فردید:
#غربزدگی عبارت است از نسبتی که [انسان] یونانی در ابتدا به عالم و آدم و مبداء عالم و آدم پیدا میکند، حالا این نسبتی که به عالم و آدم پیدا میکند ، جواب میدهد که عالم چیست ؟ آدم چیست ؟ سیاست چیست ؟ و شئون مختلف حیات. به نظر من #سقراط غربزده است، اما این اشاره است. "خورشید حقیقتی" که در پریروز بشریت وجود داشته است و در "پس فردا"، فراروی انسان قرار دارد، فارغ از این غربزدگی است که حضور پیدا میکند.
فردید: این تاریخی هم که ما داریم ، تاریخ مغرب است. ما در این #غربزدگی باید همواره در کوشش رسیدن به "#خودآگاهی" باشیم.
دکتر نراقی : گفتید که تاریخ جهان، تاریخ مغرب است . من با همین حرف است که مخالفم. همین فکر غربی است که از راه فلسفه در اینجا رسوخ کرده است.
فردید : نه آقا جان. شما مغرب را از نظر جغرافیائی می بینید، من از طریق تاریخ. مغرب برای من یک سمبل است یعنی "مغرب خورشید #حقیقت پریروز و طلوع مجدد حقیقت پس فردا". اما حقیقت، حقیقتی که من از گفته های حضرت علی بن ابی طالب و با همسخنی با "هیدگر" تفسیر میکنم. بنده عرض میکنم تمام تاریخ جهان عمیقا موهوم و پندار است. شما میگوئید #افلاطون را نگو، ای آقا افلاطون را به یک زبانی که بت سازی نشود باید گفت. امروز در غرب #سقراط را چنان بزرگ کرده اند که گاه او را بجای خدا قرار میدهند . ما باید برای جوانها روشن کنیم که سقراط در تاریخ غرب از طریق تاریخ خودمان و مخصوصا هندی ها چه محلی داشته است.
فردید:
"#فلسفه_تاریخ" به اعتقاد من "#علم_الاسماء" تاریخ است، دو هزار سال است که بشر "#باده_با_محتسب" شهر می نوشد و این #محتسب چیزی جز #فلسفه_یونان نیست. با #سقراط بود که باده خواری با محتسب شهر آغاز گردید:
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات و سنگ بجام اندازد
مراد من از محتسب شهر "#تفکر_غربی" امروز است که هیدگر از آن به نام "تفکر خودبنیادانه" یاد می کند و من پیش خود آن را به "#نفس_اماره" تعبیر و تفسیر می کنم.
میبدی: خیلی از روشنفکران حتی بسیاری از شاگردان شما صریحا گفته اند راز و رمز افکار شما را درنمی یابند . شاید به این علت که "حرف" میزنید و نمی نویسید و مزید برعلت اینکه جلوگیری از جولان فکری شما هم مشکل است .
فردید:
بنده بارها قبل از شما با اشخاص گفتگو کرده ام و مطالبم بر روی نوار آمده است . ولی بعد بهر وسیله از چاپ آن جلوگیری کرده ام . قریب یکسال در تلویزیون تحت عنوان " درآمدی به حکمت معنوی" سخن گفتم اما بعد از قریب یکسال حتی به درآمدی به درآمدی به حکمت معنوی هم نرسیدم .
سعی من براین بود تا با چیدن مقدمات توجه افراد را به #حکمت_معنوی جلب کنم . میدانید چرا؟ چون مسئله ، مسئله عدم معلومات نیست مسئله ، مسئله #حوالت_تاریخی است .
جهان امروز نوعا رو به حکمت معنوی ندارد . حتی کسانیکه سنگ #عرفان و معنویت و #تصوف را به سینه میزنند – که مد روز شرق وغرب است – کم و بیش پشت به حکمت معنوی دارند .
روی آوردن به حکمت معنوی بدست من و شما نیست و باصطلاح حکمای معنوی از " #مواهب" است نه " #مکاسب" از #احوال است نه #مقامات .
برادر ! من به شما تعارف نمیکنم . ذهن شما همانطور که گفتم هم تند است و هم جسور . اما بهرحال غربزده اید و هر #غربزده ای #فلسفه_زده و هر فلسفه زده ای #متافیزیک_زده و هر متافیزیک زده ای، #زندقه_زده و هر زندقه زده ای ، #اومانیست و هر اومانیست جدید ، #نیست_انگار #خودبنیاد .
میدانید #نیست_انگاری با چه کسی شروع میشود ؟ با " #مسیلمه_کذاب " یونانی. یعنی با #سقراط.
مسیلمه کذاب کسی بود که گفته اند پرتو وحی نبی بر او تافته است .
سقراط هم همینطور است . آنچه او گفته و تا کنون بنام #متافیزیک و #فلسفه از آن یاد میشود ، حکم پرتو وحی را دارد .
میبدی – چنین موضع برنده ای آنهم در مقابل سقراط ؟
فردید – با اینکه بدنم از ترس میلرزد ، معذالک بگذارید یکبار برای همیشه این حرف را گفته باشم ..بگذریم ...بگذریم .