.
7️⃣1️⃣ «وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ»
چنانکه بسیاری از فقها تصریح کردهاند تردیدی نیست که #نشوز در این آیه (که حرام است) مطلق نیست؛
یعنی این گونه نیست که زن موظف باشد هر دستوری شوهرش داد اطاعت کند؛ ولو که هیچ ربطی به مسائل خانوادگی نداشته باشد❗️
و حتی در برخی از مسائل اخلاقی شخصی (مانند بدزبانی و دشنامگویی، که به مساله عمومی نهی از منکر برمیگردد) اینکه مرد حق تنبیه بدنی زنش را داشته باشد، بسیاری از فقها خدشه کرده، و ورود در این مرحله از نهی از منکر را نیازمند اذن حاکم دانستهاند
📚(مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج8، ص360 )
اما آنچه جای بحث دارد این است که آیا #نشوز در این آیه، که به تَبَعِ آن حق تنبیه به مرد داده شده، منحصر در #مسائل_جنسی است یا ناظر به مطلق #مصالح_خانوادگی است؟
💠مساله تخصصی #خانوادهشناسی:
📝محدوده #نشوز_زن
⛔️شاید از ظاهر عبارات برخی از فقها
(که محور بحث خود را ممانعت از زن از استمتاع شوهر قرار دادهاند؛ مثلا: تحرير الوسيلة، ج2، ص305 )
چنین تصور شود که منحصر در مسائل جنسی است؛
🤔اما اگر توجه شود که در قرآن کریم، تعبیر «نشوز» فقط راجع به زن نسبت به شوهرش نیست، بلکه مرد هم نسبت به زنش میتواند مرتکب نشوز شود (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً؛ نساء/128) و عموما هم خودداری کردن از ادای نفقه را مهمترین مصداق نشوز مرد دانستهاند، واضح میشود که در خصوص زن هم مساله عمومیت دارد
💢و در واقع، ضابطه نشوز همان تعبیری است که در لسان فقها عموما بدین صورت بیان میشود که «حقوق واجب همسر را ادا نکند»؛ نه صرفاً حقوق جنسی همسر.
در واقع، اگر این آیه دلالت دارد بر حق قوامیت مرد بر زن، که هدف از این قوامیت هم تامین مصالح خانوادگی است،
پس عدم اطاعت از شوهر در حدود مصالح خانوادگی، مصداقی از نشوز زن است، هرچند هیچ ربطی به مسائل جنسی نداشته باشد.
🔖 به تعبیر شهید مطهری:
« حکومت خانوادگی [مرد] ... حدود معین دارد؛ ... حدودش به طور کلی مصالح خانوادگی است. ... اسلام میگوید در این اجتماع، حکومت باید باشد، اما معنای این «حکومت باشد» تحکم نیست که یک مرد حق تحکم داشته باشد؛ او در حدود مصالح خانوادگی حق حکومت دارد. زنی میخواهد برود بیرون، خانه کسی. مرد حق دارد جلوگیری کند یا نه؟ یک زن وظیفه دارد که اگر مرد گفت نرو، نرود. ولی مرد هم یک وظیفه دارد که در کجا منع کند. یک وقت هست رفتن این زن به آنجا واقعاً اخلاق این زن را فاسد میکند ولو خانه پدر و مادرش برود. یک مادری دارد که هروقت او را یک ساعت میبیند تا یک ماه [بین زن و شوهر] دعواست. تجربه میشود؛ واقعا یک وقت رفتن یک زن به جایی اساس این اجتماع خانوادگی را متزلزل میکند؛ حفظ کانون خانوادگی مقدم است بر ملاقات پدر و مادرش.»
📚(نظام خانوادگی اسلام، ص28)
✅تبصره
📝تفاوتهای نشوز زن و مرد: آیا اسلام #زنسالار است⁉️
جالب اینجاست که بسیاری از فقهایی که صرف بدزبانی و دشنامگویی زن، که حتی کدورت مرد را در پی دارد، مصداق نشوز وی ندانستهاند
(یعنی گفتهاند بداخلاقیای از جانب زن علامت نشوز زن است که نشانگر تغییر رویه او باشد، وگرنه اگر آن زن اساساً بدزبان و دشنامگو بوده، به صرف این نمیتوان وی را ناشزه و سزاوار تنبیههای مطرح شده در این آیه دانست)
وقوع بداخلاقی از جانب مرد با زن را مصداق نشوز وی دانستهاند.
📚(مسالك الأفهام، ج8، ص360-362 )
این از شواهدی است که نشان میدهد که
🤔مساله اصلی در تنبیه زن که در این آیه مطرح شده، کاملا حفظ مصالح خانوادگی بوده است؛ نه دست مرد را در هر رفتاری باز گذاشتن.
درباره چرایی این تفاوت شاید بتوان چنین توضیح داد که در تفاوت روانشناختی زن و مرد میگویند که اگرچه زن و مرد هم به نیاز جنسی خود توجه دارند و هم به نیاز عاطفی خویش،
اما #مرد در درجه اول #طالب_نیاز_جنسی است و #زن #طالب_نیاز_عاطفی_و_حمایتی.
از این رو،
مساله #نشوز_زن نسبت به مرد بیشتر ناظر به نیاز جنسی مطرح میشود (که مطالبه اولیه مرد از زن است)
و در طرف مقابل، #نشوز_مرد نسبت به زن، ناظر به نفقه (نیاز حمایتی) و خوشاخلاقی (نیاز عاطفی) دیده میشود.
📝به تعبیر دیگر،
چون مهمترین رکن در استواری کانون خانواده #پیوند_زن_و_شوهر است؛ 🔹نشوز زن در مسائل جنسی است که این پیوند را تضعیف میکند و
🔸نشوز مرد در مسائل حمایتی و عاطفی است که این پیوند را تضعیف میکند.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 17 درباره #زنسالار بودن اسلام❗️
🤔این سخنان بدین معنا نیست که امکان ندارد که مرد به لحاظ عاطفی از زنش احساس سرخوردگی پیدا کند ویا زن به لحاظ جنسی از مردش گلایهمند باشد؛ بلکه همه اینها در تضعیف کانون خانواده نقش دارد؛
اما چون محور اصلی پیوند در این عرصه نیست، تمرکز احکام فقهی هم در این عرصه نمیباشد و توصیهها به حد وجوب و حرمت شرعی نمیرسد؛ بلکه وجوب و حرمت شرعی در همان عرصهای است که کانون خانواده را محکم نگه دارد.
📛این گونه موضعگیریها بخوبی دروغ بودن #شبهات علیه فقها (که آنان را مردسالار و مخالف حقوق زنان معرفی میکنند) نشان میدهد:
مساله آنان کشف حکم شرع با رعایت ضوابطش بوده است؛ نه ترجیح مرد بر زن یا بالعکس.
@yekaye
🏴 اطلاعیه 🇮🇷
🏴شهادت افتخارآمیز و مظلومانه #حاج_قاسم_سلیمانی، یکی از عزیزترین دلسوزان امت اسلام و مظلومان جهان، در اقدام ناجوانمردانه شیطان بزرگ، را به محضر امام زمان ارواحنا له الفداء و تمامی عدالتجویان جهان تبریک و تسلیت عرض میکنم.🇮🇷
"این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تأیید کرد دین خدا را. یعنی خدا دین خودش را به او تأیید کرد. با ریختن خون عزیز ما، تأیید شد انقلاب ما.
این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این ریخته شدن خونهاست. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا میکند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر میشود. ما از مرگ نمیترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید...
مردن تهلکه نیست؛ مردن حیات است. آن عالَم، حیات است؛ این عالم مرده است. از مردن نترسید، و نمیترسیم. آنها باید بترسند که مردن را از بین رفتن میدانند؛ هلاک و فنا میدانند."
🖌صحیفه #امام_خمینی، ج7، ص183
@souzanchi
@yekaye
☀️1) از امام باقر ع روایت شده است:
وقتی زن بر مرد نشوز کند، همان [طلاق] خلع است؛ پس مرد میتواند آن مقداری که توان دارد از زن پس بگیرد [توضیح این مساله در روایت12 الف در جلسه قبل گذشت]؛ و اگر نشوز زن با نشوز مرد همراه شود؛ آن «شقاق» است.
📚تفسير العياشي، ج1، ص240
☀️ب. به امام رضا ع منسوب است که فرمودهاند:
اما شقاق، آنجایی است که [نشوز و درگیری و ناملایمت] هم از جانب شوهر باشد و هم از جانب زن، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» (نساء/35) پس شوهر شخصی را و زن هم شخصی را انتخاب میکند و آن تو بر سر اینکه اینان از هم جدا شوند یا با هم آشتی کنند توافق میکنند؛ پس اگر بر سر اصلاح توافق کردند، [توافقشان جاری است] بدون اینکه از آن زن و شوهر دستوری [= اجازهای برای اجرای این توافق] داشته باشند؛ ولی اگر بر سر جدا شدن اینها توافق کردند، چنین حقی ندارند مگر بعد از اینکه ابتدا از زن و شوهر کسب امر کرده باشند. [= یعنی ابتدا اجازه گرفته باشند که نتیجه گفتگو و توافق ما هرچه شد شما بدان تسلیم باشید.]
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص245
@yekaye
☀️2) الف. حلبی میگوید:
از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که میفرماید: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید».
فرمودند:
آن دو حَکَم، حق ندارند که بین زن و شوهر جدایی بیندازند، مگر اینکه از زن و شوهر اجازه گرفته باشند و با آنان شرط کرده باشند که اگر ما خواستیم بین شما جمع کنیم و اگر خواستیم جدایی بیندازیم؛ پس اگر جمع کردند جایز است و اگر جدایی انداختند نیز جایز است. [و باید به آن عمل شود.]
📚الكافي، ج6، ص146 ؛ تهذيب الأحكام، ج8، ص103؛ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص521
☀️ب. سماعه میگوید:
از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که میفرماید: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» و گفتم: نظر شما چیست که اگر آن دو حَکَم به زن و مرد گفتند: آیا شما امرتان را در اصلاح ویا جدایی انداختن به ما واگذار نکردهاید؟ و زن و مرد هم گفتند: بله، و بر این سخن آن زن و مرد هم دیگرانی را شاهد گرفتند، آیا برایشان جایز است که بین آن زن و شوهر جدایی بیندازند؟
فرمودند: بله، ولیکن حتما باید این در زمان پاک بودن زن باشد بدون اینکه جماعی از جانب شوهر رخ داده باشد.*
سپس از ایشان سوال شد: نظر شما چیست که اگر یکی از آن دو حَکَم گفت: من بین این دو حکم به جدایی دادم، و حَکَم دیگر گفت: ولی من بین این دو حکم به جدایی ندادم؟!
فرمودند: جدا شدن [توسط حَکَمین] اجرا نمیشود مگر اینکه هر دو بر جدا شدن زن و شوهر توافق کنند و اگر هر دو بر این جدا شدن اجتماع کردند آنگاه جدایی جایز میشود.
*. ظاهرا این تعبیر بدان جهت است که طلاق زن حتما باید در شرایطی صادر شود که زن در ایام عادت ماهیانه نباشد.
📚الكافي، ج6، ص147؛ تهذيب الأحكام، ج8، ص104
@yekaye
☀️3) و این مطلب که حکمین باید از طرفین اجازه داشته باشند تا بتوانند طلاق را جاری سازند، علاوه بر روایات فوق، در روایات متعدد دیگری نیز تاکید شده است (مثلا در تفسير العياشي، ج1، ص240-241 ) با این حال حکایتی از امیرالمومنین ع با دو روایت مختلف آمده که نشان میدهد که میتوان تا حدودی و تحت شرایطی آن دو را به چنین اجازه دادنی ملزم کرد:
☀️الف. مرد و زنی خدمت حضرت علی ع آمدند و همراه هریک جماعتی بود؛ حضرت علی ع فرمود: «پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید.» سپس به آن دو حَکَم فرمود: آیا میدانید که چه کاری برعهده شماست؟ برعهده شما این است که اگر صلاح دیدید که این دو با هم باشند بین آنها جمع کنید و اگر صلاح دیدید که از هم جدا شوند بین آن دو جدایی بیفکنید.
زن گفت: به کتاب خداوند به نفع من باشد یا علیه من رضایت دادم.
و مرد گفت: اما در خصوص جدایی، قبول ندارم.
پس حضرت علی ع فرمود: از اینجا نمیروی مگر اینکه به همان چیزی که آن زن اقرار کرد اقرار کنی!
📚تفسير العياشي، ج1، ص241؛ دعائم الإسلام، ج2، ص271
☀️ب. مردی خدمت حضرت علی ع آمد در حالی که با زنش دچار اختلاف شده بودند؛ پس حضرت حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیخت و به آن دو حَکَم فرمود: آیا میدانید که چه داوریای میکنید؟ اگر شما بخواهید این دو را از هم جدا میکنید و اگر بخو.اهید آن دو را با هم جمع میکنید. شوهر گفت: من به حکم جدایی رضایت نمیدهم و [به صرف حکم این دو نفر] او را طلاق نخواهم داد!
پس حضرت علی ع چنین مقرر کرد که اگر زن به داوری حَکَمین رضایت داد و مرد قبول نکرد [و حشکَمیت حکم به جدایی دادند] دادن نفقه را بر مرد واجب کرد و وی را از اینکه بر آن زن داخل شود [= با وی همبستر گردد] منع فرمود؛ و اینکه اگر مرد در همین وضعیت بمیرد آن زن از وی ارث ببرد، ولی اگر آن زن مُرد، این مرد از او ارث نَبَرَد؛ اما اگر مرد رضایت داد و زن قبول نکرد، به همین صورت با وی معامله شود؛ یعنی اگر زن رضایت نداد دیگر حق دریافت نفقه ندارد و اگر آن مرد مُرد این زن از وی ارث نخواهد برد و اگر این زن مرد آن مرد از وی ارث خواهد برد؛ و چنین خواهد بود مگر اینکه [آن زن یا مردی که به حکم آن حکمین رضایت نداده] به حُکم حَکَمین بازگردد.
📚تفسير القمي، ج1، ص138
✅تبصره
در اسلام حکم طلاق به دست مرد است؛ و از این روست که وقتی مرد رضایت ندهد، حکمین عملا در خصوص جاری کردن طلاق کاری نمیتوانند بکنند. با این حال، دو روایت فوق نشان میدهد که حاکم شرع میتواند مداخله کند و مرد را با اهرمهای مختلف ملزم به پذیرش حُکم حَکَمین کند؛ موید مضمون فوق که نشان می دهد این یک مساله اجتماعی و حکومتی است، نه صرفا یک توافق طرفینی این مطلب مذکور در مجمع البيان، ج3، ص70 است که اگرچه متن حدیث را نیاورده، اما خبر از وجود احادیثی با چنین مضمونی داده است. وی میگوید:
اینکه مخاطب کسی که حُکمِ حَکَمین را جاری میسازد [یعنی زن و مرد را ملزم به پذیرش حکم آن دو میگرداند] چه کسی است، از ظاهر برخی از روایاتی که از امام باقر ع و امام صادق ع هست چنین برمیآید که مخاطب این حَکم، حاکم است.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً»
در آیه قبل (آیه 34) از حالتی سخن گفت که نشوز و سرکشی و ناسازگاری از جانب زن بود؛
توصیه این آیه میتواند دست کم ناظر به سه موقعیت باشد:
🍃الف. حالتی که این نشوز زن ادامه یافت و با اقداماتی که شرع به مرد اجازه داده بود مشکل حل نشد و احتمالا کار به حدی رسید که در شُرُفِ جدایی قرار گرفتهاند و بیم شکاف بین آن دو میرود. (ظهور سیاق آیه)
🍃ب. حالتی که نشوز و سرکشی و ناسازگاری، از جانب هردو است؛ یعنی طرفین در این نزاع مقصرند؛ با توجه به اینکه در آیه قبل نشوز زن بود و در آیه 128 بحث از نشوز مرد است. (حدیث1)
🍃ج. مطلق جایی است که بیم شکاف و جدایی و طلاق بین زن و مرد میرود؛ چه این شکاف به خاطر نشوز یکی از طرفین ویا هر دو طرف باشد و چه اینکه ریشه این جدایی امر دیگری باشد؛ مانند اینکه بدون اینکه نشوزی رخ دهد، مثلا بر اثر شایعات ویا خبرچینی و ...، کدروتی بین زن و شوهر رخ داده باشد که یکی یا هردو حاضر به ادامه زندگی نباشند. (مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج8، ص354-355 )
🔹ظاهرا آیه میتواند ناظر به هر سه مقام باشد و میفرماید اگر به هر ترتیبی نگران شکاف افتادن بین زن و شوهر شدید، از اهل و نزدیکان هریک حَکَمی تعیین کنید؛ که اگر واقعا آن دو درصدد اصلاح برآیند خداوند بین آنها موافقتی خواهد انداخت و کار به سامان خواهد رسید.
📝#دادگاه_خانوادگی، راهکاری برای حفظ و بقای خانوادهها
اين آيه، براى رفع اختلاف ميان زن و شوهر، و پيشگيرى از وقوع طلاق، يك دادگاه خانوادگى را با امتيازات زير مطرح مىكند:
1- داوران، از هردو فاميل باشند تا سوز، تعهّد وخيرخواهى بيشترى داشتهباشند.
2- اين دادگاه، نياز به بودجه ندارد.
3- رسيدگى به اختلافات در اين دادگاه، سريع، بدون تراكم پرونده ومشكلات كارِ ادارى است.
4- اسرار دادگاه به غريبهها نمىرسد ومسائل اختلافى در ميان خودشان مىماند.
5- چون داوران از خود فاميلند، مورد اعتماد طرفين مىباشند.
📚(تفسير نور، ج2، ص64)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما»
فرمود: اگر از شکاف و شقاق بین زن و شوهر ترسیدید چنین اقدامی کنید.
شاید بتوان نتیجه گرفت:
قبل از یک نگرانى موجه از شقاق، در زندگى مردم دخالت نكنيم. (تفسير نور، ج2، ص64)
💠 ثمره #اجتماعی
گاهی افراد با ژست دلسوزانه و به این بهانه که میخواهم جلوی از هم پاشیدگی حانواده شما را بگیرم، به خبرچینی بین زن و شوهر اقدام میکنند و برخی کارهای یکی از زن و شوهر را که از همسرش مخفی است و دانستنش موجب آزار وی خواهد شد، نزد وی برملا میکنند❗️
این کار قطعا برخلاف توصیههای قرآن کریم است:
اسلام ما را به #اصلاح_ذات_البین توصیه کرده؛ و حتی در شرایطی به ما اجازه داده تا با توریه چنین اصلاحی را پیش ببریم.
عجیبتر اینجاست که چنین افرادی که آشوب بین زن و شوهر را دامن میزنند، فتنهگری خود را با ادعاهای خیرخواهی برای زن ویا شوهری که از مساله مذکور بیخبر بوده، همراه میکنند❗️
شاید یکی از علل اینکه در اسلام خبرچینی (نمّامیت) جزء گناهان کبیره قلمداد شده، همین باشد:
توجه شود که خبرچینی، غیر از دروغگویی است؛ بلکه همین که انسان اخبار راست اما مخفیای که مایه ناخرسندی شخص از فرد دیگر میشود را به وی منتقل کند، مصداق خبرچین خواهد بود، وای به روزی که با یککلاغ-چهلکلاغ کردن مساله را حادتر هم جلوه دهد‼️
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما»
در نکات ادبی توضیح داده شد که «شقاق» یعنی شکاف.
اکنون میگوییم:
🔹#زن_و_شوهر، #يك_روح_در_دو_پيكرند. كلمه «شِقاقَ» در جايى بكار مىرود كه يك حقيقت به دو قسمت تقسيم شود. (تفسير نور، ج2، ص64)
🔹به تعبیر دیگر، این تعبیر مفهوم #وحدت را در #ازدواج میرساند. در این تعبیر زوجین یک واحد در نظر گرفته شده است که شکافی در آن واقع شده است. خود این تعبیر مؤید آن است که #اجتماع_خانوادگی یک اجتماع طبیعی، یعنی یک واحد طبیعی است [نه ترکیب اعتباری همچون اغلب سازمانهای اجتماعی، که صرفاً محصول توافق افرادند و خود عالَم چنین اقتضائی ندارد]؛ و ازدواج [برخلاف تمام قرادرادهای اجتماعی،] #پیمان_مقدس است؛ زیرا حقیقت ازدواج، همکاری و شرکت نیست، وحدت و #یگانگی_دو_روح است. (یادداشتهای استاد مطهری، ج5، ص152)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
6️⃣ «وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً ... وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها»
حل مشکلات خانوادگی باید گام به گام باشد: ابتدا درون خانه، سپس ریشسفیدان فامیل؛ و دادگاه [= حکم حاکم شرع به جدایی] گام نهایی است.
💠نکته تخصصی #خانوادهشناسی
یکی از پایههای #استحکام_خانوادگی این است که حتیالامکان کوشش شود #مشاجرات_خانوادگی به خارج از محیط خانواده کشیده نشود، حتی به پدر و مادرها.
این را تجربه خوب نشان داده:
هر زن و شوهری که با همدیگر اختلاف پیدا کردند، کم یا زیاد، اگر پدر و مادرهای خودشان را خبردار کردهاند شکاف را عمیقتر میکنند و دیگر قابل اصلاح نیست. اگر اختلاف کم هم باشد وقتی به آن جاها برسد اصلاحش مشکل میشود؛ ولی اگر خیلی هم شدید باشد، مادام که به خارج از محیط خانوادگی نرسیده قضیه حل میشود. ... [بله] اگر به خارج از خانواده رسید، قرآن راه حل را ذکر میکند: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها.
📚 (نظام خانوادگی اسلام (مطهری)، ص46)
جالب اینجاست که بعد از به نتیجه نرسیدن مساله درون خانه، مساله را بلافاصله به دادگاه ارجاع نمیدهد؛ بلکه سعی میکند تا حد امکان با ریشسفیدی بزرگان خانواده مساله حل شود.
📖نکته تخصصی #تفسیری
دلیل چنین استظهاری از آیه این است که در آیه قبل، خود شوهر را خطاب قرار داد و در این آیه، جامعه را؛ یعنی گویی اصرار دارد که ابتدا درون خانه مشکل را حل کنید؛ اما اگر حل نشد و خبرش به بیرون درز کرد و دیگران نگران شکاف بین زن و شوهر شدند، آنگاه است که نوبت به حکمیت ریشسفیدان میرسد.
🌐تطبیق بر جامعه ما:
نقدی بر رواج اصطلاح #طلاق_عاطفی
امروزه در اثر غلبه فرهنگ غربی، که خانواده را به مثابه یک شرکت و سازمان اجتماعی (و نه امری کاملا متفاوت با سازمانهای ایجتماعی) میبینیم، وضعیت به نحوی شده است که دادگاه، گام نخست قلمداد میشود❗️
و طبیعی است که با این منطق، آمار طلاق روز به روز زیادتر شود‼️
وقتی خانواده از یک پیوند مقدس به یک توافق طرفینی برای منفعت و لذت بیشتر فروکاسته میشود، طبیعی است که نه قداستی برای خانواده میماند و نه انگیزهای برای غلبه بر مشکلات و نگه داشتن این پیوند:
با کوچکترین مشکلی که در روابط پیش میآید، تعبیر طلاق عاطفی را به کار میبرند که مجوز و بلکه تشویقی باشد به سوی طلاق رسمی🤔
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
🔟 «فَابْعَثُوا حَكَماً»
در جامعه [به هر حال باید] به افرادى اعتماد كنيم و داورى آنان را بپذيريم.
📚(تفسير نور، ج2، ص64)
📜حکایت📜
ابن عباس وقتی از طرف حضرت علی ع برای دعوت خوارج و بازگرداندن آنان به نزد آنان رفت از آنان پرسید: چرا به دشمنی با امیرالمومنین ع برخاستهاید.
گفتند به سه دلیل:
⛔️خداوند فرموده «لا حکم الا لله» اما علی ع مردانی را به حکمیت در دین خداوند پذیرفت؛
⛔️دوم اینکه او با عدهای قتال کرد اما اجازه غنیمت گرفتن و برده کردن دشمن را نداد [منظورشان این بود که اگر جهاد با آنان جایز بود غنیمت و برده گرفتن هم باید جایز میبود] و
⛔️سوم اینکه اجازه داد اسمش از امیرالمومنین بودن حذف شود [زیرا ابوموسی اشعری و عمروعاص هردو وی را کنار زدند].
🤔ابن عباس در پاسخ آنها گفت:
✅همانا خود خداوند حکمیت مردانی را در کار خدا پذیرفت مثلا در مساله کشتن صید، که فرمود «يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ: افراد عادلی از شما در این خصوص حَکَم شوند» (مائده/95) ویا در خصوص اصلاح بین زن و شوهر، که فرمود: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها: و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» (نساء/35).
✅اما اینکه گفتید چرا جنگید و عنیمت نگرفت؛ آیا میخواستید مادرتان عایشه را به کنیزی بگیرید و آنگاه در مورد او آنچه را که در مورد غیر او حلال میدانید حلال بشمارید؟ اگر چنین میکردید قطعا کافر شده بودید زیرا او مادر شماست و اگر بگویید مادرمان نیست سخن خداوند را تکذیب کردهاید که فرمود «وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتِكُمْ: و همسران او [به منزله] مادران آنها هستند] (احزاب/6).
✅و اما اینکه گفتید خودش اجازه داد که اسمش از امیرالمومنین بودن محو شود، خودتان شنیدهاید که سهیل بن عمرو و ابوسفیان در جریان صلح حدیبیه نزد پیامبر ص آمدند و حضرت فرمود: بنویسید این صلحنامهای است بین محمد رسول الله ص و ... ؛ و بقیه داستان را می دانید[داستان این است که آنان گفتند ما تو را به عنوان رسول الله قبول نداریم و نهایتا حضرت پذیرفت که در آن صلحنامه عنوان «رسول الله» از نامه حذف شود.] و رسول الله ص برتر از حضرت علی ع بود و با این کارش از نبوت خارج نشد.
💠و جمعیت زیادی از آنان برگشتند اما عدهای همچنان باقی ماندند.
📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج1، ص268
✳️تکمله
این مطلب با عبارات دیگر در بسیاری از منابع دیگر شیعه (مثلا: شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار ع، ج2، ص46-47 ) و اهل سنت (مثلا: السنن الكبرى (نسائي) ج7، ص480؛ المعجم الكبير للطبراني، ج10، ص257؛ المستدرك على الصحيحين (حاكم نیشابوری) ج2، ص164؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج10، ص253؛ و ...) روایت شده است؛
🤔اما نکته جالب توجه اینجاست که در بسیاری از منابع، شبیه این گفتگو بین خوارج و خود حضرت علی ع روایت شده، و در این روایت، اشاره میشود که این در همان ابتدای خروج آنان بوده و حضرت امیر ع شرط کرده بود که فقط قاریان و حاملان قرآن در جلسه حضور یابند (معلوم است که چون حضرت میخواسته با قرآن با آنان احتجاج کند)؛ و طبیعتا (چنانکه در برخی از این منابع هم تصریح شده) ارسال عبدالله بن عباس بعد از این محاجه بوده است
📚(مثلا: مسند أحمد، (ط الرسالة)ج2، ص84-85 ؛ خلق أفعال العباد (بخاري) ص87 ؛ مسند أبي يعلى الموصلي، ج1، ص368).
🤔اکنون معلوم میشود که چرا حضرت امیر ع به ابنعباس توصیه میکند که با سنت با آنها محاجه کن نه با قرآن (لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ؛ وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً؛ نهجالبلاغه، نامه77)
و نکته جالبی را ابن ابی الحدید در ذیل همین توصیه امیرالمومنین ع ذکر میکند که ابنعباس به این توصیه حضرت امیر عمل نکرد، و لذا بود که همه برنگشتند؛ و اگر به توصیه حضرت عمل میکرد و با احادیثی مثل «عليٌّ مع الحق و الحق مع عليٍّ يدور معه حيثما دار: علی با حق است و حق با علی است، هرجا که او برود این هم همانجا میرود» ویا اینکه «اللهم والِ مَن والاه و عاد مَن عاداه و انصر مَن نصره و اخذل مَن خذله: خدایا ولیّ کسی باش که ولایت او را بپذیرد و دشمن کسی باش که با او دشمنی کن و یاری بده هرکه او را یاری دهد و خوار گردان هرکه در خواری او بکوشد» که کاملا در صحابه رایج بود و بسیاری از خوارج هم آنها را از صحابه شنیده بودند، با آنها محاجه میکرد مفری برای تخلف از دستور پیامبر ص نمییافتند. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج18، ص71-73 )
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها»
تردیدی نیست که در عرصههای اجتماعی، برای رفع نزاعها یک قاضی کافی است؛
🤔پس چرا برای حل اختلاف زن و شوهر، به یک حَکَم بسنده نکرد و فرمود دو حَکَم برانگیزانید؟
🔹برخی گفتهاند: تا از ستم و تحکمگویی به دور باشد (الميزان، ج4، ص346)
⛔️اما اگر صرف همین باشد، پس چرا در عرصههای اجتماعی چنین نیست؟
🔹برخی گفتهاند: چون زن ومرد در انتخاب داور، حقّ يكسان دارند (تفسير نور، ج2، ص64).
⛔️ اگر مقصود از این جمله آن است که «برای اینکه حق هردو در این زمینه رعایت شود»؛ این سخن به سخن فوق برمیگردد؛
اما اگر می خواهند روی نقش زن و مرد بر تعیین حَکَم تاکید کنند، این سخن قابل قبول نیست، زیرا چنانکه در تدبر 11 گذشت تعیین حَکَم برعهده خود زن و مرد نیست؛ و زن و مرد موظفند به حکم حکمین تن دهند؛ و آنجا که خود زن و مرد اشخاصی را برای رفع نزاع برمیانگیزانند، از باب وکالت است که از بحث حاضر خارج است. یا به تعبیر بهتر،
🔹برخی گفتهاند: تا هریک بتواند با شخص مرتبط با خود خلوت کند و حقیقت حال او را به دست آورد تا بفهمد آیا واقعا او مایل به ماندن است یا طلاق؛ تا وقتی هر دو در کنار هم جمع شدند بهتر راه صواب را بررسی کنند. (مفاتيح الغيب، ج10، ص74 ).
⛔️ این پاسخ هم همچنان با این مشکل مواجه است که اگر چنین است، پس چرا برای نزاعهای اجتماعی دو قاضی نمیگذارند؟
🤔به نظر میرسد پاسخ این سوال، در گروی توجه به تفاوت بنیادین خانواده با سایر نظامات اجتماعی است:
💠نکته تخصصی #خانوادهشناسی
📝نحوه #رفع_نزاعهای_خانوادگی، #شاهدی دیگر بر #تفاوت_بنیادین_خانواده_و_جامعه
🔷وقتی نزاعِ بین دو یا چند نفر، نزاع در عرصههای #روابط_اجتماعیِ غیرخانوادگی باشد، تنها مسالهای که در پیش روست، #اجرای_عدالت است؛
پس رفع نزاع، در گروی آن است که
🔹اولا دقیقا معلوم شود که چهکسی ذیحق است و چه کسی نیست؛ و
🔹ثانیا حق به ذیحق داده شود.
در این گونه موارد
▪️ یک قاضی کافی است (و اگر در برخی از مجامع، هیات منصفه به جای یک نفر نظر میدهد، تعدادشان را فرد قرار میدهند که نتیجه نهایی توسط اکثریت معلوم شود)؛ و
▪️مهمترین شرط قاضی (صرف نظر از اینکه باید عادل باشد و اگر عدل را تشخیص داد بر همان اساس حکم کند) این است که باید مجتهد باشد؛ یعنی ضوابط شرع را در دست داشته باشد و بتواند حق را از ناحق تشخیص دهد.
(در نگاههای غیردینی، میگویند باید حقوقدان باشد: یعنی ضوابط قانون مدنی را در دست داشته باشد و بر اساس آن حق را تشخیص دهد.)
🔷اما در مساله حَکَمیت بین زوجین،
▪️علاوه بر اینکه به جای یک داور، دو داور مطرح شده،
▪️هیچ فقیهی هم اجتهاد حَکَمین را شرط نکرده است؛
▪️و در این آیه هم به جای تاکید بر اموری همچون عدالت و اجتهاد، فقط به «من أهله» و «من أهلها» بودن اشاره شده است.
▪️و نکته جالبتر اینکه این حَکَمیت صرفا یک پادرمیانی برای آشتی دادن نیست؛ بلکه اینها میتوانند بدون اینکه مجددا نظر خود زن و شوهر را بپرسند، خودشان حکم به جدایی بدهند.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 13 درباره
نحوه #رفع_نزاعهای_خانوادگی، #شاهدی بر #تفاوت_بنیادین_خانواده_و_جامعه
🤔به نظر میرسد ریشه بحث در این است که
چون پیوندهای اجتماعیِ غیرخانوادگیای که وقوع نزاع در آنها محتمل است*، بر اساس منفعت و رفع نیاز خود افراد شکل میگیرد (یعنی افراد بدین جهت وارد یک مشارکت جمعی میشوند که منفعتی بدانان برسد)؛
اما پیوند خانوادگی پیوندی است که ریشهاش صرفا نیاز نیست؛ بلکه مکملیت زن و مرد برای همدیگر و پیوند دو روح است، چنانکه کلمه «شقاق» به خوبی بر این معنا دلالت دارد (تدبر5).
پس، رفع نزاع در اینجا، صرفا به این نیست که معلوم شود حق با چه کسی است و حق به حقدار داده شود؛
بلکه به این است که این شقاق و شکافی که رخ داده مرتفع گردد؛ که:
🔺اگر مرتفع شد، فضای گذشت و صمیمیت خانوادگی به نحوی است که افراد دنبال گرفتن حق خود از طرف مقابل نیستند؛
🔻و اگر حاصل نشد، حتی حق طرفین هم به آنها داده شود، باز یک خانواده استوار در کار نخواهد بود.
♦️بر همین اساس،
ریشه نزاعهای خانوادگی، بیش از اینکه در #منفعتطلبی افراد باشد، در #عدم_فهم_صحیح افراد از وضعیت و روحیات و خوشایند و بدآیندهای همدیگر است.
به تعبیر دیگر،
در عرصه خانوادگی، آنچه بیشتر موجب نزاع میشود، آزردگی روحی از همدیگر و عدم برآورده شدن انتظارات روحی است، تا نزاع بر سر حقوق و خواستههای مادی.
حتی جایی هم که خواستههای مادی منجر به نزاع خانوادگی میشود، غالباً آن انتظارات روحی است که این خواستهها را در فضای خانواده رقم زده است؛
وقتی مثلا یک زن با شوهرش بنای ناسازگاری میگذارد که چرا برای من چنین و چنان خرج نمیکنی، اما هیچگاه چنین ناسازگاری را با رئیس ادارهاش ندارد! زیرا از او چنین انتظاری ندارد.
💢پس مساله اصلی در نزاعهای خانوادگی، #درگیری_عواطف است تا #درگیری_منافع،
و البته در هر نزاعی، خشم و ناراحتی از طرف مقابل، چنان بر شخص حکمفرما میشود که غالبا از تصمیمگیری صحیح باز میماند.
ویا چون فضای اصلی در این روابط، فضای عاطفی - و نه فضای حقوقی- است، با خود میپندارد که اگر این بار سخن طرف مقابل را قبول کنند، نوعی ضعف از خود نشان دادن است که منجر به پررویی و جسارتهای بعدیِ طرف مقابل میشود.
نفس آدمی و خودپرستی نیز در این زمینهها بشدت فعال میشود؛ اما فعال شدنش بیش از آنکه #منفعتطلبانه باشد، #منیتطلبانه است: یعنی میخواهد به هر ترتیب که شده «من» محور قرار بگیرد؛ نه صرفاً «منافع ویا نیازهای من».
در چنین فضایی،
▪️داوران
🔸اولا بیش از آنکه در عرصه شناسایی حق از ناحق توانا باشند باید در عرصه شناخت ابعاد عاطفی شخص مذکور توانا باشند، پس ارحجیت با نزدیکان و خویشاوندان وی است تا فقیه و حقوقدان؛ و
🔸 ثانیا مهمترین کاری که هریک باید بکنند این است که هریک به سخن شخص مربوط به خود گوش دهند و خواسته واقعی و درونی وی را کشف کنند
و این خواسته را با خواسته واقعی و درونی همسر وی که حَکَم دیگر کشف کرده، مقایسه نمایند،
و چون عواطفی که بین زن و شوهر هست (خشم از طرف مقابل، نگرانی از پررو شدن طرف مقابل، و ...) بین خود دو حَکَم وجود ندارد ،
بهتر میتوانند بفهمند که آیا اینها در یکراستاست، تا حکم به بقای ازدواج بدهند؟ یا واقعا قابل جمع نیستند، تا حکم به جدایی بدهند؟
🤔در جایی که داور قرار است صرفا رفع نزاع کند، عدد داور را فرد قرار میدهند (یا یک قاضی، یا هیات منصفهای که رای اکثریتشان فیصلهبخشِ نزاع شود)
اما اینجا چون مساله، برداشتن شکافی است که بین دو روح متحد رخ داده، نه صرفاً رفع نزاع، فرد بودن داورها ضرورتی ندارد:
و کار داورها زمانی میتواند مساله را حل کند که بوضوح معلوم شود که این دو روح باید با هم متحد شوند یا از هم منفک؛ و از این رو، باید هردو بر سر جدایی یا ماندن با هم توافق کنند تا نظرشان اعمال شود.
❇️ تبصره
اغلب فقها، تعبیر «مِنْ أَهْلِهِ» و «مِنْ أَهْلِها» را حکم ارشادی دانستهاند، و لذا اغلب، آن را شرط استحبابی دانستهاند، نه شرط وجوبی؛ اما اینکه واجب نباشد، منافاتی با بحث فوق ندارد؛ زیرا همین ارشادی بودنش نشان میدهد که وجهی در این مساله هست که در جای دیگر نیست؛ و وجه اینکه فقها آن را واجب ندانستهاند، این نبوده که خویشاوند بودن هیچ مدخلیتی نداشته باشد؛ بلکه توضیح دادهاند که چون مساله اصلی رفع نزاع است؛ و اگر این نزاع به وسیله افراد خبرهتری غیر از بستگان شخص بتواند مرتفع شود، ضرورتی ندارد که حتما مساله از طریق بستگان حل شود. (جواهر الكلام، ج31، ص213)
✳️* پینوشت:
این قید از این جهت گفته شد که برخی از پیوندهای اجتماعی، با صبغه کاملا الهی انجام میشود و مشمول این قاعده (که افراد حتما به خاطر نفع خود در این پیوند حضور یافتهاند) نمیشود؛ و این موارد، چون در آنها نزاعی حاصل نمیشود، نقضی بر بحث فوق نیست.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥شهادت مظلومانه بزرگی مثل حاج قاسم در وقتی که همه خواب بودیم، سینهمان را مالامال از درد و خشم و انتقام کرده بود و میرفت آتشی که در وجودمان شعلهور شده بود کاخ ستم را در جهان براندازد.
با این حال وقایعی رخ داد تا غرورمان ما را از خدا غافل نکند و عجز خود در پیشگاه او را فراموش نکنیم.
این وقایع، منافقانی را که در اثر آن حضور میلیونی مردم، جرأت نُطُق کشیدن نداشتند به وجد آورد؛
یاوهگوییها آغاز شد؛
و این یاوهگوییها محمل را چنان مهیا کرد که در حالی که هنوز کفن حاج قاسم خشک نشده، عدهای کینههای بدری و خیبری و حُنَینی خود را بروز دادند؛
وحتی از پاره کردن عکس او، که توهینی مستقیم به میلیونها مردم عزادار بود، دریغ نکردند!
خدا میداند؛
شاید قرار است آتش انتقامی که اندکی آرام گرفته بود با شدت بسیار بیشتر شعلهور شود.
🖌خواستم چند کلمه درباره این اوضاع و احوالمان در این ایام بنویسم؛
اما برای بیان آن،
📖سخنی رساتر از سخنان امام کاظم ع در دعای #جوشن_صغیر نیافتم:
🔹خدایا!
چه بسیار دشمنی که #شمشیر_دشمنیاش را به روی من کشید و لبه تیغش را بر من تیز کرد و تیزیِ سلاحش را برایم آماده نمود و زهرهای کشندهاش را برای من درهم آمیخت و تیرهای بیخطایش را سوی من نشانه گرفت و چشم نگهبانش از من به خواب نرفت؛ و #مخفیانه درصدد است که به من آزاری رساند و زهر جگر سوزش را به من بچشاند؛
خدایا!
پس تو نگاهی افکندی به ناتوانیام در تحمل حوادث ناگوار،
و درماندگیام از انتقام گرفتن از آن که با ستیزهجوییاش قصد مرا کرده،
و #تنهاییام در برابر بسیاریِ آنان که آزار مرا در سر دارند و سرِ راهم کمین کردهاند و فکر من درخلاصى از آنها به جایى نمىرسد،
پس به نیرویت مرا تأیید کردی،
و با یاریت پشتم را محکم نمودی،
و تیغ برنده او را بر من کُند نمودی،
و او را پس از اینکه عِدّه و عُدّها گرد آورده بود، خوار کردی و موقعیت مرا بر او برتری دادی و شرِّ آن نقشه هاى شومى که براى من کشیده بود به خودش برگرداندى،
در حالی که نه #عطش_کینهاش فرونشسته بود و نه هنوز دلش از کاری که می خواست با من بکند خنک شده بود؛
از #غیضش بر من انگشت به دندان میگزید و پشت کرده، پا به فرار نهاد و تجهیزات و نفراتش #تارومار شد.
پس تو را سپاس ای پروردگار
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب!
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
🔹خدایا!
چه بسیار ستمگری که با نقشههایش به من ستم کرد،
#دامهای_شکار را در راهم نهاد و و مرا دقیقا زیر نظر گرفت و مانند درنده اى که براى شکار خود #کمین مى کند به دست آوردن #فرصت_مناسب در کمین من نشست،
درحالیکه در #ظاهر با من #خوشرویی نشان میداد و گشادهروییِ بىحقیقتى به من مىنمود،
پس چون #دغلکاری باطنش و زشتی آنچه را حتی برای همکیشان در دل نهفته کرده بود مشاهده نمودی و دیدی که چگونه مرا میخواهد مرا در دام ستم خود گرفتار آوَرَد،
او را سرنگون ساختی
و ریشهاش را از بیخوبن برکندی
و او را در چاهی که برای من کنده بود و در ژرفای گودال خودش انداختی
و گونهاش را در ردیف خاک پایش قرار دادی؛
او را به بدن و روزی خودش سرگرم کردی
و با سنگ خودش زدی
و با زه کمان خودش خفهاش نمودی
و با سر نیزههای خودش هلاک کردی
و به رو به خاک مذلّت افکندی
و حیلهاش را به خودش برگرداندی
و از فرط حسرت به باد فنایش دادی.
ازاینرو،
پس از کبر و نخوتش خوار گشت
و به دنبال گردنفرازیاش درهم کوبیده شد
و گرفتار در بند دامی که در آن هنگام غرورش آرزو داشت مرا در میان آن ببیند،
و پروردگارا!
اگر نبود که رحمتت بر من فرود آمد، نزدیک بود آنچه دامن او را فرا گرفت، بر من وارد آید؛
پس تو را سپاس پروردگارا
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب،
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
🔹خدایا!
چه بسیار #حسودی که از حسرت برافروخته گشت
و دشمنی که #غیظش افروخته شد و مرا در معرض #نیش_زبانش قرارداد و [با نگاه بغضآلود] مژگانش را چون نیزهای به بدنم فرو برد و مرا هدف تیرهای #سرزنش نمود و #کاستیهایی_را_که_همواره_در_خودش بود به گردنم انداخت؛
پروردگارا
پناهجویانه تو را خواندم، درحالیکه اطمینان به سرعت اجابت تو داشتم، و بدانچه همواره از #خوب_دفاع_کردنت میدانستم، #توکل کردم،
آگاه به اینکه هرکس به سایه حمایت تو پناه بَرَد، تحت فشار نماند؛
و کسی که به قلعه مددجویی تو پناه آورد، هرگز حوادث روزگار او را درهم نکوبد،
پس به قدرتت مرا از آزار او حفظ کردی.
پس تو را سپاس پروردگارا
که مقتدری شکست ناپذیری و بردباری بدون شتاب،
بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست
و مرا در برابر نعمتهایت از شکرگزاران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار ده؛
🔹خدایا! ...
@souzanchi
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣1️⃣ «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها»
مشكلات مردم را با كمك خود مردم حل كنيم.
در واقع، اسلام به مسائل شورايى وكدخدامنشى توجّه دارد؛ و نظرش این است که همه مسائل را به قاضى و دادگاه نكشانيد، [تا میتوانید] خودتان درونگروهى حل كنيد.
📚(تفسير نور، ج2، ص64-65)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
6️⃣1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا ... إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما»
این تعبیر که «اگر قصد اصلاح داشته باشند خداوند توفیق میدهد»،
🔹از طرفی نشان میدهد که: «از آشتى دادن نااميد و مأيوس و نسبت به آن بىتفاوت نباشيم. هرجا حسن نيّت و بناى اصلاح باشد، توفيق الهى هم سرازير مىشود.» (تفسير نور، ج2، ص65)
🔹و از طرف دیگر نشان میدهد که: «دلها به دست خداست. به عقل و تدبير خود مغرور نشويد، توفيق را از خداوند بدانيد.» (تفسير نور، ج2، ص65)
💠ثمره اجتماعی
📝ضرورت #نگاه_توحیدی در #اقدامات_اجتماعی
درست است که حکمین باید قصد اصلاح داشته باشند؛ اما این بتنهایی کافی نیست؛
توفیق خداوند باید همراه شود تا کار به ثمر برسد.
در آیه دیگری فرمود بسیاری از افراد ادعای اصلاحگری و اصلاحطلبی دارند اما کارشان ثمرهای جز فساد ندارد هرچند که خودشان هم نفهمند (وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون؛ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُون؛ بقره/11-12)
و در اینجا آن نکته را کامل میکند و میفرماید اما اگر افرادی واقعا با نیت اصلاح وارد کاری شوند خداوند حتما بدانان توفیق خواهد داد.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
9️⃣1️⃣ «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما»
اگر دو فردی که در مقام حکمیت قرار گرفتهاند قصد اصلاح داشته باشند، خداوند بین آنان وفاقی حاصل میکند.
پس،
اگر دو نفر در مقام حکمیت قرار گرفتند و هیچ وفاقی (حتی بین خود آنان در اینکه زن و شوهر باید با هم بمانند یا طلاق بگیرند) حاصل نشد، در قصد اصلاح یکی از آنان ویا هردوی آنان، میشود تردید کرد. (جواهر الكلام، ج31، ص217 )
📜حکایت📜
بین هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق ع) و یکی از مخالفان شیعه درباره جریان حکمیتی که توسط عمروعاص و ابوموسی اشعری واقع شد اختلاف افتاد.
آن شخص مدعی بود که آن دو نفر واقعا قصد اصلاح بین دو طایفه درگیر جنگ را داشتند؛ اما هشام میگفت که آنان چنین قصدی نداشتند.
مخالف گفت: از کجا چنین مطلبی را میگویی؟
هشام گفت: از این سخن خداوند در مورد حَکَمین که میفرماید «اگر آن دو بخواهند اصلاح کنند خداوند بین آن دو وفاقی ایجاد میکند» پس چون با هم اختلاف کردند و اتفاقی بر یک امر واحد بین آن دو رخ نداد و خداوند بین آن دو وفاق ایجاد نکرد معلوم میشود که آن دو قصد اصلاح نداشتند❗️
📚(من لا يحضره الفقيه، ج3، ص522 )
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
✅ توجه:
در دو آیه قبل، بحث نشوز از طرف زن و نشوز طرفینی مطرح شد. بحث نشوز از طرف مرد در آیه 128 همین سوره مطرح شده؛ از این رو به نظر میرسد بهتر باشد آن آیه نیز همینجا مورد بحث قرار گیرد:
964) 📖 و إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً 📖
💢ترجمه
و اگر زنی از شوهرش بیم ناسازگاری و رویگردانی داشت، پس بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و صلح بهتر است؛ ولی نفسها در [پیشگاه] تنگچشمی احضار شدهاند؛ و اگر نیکی کنید و تقوا ورزید پس حتما خداوند همواره بدانچه میکنید بدقت آگاه است.
سوره نساء (4) آیه 128
1398/10/23
17 جمادی الاولی 1441
@yekAaye