هدایت شده از تلک الایام
#اللهم_اهل_الکبریاء_و_العظمه_و_اهل_الجود_والجبروت
خدایی که من می شناسم... خدایی که این شب ها در ابوحمزه با او انس گرفته ام... خدایی که در جوشن کبیر صدایش زده ام... خدایی نیست که اگر مهمانی را به خانه اش دعوت کرد، او را بیرون کند...
خدایی نیست که اگر سفره ای پهن کرد آن را جمع کند....
خدایی نیست که اگر دست و پای دشمنی را بست دوباره آن را باز کند...
حتی دوستان او اینگونه نیستند...
سفره ای که این روزها حرف از جمع شدن آن می زنیم حتی در شأن سلیمان نبی نیست...
اصلا مهمانی بهانه بوده...
که مقیم خانه ی او شویم...
که از اینجا به مهمانی دیگری نرویم...
اینکه ما از سر سفره بلند شویم و مهمانی را ترک کنیم حرف دیگری ست...
اینکه ما به دست خودمان دوباره دشمنمان را بر خودمان مسلط کنیم ربطی به تمام شدن یا نشدن ماه مبارک ندارد...
خدایا
تو اهل کبریا و عظمتی
تو اهل جود و جبروتی
تو اهل عفو و رحمتی
تو اهل تقوا و مغفرتی
و این اهلیت، قید زمان و مکان ندارد...
@telkalayyam
#صاد...
توی علل الشرایع خوانده بودم که صاد، نام چشمه ای ست که از پایین عرش می جوشد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، نخستین بار با آب آن چشمه وضو گرفت.
گاهی در خیال از خودم می پرسم یعنی چشمه ای که آب نخستین وضوی حبیب خدا در آن جاری ست از کجاها رد می شود و به کجا می رسد.
صبح های خلوت حرم، حدود همان ساعتی که فرشته های شب به بالا می روند و فرشته های صبح به زمین می آیند،
صدای دلنوازی به گوش می رسد که شبیه هیچ یک از موسیقی های این دنیا نیست.
صدای نجواهای آرام زائرین و سوت های ملایمی که حاصل از تکرار "سین" ها و "صاد" هاست.
هر چه می خواهی فکر کنی این تناسب و توالی و ضرباهنگ سین ها و صادها از گوشه و کنار، اتفاقی و بدون هماهنگی است، باورش دشوار می نماید.
چشم که می بندی و دل به این آهنگ که می سپاری صدای نرم و لطیف و دلربای چشمه ای را می شنوی که از کنار تو عبور می کند و حتی خنکای نسیمش را می توانی روی پوستت حس کنی.
چشم که باز می کنی دوست داری بدانی این چشمه، آخرش به کجا می رسد...
#چشمه_ی_سلام_و_صلوات
@telkalayyam
تلک الایام
#لایقتل_معی_رجل_علیه_دین تن ماهی و ماکارانی قسطیش خوبه این را امروز روی یک بیلبرد تبلیغاتی دیدم. ان
#و_طول_الامل...
دوست داری با کدام آرزوها پیر شوی؟
@telkalayyam
تلک الایام
#و_طول_الامل... دوست داری با کدام آرزوها پیر شوی؟ @telkalayyam
#آمال_ایرانیان
از برادران بزرگوارم دعوت می کنم برای عکس بالا یادداشتی بنویسند، و دوستانشان را به این پویش دعوت کنند:
حسین مهدیزاده:
@social_theory
حمیدرضا مقصودی:
@hamidrezamaghsoodi
محمدامین نخعی:
@maminnakhaei
محسن آقایی:
@aghaeimohsen
رضا یزدانی:
@rezayazdaanii
تلک الایام
#و_طول_الامل... دوست داری با کدام آرزوها پیر شوی؟ @telkalayyam
#و_طول_والامل
#آمال_ایرانیان
اساتید گرانقدر، حجج اسلام و دوستان بزرگواری که تا این لحظه برای این تصویر یادداشت نوشته اند:
رضا یزدانی:
https://eitaa.com/rezayazdaanii/220
حسین مهدیزاده:
https://eitaa.com/social_theory/2408
حسین عباسی فر:
https://eitaa.com/h_abasifar/12759
محمدحسین طاهری:
https://eitaa.com/doranejadid/596
حمیدرضا مقصودی:
https://eitaa.com/hamidrezamaghsoodi/9691
محسن قنبریان:
https://eitaa.com/m_ghanbarian/4952
محمدامین نخعی:
https://eitaa.com/maminnakhaei/791
مصطفی جمالی:
https://eitaa.com/mo_jamali_110/343
سلام:
https://eitaa.com/salam14salam/943
ابوالفضل:
https://eitaa.com/ab_golestani/589
علی گلی حسین آبادی:
https://eitaa.com/ashare_ali_goli/447
کامنت صفحه ساخت ایران:
https://eitaa.com/social_theory/2418
این فهرست به روزرسانی خواهد شد
@telkalayyam
#شعر_و_کودکی
از برگه ی امتحانی دانش آموز 7 ساله
این قصه را در سه خط ادامه بده:
کبوتر غمگین بود...
کبوتر غمگین بود به خاطر اینکه او شوهر نداشت. با خود گفت: هر وقت صاحب من خواست به مشهد برود به او می گویم تا مرا هم ببرد تا از کبوترهای حرم امام رضا شوهری پیدا کنم.
فاطمه/ هفت ساله
@sherokoodaki
@telkalayyam
روز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها بود. ساعت شش صبح سوار تاکسی شدم که بیایم به سمت منزل مادرم
از تقاطع روبه روی ساختمان ناشران، پلیس خیابان را بسته بود.
قرار بود ساعت ده صبح مراسم استقبال از رئیس جمهور باشد به سمت حرم مطهر.
راننده آقای رئیسی را دوست داشت اما اعصابش خرد شده بود.
می گفت خب چرا باید روز به این شلوغی از اول صبح خیابان ها را ببندند؟
خب همین مراسم را می گذاشتند توی جمکران
مردم هم از بلوار پیامبر اعظم می رفتند استقبال
هیچ جا هم راه بندان نمی شد...
گفتم واقعا ایده ی خوبی است
ان شاءلله دفعه ی بعد...
@telkalayyam
هدایت شده از ساخت ایران|حسین مهدیزاده
آقای آینده ساز اقای سید علی خامنه ای2.mp3
4.9M
ادای دینی به لنگر آرامش این روزهای ایران و آقایی که با آرامش -مثل همان شبهای نیمه رمضان که می نشیند و با شاعران همآوایی می کند- و آینده ای بسیار متمایز را به روی همه جهان اسلام گشوده است. برای آیت الله خامنه ای ...
🆔 @social_theory
پدرم برنگشت و فهمیدم
بعد از این، انتظار یعنی تو...
دیشب به یاد خنده هایت گریه کردم
دلتنگ بودم در هوایت گریه کردم
«پاشو حسن! پاشو حسن!» پاشو اذان است...
یعنی تو بودی؟...
با صدایت گریه کردم
سجاده ات را باز کردم؛ بو کشیدم
قدری دعا خواندم؛ به جایت گریه کردم
بغضم شکست اما خجالت می کشیدم
قایم شدم زیر عبایت گریه کردم
این جمعه هم رفتم سر قبرت... نبودی...
هم ندبه خواندم هم برایت گریه کردم
شانزدهم خرداد
سی امین سالگرد...
فاتحه ای...
@telkalayyam