☀️1) صباح میگوید:
با امام صادق ع بودم که از مقابل کوه احد گذشتیم؛ حضرت فرمود: آیا آن شکافی که در کوه است، میبینی؟
گفتم:بله.
فرمود: اما من آن را نمیبینم؛ و علامت پیر شدن چند چیز است: ضعف در بینایی، خم شدن پشت، و سست شدن [= لغزیدن] گامها.
📚الخصال، ج1، ص88
https://eitaa.com/yekaye/2563
2) ابوبصیر روایت میکند که
☀️ الف. امام صادق ع فرمودند:
همانا بنده در گشایشی در کارهایش است تا به سن چهل سالگی برسد؛ پس چون به چهل سالگی رسید خداوند عز و جل به فرشتگانش وحی میکند که من به بندهام عمری دادم و آن را طولانی کردم؛ پس بر او سخت بگیرید و بشدت او را تحت نظر بگیرید و کارهای ریز و درشت، و کوچک و بزرگش را ثبت کنید.
☀️ ب. امام باقر ع فرمودند:
هنگامی که بر بنده چهل سال بگذرد به او گفته شود که حواست را خوب جمع کن که دیگر معذور نیستی؛ و این گونه نیست که کسی که به چهل سالگی برسد معذورتر از کسی باشد که به بیست ساله شده؛ چرا که آن کسی که از آن دو بازخواست میکند یک نفر است؛ و در مورد آنها چشم به خواب ننهاده؛ پس در عمل بکوش به خاطر آن هول و هراسی که در پیش رو داری؛ و سخنان اضافی را به کنار بگذار!
📚الخصال، ج2، ص545؛ الكافي، ج8، ص108
https://eitaa.com/yekaye/2564
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است که
هنگامی که بندهای به سی و سه سالگی برسد، «به قویترین حالت خویش رسیده» (احقاف/15) و هنگامی که «به چهل سالگی برسد» (احقاف/15) به نهایت خویش رسیده؛ پس چون پا در چهل و یک سالگی نهد رو به نقصان نهاده؛ و برای فرد پنجاه ساله سزاوار است که همانند کسی باشد که در حال جان دادن است.
📚الخصال، ج2، ص545
https://eitaa.com/yekaye/2565
☀️4) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
عمری که خداوند تا آن عمر، عذر و بهانه فرزند آدم را میپذیرد، شصت سالگی است!
📚نهج البلاغة، حکمت 326
الْعُمُرُ الَّذِي أَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً.
@YekAaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3⃣ «نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ»
آثار عمر طولانى به دست خداست. [اوست که پیری را با شکستگی همراه میکند؛ پس] آن جا كه خداوند اراده كند، افرادى مثل حضرت نوح و حضرت مهدى عليهما السلام عمر طولانى مىكنند.
📚(تفسير نور، ج9، ص556)
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5⃣ «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ»
از میانسالی به بعد، هرچه سن انسان بیشتر میشود، تواناییهایش کاهش مییابد؛ پس این تواناییها را صرفاً برای زندگی در دنیا به ما ندادند.
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
خداوند استعدادها و تواناییهای گوناگونی را در وجود ما قرار داده تا آنها را شکوفا کنیم؛
اما شکوفا کنیم، که چه شود❓
که نهایتاً بمیریم و همه آنچه شکوفا شده، هدر رود⁉️
اگر مرگ را جدی بگیریم – که از معدود واقعیتهایی است که هیچ گونه تردیدی در آن نیست - میفهمیم شکوفا شدن تواناییها صرفاً به این نیست که این استعدادها در زندگی دنیوی به کار آید؛ زیرا معنی ندارد که هدف نهایی شکوفا شدن یک استعداد، نابود شدنش باشد‼️
یعنی شکوفا شدن حقیقیِ این استعدادها به این است که بتوانیم به مقام خلیفةاللهی دست یابیم؛ و تنها در این صورت است که انسان چنان از آن استعدادها بهره گرفته که مرگ هم برایش صرفاً معبری برای رفتن به مرحله دیگر میباشد، نه پایان کار.
اگر این نکته را درست دریابیم، آنگاه این آیه پیام مهمی برای ما خواهد داشت:
💢برای شکوفا شدن استعدادها که انسان را به خلیفةاللهی برساند، زمان بینهایت لازم نیست؛ 💢
همین مدت متعارف عمر کافی است؛ بلکه نیمی از این عمر هم کافی است‼️
به تعبیر دیگر، خداوند با رو به نقصان نهادنِ تواناییها به ما پیام میدهد که آن مقدار زمانی که برای شکوفا کردنِ آنها در اختیارتان گذاشتم کافی بود.
🔺اگر شکوفا کردید و به سرمنزل مقصود رسید که خوشا به سعادتتان؛
🔻وگرنه، بدانید که کمکم این استعدادها را از شما پس میگیرم.
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
✅ با توجه به کثرت احادیث و تدبرهای ناظر به این آیه، فردا نیز به بحث از همین آیه اختصاص خواهد یافت؛ ان شاء الله.✳️
☀️5) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
به انجام عمل بشتابید که در پیش رویتان عمری است که انسان را درهممیشکند یا بیماریای که انسان را حبس میکند و یا مرگی که انسان را میرباید.
📚نهجالبلاغه، خطبه230
وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِسا.
@YekAaye
☀️☀️6) مرحوم مجلسی روایتی طولانی از امیرالمومنین ع ذکر کرده که حضرت در آن روایات به بیان مطالب مختلف قرآنی و رفع پارهای از شبهاتی که در مورد آیات قرآن مطرح است، و اینکه قرآن کریم چگونه بسیاری از دیدگاههای مخالفان را به چالش کشیده، پرداختهاند. در فرازی از آن روایت آمده است:
و اما آیهای که در رد زنادقه (= کافران منکر خداوند) است این سخن خداوند متعال است که «و هر کسی را که عمری [طولانی] دهیم آفرینشِ او را درهم شکنیم؛ مگر نمیاندیشند؟» (یس/68) پس خداوند متعال ما را به بطلان سخن زنادقه آگاه ساخت؛ اینکه میگویند: جهان با گردش افلاک و قرار گرفتن نطفهها در رَحِمها پدید میآید؛ چرا که از نظر آنان نطفه هنگامی که در رَحِم واقع شد، شکل و صورتهایی که به او شکل میدهند بر او واقع میشوند و در اثر گردش قدرت و شکلهایی که گذر شبها و روزها و خوردنیها و آشامیدنیها و طبیعت بر او میاندازند، متولد میشود و رشد میکند و بزرگ میشود؛ پس خداوند با این کلامش که «هر کسی را که عمری [طولانی] دهیم آفرینشِ او را درهم شکنیم» مطلب را معکوس کرد و معنایش این است که کسی که عمرش طولانی شود و سنش بالا رود به همان وضعیتی برمیگردد که در حال خردسالی و طفولیت داشت، و بر او نقس در جمیع ابزارهای حیاتیاش مسلط میگردد و در جمیع حالاتش به ضعف میگراید؛ و اگر مطلب آن گونه بود که آنان میپنداشتند که برای بندگان آفرینندهای نبود که اختیار و اراده داشته باشد، لازم میآمد که آن نطفه و یا آن انسانی که بر اثر آن به دنیا آمد همواره راه تکامل و ازدیاد را بپیماید مادامی که آن شکلهایی که از نظر آنان قوام انسان بدانهاست برقرار و فلک باقی و خوردن غذا ممکن و گذر روز و شب برقرار باشد و آنگاه دیگر اینکه «هر کسی را که عمری [طولانی] دهیم آفرینشِ او را رو به زوال مینهد» معنای معقولی نمیداشت.
📚بحار الأنوار، ج90، ص36
https://eitaa.com/yekaye/2576
819 ) وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما ینْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ
〽️ترجمه
و به او شعر نیاموختیم و سزاوارش هم نبود؛ این نیست جز ذکر و قرآنی روشنگر.
سوره یس (36) آیه 69
1397/6/23
4 محرم 1440
@YekAaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️1) عایشه روایت کرده است که
یکبار پیامبر اکرم ص برای بیان مطلبی به یکی از شعرهای بنیقیس که میگوید «بزودی روزگار آشکار میسازد برایت آنچه را که از آن بیخبر بودی؛ و برایت خبرها خواهد آورد کسی که تو برایش زاد و توشهای تهیه نکردهای.» ، استشهاد جُست؛
اما این شعر را با همان وزن اصلیاش نخواند بلکه مصراع دومش را به صورت نثر خواند که «کسی که تو برایش زاد و توشهای تهیه نکردهای برایت خبرها خواهد آورد».
ابوبکر گفت: یا رسول الله! آن شعر این طور نیست!
حضرت فرمود: من شاعر نیستم و این برایم سزاوار نیست.
📚مجمع البيان، ج8، ص675
عن عائشة أنها قالت كان رسول الله ص يتمثل ببيت أخي بني قيس:
«ستبدي لك الأيام ما كنت جاهلا
و يأتيك بالأخبار من لم تزود»
فجعل يقول:
«يأتيك من لم تزود بالأخبار»
فيقول أبو بكر: ليس هكذا يا رسول الله!
فيقول ص: إني لست بشاعر و ما ينبغي لی.
@Yekaye
☀️2) پیامبر ص اصرار داشت که خودش شعر نگوید،
اما شاعرانی که شعرهای نیکو میگفتند تشویق میکرد.
از جمله اینکه روایت شده وقتی حسان بن ثابت، بعد از واقعه غدیر شعری در وصف این واقعه سرود، پیامبر اکرم ص به او فرمود:
ای حسان! همواره موید به روح القدس هستی مادامی که با زبانت ما را یاری میکنی!
📚مجمع البيان، ج8، ص675؛ الإرشاد، ج1، ص177
https://eitaa.com/yekaye/2594
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1⃣ «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما ینْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ»
قرآن شعر نیست؛ پیامبر هم شاعر نیست؛ نه او شعر بلد بود و نه سزاوار بود که شعر بگوبد.
✳️اینکه قرآن کریم این اندازه اصرار دارد که قرآن شعر نیست و پیامبر شاعر نیست، ناشی از این است که ویژگیهایی در شعر و شاعری هست که خداوند اصرار دارد که پیامبر ص را از آنها منزه بداند. آنها عبارتند از:
🔸الف. شعر از آن جهت که شعر است، جدی نیست؛ اما مطالب قرآن بسیار جدی است (وَ ما هُوَ بِالْهَزْل؛ طارق/14).
🔸ب. شعر مبتنی بر تخیل و خیالپردازی است، نه واقعیت؛ اما قرآن بشدت در مقام بیان حق و حقیقت، و ناظر به متن واقعیت است (نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَق؛ بقره/176).
🔸ج. شعر به خاطر وزن و آهنگش و با تحریک احساسات و هوسهاست که مورد توجه و پیروی قرار میگیرد (وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُون؛ شعراء/224)، و نهتنها اصرار ندارد که به فکر و اندیشه تکیه کند؛ بلکه غالبا با غلبه دادن احساسات، فکر و اندیشه را به محاق میبرد؛ اما قرآن کریم نهتنها به هوسها تکیه نمیکند (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى؛ نجم/3)، بلکه سراسر برهان (قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُم، نساء/174) و بیّنه (جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَة، بینه/4؛ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّنات، بقره/99) است و چون صراط مستقیم و راه سلامت را مینمایاند و انسان را از ظلمتها خارج میکند (يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيم؛ مائده/16)، و مکرر بر تعقل و اندیشهورزی اصرار دارد و از مخاطبش میخواهد که با عقل خود، و نه صرفاً با احساسات و عواطف خویش، با قرآن مواجه شوند (وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُون، بقره/44؛ ُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُون، انعام/54)، مورد پیروی واقع میشود.
🔸د. شعر به خاطر اینکه بر قوه تخیل تکیه دارد غالبا غفلتزاست؛ و حتی اگر بخواهد تذکری دهد، با حالت اغراقآمیز و رویاپردازانه تذکر میدهد؛ اما قرآن اساساً برای تذکر آمده است و میخواهد انسانها را از رویاپردازی بیرون آورد و آنان را متذکر به حق و حقیقت کند. (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ؛ یس/69)
🔸ه . شعر با اغراقگویی همراه است تا حدی که گفتهاند هرچه دروغتر باشد شیرینتر است (أحسنه أکذبه)، اما قرآن در مقام بیان واقع، کاملا بر صراط مستقیم حرکت میکند و ذرهای باطل از پس و پیش در آن راه نیابد (لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه؛فصلت/42)
🔸و. شعر قوت و زیبایی خودش را از ابهامآفرینی و تزلزل و تردید میگیرد چنانکه یکی از صنایع ادبی مهم صنعت ایهام (به وهم افکندن مخاطب در مراد واقعی خویش) است؛ اما قرآن بری از هر گونه اعوجاج (قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَجٍ؛ زمر/28) و کتاب مبینی است که بنایش بر روشنگری و از ابهام درآوردن (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين؛ مائده/15) و شخص را در مسیر محکم قرار دادن (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَم؛ اسراء/9) است؛ و اگر اختلافی در آن پیش میآید ناشی از غرضورزیِ افراد است نه ناشی از خود متن. (بقره/213 و آلعمران/19)
🔸ز. شعر اساساً سرودنی است، یعنی از درون شخص باید بجوشد، و فهم شنونده چهبسا مهمتر باشد از مراد گوینده؛ اما قرآن «قرآن» است، یعنی اساساً خواندنی است، متنی است که هم پیامبر ص باید آن را بخواند (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ ؛ علق/1)، و در خواندنش از متن تبعیت کند (إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ قیامت/17-18)، نه اینکه آن را از جانب خود بسراید (وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويل؛ حاقه/44) ؛ و ما هم موظف به شنیدن (وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ؛ اعراف/204) و خواندن آن (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن؛ مزمل/20) هستیم، نه برداشت آزاد از آن و تحمیل فهم خود بر آن (وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ ... أَنْصِتُوا) و مطالب آن را تحتالشعاع نظر خود قرار دادن (لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي؛ حجرات/2).
🔸ح. شاعر معنا را تابع لفظ میکند، یعنی به خاطر اینکه وزن و قافیه شعرش جور درآید گاه معنای مورد نظر خویش را با لفظ و کلمهای که چندان مناسب آن نیست بیان میکند؛ اما در قرآن کریم لفظ تابع معناست و هیچگاه هیچ موردی نیست که به خاطر رعایت جانب لفظ، در ارائه معنا کم گذاشته باشد. (وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ؛ اسراء/106)
🔸ط. ...
@Yekaye
👇ادامه تدبر 1 👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 1
📝نکته تخصصی #فلسفه_دین (درباره #هرمنوتیک و تفسیر متن)
علم هرمنوتیک (تفسیر متن) اساساً در بستر مسیحیت تحریفشده پدید آمد؛ مسیحیتی که خودش معترف است که «انجیل» کلام خدا نیست! بلکه کتاب مقدس خود را روایت حواریون عیسی از زندگی حضرت عیسی ع – که نعوذ بالله او را خدا میدانند – قلمداد میکنند❗️
بدین ترتیب «وحی» و کتاب مقدس در ادبیات مسیحیت، نه به معنای «کلام خدا» بلکه به معنای «برداشت آزاد تعدادی از انسانها از مواجههشان با خدا [= حضرت عیسی]» است؛ از این رو وقتی کتاب مقدس آنها را باز کنید، میبینید بسیاری از «انجیل»ها ، بر اساس اسم حواریون (که نویسندگان گزارش زندگی حضرت عیسی ع بودهاند) تنظیم شده است. طبیعی است که متن مقدس در این فضا بسیار رنگ و بوی انسانی به خود بگیرد‼️
اما قرآن کریم، در باور هر مسلمان، و به استناد متن خودش، «متن کلام خداوند» است؛ و بقدری بر اینکه این کلام خود خداوند – و نه حتی مکاشفه پیامبر ص – است، اصرار هست که همه مسلمانان بوضوح بین «حدیث قدسی» (آنجا که پیامبر در مکاشفهای مستقیم با خداوند گفتگو کرده، اما تصریح نکرده که این متن «قرآن» است) و «متن قرآن» تفاوت میگذارند؛ و هر حدیثی را، حتی اگر متواتر هم باشد، در رتبه پایینتر از قرآن مینشانند.
🤔متاسفانه بزرگان جریان روشنفکری به اصطلاح دینی در کشور ما، بقدری از معارف اسلامی دور و مرعوب غربیان بوده، که نهتنها به این تفاوت بسیار واضح بین «متون مقدس غربیها» و «قرآن کریم» بیتوجه بوده و سعی کرده آرای افرادی را که فرض اولیهشان این بوده که با یک متنِ انساننوشته سر و کار دارند، بر عرصهای تحمیل کند که فرض اولیهشان این است که در این متن ذرهای مداخله انسان نیست (که این خطای واضح، مبنای نگارش کتاب «هرمنوتیک، کتاب و سنت» آقای مجتهد شبستری است)، بلکه حتی به این مطلب بسیار مورد تاکید قرآن – که نه پیامبر شاعر است و نه قرآن شعر است- توجه کردهاند و وقتی در مقام شرح حقیقت قرآن برآمدهاند، آن را کاملا از جنس شعر و شاعری قلمداد نمودهاند.
(که این مبنای تئوری «بسط تجربه نبوی» دکتر سروش بود؛ و در مقاله «وحی و شاعری» آن را نقد کردهام؛ و آن را از لینک زیر میتوانید دانلود کنید)
http://qabasat.iict.ac.ir/article_17489.html
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
8⃣ «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ ... إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ»
با اینکه قرآن کلامی است که وزن دارد و آهنگین است، اما خداوند اصرار دارد که بفرماید که این کلام، شعر نیست، بلکه ذکر و خواندنیای روشنگر است.
پس اگر کسانی در مواجهه با قرآن، صرفا به جذابیتهای احساسی و وزن و آهنگ آن دلخوش، و به آن بسنده کردند، و با قرآن متذکر نشدند، ویا آن را چنان نخواندند که راه را بر آنان روشن کند، آیا نمیتوان گفت که واقعا «قرآن» نخواندهاند؟!
@Yekaye
820 ) لِیُنْذِرَ مَنْ كانَ حَیّاً وَ یحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْكافِرینَ
〽️ترجمه
تا انذار دهد هر کسی را که زنده باشد و سخنِ [خداوند] بر کافران محقق گردد.
سوره یس (36) آیه 70
1397/6/24
5 محرم 1440
@YekAaye