eitaa logo
توتَک
133 دنبال‌کننده
213 عکس
25 ویدیو
2 فایل
هدی کریمان هستم.یک مادر علاقمند به نویسندگی و تصویرسازی. اینجا از دغدغه‌ها و علاقمندی‌هایم برایتان می‌نویسم. 🔶( توتَک) نام نان کوچک محلی روستای پدری‌ام آهار است. @hoda_k اینستاگرام من: @hoda.krm
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی زهرا حدودا یک سال و چند ماهش بود و دیگر میتوانست تعدادی کلمه معنادار مثل بابا و مامان و بده را ادا کند. گاهی اما پیش می آمد که کلمات بی معنی ای را هم تند تند پشت هم تکرار کند. این اتفاق برای وقتهایی بود که با اسباب بازی هایش بازی میکرد و توی نقشش فرو میرفت. کلمه بارِلّا، یکی از خنده دارترین و بی معنی ترین کلماتی بود که زهرا وقتی زبانش را پشت لبهایش لوله میکرد و هی تکرارش میکرد، به گوشمان میخورد و ما ریسه میرفتیم. من و همسرم بارلّا بارلّا میگفتیم و به زهرای موفرفری میخندیدیم. تا اینکه توی تیم باشگاهی اینترمیلان ایتالیا، بارلّا ظهور کرد.او توی زمین چمن کشوری دیگر انگار متولد شده بود و توپ را به این سو و آن سو میفرستاد. هربار که گزارشگر میگفت:حالا بارلّا! ما یاد کودکی می افتادیم که چند سال قبل نامش را اختراع کرده بود. حالا بارلّا برایمان خنده دارتر شده و راستش ماندگارتر... و شاید معنادارتر... @toootak
هدایت شده از کانال حمید کثیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا، جای حضرت امام است؛ تیر نمی‌خورد ... «شهید آوینی» حسرتِ ما https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
بسمه تعالی سالها بود که می خواستم از فردا شروع کنم، اما همیشه فردا یک روز از من جلوتر بود. سالها گذشت تا فهمیدم باید از همین الان شروع کنم! ديل كارنگى
بسمه تعالی ( چادر کردیم رفتیم تماشا) یکی از سفرنامه های قدیمی به جا مانده از زمان قاجار است که اگر چه به سبک امروزی نوشته نشده اما قسمتهایی از آن برایم بسیار جالب و خواندنی بود. جزییات گویی در کتاب از نظر من کم است که شاید برای آن زمان کافی بوده. البته این را باید بگویم که درکی نسبت به سفرهای مشقت بار آن دوران پیدا کردم که حقیقتا خوب بود. کتاب از جهت دانستن قلم آن زمان و آداب رسوم و نحوه سفر خوب است وگرنه که تکنیک در آن هیچ نقشی ندارد. @toootak
📣«ثبت‌نام ششمین حلقه کتاب مبنا» 📚این ششمین حلقه کتاب مبناست و شما دعوتید به این جمع‌خوانی‌.🙂 🔖در این حلقه، چهار کتابی را که در تصویر می‌بینید، باهم می‌خوانیم.👌 🔖روش کار در حلقه مبنا به این صورت است: بعد از معرفی نویسنده کتاب، هر روز در کانال حلقه در پیام‌رسان ایتا و تلگرام، قسمت‌هایی از کتاب را مشخص می‌کنیم و باهم می‌خوانیم. بعد درباره نقاط قوت و ضعف آن بخش، گفت‌وگو می‌کنیم. 🔖در نهایت هم با اتمام کتاب، تلاش می‌کنیم تا دیدار حضوری یا مجازی با نویسنده،مترجم یا ناشر را ترتیب دهیم. 🔖 در میان خوانش دسته‌جمعی کتاب، فعالیت‌هایی مثل ماراتن کتاب و گپ‌وگفت درباره کتاب‌خوانی هم خواهیم داشت. 📍این دوره تاکنون، پنج تجربه موفق داشته و إن‌شاءالله از ۱ تیر تا ۱۵ شهریور چهارکتاب را جمع‌خوانی خواهیم کرد. پس حواس‌تان باشد از برنامه عقب نمانید.😉 💡 اگر شما هم تمایل دارید در حلقه کتاب‌خوانی مبنا هم‌خانهٔ ما باشید، تا ۳۱ خرداد فرصت ثبت‌نام دارید. 🔻ثبت‌نام و توضیحات تکمیلی https://mabnaschool.ir/product/halghe6/
بسمه تعالی والیبال یکی از پراسترس ترین بازی هاست. @toootak
بسمه تعالی توی کارهای بئاتریس میگردم بلکه لوکیشن خوبی برای گربه های داستانم پیدا کنم و ولشان کنم همانجا آتش بسوزانند. @toootak
بسمه تعالی هنرهای تجسمی کلاس حضوری میطلبد و من هم بالاخره خودم را بعد سه سال دوباره رساندم به کلاس و جمع اهالی رنگ و طرح. میز کار استاد و دکور را میخواستم با خودم بیاورم خانه بس که دوست داشتنی بود. یک زیست هنری در طبقه آخر یک آپارتمان قدیمی. وقتی استاد توی کاغذهای پر از خط و طرحم با مداد اثری گذاشت فهمیدم من چقدر به این بودن ها و گفتن ها و نه گفتن های حضوری احتیاج داشتم. آدمیزاد دلش با جمع خوش است اگر حتی گاهی دلش تنهایی بخواهد باز هم ذاتش طوریست که با جمع جوانه میزند. جوانه تازه من وقتی سر بیرون آورد که پشت میزی بزرگ رو به پنجره بزرگتر قدی نشستم. استاد عینکش را روی سرش گذاشت و خم شد روی کارم. بادِ پنکه گوشه کاغذ پارسم را بالا برد. استاد صافش کرد و نوک مداد را به دیوار خانه ای توی طرحم نزدیک کرد و سایه گربه ای را کشید که قصد کرده کبوتران پیرمردی را شکار کند. دست گذاشتم زیر چانه ام و به حرکت انگشتان استاد روی کاغذ نگاه کردم.گفت هدی دقت کردی؟! نور تابیده شد به جوانه نورسته من... @toootak
بسمه تعالی بندازش دور به درد نمیخوره! این جمله را بارها گفته ایم. وسیله هایی داریم که گوشه ای از ذهنمان خاطره ساخته حالا اما به نقطه ای رسیده که میخواهیم بگذاریمش کنار. با بعضی وسیله ها اما نمیشود این کار را کرد. نمیشود از دایره علاقمندی هایمان بگذاریمش کنار. میخواهیم جایی باشد که هراز گاهی که از کنارش رد میشویم حال دلمان را خوب کند. این شیء دوست داشتنی خیلی بتواند توی خانه ای و نسلی یادگار بماند یک یا دو نسل است. بقیه دیگر انسی با آن ندارند و کم کم میرود توی لیست دورریختنی ها و میشود جزو همان دسته اولی که دیگر کسی با آن خاطره بازی نمیکند. فرقی ندارد در خوش نماترین مکان خانه باشد یا توی یک زیرزمین نمور. دیگر میشود یک شیء اضافه ی مزاحم که کسی دوستش ندارد حتی اگر خیلی زیبا باشد. گاهی به وسایلی که دوستشان دارم نگاه میکنم به او میگویم یعنی تا کی توی خاطرات نسل من میمانی؟ @toootak
بسمه تعالی خودم را بسته ام به انواع چالش هایی که مثلا من را توی ضعفهایی که دارم تقویت کنند. افتاده ام توی جاده ای که فقط دارم تویش راه میروم و از گوشه و کنار هرچه دستم می آید برمیدارم. خودم هم نمیدانم کدام بیشتر به دردم میخورد که حداقل بارم سبکتر باشد اما نمیشود. طمع نمیگذارد. هی میروم جلو و نفس نفس میزنم و گاهی رو به رو را نگاه میکنم که ببینم چقدر به آخر جاده مانده. ته ندارد اصلا. هرچه میروم نمیرسم. کمی می ایستم و کمر صاف میکنم. عرق از کتف و چانه ام دارد میچکد.پایین پاهایم باری است که با خود آورده ام و هول نداشتنش را داشته ام. مینشینم کنارشان. همه شان را دوست دارم اما خوب که نگاه میکنم میبینم بعضی هایش را جلوتر هم میتوانم باز پیدا کنم. قطره عرق از پیشانی ام میسرد روی شقیقه ام. قصد میکنم بلند شوم اما کار دیگری میکنم. یکی دوتا از آنها که دوستش دارم و جلوتر میرسم بهشان را برمیدارم و پایین جاده رها میکنم. راه می افتم. راه همان راه است و من همان.اما گمان میکنم لذت از جاده برایم بیشتر شده. کم کم بردارم بهتر از این است که توی شانه خاکی جاده بی افتم و وا بدهم. میدانم خیلی ها دارند میدوند و جلو میزنند من اما باید آهسته و پیوسته بروم وگرنه به ته جاده که هیچ به سر پیچ اول هم نمیرسم. @toootak
بسمه تعالی میدونی تو دنیای امروز که پر از حرف و ایده های جدیده، چقدر اشراف به ادبیات و استفاده درست ازش مهمه؟ میدونی اگر بخوای حرفت اثرگذار باشه باید ادبیات بدونی؟ میدونی آدمها از ابتدای خلقت و مسیر رشدشون با قصه ها زندگی هاشون عجین شد و نسل به نسل چرخید و رسید به ما؟ میدونی قصه ها و روایتها اثرشون خیلی بیشتره و مردم اونها رو میپذیرن؟ مدرسه مبنا بهتون کمک میکنه هم نسبت به ادبیات و شاخه های اون آشنایی پیدا کنین و هم از انسان و دنیایی که درش زندگی میکنه باخبر بشید. دوره نویسندگی خلاق اولین ایستگاه این بزرگراه شلوغ و مهمه. توی روزگاری که دنیا دنبال روایت کردن غلط از واقعیتهاست، ما هم باید خودمون رو رشد بدیم. پس بسم الله... @toootak
🔰 ظرفیت باقی‌مانده نویسندگی خلاق این استقبال شما، بار روی دوش ما را برای رویای روایت سنگین‌تر می‌کند. 🖍دریافت صندلی دوره نویسندگی خلاق: https://b2n.ir/b99911 .
بسمه تعالی گفتم:دقیقا همین چیزی که میگید تو ذهنم میاد. هی چرخ میخوره اما نمیدونم چجوری بیارمش رو کاغذ. گفت:ایده ها مثل ماهی میمونن. تو باید مثل یه ماهیگیر که وسط یه دریاچه ساعتها داره به ماهی بزرگ کف دریاچه فکر میکنه و طمع خوردنش رو داره، بشینی. گرسنه و حریص... @toootak
بسمه تعالی پرده را زده ام کنار بلکه نور انقدر ناز نکند و بیاید تو. نمی آید، زاویه درست نیست و میدود روی اپن آشپزخانه و همانجا مینشیند. مجبور میشوم من دنبالش بروم بلکه حجم درد چشمهایم کم شود. خودم باید بسازمش. زاویه نور را و هم جایی که واردش میشوم را . امیدواری هم گمان میکنم همینطور باشد. ساختنی است. بایدجای درست باشی، خودت را و جهت افکارت را طوری تنظیم کنی که امید در دیدرست قرار بگیرد. خودت هادی خودت میشوی. این درست است. @toootak
عیدتون مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمه تعالی تازه دارد دستم می آید مداد آبرنگی را چطور روی کاغذ کنترل کنم. برایم کار با آبرنگ سخت است اما با مداد آبرنگی روی سطح کوچکتر توانستم چیزکی خلق کنم. ذوق کوچکی است اما خب موفقیت کمش هم قند است... @toootak
بسمه تعالی کتاب درخت نخل و همسایه ها،نوشته غائب طعمه فرمان نویسنده عراقی، روایت آدمهایی است که در گیر و دار جنگ جهانی دوم و حضور استعمارگر انگلیس، زندگی دشوار و رو به افولی را میگذرانند. جنگ سایه شوم خود را روی کشور عراق پهن کرده و ناخنهای تیزش از دیوارهای ترک خورده خانه ها میگذرد و تن نازک مردان و زنان و کودکان را میخراشد. ما با رمانی روبه رو خواهیم بود که امید نه تنها توان جولان ندارد بلکه جایش را به غم و درد و زندگی نکبتی میدهد. این رمان به گفته کارشناسان ادبیات عرب، نقطه عطفی در داستان نویسی جهان عرب است. به جهت ترجمه سعی شده به ادبیات محاوره ای مردم آن زمان نزدیک شود. فضاسازی ها خوب است. گاهی اما حس کردم با اینکه مخاطب پی به نتیجه ماجرایی میبرد، خود نویسنده باز توضیحش میدهد که برایم آزاردهنده بود. @toootak
بسمه تعالی سال آخر دانشگاه بودم که اسمم توی قرعه کشی عمره دانشجویی درآمد. دختر جوانی بودم که از حج چیزهایی شنیده بودم و ذوق توی دلم مثل پروانه چرخ میخورد. مدینه و مکه و لباس احرام و لبیک ها همه برایم تکرار شدند وقتی که را خواندم. من اهل خواندن سفرنامه نیستم اما این کتاب برایم تکرار لحظات خوشی بود که با دوستانم در سرزمین وحی تجربه کردم. جدا از مرور خاطرات شیرین گذشته، کلمات جدید و گریزهایی که به واسطه حضور در اماکن مقدس زده میشد، حالم را جا می آورد و تشبیهات و فضاسازی ها هم برایم جذاب آمد. حامد عسکری طوری مینویسد که انگار مخاطبش درست روبه رویش نشسته و دارد میشنود. یه جور راحتی در نوشته هایش دارد که من دوست دارم. کتاب را حتما به کسانی که میخواهند با دنیای کلمات و تشبیهات نو آشنا شوند توصیه میکنم.
بسمه تعالی من آدم بالا رفتن از شیب های تند نیستم. قبل ترها راحت تا شکراب میرفتم امسال اما فهمیدم این هدی، هدی یِ روزهایی نیست که پله ها را دوتا یکی میکرد. شیب کوه معروف آهار آنقدر زیاد است که هنوز اوایل راه بودم که پشیمان شدم. من، با این رگ سیاتیک قراضه، وسط کوچه باغی با شیب 60 درجه چه میکنم؟ چیزی که من را ترغیب میکرد ادامه بدهم، دیدن دوباره آهار بر فراز کوه نِستون بود. جایی که تقریبا از همه جای روستا دیده میشود. من آدم بالا رفتن از شیبهای تند نیستم اما میدانستم آویشن کوهی را میتوانم لا به لای سبزه های پر از تیغ کوه پیدا کنم. میدانستم پرنده ای شکاری را خواهم دید که بدون بال زدن توی آسمان دنبال شکار است. رسیده بودم. نشستم. تکه ای نان گذاشتم گوشه دهانم، به خانه هایی که قدر قوطی کبریت کوچک شده بودند نگاه کردم. کنار گَوَن و بومادران و آویشن این را فهمیدم که به قدر همتم از این دنیا برای خودم برمیدارم هرچند که من آدم بالا رفتن از شیب تند نباشم... @toootak
بسمه تعالی مجموعه داستان ( من قاتل پسرتان هستم) به قلم احمد دهقان از نشر افق را تازه تمام کردم. داستانهایی دارد که بوی جنگ، فراق و درد میدهد. کتاب روایت آدمهایی است که خودخواسته رویارویی با دشمن و دوری از هرآنچه بهشان دل بسته اند را انتخاب میکنند. آدمها در این کتاب گونه جدیدی از عشق را تجربه میکنند، از دست دادن ها رنگ دیگری دارد، نبودن ها و نداشتن ها جنس دردش فرق میکند. من کنار مادرهایی نشستم که پاره تنشان هنوز از جبهه نیامده بود و غصه شان روی قلبم خط انداخت. جنگ همیشه تلخی دارد چه جبهه حق پیروز باشد و چه ناحق... @toootak
می‌دونم الان همه دنبال محتواهای محرمی و عاشورایی هستید، ولی به همه مخصوصا به شاعرهایی که این کانال به حضورشون مفتخره، پیشنهاد می‌کنم وقت بگذارید و با این شاعر شهید، با این تربیت‌شده مکتب سیدالشهدا، که زمان جنگ برای سرش جایزه تعیین کرده بودن، بیشتر آشنا بشید: https://b2n.ir/Shahidzaarei
رفقایی که سوال داشتن چطور باید به این پادکست‌ها گوش بدن، اول کست‌باکس رو از لینک زیر نصب کنید، بعد کانال شعر پارسی رو جستجو کنید، یا از همین لینکی که تو پیام گذاشتم بیاین کانال شعر پارسی و از اونجا کارها رو دنبال کنید: https://b2n.ir/Castboxinstall
هدایت شده از «هیام⁦«
بسم الله الرحمن الرحیم . سفر که میرویم، از همان اول راه، پسرک می‌پرسد کِی میرسیم؟ هر چقدر هم به نسبت مسیر و وسیله‌ی نقلیه مدت زمان مسیر را برایش توضیح میدهیم، باز ساعتی یک بار میپرسد: پس کی میرسیم. بچه است دیگر، ذوق دارد. سفر برایش هیجان انگیز است، دیدن جای جدید و شهر جدید به وجد می‌آوردش. امروزی ها میگویند: بچه‌ها تا یک سنی کورتکس ندارند. همان لایه که روی مغز است و سبب ادراک میشود. درک نمی‌کند بُعدِ مسیر را و مدام میپرسد کِی میرسیم. . در همان چند واحد مقتل و کتب تاریخی ای که به لطف مرکز مدیریت، دوبار دوبار ، پاسشان کردم، آورده اند، که کاروان تعداد قابل توجهی بچه به همراه داشت. بچه هایی که به شوق دیدن شهر جدید و وعده‌ی مهمانی و استقبال گرم، حتما مثل پسرک ما هی میگفتند کِی میرسیم. بچه، بچه است دیگر. همه شان معصومند و دلخوش به وعده های شیرین. بچه‌ها آن قشر مغز که سبب ادراک میشود را ندارند. درک ایستادن میان راه، ادامه ندادن، خیمه بر پا کردن وسط بیابان را ندارند.... من به گاهِ روضه، همان وقتی که میگویند: حسین سر به آسمان کرد و گفت: أعوذُ بِالّله مِنَ الکَرْبِ وَالْبَلا.‌..دلم میرود پی بچه هایی که از سرزمین منا تا نینوا پرسیده اند: کِی میرسیم...... . . و کمی روضه اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو بنگـر به حـال مضطر من، زودتر بگو منت گـذار و خیمه در این بـادیه مزن تاج سـرم ، صنـوبر من زودتـر بگو... . @hiyaam
هدایت شده از حلقه ششم مبنا
معرفی کتاب محرم.pdf
25.11M
با آرزوی قبولی عزاداری‌هایتان در مصیبت سیدالشهدا(ع) ویژه محرم تقدیمتان می‌شود.