eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
59 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر 📃به همراه اخبار مرکز اسناد حوزه و روحانیت استان تهران ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل می‌کنند: یکی از روحانیون گفتند که من مطلبی را از مرحوم راجع به علامه () شنیده‌ام که شاید شما از آن بی اطلاع باشید. آیت‌الله مجتهدی فرمودند که مبلغ 4میلیون تومان از همسر ایشان به علامه ارث رسیده بود که ایشان آن مبلغ را در مدرسه علمیه آیت‌الله مجتهدی به مرحوم مجتهدی داده اند که بماند برای طلبه های نیازمند به صورت و من به آن احتیاجی ندارم. این در حالی است که من و هیچ کدام از خواهر و برادرهایم از این مسأله اطلاعی نداشتیم. مدتی بعد یکی از روحانیون که از مریدان علامه بوده و هستند را دیدم که گفت: شبی خواب علامه را دیدم که بسیار بشاش بودند و گفتند بیا با هم به مدرسه آیت‌الله مجتهدی برویم، من 4میلیون ارث خانم را در مدرسه آیت‌الله مجتهدی قرار داده بودم و نمی‌دانی که تا امروز برای من چه برکاتی داشته است. این مسأله الگوی بزرگی برای همه طلبه های جوان است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت ۲ بهمن سالروز رحلت حکیم و عارف عظیم الشأن آیت‌الله ✍ آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی اواخر دهۀ چهل و پس از ازدواج دخترشان با مرحوم آیت‌الله (تولیت فقید مدرسه )، به تهران آمد و به تدریس و تبلیغ و خدمات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مشغول شد. فعالیت‌هایی که تا پایان عمر شریفش ادامه یافت. 🍃 در این زمینه می‌نویسد: «جناب دوست حمیم و صدیق ارجمند این حقیر آیت‌الله حاج سید ابراهیم... پس از ارتحال مرحوم آقا رضوان الله علیه مدتی را به موطن خود باختران مراجعت نموده و در مسجد صاحب اقامۀ جماعت و تدریس و ترویج می‌نمودند و سپس به تهران آمده و در در مسجدی به وظایف ارشاد و هدایت مردم مشغول و اینک قریب ۱۵ سال است که در نیاوران در به اقامۀ جماعت و ارشاد و تبلیغ و ترویج و تدریس اشتغال دارند. مردی است عالم و وارسته و خوش فهم و دقیق‌النظر و سریع‌الانتقال و دلسوز و برای دین و شریعت حمیم و غمخوار که روی همین مسائل با امراض مختلفی از قبیل اعصاب و زخم معده، سالیان دراز است که دست به گریبان‌اند. 📖 ص۱۳۴ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ چند مرتبه‌ای توفیق دیدار و گفتگو با عبد صالح و‌مؤمن پرهیزکار مرحوم را داشتم. در روند نگارش کتاب هم مصاحبه ای با ایشان داشتم که زحمت کشیدند و به تشریف آوردند و گفتگو کردیم. 🍃مرحوم حاج محسن آقانبی قلهکی فرزند محمود آقای شیخ محمدباقر بود. در سنین نوجوانی در تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز کرد. کتاب «التصریف» و مقداری از «هدایه» را خوانده بود که در سن ۱۳ سالگی به راهنمایی یکی از دوستانش جهت استفاده از دروس مرحوم به رفت و جامع المقدمات، سیوطی و مغنی را از ایشان فراگرفت. مرحوم قلهکی ۱۵ ساله بودند که با آمدن مرحوم به مسجد امین‌الدوله، به جمع شاگردان ایشان پیوستند و مدتی در همان مسجد و مسجدی دیگر و سپس از تدریس آیت‌الله مجتهدی در کتابهای لمعه و معالم و ... بهره‌بردند. 🔹حاج محسن قلهکی از همان آغاز تحصیل، روزها در بازار کار می‌کرد و در کنار کار عمدتا شبها به تحصیل علوم دینی می‌پرداخت و چون منزلشان نزدیک خیابان لرزاده بود، صبح و شب در از انفاس مرحوم مستفیض می‌شد. حاج محسن قلهکی بعدها برای فراگرفتن رسائل و مکاسب نزد مرحوم از مدرسین مبرز حوزه تهران رفت که در خانه خود تدریس می‌کرد. ✨ایشان عالمی با تقوا و پرهیزکار بود که در بازار تهران بیش از آنکه به کسب و کار بپردازد، مشکلات مردم را حل و فصل می‌کرد و به سؤالات شرعی و اخلاقی مراجعین مخصوصاً در تجارت پاسخ می‌داد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم که روز گذشته پیکر پاکش در قبرستان بقیع قم در خاک آرمید، در آن سالهای دور که در مدرسه تحصیل می‌کرد، از محضر بهره برد. حاج آقا فخر، یک مربی وارسته بود که زیر نظر آیت‌الله مجتهدی در مدرسه علمیه ایشان حجره داشت و به صورت شبانه‌روزی به تربیت طلاب می‌پرداخت. مرحوم حاج آقا مسلم اسماعیلی که حقیقتا وارث سیره تربیتی استادش حاج آقا فخر بود، در وصف وی به نگارنده نکاتی فرمود که همگی در وجود خود آن مرحوم نیز مشهود بود. ایشان می‎‌فرمود: «حاج آقا فخر از پرکارترین افراد بود. هر طلبه ای هرچه لازم داشت برایش تهیه می کرد و به ارزاق و امور خانوادگی اش رسیدگی می کرد. اما در بوق و کرنا نمی کرد و لذا هنوز هم خدمات ایشان باقی است. اگر بنا بود آقا فخر خللی در کار داشته باشد، آقای مجتهدی ایشان را راه نمی داد. آیت الله مجتهدی خیلی به ایشان اهمیت می داد. یکی از طلبه ها بچه دار شده بود، ولی هیچ کس نمی دانست. حاج آقا فخر برایش جگر گرفته و پنهانی برایش فرستاده بود. همچنین برنج و روغن را غیر مستقیم به کسی داده بودند که برایش ببرد. گاهی حاج آقا فخر یک جعبه سیب می خرید و شبها به طلبه هایی که آنجا بودند می گفت: سیب بخورید. بعضی از طلبه ها آن موقع نمی توانستند سیب بخرند. حاج آقا فخر و آقای مجتهدی استحباب را در وجود ما تزریق می کردند. گاهی انجیر می خرید و در گوشه حجره می گذاشت و می گفت: هر طلبه ای صبح ها یک انجیر بخورد. آقای مجتهدی درسشان را می گفتند و می رفتند؛ ولی حاج آقا فخر این درسها را باز با طلبه ها کار می کرد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 سال ۱۳۳۹، حجت الاسلام والمسلمین حاج در حال عزیمت به سفر استعلاجی به آلمان و در میان بدرقه پرشور روحانیون و خطبای تهران در در این تصویر حجت‌الاسلام معروف به شیخ عبدالحسین زاهد پدر استاد ارجمند آیت‌الله حفظه الله و مرحوم آیت‌الله تولیت فقید حوزه علمیه در سنین جوانی حضور دارند. 👇 ⁉️ در تصویر مشخص نکردم تا عزیزانی که تا حدودی شناخت دارند نسبت به شناسایی این دو بزرگوار تلاش کنند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت ۹ صفر سالگرد رحلت علامه 📚فرزند ایشان در کتاب ج۱ مینویسد: ✨مى‏فرمودند: هنگامى كه تصميم داشتم از نجف أشرف به طهران مراجعت كنم، مرحوم به من فرمودند: «آقا سيّدمحمّدحسين! شما در نجف بمانيد و به طهران نرويد؛ اگر در اينجا بمانيد بعد از من لا يَخْتلِف علَيكَ اثْنان.» يعنى حتّى دو نفر از علماء هم در مرجعيّت شما اختلاف نمى‏كنند. و زمانى كه ايشان از حضرت آية الله حاج قدّس الله نفسه الزّكيّه، كسب مصلحت مى‏كنند كه براى معنويّت و سلوك عرفانى ايشان كدام بهتر است؟ ايران يا نجف أشرف؟ ايشان فرموده بودند: بعداً جواب ميدهم. و پس از يك شبانه روز، در حضور جمعى فرموده بودند: نجف خوب است، طهران هم خوب است، ولى اگر نجف بمانى آنچه كسب مى‏كنى همه‏اش براى خودت؛ و اگر در طهران بمانى در آنچه بدست مى‏آورى شركت مى‏كنيم! و چون اين پاسخ دلالت بر أرجحيّت طهران داشته، ايشان فوراً تصميم به مراجعت به طهران مى‏گيرند. 💡پی‌نوشت: شهر تهران و امروز بیش از هر زمانی محتاج بازگشت یا هجرت فقها و حکمای حوزه‌های بزرگ دیگر در ایران و عراق به سوی خویش است! کاش آنها که در این زمینه توانایی یا مسئولیتی دارند زودتر چاره اندیشی کنند. 📷 از چپ: ، ، 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 در کنار پدر و برادر خود 🔹مرحوم در بیان خاطرات دوران جوانی خود می‌فرمود: ✨سال ۶۳ قمری به مشهد مشرف شده بودم. مدرسه بالاسر حجره داشتم؛ بالاسر الان خراب شده و توی حرم افتاده؛ اینجایی که الان زیر زمین شده و به پایین می روید، آنجا مدرسه بالاسر بود؛ از توی صحن وارد بازار سرشور که می شدیم، دست چپ، بالاسر بود که خراب شد. مدرسه دیگر، پریزاد بود که هنوز هست. آن وقتها طلبه های مسافر به آنجا می رفتند. قرار بود که یک ماه و نیم از تابستان را در مشهد بمانیم؛ چون درسهای قم تعطیل بود. سال اولی بود که به قم رفته بودیم. من هم آن سال آنجا بودم که پولم تمام شد. به هیچ کس نگفتم. به حرم رفتم و به امام رضا (ع) عرض کردم: ما مهمان شما هستیم. من رویم نمی شود که به کسی بگویم؛ ناهار هم ندارم فعلا. ✨ تا به مدرسه آمدم دیدم که پستچی نامه آورده است. پدرم با اینکه راضی نبود من طلبه شوم، به دلش افتاده بود که ۵۰ تومان برای من پست کند. با ۵۰ تومان می توانستیم یک ماه و نیم در مشهد بمانیم. من در عمرم حتی یک دفعه هم به پدرم نگفتم به من پول بده. 📚منبع: حاج آقا مجتهدی، به قلم حمید سبحانی صدر، ص۸۱ و ۸۲ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍️ برای دیدن بعضی بناهای تاریخی تهران در میانه بازار قدم میزدم تا رسیدم به در یکی دو تا عکس از تیمچه گرفتم که صاحب یکی از حجره‌ها به شوخی گفت از ما هم عکس بگیر! با بگو و بخند رفتم داخل حجره و سر صحبت باز شد: پدرش مرحوم از بازاریان متدین و از شاگردان مرحوم بود. عکسی هم زیر میز کارش بود؛ جوانی‌های حاج آقای مجتهدی در جمع طلاب؛ پدرش آقا جواد هم در ردیف دوم نشسته بود. ✨پدرش بیش از همه متأثر از عالم ربانی آیت‌الله بود و امیر آقای اطمینان خاطرات زیادی از پدرش حاج آقا جواد، حاج شیخ ابوالفضل، آقا سید هاشم حسینی داماد شیخ ابوالفضل و از اعضای فدائیان اسلام و... گفت. از روابط پدرش با برخی بزرگان اهل معنا خاطراتی گفت، از جمله این حکایت: پدرم تصمیم داشت برای بهره‌های معنوی، چله ترک حیوانی بگیرد و این مطلب را به هیچ‌کس نگفته بود. تصمیم داشت دیگر ظهر هم به غذاخوری نرود. همان روز در وسط بازار عارف عظیم‌الشأن آقا را می‌بینید و مرحوم دربندی به آقا جواد می‌گوید: «اگر قرار باشد کسی به جایی برسد، اینطور نیست که با نرفتن به مغازه‌ی مرشد به جایی برسد.» به این معنا که برای لوازم سیر و سلوک معنوی چیزهای دیگری است نه اینها. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 از راست: مرحوم حاج عبدالله مهدیان، آیت‌الله جاودان حفظه الله، مرحوم ✍ حدودا ده سال قبل که برای پرسش درباره برخی از علمای تهران خدمت مرحوم رفتم، می‌فرمودند: ✨بنده مدت ۵۰ سال و شاید هم بیشتر در خدمت بودم. آقای مجتهدی واقعا انسان پرور بود. شاگردان ایشان وقتی به بازار می‌آیند چراغ بازار هستند. برای اینکه ایشان رمز تربیت آقایان را داشتند و می‌دانستند که چطور تربیت کنند. غالبا در منبرهایشان سفارش می‌کردند که با مردم چه طوری رفتار کنید؛ کسبتان، نماز اول وقتتان، معاشرتتان و معاملاتتان چه طور باشد. ✨اگر تقوا نداشتند نمی‌توانستند بر قلوب مردم احاطه پیدا کنند. دوم خلوص نیت؛ خلوص نیت داشته باشند می‌گویند خدایا ما این کار را برای تو می‌کنیم نه برای اسم و مقام و ... برای خدا درس بدهم، برای خدا نماز بخوانم و موعظه کنم؛ واقعا موعظه در قلوب جوانها اثر می‌گذارد. آیت الله مجتهدی و خلوصی داشتند که ما الان در بین برادران روحانیمان کمتر می‌بینیم. ✨ما حق آیت‌الله حق‌شناس را نشناختیم. ایشان شبهای شنبه درس اخلاق می گفت. روایتی را می‌خواندند، اول خودشان گریه می‌کردند و بعد آنهایی که در محضرشان بودند. برای یک هفته‌ای که به بازار می‌رفت، جلسه یک ساعتۀ ایشان کافی بود. من یک شب آمدم دیدم آیت الله حق شناس رووی پله های بالکن نشستند. گفتم: آقا چرا اینجا نشستید؟ گفتند: همینجا خوبه؛ شما بروید به کارهایتان برسید. اگر با خدا مناجات می‌کردند یک جا می‌رفتند که کسی ایشان را نبیند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 به مناسبت ۲ بهمن سالروز رحلت حکیم و عارف عظیم الشأن آیت‌الله ✍ آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی اواخر دهۀ چهل و پس از ازدواج دخترشان با مرحوم آیت‌الله (تولیت فقید مدرسه )، به تهران آمد و به تدریس و تبلیغ و خدمات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مشغول شد. فعالیت‌هایی که تا پایان عمر شریفش ادامه یافت. 🍃 در این زمینه می‌نویسد: «جناب دوست حمیم و صدیق ارجمند این حقیر آیت‌الله حاج سید ابراهیم... پس از ارتحال مرحوم آقا رضوان الله علیه مدتی را به موطن خود باختران مراجعت نموده و در مسجد صاحب اقامۀ جماعت و تدریس و ترویج می‌نمودند و سپس به تهران آمده و در در مسجدی به وظایف ارشاد و هدایت مردم مشغول و اینک قریب ۱۵ سال است که در نیاوران در به اقامۀ جماعت و ارشاد و تبلیغ و ترویج و تدریس اشتغال دارند. مردی است عالم و وارسته و خوش فهم و دقیق‌النظر و سریع‌الانتقال و دلسوز و برای دین و شریعت حمیم و غمخوار که روی همین مسائل با امراض مختلفی از قبیل اعصاب و زخم معده، سالیان دراز است که دست به گریبان‌اند.» 📖 ص۱۳۴ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran