فردید:
نمی خواهم بگویم حوزه محی الدین یونانی زده نیست، یونانی زده هست، ولی بالاخره بیشتر میخواهد از یونانی زدگی بگذرد و یکسره تسلیم یونانی زدگی نیست. محی الدین #ابن_عربی تا آنجا که #متافیزیک در او آمده است، من ردش می کنم. #حکمت_معنوی و #تصوف اصیل ورای متافیزیک است.
#غربزدگی
آنچه امروز بنام #عرفان خوانده میشود [به] دو قسم اساسی تقسیم میشود. یک قسمِ عرفان و #تصوف، همان «عرفان و تصوف و حکمتِ اشراقِ یونانی» است که در تعریف آن، التزامِ #وحی مأخوذ نیست. البته با #کشف و #شهود میخواهند که حقایق را کشف کنند، غالباً هم بیشتر کشف و شهود غرض است، بیشتر می پردازند به بحث فلسفی، از #افلاطون تا افلوطین (پلوتینیوس) و فرفوریوس که تصریح دارند به اینکه ملتزم وحی نیستند. عباراتی است عربی که ما مَعاشر حکماء به وحی انبیاء نیاز نداریم، عبارت از کسانی مانند #فرفوریوس و #افلوطین است و #حکمت_اشراق یونانی که ملتزم وحی نیست. در قرون وسطی و اسلام است که التزام وحی هم أخذ می شود در این نوع از حکمت، بنام تصوف. حالا این تصوف که ملتزم وحی باشد -جان کلام در اینجاست، بنظر بنده- تصوف ظاهراً با این که ملتزم وحی است ولی حقاً و باطناً نیست، چون که #متافیزیک است. نمونه آن #مقامات_العارفین بوعلیسینا است، قسمت آخر اشارات و تنبیهات -که میستیک است- ظاهراً عرفان است و مخالفتی هم با وحی در آن نیست، ولی بالذات حکمت اشراق است؛ یونانی است؛ متافیزیک است. البته این متافیزیک هنوز #خودبنیادانه نیست، «بنیاد اندیش» است ولی نه «خودبنیاد اندیش» که #حوالت_تاریخی جدید است.
دکتر سیّداحمد #فردید
درآمدی به حکمت معنوی، 1351
#ابن_سینا #غربزدگی
فردید:
بعضی از #صوفیه خواسته اند از #ادب_الدنیا و الدین یعنی از دنیا و عقبی گذشت پیدا کنند و مثلا در این بیت #حافظ "بی ادبی " اشاره به همین معنی است:
هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مست و خرابم صلای بی ادبی است
حتی در مثنوی هم بدر شدن از ادب دنیا و دین به نحو جدی مطرح است:
هست معراج فلک این نیستی
عاشقان را مذهب و دین نیستی
اما در وضعی که تمام جهان با حرص Eros تکنولوژیک پیش می رود آیا نباید پرسش شود که این معنویتی که اینهمه در ادبیات درباره آن حرف می زنند چیست ؟ می بینیم که این پرسش گهگاه مطرح می شود اما از آنجا که ادبیات استیلا دارد ، پرسش هم صورت پرسش ادبیاتی پیدا میکند و معنویت هم هیچ و پوچ و گاه عین ادبیات می شود. در تفکر گذشته اگر معنویتی باشد در #تصوف است اما به این عنوان نمی توان از تصوفی که تلازم با #بنیاد_انگاری و موضوع اندیشی غرب دارد دفاع کرد. امروز دیگر #شرق و #غرب معنی ندارد بلکه شرق و غرب صرفا یک تقسیم جغرافیائی است. من بجای شرق #وَلایت یعنی مهر و محبت می گذارم و بجای غرب #وِلایت (استیلاء) است و صورت تام و تمام این وِلایت یعنی استیلا. دنیای امروز دنیای اصرار در ولایت یعنی #امپریالیسم، امپریالیسمی که من معمولا در سخنان خود آنرا به تعبیرات #تفرعن و #فرعونیت اشاره می کنم.
آیا از این تفرعن و فرعونیت وحشتناک امروزی با #بشر_انگاری های امروزی – از بشرانگاری های دینی گرفته تا بشر انگاری مذهب #تقرر_ظهوری (Existintialisme) – گذشت پیدا می توان کرد ؟ البته نه ، هر چند از طرف دیگر و در عین حال، وضع تاریخی جهان و نیست انگاری (Nihilisme) جهانی امروز به نحوی منتشر و ناپیدا ولی عمیق چنانست که :
جمله عالم ز اختیار و هست خود
می گریزند بر سر سرمست خود
تا دمی زین هوشیاری وارهند
ننگ خمر و بنگ بر خود می نهند
جمله دانسته که این هستی فخ است
ذکر و فکر اختیاری دوزخ است
می گریزند از خودی در بیخودی
یا به "مستی" یا به شغل ای مهتدی
نفس را زان نیستی وامیکشی
زانکه بی فرمان شد اندر بیهشی
نیستی باید که آن از حق بود
تا که بینی اندر آن حسن احد
..................................
هست معراج فلک{گذشت} از این نیستی
عاشقان را مذهب و دین #نیستی
فردید:
من یکبار در جائی لفظ #صوفی_فرنگی را در مورد مرحوم #صادق_هدایت اطلاق کردم . #صوفی فرنگی ها همان کسانی هستند که در جهان امروز از #عرفان و #تصوف و #شرق و غرب و ادبیات پوچ و تآتر پوچ و از اینجور حرفها سخن میگویند . بازگشت همه این صوفی فرنگیها به این امر است و آن آخرین مرحله نهائی فرار از" حق" به سوی " #انانیت" ، اعم از انانیت جمعی یا فردی .
میبدی: خیلی از روشنفکران حتی بسیاری از شاگردان شما صریحا گفته اند راز و رمز افکار شما را درنمی یابند . شاید به این علت که "حرف" میزنید و نمی نویسید و مزید برعلت اینکه جلوگیری از جولان فکری شما هم مشکل است .
فردید:
بنده بارها قبل از شما با اشخاص گفتگو کرده ام و مطالبم بر روی نوار آمده است . ولی بعد بهر وسیله از چاپ آن جلوگیری کرده ام . قریب یکسال در تلویزیون تحت عنوان " درآمدی به حکمت معنوی" سخن گفتم اما بعد از قریب یکسال حتی به درآمدی به درآمدی به حکمت معنوی هم نرسیدم .
سعی من براین بود تا با چیدن مقدمات توجه افراد را به #حکمت_معنوی جلب کنم . میدانید چرا؟ چون مسئله ، مسئله عدم معلومات نیست مسئله ، مسئله #حوالت_تاریخی است .
جهان امروز نوعا رو به حکمت معنوی ندارد . حتی کسانیکه سنگ #عرفان و معنویت و #تصوف را به سینه میزنند – که مد روز شرق وغرب است – کم و بیش پشت به حکمت معنوی دارند .
روی آوردن به حکمت معنوی بدست من و شما نیست و باصطلاح حکمای معنوی از " #مواهب" است نه " #مکاسب" از #احوال است نه #مقامات .
برادر ! من به شما تعارف نمیکنم . ذهن شما همانطور که گفتم هم تند است و هم جسور . اما بهرحال غربزده اید و هر #غربزده ای #فلسفه_زده و هر فلسفه زده ای #متافیزیک_زده و هر متافیزیک زده ای، #زندقه_زده و هر زندقه زده ای ، #اومانیست و هر اومانیست جدید ، #نیست_انگار #خودبنیاد .
میدانید #نیست_انگاری با چه کسی شروع میشود ؟ با " #مسیلمه_کذاب " یونانی. یعنی با #سقراط.
مسیلمه کذاب کسی بود که گفته اند پرتو وحی نبی بر او تافته است .
سقراط هم همینطور است . آنچه او گفته و تا کنون بنام #متافیزیک و #فلسفه از آن یاد میشود ، حکم پرتو وحی را دارد .
میبدی – چنین موضع برنده ای آنهم در مقابل سقراط ؟
فردید – با اینکه بدنم از ترس میلرزد ، معذالک بگذارید یکبار برای همیشه این حرف را گفته باشم ..بگذریم ...بگذریم .