صورت عقل بسیط است که به‌تدریج، با رویدادها و حوادث و اتفاقات، تبدیل به عقل تفصیلی می‌شود. در چنان مقامی، که مقام مجردات است، کلام بی‌معناست زیرا کلام برای انتقال مافی الضمیر خود به دیگری است و زمانی که دو ضمیر یگانه می‌شوند انتقال مافی الضمیر به‌واسطه کلام معنا ندارد. 🔻روش فلسفه سیاسی فارابی 🔸چنان‌که از گفتار فارابی برمی‌آید او درصدد ارائه اصول و مبانی است و دیدگاه‌های خود را به‌صورت ایده‌آل تایپ (Ideal Type) عرضه می‌دارد و خود توجه دارد که آن صورت کامل و نهایی در جهان واقع چندان امکان‌پذیر نیست. ازاین‌رو است که از حاکم فاضل به شورای فاضلان و یا حتی حاکم سنت و شورای حاکمان سنت منتقل می‌شود و این امر نشانه واقع‌گرایی و عمل‌گرایی فارابی است. 🔸به‌علاوه گفتار فارابی درباره توجه به مقاصد فیلسوف و تفسیر آن برای شرایط متحول و متغیر و جدید این اجازه را به ما می‌دهد که با توجه به مقاصد فارابی؛ گفتار و سامان فلسفه سیاسی او را، با توجه به شرایطی که در آن هستیم، تفسیر کنیم. بر این پایه، ضرورت فلسفه نظری، برای ریاست مدینه فاضله، برای آن است که اداره مدینه فاضله مسبوق به یک چارچوب فلسفه نظری بوده و برای انسان و اجتماع و جهان یک مبدأ و منتهایی بشناسد و بر پایه تفسیری که از سعادت دنیوی یا اخروی انسان دارد برای زندگی کنونی او برنامه‌ریزی کند. 🔸برای اداره مدینه فاضله علاوه بر فلسفه نظری، نیازمند فلسفه عملی هستیم تا آن اصول و آرمان‌های کلی عقلی عملی که می‌خواهیم آن‌ها را تحقق‌بخشیم را روشن سازد و تعاریف و چگونگی آن‌ها را به دست دهد. اگر جامعه راجع به یک چارچوب فلسفی نظری و عملی باشد این بخش از تصویر کلی مدینه فاضله را می‌توانیم پرشده به شمار آوریم.ازاین‌روست که فارابی ملت فاضله و ریاست سنت را جانشین فلسفه و فیلسوف قرار می‌دهد. در مرتبه بعد هم نیازمند تعقل و فضیلت فکری هستیم تا بر پایه تجربه و مشاهده بتوانیم آرمان‌های کلی عقلی را با شرایطی که در آن قرار داریم تطبیق کرده و به‌تناسب این شرایط برنامه عملی جزئی ارائه کنیم. ... ا—----------------------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی (113) ⭕️فصل سوم/فاصله جامعه‌سازی تا تمدن‌زایی 🔻جایگاه اراده آدمی در زایش‌های تمدنی (6) 🔸۳- ۲) رویکرد انسجام گرایانه ساختارگرایی در سده اخیر، مقبولیت فراوانی در میان مجامع علمی جهان پیدا کرده. ساختارگرایی در مقابل مبنا گرایی، حقیقت علم را در ریشه‌های فرهنگی و گرایش‌های مختلف انسانی بازگردانیده و مبنای ثابت و پایداری برای علوم قایل نیست. این دیدگاه که در مبانی فلسفی خود، به تفسیرگرایی در علم بازگشت دارد، بر سر سفره فلسفه پدیدارشناسانه می‌نشیند و در تفکر «وبر» وبعدها «مرتن»، تبدیل به یک آموزه اجتماعی می‌گردد. این نگرش در فلسفه علم، به رشد انباشتی علوم اشکال وارد کرده و پارادایم های علمی را مطرح می‌کند. دوره‌های رشد علمی، متناسب با مبانی و اهداف جدید علمی شکل می‌گیرد و از این روی، علم رشد خطی ندارد و بسته به هر فرهنگی، متفاوت می‌شود. علومی که در دوران ایران باستان، مصر باستان و حتی اصفهان صفویه در دست دانشمندان بود، [با توجه به این دیگاه] ذاتاً با علم کنونی متفاوت است و میراثی برای علم امروزین محسوب نمی‌شود. بنابراین، علم تک نسخه‌ای نبوده و هدف تحقیق علمی هم کشف قوانین نیست. قواعد علمی، متناسب با پیش فرض‌ها، تخیّلات واهداف دانشمند، تولید شده و جامعه و طبیعت، در برابر فهم‌های متنوع، منفعل است. این دیدگاه میان علوم اجتماعی و علوم طبیعی تفاوت قایل شد و علوم طبیعی را در فرآیند معنابخشی انسان تحلیل می‌کند. در این نگرش، انسان به کنش‌های خویش معنا می‌دهد و از طریق همین معانی و قواعد، زندگی خویش را ترسیم می‌کند. پس بی‌شک جامعه قانون ثابتی ندارد و وابستگی عمیقی به وضعیت فرهنگی و قراردادهای اجتماعی خواهد داشت. در [این] دیدگاه تفسیری، نه تنها علوم انسانی که علوم طبیعی هم ناشی از معنادهی و معنابخشی انسان است. در واقع انسان است که طبیعت، و را بر حسب التفات و توجه خویش می سازد. امری خارج از آگاهی آدمیان وجود ندارد و همه علوم در فرآیند معنابخشی انسان محقق می‌شود. ... 🔹: متولی امامی، سیدمحمد‌حسین؛ جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی، قم، نشر معارف. چاپ 1394، ص 122 و 123. ا—--------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی (114) ⭕️فصل سوم/فاصله جامعه‌سازی تا تمدن‌زایی 🔻جایگاه اراده آدمی در زایش‌های تمدنی (7) 🔸تفسیرگرایی دوشاخه شد که یک شاخه آن، رویکردهای فردگرایانه به خود گرفت و روان‌شناسی را توسعه بخشید. شاخه دیگر، بر جوامع و تأکید کرد و جامعه‌شناسی تفسیری را ایجاد کرد. در این نگرش، ارادۀ انسان‌ها واقعیت را می‌سازند و دانشمند علوم تجربی و انسانی، کاشف حقایق نیست، بلکه کاشف قواعد خودساخته انسانی است. تماس با واقعیت از منظرهای مختلفی ممکن است و دانشمند، وظیفه‌ای جز کشف فرآیند معنابخشی انسان‌ها به واقعیت را ندارد. بنابراین، دانشمند علوم طبیعی، با پیش‌فرض‌های فرهنگی به سراغ طبیعت رفته و هریک، تفسیری نسبت به هستی به دست می‌دهند. دانشمند علوم اجتماعی وظیفه درک این معنابخشی را دارد. بنابراین، انسان‌ها موجوداتی فرهنگی‌اند و به تبع آن، علم امری فرهنگی و تاریخی بوده و مبنای مستقلی ندارد. انسان لیوانی است که فرهنگ و تاریخ او را پر کرده است و ارادۀ او، در دل اراده جمعی و حرکت تاریخی محو می‌شود. تمدنی که در این دیدگاه ترسیم می‌شود، خارج از کنترل افراد و بیرون از قوانین علمی ایجاد می‌شود. 🔸در واقع، جامعه در حرکت غیرقابل پیش بینی‌اش، به شکوفایی تمدنی می‌رسد و ترسیم افق مورد نظر، امکان‌پذیر نیست. تاریخ همگان را با خود می‌برد و اراده‌های فردی در فرهنگ و تاریخ هضم خواهد شد. هر جامعه متناسب با بوم و فرهنگ خویش حرکت می‌کند و و علمی متناسب با خویش می‌سازد. اما باید دقت کرد که این ، ساختنی نیست، بلکه تمدن‌ها در فرآیند تاریخ خود به خود ظاهر می‌شوند. اراده‌گرایی و سوبژکتیویسم که سراسر تاریخ غربی را فراگرفته، خروج انسان از حقیقت را رقم زده است. حرف این است که انسان باید انکشاف امر متعالی دهد نه این که خود را سازنده و خالق بداند. این دیدگاه، لطمه سنگینی بر مبناگروی زد و جهان غربی را دچار اندیشه‌های نمود. در تفکر پست‌مدرن، هیچ مبنایی برای تکیه و اعتماد وجود ندارد. انسان در برابر حرکت تاریخ، موجودی مسلوب‌الاراده است و هیچ امیدی به خارج شدن از تحمیل‌های تاریخی نیست. ... 🔹: متولی امامی، سیدمحمد‌حسین؛ جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی، قم، نشر معارف. چاپ 1394، ص 123 و 124. ا—--------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی (115) ⭕️فصل سوم/فاصله جامعه‌سازی تا تمدن‌زایی 🔻جایگاه اراده آدمی در زایش‌های تمدنی (8) 🔸۴- ۲) جریان اراده‌ها در تاریخ بی‌شک و مقدم بر وجود انسان است و محدودیت‌هایی را نسبت به اراده انسان ایجاد می‌کند. انسان به سختی می‌تواند خارج از ساختارهای رسمی آموزشی و نظام علم در جامعه، رشد علمی کند. حتی زندگی روزمره آدمی، محدود به بایسته‌های اجتماعی است. آیا کسی امروزه می‌تواند از غذای سالم[، طیّب] و طبیعی استفاده کند؟ آیا کسی امروزه می‌تواند برتغذیه خویش مدیریت کامل نماید؟ خير! زیرا که اساساً زنجیره تولید غذا، امروزه به دست دولت‌ها و سازمانها افتاده و انسان در این چرخه، مجبور به اطاعت‌پذیری است. با این همه ما معتقد نیستیم که انسان، مانند لیوانی است که جامعه او را پر می‌کند. یا مانند اسفنجی که داخل آب می‌افتد، تمامی وجود انسان را جامعه بگیرد. و جبرگرایی مورد قبول نیست. 🔸در مورد وضعیت و ، آیا ما مسلوب‌الاراده هستیم یا فقط تحت فشار ساختارها؟ بی‌شک در و تجربه فردی می‌بینیم که انسان در زندگی مسلوب‌الاراده تلقی نمی‌شود. لذا روز قیامت هم شیطان به جهنمیان می‌گوید من از شما سلب اراده نکردم، من تسلطی بر شما نداشتم و فقط شما را تشویق به حرام کردم. در ادبیات قرآنی و تعالیم اسلامی، انسان موجودی است که می‌تواند جامعه را هدایت کند. انبیای الهی و اولیای خدا، سعی در اصلاح جامعه کرده‌اند و حتی وجوب امر به معروف و نهی از منکر، براساس کنترل و هدایت اجتماعی توسط آحاد مردم مشروعیت پیدا کرده است. نیز در همین راستا قابل تبیین است و جریان اراده‌های فردی و جمعی در ماهیّت حرکت اجتماعی مهم ارزیابی می‌شوند. درست است که برخی از انسان‌ها، در جریان حرکت اجتماعی، رها و بی‌اراده هستند، اما برخی از انسان‌ها، تاریخ را متحول می‌کنند و توان اثرگذاری در زندگی اجتماعی دارند. ... 🔹: متولی امامی، سیدمحمد‌حسین؛ جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی، قم، نشر معارف. چاپ 1394، ص 124 و 125. ا—-------------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی (116) ⭕️فصل سوم/فاصله جامعه‌سازی تا تمدن‌زایی 🔻جایگاه اراده آدمی در زایش‌های تمدنی (9) 🔸به نظر می‌رسد که اراده انسان مطابق تعالیم دینی متأثر از دو جانب است. یکی از جانب وضعیت فرهنگی و تمدنی حاکم بر زندگی و دیگری از جانب نظام ولایت حاکم بر اراده انسانی. انسان‌ها در هر شرایط فرهنگی و تمدنی که زندگی کنند، تحت تأثیر جبر اجتماعی و محدودیت‌های جمعی قرار می‌گیرند. تمدن‌ها، خنثی و بی اثر نیستند. انسان در درون تمدن‌ها محصور و مورد فشار است. در تمدن مادی، امکان‌های دین‌داری کمتر است و شرایط گناه بیشتر، یعنی برای مؤمنین، زیستن در جامعه غربی، مانند حرکت در سربالایی است. برعکس، تحقق و ، زیست مؤمنین را آسان می‌کند و امکان‌های گناه را به حداقل می‌رساند. پس نمی‌توان گفت که انسان، در جامعه به آزادی تصرف می‌کند و مختار ما يشاء است. از این جهت، می‌توان گفت که انسان موجودی تاریخ‌مند است. در دل تاریخ‌ زاده می‌شود و به قول هیدگر، به تاریخ خاصی پرتاب شده که دیگران آن را بنا کرده‌اند. انسان موجودی تاریخی است که پیش داشت‌های نظری و باورهای فرهنگی، بستر حرکت او را آفریده و امکان‌های تاریخی، محدوده عملش را مشخص می‌کنند. 🔸در سوی دیگر، اراده انسانی در طول تاریخ هم آزاد نبوده و در مسیر مشخصی به شکوفایی خواهد رسید. تاریخ و که معلول ارادۀ اولیای الهی و شیطانی است، دو جبهه بزرگ تاریخی را در برابر یک دیگر ایجاد کرده است که اراده‌های خرد انسانی در این دو جهت کلان به جریان می‌افتد. در نگرش شیعی، یک ارادۀ بالاصالة داریم که اراده خداوند است. همۀ اراده‌های انسانی، باقی به اراده الهی است و هیچ کس خارج از قلمرو ولایت تکوینی خداوند قرار ندارد. فاعل بالتبع، همین جهان طبیعت و مادی است که به تبع تصرف فاعل‌های تصرفی، تغییر می‌کند. فاعل تصرفی در جهان تصرف کرده و زیست عالم را متفاوت کرده است. این فاعل‌ها فقط محدود به انسان نیستند و حتی اجنه و جنود شيطان نیز در جهان تصرف می‌کنند. لكن همه این فاعل‌های تصرفی، از فاعل بالاتر از خود پیروی کرده و در واقع تحت تدبیر آنها در حرکت‌اند. نسبت فاعل تصرفی وفاعل تبعی، نسبت تسخیر است و این تسخیر غیر از تصرفی است که علوم غربی در جهان انجام می‌دهند. در نگرش اسلامی، خلقت نظام احسن است و نقصی در آن نیست تا با ابزارسازی و مهار طبیعت ، نظام هستی کامل شود. از این روی، تسخیر به جهت تکامل جهان صورت نمی‌گیرد و جهت رشد وغیّ دارد. غرب می‌خواهد طبیعت را تغییر دهد. فلاسفه بزرگی مثل دکارت در غرب تصريح می‌کنند که پیش از این، رسالت دانشمندان ، تفسیر و تبیین عالم بود، اما امروز رسالت اصلی، تغییر هستی و جهان طبیعت است. ... 🔹: متولی امامی، سیدمحمد‌حسین؛ جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی، قم، نشر معارف. چاپ 1394، ص 125 و 126. ا—-------------------------------—ا https://telegram.me/tamadone_novine_islami
💢جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی (117) ⭕️فصل سوم/فاصله جامعه‌سازی تا تمدن‌زایی 🔻جایگاه اراده آدمی در زایش‌های تمدنی (10) 🔸اولیای حق پُررنگترين تصرف را در تاریخ حق می‌کنند. امام عصر (عج‌الله تعالی فرجه‌‌الشریف)، امامی است که زمان را امامت می‌کند و تاریخ حق را مدیریت می‌نماید. «أين السبب المتصل بين الأرض والسماء» اولیای حق، تصرف در تاریخ می‌کنند و مسیر وتقدير تاريخ را مشخص می‌نمایند. انسان وجن، می‌توانند با تولی به ولایت اولیای حق، تحت تربیت و تکامل ولی الهی قرار گرفته و جامعه‌ای در تناسب با اراده ولی الله بسازند. در مقابل پایگاه حق، جریان باطل نیز تصرف‌گری دارند و با اراده بر بندگی شیطان و قرار گرفتن در نظام ولایت ابلیس، جامعه و زندگی خویش را متناسب با اراده شيطان تنظیم می‌گردانند. 🔸فاعل‌های تصرفی هریک مُلهم از اولیای حق و باطل هستند. یعنی هم فاعل‌های تصرفی جبهه حق، مورد هدایت غیبی اولیای الهی می‌باشند و هم فاعل‌های تصرفی در جبهه باطل، مورد هدایت و الهام اولیای باطل هستند. قرآن هم براین هدایتگری غیبی تأیید دارد. «و اوحينا إلى ام موسی» ، «و اوحينا إلى الحواريون» پس در جبهه حق وحی و الهام وجود دارد. از سوی دیگر، در جبهه باطل هم قرآن می گوید الهام از سوی شیطان‌ها وجود دارد. «ان الشّياطين ليوحون الى اوليائهم» این جا هم وحی وجود دارد. پس اولیای باطل به شیاطین، انسانهای جبهه کفر وباطل وحی می کنند و مسیر حرکت اجتماعی ایشان را از طريق الهام هدایت می کنند. 🔸مثلاً دانشمندی که در این جبهه، علم را تولید می‌کند، به رشد و توسعه جبهه باطل خدمت کرده است و یا دانشمندی با فعالیت‌های خویش، روحیه خشونت و بهره‌کشی از طبیعت و انسان را ساختاری کرده و توسعه بخشیده، همگی ملهم به الهام ابلیس هستند. اولیای حق هم به علما، عرفا، عوام مؤمنین وحی می‌کنند تا مسیر دیگری در جامعه‌سازی دنبال نمایند. بارها امام خمینی در انقلاب سخن از امداد غیبی گفته و دست خدا را در جریان امور معرفی کرده است. داستان شهید برونسی در «خاک‌های نرم کوشک» نمونه کوچکی از این ماجراست. ... 🔹: متولی امامی، سیدمحمد‌حسین؛ جستارهای نظری در باب تمدن اسلامی، قم، نشر معارف. چاپ 1394، ص 126 و 127. ا—-------------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢آنچه امام حسن علیه السلام را از ادامه جنگ با شامیان بازداشت چه بود؟ () ✍️حجت‌الاسلام امیرحسین شکیبافر 🔻شرح حدیث امام حسن مجتبی عليه السلام بسم الله الرحمن الرحيم 《آنچه ما را از نبرد با شامیان بازداشت نه شک بود و نه پشیمانی، در گذشته ما همراه سلامت (اجتماعی) و صبر، با اهل شام جنگیدیم [اما اکنون دشمنی]، سلامت (اجتماعی) را و جزع و بی‌تابی، صبر را از بین برده‌اند. شما در جریان صفین، دین‌تان جلودار دنیای‌تان بود و امروز دنیای‌تان جلودار دین‌تان می باشد》 (امام مجتبی علیه السلام- تحف العقول) ۱- اهمیت این روایت در نوع تحلیل آن است حضرت علیه السلام یک رویداد نظامی و سیاسی را تحلیل فرهنگی و اعتقادی می‌نماید بدون آن که تفسیر نظامی و سیاسی نزدیک و جزئی ارائه فرماید. ایشان ریشه صلح با معاویه را در استحاله فرهنگی و اعتقادی مردم روزگارش می‌داند، این نوع از تحلیل مشابه تحلیل‌های قرآنی است که ریشه بسیاری از آسیب‌های اجتماعی را در نهانی‌ترین انحراف‌های فرهنگی، اعتقادی و اجتماع جستجو می نماید. ۲- امام عليه السلام سلامت اجتماعی و صبر را یکی از علت‌های مقاومت در برابر باطل می‌دانند و دشمنی و بی‌تابی را موجب ضعف جبهه حق برمی‌شمارند که کمر مبارزه را می‌شکند و جبهه حق را به صلح (که خود ادامه مبارزه به شکل نرم بود) وا‌می‌دارد به نظر می‌رسد سلامت اجتماعی در این عبارت همان وحدت و نزدیکی قلوب مومنان باشد که متاسفانه به واسطه رواج کینه و دشمنی، جامعه‌‌ی دینداران را تضعیف کرد و سبب تغییر تاکتیک از سوی امام علیه السلام گشت. قرآن در توصیه‌ای که به وحدت جمعی بر محور دین می‌نماید تالیف قلوب که ریشه وحدت و وفاق است را از نعمت‌های دینداری می‌داند و دشمنی‌ها را نشانه قرار گرفتن جامعه بر لبه پرتگاهی از آتش به حساب می‌آورد: 《واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا وکنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون / و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را برخود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او در میان دلهای شما اُلفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او، برادر شدید در حالی که بر لب حفره‌ای از آتش بودید، و خدا شما را از آن نجات داد، این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد شاید که هدایت شوید. سوره آل عمران : ۱۰۳》 ۳- با توجه به آیه شریفه باید گفت: دشمنی‌ها می‌تواند یک جامعه را بر لبه پرتگاه سقوط پیش ببرد، آن‌هم سقوط در آتش که در فرهنگ و قرآن آتش جهنم، محل سقوط انسانیت است، یعنی دشمنی‌ها اجتماع را از انسانیت ساقط می‌نماید. اینجاست که یک جامعه، قدرت مقاومت و مبارزه را در برابر باطل از دست می‌دهد چون خود به نوعی گرفتار انحطاط و بطلان شده است. ... 🔹نقل از صفحه اینستاگرام حجت‌الاسلام امیرحسین شکیبافر ا-----------------------------ا @tamadone_novine_islami
🔻 اندیشه و سیره امام خمینی مانع اصلی انحراف انقلاب اسلامی است ✍ عبدالله گنجی نیمه خرداد فرصتی است تا نویسندگان و گویندگان کشور به بازخوانی اندیشه و سیره حضرت امام برای سلسله نسل‌های جمهوری اسلامی بپردازند. بر خلاف انقلاب‌های بزرگ دیگر خصوصاً چین و روسیه که اولین جانشین از مسیر اولیه رهبر انقلاب عدول کرد، در ایران جانشین امام، وی را «حقیقت همیشه زنده»، «رهبر استثنایی» و «یگانه دوران» خواندند که در «دامنه عصمت» قرار داشت و راه وی را «مو به مو» دنبال کردند و البته هزینه آن را نیز پرداختند. خوشبختانه حضرت امام امروز – حتی به ظاهر- مورد تأکید و احترام همه است و این نقطه مشترک می‌تواند کانون تفاهمات باشد. اما تردیدی نیست که بخشی از نخبگان سابق انقلاب روش انقلابی امام و تشکیل نظام دینی را اشتباه می‌دانند و از آن عبور کرده‌اند. هرکجا جمله‌ای از امام بیابند که مؤید آنان است، آن را برجسته و از بقیه آن با سکوت وحتی پرخاشگرانه عبور می‌نمایند. اما برای نیرو‌های مؤمن به انقلاب اسلامی امام همچنان سد محکم و بنیان مرصوصی است که می‌توان از آن برای دفاع از مسیر امروز و فردای نظام جمهوری اسلامی بهره برد که برخی محور‌های آن را می‌توان ذکر نمود: ۱- همه عمر امام صرف اثبات و حاکمیت «اسلام سیاسی» شد که «والله اسلام همه چیزش سیاست است.» کلیدی‌ترین گزاره حیات سیاسی امام، حاکمیت اسلام و ارجحیت آن بر همه احکام ثانویه است که برای حفظ و استمرار آن تا مرز «اگر آبرویی داشته‌ام با خدا معامله کرده‌ام» پیش رفت. امروز عدول‌کنندگان از نظام دینی همین جا گرفتار آمده‌اند و نمی‌دانند با «ولایت فقیه شعبه‌ای از ولایت رسول‌الله (ص) است» چه کنند. ۲- استمرار روح اسلام انقلابی در کشور، عنصر دیگری است که امام بر آن اصرار داشتند و رهبری مو به مو آن را دنبال کرد. امروز مبارزه با «ایران انقلابی» از درون و برون شروع شده است. وزیر خارجه امریکا در روز اعلام صفر کردن فروش نفت ایران می‌گوید: «هدف از فشار‌ها بازگرداندن ایران از حالت کشوری انقلابی به حالت عادی است.» سعید حجاریان نیز وظیفه روحانی را بازگرداندن ایران از حالت انقلابی به حالت عادی می‌داند و.... اما حضرت امام مهم‌ترین دستاورد جنگ تحمیلی را «استمرار روح اسلام انقلابی در کشور» دانستند که توانست عزت‌طلبی، قدرت منطقه‌ای، سازش‌ناپذیری و رسیدن به چند قله علمی را برای ما به ارمغان آورد. ... ا—-------------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢تمدن در آینه قرآن/ 🔻قرآن کریم، کدام تمدن را پیشرفته می‌داند؟ معیار تمدن و شهرنشینی در قرآن کریم، داشتن فرهنگ دینی و خداشناسی و ارتباط با خدا می‌باشد. به همین دلیل قرآن کریم، هر شهرنشینی و رشد تکامل را در امور مادی و علمی تمدن نمی‌داند و مرکز کار و فعالیت آن‌ها را مدینه نمی‌شناسد؛ بلکه آن مجتمع که در مسیر هدف‌های الهی باشند و در اصطلاح قرآن کریم، افراد صالح باشند، آن‌ها را صاحب تمدن و محل اجتماع و فعالیت آن‌ها را شهر می‌داند؛ در نتیجه آن تمدنی را پیشرفته‌تر می‌داند که مسیر حرکت اجتماعی و فردی آن‌ها با برنامه انبیای الهی موافق‌تر و همراه‌تر باشد. ... ا—--------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢نقش بصیرت در شکوفایی یا اضمحلال تمدن‌ها/ 🔻مقدمه: خداوند در آیات قرآن در بیان علل و عوامل فراز و فرود تمدن‌ها،‌ افزون بر منشائیت خود و خاستگاهی خدایی این پدیده‌ها و تغییرات، بر عوامل و اسباب خاصی تاکید ویژه‌ای دارد. یکی از این اسباب و عوامل مهم و اساسی که در آیات چندی در هنگام تحلیل و تبیین فراز و فرود تمدن‌ها بدان ‌اشاره شده است، نقش بصیرت است. نویسنده در این مطلب اهمیت و نقش بصیرت را پیدایش و نابودی تمدن‌ها بررسی کرده است. ✳️بصیرت،‌ توانایی تحلیل درست پدیده‌هاست/1 بصیرت، بینایی خاصی است که به انسان این توانایی را می‌بخشد تا پدیده‌های جهانی و جامعه را تحلیل و تبیین درست بکند. بصیرت و بینایی همانند شنوایی و خردورزی،‌ با دیدن و شنیدن و عقل و قلب داشتن تفاوت دارد. از این رو خداوند در آیاتی از قرآن از انسان‌هایی حکایت می‌کند که چشم دارند ولی از بینایی برخوردار نمی‌باشند، یا آنکه گوش دارند،‌ ولی بهره‌ای از شنوایی نبرده‌اند و یا عقل دارند، ولی خردمند و خردورز نیستند و نمی‌توانند مسائل را در کنار هم قرار دهند و به یک تحلیل کلی و جامع از موضوع برسند و دارای درک و فهم نیستند. (اعراف، آیات ۱۷۹ و ۱۹۵ و ۱۹۸) 🔅انسان بصیر و بینا کسی است که از همه منابع و ابزارهای شناختی تحت حاکمیت خرد بهره می‌گیرد و امور و مسائل هستی و جامعه را در کنار هم می‌گذارد و با نگرش فلسفی و عقلانی، تحلیل و تبیین راست و درستی از آن ارائه داده و حکیمانه توصیه‌هایی را به خود و دیگران می‌کند و از توصیه‌ها درست بهره می‌برد. از این روست که توانایی و قدرت تشخیص حق از باطل را می‌یابد و می‌تواند در هنگام فتنه‌ها و آمیخته شدن حق و باطل،‌ به فرقان و جداسازی بپردازد و از تردید و دودلی بیرون آید و مسیر حق را بشناسد و بپیماید. 🔅انسان بصیر به یک معنا انسانی فلسفی و خردورز و حکیم و فرزانه است؛‌ زیرا درک کلیات و کنار هم گذاشتن جزئیات و جدا کردن مصادیق فریب و نیرنگ و باطل، از غیر آنها، نیازمند یک کلی‌نگری و قرار گرفتن در فرازی برتر و بالاتر از جزئیات است. این گونه است که در میدان فتنه و جنگ، در یک بلندی قرار دارد که می‌تواند از آنجا جزئیات را کنار هم بگذارد و طرح کلی به دست آورد و موقعیت خود را به درستی بشناسد و راه رهایی را بیابد و بر موقعیت مسلط شود. او از این توانایی برخوردار است که قطعات یک جورچین را در کنار هم بگذارد و تصویری روشن ارائه دهد. 🔅بر این اساس خداوند انسان‌های بصیر را انسان‌های حکیم، خردورز و اولوا الالباب و دارندگان خرد معرفی می‌کند که توانایی دیدن باطن چیزها را دارند و می‌توانند از ظواهر بگذرند و به حقایق ورای این ظواهر دست یابند. در حالی که فاقدان بینایی و بصیرت، با آنکه همه ابزارها و منابع شناختی را در اختیار دارند، نمی‌توانند به این تحلیل و تبیین راست و درست برسند. لذا با چشم خویش نمی‌توانند راه را از چاه بازشناسند و با آنکه از توانایی دیدن و نظر کردن برخوردار هستند ولی توانایی بینایی را ندارند.(یونس، آیه ۶۷؛ هود، آیه ۲۰) ... ا—--------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستاده‌ایم* (بخش دوم) ✍️ محمد میلانی 🔸یک توهم ماندگار غرب مدرنی که تا مدت‌ها فقط از طریق زیارت رفتگان به بلاد‌ها و سرزمین‌های مختلفش، برای دیگر ایرانی‌ها معنا و مفهوم و جلوه داشت، بنا نبود که تا ابد به همان صورت بماند. در ذات این مدرنیت، پویایی بس عجیبی بود که به خودش و هر غربی اجازه می‌داد تا سراز هرکجای این کره خاکی درآورد. از چین و برزیل گرفته تا هند و آفریقای جنوبی. بعضی‌ها مسحور و زرق و برقش شدند و درمانده از درکش، به مستعمره تبدیل شدند، بعضی‌ها که ساختارهای فرهنگی و تمدنی منسجمی نداشتند، غارت شدند و سهم‌شان از مدرنیته رو به رشد، جز بردگی و به اسارت رفتن چیز دیگری نبود. مدرنیته اینچنین بود که از هر دری وارد منافذ این کره خاکی می‌شد. یا با ماشین‌ها و لوکومتیوهای بخارش، یا ابزار و صنعت بی‌مثالش و یا مذهبی زیرک وآینده نگرش. از این سوی نیز، یا تحولات و اقدامات کر سیاسی و اجتماعی، جوامع و ملت‌ها را متحول می‌کرد و یا سنت‌زدگان بی‌تحرک را وادار به خشم و دورویی به دلیل نافهمی از اصالت وجودی تحولات و ماهیت جهانی که هردم تحول می‌یافت می‌کرد. دست آخر آنکه تحولات ابزاریش چنان انگشت حیرت در دهان اهل فن به طور مداوم و دایم می‌نشاندکه گویی همه چیز غرب است و آفتاب عالم تاب از آن سوی این جهان طلوع می‌کند. به این استناد یکی از پرسش‌های بنیادینی که در هردوره‌ می‌توانستی در مواجه با دوره پیشینت می‌توانستی طرح کنی، این بود که اگر مدرنیته را نمی پذیرفتی به کجا می‌خواستی بروی؟ یا آنکه به کدام ابزار می‌توانستی متوسل شوی تا بدلش را بیافرینی؟ مگر می‌شد؟ 🔸دنیا تا این مقدار نیز که از مدرنیته درک عایدش شده به همین دلایل و توجه به کنه این پزسش‌های بنیادین بود که مدرنیته را فهمید. اما مشکل اساسی و بنیادین در همین فهم است. همین فهمی که داستان مدرنیت ما یا هر ملت دیگری در آن، هزاران حرف ناگفته دارد. در این تقابل است که درست یا به غلط، صحیح یا به خطا، تناقض‌ها پشت سرهم نمود عینی پیدا می‌کردند. تجربه هر ملت و قومی نیز کاملا متفاوت از بقیه بود. هیچ دو جامعه‌ای را در دنیای خاکی نمی‌توانید بیابید که درک‌ و فهم کنونی و گذشته‌شان از مدرنیته عیناً و شباهت تام به هم داشته باشند. 🔸مدرنیت ماهم رنگ و بویی جز این نداشت. از یک سوی سنت‌های ایرانی و از سوی دیگر اسلام به عنوان مفهومی فرهنگ‌ساز مواجه را با مدرنیته را اگر سختتر نمی‌کرد؛ از سرعت حضورش در بنیان زندگی روزمره ما به نحو چشمگیری می‌کاست. واقعیت این بوده و هست که عواملی اینچنینی ترسی بسیار بزرگ در دل بسیاری از روشنفکران ما از مدرنیته به ودیعه گذارده است. چرا به ودیعه؟ 🔸چون در هردوره‌ای و بنا به هرعلتی ما با مدرنیته موضع داشته و خواهیم داشت. اصلی که تحت هیچ شرایطی چه در سده‌های گذشته و چه امروزی نمی‌توان منکرش شد. مدرنیته یا مفهوم است که در این صورت توان تحلیلش منجر به نارسایی‌های بسیار ناموزونی در تحلیل و تفسیرش شده است یا عینیتی آرام و مأوا گرفته در اجتماع ایرانی است که باز به نوبه خود جز تناقضاتی ناموزون هیچ چیز دیگری به عنوان یک یا زمینه‌ای تام در راستای و ایرانی نیافزوده است. مدرنیته‌ای که ما یا همان دستگاه شناخت ما از مدرنیته را چنان دامنه‌های گسترده‌ای از تضارب آراء و افکار و همچنین و معرفت‌شناسی دچار کرده که گاهی اوقات آدمی به شک وادار می‌شود که مدرنیته به ما رسیده، مفهومی مبتنی بر اصل توهمی، زاییده ذهن من و تو است یا همان دستگاه مستقل و بس سترگی است که غرب دیروز و امروز را معنا داده است. ما با چنین مدرنیته‌ای مواجه بوده و هستیم. ... 🔹نقل از کانالِ عقل افسرده @aghleafsordeh 🔻پی‌نوشت: *عنوان اصلی یادداشت "در باب درسگفتار مدرنیته ما" می‌باشد. ا-------------------------------------ا @tamadone_novine_islami
💢چیستی بینش تمدنی (1) ✍️حجت‌الاسلام دکتر محسن الویری با این پیش‌فرض که تمدن و یا لااقل لایه‌هایی از آن مقوله‌ای مدیریت‌پذیر است، مجموعه مباحث و فعالیت‌های معطوف به تمدن را می‌توان به سه دسته کنشی، دانشی و بینشی تقسیم کرد. کنش‌ها، رفتارهای تمدن‌ساز هستند و از بالاترین سطوح فعالیت‌های جهانی تا خردترین فعالیت‌های میدانی در یک محله و حتی خانواده را در برمی‌گیرد. فعالیت‌های دانشی هم که دربردارنده مجموعه مطالعات و پژوهش‌هایی است که برای واکاوی و تبیین ابعاد مختلف نظری و تاریخی و عینی تمدن صورت می‌بندد؛ اما بینش تمدنی که شاید بتوان آن را برآمده از آبشخورهای معرفتی و دانشی و انگیزشی شمرد، حد میان دانش و کنش است، همان چیزی که گاه از آن با تعابیری دیگر مانند تمدن‌اندیشی، رویکرد تمدنی، روحیه تمدنی، فهم تمدنی، درک تمدنی و دغدغه تمدنی هم یاد می‌شود. ... ا----------------------------------------ا @tamadone_novine_islami
💢نقش بصیرت در شکوفایی یا اضمحلال تمدن‌ها(1) 🔻مقدمه: خداوند در آیات قرآن در بیان علل و عوامل فراز و فرود تمدن‌ها،‌ افزون بر منشائیت خود و خاستگاهی خدایی این پدیده‌ها و تغییرات، بر عوامل و اسباب خاصی تاکید ویژه‌ای دارد. یکی از این اسباب و عوامل مهم و اساسی که در آیات چندی در هنگام تحلیل و تبیین فراز و فرود تمدن‌ها بدان ‌اشاره شده است، نقش بصیرت است. نویسنده در این مطلب اهمیت و نقش بصیرت را پیدایش و نابودی تمدن‌ها بررسی کرده است. 🔸بصیرت،‌ توانایی تحلیل درست پدیده‌هاست/1 بصیرت، بینایی خاصی است که به انسان این توانایی را می‌بخشد تا پدیده‌های جهانی و جامعه را تحلیل و تبیین درست بکند. بصیرت و بینایی همانند شنوایی و خردورزی،‌ با دیدن و شنیدن و عقل و قلب داشتن تفاوت دارد. از این رو خداوند در آیاتی از قرآن از انسان‌هایی حکایت می‌کند که چشم دارند ولی از بینایی برخوردار نمی‌باشند، یا آنکه گوش دارند،‌ ولی بهره‌ای از شنوایی نبرده‌اند و یا عقل دارند، ولی خردمند و خردورز نیستند و نمی‌توانند مسائل را در کنار هم قرار دهند و به یک تحلیل کلی و جامع از موضوع برسند و دارای درک و فهم نیستند. (اعراف، آیات ۱۷۹ و ۱۹۵ و ۱۹۸) 🔅انسان بصیر و بینا کسی است که از همه منابع و ابزارهای شناختی تحت حاکمیت خرد بهره می‌گیرد و امور و مسائل هستی و جامعه را در کنار هم می‌گذارد و با نگرش فلسفی و عقلانی، تحلیل و تبیین راست و درستی از آن ارائه داده و حکیمانه توصیه‌هایی را به خود و دیگران می‌کند و از توصیه‌ها درست بهره می‌برد. از این روست که توانایی و قدرت تشخیص حق از باطل را می‌یابد و می‌تواند در هنگام فتنه‌ها و آمیخته شدن حق و باطل،‌ به فرقان و جداسازی بپردازد و از تردید و دودلی بیرون آید و مسیر حق را بشناسد و بپیماید. 🔅انسان بصیر به یک معنا انسانی فلسفی و خردورز و حکیم و فرزانه است؛‌ زیرا درک کلیات و کنار هم گذاشتن جزئیات و جدا کردن مصادیق فریب و نیرنگ و باطل، از غیر آنها، نیازمند یک کلی‌نگری و قرار گرفتن در فرازی برتر و بالاتر از جزئیات است. این گونه است که در میدان فتنه و جنگ، در یک بلندی قرار دارد که می‌تواند از آنجا جزئیات را کنار هم بگذارد و طرح کلی به دست آورد و موقعیت خود را به درستی بشناسد و راه رهایی را بیابد و بر موقعیت مسلط شود. او از این توانایی برخوردار است که قطعات یک جورچین را در کنار هم بگذارد و تصویری روشن ارائه دهد. 🔅بر این اساس خداوند انسان‌های بصیر را انسان‌های حکیم، خردورز و اولوا الالباب و دارندگان خرد معرفی می‌کند که توانایی دیدن باطن چیزها را دارند و می‌توانند از ظواهر بگذرند و به حقایق ورای این ظواهر دست یابند. در حالی که فاقدان بینایی و بصیرت، با آنکه همه ابزارها و منابع شناختی را در اختیار دارند، نمی‌توانند به این تحلیل و تبیین راست و درست برسند. لذا با چشم خویش نمی‌توانند راه را از چاه بازشناسند و با آنکه از توانایی دیدن و نظر کردن برخوردار هستند ولی توانایی بینایی را ندارند.(یونس، آیه ۶۷؛ هود، آیه ۲۰) ... ا—--------------------------—ا @tamadone_novine_islami
💢چیستی بینش تمدنی (2) ✍️حجت‌الاسلام دکتر محسن الویری بینش تمدنی یعنی نگریستن به مسائل مختلف در افق گسترده‌ترین واحد اجتماعی و نگاه کردن به تمام مسائل فرد و جامعه با نگاهی فرازمانی و فرامکانی در بالاترین حد ممکن زیست اجتماعی بشر در دایره‌ای فراختر از نگاه جهانی؛ زیرا نگاه جهانی محدود به اکنون جهان است و نگاه تمدنی گذشته و حال و آینده را در برمی‌گیرد. لازمه چنین نگاهی توجه بایسته و عمیق به مبانی و چارچوب‌ها و همه نقطه‌های اتصال یک پدیده حتی فردی با نظام‌های مختلف و سنجش همه پیامدهای آن در یک افق زمانی بلندمدت و یک افق مکانی بسیار گسترده است. ... ا----------------------------------ا @tamadone_novine_islami
💢نقش بصیرت در شکوفایی یا اضمحلال تمدن‌ها(2) 🔸بصیرت،‌ توانایی تحلیل درست پدیده‌هاست/2 از نظر قرآن، دیدن و شنیدن، غیراختیاری است ولی بینایی و شنوایی اختیاری است؛ زیرا برای شنیدن و دیدن همین ابزارهای چشم و گوش کفایت می‌کند،‌ ولی برای بینایی و شنوایی افزون بر ابزارهای آن، می‌بایست قلب و عقل را به کار گیرد و تعقل ورزد. از این رو خداوند به مومنان فرمان می‌دهد که هنگام قرائت آیات قرآن، استماع کنند و خاموش باشند تا بشنوند.(اعراف، آیه ۲۰۴) 🔅قلب که همان تعبیر دیگری از عقل است، این امکان را به انسان می‌دهد تا بتواند از ابزارها و منابع شناختی چون گوش و چشم بهره گیرد و حقایق را فهم و درک کند و به بصیرت برسد. قرآن از انسانی که عقل خود را به کار گرفته به عنوان انسان فقیه (اعراف، آیه ۱۷۹) یا اولواالالباب (بقره، آیه ۱۷۹؛ ص، آیه ۲۴؛ زمر، آیه ۱۸) و مانند آن نام برده است. 🔅این افراد خردورز و فقیه کسانی هستند که با استفاده از همه ابزارها و منابع شناختی توانسته‌اند از ظواهر چیزها بگذرند (طه، آیه ۹۶ و آیات دیگر) و جزئیات را در کنار هم بگذارند و با تفکر و تدبر در آیات آفاقی و انفسی و نیز آیات قرآنی و آموزه‌های وحیانی، برای جهان خداوندگار، پروردگار، هدف، مقصد و مقصودی بشناسند و در این مسیر قرار‌گیرند. (فصلت، آیه ۵۳) از این رو همه امور هستی برای آنان در حکم بصائر(انعام، آیه ۱۰۴؛ اسراء، آیات ۱۲ و ۵۹؛ نمل، آیه ۱۳) و عامل بینایی می‌باشد و در این میان معجزات از جمله آیات قرآنی در برترین مقام، بصیرت شگفتی به ایشان می‌بخشد. (انعام، آیه ۱۰۴؛ یونس، آیه ۴۳) ... ا—--------------------------—ا @tamadone_novine_islam
💢چیستی بینش تمدنی (3) ✍️حجت‌الاسلام دکتر محسن الویری 🔸خودآگاهی تمدنی شاید خودآگاهی تمدنی نقطه اوج و وجه کمال‌یافته باشد. خودآگاهی تمدنی به معنی متوجه موقعیت تمدنی و اهمیت کار خود بودن و به پیامدهای آن اندیشیدن و متوجه برداشتهایی که دیگران از رفتارهای تمدنی ما می‌کنند و تصریح به آگاهی‌های تمدنی است. در حالت خودآگاهی تمدنی است که می‌توان به پرسش‌های مهمی از این دست پاسخ داد: سهم من یا ما در ایجاد تمدن نوین اسلامی چیست؟ مشکلات و توانائی‌های من یا ما در این زمینه کدام است؟ عوامل تشویق‌کننده یا بازدارنده من یا ما برای مشارکت بیشتر و بهتر در فرایند تمدن نوین اسلامی کدام است؟ تلقی من یا ما از «نه تمدن نوین اسلامی» چیست؟ ... ا----------------------------------ا @tamadone_novine_islami
💢چیستی بینش تمدنی (4) ✍️حجت‌الاسلام دکتر محسن الویری 🔸نگاهی دیگر به مفهوم بینش تمدنی اگر پیش‌فرض دیگری را در اینجا برجسته کنیم که پیشینه تمدن‌زایی یک نظام اندیشه‌ای به سترونی آن نمی‌انجامد و اکنون ما شاهد پیدایش تمدن نوین اسلامی براساس اندیشه اسلامی هستیم، می‌توان گفت بینش تمدنی معطوف به تمدن نوین اسلامی یک احساس معطوف به عمل، یک احساس وظیفه‌آور است، به همان مفهومی که در این جمله نغز حضرت‌عالی بازتاب یافته است: «باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامی نوین بر دوش آنهاست» ... ا----------------------------------ا @tamadone_novine_islami
💢 ویروس کرونا و نظم تمدنی جهان () ✍️ آیت‌الله سیدمهدی میرباقری 🔸بیماری‌ای که اخیراً فراگیر شده و به یک ابتلای بزرگ برای جامعه جهانی تبدیل شده، از نظرِ اجتماعی و تمدنی، یک پدیدۀ چندوجهی است نه یک‌وجهی. ما با یک امرِ میان‌رشته‌ای و بلکه مواجه هستیم که نباید یک وجهۀ آن غلبه پیدا کند و باید ابعاد مختلف این پدیده به شکلِ جدی موردِ تأمل قرار بگیرد. وجهی از این پدیده، جنبۀ بهداشتی است که مربوط به دانش‌های وابسته به پزشکی است. وجه دیگر مربوط به حوزه علوم انسانی و علومِ شناختی و همچنین دانش‌های تمدنی و فلسفه تاریخ و حوزۀ رسانه و امثال اینها است. حتی جنبۀ امنیتی و هم مورد توجه قرار گرفته و آمادگی‌هایی برای مقابله با این تهدید فراهم شده است. 🔸امروز این بیماری با تهدیدِ سلامت بشر و مخیر کردن بشر بین انتخاب سلامتی یا انتخاب پیوستارهای کنونی، فضای سیاست، فرهنگ و اقتصادِ جهانی را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار داده و نوعی گسست اجتماعی ایجاد کرده است، به طوری که بعضی از صاحب‌نظران جهانی دربارۀ دنیای شروع به نظریه‌پردازی کرده‌اند. این حوادث نشان می‌دهد که این واقعه، جدی‌تر و فراتر از یک پدیدۀ یک‌بُعدیِ بهداشتی و پزشکی است. 🔸به نظر می‌رسد با در نظر گرفتنِ گستردگی و بزرگیِ این واقعه، و فرضِ پایداریِ این شرایط، این احتمال وجود دارد که در کنارِ همۀ جنبه‌هایی که عرض شد، مقصد جدی‌تر و بزرگ‌تری هم در پشت‌صحنه وجود داشته باشد و آن، عبور دادنِ جامعه جهانی از نظم کنونیِ زندگی به یک سامان و نظم جدید است. 🔸دربارۀ این جنبه، دو احتمال هست و ما باید این احتمالاتِ مختلف را در نظر بگیریم و طراحی‌های خود را متناسب با آنها دنبال کنیم. این است که واقعاً در امتداد این واقعه، فضای عبور از نظم مادیِ مدرن، به نظم معنوی و نظمِ تحت‌تأثیرِ هدایت‌های الهی و در جهتِ غلبۀ ولایت حقه به وجود بیاید؛ یعنی این پدیده‌ها یک امری تلقی شود که تحت تدبیر ولی الله الاعظم (عج) جامعه جهانی را به‌تدریج از نظمِ مادی و سیطرۀ قدرت‌ها به‌سمتِ یک نظمِ معنوی و رهایی از تسلط مادی سیر دهد. 🔸اما در نقطۀ مقابل، این هم محتمل است که مهلت شیطان هنوز تمام نشده باشد و خدای متعال مهلتی به شیاطینِ جن و انس داده باشد و دستگاه ابلیس و شیاطین انس از این فرصت استفاده کنند و با طراحی‌های بزرگ و پنهان در پشتِ صحنه، به‌دنبالِ تغییر مفهوم و سازوکارهای حُکمرانی بر جهان و ایجاد یک نظم پیچیده‌تر مادی، یعنی عبور از حاکمیت کنونیِ قدرت‌های مادی بر جهان به‌سمتِ حاکمیت مجازی و و سایبری باشند که فضایی مدیریت‌پذیرتر، خشک‌تر و سخت‌تر است. 🔸این طراحی‌ها ممکن است توسط دست‌های پشتِ صحنۀ قدرت در جهان انجام شود؛ کمااینکه در بعد از جنگ جهانی، صحنه را به گونه‌ای مدیریت کردند که جامعه بشری را به پذیرشِ یک حاکمیت جهانی، و محدود کردن اختیارات دولت_ملت‌ها، واداشتند و تحت عنوانِ سازوکارهایی برای تحقق صلح پایدار، سازمان‌های بین‌المللی از جمله سازمان ملل و زیرمجموعه‌های آن را بر جهان حاکم کردند و فضایی از رعب و هراس و اضطراب و گریز از جنگ را در جامعه جهانی به وجود آوردند. آنها آسیب را به حدّی گسترده کردند که حتی کشورهایی که مستقیماً درگیر آن جنگ‌ها نبودند، به پذیرش این نظم جهانی و سیطره قدرت‌ها از طریقِ شبکۀ سازمان‌های بین‌المللی تن بدهند. 🔸می‌دانید بیش از هفتاد میلیون کشتۀ رسمی در آن جنگ‌ها بوده که بسیاری از آنها مربوط به کشورهای درگیر است، ولی در ورای آن، کشورهایی که درگیر جنگ جهانی نبودند، شاید ده‌ها میلیون کشته‌های خاموش داده‌اند و این هم طراحی همان کسانی بوده که این جنگ‌ها را هدایت می‌کردند تا بتوانند آن کشورها را هم به نقطۀ پذیرشِ این نظم نوین جهانی بر محور قدرت‌های برندۀ جنگ برسانند و نیز آنها را در نقطۀ آسیب‌پذیری قرار بدهند که مسلط بر اوضاع نشوند. 🔸علی‌ایّ‌حال، همان‌طور که بحرانِ جنگ جهانی اول و دوم، بستر جامعه جهانی را برای پذیرش یک نظم جدید با ادعای صلح پایدار مهیا کرد، این فضای ناامنِ کنونی هم می‌تواند جامعه جهانی را برای پذیرش یک پیشنهاد جدید برای تحققِ یک نظم مادی و ایجاد مهیا کند. ... @tamadone_novine_islami
💢شب‌های قدر و اهمیت دعاء/ 🔸بسیاری از مردم نمی‌دانند که موفقیت‌های دنیایی‌شان تنها مرهون تلاشها و کوشش‌های آنان نیست، بلکه عوامل متعددی دست به دست هم داده و آن موفقیتها را دست یافتنی ساخته است.  این عوامل برخی انسانی و بعضی طبیعی و بخشی نیز ماوراء طبیعی و کاملاً روحی و روانی است که هنگامی که به درستی می‌اندیشیم و موفقیت خود و طریق نیل به آن را بررسی می‌کنیم، نقش عامل غیرطبیعی و متافیزیکی و روانی و روحی را بسیار پررنگ‌تر و محسوستر می‌یابیم.  🔸امروزه عوامل موفقیت انسان‌های بزرگ و کوچک در دانش روانشناسی توسط روانشناسان بزرگ مورد کاوش قرار گرفته و کتاب‌های متعددی در این زمینه به رشته تحریر درآمده که در همه آنها به نقش تلقین به نفس، دعا خواست قبلی و اراده پیشین و تاثیر شگرف آن در احراز پیروزی و موفقیت اشاره شده و در فصل‌های متعدد مورد تحقیق و مطالعه و بررسی قرار گرفته است. 🔸هنگامی که خواجه حافظ می‌گوید: «رونق مدرسه از درس و دعای ما بود» مشخص و مبین ساخته که علاوه بر تلاش ظاهری و کوشش تحصیلی، موفقیت رونق اصلی و حقیقی او در امور علمی، دعا کردن و درخواست توفیق از خداوند سبحان بوده است؛ چنانکه در ابیات دیگری به این حقیقت اشاره می‌کند: هر گنج سعادت که خدا دادبه حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود و یا اینکه: صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم و نیز خطاب به خود می سراید: مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز وردنیم شب و درس صبحگاه رسید همچنین می گوید: ما برآریم شبی دست و دعایی بکنیم چاره این دل غمیده به جایی بکنیم 🔸«سیمون وی»، معتقد است: «هر زمان انسان با این ایده یگانه که درک خود از حقیقت را افزایش دهد، به تمرکز و دقت بپردازد، حتی اگر تلاشش هیچ ثمر محسوسی تولید نکند، استعداد بیشتری برای به چنگ آوردن حقیقت می‌یابد.»[۱] وی همچنین می‌نویسد: «یکی از افسانه های اسکیموها منشأ نور را چنین توضیح می‌دهد: «در ظلمات جاودان، کلاغی درمانده از یافتن غذا، با همه وجودش نور را آرزو کرد و زمین روشن شد.»[۲] وی سپس نتیجه می گیرد که اگر شوق و آرزوی واقعی وجود داشته باشد، اگر آن چیز که طلبیده می‌شود، واقعاً نور روشنی باشد، طلب، مطلوب را تولید می‌کند. 🔸روشن است که نقش دعا در احراز موفقیت و نیل به خواسته‌ها، حتی در میان بی‌ایمان ترین افراد، در هنگام اضطرار و پریشان احوالی و گرفتاری، نادیده گرفته نمی‌شود و نوع بشر بر ارزش و اهمیت این پدیده ماوراء طبیعی که از فطرت و ذات و درون او برمی‌خیزد، واقف است، انسانها در همه حالات دعا می‌کنند، حتی هنگامی که به ظاهر از تکلم خاموشند، زیرا یک امر لفظی صرف نیست، هر چند شرایط و آدابی ویژه نیز دارد که با رعایت آن ثمره و نتیجه محسوس‌تر و ملموس‌تری، یا حتی به لحاظ زمانی، زودتری به دست می‌آید. از حضرت امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند: «هیچ عملی را پیدا نمی‌کنید که مانند دعا موجب تقرب باشد.»[۳] ... 🔻 منابع: ۱ و ۲- فصلنامه ناقد- سال اول- ش ۳- خرداد ۳۸- ص ۲۰۷  ۳- معاش السالکین- ص ۷۲ @tamadone_novine_islami
💢علی و فلسفۀ الهی، اثری از علامۀ فقید سید محمدحسین طباطبایی/ 📚 📖 کتابِ على و فلسفۀ الهى، اثر علامه سيد محمدحسين طباطبائى ترجمه فارسى سيد ابراهيم سيد علوىپيرامون بخشى از سخنان حكيمانه على(ع) در موضوعات مختلف و بيان رموز و دقايق شگفت‌انگيز آن سخنان می‌باشد. 🔸این کتابی است مهم و ارزشمند که علامه طباطبایی، در دوران جوانی خویش نوشته است. علامه که خود فیلسوفی بزرگ و از طرفی دین‌شناسی سترگ بود، سعی در آشتی میان فلسفه و دین داشت و همواره می‌کوشید چراغ فلسفه را روشن نگاه دارد. از دیگران هم می‌خواست که راه تعقل در پیش‌گیرند و از خرافات و مغالطات دوری جویند و این را دستوری از سوی دین اسلام و پیشوایان آن می دانست. 🔰ساختار کتاب 🔸در آغاز كتاب، مقدمه بنياد علمى و فكرى علامه، پس از آن، مقدمه ناشر و سپس مقدمه مترجم واقع شده است. متن كتاب، مشتمل بر مباحثى مقدماتى در مورد فلسفه و مراحل رشد آن است. در پايان مقدمه، مؤلف اجمالى از زندگانى على علیه‌السلام را بازگو كرده است. پس از اتمام مقدمه، تقريبا 13 فصل از گفتار گوناگون امیرمؤمنان را در موضوعات مختلف مورد بحث قرار داده و بيانات شيوا و گهربار امام به‌حق را زينت‌بخش صفحات كتاب كرده است. 🔰گزارش محتوا کتاب 🔸اين رساله به‌طور كلى، هدف فلسفه و به‌ويژه هدف و موضوع فلسفۀ الهى را روشن مى‌كند و نيز مى‌كوشد بين فلسفه و دين هماهنگى و وحدت نظر ايجاد نمايد و با براهين روشن و دلايل محکم عقلى اثبات مى‌كند كه هيچ‌گونه تضاد و تناقضى ميان آنها نيست، بلكه آن دو داراى اهداف مشتركى هستند. از جمله مباحث رساله، «فلسفۀ الهى اسلام يا كمال فلسفه» است. مؤلف محترم با استادى و مهارت ويژه‌اى بيان مى‌كند كه چگونه فلسفه از مراحل ابتدايى، رشد و نمو كرده و مراتب تكامل را پيموده و در اسلام به اوج ترقى و كمال رسيده است. علامه، در بخشى از نوشته خود بيان داشته است كه سخنان على علیه‌السلام پيرامون معارف الهى و مسائل فلسفى، جداً منحصربه‌فرد است و جز از او كسى لب به بيان اين حقايق نگشوده است. 🔸مجموع مباحثى كه در اين رساله مطرح شده است، سه فايده ارزشمند را در پى دارد: براى افراد محقق و پژوهشگر و آشنا با مسائل فلسفى ثابت مى‌شود كه در امت اسلامى نخستين فردى كه در مسائل فلسفه الهى اقامه برهان كرده، اميرمؤمنان است و از اين رهگذر، او را بر همه دانشمندان و پژوهشگران اين فن برترى روشن و حقوقى مسلم است؛ زيرا او بود كه باب استدلال و اقامه برهان را در مسائل فلسفه الهى باز كرد. 🔸كسانى كه مى‌خواهند از تاريخ فلسفه و تاريخ، طرح مسائل گوناگون جستجو كنند و سير تحول و تكامل آن را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند، به نمونه‌هاى زنده و ارزنده‌اى از سخنان اميرمؤمنان برمى‌خورند كه بدون هيچ ترديدى باور مى‌كنند كه اميرمؤمنان نخستين كسى است كه به اين مباحث توجه كرده است و پيش از او اين استدلال‌ها به خاطر احدى خطور نكرده است. گذشته از اينكه پيشينيان از اقامه اين براهين در زمينه فلسفه الهى غافل بودند، پس از اميرمؤمنان نيز قرن‌ها اين براهين در بوته بى‌توجهى ماند تا در اين اواخر گروهى از پيشروان دانش و مغزهاى متفكر فلسفه به كشف اين معارف نهفته در سخنان پيشواى پرهيزگاران موفق شدند. ... @tamadone_novine_islami
💢چگونه عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران را پایدار کنیم؟ ✍️ نعمت‌اله مظفرپور پژوهشگر حوزه روش، نظریه و دیپلماسی 📌نعمت‌اله مظفرپور، پژوهشگر حوزه ارتباط فلسفه سیاسی و دیپلماسی چندی پیش در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی نوشت: رهبری معظم انقلاب اسلامی ایران در دیدار خود با فرماندهان سپاه پاسداران با عنایت به وضعیت حاد منطقه و فشارهای محورهای متخاصم؛ با ادبیات بی‌سابقه‌ای بر حیاتی بودن توسعه عمق راهبردی کشورمان تاکید داشتند. نگارنده در این راستا این پرسش را مطرح می‌کند که عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران چگونه پایداری بیشتری دارد؟ یعنی تاکید این نوشته به جای توسعه عمق راهبردی، بر «پایداری» عمق راهبردی کنونی است. عجالتاً باید اذعان داشت که عمق راهبردی بویژه برای نظام اسلامی که نظامی هویتی و معنوی است؛ تک فاکتوری و نظامی- امنیتی صرف نیست. شواهد تاریخی نشان می‌دهد عمق راهبردی ایران زمانی می‌تواند پایدار باشد که ممزوج با عنصر اقتصاد و تجارت (حقوق بشر و حقوق اقتصادی و اجتماعی)، عقل (حقوق بشر-حقوق اساسی گرایی- پارلمانتاریسم- دموکراسی و حکمرانی صالح) و نظامی- امنیتی باشد. (مقاومت و نفی سبیل) بدون ترکیب متناسب سه مولفه مذکور؛ متصور و قابل تعریف نیست. در گام نخست ایران نیازمند ترکیب سه مولفه در داخل است تا بتواند مایه الگوی سایر ملتها واقع شود. عمق راهبردی، بدون الگوسازی معنوی- مادی برای سایر ملتها پایدار نیست. ✳️پایداری عمق راهبردی قدرتها و تمدن‌های بزرگ (برخی سوابق تاریخی) در این خصوص سلسله استدلال‌های ذیل برای نیل به نتیجه مد نظر ارائه می‌شود: 1️⃣ لزوم همزیستی سه مولفه حیاتی: فیثاغورث معتقد است عدالت موقعی رقم می‌خورد که بین قوای نظامی، عقلی و اقتصادی تناسب برقرار شود. به تبع وی، افلاطون نیز چنین نظری دارد. از نظر افلاطون عدالت و اعتدال منوط به "تناسب" (Appropriateness) فیمابین سه گانه مذکور است. بر اساس این متغیرها، افلاطون بزرگ‌شدن بیش از اندازه و کوچک‌شدن هر کدام از آنها را موجد یک بیماری در دولت می‌داند و برای هرکدام از این بیماریها، نامی انتخاب می‌کند. 2️⃣ تناسب و بسنده‌گرایی، راز پایداری عمق راهبردی کشورها ( شواهد تاریخی1): جالب است که اندیشمندان بر این باورند که آتن به دلیل ایجاد تناسب بین این سه مولفه، پایدار است و هرگز نمرده و مدام زایش دارد. اما اسپارت به دلیل تکیه صرف به روحیه سلحشوری و نظامی نه تنها از نظر جغرافیایی فروپاشید بلکه برای همیشه مرده است. به نظر این نگارنده امپراتوری روم به دلیل مدنیت و عقل و جایگاه سنا، هنوز هم زایندگی دارد اما شوروی برای همیشه مرده و حتی عثمانی نیز شبه مرده است. زیرا عثمانی هم بیشتر مبتنی بر روحیه جنگاوری و جهاد محض بوده و قادر به ارائه یک علوم انسانی و معنوی و نظام اقتصادی و جامعه مدنی قابل قبول نبوده و ظاهراً حداکثر تولید معنوی آن، ایدئولوژی فتح و ساخت مسجد بوده است. 3️⃣ شناخت فلسفه تاریخ و فرآیندهای بشری، راز پایداری عمق راهبردی است( شواهد تاریخی2): علامه جعفری در یکی از مجلدات تفسیر نهج البلاغه؛ بر این باور است که موفقیت یک اندیشه منوط به سه فاکتور قابلیت ذاتی آن، سنخیت ان با بسترهای اجتماعی(اعتبار مد نظر لاکلاو و موف که در بند 5 توضیح داده خواهد شد) و نیز روندهای بشری( همسویی با فلسفه تاریخ) است. پرداختن بدین بحث در این مختصر نمی گنجد اما فقط چند سابقه تاریخی که مبین «حرکت پروسه وار» گفتمانهای بزرگ در راستای روندهای بشری است ذکر می شود تا روشن شود چگونه ارزیابی صحیح روندهای تاریخی(فلسفه تاریخ) با هزینه کمتر، دستاوردهای بزرگتر حاصل می‌کند و انقلاب اسلامی ایران نیز باید کلیشه‌های رایج را در توسعه خود کنار زده و رویکرد نوینی اتخاذ کند. ... @tamadone_novine_islami
💢چگونه عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران را پایدار کنیم؟ ✍️نویسنده: نعمت اله مظفرپور پژوهشگر حوزه روش، نظریه و دیپلماسی 📌در بخش اول این یادداشت، سه استدلال پیرامون پایداری عمق راهبردی قدرتها و تمدن‌های بزرگ ارائه شد. در این خصوص چند فقره تاریخی مهم به عنوان شاهد ادعا قابل ذکر است: 1️⃣ تجربه عالمان و فقیهان (نمونه تاریخی): توجه خوانندگان را به یک نقطه عطف تاریخی منطقه و در حقیقت موج نخست افراط گرایی در خاورمیانه یعنی عصر مغول جلب می‌کنم. قبل از مغول، نزاع‌های سیاسی و ژئوپلتیک بویژه رقابت سلجوقیان با فاطمیون مصر یکی از علل حمله غزالی به مثابه حامی فکری سلجوقیان به فلسفه بود. زیرا شیعیان داخل امپراتوری سلجوقی و معتزله و فاطمیون مصر بر عقل‌گرایی فلسفی تکیه می‌کردند و سلجوقیان برای تعدیل رقبا، تکیه‌گاه‌های فکری آن‌ها یعنی فلسفه را هدف گرفته بودند. این تحول بنیادین و ضدعقل که توسط غزالی تئوریزه شد، زمینه را برای بحران هویت، خلا معنوی و در نتیجه ظهور فکر سلفی و شریعت‌گرایی عقل‌گریز ابن‌تیمیه از یک سوی و حمله مغولان از سوی دیگر فراهم نمود.(تکرار تاریخ در حال حاضر). در آن زمان منطقه تشنه عقل شده بود و فلسفه تاریخ به سوی عقل میل کرده بود. 🔸در این فضا در میان خرابه‌های معنوی و مادی خاورمیانه، شخصیت‌های روشن اندیش (دقت و هوشمندی در روش اشاعه فکر) مانند خواجه نصیر طوسی و علامه حلی ظهور کردند که تاریخ منطقه و تشیع را با دقت روشی و گفتمان دسترس و دارای اعتبار اجتماعی (بدون صدور حکم جهاد وبدون ادبیات تند و حتی ایدئولوژیک)، به گونه‌ای دیگر رقم زدند. علامه حلّی اولاً اجتهاد را برجسته و رسماً به مثابه یک گفتمان ترویج کرد. دوم اینکه معتقد بود اجتهاد خطاپذیر است. سوم اینکه اجتهاد خطاپذیر؛ قابل نقد است. در مقام تفسیر می‌توان گفت که رویکرد آزاداندیش و انتقادی علامه حلّی، سرنوشت منطقه را تحت تاثیر قرارداده و تشیع را از فرش به عرش آورد. به تعبیر دقیق‌تر؛ آنها تشیّع را به مثابه معدن عقل‌گرایی، فلسفه و اجتهاد و نقد معرفی نمودند و گفتمان در دسترس و با اعتباری عرضه کردند و تشیع به مثابه پادزهر افراط‌‌گرایی و سلفی‌گری و فرهنگ جنگجویی مغول مطرح شد. در نتیجه پایه‌های حکومت صفوی و رونق تشیّع در سده‌های آتی گذاشته شد. نهایتاً آنها بدون ستیزش بخشی از خاورمیانه را فتح کرده و بنیان‌های صفویه را گذاشتند. به تعبیر دیگر اندیشه و فرآورده فکریی را عرضه کردند که فلسفه تاریخ و روندهای اساسی بشری در آن زمان، نیازمند و تشنه آن بود. 2️⃣تجربه لیبرال دموکراسی: در حالیکه اروپا غرق در نزاع بین امپراتوری، اصحاب نوزایی و کلیسا بود و نزاع قدرتهای فوق در سطح گفتمانی به بن‌بست رسیده بود؛ کشیشی به نام جان لاک با ارائه فکری بکر و گفتمان در دسترس و معتبر؛ در چارچوب فلسفه تاریخ اروپایی ( توجه به روندهای اساسی و مطالبات بشر اروپایی و فراهم نمودن آذوقه معنوی برای مسافرین سرگشته و خسته غربی)، افکار خود را به قانون اساسی فرانسه و امریکا تزریق نمود. او بدون هزینه گزاف، تغذیه‌ای ارائه نمود که همه تشنه آن بودند. یعنی با ارجاع به متن مقدس انجیل، دموکراسی و مالکیت را استخراج کرد. ارزش آزادی را با ارزش دینداری ترکیب کرد و با ربودن دین از دست کلیسا و آزادی از دست روشنفکران لائیک، زمینه را برای نشو نمای بورژوازی دموکراسی‌خواه آماده کرد. شاید کمتر فلسفه‌ای به اندازه فکر بکر لاک، وارد فاز عمل سیاسی شده باشد. 3️⃣تجربه مارکسیسم: وقتی سرمایه‌داری به بحران خورده بود و بشر تشنه عدالت بود، فردی به نام کارل مارکس با مطالعه این بحران؛ تغذیه‌ای ارائه نمود که بشر غربی مطالبه‌گر را سیراب می‌کرد. لذا گفتمان او ، پروسه‌وار آمریکا و اروپا را در نوردید و حتی الهام‌بخش حرکت آبراهام لینکلن و جنبش مبارزه با برده‌داری امریکا و عدالت‌خواهان اروپا شد. گرچه در نهایت شوروی با عدم رعایت تناسب مد نظر افلاطون و فیثاغورث فروپاشید. یکی از دلایل بن‌بست مارکسیسم این بود که از حرکت پروسه‌وار دور شده و به یک پروژه صرف تبدیل گردید. مارکسیست‌ها از طریق زنجیره اقلیت‌های چپ‌گرای گرسنه در کشورهای مختلف و اجرای پروژه‌های بزرگ، دنبال ترکاندن امپریالیسم بودند اما در نهایت راه به جای نبردند. ... @tamadone_novine_islami
💢پاسخ به ۱۵ مسئله در به چالش کشیدن «کارآمدی» نظام مدیریت اسلامی () 🎙حجت الاسلام دکتر رضا غلامی ✳️حجت الاسلام دکتر رضا غلامی؛ ریاست مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا، در گفتاری ضمن بیان دستاوردهای انقلاب اسلامی به بررسی موانع پیش روی شکل‌گیری و واقعیت در مسیر حرکت پرداخته است. ایشان در این مجال با پرده‌برداری از پانزده مسأله و مصیبت‌ جوامع اسلامی، روشن می‌کند که با وجود چنین ناسازگاری جدی و عمیق در جامعه اسلامی، همواره موتورهای بزرگی برای ایجاد مشکل و گرفتاری در جامعه اسلامی روشن است که با رفع یک مشکل و گرفتاری، یک مشکل و گرفتاری تازه خلق می‌شود. متن این گفتار بعلت طولانی بودن طی چند بخش تقدیم مخاطبان فرهیخته‌ی کانالِ «به‌سوی تمدن نوین اسلامی» می‌گردد. 🔰 📌بحثی را که برای این نشست در موضوع موانع پیش روی شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی و واقعیت ناکارآمدی در مسیر حرکت انقلاب اسلامی در نظر گرفته‌ام، آغاز می‌کنم. 🔸انقلاب اسلامی و کارنامه قابل دفاع همانطور که می‌دانید، در سال‌های گذشته بحث از تمدن نوین اسلامی رونق خوبی پیدا کرده است. تمدن نوین اسلامی در تعریفی ساده، عبارت است از یک نظم مدنی ممتاز و امروزی مبتنی بر تعالیم اسلامی که می‌تواند ضمن فراهم‌سازی زمینه پیشرفت‌های عظیم مادی- معنوی، شرایط تازه‌ای را برای حیات جمعی انسان مسلمان فراهم کند. به طور طبیعی، با طرح موضوع تمدن نوین اسلامی، اولین پرسشی که به ذهن بعضی متبادر می‌شود، امکان شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی است که من در این زمینه مقاله‌ای را تألیف کرده‌ام که در انتهای کتاب درسگفتارهای فلسفه تمدن نوین اسلامی منتشر شده است. سئوال این است که امروز چه میزان ظرفیت‌های واقعی برای ورود در مسیر تمدن نوین اسلامی وجود دارد؟ باید توجه داشت که این سئوال در شرایطی مطرح می‌شود که غرب‌زده‌ها سعی دارند با ارائه ویترینی از مسائل و مشکلات جامعه اسلامی و به چالش کشیدن «کارآمدی» نظام مدیریت اسلامی، عملاً بحث تمدن نوین اسلامی را در حد یک بحث انتزاعی و حتی خیال پردازانه تقلیل دهند. این در حالی است که بر خلاف این تصورات، محصول جامعه اسلامی در این چهل سالی که از ظهور گفتمان انقلاب اسلامی سپری شده، محصول موفق و قابل دفاعی بوده است. 🔻برخی توفیقات انقلاب اسلامی 1️⃣ پایان دادن به قبضه انحصاری جهان توسط فکر و فرهنگ غربی بنده در اینجا قصد ندارم فهرست کاملی از توفیقات جریان انقلاب اسلامی در این چهار دهه را ارائه کنم لکن از باب نمونه و در چهلمین سال انقلاب، به چند فقره از توفیقات عظیم انقلاب اسلامی اشاره می‌کنم و سپس وارد نقطه کانونی بحث خودم می‌شوم. اول از همه، جریان انقلاب اسلامی نشان داد جهان به‌ طور کامل در قبضه فکر و فرهنگ غربی نیست و خارج از اتمسفر سکولار غرب، اتمسفر دیگری به نام اسلام ناب وجود عینی دارد که البته این اسلام، چه با اسلام متحجران قشری‌گرا و چه با اسلام لیبرال یا همان اسلام آمریکایی متفاوت است. البته نمی‌توانم از ذکر این واقعیت در پرانتز صرف نظر کنم که امروز اسلام متحجر و قشری‌گرا با اسلام لیبرال که در نگاه تئوریک متضاد می‌نماید، در عمل به هم رسیده‌اند و مشغول هم‌افزایی هستند. در اینجا، مهم این است که بدانیم، اندیشه و فرهنگ اسلام ناب، آن هم با رویکرد اجتماعی، در چهل سال گذشته رشد مستمر و قابل توجهی داشته است؛ چه در ایران که مهد انقلاب اسلامی است و چه در سایر نقاط جهان، جریان معقول و خالص دینی بسط و عمق پیدا کرده است و مطالعات میدانی نیز این رشد را کاملاً تأیید می‌کند. ... @tamadone_novine_islami
💢پاسخ به ۱۵ مسئله در به چالش کشیدن «کارآمدی» نظام مدیریت اسلامی () 🎙حجت الاسلام دکتر رضا غلامی 🔻: در بخش قبل گفته‌شد که حجت الاسلام دکتر رضا غلامی؛ ریاست مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا، در گفتاری ضمن بیان دستاوردهای انقلاب اسلامی به بررسی موانع پیش روی شکل‌گیری و واقعیت در مسیر حرکت پرداخته است. ایشان در این مجال با پرده‌برداری از پانزده مسأله و مصیبت‌ جوامع اسلامی، روشن می‌کند که با وجود چنین ناسازگاری جدی و عمیق در جامعه اسلامی، همواره موتورهای بزرگی برای ایجاد مشکل و گرفتاری در جامعه اسلامی روشن است که با رفع یک مشکل و گرفتاری، یک مشکل و گرفتاری تازه خلق می‌شود. متن این گفتار بعلت طولانی بودن طی چند بخش تقدیم مخاطبان فرهیخته‌ی کانالِ «به‌سوی تمدن نوین اسلامی» می‌گردد، اینک بخش دوم این گفتار: 🔰 2⃣بازگردانی خودباوری از دست‌رفته میان مسلمانان: دومین توفیق عظیم انقلاب اسلامی این است که انقلاب توانست خودباوری از دست رفته میان مسلمانان را از طریق یک روشنگری عظیم و بیدارسازی جهان به اسلام بازگرداند. قبل از تولد انقلاب اسلامی، تقریباً یأس همه جهان اسلام را فراگرفته بود و کسی تصور نمی‌کرد امکان احیاء اسلام به معنای دقیق کلمه و جبران عقب ماندگی‌ها وجود داشته باشد ضمن اینکه عمده مسلمانان مرعوب تمدن غرب بودند و حتی این مرعوبیت آن‌ها را نسبت به حقانیت اسلام به تشکیک انداخته بود. البته برگرداندن خودباوری به دنیای اسلام، مرهون اصلاح تصویر جعلی یا کاریکاتوری از اسلام بود که هم از طریق القائات جریان غرب‌زده، و هم با جهل‌ورزی متحجران قشری‌گرا در جهان اسلام نهادینه شده بود. یک بحث مهم در اینجا به وحدت جهان اسلام برمی‌گردد که انقلاب اسلامی از ابتدا منادی آن بوده است؛ بعضی تصور می‌کنند که طرح وحدتِ جهان اسلام به ویژه با تحولات اخیر جهان اسلام به شکست کشیده شده است، لکن نه تنها مشاهدات بلکه مطالعات ژرف جامعه شناختی در درون دنیای اسلام نشان می‌دهد که امروز سطح و عمق وحدت امت اسلامی به مراتب از دوران پیش از ظهور انقلاب اسلامی بالاتر است هرچند همچنان عمده دُول اسلامی به دلایلی که اگر فرصت شد به دلایل آن خواهم پرداخت، به وحدت‌گریزی و وحدت سوزی ادامه می‌دهند. 3⃣تغییر معادلات مسلط بر جهان: سومین توفیق عظیم انقلاب اسلامی را باید در تحولات عظیم بین‌المللی جستجو کرد. در واقع، انقلاب اسلامی توانست معادلات مسلط بر جهان که از سوی غرب به‌ویژه دو ابرقدرت آن زمان یعنی آمریکا و شوروی مبتنی بر دکترین «سلطه» دیکته می‌شد را تغییر دهد. این تغییر معادلات، در شرایطی رخ داد که انقلاب اسلامی به سمت هیچ یک از قدرت‌های شرق و غرب گرایش پیدا نکرد و توانست بر اساس عقلانیت اسلامی یک مسیر تازه را در مناسبات جهانی نشان‌دهد که البته می‌توانست حیات جریان نظام سلطه را با خطر جدی روبرو کند. شما به آنچه در این چهل سال رخ داده‌است دقت‌ بفرمایید، انقلاب اسلامی توانست به جز به‌ذلت کشیدن اسرائیل – به عنوان دشمن درجه یک مسلمانان- نقشه جامع غرب به‌ویژه آمریکایی‌ها در جنوب شرق آسیا که برای تداوم حیات نظام سرمایه‌داری فوق‌العاده اهمیت دارد را به شکست بکشاند. غرب در این اواخر، تمام توان و آبروی خود را برای تحقق آن نقشه به‌میدان آورد و حتی مجبور شد در یک خودزنی عظیم، داعش را تأسیس کند، اما همه دیدند که قدرت جریان انقلاب اسلامی همه چیز را تغییر داد. ... @tamadone_novine_islami