eitaa logo
زن، خانواده و سبک زندگی
1.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
175 فایل
به کانال علمی_تخصصی موقوفه مجازی زن، خانواده و سبک زندگی خوش آمدید در این کانال مطالبی پیرامون مباحث زن و خانواده، فرزندپروری، مهارت زناشویی، نقد فمینیسم و... قرار خواهد گرفت. آیدی مستقیم ادمین کانال زهرا محسن زاده: @mohsenz224 کانال دکترنیلچی زاده نیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم2️⃣ 👈 انقلاب صنعتي2️⃣ مسئله ديگر ترويج نظام بود. به جاي تبادل پاياپاي كالا در نظام پيشين، كارگران در ازاي كارشان پول دريافت مي‌كردند. عنصر پول سهم بسزايي در تحولات اين دوران داشت. مردم براي بقا به پول نيازمند و وابسته شدند و ارزش هر چيزي را پول تعيين مي‌كرد؛ بنابراين طبيعي است كه كار به دو بخش تقسيم شود: 1️⃣ كاري كه در ازاي آن پول دريافت مي‌شود (كار توليدي)؛ 2️⃣ كاري كه هر‌چند براي حفظ معيشت ضروري است، اما پول به‌دنبال ندارد (كار غيرتوليدي). نتيجه اين تحولات اين بود كه كار مردان، و لذا ارزشمند و كار زنان و لذا كم‌ارزش تلقي شد و رفته‌رفته در فهم عمومي، مردان با توليد و زنان با مصرف گره خوردند. تقسيم‌بندي ديگري نيز در اين بين شكل گرفت كه بعدها ابعاد عملي بيشتري يافت و آن تقسيم جامعه به دو حوزة (عرصة توليدي) متشكل از مردان و حوزه (عرصة غيرتوليدي) متشكل از زنان و كودكان است. 🔰 انقلاب صنعتي به انقلابي در حيطه روابط دو جنس و کارکردهاي اجتماعي هریک از دو جنس انجاميد و با خلق تقسيمات دوگانه و متقابل توليد و مصرف، كار توليدي و كار غيرتوليدي و حوزة عمومي و خصوصي و اختصاص به طرف اول اين تقابلات و راندن زنان به طرف دوم ـ كه مسلماً در دنياي صنعت و سرمايه، بار ارزشي كمتري داشت ـ اولاً شكاف عميقي بين زن و مرد ايجاد كرد و ثانياً نقطة شروعي شد براي تبعيض‌ها و نابرابري‌هايي كه بعدها تنها با بهانة تفاوت جنسيتي صورت مي‌گرفت. 👈 اما موضوع به فاصلة دو جنس ختم نشد. در فرایند شكل‌گيري دو مفهوم و ، زنان كاملاً از نظر اقتصادي وابسته به مردان شدند؛ لذا گهگاه براي فرار از اين وابستگي به مشاغل توليدي رو مي‌آوردند و اين امر از سوي مردان، نوعي تجاوز به حريم خودشان تلقي مي‌شد؛ لذا رقابت‌ها و تضادهايي بر سر فرصت‌هاي شغلي بين دو جنس در گرفت؛ به‌طوري‌كه مردان نه‌تنها زنان را به حيطة مشاغل جديد راه ندادند، بلكه بسياري از حرفه‌ها را كه از گذشته در تخصص زنان بود، از دستشان گرفتند. 👈 نتيجة ديگر اين رقابت‌ها كه نارضايتي عميق زنان را در‌پي‌داشت، فاصلة فاحش با دستمزد مردان بود؛ به‌گونه‌اي كه در قرن هجدهم، زنان پنجاه درصد مزد مردان را دريافت مي‌كردند. 👈 با افزايش تعداد كارخانه‌ها نياز به كارگرانِ بيشتر، فزوني گرفت و از سوي ديگر كارگر با دستمزد كمتر سود بيشتري را عايد سرمايه‌گذار مي‌كرد. براي اين منظور كارخانه‌داران، زنان را كه نسبت به مردان سر به راه‌تر و قابل كنترل‌تر بودند، با دستمزد كمتر براي كار در كارخانه‌ها پذيرفتند. 👈 طي اين جريان بود كه سيلي از ، و و... در كارخانه‌ها مشغول به كار شدند. 👈 تأثير اين مسئله در شكل‌گيري جنبش زنان به‌اندازه‌اي جدي است كه بعضي از تحليلگران، آزادي زن را از عوارض انقلاب صنعتي مي‌دانند. 🔰 به قول ويل‌ دورانت، كساني كه ناآگاهانه براي خانه‌براندازي توطئه كردند، كارخانه‌داراني بودند كه براي جذب سود بيشتر، زنان را از خانه‌هایشان بيرون كشاندند. 📚 ر.ك: آندره ميشل؛ فمینیسم، جنبش اجتماعي زنان؛ ترجمة هما زنجانی‌زاده؛ ص 63. همچنین ويل دورانت؛ لذات فلسفه: پژوهشی در سرگذشت و سرنوشت بشر؛ ترجمة عباس زریاب؛ ص151. https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم3️⃣ 👈 روشنگري1️⃣ در نيمه قرن هجدهم، گروهي از انديشمندان با توجه به تغييرات اقتصادي جديد اعتراض خود را نسبت به ظلم جوامع فئودال مبني‌بر امتيازات موروثي پادشاهان، كليسا و اشراف آغاز كردند. اينان كه بيان‌كنندة نارضايتي‌هاي طبقة متوسط جديد و رو‌به‌رشد بودند، را در برابر حقوق مقدس پادشاهان قرار دادند. در اين زمان نهضت فكري بي‌سابقه‌اي در غرب پا‌گرفت و اصولي را در سطح جوامع غرب منتشر ساخت كه اين اصول بعدها زمينه‌ساز مكاتب مختلف فكري و سياسي، جنبش‌هاي متعدد اجتماعي و انقلاب‌هايي سرنوشت‌ساز در تاريخ اروپا و امريكا شد كه فمينيسم يكي از اينهاست. 🔰 شكل‌گيري دو جريان فكري مهم 👈 مدرنيته و 👈 ليبراليسم، ويژگي و شاخصه فكري اين دوره را نشان مي‌دهد. اين دو جريان ـ كه در ادامه بدانها مي‌پردازيم ـ از قرن هجده به بعد مادرِ تحولات، انقلاب‌ها و شورش‌هاي متعددي شد كه تمام عرصه‌هاي زندگي بشري از جمله مسائل زنان را تحت تأثير خود قرار داد. ادامه دارد👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم4️⃣ 👈 روشنگري2️⃣ الف) مدرنيته پس از فضاي فكري ويژگي و اقتدار كليسا، رنسانس سعي نمود اقتدار و عظمت باستانيان را جايگزين اقتدار كليسا كند. رنسانس، قائل به تقدم فرهنگ باستان بر تمامي فرهنگ‌ها بود. دل‌زدگي از قرون وسطي، رنسانس را در‌پي‌داشت؛ اما تكية افراطي رنسانس بر فرهنگ باستان نيز به ايجاد انجاميد. ، رويكردي بود كه هرگونه اقتدار و اعتبار و احترام براي گذشته و سنت را انكار مي‌كرد و با آن مي‌جنگيد و در مقابل، از هر فكر جديد و نو حمايت مي‌نمود؛ بنابراين مهم‌ترين ويژگي مدرنيته، نوگرايي و سنت‌ستيزي است. احترام و اهميت فوق‌العاده به انسان و به توانايي‌هاي او ويژگي ديگر مدرنيته است؛ بنابراين ايمان به عقل و اعتقاد به توانايي‌هاي آن و ملاك و معيار قرار دادن عقل در همة امور و حذف و سركوب هر چيز غيرعقلاني كه مانع حاكميت عقل شود، در دستور كار مدرنيته قرار گرفت. از منظر مدرنيته، عقل به‌واسطة آموزش، روش تفكر و انديشيدن را مي‌آموزد و بدون آموزش، خرد آدمي از استقلال بي‌بهره مي‌ماند و ممكن است تحت نفوذ ديگران قرار بگيرد؛ لذا براي پرورش و آزادي عقل، آموزش ضرورت دارد. 🔰 تأثير مدرنيته در مسائل تا پيش از مدرنيته، نظم موجود در خانواده و اجتماع امري طبيعي و صحيح به‌شمار مي‌آمد. فقرا و رعايا زندگي سخت خود را امري طبيعي و گريزناپذير و زنان، اقتدار مرد و اطاعت از او را تنها شيوة موجه زندگي خانوادگي مي‌دانستند؛ اما مدرنيته نظم گذشته را زير سؤال برد. در مدرنيته، براساس داوري انساني هرگونه تفاوت و تبعيض بايد به محک مورد سنجش قرار گيرد. طبيعي است که در ‌اين ‌حال‌و‌هوا به ذهن‌ها خطور كند كه چرا مردان بر زنان مسلط‌اند و چرا زن ملزم به اطاعت از مرد است؟ 👈 از سوي ديگر با توجه به احترام فوق‌العادة مدرنيته به ـ به‌دليل برخورداري او از گوهر ـ طبيعي است زنان كه خود را انسان و صاحب خرد مي‌دانند، خواهان احترامي در‌خور انسان مدرن شوند و اگر آموزش براي پرورش عقل انساني لازم است، پس زنان نيز نبايد از آن، محروم بمانند و اين امر در شرايطي است كه براي پسران و مردان الزامي مي‌شود و زنان با محروميت از آن، شاهد تناقض عميقي مي‌شوند. 👈 تأكيد مدرنيته بر اينكه هيچ‌چيزي را نبايد قبل از اثبات عقلاني پذيرفت، سبب شد زنان در بسياري از مسلمات اجتماعي از جمله الگوي زن خانه‌دار، وظايف زن، توانايي‌هاي زن و... ترديد كنند. بدين‌ترتيب آموزه‌هاي مدرنیته، تغيير در وضعيت زنان را اجتناب‌ناپذير ساخت و هم زنان و هم جامعه را براي تحولاتي اساسي در مسائل زنان آماده كرد. 📚 ر.ك: مالكوم واترز؛ جامعة سنتي و جامعة مدرن: مدرنيته و مفاهيم انتقادي؛ ترجمة منصور انصاری؛ بابك احمدي؛ مدرنيته و انديشة انتقادي؛ و همچنین براي توضيح بيشتر ر.ك: حميرا مشيرزاده؛ از جنبش تا نظرية اجتماعي: تاریخ دو قرن فمینیسم؛ ص 6ـ9. ادامه دارد👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم5️⃣ 👈 روشنگري3️⃣ الف) مدرنيته 🔰 نقد مدرنيته مدرنیته یک روح دارد و این روح تبلورهای مختلف دارد. هر چند مدرنیته همه چیز را بی‌روح کرده است. معماری مدرن، تبلور مدرنیته است. پول، ماشین، شبکه‌های مجازی و … همه تبلور این روح هستند. زیمل می‌گوید شکایت کردن و نفرین و لعنت بر این شرایط کاری را از پیش نمی‌برد، بلکه باید این وضعیت را بشناسیم. از دید ماکس وبر اگر بخواهیم ریشه همه این‌ها را بررسی کنیم، باید میان دو نوع فرق بگذاریم: 👈 یک عقلانیت معطوف به داریم و 👈 یک عقلانیت مبتنی بر . عقلانیت معطوف به ارزش یعنی انسان برای یک ارزشی تلاش می‌کند و می‌جنگد. حالا این ارزش می‌تواند متفاوت باشد. وبر می‌گوید دوران مدرن پایان این دوره و آغاز دوره دیگری است که عقلانیت در آن مبتنی بر هدف است. در این عقلانیت، مختلف را به کار می‌گیرد تا به آن برسد. ممکن است کسی بگوید در عقلانیت معطوف به ارزش هم افراد ابزارهای عقلانی متعددی را به کار می‌بردند تا به ارزش‌ها برسند. فرق این است که در اینجا غایت موردتوجه است و عقل در خدمت این غایت است. هر چه هست محاسبه سود و زیان است و ارزش‌ها جایی ندارند. 👈 عقلانیت پشت مدرنیته غربی کاملاً است و غایت آن کاملاً و افزایش سود و سرمایه است. یک وقت شما کار اقتصادی را ارزش تلقی می‌کنید. «الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه». در عقلانیت مدرن غایت نهایی افزایش سود و درآمد و رفاه است. این عقلانیت محاسبه‌گر و تهی از ارزش که هیچ سودایی غیر از رسیدن به ندارد در معماری به صورت انبوه‌سازی و کم کردن هزینه‌ها و سرعت در ساخت خودش را نشان می‌دهد. زیمل روح مدرنیته را در توضیح می‌دهد. مهم‌ترین ویژگی این نگاه، کردن همه چیز است و همه رابطه‌ها و ارزش‌ها بر این مبنا قرار می‌گیرد و انسانی به حاشیه می‌رود. ، همه چیز را خیلی خشک و کاسب‌کارانه می‌سنجد. حتی سلام کردن آدم‌ها به هم مبتنی بر این می‌شود که ببینند آیا برایشان سودی دارد یا خیر. آرتور میلر در داستان «مرگ فروشنده» به زیبایی این نکته را نشان می‌دهد. این سیستم کارآمد هست و انسجام دارد، اما غایت آن دنیوی است و نه متعالی و Spiritual. بلایی بر سر انسان می‌آید که تبدیل به ابژه می‌شود. شکی نیست که مدرنیته در این پروژه خود موفق است. به یک پروژه ناقص و ناتمام و غیرانسانی تعبیر شده است که نیاز به بازنگری و اصلاح دارد. نمی‌گوییم این پروژه را به‌کل کنار بگذاریم، بلکه چون ما انسان هستیم ارتباطات ما در این شبکه باید به‌طور کامل برقرار شود و انسان تک‌ساحتی دچار می‌شود. ارتباطی که انسان در با دیگران داشته بوده است. شاید تنهایی کوتاه‌مدت یا مکانی و غربت بوده است، اما این پدیده‌ای که برای اتفاق افتاده مانند یک آوار بر سر او خراب شده است. شدن یعنی شدن که روح پول و ماشین است و خود ما را هم شیء می‌کند. https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم6️⃣ 👈 روشنگري4️⃣ ب) ليبراليسم ليبراليسم به‌عنوان جرياني ، به تغيير و تحولات در مسائل زنان شتاب بيشتري داد. ليبراليسم آموزه‌اي است که شعار اصلي آن است. آنچه ملاک برخورداري از حقوق شهروندي مي‌شود، فرد بودن (انسان بودن) است و بس. آزادي فرد، استقلال فرد، حقوق فرد و... مباحث مهم گفتمان فمينيستي را تشكيل مي‌دهد. مسئلة جايگزين اصالت جامعه مي‌شود و انسان به‌مثابة فرد، داراي احترام و منزلت و حقوقي مي‌شود كه پيش از آن برخوردار نبود؛ حتي فرد ملاك و معيار ارزش‌هاي اخلاقي مي‌شود و «خوب» چيزي مي‌شود كه انسان به‌مثابة فرد آن را دوست دارد. 👈 بارزترين نتيجة فردگرايي ليبراليستي، است. اصل آزادي بيانگر آن است كه انسان مي‌تواند براي زندگي خود تصميم بگيرد و نبايد هيچ نهادي اعم از دولت يا كليسا اراده خود را بر او تحميل كند. آزادي انديشه و بيان و آزادي انجمن نيز از ديگر اركان ليبراليسم است. 👈 پذيرش حق مالکيت فرد بر خود به اين معنا كه فرد، مالكِ جسم، مهارت‌ها و كار و پيشة‌ خويش و درآمد ناشي از آن است و اين زندگي، دارايي خود اوست و به خدا، جامعه يا دولت تعلق ندارد نيز از ديگر آموزه‌هاي ليبراليسم است. در ليبراليسم بر برابري همة انسان‌ها در برابر قانون و لزوم ايجاد فرصت‌هاي برابر براي آحاد جامعه به‌منظور شكوفاسازي استعدادهاي افراد تأكيد مي‌كند. در ‌همين ‌راستا آموزش عمومي به جهت پرورش ذهني مردم مورد توجه قرار مي‌گيرد. ادامه دارد به همراه نقد در پست های بعدی👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم7️⃣ 👈 روشنگري5️⃣ ب) ليبراليسم 🔰 تأثير ليبراليسم در ظهور فمينيسم آموزه‌هاي ليبراليسم و فضاي بازي كه در نتيجة آزادي‌هاي ليبرالي به وجود آمد، زمينه را براي شكل‌گيري اعتراضات، شورش‌ها و جنبش‌هاي متفاوتي از جمله مهيا نمود. بر حقوق طبيعي انسان‌ها (آزادي، برابري و...) تأكيد مي‌كرد و تمام اين امتيازات را درخور و شايستة تك‌تك انسان‌ها مي‌ديد؛ اما زنان می‌ديدند اين شعارها تغييري در موقعيت آنان به وجود نياورد و تنها امتيازاتي محسوب شد؛ بنابراين تأكيد ليبراليسم بر عموميت و فراگيري اين حقوق و امتيازات، بر آحاد بشر، افزايش توقع و در نتيجه نارضايتي گروه‌هاي محروم را در‌پي‌داشت. تا پيش از اين زنان از اين حقوق محروم بودند؛ در‌حالي‌كه اين محروميت امري طبيعي تلقي مي‌شد؛ اما با ظهور ليبراليسم، اين محروميت‌ها در مقام نظر، و دور از محسوب شد و موجبات نارضايتي زنان را فراهم آورد؛ در نتيجه آموزه‌هاي ليبراليسم اسلحه‌اي شد كه زنان با آن به مبارزه براي رسيدن به منافع خويش پرداختند. 👈 اصل و ، اين مطلب را به ذهن متبادر مي‌كند كه زن نيز در جايگاه انسان، موجودي خردورز و داراي حيثيت و كرامت فردي است. اصل آزادي و نفي اقتدار بر فرد، و تفسير ليبرالي از آزادي و اقتدار سبب شد زنان نيز آرزو كنند موجوداتي آزاد باشند و از زير ساية اقتدار مردان بيرون بيايند. 👈 اصل نيز كه حق طبيعي فرد دانسته مي‌شد، زنان را به اين فكر واداشت كه چرا پس از ازدواج، تمام اموال زن حتي ارثية پدري او بايد تحت مالكيت مرد قرار بگيرد و زن حق تصرف در اموال خود را نداشته باشد؟ چرا شوهر مي‌تواند دستمزد نقدي همسر يا دختر كارگرش را قانوناً تصاحب كند؟ تملك بر خويشتن بر اين تفكر دامن زد كه زن مالك جسم خويش است؛ لذا حق دارد با كنترل بر جسم خود مسلط باشد. بعدها درخواست قانوني شدن نيز از اين فكر نشأت گرفت كه زن مي‌تواند در مورد بدن خود، تصميم بگيرد. 👈 همچنين اصل افراد در برابر قانون سبب شد زنان هم خواستار فرصت‌ها و امتيازات قانوني برابر با مردان از جمله آموزش عمومي رايگان شوند كه از طرفي بر عموميت آن تأكيد مي‌شد، اما در عمل، زنان از آن كنار گذاشته مي‌شدند. نكته حائز اهميت ديگر آنكه اصطلاحِ «» كه نقشي محوري در آموزة ليبراليسم دارد و معادل انگليسي آن man است، ظاهراً خنثي و مشترك بين زن و مرد و به معناي كلي انسان است؛ اما مطالعه نشان مي‌دهد به‌كارگيري واژة man به جاي انسان و فرد، فراتر از يك عادت كلامي است؛ چرا‌كه اكثر سردمدارانِ اين تفكر در عمل نشان دادند منظورشان از فرد همان مرد است؛ حتي در مورد مسئلة مالكيت تصريح مي‌شود كه مالكيت، حقي مردانه است و زندگي مرد به خود او تعلق دارد. به‌جز معدودي از افراطيون و راديكال‌ها كسي چنين حقوقي را بر زنان تسرّي نداده است. 📚 ر.ك: جان سالوين شاپيرو؛ ليبراليسم، معنا و تاريخ آن؛ ترجمة محمد‌سعید حنایی کاشانی. ادامه دارد👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم8️⃣ 👈 روشنگري6️⃣ ب) ليبراليسم 🔰 نقد برابري ليبرالي (برابري حقوقي) تعريف به‌عنوان و يکي دانستن آن با عدالت (برابري = تشابه = عدالت) و به‌تبع آن، ناديده گرفتن و يا دو جنس، از مسائلي است که انتقادات زيادي را مي‌توان برآن وارد كرد. در وهلة اول به نظر مي‌رسد اين نظريه که در گرو است، هيچ دليل و مبنايي ندارد و پيش‌فرضي است که بدون آنکه اثبات شود، مبناي ساير نظريه‌پردازي‌هاي ليبرالي، از جمله فمينيسم ليبرال قرار گفته است؛ به‌علاوه، مشکل ديگر برابري ليبرالي، افراد و شرايط خاص، در برخورد با قانون است؛ در‌حالي‌که اين نگاه، ‌از آن جهت غيرواقع‌بينانه به نظر مي‌رسد که بالاخره شرايط خاص و تفاوت‌ها و ويژگي‌ها، خواه‌ناخواه، تأثيرات خاص خود را دارند و ناديده گرفتن آنها مشکلي را حل نمي‌کند، بلکه قانون صحيح و مورد قبول آن است که متناسب با تمام واقعيت‌ها باشد. 👈 مي‌توان نظامي از تفاوت‌هاي حقوقي مبتني‌بر جنسيت، اما عادلانه را تصوير كرد كه تفاوت‌ها و استحقاق‌ها در تعيين حقوق، نقش اصلي و کليدي را بر عهده دارند؛ به‌طوری‌که بر‌اساس استحقاق مساوي و حقوق متفاوت بر پاية استحقاق، بر افراد تعلق مي‌گيرد؛ بر‌اين‌اساس، تنظيم قانون بدون در نظر گرفتن تفاوت‌ها،‌ به‌منزلة عدم رعايت تناسب و واقع‌گرايي در برنامه‌هاست و عواقب ناخوشايندي را به‌دنبال دارد. 📚 محمدرضا زيبايي‌نژاد؛ «ملاحظات»، فمينيسم و دانش‌هاي فمينيستي؛ ص 118. 👈 از نظر شهيد مطهري، اعمال ،‌ علي‌رغم وجود تفاوت‌هاي تکويني اصيل و اجتناب‌ناپذير، نه‌تنها تساوي را برقرار نمي‌کند، بلکه در عمل به‌دليل دخالت تفاوت‌هاي حقيقي مذکور، به ‌لطمه مي‌زند. وی در اين ‌باره مي‌گوید: «زن اگر بخواهد حقوقي مساوي حقوق مرد و سعادتي مساوي سعادت مرد پيدا کند، راه منحصرش آن است که را از ميان بردارد: براي مرد، حقوقي متناسب با مرد و براي خودش حقوقي متناسب با خودش قائل شود؛ تنها از اين راه است که وحدت و صميميت واقعي ميان زن و مرد برقرار مي‌شود و زن، از مساوي با مرد، بلکه بالاتر از آن برخوردار خواهد شد». 📚 مرتضي مطهري؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ ‌ص 123. https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم9️⃣ 👈 روشنگري7️⃣ ب) ليبراليسم 🔰 نقد برابري تكويني (برابري طبيعي) آيا زن و مرد، ذاتاً و طبيعتاً انسان‌هايي متفاوتند؟ آيا تفاوت‌هاي مشهودِ دو جنس در بخش اخلاق، رفتار، گرايش‌ها، نقش‌ها و... اصيل و طبيعي است و يا ساختگي و مصنوعي؟ چنانچه پيشتر آمد، مسئلة از همان آغاز نظريه‌پردازي‌هاي فمينيستي، به‌عنوان مسئله‌اي محوري و مبنايي مورد توجه و نقد فمينيست‌ها قرار گرفت؛ به شكلي كه فمينيست‌هاي ليبرال از جمله ولستون كرافت و جان استوارت ميل با تأكيد بر در استعدادها و توانايي‌ها، تفاوت‌ها را ساختگي دانستند. 👈 چندي بعد سيمون دوبوار با تفكيك بين زن و زنانگي، دريچه‌اي جديد در اين بحث گشود و مقدمات لازم را براي تفكيك بين (تفاوت‌هاي زيست‌شناختي و طبيعي) و (تفاوت‌هاي ساختة فرهنگ و اجتماع) در موج دوم فمينيسم فراهم آورد. 👈 نظرية تفكيك جنس و جنسيت، بسان ابزاري تحليلي در جهت انكار و نفي تفاوت‌هاي دو جنس، مورد استفادة فمينيست‌ها قرار گرفت. 👈 فمينيست‌ها با انكار تفاوت‌هاي طبيعي بين دو جنس و به‌تبع آن، اثبات برابري ذاتي زن و مرد، مي‌كوشند لزوم را ثابت كنند. 📚 براي توضيح بيشتر ر.ك: جين فريدمن؛ فمينيسم؛ ترجمة فیروزه مهاجر؛ ص 28. 🔰 اين تلاش فمينيست‌ها از دو جنبه قابل نقد و بررسي است: * اول اينكه، دو جنس در چه زمينه‌هايي و به چه ميزاني متفاوت يا مشابهند؟ دوم اينكه، در صورت تفاوت، آيا مي‌توان تفاوت‌هاي طبيعي و ذاتي را مبنايي براي تفاوت حقوقي قرار داد و به‌عبارت‌ديگر، چه رابطه‌اي بين برابري يا تفاوت طبيعي با برابري يا تفاوت حقوقي، مي‌توان برقرار نمود؟ ------------------------------------------------------ * در مورد تفاوت‌هاي دو جنس رجوع شود به بحث روانشناسی اختلافی زن و مرد که در بالا سنجاق شده است. لینک جلسه ی اول: 💠 https://eitaa.com/woman_family/522 https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم9️⃣ 👈 روشنگري7️⃣ ب) ليبراليسم 🔰 انقلاب آمريكا و فرانسه1️⃣ مهم‌ترين نتيجة گسترش افكار ، شكل‌گيري انقلاب‌هاي آمریكا، انگلستان و فرانسه بود. هدف انقلاب آمریكا در سال 1776، تأسيس دولتي ليبرال بود. طبق اعلامية استقلال آمريكا همة انسان‌ها و با حقوق سلب‌نشدني زندگي، آزادي و تعقيبِ سعادت آفريده شده‌اند و اينها را نمي‌توان با تمسك به قانون پايمال كرد. زنان نيز در به انجام رسيدن اين انقلاب ايفاي نقش كردند. دختران آزادي با مشاركت در سازمان‌هاي تروريستي آن عصر، خواهان استقلال بودند؛ 👈 اما علي‌رغم تمام فعاليتشان، نه اعلامية استقلال و نه قانون اساسي ايالات متحده، به زنان، پايگاه شهروندي را كه داراي حقوق سياسي است اعطا ننمود. 👈 در فرانسه قبل از انقلاب، زنان نقش فعالي داشتند. فعاليت صاحبان سالن‌ها در قالب حمايت از متفكران عصر روشنگري يا ليبرال‌ها، ادارة روزنامه‌ها و فعاليت مادام دو كندرسه و همسرش در جهت تبليغ و دفاع از حقوق زنان كارگر، از اين جمله است. در تدارك و حمايت از نيز عوام، نقش قابل ملاحظه‌اي ايفا ‌كردند. آنها علاوه بر شركت در شورش‌ها، در سال 1788 طي درخواستي براي پادشاه به افشاگري نسبت به وضعيت زنان پرداختند. زنان طبقات متوسط نيز باشگاه‌هايي ايجاد كردند و همراه با مردان به حمايت از انقلاب برخاستند. در سال 1788 كندرسه از مجمع ملي خواست حق زنان در به‌دست‌گيري امور كشور را به رسميت بشناسند. سرانجام در سال 1789 انقلاب فرانسه كه از نظر اصول ليبرالی از انقلاب آمريكا پيشرفته‌تر بود، به پيروزي رسيد. هدف انقلاب، طبق اعلامية حقوق بشر كه در مجلس مؤسسان فرانسه در آگوست 1789 به تصويب رسيد، و سلب‌نشدني انسان در مورد آزادي، امنيت، مالكيت و مقاومت در برابر ستم همراه با تأكيد بر برابري تمام انسان‌ها در برابر قانون بود. 👈 آرماني كه انقلاب فرانسه پيش‌روي خود داشت، محدود به دگرگون‌سازي نظام اجتماعي فرانسه نبود، بلكه از حقوق تمامي نژاد بشر دم مي‌زد و همين امر به ايجاد انگيزه و امكانات براي ظهور شورش‌ها و انقلاب‌هاي آزادي‌خواه، كمك شاياني مي‌كرد. به‌گفتة پين: «دوره‌اي از انقلاب‌ها پديد آمده بود كه در آن دنبال كردن هر چيزي ميسر مي‌نمود». https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
👩‍🎤 در قرن هفدهم و هجدهم🔟 👈 روشنگري8️⃣ ب) ليبراليسم 🔰 انقلاب آمريكا و فرانسه2️⃣ اهميت انقلاب آمريكا و فرانسه از آن جهت است كه بدون آنها انديشه‌هاي بي‌آنكه در حيات سياسي جامعه تأثير قابل ملاحظه‌اي بگذارد، در مجامع علمي و كتب، سرگردان مي‌ماند؛ اما اين دو انقلاب، خصوصاً انقلاب فرانسه، ليبراليسم را از يك رؤيا به واقعيت بدل ساخت و كمك كرد تا گروه‌هاي مختلف تحت ستم، از جمله زنان و سياهان، فرياد عدالت‌خواهي سردهند. از سوي ديگر، زنان با شركت در گروه‌هاي انقلابي و شورش‌ها، فعاليت جمعي را بيش‌از‌پيش تجربه كردند و آگاهي‌هاي لازم براي تشكيل نهضت و جنبش را به دست آوردند. به همين دلايل، پس از وقوع انقلاب فرانسه، خود را به‌مراتب بيش از هر زمان ديگر نشان مي‌دهد. پس از انتشار اعلامية حقوق بشر، اين اعلاميه با مخالفت زنان انقلابي فرانسه روبه‌رو شد. 👈 اولمپ دوگوژ از زنان انقلابي پاريس، با انتشار اعلامية حقوق بشر زنان در سال 1791 خواستار حقوق برابر زن و مرد در حوزة ، و شد. پارلمان فرانسه اعلامية حقوق بشر زنان را که در قالب لايحه به پارلمان ارائه شده بود، با اتفاق آرا کرد. 👈 اقدامات خانم اولمپ دوگوژ و اثر مکتوب او در شمار اولين متون فمينيستي محسوب مي‌شود. 👈 در سال 1792 انگليسي، بيانية معروف سيصد صفحه‌اي خود را تحت عنوان استيفاي حقوق زنان به رشته تحرير درآورد. گفته مي‌شود كرافت اين كتاب را در مقابل آراي انديشمندان معاصرش خصوصاً ژان ژاك روسو در مورد زنان نگاشته است. 👈 به‌رغم تأكيد بر حقوق طبيعي فرد و لزوم آزادي و برابري افراد، با صراحت اين حقوق را تنها براي مردان مي‌دانست. او معتقد بود از‌آنجا‌كه منشأ حقوق طبيعي براي انسان خردمندي اوست و چون در خردورزي زن ترديد است، نمي‌توان او را واجد اين حقوق دانست. 👈 روسو در كتاب معروف خود به نام اميل كه منشور بزرگ آموزش و پرورش زمان خويش محسوب مي‌شود، نوشت: « وجود دارد؛ يعني براي اين خلق شده است كه پسند او واقع شود و او را اطاعت نمايد. اين اقتضاي طبيعت است. وظايف زن و مرد يكي نيست... و آنهايي كه از مساوات زن و مرد طرف‌داري مي‌كنند، پرت مي‌گويند». در اين ميان ولستون كرافت از نگاه تحقيرآميز انديشمندان معاصر خصوصاً روسو نسبت به زنان شديداً انتقاد نمود و خواهان بسط اصول ليبراليسم به زنان شد. اثر ولستون کرافت بعدها در تاريخ فمينيسم جايگاه منحصر‌به‌فردي يافت؛ به‌طوري‌كه از آن با عناوين نخستين بيانية بزرگ فمينيستي به زبان انگليسي، نقطة آغاز انديشة فمينيستي و يا ياد مي‌شود و امروزه در بسياري از بررسي‌ها و مطالعات، تاريخ فمينيسم با نشر كتاب ولستون کرافت آغاز مي‌شود. 🔰 در سال 1793 پس از آنكه زنان، فعالانه در جنگ 1792 شركت كردند، سه سؤال زير را به نمايندگان فرانسه تقديم داشتند: 1️⃣ آيا گردهمايي زنان در پاريس مجاز است؟ 2️⃣ آيا زنان مي‌توانند از حقوق سياسي برخوردار بوده، نقش فعالي در امور دولتي ايفا كنند؟ 3️⃣ آيا زنان مي‌توانند در انجمن‌هاي سياسي و يا انجمن‌هاي مردمي گردهم آيند و مشاوره كنند؟ 👈 پاسخ مجلس فرانسه به هر سه بود و بعدها، ممنوعيت فعاليت سياسي زنان در قانون مدني تثبيت شد. بدين‌ترتيب، زنان كه با شركت مؤثرشان در انقلاب، خودشان را صاحب حق مي‌دانستند، با فرایند طرد و حذف از سوي جامعه مواجه شدند و گويي به اين نتيجه رسيدند كه تمام تلاش‌هايشان، نتيجه‌اي جز كسب آزادي و قدرت بيشتر براي نداشته است. از سوي ديگر مي‌ديدند دولتي كه با شعار و پايان ظلم بر همة انسان‌ها شكل گرفته بود و تمام هويتش را تضمين حقوق فردي و شهروندي تشكيل مي‌داد، فرد را به‌گونه‌اي تعريف كرده است كه تنها شامل مردان آن هم مردان سفيد‌پوست مي‌شود؛ ، شهروند محسوب نمي‌شوند و حق دخالت در حكومت و سياست را ندارند. 👈 دولت ليبرال، زنان را به‌كلي از عرصة سياست خارج ساخت و با تفكيك عرصة عمومي (جامعه) از عرصة خصوصي (خانواده) بين مردان و زنان فاصلة بيشتري ايجاد كرد و زن را از حقوق شهروندي (مالكيت، ارث و حقوق سياسي) محروم نمود. تمام اين مسائل باعث احساس و در زنان شد و آنان را برانگيخت تا به اشكال جديدي از مبارزه براي استقلال و سازماندهي بيشتر روي آورند. https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀
3️⃣ نقد پیامد‌هاي فمينيسم2️⃣ 🔰 نگرش‌هاي مختلف به پیامد‌هاي فمينيسم1️⃣ پیامد‌هاي فمينيسم، انعکاس‌هاي متفاوتي در نقطه‌نظرها و تحليل‌هاي صاحب‌نظران داشته است که اين امر، مستقيماً به نگرش‌هاي متفاوت تحليلگران در مورد و جايگاه آن در غرب باز‌‌مي‌گردد. 👈 در يک نگرش، فمينيسم يکي از جنبش‌هاي اجتماعي و فکري جهان در قرن بيستم تلقي مي‌شود؛ به‌گونه‌اي که بسياري از دگرگوني‌هاي اجتماعي، سياسي و حقوقي در در جوامع مختلف را مي‌توان در وهلة نخست ناشي از اين دانست. حضور زنان در عرصة عمومي به صور مختلف، از جمله در حوزة اقتصادي و رده‌هاي مختلف ، ، عضويت در و ، بهره‌مند شدن از و مانند آن، از جملة اين تغييرات دانسته مي‌شود. 👈 در کنار نظرات مذکور که با رويکردي به تغييرات زندگي زنان در دهه‌های اخير مي‌نگرد، رويکردهاي ديگري وجود دارد که با رويکردي ، تأثيرات فمينيسم را تحليل مي‌کند. پروفسور بورک را مخرب‌ترين و عقب‌افتاده‌ترين جنبش مي‌داند که با روحي مستبدانه عميقاً مخالف کلية ارزش‌ها و سنت‌ها و خواستار بازسازي کلية ارزش‌هاي اخلاقي و اجتماعي و حتي طبيعت انساني است. از نظر بورک، فمينيسم بدون آنکه چيز زيادي به زنان بدهد، مشکلات جديدي بر زنان تحميل کرده و باعث سردرگمي و ايجاد نارضايتي‌هاي کاذب در زنان امروزي شده است. 📚 براي توضيح بيشتر ر. ک به: رابرت اچ بورک؛ در سراشیبی به سوی گومورا: ليبراليسم مدرن و افول امريکا؛ ترجمة الهه هاشمی حائری؛ ص 441. ادامه دارد👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2018574369C2399355813 👩‍🎤 🍂👩‍🎤🥀 @woman_family 🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤 ✨🥀🍂👩‍🎤🥀🍂👩‍🎤🥀