eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
138 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
806 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
در مورد اتفاق تسخیر لانه‌ی جاسوسی، نظرات مختلف و درست و غلطی هست. فارغ از اینکه آیا خودِ این حرکت، ابتدا مورد قبول حضرت امام بوده یا نه، و فارغ از اینکه حمله به سفارت یک کشور دیگر از لحاظ قانونی مشکل داشته و یا این حرکت بدون اجازه‌ی حضرت امام رخ داده، همه و همه به جاسوسی بودن این سفارت، خدشه‌ای وارد نمی‌کند... به گمانم می‌شود این برداشت را از این حرکت کرد که: تیری در تاریکی بوده و ناگهان به هدفی درست خورده... اما تنها سوالی که مرا هنوز اذیت می‌کند این است که چرا بدون اجازه و دستور امام، این حرکت صورت گرفته؟... این سوال، گمانه‌ی جوگیر بودن عوامل تسخیر این سفارت را بیشتر کرده و از آنجایی که اکثر تسخیر کنندگان، بعدها به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی پرداختند، بی‌مبنایی و احساساتی بودن آنها را بیشتر برملا می‌کند... اما این‌که ما اگر بودیم، چه می‌کردیم، خودش سوال بی‌جوابیست که جواب آن را، بودن در شرایطی مشابه با آن حادثه، مشخص می‌کند...
تحت یک مجموعه شرایط، سرنوشت طبیعیِ هر انقلابی، شهادت است. این یعنی که انقلابیِ واقعی، مصالحه نمی کند، دست نمی کشد، تسلیم نمی شود و فساد نمی پذیرد. شرط انقلابی بودن، انقلابی ماندن است. «من روزگاری انقلابی صادقی بودم» حرفِ مُفتِ مفت است. «من ابتدا به انقلاب اعتقاد داشتم اما بعدها، به دلایلی، اعتقادم را به انقلاب از دست دادم» هم همین‌طور؛ و به هر حال، انقلابیِ واقعی، زندگی‌اش را به میدان انقلاب می آوَرَد، و چنین کسی، هرگز آنچه را که ایثار کرده، پس نمی خواهد. جلد هفتم
شما را نمی دانم؛ ولی من، یکی از همین پسر بچه ها هستم که در یکی از کوچه پس کوچه های انقلاب پنجاه و هفت، جا مانده‌ام و کسی دستم را نگرفته بیاورد و هنوز همانجا در تب و تاب پیروزی انقلاب خمینی هستم...
شنبه - 19 اسفند 1357 امروز زنان در دادگستری تجمع اعتراض آمیزی در مورد حجاب اجباری داشتند. آن‌ها شعار می‌دادند: «می‌جنگیم، می‌جنگیم، بر ضد استبداد» و «رهبر ما خمینی، مرام ما آزادی» جمعی از کارکنان زن رادیو تلویزیون نیز به تجمع کنندگان پیوستند. گروهی از مردان مخالف اجتماع زنان می‌خواستند وارد دادگستری شوند که پاسدارها اجازه ندادند. در همین حال، زندانیان در دادگستری شلوغ کردند. پاسداران برای متفرق کردن مردان تیر هوایی شلیک کردند. همچنین به علت تحصن زنان و درگیری‌ها خیابان‌های اطراف دادگستری بسته و در خیابان‌های مجاور، ترافیک شد. زنان اجتماع کننده همچنین قطع‌نامه‌ای با هشت بند صادر کردند. در این بیانیه با تاکید بر این که «[رهبر انقلاب] صریحا متذکر شده‌اند که هزار و چهارصد سال به عقب بر نمی‌گردند.» اعلام شد: زنان هم وظایف اجتماعی خود را انجام می‌دهند و هم در خانه تربیت نسل آتی مملکت را و پوشش متعارف زنان باید با توجه به عرف و عادت به تشخیص خود آن‌ها واگذار شود. حق برخورداری مساوی با مردان از حقوق مدنی و حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، برخورداری از آزادی بیان، عقیده، شغل و اجتماعات برای زنان و مردان و امنیت کامل زنان در استیفای حقوق و آزادی‌های قانونی باید تأمین شود. هما ناطق، استاد دانشگاه نیز بیانیه‌ی سازمان ملی دانشگاهیان را خواند که در آن آمده بود: «ما مخالف حجاب نیستیم، بلکه مخالف تحمیل آن هستیم... زنان بی حجاب هرگز به زنان باحجاب توهین نکرده اند، بنابر این ما خواستار احترام متقابل هستیم.» پس از پایان این تجمع، کمیته‌ی انقلاب از اتوبوس‌های شرکت واحد برای انتقال دختران دانش آموز به خانه‌هایشان استفاده کرد. عده‌ای از زنان معترض به سمت دانشگاه طهران حرکت کردند که در حوالی دانشگاه، عده‌ای آن‌ها را هو می‌کردند. امروز همچنین سلیمی جهرمی مدیر کل آموزش و پرورش طهران با دانش آموزان در دبیرستان‌ها در مورد حجاب بحث‌هایی کرد. در چند دبیرستان دخترانه، تظاهرات در موافقت و مخالفت با حجاب شکل گرفت. مجتهد شبستری از مسئولین رادیو تلویزیون در مصاحبه‌ای گفت: «کسانی که در تظاهرات حجاب شرکت کرده بودند، روی هم رفته خواهان خط فکری رژیم گذشته هستند... آن چه در جامعه مطرح شده است، مسئله‌ی اجبار حجاب نیست، بلکه مسئله‌ی فرهنگی آن است که تمام جامعه را در بر می‌گیرد... نه مرد و نه زن هیچ کدام نمی‌توانند جو جامعه را تبدیل به «جو سکسی» کنند... حجاب اسلامی در چادر خلاصه نمی‌شود.» عاطفه ثابتی در کیهان نوشت: «برادرم! هنوز طنین صدایت که فریاد می‌کردی «درود بر تو خواهر مبارز» در گوشم می‌پیچد... ولی دیروز چند تن به ظاهر متعصب را به عنوان یک معترض به خود و دیگر خواهرانم دیدم... آن‌ها بودند که بر سرم فریاد کشیدند «یا روسری، یا تو سری». نه! تو آن برادر خوب من نبودی که این چنین خصمانه نگاهم می‌کردی. این تو نبودی که برای ترساندنم تیر هوایی شلیک کردی. نه برادرم این تو نبودی که باعث شدی من در طلوع آزادی جای آزادی را خالی ببینم.»
سیمین دانشور هم در مقاله‌ای با عنوان «بیایید ایران ویران را آباد کنیم.» نوشت: «رضاخان به زور و خشم حجاب را از سر زنان برداشت و پسرش قانون حمایت خانواده را پیش آورد. هیچ کدام اساس درستی نداشت... من به انقلاب مردم ایران عشق می‌ورزم. در انقلاب اسلامی ایران با ابعاد وسیع و حیرت انگیزش، زنان همگام مردان بودند... من حضرت خمینی رهبر انقلاب مردم ایران را کلمه الحق می‌دانم... چنین مردی بارها و بارها گفته است که مسئول نسل آینده است و آرزویش نظام حکومتی است اسلامی و ایرانی که حافظ استقلال و دموکراسی باشد... متأسفانه دست های مرئی و نامرئی در کار و در راه است و می‌داند که آسان‌ترین راه مخدوش کردن چهره‌ی پاک انقلاب مردم ایران، تفرقه اندازی... است... خوشبختانه هوشیاری حضرت خمینی و دل آگاهیش به این بحث خاتمه داد و حق زن را در اسلام حتی برتر از مرد شمرد. اینک مسئله‌ی حجاب مطرح شده است، به وسیله‌ی تلفن و از طریق رادیو و آن هم نه به زبان حق خود حضرت خمینی... خیال همه را راحت کنم که حجاب به صورتو چادر یک مسئله‌ی اسلامی نیست، یک مسئله‌ی سنتی است... سرانداز و چادر بیش‌تر پوشش خاص زنان درباره‌های یغمامنش و عیلام... بوده است. اما چه مسئله‌ی چادر و چه حجاب شرعی اسلامی... از مسائل فرعی و فقهی و ظاهری است در حالی که فعلا کوهی از مشکلات در برابر ما برپا ایستاده است... درد زن‌ها را می‌دانم. مسئله بر سر این نیست که حجاب به سر بکنند یا نکنند. مسئله در ترس از لچک به سر شدن است. مسئله بر سر ترس از دور ماندن از مسئولیت عظیم است.»
های گوناگون را ورق زدیم و های جالب دیدیم؛ از بگیر تا و... شخصیت و افکار را مورد بررسی قرار دادیم... پیام‌های فراوان دریافت کردیم و همین‌جا بگویم که این پیام‌ها، روح تازه‌ای در کانال می‌دمیدند و خواندنشان لذت بی‌نظیری داشت... من از گفتن دردهای شخصی به جمعی اینچنینی، اِبایی عجیب داشتم و دارم... درد‌های شخصی و حتی موفقیت‌های شخصی را نباید زود جار زد... بخاطر همین، بسیاری از اتفاقات را در طول سال، نتوانستم به رشته‌ی تحریر در بیاورم و بابت این موضوع خوشحالم... چون از خریدن محبت و توجه دیگران، سخت بیزارم و حقارت آن را، هرگز به جان نمی‌خرم... از گفتیم... از ادبیات و و و اساتید بزرگ گفتیم... از عرفان و و و و و ... ها را شنیدیم و گوش دادیم... های و دیگر بزرگان را دیدیم... از گفتیم و از اتفاقات که یکی از بهترین لحظه‌ها برای من در این کانال، گفتن و دیدن وقایع تاریخی بود... ها را تماشا کردیم... سعی کردیم که به یکسری بحث ها، خوب کنیم... با عشق کردیم... را که یکی از حساس‌ترین و عجیب‌ترین صحنه‌های تاریخی زمانه‌مان بود، پشت سر گذاشتیم... دست را گرفتم و بردم رای دادیم... متن‌هایی تازه نوشتیم و گفتیم برای یکسری اتفاقات... ولی که عاشق حقیقی‌اش هستم را خیلی کم پرداختیم و اشتباه کردم... امیدورام زین پس، بیشتر به او بپردازم... را نیمه‌تمام گذاشتیم؛ چون کشش آنهمه حرف و داستان خوب را نداشتیم و در آستانه‌ی انفجاری غریب بودیم... گاهی گفتیم و گاهی و ... بارید و لحظه‌ها را ماندگارتر کرد... و حالا که رمضان است و لحظه‌های عاشقی، و من، که هنوز نمی‌دانم چگونه باید آخرین کلمات را نوشت تا لحظه‌ای جا نَمانَد... سال نو، پیشاپیش مبارک...🍃🌹🍀 «دیرگاهی‌ست که افتاده‌ام از خویش به دور! شاید این عید به دیدار خودم هم بروم» جعلی از
زنده باد مخالف و منتقد و دشمن و ننگ بر ساکت و یک‌گوشه نشسته... که آنکه مخالفتی می‌کند، زنده است و هرکه کاری با اوضاع و احوال دنیایش ندارد، مُرده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقلابات به دست انقلابیون اتفاق می‌افتند و به دست انقلابیون نیز سرنگون می‌شوند.