eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
168 عکس
43 ویدیو
16 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ #عرفان #تفکر #فلسفه #هنر #انقلاب_اسلامی ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است)
مشاهده در ایتا
دانلود
با «» و «» است که می‏توان راه‏های فروبسته تاریخ را گشود. تفکر، گشودگی به و گشایش راه است، از طرفی، تفکر به معنای عام‏تر، سیر در راه گشوده است؛ اما «تذکر» در مقابل «» به معنی بیرون آمدن از وضع عادی و از بی‏خبری است. تذکر عین تفکر نیست، جلوه آغازین تفکر است و به تفکر هم مدد می‏رساند. (مصاحبه با بازتاب اندیشه 1386 شماره 84)
فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سروپایی بیاویزد، برعکس زیباروی مستوره ای است که حتی مردی که همه چیزی را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد. ، ۱۳۸۸، جهان همچون اراده و تصور، ترجمه رضا ولی یاری، مقدمه بر ویراست دوم، ص ۱۲.
فردید: این تاریخی هم که ما داریم ، تاریخ مغرب است. ما در این باید همواره در کوشش رسیدن به "" باشیم. دکتر نراقی : گفتید که تاریخ جهان، تاریخ مغرب است . من با همین حرف است که مخالفم. همین فکر غربی است که از راه فلسفه در اینجا رسوخ کرده است. فردید : نه آقا جان. شما مغرب را از نظر جغرافیائی می بینید، من از طریق تاریخ. مغرب برای من یک سمبل است یعنی "مغرب خورشید پریروز و طلوع مجدد حقیقت پس فردا". اما حقیقت، حقیقتی که من از گفته های حضرت علی بن ابی طالب و با همسخنی با "هیدگر" تفسیر میکنم. بنده عرض میکنم تمام تاریخ جهان عمیقا موهوم و پندار است. شما میگوئید را نگو، ای آقا افلاطون را به یک زبانی که بت سازی نشود باید گفت. امروز در غرب را چنان بزرگ کرده اند که گاه او را بجای خدا قرار میدهند . ما باید برای جوانها روشن کنیم که سقراط در تاریخ غرب از طریق تاریخ خودمان و مخصوصا هندی ها چه محلی داشته است.
هایدگر: در است. سرشت حقیقت در رهایی است.
هایدگر: همسایگی با اصیل ترین شکل یعنی ، موضع بروز بیشتر است. زبان افقی است که در آن چیزها آشکار می شود. زبان است. ‌
فردید: من عقیده دارم هنوز کلامی که هیدگر در سی سال پیش عنوان کرد کماکان مسئله روز است. او گفت "تاریخ مغرب، تاریخ مغرب است". هنگامی که این سخن را از زبان هیدگر خواندم از نظر متدولوژی، روزی از نو در زندگی فلسفی خود مشاهده کردم – آری من به "غرب زدگی" رسیده بودم و تمام توجه من به این مسئله معطوف شد – اکنون باید این و تاریخ مغرب حقیقت با توجه به خیر و صلاح ملک و ملت روشن گردد. ‌
فردید: من اعتقاد دارم " بشر معاصر" یک آزادی انسانی نیست بلکه "فرار از حق و و فرار از ذات اصیل انسان" است: وصال حق زخلقیت جدائی است ز خود بیگانه گشتن آشنائی است ‌
فردید: فعلا که از و صحبت می کنیم می توانیم فقط به عنوان سمبل ، این دو لفظ را بپذیریم زیرا جهان امروز ، همین حوالت تاریخی غرب است ، و شرق در خفاست، یعنی وقتی می آید برخلاف آنچه که می گویند نور از شرق می آید، شرق در ظلمت قرار می گیرد و دیگر هرچه هست غرب است . با ظهور یونانیت ، ماه واقعیت طلوع می کند و خورشید غروب، و از آن زمان بر سیر تاریخ ، همواره بیشتر سیر تاریخ مغرب زمین و وِلایت تسلط پیدا می کند اما نباید تصور شود که تاریخ غربی در طی دوهزار سال، مظهر یک اسم بوده است بلکه تاریخ بطور کلی و از جمله تاریخ غرب ، مواقفی دارد. هیدگر می گوید در هر دوره ای از ادوار تاریخی ، حوالت چنانست که حقیقتی تحقق پیدا می کند و تحقق این حقیقت مستلزم خفای حقایق دیگر است. در این ، نوری غلبه می کند و انوار دیگر مورد غفلت قرار می گیرد. متفکر آلمانی این مواقف را مواقف و حقیقت وجود می گوید ، بعبارت دیگر ، در هر دوره ، وجود ظهوری دارد اما وجه تازه وجود ، مستلزم خفاء وجوه دیگریست، حالا اگر را در نظر بگیریم باید ببینیم که هر دوره مظهر کدام اسم بوده یعنی چه اسم مسمی و محتومی حوالت شده و کدام اسماء را نهان کرده است. گفتیم که اسم جدید ناسخ اسم گذشته است و آن را پنهان می کند و اگر بخواهیم بعبارت فلسفی بگوئیم ، اسم جدید در حکم صورت و اسم قدیم در حکم ماده می شود و هر بار که صورت تازه و اسم تازه می آید صورت گذشته واپس زده می شود و حکم ماده برای صورت جدید پیدا می کند. بنابراین در هر دوره ای صورت ، همان اسم غالب است و اسماء گذشته در حکم ماده اند ، پس چنین نیست که صورتهای گذشته از بین برود بلکه دیگر منشاء اثر نیست و از فعلیت خارج می شود و بصورت امر بالقوه در می آید و آن صورتی که غالب است منشاء اثر است. ‌
فردید: تاریخ چیزی بیشتر از یک پستو خانه نیست . این پستو خانه تا سقف در رطوبت ممسوخ فرو رفته است و دیوارهای آن بر شالوده "" استوار است . روزنه ای بجانب در آن نیست . در حالیکه برای من "" یک افق است . این افق را نمیتوان ازاین پستو دید . بهمین علت است که "من" و " هیدگر" از این تنگنای فلسفی ، نقبی به یک افق حقیقی زده ایم . به افقی که "حق " مغلوب "خلق " نباشد . به افقی فراتر از غرب ، به افقی فراتر از شرق . در این نوبتکده صورت پرستی زند هرکس به نوبت کوس هستی حقیقت را به هر دوری ظهوری است ز اسمی برجهان افتاده نوری است اگر عالم به یک منوال بودی بسا انوار کان مستور ماندی
فردید: میبدی – بگوئید ببینم همکاری هایدگر با و ناسیونال هیتلری را چطور توجیه میکنید ؟ فردید – دروغ است....دروغ است . هیدگر هیچوقت با فاشیزم و ناسیونال سوسیالیستها همکاری فکری نداشت . این شایعاتی است که روشنفکران بعد از جنگ ، به آن پر وبال دادند . میبدی – شایعه نیست . حقیقت است . حقیقت را که نمیتوانید انکار کنید . فردید – شما میگوئید و مراد میکنید . "حقیقت امروز" در " واقعیت همگانی امروز " محو و نابود است . میبدی – حرفم را تصحیح میکنم : چرا واقعیت همکاری هیدگر را انکار میکنید ؟ فرديد – من انکار نمیکنم...اما اگر بخواهید به آنچه که هیدگر در زمان هیتلر کرده کلمه "همکاری" را اطلاق کنید ، حرفتان را قبول ندارم ....اولا امروز درجهان تقریبا میتوان از نظر "" ..... میبدی – مزاعم همگانی را لابد برای اصطلاح آراء عمومی وافکار عمومی بکار میبرید . فردید – همینطور است . ولی در بکار بردن این تعبیر مقصودی دارم که باید بعدا توضیح بدهم . میبدی – بسیار خوب ...ادامه بدهید . فردید – از نظر مزاعم همگانی ، دوجبهه متضاد را میتوان در جهان امروز تشخیص داد . یکی فاشیزم و دیگری سوسیالیسم . بنظر بنده فاشیزم و سوسیالیزم از لحاظ و صورت نوعی تاریخی و مظهریت اسم ، هر دو سر و ته از یک کرباسند و هر دو در یک امر واحد اشتراک دارند و آن است . این مسئله را نیز در یک فرصت دیگر به تفصیل از نظر فلسفه تاریخ بیان خواهم کرد. میبدی – با همه این اوصاف بنده هنوز جواب حرف خودم را نگرفته ام . فردید – و اما جواب سوال شما در مورد همکاری هیدگر و فاشیزم : این مسئله مربوط به مزاعم همگانی است و ارتباطی با تفکر اصیل ندارد . بنده با توجه به معنی خودآگاهی میخواهم بگویم که هیدگر نه است ، نه و نه و نه . از اولین کتاب او یعنی " وجود و زمان " تا کتاب " در راه زبان" و سخنرانی " زمان و وجود" همه حاکی از {گذشت از}" " به معنی حقیقی لفظ است . میبدی – یعنی اینکه هیدگر توانست خود را از به برساند ؟ فردید – بله ، او در مرتبه از قرب نوافل به قرب فرائض رسید . ‌‌
فردید: را به هر دوري ظهوري است, حالا حقيقت توضيحاتي دارد. يكيش به معني " " است و"هست". يكيش به معني يونانی(altheia) است يعني و" " و" " كه از هر دو معناي ديگر بهتر است. حقيقت را بهر دوري ظهوري (وتجلي )است ز اسمي بر جهان افتاده نوري است اگـــــــر عالـــــــم به يك منـــوال بــــودي بسا انـــوار كان مستـــــور مانــــدي به عقيده من در هر دوره‌اي از ادوار تاريخي " ذات غيبي حق" در" " و در " " و وجود در"كثرت موجودات" تجلي پيدا مي‌كند.
فردید: در دوره جدید، خود را در نفس انسان نهان كرده است. اگر تعاريف جديد غرب را نگاه كنيد مي‌بينيد كه بازگشت به انسان است. حقيقت الحقايق انسان است حتي اگر اثبات خدا كند! ظهورش عبارت از اين كثرت است. آنچه امروز براي انسان ظاهر است اصلا " " است، آنچه امروز" " و واقع‌بيني مي‌گويند. بي‌جهت نيست كه ما امروز دم از واقعيت و واقع‌بيني مي‌زنيم. " " لفظي شده است كه وقتي مي‌گوييم،‌ همان "واقعيت" مراد است! مسابقه در و است كه به ترجمه مي‌كنيم. رئاليته به معني جديد لفظ غير از دوره قرون وسطي است. هي مي‌گوئيم واقع. خدا هم واقع و واقعيت شده است!‌ دقت كنيد!
‌ ‌ ▪️ یادداشت نخست (بخش دوم) ▪️ ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ 🔸 قدما گفته‌اند هر علمی از سه بخش تشکیل یافته است؛ موضوع و مسایل و مبادی. گاه به‌جای مبادی از مطالب یا نتایج نام می‌برند. لکن، نتایج خارج از است و وقتی مقدمات را به درستی بیان و توضیح کرده باشیم، نتایج یا مطالب آشکار می‌شود و به همین جهت، در کتب منطقی می‌خوانیم که از دو مقدمه فراهم آمده است و نتیجه را جزو قیاس نمی‌دانند. 🔹 به‌یاد داشته باشیم در شیوه ارتباط و پیوند مقدمات با نتایج دست‌کم پنج قول بیان شده است؛ مانند علیت و معدیت و تولیدی بودن و ... . پی بردن به این نسبت‌ها، کار عقل یا حدس است. مهم تهیه و توضیح درست و دقیق مقدمات است. 🔸 مسایل یک علم ویژگی‌هایی دارد و بی شک با آنها آشنا هستیم. لکن، یا مسایل فلسفی محل کلام است. برای نمونه می‌دانیم که موضوع مسایلِ دانش از موضوعِ دانش جدا نیست گرچه در نسبت آنها اتفاق قول وجود ندارد. اما مسایل فلسفی گذشته از ویژگی‌هایی که برای آنها و در کتب منطقی-فلسفی آورداند، خصلتی دارند که آنها را از مسایل سایر علوم جدا می‌کند. 🔹 به بیان دیگر،‌ مسایل علوم آنگونه که در دانش آمده است مختص به یک دانش نیست و هر علمی اگر علمی حقیقی باشد (یعنی، علمی باشد که بتوانیم برای مسایل آن اقامه کنیم) همان ویژگی‌ها را دارد. لکن، روحی یا طبیعتی بر مسایل حاکم است که در منطق از آن‌ها نمی‌گویند. 🔸 ارسطو در از دشواری‌های مسایل فلسفی بحث می‌کند. همانطور که می‌دانیم مسایل را آپوریا می‌خواند و آپوریا در زبان یونانی دشواری‌ها و معضلات را می‌گویند؛ هزارتو (Maze). 🔹 در هزارتو، انسان سردرگم می‌شود؛ زیرا، از آغاز به فکرِ خروج است؛ در هزارتو، می‌کوشیم به سرعت و با تعجیل راهی برای خروج بیابیم؛ زیرا، وضعیتی که در آن گرفتار آمده‌ایم، مطلوب نیست؛ آزاردهنده است. خروج از وضعیتِ هزارتو، پیش‌از ورود در آن حاضر است؛ می‌نماید که چنین خروجی بنحو ماتقدم در مسایل فلسفی حضور دارد. این آگاهی به خروج، از کجا آمده است؟ 🔸 به‌یاد داریم که و ارسطو را در عبور از شگفتی‌ و می‌دیدند؛ نقطه عزیمت فلسفه را حال و حیرت (παθος) یا شگفتی (ταοζομεναι) می‌دانستند. 🔹 در دوره جدید و به قول ، همین حیرت است که جای خود را به شک(دکارت) می‌دهد. از این‌جا روشن می‌شود که آگاهی از خروج، امری ماتقدم نیست. مقدم بر این آگاهی، آگاهی دیگری وجود دارد. وقتی آگاهی یا علم را به یقین تعریف می‌کنیم عبور از حیرت یا شک ضرور می‌شود. 🔸 هایدگر باور دارد که در یونان وجود داشت و در دوره جدید و از به‌بعد سوبژکتیویته. سوبژکتیویسم یعنی، حقیقت یا دانش را بدانیم. اما یقین را آگاهی انسان بدانیم یعنی، انسان به آگاهی و النهایه خودآگاهی برسد. 🔹 به‌بیان دیگر،‌ منوط است به یقین انسان و یقین کسب نمی‌شود مگر در و با آگاهی انسان. در نتیجه، آگاهی یقینی، حقیقت است. این را سوبژکتیویته می‌خوانیم. در سوبژکتیویسم اما گرچه حقیقت است لکن، دخلی به آگاهی انسان ندارد. قوام یقین یا حقیقت به آگاهی انسان نیست. 🔸 بیان قابل نقد است. سوبژکتیویته از یونان وجود دارد و دخلی به دوره‌های جدید ندارد. در یونان نیز یقین را در آگاهی انسان بنا می‌کنیم. آنچه مقوم متافیزیک است سوبژکتیویته است؛ چه در یونان و ایران و چه در اروپا. بله، شدت و ضعف دارد. اگر قبول کردیم که سوبژکتیویته مقوم متافیزیک است، جایی برای اینگونه تمایزات نمی‌ماند. 🔹 مضاف آنکه، چطور می‌شود که در دوره جدید سوبژکتیویته پیدا شده است؟ آیا چیزی که سابقه‌ای در تاریخ متافیزیک ندارد، به یک بار از مقومات متافیزیک شود؟ سوبژکتیویته اگر مقوم متافیزیک است که هست پس، در تمامی ادوار متافیزیک حضور دارد. ادامه دارد... (لینک بخش قبلی یادداشت) 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌✍🏻 سیدمحمدتقی چاوشی ‌ ‌ ‌ ‌
تناهی حقیقت از منظر هایدگر و گادامر.mp3
41.03M
‌ ‌ 🎧 تناهی حقیقت از منظر هایدگر و گادامر 🎙 دکتر احمد رجبی ⏱ زمان: ۸۳ دقیقه 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌