eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 5️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» این آیه که می‌فرماید به این افراد، بگو شما ایمان نیاورده‌اید، چون ایمان در دلهایتان وارد نشده است، چگونه جمع می‌شود با آیه دیگری که فرمود به کسی که به شما سلام می‌دهد نگویید مؤمن نیستی: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» (نساء/94). 🌴الف. با توجه به اینکه ما از درون دلهای افراد خبر نداریم معلوم می‌شود که این دستوری که اینجا به پیامبر ص داده شده یک دستور شخصی است که با توجه به اینکه خداوند وی را از دلهای آنان افراد باخبر کرده، می‌توانستند این را خطاب به افرادی بگویند. یعنی این آیه سوره حجرات وظیفه پیامبر ص را تعیین می‌کند و آیه سوره نساء وظیفه ما را. ▪️تبصره: ▫️اگر اشکال شود که اگر این آیه فقط وظیفه پیامبر ص را تعیین می‌کند آمدنش در قرآن چه فایده‌ای برای ما دارد؛ و آیا لازمه این ادعا آن نیست که دیگر قرآن از جهان‌شمولی بیفتد و ناظر به مخاطب خاص شود؟ ▫️پاسخ این است که بیان حکم و تکلیف شرعی، تنها یکی از کارکردهای آیات قرآن است نه کارکرد انحصاری آنها. بسیاری از اوقات حکم شرعی‌ای که در قرآن آمده ناظر به شخص پیامبر است (شبیه آیاتی که تکلیف خاصی را برای پیامبر ص مطرح می‌کند، مانند وجوب نماز شب بر ایشان (اسراء/۷۹) و یا حکم جواز ازدواج پیامبر ص با زنی بدون مهریه (احزاب/۵۰) )، ویا شخصی دیگر (مانند بسیاری از احکامی که در قصص قرآنی آمده، مثلا تکالیفی که حضرت موسی ع در دیدار با حضرت خضر بدانها موظف شد)، اما دانستن آن اطلاعات فراوان دیگری را در اختیار ما قرار می‌دهد، که اتفاقا از باب همین نکات بوده که خداوند بدان حکم اشاره کرده است. در اینجا نیز خداوند از بیان این وظیفه شرعی پیامبر ص می‌خواهد ما را متوجه نکات متعددی کند که در تدبرهای دیگر اشاره شد (مانند اینکه حواسمان باشد که در جامعه افرادی هستند که ادعای ایمان دارند اما هنوز ایمان در دلشان وارد نشده، و ...). 🌴ب. آیه سوره حجرات به نحوی این سخن را توصیه می‌کند که جهت‌گیری و خروجی‌اش رشد ایمانی افراد است، تعبیر مذکور به نحوی است که به وی هشداری می‌دهد تا خود را ارتقاء دهد، چرا که با آوردن حرف «لما» (وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ) تذکر داد که این مؤمن نبودن شما موقتی است و انتظار می‌رود تلاش کنید تا در زمره مؤمنان قرار بگیرید؛ اما در آیه سوره نساء، استفاده از آن تعبیر توسط آن افراد که مورد نهی خداوند واقع شدند، در راستای دنیاطلبی و و با جهت‌گیری منفعت‌طلبی بوده است، چنانکه عبارت قبل و بعد آیه مذکور بخوبی این را نشان می‌دهد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرا: اى كسانى كه ايمان آورده‏اند! هنگامى كه در راه خدا گام مى‏زنيد [به سفرى مى‏رويد]، تحقيق كنيد! و به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى‏كند نگوييد: «مؤمن نيستى» در حالی که درصدد سرمايه ناپايدار دنيا باشید؛ زيرا غنيمتهاى فراوان نزد خداست. شما قبلًا چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منّت نهاد. پس، تحقيق كنيد! که خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.» (نساء/۹۴). به تعبیر دیگر، تفاوت این دو دستور شبیه آن است که به شخص آدمکش می‌گویند «از چاقو استفاده نکن»، و به جراح می‌گویند «از چاقو استفاده کن». 🌴ج. ... @yekaye
. 6️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» تعبیر «ولکن» دلالت بر یک جمله محذوف دارد؛ یعنی اصل کلام این طور بوده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا فلا تقولوا آمنا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا: اعراب گفتند ایمان آوردیم بگو شما ایمان نیاوردید؛ پس نگویید ایمان آوریم، بلکه بگویید اسلام آوردیم». چرا این عبارت (فلا تقولوا آمنا) حذف شده است؟ 🌴الف. چون سیاق بر آن دلالت دارد (یعنی مخاطب با همین مقدار متوجه مراد گوینده می‌شود) و اقتضای بلاغت در کلام، رعایت مختصر و مفید بودن است. 🌴ب. این نوعی ارشاد و تأدیب است؛ گویی خداوند خواسته حرمت آنان را نگه دارد و صریحا آنان را نهی نکرده بلکه صرفا به آنها یاد داده که چگونه سخن بگویید که ادعایتان دروغ نباشد؛ یعنی اگر می‌خواهید ادعایی کنید هنوز که مطمئن نیستید ایمان در دل شما وارد شده باشد عنوان عامی را ادعا کنید که مؤمن باشید یا نباشید حتما بر شما صدق کند 📚مفاتيح الغيب، ج‏28، ص116 🌴ج. ... @yekaye
. 7️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» چرا با اینکه ابتدا فرموده بود که «بگو ایمان نیاوردید»، دوباره فرمود: «هنوز ایمان در دل شما وارد نشده است»؟ آیا این تکرار نیست؟ چه فایده‌ای دارد؟ 🌴الف. این تکرار نیست: 🌿الف.۱. زیرا تعبیر دوم با حرف «لمّا: هنوز» آمده که دلالت بر انتظار می‌کند؛ یعنی شما ایمان نیاوردید با اینکه از شما انتظار می‌رفت ایمان بیاورید (الميزان، ج‏18، ص328 ). در واقع تعبیر «لما» (= هنوز رخ نداده)، نقطه مقابل «قد» (قطعا رخ داده) است؛ و می‌خواهد بفرماید اینکه ما گفتیم ایمان ندارید نه اینکه اصلا در مسیر نیستید؛ ‌بلکه فعلا گامی برداشته‌اید و ایمان ضعیفی دارید اما هنوز ایمان حقیقی به قلبتان وارد نشده است (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏28، ص116 ). 🌿الف.۲. این پاسخ به سوال مقدر است. یعنی آنان ممکن است فرق ایمان و اسلام را متوجه نباشند و وقتی به آنان گفته شود «ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید اسلام آوردیم»، بگویند: چه فرقی دارد، وقتی ما مسلمان شدیم یعنی ایمان آوردیم»؛ و ادامه آیه دارد چرایی ایمان نیاوردن آنان را تبیین می‌کند و می‌فرماید آن اسلام است که همین ابراز زبانی است، اما ایمان جایش در قلب است و هنوز ایمان در دلهایتان وارد داخل نشده است (مفاتيح الغيب، ج‏28، ص116 ). 🌿الف.۳. اینها دو مطلب کاملا مستقلند: چرا که اولی را با فعل خودشان (لَمْ تُؤْمِنُوا) و دومی را با تعبیری که گویی فعل شخص دیگری است (لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ) تعبیر کرد. چه‌بسا می‌خواهد انواع نحوه‌های حصول ایمان را نفی کند؛ یعنی بگوید: نه خودتان چنان کرده‌اید که بگوییم ایمان آوردید، و نه مورد افاضه و عنایت خاصی واقع شده‌اید که بگوییم ایمان در دل شما وارد شده است (مفاتيح الغيب، ج‏28، ص116 ). 🌿الف.۴. ... 🌴ب. این تکرار است؛ ولی تکرار بی‌فایده نیست؛ و فایده‌اش در این است که: 🌿ب.۱. مساله را تثبیت می‌کند. یعنی این طور نیست که با قبول اینکه شما اسلام آورده‌اید، از ادعای اولمان که گفتیم ایمان نیاوردید دست برداشتیم. خیر؛ تاکید و اصرار داریم که شما هنوز ایمان نیاورده‌اید. 🌿ب.۲. ... @yekaye
. 8️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ» از اینکه عده‌ای درباره خودشان چنان گفتند و خداوند چنین تصحیح کرد، می‌آموزیم که در مواجه با ادعاهای دیگران: 🔹الف. به هر ادّعا و شعارى گوش ندهيم (تفسير نور، ج‏9، ص197). 🔹ب. ادّعاهاى نابجا را مهار كنيم: «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا» (همان). 🔹ج. [از افراد بخواهیم که] هر كس حريم خود را حفظ كند و بيش از آنچه هست خود را مطرح نكند: «وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» (همان). 🔹د. با مدّعيان كمال بايد به گونه‏اى سخن بگوییم كه از رسيدن به كمال نااميد نشوند: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» (همان). 🔹ه. توجه کنیم که همین افراد، که درباره خود بیش از آنچه بودند ادعا کردند، اگر اهل اطاعت از خدا و رسول باشند، ثمره اعمال خود را بی‌کم‌وکاست برداشت می‌کنند. 🔹و. ... 🤔در واقع این آیه از ما می‌خواهد که در مواجهه با افراد عدالت و انصاف را رعایت کنیم: اگر کسی ادعایی بیش از آنچه هست مطرح کرد در عین حال که وی را متوجه کنیم که ادعایش گزاف بوده، اما همان مقداری که می‌توان ادعا کند را جدی بگیریم؛ و به بهانه آن ادعای نادرست تمام اعمال وی را هدر رفته قلمداد نکنیم. @yekaye
. 9️⃣ «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا ... وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ، وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...» راه رسيدن به ايمان، اطاعتِ عملى است، نه [صرف] ادّعاى زبانى (تفسير نور، ج‏9، ص197). @yekaye
. 🔟 «إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ» چرا اینجا درباره کارهای خوب این افرادی که هنوز ایمان به دلشان وارد نشده، نفرمود: «اگر هر کاری انجام دهید خدا از آن کم نمی‌کند» [یعنی شبیه آیه «أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى» (آل عمران/۱۹۵)] و یا نفرمود: «اگر کسی کار خوبی انجام دهد ویا نیکوکار باشد خدا آن را ضایع نمی‌کند» [شبیه آیه: «إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» (کهف/30)؛ و یا آیه: «إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ» (توبه/120، هود/۱۱۵، یوسف/۹۰)]؛ بلکه از تعبیر اطاعت از خدا و رسول استفاده کرد؟ ظاهرا این آیه می‌خواهد نشان دهد عملی واقعا اخلاقی و ارزشمند است و آثارش آن اندازه حقیقی‌ای هست که تا قیامت باقی بماند، که بر اساس اطاعت از خدا و اطاعت از دین او باشد، نه مبتنی بر یک اخلاق سکولار و دنیاگرا. به تعبیر دیگر، حتی اگر ایمان در دل کسی وارد نشده باشد، دست کم باید عملش بر اساس اطاعت از خدا و رسول باشد تا واقعا برایش بماند و کارساز باشد. 📝نکته : تاملی درباره امروزه عده‌ای طرفدار اخلاق سکولارند، یعنی اخلاق منهای قبول خدا و دین الهی. بر اخلاق سکولار دست کم دو نقد اساسی وارد است: 🔻یکی اینکه این اخلاق بی‌توجیه و غیرمنطقی است؛ زیرا مبنای اینکه عملی به لحاظ اخلاقی ارزشمند باشد این است که انسان واقعا ارزشی برتر از حیوان داشته باشد؛ و هر مبنایی که خداوند را از تحلیل وجود انسان کنار بگذارد هیچ گونه تبیینی از ارزشمندی برتر انسان نمی‌تواند ارائه دهد؛ این مساله بقدری بنیادین و اساسی است که کانت (فیلسوف معروف مدرنیته، که بر این باور بود که با استدلال‌های عقل نظری نمی‌توان خدا را اثبات کرد)، وجود خدا را به عنوان پیش‌فرض عقل عملی پذیرفت و نشان داد که تنها راه توجیه عمل اخلاقی، مفروض دانستن وجود خداوند است. 🔻دوم اینکه این اخلاق بی‌پشتوانه است و ضمانت اجرا ندارد؛ زیرا اخلاق زمانی واقعا پشتوانه دارد که بتواند در شرایط بحرانی انسان را به خویشتن‌داری بکشاند، نه در شرایط عادی. در واقع، بسیاری از انسانها به خاطر احساسات، جلب نظر دیگران، و ... ممکن است دست به عملِ ظاهرا اخلاقی بزنند، اما یک مبنای اخلاقی زمانی ضمانت اجرا دارد که در شرایط سخت و زمانی که توجیه احساساتی و منفعت‌طلبانه‌ای در کار نیست بتواند شخص را به رعایت اخلاق ملزم سازد. 🔸تبصره: در همان چند آیه‌ای هم که اشاره شد اگر قبل و بعدش را توجه کنیم می‌بینیم هم که در آنها باورمندی به خدا برای شخصی که عمل انجام می دهد مفروض است: آیه اول (من عمل هيچ عمل‏كننده‏اى از شما را ضايع نخواهم کرد) پاسخ خداوند به کسانی است که در حال ذکر و مناجات با پروردگارشان هستند و نگران عاقبت خویش‌اند؛ عبارت قبل از آيه دوم هم صریحا نشان می‌دهد که مقام سخن درباره مؤمنان است: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً: همانا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، قطعا ما پاداش کسی که کاری را نیکو انجام داده باشد ضایع نمی کنیم» (کهف/30)؛ و عبارت «قطعا خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌کند»، در سوره توبه، ناظر به کسانی است که در راه خدا سختی‌ها را تحمل می‌کنند؛ در سوره هود خطاب به پیامبر ص است و با تعبیر «وَ اصْبِر» شروع می شود؛ و در سوره یوسف هم با تعبیر «إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ف‍ : همانا کسی که تقوا پیشه کند و صبر کن پس ...» آغاز می‌شود، که کلمه تقوا بخوبی دلالت بر جهت گیری الهی عامل دارد. @yekaye
. 1️⃣1️⃣ «إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» با توجه به اینکه اطاعت پیامبر ص در راستای اطاعت خداست، چرا هم از اطاعت خدا سخن گفت و هم از اطاعت پیامبر ص؟ 🌴الف. چه‌بسا اطاعت خدا توجه دهنده به بُعدِ اخلاص عمل است، و اطاعت از پیامبر ص توجه‌دهنده به ضرورت انطباق عمل با شریعت 📚اقتباس از الميزان، ج‏18، ص329 به تعبیر دیگر این دو در کنار هم ضرورت وجود هم حسن فاعلی و هم حسن فعلی برای خوب بودن عمل را نشان می دهد. 🌴ب. [چه‌بسا بدین طریق و] با توجه به اینکه اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله [بدون هیچ قید و شرطی] در كنار اطاعت از خدا آمده است؛ می‌خواهد عصمت‏ پيامبر ص را نشان دهد كه بايد او را بدون چون وچرا اطاعت كرد 📚تفسير نور، ج‏9، ص197 🌴ج. شاید می‌خواهد تصویر نادرستی که در ذهن برخی از افراد از اطاعت از خدا وجود دارد (که فکر می‌کنند بدون مراجعه به پیامبر ص می‌توان از خدا اطاعت کرد) را تخطئه کند؛ یعنی همان منطقی که با تعبیر «حسبنا کتاب الله»، احتمال هذیان‌گویی را به پیامبر ص نسبت داد و مانع شد پیامبر مهمترین وصیت خدا را بیان فرماید. 🔖توضیح این واقعه مستند به منابع معتبر شیعه و سنی، در قسمت احادیث آیه ۲ همین سوره با عنوان «مصداق فاجعه‌آمیز صدا بلند کردن بر سر پیامبر در تاریخ» بیان شد: 🌐 https://yekaye.ir/al-hujurat-49-02/ 📝نکته : ❗️ قبول خدا در عین انکار نبوت مساله‌ای است که در جهان سابقه داشته است و بسیاری از بحثهای مربوط به نبوت و ضرورت آن – که در درک جایگاه و موقعیت شریعت در زندگی بسیار مفید است – در خلال همین بحث‌ها مطرح شده است؛ از جمله اینها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: ➖وقوع این باور (قبول خدا و انکار پیامبر) را می‌توان تا زمان حضرت موسی ع ردیابی کرد؛ چنانکه در یک نقل تاریخی، وقتی امیرالمؤمنین ع با گروهی مواجه می‌شود که روزه‌خواری کردند و در برابر اعتراض حضرت، مدعی شدند که خدا را قبول دارند اما پیامبر اسلام ص [و در واقع، نبوت] را قبول ندارند، و حضرت آنها را به هلاکت رساند، یکی از علمای یهودی بر این اقدام حضرت خرده گرفت و ایشان به وی خبر داد که در زمان یوشع بن نون (جانشین حضرت موسی ع) نیز شبیه همین ادعا رخ داده و وی نیز همین مجازات را اعمال کرده؛ و آن یهودی بدین واقعه اعتراف کرد 📚الكافي، ج‏4، ص181 ➖موضع‌گیری کسانی که بعد از پیامبر اکرم و با شعار «حسبنا کتاب الله» سقیفه را رقم زدند نیز می‌توان در همین راستا ارزیابی کرد. اینان اگرچه در ظاهر نبوت را انکار نکردند اما در عمل بین اطاعت از خدا و رسولش تفکیک می‌کردند و برخلاف دستور صریح این آیه، اولی را لازم و دومی را غیرضروری می‌شمردند و نظر خود را بر دستورات پیامبر ص ترجیح می‌دادند؛ که این واقعه به کنار گذاشتن دستور پیامبر ص در خصوص جانشینی امیرالمؤمنین ع ختم نشد؛ بلکه در ادامه دستور پیامبر ص در مورد اعطای فدک به حضرت زهرا س را زیرپا گذاشتند و بعدها چنانکه خودشان اذعان نمودند برخی دستورات را با اینکه زمان پیامبر ص و توسط خود ایشان حلال شمرده شده بود (متعه زنان و متعه حج) را حرام اعلام کردند 📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏1، ص182 و بقدری این مخالفتهای این جماعت با دستورات پیامبر ص زیاد بود که حضرت امیر ع در نامه‌ای به مردم مصر برایشان توضیح داد که مهمترین علت اینکه حکومت را قبول کردم این بود که دیدم سفیهان و فاجران عهده‌دار امور این مردم شده‌اند و دارند شریعت حضرت محمد ص را نابود می‌کنند 📚نهج‌البلاغه، خطبه۶۲ و در یکی از خطبه‌های اواخر عمرشان ریشه بسیاری از مشکلاتی را که در مسیر حکومت‌داریشان وجود داشت این برشمردند که: «قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالًا خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ ص مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِه: حاکمان پیش از من اعمالی انجام دادند که در آنها با رسول الله ص مخالفت کردند و در این مخالفتشان تعمد داشتند که عهد وی را بشکنند و سنت او را تغییر دهند 📚الكافي، ج‏8، ص59 @yekaye 👇ادامه مطلب👉
ادامه تدبر ۱۱ (نکته : ) ➖غیر از این موارد، در جهان اسلام ظاهرا ما کسی که این گونه باوری داشته باشد نداریم؛ فقط چنین تهمتی در قرن اخیر به زکریای رازی زده شده است؛ که این تهمتی بیش نیست زیرا در آثار باقیمانده از وی نه‌تنها هیچ شاهدی بر این مدعا یافت نمی‌شود، بلکه استنادات وی به قرآن و احادیث، نشان می‌دهد وی اینها را قبول داشته است. (ریشه این تهمت هم ظاهرا نقل برخی از ظاهرگرایان درباره وی است؛ که احتمالا این به خاطر برخی مواضع فلسفی وی باشد، نه باور خود زکریای رازی؛ همان طور که ابن‌سینا را هم که قطعا مسلمان است به خاطر برخی باورهای فلسفی‌اش تکفیر کردند). البته بعد از گسترش اسلام به هند، مسلمانان با عده‌ای از برهمنان مواجه شدند که ظاهرا چنین موضعی داشتند و احتجاجات علمای اسلام در کتب کلامی خویش (اعم از شیعه و سنی) با آنان در این زمینه فراوان است. ➖در غرب بعد از رنسانس (بویژه از حوالی قرن ۱۷ میلادی، هرچند که برخی سابقه این را به آثار ارسطو و امثالهم برمی‌گردانند) جریانی شکل گرفت به نام «الهیات عقلی» (که به نام «الهیات طبیعی» هم معروف است) که خود را در مقابل «الهیات وحیانی» معرفی می‌کرد (برخلاف جهان اسلام، که الهیات عقلی همواره دوشادوش دینداری حرکت می‌کرد) و مدعی بود که خداوند را قبول دارد؛ اما ارسال وحی از جانب خداوند (و لذا شریعت الهی) را منکر بود. ➖به نظر می‌رسد امروزه جریانهای «معنویت بدون دین» نیز دقیقا پا جای پای همین جریانات می‌گذارند و پاسخ بسیاری از شبهاتی را که اینان امروزه مطرح می‌کنند براحتی می‌توان با مراجعه به کتب کلامی و پاسخهایی که علمای اسلام به برهمنان داده‌اند پیدا کرد. @yekaye
. 2️⃣1️⃣ «إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ» مقصود از اینکه «از اعمال شما چیزی نمی‌کاهد» چیست؟ مگر قرار است از عمل کسی چیزی کاسته شود که اینجا در خصوص این افراد نفی می‌کند؟ به این سوال از دو منظر مختلف دو جواب کاملا مقابل هم می‌توان داد: 🌴الف. خبر؛ قرار نیست از عمل کسی چیزی کم شود؛ بلکه شاید مقصود از این کاستن، کاستن از فضل است نه از اصل عمل؛ یعنی اگر علی‌رغم این ضعف ایمانی‌تان کار نییک انجام دهید ما پاداش متناسبی که انتظار دارید به شما می‌دهیم. شبیه اینکه کسی خدمت پادشاهی میوه گوارایی هدیه بدهد و اگر آن پادشاه فقط به اندازه قیمت آن میوه به وی پاداش بدهد، خواهند گفت: چه کم داد؟! اینجا کم بودن ناظر به تساوی جزا با عمل نیست. اینجا هم چه‌بسا می‌خواهد بفرماید گمان نکنید که چون شما از ایمان کم دارید ما هم در جزای عمل برای شما به اقتضای فضل خود رفتار نمی‌کنیم و برایتان کم می‌گذاریم 📚مفاتيح الغيب، ج‏28، ص117 🌴ب. بله؛ نه‌تنها قرار است از عمل برخی کم شود، بلکه قرار است برخی کل اعمالشان نیست و نابود شود که این همان مساله حبط اعمال است؛ و می‌خواهد به آنان اطمینان دهد که صرف اینکه هنوز ایمان به قلب شما وارد نشده است نه‌تنها منجر به حبط اعمالتان نمی‌شود، بلکه در صورتی که از خدا و رسولش اطاعت کنید حتی منجر به کاستن از اعمالتان هم نخواهد شد 🔖(توضیح بیشتر در تدبر بعد). @yekaye
. 3️⃣1️⃣ «إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ» از اینکه می‌فرماید «اگر اطاعت کنید از اعمالتان نمی‌کاهد»، بر اساس قواعد منطقی نمی‌توان نتیجه گرفت که اگر کسی اطاعت نکند حتما از اعمالش کاسته می‌شود (زیرا از دو گزاره «P ،آنگاه نقیض Q» و «نقیضP»، منطقا نمی‌توان به نتیجه «Q» رسید؛ و اگر کسی چنین نتیجه‌گیری کند مرتکب مغالطه «رفع مقدم» شده است)؛ اما این نتیجه را می‌توان گرفت که اولا این فرض محتمل است که کسی یافت شود که از اعمالش کاسته شود (وگرنه این شرط لغو بود)؛ و ثانیا اگر کسی یافت شد که از اعمالش کاسته شود وی حتما از خدا و رسولش اطاعت نکرده است (چون از دو گزاره «P ،آنگاه نقیضQ» و «نقیضQ»، منطقا می‌توان به نتیجه «P» رسید). به تعبیر ساده‌تر، این آیه اولا دلالت دارد که علی‌القاعده کسانی وجود دارند که از اعمالشان کاسته می‌شود. و ثانیا چنین نیست که اینان صرفا به خاطر ایمان نداشتن (یا اموری همچون گناه و انجام ندادن یک وظیفه شرعی یا عقلی) به چنین حال و روزی رسیده باشند؛ بلکه حتما کسانی‌اند که در جایی در مقابل خدا و رسولش ایستاده‌اند. در واقع، این آیه به این سوال که «آیا اینکه از اعمال برخی از افراد کاسته شود، خلاف عدالت نیست؟»، پاسخ می‌دهد که: خیر؛ زیرا این گونه نیست که خداوند به صورت دلبخواهی و بی‌دلیل از اعمال کسی بکاهد؛ بلکه از اعمال کسی می‌کاهد که وی در مقابل خدا و رسولش بایستد؛ و در آیات دیگر توضیح داد که آثار شوم این ایستادن در برابر خدا و رسولش در وجود شخص چنان عمیق است که نه‌تنها از اعمال آنان می‌کاهد، بلکه کل اعمال آنان را نیست و نابود می‌کند؛ که این همان مساله حبط اعمال است که در آیه ۲ همین سوره درباره‌اش مفصل بحث شد و تبیین شد که چرا حبط عمل، نه‌تنها مخالف عدالت نیست، بلکه اساسا اقتضای عدالت و تجسم اعمال در معنای دقیق و عمیقش است: 🔖جلسه ۱۰۶۷، تدبر۶ 🌐https://yekaye.ir/al-hujurat-49-02/ @yekaye
. 4️⃣1️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ» با اینکه درباره کسانی که صرفا مسلمانند و ایمان به دلشان وارد نشده اما ادعای ایمان می‌کنند، تذکر داد که ادعایی بیش از آنچه هستید نکنید، اما نفرمود با این ادعای گزاف در دینداری، اعمالشان هم نابود می‌شود؛ بلکه فرمود علی‌رغم این ادعای ناصواب، اگر عمل خوبی انجام دهند، [ثمره] آن را بی‌کم‌وکاست دریافت می‌کنند. اما در اوایل همین سوره درباره کسانی که صدایشان را فوق صدای پیامبر ص می‌برند و با ایشان با صدای بلند سخن می‌گویند، – علی‌رغم اینکه آنان را با تعبیر «کسانی که ایمان آورده‌اند» خطاب کرد- فرمود که این کارشان، اعمالشان را نیست و نابود می‌کند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ» (حجرات/2). البته در ذیل همین آیه بحثی درباره حبط اعمال در قرآن مطرح شد (جلسه ۱۰۶۷، تدبر۶ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-02/) و دیدیم که حبط عمل عمدتا ناظر به کسانی است که یا ایمان واقعی ندارند (مثلا: أُولئِكَ لَمْ یؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ ؛ احزاب/19)، یا اگر هم ایمان داشته‌اند آن را از دست داده‌اند (مثلا: وَ مَنْ یرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دینِهِ فَیمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، بقره/217؛ وَ مَنْ یكْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ، مائده/5). 📝ثمره در حوزه ظاهرا می‌توان نتیجه گرفت: کسی ایمان نیاورده است و اسلام آوردنش هنوز در حد ظاهری است، اگر از خدا و رسولش اطاعت کند، اعمالش همچنان اثر دارد و چیزی از آنها کم نمی‌شود؛ اما اگر کسی ایمان هم آورده باشد، در صورتی که در مقابل خدا و رسول بایستد حتی در حد بلند کردن صدا، همگی اعمالش پوچ و نابود می‌شود. این نکته در ارتباطات انسانی در جامعه بسیار مهم است: معیار اینکه عمل افراد پذیرفته می‌شود، این نیست که گناهی از آنان سر نزند (چرا که اگر چنین بود غیرمعصومین عمل کسی پذیرفته نمی‌شد)، بلکه این است که اهل اطاعت از خدا و رسول باشند و از ایستادن در برابر خداوند و شریعت وی بپرهیزند. کسانی که گناهی از آنان سر می‌زند، اگرچه از دستور خداوند و پیامبرش (یعنی دستورات الهی که در شریعت آمده) تخطی کرده‌اند، اما فقط همین اقدام، برایشان گناه محسوب می‌شود؛ یعنی اگر توبه کنند همین هم بخشیده می‌شود، و حتی اگر توبه نکنند و از آنان شفاعت هم نشود، پس از اینکه عذاب متناسب با عملشان را چشیدند راهی بهشت می‌شوند. اما کسانی که در برابر دستورات خداوند و پیامبرش (یعنی دستورات الهی که در شریعت آمده) می‌ایستند، آنها را زیر سوال می‌برند و می‌خواهند صدای آنها فوق صدای پیامبر شنیده شود، (حتی اگر خودشان آن تخلف را مرتکب نشوند) همه اعمالشان نابود می‌شود، و کسی که تمام اعمالش حبط و نابود شود و هیچ عمل خوبی در نامه اعمالش نماند، قطعا جهنمی خواهد شد. در واقع، چنانکه در هماجا توضیح دادیم این موضع‌گیری چنان در عمق وجود آنان اثرگذار است که همه اعمال وی را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد. @yekaye