eitaa logo
مقتل "یارالی آقام "
220 دنبال‌کننده
243 عکس
37 ویدیو
13 فایل
الله 🔸یارالی یعنی آقای من حسین، که جسمش پر از زخم بود. 🔸یارالی کلمه ای آذری است که به معنی کسی که بر جسمش زخم فراوان دارد ، این کلمه معنایی عمیق دارد که تداعی غم و مصیبت بزرگی می نماید. کانال های دیگر: @qalalsadegh135 @azizamhosen
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا 🚩 با کاروان حسینی/۱۴ از مکه تا کربلا 📌 منزل رهیمه 🔹 منزل رُهَیمه، مزرعه‌ای بود در نزدیکی کوفه، و چشمه‌ای نیز در آنجا وجود داشت. کاروان امام حسین (ع) در این منزل فرود آمد. 🔸 امام حسین (ع) در منزل رُهَیمه فرود آمد. در آنجا مردی از اهل کوفه که کنیه‌اش «ابوهرم» بود، بر او وارد شد و گفت: ‌ای پسر پیامبر (ص) چرا از مدینه بیرون آمدی؟ 🔹 حضرت فرمود: وای بر تو‌ ای اباهرم! آبرویم را با ناسزاگویی بردند، صبر کردم: اموالم را تاراج کردند، بردباری پیشه ساختم؛ (اما این‌بار) می‌خواستند خونم را بریزند، من هم از آنجا دور شدم. به خدا سوگند، آنان مرا خواهند کشت (و چون چنین کنند) خدا لباس سرتا پا خواری، بر آنان خواهد پوشاند و شمشیری برنده بر آنان مسلط خواهد ساخت و کسی را بر آنان چیره خواهد کرد که خوارشان نماید. 🌐 جهت مطالعه‌ی بیشتر، کلیک کنید. 📲 http://fa.wikifeqh.ir/منزل_رهیمه حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا 🚩 با کاروان حسینی/۱۵ از مکه تا کربلا 📌 منزل قصر بنی مقاتل 🔹 منزل قَصر بَنی مُقاتِل نزدیک منطقه قُطقُطانه بوده و به دلیل وجود قصری که متعلق به شخصی به نام مقاتل بن حسان بوده، به قَصر بَنی مُقاتِل مشهور شده است. یاقوت حموی نام این منزل را «قصر مقاتل» ضبط کرده است. کاروان امام حسین (ع) در این منزل توقف کردند. 🔸 ملاقات امام با عبیدالله بن حر در این منزل بود. او از اشراف و دلیران شهر کوفه بود. دعوت امام را قبول نکرد و اسبش را تقدیم امام کرد ولی امام فرمود: اکنون که در راه ما از نثار جان امتناع می‌ورزی، ما نیز به اسب تو، نیاز نداریم. ابن اعثم می ‌نویسد: عُبَيدِاللَّهِ بنِ حُر بعد از شهادت امام (ع) از اینکه حسین را یاری نکرده بود، در قالب اشعاری اظهار پشیمانی کرد. 🔹 عَقَبَةِ بنِ سَمعان گوید: آخر شب، حسین (ع) دستور داد آب بردارند. سپس فرمان حرکت داد و ما اطاعت کردیم. چون از قَصر بَنی مُقاتِل کوچ کرده و ساعتی راه رفتیم، حسین (ع) را لحظه‌ای خواب ربود. سپس بیدار شد، در حالی‌که می‌گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ وَالحَمدُ للَّهِ‌ِ رَبِّ العالَمينَ و دو یا سه بار این جملات را تکرار کرد. 🌐 جهت مطالعه‌ی بیشتر، کلیک کنید. 📲 http://fa.wikifeqh.ir/منزل_قصر_بنی_مقاتل حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا 🚩 با کاروان حسینی/۱۶ از مکه تا کربلا 📌 منزل قطقطانه 🔹 منزل قُطقُطانه، یکی از منازل مسیر کاروان امام حسین (ع) به سوی کوفه بوده است. 🔸 قُطقُطانه محلی است که از طرف بیابان، نزدیک کوفه و زندان نُعمانِ بن مُنذِر (پادشاه حیره) در آن بوده است. 🔹 قُطقُطانه یکی از منازل مسیر امام حسین (ع) به کوفه بوده است که البته در منابع معتبر حادثه خاصی مربوط به آن حضرت در این منزل نقل نشده است. یعقوبی می‌نویسد: خبر شهادت مسلم در این منزل به امام رسید. 🌐 جهت مطالعه‌ی بیشتر، کلیک کنید. 📲 http://fa.wikifeqh.ir/منزل_قطقطانه حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا منازل/ ۱۷ 🚩 | 🔹 تنعیم در دو فرسخی مکه و در حل (یعنی خارج از منطقه حرم) واقع شده و میقات اهل مکه است و آنان برای عمره از آنجا محرم می‌شوند و چاههای آبی در آنجا بوده است. 🔸 امروز در اثر توسعه شهر مکه، تنعیم در داخل شهر قرار گرفته و در آنجا مسجد مجللی به همین نام ساخته شده است و چون ادنی الحل» است، یعنی نزدیک‌ترین محلی است که حرم تمام می‌شود و حل آغاز می‌شود، حاضران در مکه می‌توانند برای عمره از آنجا محرم شوند. 🔹 نخستین منزلی که کاروان امام حسین (علیه‌السلام) بعد از خروج از مکه در آن توقف کرد منزل تنعیم بود. جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 wikifeqh.ir/منزل_تنعیم حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا منازل/۱۸ 🚩 | 🔹 صفاح موضعی است، میان حنین و مرز حرم؛ این منزل در سمت چپ کسانی که به مکه وارد میشوند، واقع می‌شود. 🔸 صفاح یکی از منازلی است که کاروان امام حسین (علیه‌السلام) از آنجا عبور کرده و طبق نقل‌ها امام با فرزدق شاعر در این منزل دیدار کرده است. 🔹 ابومخنف از عبدالله بن سلیم اسدی و مذری بن مشمعل اسدی نقل کرده که در منزل صفاح، فرزدق بن غالب شاعر آمد و در کنار امام حسین (علیه‌السلام) توقف کرد و گفت: خداوند خواسته و آرزویت را درباره آنچه دوست می‌داری، برآورده سازد. 🔸 امام حسین به او فرمود: درباره اخبار مردم پشت سرت (مردم کوفه) برای ما بگو. 🔹 فرزدق گفت: از فرد آگاهی سؤال کردی. دل‌های مردم با شماست و شمشیرهایشان با بنی امیه، و قضای الهی از آسمان نازل می‌شود و خدا آنچه را بخواهد انجام می‌دهد. جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 wikifeqh.ir/منزل_صفاح حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا منازل/۱۹ 🚩 | 🔹 ذات عرق، در ابتدای سرزمین تهامه (ناحیه‌ای نسبتا پست به مرکزیت مکه) واقع شده و مرز میان نجد (ناحیه‌ای کوهستانی) و تهامه است که حاجیان اهل عراق از آن می‌گذارند. ذات عرق یکی از منازلی است که کاروان امام حسین (علیه‌السلام) در آنجا توقف کرد. 🔸 کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) که از منزل صفاح به منزل عقیق و از عقیق به منزل ذات عرق رسید. در آنجا با مردی از قبیله بنی اسد به نام بشربن غالب برخورد کرد که از عراق می‌آمد. او خدمت امام رسید. 🔹 امام از او پرسید: از کدام قبیله‌ای؟ گفت: از قبیله بنی اسد. امام پرسید: از کجا می‌آیی؟ گفت: از عراق، امام پرسید: مردم عراق را چگونه پشت سرگذاشتی؟ گفت: ‌ای فرزند رسول خدا؛ آنان را در حالی پشت سر گذاشتم که قلبهایشان با تو و شمشیرهایشان با بنی امیه بود. 🔸 همچنین در این منزل، شخصی به نام عون بن عبدالله بن جعده به همراه نامه‌ای از پدرش، به امام حسین ملحق شد. در آن نامه پدرش از حرکت امام حسین اظهار ناراحتی کرده و از امام خواسته بود که از این امر منصرف شود و برگردد؛ اما امام حسین (علیه‌السّلام) به آن نامه ترتیب اثر نداد. جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 wikifeqh.ir/منزل_ذات_عرق حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا منازل/۲۰ 🚩 | 🔹 حاجر یا حاجز (یکی از منازل راه کوفه به سوی مکه است که) در نزدیکی معدن نقره معروف، واقع بوده است. حاجر یکی از منازلی است که کاروان امام حسین (علیه‌السلام) از آنجا گذشته و در آن توقف کرده است. 🔸 در منزل حاجر، که محلی واقع در بطن الرمة یا وادی الرمة (وادی الرمه یکی از وادی‌های مشهور و طولانی واقع در شمال جزیرة العرب است که از راس غربی خلیج فارس تا شمال نجد ادامه دارد) بود، امام حسین (علیه‌السّلام) قیس بن مسهر صیداوی را همراه نامه‌ای به سوی کوفه فرستاد. 🔹 کاروان امام پس از پشت سر گذاشتن منزل حاجر به منطقه‌ای رسید که دارای آب و زمین مساعد کشاورزی بود. منابع تاریخی از آن محل با عنوان «ماء من میاه العرب» (یکی از آب‌های عرب) یاد کرده‌اند. 🔸 در اینجا عبدالله بن مطیع با امام حسین (علیه‌السّلام) دیدار و گفتگو نمود. جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 wikifeqh.ir/منزل_حاجر حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا منازل/۲۱ 🚩 | 🔹 خزَیمیّه مکانی است، که به نام صاحبش خزیمة بن خازم معروف شده و در راه کوفه به سوی مکه، بعد از ثعلبیه واقع شده است. ابن رُسْتَه نیز می‌نویسد: این منزلگاه ابتدا زَرُود نامیده می‌شد و چون خزیمة بن خازم در آنجا برکه‌ها و آبروهایی برای چاه‌های آن ایجاد کرد... به این نام خوانده شده است. 🔸 یکی از منازلی که کاروان امام حسین (ع) در آن فرود آمد، منزل خُزَیمیّه بود که امام یک شبانه روز در آنجا استراحت کرد. 🔹 هنگام صبح حضرت زینب (س) خواهر امام، خدمت ایشان رسید و گفت: برادر جان! می‌خواهی آنچه را که شب گذشته شنیده‌ام، به اطلاعتان برسانم؟ حضرت فرمود: چه چیزی شنیده‌ای؟ زینب گفت: شب هنگام برای کاری از چادرها دور شدم، از هاتفی شنیدم که می‌گفت: ألا يا عَينُ فَاحتَفِلي بِجَهدِ ••••• و مَن يَبكي عَلَى الشُّهَداءِ بَعدي ؟ إلى قومٍ تَسوقُهُم المَنايا ••••• بمقدارٍ إلى إنجازِ وَعدِ جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 wikifeqh.ir/منزل_خزیمیه حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا منازل/۲۲ 🚩 | 🔹 منزل زُباله منزلی بین منزل واقصه و منزل ثعلَبِیَّة واقع شده بود و کاروان امام حسین (ع) در این منزل توقف کرده و برخی رویدادها در آنجا اتفاق افتاده است. این منزل روستای آبادی بوده که حاجیان در آن منزل می‌کردند. 🔸 طبق نقل طبری، محمد بن اشعث شخصی را با نامه نزد امام فرستاد تا خبر شهادت مسلم و هانی را به اطلاع امام برساند. وقتی که امام به منزل زُباله رسید، پیک محمد بن اشعث و عمر بن سعد با نامه‌ای حاکی از فرجام کار مسلم و بی‌وفایی اهل کوفه بعد از بیعت با او، به خدمت امام (ع) رسید، که جناب مسلم از آنها خواسته بود چنین نامه‌ای را به آن حضرت بنویسند. 🔹 خبر شهادت عبدالله بن بقطر نیز در این منزل به اطلاع امام رسید. جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 http://fa.wikifeqh.ir/منزل_زباله حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا منازل/۲۳ 🚩 | 🔹 ذو حُسُم نام کوهی است که بین آن و عُذَیب الهِجانات تا کوفه، ۳۳ میل فاصله است. ابوحنیفه دینوری آن را ذي جُشَم نقل کرده است. این منزل یکی از منازلی است که کاروان امام حسین (ع) در آن فرود آمده است. 🔸 در ادامه گزارش عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل آمده است: هنگامی که اردو حسینی به ذو حُسُم رسید، حسین (ع) پیاده شد و دستور داد چادرها را برپا کردند. وقتی چادرها نصب شد، لشکریان کوفه رسیدند. آنان هزار نفر به فرماندهی حر بن یزید تمیمی یربوعی بودند. حر و سوارانش در گرمای نیمروز رسیدند و در مقابل حسین (ع) توقف کردند. امام حسین (ع) و یارانش عمامه به سر داشتند و شمشیرهایشان را حمایل کرده بودند. در این هنگام حسین (ع) به جوانان فرمود: این جماعت را آب بدهید و سیرابشان کنید و به اسب‌هایشان نیز آب بنوشانید. جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 http://fa.wikifeqh.ir/منزل_ذوحسم حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
🚩 | 🔹 منزل عُذَیب الهِجانات یکی از منازلی است که کاروان امام حسین (ع) به همراه سپاه حر بن یزید ریاحی در آنجا توقف کرده و امام حسین (ع) با طرِمّاحُ بنُ عَدِی ملاقات کرده است. 🔸 کلمه «عُذَیب» مصغر عذب به معنای آب گوارا و کلمه «هِجان» به معنای اسب دو رگه است. این محل غیر از عذیب القوادس است که در نزدیکی کوفه و مجاور قادسیه قرار داشت. 🔹 طبری درباره عُذَیب الهِجانات می‌گوید. در آنجا اسب‌های نُعمانِ بنِ مُنذِر (پادشاه حیره) چرانده می‌شدند. ابوحنیفه دینوری اسم این محل را عُذَيبِ الحَمامات، (آبگاه پرندگان) ضبط کرده است. 🔸 خبر شهادت قَیسِ بنِ مُسهِر صَّیداوِی، در این منزل به امام داده شد. اشک‌های امام حسین (ع) بی‌اختیار جاری شد و این آیه را تلاوت فرمود: «فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا.» [احزاب/آیه۲۳] جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 http://fa.wikifeqh.ir/منزل_عذیب_الهجانات حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
🚩 | 🔹 منزل قُطقُطانه، یکی از منازل مسیر کاروان امام حسین (ع) به سوی کوفه بوده است. 🔸 قطقُطانه محلی است که از طرف بیابان، نزدیک کوفه و زندان نُعمانِ بن مُنذِر (پادشاه حیره) در آن بوده است. 🔹 قطقُطانه یکی از منازل مسیر امام حسین (ع) به کوفه بوده است که البته در منابع معتبر حادثه خاصی مربوط به آن حضرت در این منزل نقل نشده است. یعقوبی می‌نویسد: خبر شهادت مسلم در این منزل به امام رسید. جهت مطالعه‌ی بیشتر👇👇👇 📲 http://fa.wikifeqh.ir/منزل_قطقطانه حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۱۷۶ 🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🔸حضرت امام علی علیه السلام 🔸حضرت امام حسین علیه السلام 🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ(علیهم السلام)》🔷🔹 ✅طبق روایات، در هنگام دفن سه معصوم، قبر به صورت آماده و حفر شده مهیّا بوده است. 1⃣هنگام دفن :👇 ✍علامه مجلسی(۱۱۱۰ق) می نویسد : هنگامی که امام علی(علیه السلام) شبانه به همراه گروهی از بنی‌هاشم و نزدیکان و خواص اهلبیت(علیهم السلام)، جنازه مطهر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را تشییع می کردند و به سمت قبرستان می بردند. در این هنگام؛ 📋《فَإِذَا هِيَ بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِيرَ إِلَيْهَا فَدَفَنُوهَا》 ♦️در آنجا با قبرى حفر شده و آماده مواجه شدند و تابوت را به سوى آن قبر بردند و جنازه را در آن دفن نمودند. 📋《فَجَلَسَ عَلِيٌّ(علیه السلام) عَلَى شَفِيرِ الْقَبْرِ فَقَالَ : يَا أَرْضُ! اسْتَوْدَعْتُكِ وَدِيعَتِي! هَذِهِ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)》 ♦️سپس حضرت(علیه السلام) بر فراز قبر نشست و فرمود : اى قبر! من امانت خود را به تو مى‏ سپارم، اين جنازه دختر رسول خدا(ص) است. 📋《فَنُودِيَ مِنْهَا يَا عَلِيُّ(علیه السلام)! أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْكَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ》 ♦️ناگاه ندايى شنيدند كه مى‏ گفت : يا على(علیه السلام)! من از تو به او مهربانترم. برگرد و مغموم و مهموم مباش! 📋《فَرَجَعَ وَ انْسَدَّ الْقَبْرُ وَ اسْتَوَى بِالْأَرْضِ》 ♦️امام على(علیه السلام) بازگشت و روی قبر را پوشانید و با زمين هم سطح نمود.(۱) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 2⃣هنگام دفن :👇 ✍ابن شهر آشوب(۵۸۸ق) می نویسد : امام علی(علیه السلام) در هنگام شهادت در طی وصیتی به امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) فرمود : 📋《فَإِنَّكُمَا تَنْتَهِيَانِ إِلَى قَبْرٍ مَحْفُورٍ وَ لَحْدٍ مَلْحُودٍ وَ لَبِنٍ مَوْضُوعٍ فَأَلْحِدَانِي وَ أَشْرِجَا عَلَيَّ اللَّبِنَ وَ ارْفَعَا لَبِنَةً مِمَّا عِنْدَ رَأْسِي》 ♦️شما در طی حمل جنازه من، به قبری كنده شده ای به همراه سنگ لحد، خواهید رسيد. و خشتى چند برای من مهيّا شده، پس مرا در لحد گذاريد و خشت را بر روی من بچينيد.(۲) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 3⃣هنگام دفن و شهدای کربلا :👇 ✍ابن شهر آشوب(۵۸۸ق) می نویسد : 📋《وَ دَفَنَ‏ جُثَثَهُمْ‏ بِالطَّفِّ أَهْلُ الْغَاضِرِيَّةِ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بَعْدَ مَا قَتَلُوهُ بِيَوْمٍ وَ كَانُوا يَجِدُونَ لِأَكْثَرِهِمْ قُبُوراً وَ يَرَوْنَ طُيُوراً بَيْضَاءَ》 ♦️ساکنان غاضریه از قبیله بنی ‌اسد پیکرهاى امام حسین(علیه السلام) و یاران ایشان را یک روز پس از شهادتشان در طَفّ به خاک سپردند و براى بیشتر آن ها قبرهاى آماده‌ اى می ‌دیدند و پرندگان سفیدى را نیز مشاهده می ‌کردند.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : پیچیده شمیم گل پرپر، شب آخر حرف سفر و داغ مکرر، شب آخر   اشکی که شده نذر غم فاطمه سی سال انگار شده چند برابر، شب آخر   انگار همین چند شب پیش شبانه آمد چه به روز دل حیدر، شب آخر   حالا شب وصل است ولی با سر خونین شرمنده نمانده ست ز کوثر، شب آخر   با اشک غریبانه ی خود گفت سخن‌ها از بی‌کسی آل پیمبر، شب آخر   از کرب و بلا گفت و حکایات غریبش از داغ برادر به برادر، شب آخر   گویا خبر آورده نسیم از دل صحرا پیچیده شمیم گل پرپر، شب آخر 👤رحیمی 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۴۸ ۳)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۲ منبع: اسناد المصائب حضرت سلام الله علیها حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۷۷ 🔸هانی بن عروه ✅هانی بن عروه مرادی از بزرگان کوفه و یاران خاص امام علی(ع) بود وه در جنگ جمل و صفّین حضور داشت. از فعالیت های سیاسی او می توان به همراهی او با قیام حُجْر بن عَدی در برابر زیاد بن ابیه، و از مخالفان بیعت با یزید در زمان امام حسین(ع) نام برد و همچنین خانهٔ او از زمان ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، مرکز فعالیت‌های سیاسی و نظامی بود و او نقش مهمی در قیام مسلم بن عقیل داشت. او نزد مردم کوفه، بسیار وجیه بود و از بزرگان قبیله بنی مراد محسوب می شد و رهبری آن‌ها را به عهده داشت. به نقل مسعودی : هانی چنان بود که هنگام سوار شدن چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده با او حرکت می‌کردند و هر گاه هم پیمانان خود از قبیله کنده را فرا می‌خواند سی هزار نفر گرد او جمع می‌شدند.(۱) هنگامی که مسلم بن عقیل در روز پنجم شوال سال ۶۰ هجری وارد کوفه شد، ابتدا به خانه مختار ابن ابوعبیده ثقفی رفت و پس از آگاهی از آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و تهدیدهای او، از خانهٔ مختار به خانهٔ هانی بن عروه رفت. ارتباط با شیعیان تا زمانی که در خانه هانی بود، مخفیانه بود، اما عبیدالله بن زیاد با گماردن جاسوسان از مخفیگاه مسلم، آگاه شد. بعد از اطلاع عبیدالله بن زیاد از مخفی‌گاه مسلم، هانی بن عروه را به قصر فرا خوانده شد و از او خواستند مسلم را به آنان تحویل دهد. وقتی هانی زیر بار چنین کاری نرفت، دستگیر شد. از طرفی هم هنگامی که خبر دستگیری هانی به مسلم رسید، مسلم از خانه هانی فاصله گرفت و به همراه اصحاب خود، شبانه، که جز سى نفر با او كسى نمانده بود، به سمت درهاى كِنده به راه افتاد و وقتى به آن درها رسيد، ده نفر باقى مانده بودند و از مسجد كه خارج شد، توجه کرد، دید ديگر كسى با او نبود!(۲) هنگامی که هانی بن عروه دستگیر شد، او را نزد عبیدالله بردند. ابن‌ زیاد به او گفت : 📋《وَ اللّهِ لَتَأْتِيَنِّي بِهِ أَو لَأَضْرِبَنَ عُنقَكَ!》 ♦️یا باید مسلم بن عقیل را نزد من بیاوری یا گردنت را خواهم زد! هانی گفت : 📋《إِِذَاً وَاللّهِ تَكثُرُ البَارِقِةُ حَولَ دَارِكَ》 ♦️به خدا شمشیرهای برنده در اطراف خانه تو فراوان می گردد. ابن‌زیاد گفت : 📋《وَالَهفَاهُ عَلَيكَ! أَبِالبَارِقةِ تُخَوِّفُنِي؟》 ♦️وای بر تو! مرا از شمشیرهای برّنده می‌ترسانی؟ هانی می ‌پنداشت که قبیله‌اش به یاری وی بر می‌خیزند و به دفاع از وی می‌ پردازند. ابن‌ زیاد که از سخنان هانی عصبانی شده بود، گفت : او را نزدیک من بیاورید! هنگامی که چنین کردند، و هانی نزدیک شد؛ 📋《فَاعْتَرَضَ وَجْهَهُ بِالْقَضِيبِ فَكَسَرَ أَنْفَهُ وَ خَدَّهُ وَ جَبِينَهُ وَ أَسَالَ اَلدِّمَاءَ عَلَى لِحْيَتِهِ وَ ثِيَابِهِ》 ♦️پس عبیدالله با ضرباتى پى در پى بر او فرود آورد كه در نتيجۀ آن جنايت، بينى، پيشانى و گونه‌هاى هانی را در هم شكست و خون بر محاسن سپيدش فرو ريخت و آن را رنگين كرد و لباس او نيز خونرنگ گرديد. سپس عبیدالله گفت : 📋《قَد حَلَّ لَنَا دَمَكَ! جَرُّوُهُ!》 ♦️خون تو بر ما حلال است! او را بکشانید و ببرید! سرانجام او را کشان کشان به درون محبسی انداختند.(۳) در این هنگام بیرون کاخ شایعه شد که هانی بن عروه به شهادت رسیده است. پس بدین ترتیب عمرو بن حجاج با شنیدن این خبر که هانی به قتل رسیده است، باقبیله مذحج کاخ ابن‌ زیاد را به محاصره درآوردند. او فریاد زد که من عمرو بن حجاج‌ هستم و این‌ها سواران و جنگجویان قبیله مذحج‌اند؛ ما از پیروی خلیفه دست برنداشته و از مسلمانان جدا نگشته‌ایم چرا باید بزرگ ما هانی کشته شود؟ به ابن‌ زیاد گفتند : قبیله مذحج بر در کاخ ریخته‌اند! ابن‌زیاد به شریح قاضی گفت : نزد بزرگ آنان، هانی برو و او را ببین و سپس بیرون رو و به آن‌ها بگو که او زنده است و کشته نشده است. شریح، در حالی که جاسوسی از غلامان ابن‌زیاد برای او گماشته شده بود که آنچه می‌گوید ثبت کند به اتاق هانی آمد و او را دید. هانی با دیدن شریح گفت : ای خدا! ای مسلمانان! قبیله من هلاک شدند! کجایند دیندارن؟ کجایند مردم شهر؟ این سخنان را می‌گفت و خون بر محاسنش جاری بود که صدای فریاد واغوثا از بیرون کاخ شنیده شد، گفت : به گمانم این فریاد قبیله مذحج و پیروان مسلمان من است! اگر ده نفر نزد من بیایند مرا رها خواهند کرد و به شریح گفت : از خدا بترس! ابن‌زیاد مرا خواهد کشت! شریح که این سخن را شنید نزد قبیله مذحج آمد و گفت : 📋《إِنَّ اَلْأَمِيرَ لَمَّا بَلَغَهُ مَكَانُكُمْ وَ مَقَالَتُكُمْ فِي صَاحِبِكُمْ أَمَرَنِي اَلدُّخُولَ إِلَيْهِ فَأَتَيْتُهُ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ، فَأَمَرَنِي أَنْ أَلْقَاكُمْ وَ أَنْ أُعْلِمَكُمْ أَنَّهُ حَيٌّ! وَ أَنَّ اَلَّذِي بَلَغَكُمْ مِنْ قَتْلِهِ كَانَ بَاطِلاً ادامه :👇 •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
👆ادامه ♦️همانا امیر آمدن شما و سخنان‌تان را درباره بزرگتان شنید به من فرمان داد تا نزد او روم، من پیش او رفته و وی را دیدم. او به من فرمان داد تا شما را ببینم و به اطلاعتان برسانم که او زنده است و این که به شما گفته‌اند او کشته شده، دروغ است! عمرو بن حجاج و همراهانش گفتند : اکنون که کشته نشده خدا را سپاس گزاریم و سپس پراکنده شدند.(۴) پس از این واقعه، عبید الله بن زیاد با خیالی آسوده دستور قتل هانی را داد. عبیدالله دستور داد تا هانی را در بازار شهر، محلی که گوسفندان را خرید و فروش می‌کردند، ببرند و گردنش را بزنند. هنگامی که، هانی را برای اجرای حکم می‌بردند، پیوسته دوستان و هوادارانش را به یاری می‌طلبید و فریاد می‌زد و می گفت : ‌ای قبیله مذحج! کجایید من یاوری از قبیله مذحج ندارم.(۵) سرانجام در روز هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، بعد از گردن زدن هانی، جسد او و جسد مسلم بن عقیل را در بازار کناسه بر زمین کشیدند و سپس؛ 📋《فَأَمَرَ بِصَلْبِهِ مَنكُوسَاً》 ♦️عبیدالله دستور داد تا جنازه هانی [و مسلم بن عقیل] را وارونه (که مرسوم بود یاغیان را چنین کنند) به‌ دار بیاویزند.(۶) عبیدالله بن زیاد سرهای مبارک مسلم و هانی را، توسط دو تن به دمشق نزد یزید فرستاد. زمانی که یزید آن سرها را به همراه نامه عبیدالله مشاهده کرد، بسیار خوشنود شد و دستور داد که سر مسلم و هانی را بر بالای دروازه‌های دمشق بیاویزند و پس از آن طی نامه‌ای در پاسخ عبیدالله، این اقدام او را ستایش کرد.(۷) زمانی که خبر شهادت هانی و مسلم در منزلگاه زرود به امام حسین(ع) رسید، 📋《فَاستَعبَرَ الحُسَینُ(ع) بَاکِیَاً》 ♦️حضرت(ع) به شدت گریستند و سپس مکرّر فرمودند : 📋《انّا لِلّه و انّا الَیهِ راجِعونَ! رَحمَةُ اللَّهِ عَلیهِمَا》 ♦️رحمت خدا بر آن‌ها باد!(۸) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین معنای واقعی اصول الکرم حسین   یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند تسکین دردهای دل مضطرم حسین یادم نمی‌رود که همه عزتم تویی من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین   لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین من سال‌هاست در به در روضه توام داغ تو را به جان و دلم می‌خرم حسین   در کوچه‌های سینه زنی سالیان سال در حسرت هوای حرم می‌پرم حسین کابوس من شده غم دوری کربلا در خواب هم ذکر لب من حرم حسین   اینجا عجیب بوی فراق تو می‌رسد یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین مجموع حرف‌های من اینجا خلاصه شد در یک کلام: ای همۀ باورم حسین 👤صیامی 📚منابع : ۱)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۵۹ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۵۴ ۳_۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۵۱_۵۰ ۵_۶)مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۴۵ ۷)جلاء العیون علامه مجلسی، ص۶۲۳ ۸)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۶۴ /الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۴ منبع: اسناد المصائب •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۷۸ 🔸حضرت حمزه علیه السلام 🔸🔶《ألسَّلامُ عَلَیکَ یَا حَمْزَةَ بْنَ عَبدِالمُطَّلِبٍ(علیهما السلام)، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمَّ رَسُولِ اللهِ(ص)》🔶🔸 ✅حضرت حمزه(علیه السلام) در راس شهدای بنی هاشم است. و در چند جای تاریخ، بعد از شهادت ایشان، نام او توسط حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در مواقع حساس و سرنوشت ساز، یاد شده است. 1️⃣ : در جنگ احد هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) متوجه شهادت عمویش حضرت حمزه(ع) شد، بلافاصله بالای جنازه ی ایشان حاضر شد، در حالی که به شدّت اشک می‌ریخت. ابن‌ مسعود می‌ گوید :  پیامبر اکرم(ص) بدن حمزه(ع) را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفت و با صدای بلند گریه کرد، تا حالت بیهوشی به ایشان دست داد، و آنگاه خطاب به جسد عمویش فرمود : 📋《یَا حَمْزَةُ! یَا عَمَّ رَسُولِ اللهِ(ص)! یَا اَسَدَ اللهِ وَ اَسَدَ رَسُولِهِ! یَا فَاعِلَ الْخَیْراتِ! یَا کَاشِفَ الْکُرُباتِ! یَا ذابُّ یَا مَانعَ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللهِ(ص)》 ♦ای حمزه! ای عموی پیامبر خدا! ای شیر خدا و ای شیر رسول خدا! ای انجام دهنده کارهای خیر! ای برطرف کننده سختیها! و ای دفاع کننده و دور کننده دشمن از برابر رسول خدا!(۱) 2⃣ : حضرت امیرالمومنین(ع) در هنگام غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه و جسارت آنان، فرمود : 📋《وَا حَمزَتَاهُ! وَلَا حَمزَةَ لِيَ اليَومَ!》 ♦️ای حمزه! آه که امروز حمزه ای برای من نيست!(۲) بعدها حضرت(ع)، هنگام خلافت خویش در خطبه ای فرمودند : 📋《أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَى مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ،وَ لَو كانا شَاهِدَيهِما لاتَبَقا نَفسَيهِمَا! أَمَّا حَمْزَهُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَ أَمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَهَ!》 ♦️آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر (ابوبکر و عمر) به مقام خلافت كه رسيدند، نمى رسيدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمى از ميان بيرون نمى بردند و خود را به هلاكت مى انداختند. اما حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته!(۳) 3⃣ : حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) بر سر مزار شهدای اُحُد می رفت و در آنجا بر سر مزار حمزه(ع) که خود قبر او را سنگ چینی کرده بود، گریه می کرد و او را فرا می خواند. در تاریخ آمده است : 📋《تَأْتِي قُبُورَ اَلشُّهَدَاءِ.. فَتَقُولُ هَاهُنَا كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) وَ هَاهُنَا كَانَ اَلْمُشْرِكُونَ》 ♦️حضرت فاطمه(س) به زیارت شهدای احد می رفت و آنها را زیارت می کرد و محل جنگ رسول خدا(ص) با مشرکین را دقیقا نشان می داد.(۴) 4⃣ : امام حسین(ع) در روز عاشورا در فرازی از خطبه خود، خطاب به سپاهِ دشمن می فرماید : 📋《أَیهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا قَوْلِی..أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِی فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا؟》 ♦️ای مردم به گفتارم گوش دهید. ای مردم! بگوئید من چه کسی هستم؟ سپس فرمود : 📋《أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِیکمْ وَ ابْنَ وَصِیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ؟ أَ وَ لَیسَ حَمْزَةُ سَیدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّی؟》 ♦️آیا من فرزند دختر پيامبر خدا(ص) نيستم؟ آيا من فرزند وصي و پسرعموي پيامبر(ص) شما نيستم؟ آيا حمزه ی سيدالشهدا(ع) عموی من نيست؟(۵) 5⃣ : در روز عاشورا، بعد از شهادت امام حسین(ع)، مرکب ایشان به سمت خیمه ها رفت، وقتی اهل خیام این حالت را دیدند، در این هنگام، حضرت زینب کبری(س) و در برخی نقلها حضرت اُم كلثوم(س) دست بر سر گذاشت، درحالی که با صدای بلند فریاد می زد و مى گفت : 📋《وامُحَمَّداه! واجَدّاه! و انبِيّاه! وا اَبَاالْقاسِماه! وا عَلِيّاه! وا جَعْفَراه! وا حَمْزَتاه! وا حَسَناه! هذا حُسَيْنٌ(ع) بِالْعَراء، صَريحٌ بِكَرْبَلا، مَحزُوزُ الرَّاْسِ مِنَ الْقَفاء، مَسْلوبُ الْعِمامَةِ وَالرِدَاءِ》 ♦️این حسین(ع) توست که عریان روی زمین افتاده و سر در بدن و عمامه و رداء به تن ندارد!(۶) 6⃣ : امام سجاد(ع) در فرازی از خطبه که در مسجد شام ایراد فرمود، خطاب به مردم شام فرمود : 📋《أَيُّهَا النَّاسُ!.. فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ》 ♦️اى مردم! خداوند ما را بر ديگران برترى داد به خاطر اينكه حضرت رسول اکرم(ص) از ماست. امام علی(ع) صديق از ماست. جعفر طيار از ماست. حمزه سیدالشهداء شير خدا و شير رسول خدا(ص) از ماست. و امام حسن(ع) و حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم(ص) از ماست.(۷) ادامه مطالب :👇 حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه👆 امام سجاد(ع) در طی روایتی می فرماید : 📋《مَا مِنْ يَوْمٍ اَشَدُّ عَلي رَسولِ اللهِ(ص) مِنْ يَوْمٍ اُحُدٍ قُتِلَ فِيهِ عَمُّهُ حَمْزَةٍ بْنِ عَبدالمطلَبٍ اَسَدُ اللهِ وَ اَسَدُ رَسُولِهِ(ص)!》 ♦️سخت ترين روزی كه بر رسول خدا(ص) گذشت روز غزوه احد بود كه در آن عمويش حمزه بن عبدالمطلب كه شير خدا و شير پيامبرش بود كشته شد.(۸) اما در مورد نحوه شهادت حضرت حمزه(ع) آمده است که؛ از ابن عباس نقل شده است كه وقتی در جنگ احد حضرت حمزه سیدالشهداء شهيد شد، وحشی (قاتل حمزه) از طرف هند (مادر معاویه) اجیر شد که حمزه را بعد از کشتن، مُثله کند. و او نیز سینه حمزه را شکافت. بعد از پایان جنگ، صفيه (خواهر حمزه و مادر زبیر) آمد كه وضع جنازه برادر خود را ببيند اما خبر نداشت كه برادرش را بعد از شهادت، مثله كرده‏ اند. صفيه به امام على(ع) و زبير (پسر صفیه) برخورد كرد. امام على(ع) به زبير فرمود : 📋《اُذْكُرْ لِأُمِّكَ!》 ♦️مادرت را دریاب! (به او تذكر و دلدارى بده!) و چون این کار قدری سخت بود، زبیر از آن سرباز زد و متقابلا به امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《لَا بَلْ اذْكُرْ أَنْتَ لِعَمَّتِكَ!》 ♦️نه! شما به‏ عمّه‏ تان تذكر و دلدارى دهيد. صفیه تا به علی(ع) و زبیر رسید پرسید : 📋《مَا فَعَلَ حَمْزَةُ؟ فَأَرَيَاهَا أَنَّهُمَا لَا يَدْرِيَانِ!》 ♦️حمزه را چه شده است؟ پس صفیه از حال آن دو گمان کرد که آنان خبری ندارند. پس نزد حضرت رسول اکرم(ص) آمد. حضرت(ص) تا عمه خود را دید، فرمود : 📋《إِنِّي أَخَافُ عَلَى عَقْلِهَا》 ♦️من مى‏ ترسم بر عقل صفيه، از شدت ناراحتى بر حمزه، صدمه‏ اى بر او وارد شود. در این هنگام؛ 📋《فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهَا فَدَعَا لَهَا فَاسْتَرْجَعَتْ وَ بَكَت‏》 ♦️حضرت(ص) دست مبارک خود را بر روی سينه ی صفيه گذاشت و براى او دعا فرمود و صفيه نیز گفت : (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏) و سپس گريه كرد.(۹) رسول اکرم(ص) هنگام بازگشت به مدینه، وقتی شاهد گریه انصار بر کشتگان خود شد، فرمود : 📋《لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَهُ الْيَوْمَ بِالْمَدِينَةِ》 ♦️اما امروز در مدینه برای (عمويم) حمزه(ع) گريه كننده ای نيست. سعد بن معاذ این سخن را شنید و زنان را بر در خانه رسول خدا(ص) آورد و آنان بر حمزه(ع) گریستند.(۱۰) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : حمزه که جان عالم و آدم فدای او لب باز می کنم که بگویم رثای او  مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود  شیر خدا و شیر نبی، فارس العرب در انتهای جاده ی مردانگی، ادب  هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها هم آشنای بی کسی اهل دردها  هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود  شب های مکه شاهد جود و کرامتش گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش  او صاحب تمام صفات حمیده بود دل را به نور حضرت حق پروریده بود  الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش یعنی زبانزد همه می شد عبادتش در آسمان مکه ی دلها ستاره بود بر قلبهای خسته، امیدی دوباره بود 👤رحیمی 📚منابع : ۱)ذخائر العقبی محب الدین طبری، ص۱۸۱ ۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد، ج۱۱، ص۶۵ ۳)کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶۰ ۴)الکافی شیخ کلینی، ج۴، ص۵۶۱ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج‌۲، ص۹۸ ۶)مقتل الحسين(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۷  ۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۳۹ ۸)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲ ۹)مسكّن الفؤاد شهید ثانی، ص۷۱ ۱۰)دلائل النبوة ابوبکر بيهقی، ج۳، ص۳۰۰ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۱۷۹ 🔸میثم تمار السَّلامُ عَلیکَ أیُّها العَبدُ الصَالِحُ یَا مِیثمَ بنَ یَحیَی التَّمَّارِ المُطِیعُ ِلِله وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِالمُؤمِنِینَ ✅میثم بن یحیی معروف به میثم تمار، از یاران با وفای امام علی(علیه السلام) بود. به خاطر اینکه خرما فروش بود، ملقب به تمّار شد. میثم ابتدا برده زنی از قبیله بنی‌ اسد بود که امام علی(ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد و وقتی نامش را پرسید، میثم گفت : سالم نام دارم. حضرت(ع) به او فرمود : ♦️رسول اکرم(ص) مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن امام علی(ع) را تصدیق کرد و سپس امام(ع) فرمود : 📋《اِرْجِعْ إِلَى اِسْمِكَ اَلَّذِي سَمَّاكَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) وَ دَعْ سَالِماً فَرَجَعَ إِلَى مِيثَمٍ》 ♦️به نام سابقت که رسول خدا(ص) تو را به آن نام نامید، برگرد و سالم را رها کن! میثم نیز چنین کرد و نامش را تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد.(۱) میثم تمّار همچنین از اعضای شرطه الخمیس یعنی سپاه مخصوص امام علی(ع) بود. او صاحب اسرار علی(ع) بود که گاهى مناجات‌هاى آن‌ حضرت(ع) را در نخلستان‌هاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده بود. میثم خود در این باره می‌گوید: شبی از شب‌ها دیدم مولایم، امیرالمؤمنین علی(ع) بعد از نماز در مسجد کوفه، به بیرون از کوفه رفت. 📋《وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ!》 ♦️و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود : از اینجا به بعد را دیگر با من نیا! و آن‌ گاه خودش به تنهایی رفت! 📋《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً! فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》 ♦️مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی؟!! با آن‌ که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟ به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. 📋《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》 ♦️به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن می‌گوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن می‌گوید! که ناگهان حضرت(ع) متوجّه من شد و فرمود : کیستی؟ گفتم : میثم! فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟ عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت. فرمود : آیا از حرف‌های من چیزی شنیدی؟ عرض کردم : نه! حضرت(ع) فرمود : 📋《يَا مِيثَمُ! وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ‏، إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي‏، نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ‏، وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي‏، فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‏، فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي‏》 ♦️ای میثم! در سینه عقده ‌هایست، که وقتی سینه‌ام از آن تنگ می‌شود، با دست زمین را گود می‌کنم و اسرار خود را برای آن بازگو می‌کنم.(۲) امام علی(ع) میثم را از چگونگی شهادتش خبر داده بود. شیخ مفید نقل می کند که امام(ع) به او فرموده بود : 📋《إِنَّكَ تُؤْخَذُ بَعْدِي فَتُصْلَبُ وَ تُطْعَنُ بِحَرْبَةٍ، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلثَّالِثِ اِبْتَدَرَ مِنْ مَنْخِرَيْكَ وَ فَمِكَ دَمٌ فَتَخْضِبُ لِحْيَتَكَ، فَانْتَظِرْ ذَلِكَ اَلْخِضَابَ》 ♦️ای میثم! تو پس از من دستگیر می شوی و بر دار آویخته خواهی شد. روز سوم از بینی و دهانت خون جاری می شود که محاسنت به خون رنگین می گردد و بر تو نیزه ای زده شود که جان خواهی سپرد، پس منتظر چنین روزی باش. سپس حضرت(ع) محل و موضع دار او را چنین فرمود : 📋《وَ تُصْلَبُ عَلَى دَارِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ أَنْتَ عَاشِرُ عَشْرَةٍ، وَ أَنْتَ أَقْصَرُهُمْ خَشَبَةً، وَ أَقْرَبُهُمْ مِنَ اَلْمَطْهَرَةِ، وَ أَرَاهُ اَلنَّخْلَةَ اَلَّتِي يُصْلَبُ عَلَى جِذْعِهَا، ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّ اَلْأَمْرَ كَانَ كَمَا قَالَ》 ♦️و جایی که تو را به صلیب می کشند، کنار خانه عمرو بن حریث است، و تو دهمین آن ده تن خواهی بود و چوبه دار تو از همه چوبه ها کوتاه تر خواهد بود و به زمین نزدیک تر است و درخت خرمایی را که تو بر چوب تنه آن بر دار کشیده می شوی، نشانت خواهم داد. سپس حضرت(ع) او را با خود به کنار خانه عمرو بن حریث برد و درخت را به وی نشان داد که بعدها به آن آویخته شد. ادامه مطالب :👇 حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه👆 طبق نقلی؛ عبیدالله بن‌ زیاد از طرف یزید بن معاویه، مأمور شد میثم را که می‌ دانست از دوستان و طرفداران جدّی امام علی(ع) است، به دار بیاویزد. در پی آن، میثم پس از عمره، هنگامی که از مکه به سوی کوفه بازمی‌گشت، به دست مأموران ابن‌زیاد دستگیر شد. هنگامی که میثم را به دارالاماره آوردند، به عبیدالله گفتند : 📋《هَذَا كَانَ مِنْ آثَرِ اَلنَّاسِ عِنْدَ عَلِيٍّ(ع)!》 ♦️این مرد از نیکوکارترین مردمان و نزدیک‌‌ترین آنان در نزد علی(ع) بود. عبید الله با تعجب گفت : 📋《وَيْحَكُمْ! هَذَا اَلْأَعْجَمِيُّ؟!!》 ♦️وای بر شما! آیا این عجمی؟ گفتند : آری! سپس خطاب به میثم گفت : خداى تو کجاست؟ میثم گفت : 📋《بِالْمِرْصَادِ لِكُلِّ ظَالِمٍ وَ أَنْتَ أَحَدُ اَلظَّلَمَةِ》 ♦️در کمین هر ستم‌کارى است و تو یکى از آن ستم‌کاران هستى! پسر زیاد گفت : 📋《إِنَّكَ عَلَى عُجْمَتِكَ لَتَبْلُغُ اَلَّذِي تُرِيدُ مَا أَخْبَرَكَ صَاحِبُكَ أَنِّي فَاعِلٌ بِكَ》 ♦️تو ای عجمى! به این جرأت رسیده‌‌ای که هر چه خواهى بگوئى؟! آیا مولایت على بن ابی طالب(ع) گفته که من با تو چه خواهم کرد؟! میثم گفت : 📋《أَخْبَرَنِي أَنَّكَ تَصْلِبُنِي عَاشِرَ عَشَرَةٍ أَنَا أَقْصَرُهُمْ خَشَبَةً وَ أَقْرَبُهُمْ مِنَ اَلْمَطْهَرَةِ》 ♦️آری! به من خبر داده که تو مرا (زنده) بر دار می‌‌کشی! و من می‌‌دانم بر چوب کدام درخت و در کجا و چگونه به شهادت می‌‌رسم! در این هنگام؛ 📋《أَمَرَ بِمِيثَمٍ أَنْ يُصْلَبَ ..فَلَمَّا رُفِعَ عَلَى اَلْخَشَبَةِ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ حَوْلَهُ عَلَى بَابِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ!..فَجَعَلَ مِيثَمٌ يُحَدِّثُ بِفَضَائِلِ بَنِي هَاشِمٍ》 ♦️عبیدالله ابن‌ زیاد دستور داد که میثم را به صلیب بکشند. هنگامی که میثم بر روی چوب ها رفت، مردم در اطراف میثم، کنار در خانه ابن حریث تجمع کردند و میثم شروع کرد به گفتن فضائل بنی هاشم! به عبیدالله خبر رسید که؛ 📋《قَدْ فَضَحَكُمْ هَذَا اَلْعَبْدُ》 ♦️این مرد در حال مفتضح کردن شماست. ابن زیاد دستور داد : 📋《أَلْجِمُوهُ!》 ♦️بر او لجام بزنید! 📋《فَكَانَ أَوَّلَ خَلْقِ اَللَّهِ أُلْجِمَ فِي اَلْإِسْلاَمِ ..فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ اَلثَّالِثِ مِنْ صَلْبِهِ طُعِنَ مِيثَمٌ بِالْحَرْبَةِ فَكَبَّرَ ثُمَّ اِنْبَعَثَ فِي آخِرِ اَلنَّهَارِ فَمُهُ وَ أَنْفُهُ دَمَاً》 ♦️میثم اولین کسی بود که در اسلام لجام بر دهان او زدند و هنگامی که سه روز به این حالت گذشت، با نيزه ای، بر او ضربتي فرود آوردند، که در این هنگام میثم تکبیر گفت، سپس در آخر روز، پس از خونريزي شديد از دهان و بينی اش، در بیست ذی الحجه سال ۶۰ هجری به شهادت رسيد.(۳) شیخ طوسی می نویسد : 📋《فَقُطِعَ لِسَانُهُ وَ تَشَحَطَّ سَاعَةً فِی دَمِهِ ثُمَّ مَاتَ》 ♦️زبان میثم قطع شد و میثم مدتی را در خون خود غلطید و سپس به شهادت رسید.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آن شیردل بیشه سر سبز ولایت آن عاشق و دل باخته مکتب ایثار   در چرغ کمال علوی، اختر دانش بر باب علوم نبوی، صاحب اسرار   پرسید از آن شیفته آل محمد فخر دو جهان، شیر خدا حیدر کرار   کای دوست! چه حالی است تو را گر ز ره کین در راه ولایت ببَرندت به سرِ دار؟   هم دست تو، هم پای تو از تیغ شود قطع آرند زبان از دهنت فرقه اشرار   گفتا که اگر دادن جانم به ره توست جانم به فدای تو! به هر لحظه دو صد بار   میثم ز سر دار بلا سر به در آورد چون ماه فروزنده ز آغوش شب تار   دو پا و دو دستش ز بدن، قطع و زبانش گویا به ثنای علی و عترت اطهار   فریاد زد: ای مردم! دانید علی کیست؟ احمد چو علی هست و علی، احمد مختار 👤سازگار 📚منابع: ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۲ ۲)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۲ ۴)إختيار معرفة الرجال شیخ طوسی، ص۸۷ منبع: اسناد المصائب •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۱۸۰ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام ☘خبر دادن خداى سبحان از ظلم به اهل‌البیت‌ و شهادت امام حسين عليه‌السّلام 📜حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه‌السّلام نقل می‌کند که فرمود: هنگامی كه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله را به آسمان بردند، به او گفته شد: همانا خداوند تبارك و تعالى تو را در سه چيز مى‌آزمايد تا صبرت را ببيند. _پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله گفت: اى پروردگارم! در برابر امرت، تسليم هستم و جز به نيروى تو، مرا صبرى نيست. آنها چيستند؟» به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله گفته شد: 1⃣ نخستين آنها، گرسنگى و مقدّم داشتن نيازمندان بر خود و خانواده‌ات است. _پيامبر صلّی‌الله‌عليه‌و‌آله گفت: «اى خداى من! پذيرفتم و راضى و تسليم شدم و توفيق و صبر، از توست». 2⃣ دومين چيز [كه بايد بر آن صبر كنى]، تكذيب شدن و ترس شديد و جانبازى‌ات در جنگ با مال و جان در برابر كافران است و [نيز] صبر بر آزارى است كه از آنان (كافران) و منافقان به تو مى‌رسد و نيز درد و زخم در جنگ. _پيامبر صلّی‌‌الله‌عليه‌وآله گفت: «اى پروردگار من! پذيرفتم و راضى و تسليم شدم و توفيق و صبر، از توست». 3⃣ و سومين چيز، [صبر بر] كشتارهايى است كه اهل بیتت پس از تو با آن رو به رو مى‌شوند. برادرت على، از امّتت دشنام و زورگويى و سرزنش و ناكامى و انكار و ستم مى‌بيند و در پايان هم كشته مى‌شود. _پيامبر صلّی‌الله‌عليه‌وآله گفت: «اى خداى من! پذيرفتم و راضی شدم و توفيق و صبر، از توست». ⬅️ [گفته شد:] و دخترت، بر او ستم مى‌شود و محروم مى‌گردد و حقّى را كه تو برايش قرار داده‌اى، از او غاصبانه مى‌گيرند و او را در حال باردارى مى‌زنند و بر او و حريم و خانه‌اش بدون اجازه وارد می‌شوند و سستى و خوارى به او مى‌رسد و جلوگيرنده‌اى نمى‌يابد و بر اثر زده شدن، آنچه در شكم دارد، سقط مى‌كند و از همان زدن نيز از دنيا مى‌رود. _پيامبر صلّی‌الله‌عليه‌وآله گفت: إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ  اى خداى من! پذيرفتم و تسليم شدم و توفيق و صبر، از توست». ⬅️[گفته شد:] و فاطمه از برادرت (على)، دو پسر خواهد داشت كه يكى از آن دو را به نيرنگ و خيانت مى‌كشند و اموالش را به غارت مى‌برند و نيزه‌اش مى‌زنند و اينها را امّتت انجام مى‌دهند. _پيامبر گفت: «اى خداى من! پذيرفتم و تسليم هستم. إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ و توفيق بر صبر، از توست». ⬅️[گفته شد:] و امّتت پسر ديگر فاطمه را به جهاد دعوت مى‌کنند و او را به طرز بد و سختی می‌کشند و فرزندان و هر كس از خاندانش را كه همراه اوست، مى‌كشند و حرمش را غارت مى‌كنند. او از من كمك مى‌جويد؛ امّا قضاى حتمى من، در شهادت او و همراهيان اوست و كشته شدنش حجّت بر همه کسانی است که بین دو طرف زمین هستند. آسمانيان و زمينيان بر او گريسته و جزع و بى‌تابى مى‌كنند و نيز فرشتگانى كه به يارى‌اش نرسيده‌اند. سپس از صُلب او، پسرى( مهدی قائم) مى‌آيد كه با او تو را يارى مى‌کنم.... 📚کامل الزيارات ج ۱، ص ۳۳۲ حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1️⃣شباهت با حضرت یحیی(علیه السلام)!👇 حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham