هدایت شده از حسین سوزنچی
بسم الله الرحمن الرحیم
💐میلاد سراسر نور شریک قرآن، امیر مومنان، علیبن ابیطالب علیهالسلام بر همگان مبارک؛
💐میلاد کسی که قرنها دوستانش از ترس و دشمنانش از حسادت، فضایلش را مخفی کردند، با این حال بیان فضايل او عالمگیر شد.🥀
از جمله این فضایل (که در مخفی کردنش بسیار کوشیدند) وجود نام مبارک علی ع در قرآن کریم است.
واضحترین مصداق این موضوع، آن است که:
حضرت ابراهیم ع از خداوند تقاضا کرد که:
«وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرين: برایم «لسان صدق» (= زبان بیان حقیقت محض) در میان آیندگان قرار بده» (سوره شعرا، آیه۸۱)؛
و خداوند بعدا این دعوتش را چنین اجابت کرد:
«وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا: و برایشان «لسان صدق» را علی ع قرار دادیم» (سوره مریم، آيه ۵۰)؛
که متاسفانه بسیاری از مترجمان، تحت تاثیر تبلیغات دشمنان حق و حقیقت، باورشان نمیشده که این اسم مبارک امیرالمومنین ع است؛ و کلمه «علی» را به جای اسم، صفت قلمداد نموده، و آن را به «بلندمرتبه» ترجمه کردهاند❗️
💢تفصیل دلایل ادبی و روایی درباره این آیه و آیاتی دیگر در:
🌐https://www.souzanchi.ir/imam-alis-name-in-holy-quran-2/
حسین سوزنچی
@souzanchi
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
3️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً»
غیبت کردن به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده است. آوردن کلمه «مرده» چه نکتهای دارد و چرا صرفا نفرمود: خوردن گوشت برادر؟
🔥الف. همان طور که مرده قدرت دفاع از خویش را ندارد، کسی هم که غایب است قدرت دفاع از خویش را ندارد
📚مجمع البیان، ج9، ص206
📚التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج10، ص196
📚المیزان، ج18، ص324
🔥ب. کسی که بمیرد غالبا گوشت بدنش بسرعت فاسد و بسیار بدبو و منزجرکننده میگردد. چهبسا آوردن این تعبیر علاوه بر نکته فوق، میخواهد نشان دهد که باطن عمل غیبت چه اندازه منزجرکننده است؛ که اگر غیبتکننده اندک توجهی به باطن عملی که دارد انجام میدهد پیدا کند حتما منصرف میشود.
🔥ج. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
4️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»
بعد از تشبیه غیبت کردن به خوردن گوشت برادر مرده، فرمود: «پس آن را ناپسند میدارید». مقصود از این عبارت چیست؟
🔥الف. همان طور که از خوردن گوشت برادر مردهتان بدتان مییابد همان طور هم از اینکه او را به بدی یاد کنید خودداری کنید (مجاهد، به نقل از مجمع البیان، ج9، ص206 )
🔥ب. همان طور که اگر او بمیرد از خوردن گوشتش اجتناب میکنید الان که زنده است هم از غیبتش اجتناب کنید (حسن، به نقل از مجمع البیان، ج9، ص206 ).
🔥ج. امری که نفرت از آن به اقتضای طبیعت هرکس معلوم میشود را مثال قرار داد تا ضرورت اجتناب از امری را که نفرت از آن به اقتضای عقل معلوم میشود را آشکار کند (قتاده، به نقل از مجمع البیان، ج9، ص206 )
🔥د. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
5️⃣2️⃣«وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»
چرا با اینکه دو فعل اول (یغتب و یأکل) را مفرد و مضارع آورد، اما پاسخ را با تعبیر «فَكَرِهْتُمُوهُ» آورد و نفرمود: «فکرهه» یا «فتکرهونه»؟
🔥الف. تعبیر جمع آوردن از این باب بود که نشان دهد این یک وضعیتی است که همه از آن بدشان میآیند و برای تاکید بیشتر کلام بود؛ و آوردن تعبیر ماضی برای نشان دادن این است که این یک امر ثابت و قطعی در میان بشر است [چون فعل ماضی دلالت بر امر محقق الوقوع دارد]
📚المیزان، ج18، ص324
🔥ب. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
6️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»
در این آیه یکی از ثمرات غیبت، خوردن گوشت برادر مرده (که طبق برخی از احادیث، این تجسم باطنی عمل غیبت است؛ ر.ک: حدیث ۷۷) را بیان کرد.
در احادیث آثار دیگری نیز برای غیبت ذکر شده است؛ که به نظر میآید در یک تحلیل عمیق چهبسا بتوان بسیاری از آنها را به همین برگرداند:
📝#آثار_دنیوی_و_اخروی #غیبت
🔥الف. خودش بوی مردار متعفنی را خواهد گرفت [که اگر کسی باطنبین باشد متوجه این تعفن خواهد شد] (حدیث۷۴) وگرنه در محشر همه این بوی متعفن او را متوجه میشوند (حدیث۷۶).
🔥ب. غیبت كردن اعمال نیكوی آدمی را نابود میكند چنان كه آتش هیزم را میخورد (حدیث۵۲)؛ و حسنات وی را به سوی کسی که غیبتش را کرده سرازیر میکند ویا سیئات وی را به حساب او میگذارند (حدیث۸۱)
🔥ج. بهشت بر او حرام میشود (حدیث۸۲) به نحوی که شخص غیبتكننده، اگر توبه كند، آخرین كسی است كه داخل بهشت میشود ، و اگر توبه نكرد، نخستین كسی خواهد بود كه داخل آتش شود (حدیث۵۲)
🔥د. غیبت در [نابود کردن] دین یک مسلمان، از بیماری خوره در درون او زودتر کارگر میشود (حدیث ۵۵) و اساسا به خرابی دین انسان منجر میشود (حدیث۷۲).
🔥ه. اگر قصد و انگیزهاش از غیبت کردن، بدخواهی برای او و از بین بردن آبرويش باشد تا وی از چشم مردم بيفتد، خداوند او را از ولایت خویش به سوی ولایت شیطان بیرون کند ولی شيطان هم او را نپذيرد!
🔥و. دیگران هم پشت سر او بدگویی او را خواهند کرد؛ آن هم با اموری که چهبسا در او نباشد (حدیث۷۳ و ۷۶)
🔥ز. تا چهل روز نماز و روزهاش قبول نمیشود؛ و بابت روزهاش پاداشی نخواهد داشت (حدیث ۷۵ و ۷۶)؛ و اساسا مانع بالا رفتن و قبولی اعمال خوب او میشود (حدیث۷۸)
🔥ح. خود غیبت خورشت سگان جهنمی است (حدیث۷۲) و غیبتکننده در جهنم صورت خویش را با ناخنش میخراشد (حدیث۷۹) و حتی جهنمیان هم از حضور وی اذیت میشوند (حدیث۸۳).
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
8️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»
تشبیه غیبت به خوردن گوشت مرده در حقیقت تجسم باطن این گناه است. این مطلبی است که در احادیث گذشت (حدیث۷۴ و ۷۷).
اما در کتب شیعه و سنی حکایات متعددی درباره اینکه پیامبر اکرم ص این حقیقت باطنی را برای عدهای از مردم نمایان کرد آمده است؛ که در آنجا به چند مورد اشاره میشود:
📜حکایت
🔥الف. انس روایت کرده است که یکبار پیامبر ص دستور داد که مردم روزه بگیرند و تا ایشان اجازه ندهد کسی افطار نکند. مغرب که شد افراد یکی یکی میآمدند و از ایشان اجازه برای افطار میگرفتند. شخصی آمد و گفت دو دختر از خانوادهتان همچنان روزه ماندهاند و خجالت می کشند که نزد شما بیایند. آیا اجازه میدهید افطار کنند؟
پیامبر رو برگرداند. دوباره تکرار کرد و باز پیامبر رو برگرداند. دوباره تکرار کرد.
پیامبر ص فرمود: آن دو روزه نیستند. و چگونه روزه باشند در حالی از کل امروز مشغول خوردن گوشت مردمند. برگرد و به آنها بگو که اگر واقعا روزه گرفتهاید قی کنید.
وی برگشت و به آنها خبر داد و آن دو قی کردند و هریک تکهای خونآلود قی کرد.
وی نزد پیامبر ص برگشت و به ایشان خبر داد.
پیامبر ص فرمود: اگر این در شکمشان مانده بود آتش جهنم آن دو را میبلعید.
و در نقل دیگر چنین آمده که وقتی پیامبر از پاسخ دادن به آن مرد رویگردان شد وی رفت و دوباره برگشت و گفت: یا رسول الله! آن دو در شرف مرگ قرار گرفتهاند.
پیامبر ص فرمود: آن دو را بیاورید و فرمود قدح یا طشتی حاضر کنند. پس به یکی از آن دو فرمود: قی کن. او قی کرد و تکههای گوشت و خونی چرکین بالا آورد تا حدی که آن قدح پر شد. سپس به دومی فرمود. او نیز چنین کرد. حضرت فرمود: این دو دهان از خوردن آنچه خداوند حلال کرده بود بستند ولی به خوردن آنچه خداوند بر آنان حرام کرده بود اقدام کنند؛ آنان مشغول خوردن گوشت مردم بودند.
📚كشف الریبة (شهید ثانی)، ص8 ؛
📚 الدر المنثور، ج6، ص95 و ۹۶
🔥ب. در منابع اهل سنت روایت شده که از ام سلمه درباره غیبت سوال شد. وی گفت که یکبار روز جمعه پیامبر ص برای نماز جمعه بیرون رفت و خانمی از همسایهها از انصار نزد وی آمده و مشغول غیبت شدند و به مردان و زنانی خندیدهاند. هنوز صحبتهایشان تمام نشده بود که پیامبر ص از نماز برگشت و وقتی صدای ایشان را شنیدند سکوت کردند.
چون پیامبر ص به در منزل رسید ردایش را بر روی خود شید و فرمود: وای بر شما. بیرون بیایید و قی کنید و سپس [دهانتان را] با آب بشویید.
پس ام سلمه بیرون آمد و گوشت فراوانی قی رد. پس چون فراوانی آن گوشتها را دید به یاد آورد اولین گوشتی را که خورده بود و آن را در اولین جمعهای که گذشته بود یافت.
پس پیامبر ص در مورد آنچه وی قی کرده بود از او سوال کرد و او هم توضیح داد.
پیامبر ص فرمود: این گوشتی است که پشت سر هم داشتی میخوردی. دیگر تو و رفیقت به این روال غیبت کردن برنگردید! و به رفیقش هم فرمود که او هم قی کند و او هم همین طور قی کرد.
📚الدر المنثور، ج6، ص95
🔥ج. از ابن عباس نقل شده است: دو نفر نماز ظهر و عضر را [پشت سر پیامبر ص] بجا آوردند و روزی بودند. وقتی پیامبر ص نمازش تمام شد به آن دو فرمود: وضو و نمازتان را اعاده کنید و روزه را به انتها برسانید ولی یک روز دیگر قضای آن را بجا آورید!
گفتند: چرا یا رسول الله؟
فرمود: چون غیبت فلانی را کردید.
📚الدر المنثور، ج6، ص96
🔥د. و سمره بن جندب از پدرش نقل کرده که یکبار رسول الله ص در ماه رمضان بر دو نفر عبور کرد که یکی مشغول حجامت دیگری بود و داشتند غیبت شخصی را میکردند.
حضرت فرمود: حجامتکننده و شخص حجامت شده روزهشان را افطار کردند.
📚الدر المنثور، ج6، ص97
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
9️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»
📜حکایاتی درباره غیبت
🔥الف. میمون بن شاة بر حسن بصری فخر میفروخت و میگفت من کسی را دیدهام که تو ندیدهای. و داستانش این بود که میگفت: من خواب بودم که یک مردار زنگی سراغم آمد و گفت: ای بنده خدا: [از این گوشت] بخور؟
گفتم: چون غیبت فلانی را نزد تو کردند.
گفتم: به خدا سوگند درباره وی نه سخن نیی گفتم و نه سخن بدی.
گفت: لیکن غیبت را گوش کردی و رضایت دادی [= اعتراضی نکردی].
و میمون بن شاة بعد از آن جریان دیگر اجازه نمیداد کسی نزدش غیبتی بکند.
📚مجمع البیان، ج9، ص206
🔥ب. شخصی به ابن سیرین گفت: غیبتت را کردم. حلالم کن.
گفت: خوش ندارم چیزی را که خدا حرام کرده حلال کنم!!!
✅تبصره:
این حکایت از باب این است که غیبت کردن عادی نشود؛ وگرنه اگر کسی واقعا حلالیت بطلبد و بنایش بر این باشد دیگر غیبت کند توصیه این است که او را ببخشیم.
🔥ج. به حسن بصری خبر دادند که فلانی غیبتت را کرده است. پس هدیهای برای او فرستاد.
وی گفت: من طلبی از تو نداشتم.
گفت: به من خبر دادند که تو حسناتت را برایم فرستادی. خواستم جبران کنم!
📚إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج1، ص116
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
🔹ج. وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً فَكَرِهْ
🔹د. وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
0️⃣3️⃣ «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ»
▪️تعبیر «و اتقوا الله» را میتوان عطف به «اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ» دانست
📚المیزان، ج18، ص325
که در این صورت این فراز پایانی ناظر به کل آیه خواهد شد (که در تدبر۳۹ در این باره نکاتی بیان خواهد شد)
▪️اما یک تحلیل دیگر این است که عطف بر جمله محذوفی باشد که عبارت «فکرهتموه» (و فراز «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ») بر آن محذوف دلالت دارد.
یعنی تقدیر کلام این طور بوده که: شما از خوردن گوشت برادر مردهتان کراهت دارید، پس همان طور که از آن کراهت دارید، از غیبت کردن او هم کراهت داشته باشید و تقوا پیشه کنید؛ و این سبک در قرآن شواهد دیگری هم دارد؛ مثلا در آیه «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَك» (انشرح/۱-۲) کلمه «و شرحنا» در تقدیر بوده است و اصل کلام چنین بوده: آیا ما سینه تو را گشاد نکردیم. [گشاد کردیم] و بار تو را از دوش تو برداشتیم.
📚مجمع البیان، ج9، ص206
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
1️⃣3️⃣ «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ»
تعبیر «تقوا» در قرآن هم برای پیشگیری از وقوع در گناه به کار میرود و هم برای درمان گناه؛ و هر دو معنا در اینجا میتواند مصداق داشته باشد؛
بویژه بر این اساس که توبه خدا نسبت به بنده دو گونه است: «توبه قبل از توبه بنده» (که خداوند با عطف توجه خویش به بنده موجبات توبه او را فراهم میآورد) و «توبه بعد از توبه بنده» (که خداوند توبه بنده را میپذیرد).
این دو معنا چنین است:
🌥الف. تقوا به معنای اجتناب از گناهی باشد که اینها مرتکب شدهاند؛ و آنگاه این تقوا همان توصیه به توبه است که در ادامه فرمود «خداوند تواب رحیم است» و در این حالت، مقصود از توبهپذیر بودن خداوند، قبول توبه بعد از عمل است؛ یعنی حال که مرتکب این گناه شدید توبه کنید که خداوند توبهپذیر است و توبه شما را میپذیرد (المیزان، ج18، ص325).
🌤ب. تقوا به معنای اجتناب و خودنگهداری از وقوع در گناه باشد؛ که در این صورت مقصود از تواب بودن خداوند، نه معنای اصطلاحی توبه، بلکه معنای لغوی آن خواهد بود؛ یعنی تقوا پیشه کنید و بدانید که خداوند بسیار به بندگان متقین خود با وجهه هدایتگریاش رجوع [= توبه، بازگشت] میکند و آنان را از وقوع در مهالک بازمیدارد. (المیزان، ج18، ص325 ).
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
یک آیه در روز
🔹د. وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ
🔹ه. نکات ناظر به چند فراز از فرازهای فوق
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
5️⃣3️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ ... وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»
همانگونه كه آیه نهم این سوره، برای امنیت و حفظ جان مردم، همه مسلمانان را مسئول مبارزه با یاغی و تجاوزگر دانست، این آیه نیز برای حفظ آبروی مردم؛ سوءظن، تجسّس و غیبت را حرام كرده است
📚تفسیر نور، ج9، ص188
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
6️⃣3️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ»
ایمان، تعهّدآور است؛ یعنی
[کسی که ادعای ایمان دارد]
باید از یكسری افكار و اعمال (سوءظن و تجسّس و غیبت) دوری نماید
و در مجموع تقوا پیشه کند (تقوا یعنی خودنگهداری)
و اگر هم در جایی مرتکب گناه شد هرچه سریعتر توبه کند.
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
7️⃣3️⃣ «لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»
چون در تمثیل «خوردن گوشت برادر مرده» تعلیلی که برای «غیبت» هست عینا برای «تجسس» هم صدق میکند (و تفاوت این دو تنها در این است که غیبت اظهار عیب کسی برای دیگران ویا از راه نقل دیگران به ظهور درآوردن آن عیب است؛ ولی تجسس درصدد عیب دیگران برآمدن از طریق بررسی احوال و آثار شخص است)، بعید نیست که این جمله تعلیلی برای هر دو مطلب (غیبت و تجسس) باشد
📚المیزان، ج18، ص325
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
8️⃣3️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ»
ترتیب اینها
(ابتدا اجتناب از ظن سپس نهی از تجسس سپس نهی از غیبت و نهایتا توصیه به تقوا و توبه)
و
تفاوتی که در این تعابیر هست
(در خصوص ظن و گمان، هرگونه ظنی را نهی نکرد -به پرهیز از کثیری از ظن توصیه کرد و برخی از ظنون را گناه خواند-، در مورد تجسس به طور مطلق نهی کرد؛ و در مورد غیبت، نهتنها به طور مطلق نهی کرد بلکه با تمثیل خوردن از گوشت برادر مرده، شدت این نهی را بسیار تقویت نمود؛ و در پایان توصیه به تقوا را باز مطلق آورد)
حاوی چه نکاتی میتواند باشد؟
🌴الف. برای جلوگیری از غیبت باید زمینه های غیبت را مسدود كرد. راه ورود به غیبت، اوّل سوء ظن و سپس پیگیری و تجسّس است، لذا قرآن به همان ترتیب نهی كرده است
(تفسیر نور، ج9، ص189).
🌴ب. به نظر میرسد اینها به ترتیب زمینهساز همدیگرند؛ یعنی:
سوء ظن بسیاری از اوقات زمینه آن میشود که انسان اقدام به تجسس نماید؛
تجسس و دانستن عیوب دیگران، انسان را به برملا کردن آن عیوب سوق میدهد.
از این رو، نهیها پشت هم معنای خاصی دارند. گویی میفرماید:
در مورد مومنان مبتنی بر گمانهزنی چیزی نگویید؛
بعدش هم این طور نباشد که به بهانه اینکه میخواهیم از گمان دربیاییم و یقین کنیم به تجسس اقدام کنید؛
اگر هم به هر طریقی (ولو بدون تجسس) بر عیبی از عیوب آنان مطلع شدید آن را افشا نکنید.
به تعبیر دیگر،
اول از سخن گفتن بدون علم نهی کرد؛ سپس از دنبال کردن و طلب علم در این زمینهها و در مرحله آخر هم از بیان آنچه در این زمینهها بدان علم پیدا کردیم (مفاتيح الغيب، ج28، ص111 )؛
و چیزی که موجب میشود انسان بر همه اینها فایق آيد تقوا و خودنگهداری است؛ که توبهپذیر بودن خدا هم مواردی که از این خودمراقبتی دررفت جبران میکند.
🌴ج. هرچه جلو میرویم قبح عمل بیشتر میشود:
خود گمان به خودی خود بد نیست، بویژه که اساس گمانها خود بر دو نوعند: حسن ظن و سوء ظن؛ و حسن ظن در بسیاری از موارد پسندیده است؛ اما در مجموع تکیه بر حدس و گمان خوب نیست (تفصیل بحث در تدبر ۳ گذشت).
اما تجسس از اموری است که اصل بر بد بودن آن است، اما بدیش بیشتر جنبه شخصی دارد؛ یعنی تجسس صرفا سوءظن و بیاعتمادی انسان به دیگران را تقویت میکند و اگر کسی صرفا تجسس کند ولی افشا نکند آثار اجتماعی چندانی بر کارش مترتب نیست.
اما غیبت نهتنها اصل بر بد بودنش است، بلکه آثار اجتماعی بسیار بد و مخربی هم دارد.
🌴د. ظن یک عمل غالبا غیرارادی است؛ و نهی از ظن، در واقع نهی از ترتب آثار بر ظن است (حدیث۵)؛
اما تجسس و غیبت هردو اعمالی ارادی هستند و لذا بد بودنشان بیش از ظن است. در میان این دو نیز، تجسس در بسیاری از اوقات از خصلتهای عادیای همچون کنجکاوی و ... ریشه میگیرد؛ اما انگیزههایی که موجب صدور غیبت میشود بسیار پیچیدهتر از انگیزههای تجسس میباشند و ناشی از رذایل متعددی در عمق وجود آدمی است (تدبر۱۸).
ه. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
9️⃣3️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ ... وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ ... وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ ... وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ»
در تدبر ۳۰ بیان شد که برداشت اولیه از این آیه این است که توصیه به #تقوا ناظر به فراز آخر باشد (مجمع البیان، ج9، ص206 )؛
اما این تنها برداشت ممکن نیست، بلکه توصیه به تقوا در این آیه میتواند ناظر به تمام فرازهای آیه، و حتی آيه قبل باشد؛
اگر چنین باشد، آنگاه:
نهتنها:
🔥پرهیز از #ظن و #بدگمانی به این و آن، و
🔥پرهیز از #تجسس کردن در کارهای دیگران، و
🔥پرهیز از #غیبت کردن،
بلکه:
🔥پرهیز از #مسخره_کردن، و
🔥پرهیز از #عیبجویی، و
🔥پرهیز از همدیگر را با #القاب_زشت صدا کردن،
همگی از مصادیق #تقواورزیدن است؛
و اگر کسی خلاف آن مرتکب شد باید #توبه کند.
📝تاملی با خویش
🤔آیا ما تقوا را صرفا جانماز آب کشیدن میدانیم؟ یا اموری همچون مسخره کردن، عیبجویی، لقب زشت گذاشتن، بدگمانی و تجسس و غیبت را هم در زمره بیتقوایی میشمریم؟
🤔چقدر در مقام تشخیص تقوا در دیگران این ضوابط را جدی می گیریم؟!
در مورد خودمان چطور: تقوا یعنی مراقبت از خویش در پیشگاه الهی،
🤔چه اندازه مراقبت میکنیم که سخنمان طوری نباشد که کسی را برنجاند؟!
🤔چقدر حواسمان هست که به دیگران بدگمان نشویم؟!
🤔اگر بدگمان شدیم تجسس نکنیم؟!
🤔و اگر هم احیانا از عیب کسی مطلع شدیم آن را نزد دیگران مطرح نکنیم؟!
🤔آیا واقعا ما اهل تقوا هستیم؟! و
😥آیا نمیخواهیم از این رویهای که داشتهایم (چه در مقام قضاوت درباره دیگران، و چه در مورد خود) توبه کنیم؟!
@yekaye
#حجرات_12
۱۰۷۸) 📖 یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ 📖
ترجمه
💢ای مردم! همانا ما شما را از نری و مادهای آفریدیم و شما را نژادها (شعبهها) و قبیلههایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید مسلماً باکرامتترین شما نزد خداوند باتقواترینتان است. بیشک خداوند بسیار دانا و خبره است.
سوره حجرات (۴۹)، آیه۱۳
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
۲۰ رجب ۱۴۴۴
@yekaye
#حجرات_13
🔹#النَّاسُ
▪️درباره اینکه کلمه #ناس از چه مادهای است بین اهل لغت اختلاف است که از ماده «أنس» است یا «نوس»؛ و حتی میتوان احتمال داد از «نسی» یا «نسو» یا «نسأ» یا «نسس» باشد؛ و بعید نیست که در اشتقاق کبیر بین کلمه «ناس» با کلمات «نساء» و «إنسان» و «اُنس» و «نسیان» و «نسناس» ارتباط باشد، بویژه بر مبنای کسانی که رکن اصلی کلمه در زبان عربی را دو حرف میدانند، که در جایی که یک حرف از سه حرف اصلی، از حروف عله ویا همزه باشد، این احتمال بسیار تقویت میشود که تمام کلمات مربوطه همخانواده باشند.
🔸اما اگر اصرار بر تحلیل ریشه بر اساس سه حرف داشته باشیم
▪️شاید قولی که ریشه آن را از «أنس» میداند اقوا باشد چنانکه قبلا در ذیل ماده «أنس» (جلسه ۵۴۲ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/) توضیح داده شد که اغلب کلمه «إنسان» را از این ماده و هممعنی «إنس» دانستهاند که جمع آن «اَناسِيّ» (فرقان/۴۹) و «أُناس» (اعراف/۸۲) میباشد.
▫️مخصوصا مطلبی که این قول را خیلی تقویت میکند توضیحی است که از ابنهیثم نقل شد که گفته است: «الناس» اصلش «الأُناس» بوده است؛ یعنی الف آن الف اصلی بوده و «الف و لام» به آن اضافه شده؛ منتهای شبیه کلماتی مثل «الاسم» به خاطر کثرت استعمال آن به صورت اسم، کمکم الف آن افتاده و به صورت «أَلُنَاس» تلفظ شده و بعد لام را در نون ادغام کرده و به صورت «الناس» تلفظ کردهاند و تدریجا به صورت یک کلمه جدید درآمده که «الف و لام» آن را شبیه «الف و لام» رایج در کلمات عربی در نظر گرفته و آن را حذف کرده و آن را در عباراتی همچون «ناسٌ من الناس» استعمال کردهاند
📚تهذيب اللغة، ج13، ص61
این تحلیلی است که بسیاری از اهل لغت همچون سیبویه (به نقل لسان العرب، ج۶، ص۱۱ ) و
خلیل (كتاب العين، ج7، ص303 و ص۳۰۸ ) و
جوهری (الصحاح، ج3، ص905 ) و
حسن جبل (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۱۸۹)
آن را پذیرفتهاند و مرحوم مصطفوی در تأیید این قول و نفی اینکه ماده آن «نوس» باشد میگوید ماده :نوس دلالت بر حرکتی همراه با اضطراب دارد، در حالتی که در کاربردهای این کلمه در قرآن نمیتوان دلالتی بر معنای اضطراب در کاربرد این کلمه یافت؛ ولی همگی با معنای «انس» قرابت دارند
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص293 ).
▫️موید دیگری که با مراجعه به کاربردهای قرآنی میتوان برای این قول یافت این است که با اینکه ۲۴۱ مورد در قرآن کریم کلمه «الناس» به کار رفته، حتی یکبار هم به صورت «ناس» (بدون الف و لام) به کار نرفته است؛ و از سوی دیگر ۶ مورد به صورت «أناس» آمده که کاملا دلالت بر همین معنای «ناس» دارد و این موارد است که بدون الف و لام آمده است:
قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ، بقره/۶۰ و اعراف/۱۶۰؛
أَخْرِجُوهُمْ [آلَ لُوطٍ] مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ، اعراف/۸۲ و نمل/۵۶؛
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ، اسراء/۷۱
▫️از مواردی دیگری که شاید بتوان موید آن دانست که این کلمه کاملا همخانواده با «انسان» (و از ماده «أنس») است این تذکر راغب اصفهانی است که گاه کلمه «الناس» نه در معنای عموم مردم، بلکه در جایی که معنای انسانیت مورد توجه باشد به کار میرود چنانکه این را در آیاتی مانند «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نساء/54) یا «آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ» (بقرة/13) میتوان مشاهده کرد
(مفردات ألفاظ القرآن، ص829 )
▪️با این حال برخی با آن مخالفت کردهاند. مثلا فیومی ابتدا ذیل ماده «أنس» تحلیل فوق را به عنوان «قیل» بدین صورت مطرح میکند که: «الأُنَاسُ» بر وزن «فُعَال» مشتق از «أنس» است که همزهاش از باب تخفیف در کلام (به نحو سماعی، نه قیاسی) حذف شده و «الناس» باقی مانده است؛ اما بلافاصله از کسائی نقل میکند که «الأُنَاسَ» و «النَّاسَ» دو کلمه مختلفند که اگرچه معنای واحدی دارند اما هیچیک مشتق از دیگری نیست زیرا از دو ماده مختلف گرفته شدهاند و حذف، تغییر و حلاف اصل است (المصباح المنير، ج2، ص26 ) و سپس ذیل ماده «نوس» مطلب را شرح میدهد که در ادامه مطلب وی خواهد آمد.
▪️همچنین عسکری ابتدا قول رایج را چنین توضیح میدهد که اصل «الناس»، «الأناس» بوده که همزهاش برای تسهیل حذف شده و لام در نون ادغام شده شبیه «لکن أنا» که به صورت «لکنّا» (کهف/۳۸) بیان میشود؛ سپس به عنوان «قیل» همین قول کسايی را مطرح میکند و این گونه از این تفاوت دفاع میکند که اگر اصل «الناس»، «أناس» بود باید در تصغير آن «اُنَيْس» گفته میشد در حالی که «نُوَيس» گفته میشود
(الفروق في اللغة، ص268 ).
@yekaye
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/10201