.
1️⃣«أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»
در نکات ادبی اشاره شد که کلمه «اسْتَغْنى» به معنای طلب بینیازی کردن است که تدریجا در خصوص خود بینیاز شدن (بویژه به لحاظ مالی، یعنی) و ثروتمند بودن و احساس بینیازی کردن به کار رفته است.
درباره اینکه مقصود از آن در این آیه چیست دیدگاههای مختلفی بیان شده است:
🌴الف. کسی که در میان قوم خود جایگاهی دارد و به لحاظ مالی ثروتمند و مستغنی است (مجمع البيان، ج10، ص664 ).
✅تبصره:
برخی از علمای اهل سنت که مخاطب این آیه را پیامبر ص قلمداد کردهاند با این معنا بشدت مخالفاند؛ زیرا میگویند زندگی پیامبر ص نشان میدهد که ایشان کسی نبوده است که فردی را به خاطر ثروتمند بودنش مورد احترام ویژه قرار دهد (مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
حق این است که اگر واقعا مخاطب این آیه را پیامبر ص بدانیم این تحلیل درست است؛ اما چنانکه قبلا توضیح داده شد نمیتوان مخاطب را پیامبر ص دانست، زیرا به فرض که این آیه را توجیه کنیم، تطبیق آیات ۸ تا ۱۰ بر پیامبر که ناظر به بیاعتنایی نسبت به کسی است که دنبال هدایت است چگونه توجیه شود؟!
🌴ب. کسی که خود را بینیاز از خدا ویا هدایت شدن میبیند و احساس نیاز نمیکند که به پیامبر ص و دین الهی مراجعه کند (عطاء و کلبی، به نقل از مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
✅تبصره:
این معنا که در میان اهل سنت بسیار رواج دارد و البته معنای درستی هم هست، میتواند امتدادی برای زمان بعد از پیامبر ص نیز داشته باشد؛ یعنی اشاره به کسی که خود را از دین الهی بینیاز میبیند، هم میتواند شامل کسانی باشد که نسبت به اصل نبوت و ارسال پیام الهی احساس بینیازی میکنند، و هم ناظر به کسانی که نسبت به اصل امامت و مفسر حقیقی و معصوم وحی احساس بینیازی میکنند؛ و مذمت این آیه همان طور که شامل گروه اول میشود شامل گروه دوم نیز هست (حدیث۱).
🌴ج. میتواند تلفیقی از هر دو مطلب فوق باشد، یعنی کسی که به لحاظ مالی ثروتمند است و احساس بینیازی میکند و لازمهاش یک نحوه ریاست و بزرگی در دیگران مردم و استکبار ورزیدن از پیروی حق است (الميزان، ج20، ص200 )؛
یا به تعبیر دیگر، شخصی است که در اثر ثروت زياد، گرفتار غرور شده و به این جهت احساس میکند که نیازی به هدایت و شنیدن سخن حق ندارد (تفسير نور، ج10، ص384 ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
@yekaye
#عبس_5
.
2️⃣ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»
با توجه به اینکه جمله «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى» در مقام انتقاد است، میتوان نتیجه گرفت:
احساس بىنيازى کردن محكوم است
📚تفسير نور، ج10، ص384
و از احادیث معلوم میشود که نهتنها احساس بینیازیای که به خاطر کثرت مال و ثروت برای شخص حاصل شود (احادیث ۲ تا ۶)، بلکه هر چیزی ما سوی الله که در انسان احساس بینیازی رقم بزند مذموم (حدیث۳.الف) و فتنهای برای انسان است (حدیث۷)، حتی اگر آن چیز عقل باشد (جالب است که امیرالمومنین ع در همان حدیثی که علم را بهترین گنج و عقل را بهترین زینت برشمرده، تذکر داده که همینها اگر احساس بینیازی را در انسان رقم بزنند و انسان به علم و عقل خویش مغرور شود مایه هلاکتند، حدیث۸).
@yekaye
#عبس_5
هدایت شده از حسین سوزنچی
🏴عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ علیهالسلام وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهمالسلام🏴
@souzanchi
هدایت شده از هیات عاشقان مهدی (عج) شاهرود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
خوش شانسی و بدشانسی
شیعیان
سخنرانی حجت الاسلام
#حسین_سوزنچی
مراسم محرم-تیرماه ۱۴۰۲
هیات عاشقان مهدی (عج)
✅ @asheghanmahdi_ir
🔹تصَدَّى
◾️درباره اینکه ماده اصلی این کلمه «صدی» باشد یا «صدد» بین اهل لغت اختلاف است. در واقع در قرآن کریم دو کلمه داریم که ظاهر آنها از ماده «صدی» است؛ یکی کلمه «تصدی» در همین آیه، و دیگری کلمه «تصدیة» در آیه «وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً» (انفال/35).
▪️اگر از ماده «صدی» باشد این ماده بقدری معانی متعددی به کار رفته است (مثلا کلمه «صَدَی» هم به معنای جغد مذکر است، هم به معنای مغز (دماغ) است؛ و هم برای مردی که اموالش را درست و بجا مدیریت میکند به کار میرود و میگویند فلانی «صَدَى مالٍ» است؛ و هم به معنای عطش و تشنگی است؛ و صوادی به درختان نخل بلند گویند و «تصدی» چیزی به معنای مشرف شدن بر آن برای نظارت بر آن است؛ و «تصدية» به معنای سوت زدن به کمک دو دست است) که همین باعث شده برخی از بازگرداندن آن به یک اصل واحد اظهار عجز کنند.
📚معجم المقاييس اللغة، ج3، ص340-341
▪️برخی هم در خصوص این دو کلمه قرآنی اظهار نظر کرده و کوشیدهاند این دو را به یک معنا برگردانند و گفتهاند که «صدی» صوتی است که از هر مکان صیقلی منعکس میشود و برمیگردد؛ بر این اساس، «تصدیة» ایجاد هر صوتی است که شبیه چنین صوتی باشد؛ و «تصدی» هم به معنای در قبال چیزی قرار گرفتن است همان گونه که «صُدی» بر یک نحوه تقابل دلالت دارد.
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص481
و یا گفتهاند «متصدی کسی شدن» به معنای پیروی کردن از صدا و صوت اوست.
📚المحيط في اللغة، ج8، ص169
▪️برخی هم خواستهاند یک اصل واحد برای همه اینها بیایند و گفتهاند که آن عبارت است از هر گونه تظاهر کردنی که با سخن یا صوت یا عمل یا سوت زدن یا بلند و رفیع بودن یا مشرف شدن یا متعرض کسی شدن یا انعکاس صوت حاصل شود و ارتباط ماده «صدی»و «صدد» و «صدأ» را صرفا در اشتقاق اکبر قبول کردهاند.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص219
و یا برخی در خصوص ارتباط ماده با معنای عطش گفتهاند: تصدی متعرض شدن و پرداختن به چیزی است چنانکه شخص عطشناک سراغ آب میرود
📚مجمع البيان، ج10، ص663
◾️اما آن گونه که زبیدی روایت کرده، بسیاری از قدما همچون ابن سکیت و ابوعبید و ابن سیده و سیبویه و ... این را از ماده «صدد» دانستهاند، از این باب که تبدل یک حرف مشدد به حرف «ی» در زبان عربی را امری متداول معرفی کردهاند و گفتهاند اصلا دو کلمه »تصدید» و «تصدد» به ترتیب به معنای سوت زدن و متعرض چیزی شدن است و این دو به صورت «تصدیه» و «تصدی» در آمده است؛ و فقط در میان قدما از أَبو جعفر رسْتُمي نقل شده که «تصدیه» از کلمه «صَدی» به معنای صوت گرفته شده و از این کلمه فعلی در زبان عربی به کار نرفته است.
📚تاج العروس من جواهر القاموس، ج5، ص53
▪️در مورد کلمه «تصدی» برخی گفتهاند همین که به باب تفعل رفته دلالت بر اختیار فعل و مطاوعه دارد، یعنی تو با تمایل و رغبت به پرداختن به کار او اهتمام میورزی.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص220
📿چنانکه اشاره شد اگر ماده «صدی» را مستقل از «صدد» حساب کنیم از این ماده تنها همین دو بار در قرآن کریم استفاده شده است.
📖اختلاف قرائت
▪️این کلمه در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و برخی قراء عشره (یعقوب) و اربعه عشر (حسن و اعمش) و برخی قراءات غیرمشهور (ابورجاء و قتاده و أعرج و عیسی) به صورت «تَصَدَّى» قرائت شده است که اصل آن «تَتَصَدَّى» بوده که تاء آن حذف شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و برخی دیگر از قراء عشره (ابوجعفر) و اربعه عشر (ابن محیصن) و برخی قرائات غیرمشهور دیگر (زعفرانی ) به صورت «تَصَّدَّى» قرائت شده است، که در اینجا نیز اصل آن «تَتَصَدَّى» بوده ولی تاء آن به خاطر نزدیک بودن مخرج ادای حرف، به صاد تبدیل و در آن ادغام شده است؛
◾️و البته در قرائات غیرمشهور به صورتهای دیگری هم قرائت شده است:
▪️در قرائتی از أبي بن كعب و أبو جوزاء و عمرو بن دينار به همان صورت اصلی یعنی «تتصَدَّى» قرائت شده است؛
▪️در قرائتی از امام باقر ع و ابوجعفر یزید بن قعقاع به صورت مجهول یعنی «تُصَدّى» قرائت شده است؛ که به این معناست که چیزی تو را متصدی این امر کرد؛
▪️و در قرائت ابن مسعود وابن سميفع و جحدري به صورت فعل مجهول از ثلاثی مجرد: «تُصْدَى» قرائت شده است؛
▪️و در برخی روایات غیرمشهور از ابوعمرو (قاری بصره) (یعنی روایت عباس و خالد و نیز روایت صفراوی از طریق اهوازی) به صورت «تَصْدَى» قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۴-305
📚التبيان فى تفسير القرآن، ج10، ص267
📚مجمع البيان، ج10، ص662
▪️المغنی فی القراءات، ص۱۸۸۹
@yekaye
#عبس_6
🔹در ذیل آيه ۳ اشاره شد که اغلب مفسران آن آیه را محل وقوع صنعت التفات دانسته بودند.
اما در تدبر ۱ همان آیه بیان شد که وجهی که با سایر شواهد و قرائن بیرونی سازگارتر باشد این است که وقوع صنعت التفات را در این آیه (۶) بدانیم، نه آیه ۳.
@yekaye
#عبس_6
☀️۱) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
هیچ بندهای در میان امت من نیست که در راه خدا اندک لفطی در حق برادرش انجام دهد مگر اینکه خداوند از خادمان بهشت را به خدمت وی گمارد.
📚الكافي، ج2، ص206
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ نَصْرِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ الْهَيْثَمِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا فِي أُمَّتِي عَبْدٌ أَلْطَفَ أَخَاهُ فِي اللَّهِ بِشَيْءٍ مِنْ لُطْفٍ إِلَّا أَخْدَمَهُ اللَّهُ مِنْ خَدَمِ الْجَنَّةِ.
@yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که برادر مسلمانش نزد وی بیاید و وی او را اکرام کند همانا خداوند عز و جل را اکرام کرده است.
📚الكافي، ج2، ص206
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَأَكْرَمَهُ فَإِنَّمَا أَكْرَمَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
@yekaye
☀️۳) اسحاق بن عمار روایت کرده که امام صادق ع به من فرمود:
ای اسحاق! در حق اولیای من هرچه میتوانی نیکی کن؛ که هیچ مومنی به مومنی نیکی نکند و وی را یاری نرساند مگر اینکه سیلی به صورت ابلیس زند و دل وی را به جریحهدار سازد.
📚الكافي، ج2، ص207
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَدِيٍّ قَالَ أَمْلَى عَلَيَّ مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَحْسِنْ يَا إِسْحَاقُ إِلَى أَوْلِيَائِي مَا اسْتَطَعْتَ؛ فَمَا أَحْسَنَ مُؤْمِنٌ إِلَى مُؤْمِنٍ وَ لَا أَعَانَهُ إِلَّا خَمَشَ وَجْهَ إِبْلِيسَ وَ قَرَّحَ قَلْبَهُ.
@yekaye
☀️۴) الف. از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
کسی در یاری برای مسلمانش و اقدام کردن به رفع حاجت او بخل نورزد مگر اینکه خداوند وی را مبتلا کند به یاری کسی که بر او گناه کند و پاداشی دریافت نکند.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
کسی نسبت به یاری برای مسلمانش – که برای او بکوشد و حق برادری را بجا آورد – بیاعتنا نشود مگر اینکه مبتلا شود به یاری کسی که بر او گناه کند و پاداشی دریافت نکند.
📚الكافي، ج2، ص366
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ أَمِينٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مَنْ بَخِلَ بِمَعُونَةِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَ الْقِيَامِ لَهُ فِي حَاجَتِهِ إِلَّا ابْتُلِيَ بِمَعُونَةِ مَنْ يَأْثَمُ عَلَيْهِ وَ لَا يُؤْجَرُ.
☀️ب. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْخَطَّابِ بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَمْ يَدَعْ رَجُلٌ مَعُونَةَ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ حَتَّى يَسْعَى فِيهَا وَ يُوَاسِيَهُ إِلَّا ابْتُلِيَ بِمَعُونَةِ مَنْ يَأْثَمُ وَ لَا يُؤْجَرُ.
@yekaye
در قسمت اختلاف قرائات از تفاسیر شیعه و سنی ذکر شد که از این آیه قرائتی به صورت «فَأَنْتَ لَهُ تُصَدَّى» از امام باقر ع و دیگران روایت شده است (مثلا در میان شیعه، در تفسیر مرحوم طبرسی (مجمع البيان)؛ و در میان اهل سنت، در تفاسیر فخر رازی (مفاتيح الغيب) و زمخشری (الكشاف) و نیز در کتاب المغنی فی القراءات). ناظر به این قرائت روایت زیر قابل توجه است:
☀️۵) ابوبصیر از امام باقر این آیه را به این صورت روایت کرده است که: «اما کسی که بینیازی ورزید؛ پس تو خواسته شد که به او نپردازی؛ و کسی که با تلاش به سراغت میآمد و خشیت داشت؛ از تو خواسته شد که به او بیاعتنایی کنی.»
و امام ع بعد از این قرائت فرمودند:
این از آن مواردی است که تحریف شد.
📚القراءات (سیاری)، ص۱۷۲
خلف بن حماد عن أبی عبدالرحمن الحذاء (الأعرج) عن أبی بصیر عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله ... و بإسناده فی قوله:
«أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى؛ فَأَنْتَ لَهُ تُصَدَّى؛ وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى؛ وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى؛ وَ هُوَ يَخْشى؛ فَأَنْتَ عَنْهُ تُلَهَّى» قال:
هذا مما حرّف.
✅این روایت شرحی نیاز دارد که در تدبر ۱ بیان خواهد شد.
@yekaye
.
1️⃣ «فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى»
در این آیه خداوند دارد مخاطب خود را مواخذه میکند که خود را متصدی دعوت یک ثروتمندی کرده است که احساس نیازی به دین و تعالیم الهی نمیکرده است.
درباره اینکه مقصود از این کسی که مورد مواخذه واقع شده کیست قبلا اشاره شد که
▪️ در روایت شیعی از این واقعه، آن شخصی که اخم کرد و رویگردان شد شخصی از بنیامیه (عثمان) بود
▪️ولی در روایت سنی از این واقعه، آن شخص خود پیامبر ص بوده است؛
و
هر دو بر این باور بودند که از آیه ۳ به بعد از صنعت التفات استفاده شده است.
در ذیل آیه ۳، (تدبر۱ ) بیان شد که یک احتمال جدی این است که صنعت التفات در آيه ۶ (یعنی آیه حاضر) رخ داده باشد.
یعنی آن تعبیر غایب و مخاطب در آیات قبل در جای خود به کار رفته باشد (در گفتگوی خدا و پیامبرش، آن اموی که اخم کرده، شخص ثالث است و پیامبر ص مخاطب)، اما در این آیه صنعت التفات رخ داده باشد، و مقصود از خطاب از اینجا به بعد، نه پیامبر ص، بلکه آن شخص اموی (عثمان) باشد و در واقع مقصود از آیات این طور میشود: «[عثمان] اخم کرد و چهره درهمکشید؛ [از این] که آن نابینا پیش او آمد؛ و تو ای پیامبر، از کجا میدانی، شاید او پاکی پیشه کند؛ یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدهای دهد. اما کسی که بینیازی ورزید، پس تو ای عثمان به او اهتمام میورزی ... .»
💢چنانکه دیدیم مهمترین دلیل شیعه برای عدم پذیرش اینکه خطابهای مذکور به پیامبر ص باشد این بود که این گونه معرفی شخص پیامبر ص هم با متواترات تاریخی ناسازگار است و هم با آيات دیگری از قرآن که به توضیح شخصیت پیامبر ص پرداخته است.
🤔اما به نظر میرسد که اگر یکی از قراءات این آیه – که اتفاقا به امام باقر ع نیز منسوب است؛ و بسیاری از مفسران شیعی و سنی هم وجود این قرائت به روایت امام باقر ع و دیگران را پذیرفتهاند (مثلا در میان شیعه، در مرحوم طبرسی؛ و در میان اهل سنت، امثال فخر رازی و زمخشری) - را مبنای فهم آيه قرار دهیم شاید بتوان خطابهای مذکور را ناظر به شخص پیامبر دانست بدون اینکه مذمتی خطاب به پیامبر ص باشد.
در این قرائت هم فعل «تصدی» و هم فعل «تلهی» در آیه ۱۰ به صورت فعل مجهول (تُصَدّى؛ تُلَهّى) قرائت شده که در این صورت معنای آيات این است که: «اما کسی که بینیازی ورزید، پس تو خواسته شد که به او نپردازی و کسی که با تلاش به سراغت میآمد و خشیت داشت از تو خواسته شد که به او بیاعتنایی کنی.».
بدین ترتیب، این نکته در حالی که خطاب به شخص پیامبر است، اما اینکه پیامبر متصدی آن ثروتمند شود و به آن فقیر بیاعتنایی کند، فعلی نبوده که فاعلش پیامبر باشد، بلکه از پیامبر درخواست شده که چنین کند؛ و اتفاقا این هم با روایت شیعی از واقعه (که آن کس که اخم کرد و چهره درهم کشید پیامبر نبود) سازگار است و هم با اینکه از این خطابها معنایی برداشت نشود که با سیره متواتر نقل شده از پیامبر ص و سایر آیات قرآن در وصف پیامبر ص ناسازگار باشد.
جالب اینجاست که اگرچه در عموم کتب شیعه و سنی فقط از اصل این قرائت توسط امام باقر ع خبر دادهاند، اما چنانکه در حدیث ۵ گذشت در روایتی که در کتاب القراءات سیاری (از علمای شیعه) درباره این قرائت امام باقر ع ذکر شده، امام باقر ع عدم توجه به این قرائت را مصداق تحریف معرفی کرده است؛ یعنی چهبسا امام ع میخواهد توضیح دهد که چون بر اساس این قرائت آیه را تفسیر نکردند، بر اساس قراءات دیگر عملا تفسیری از این آیه را مبنا قرار دادند که این افعال کاملا خلاف دینداری (توجه به ثروتمندان و بیاعتنایی به فقیران) را صدورش از یک مومن عادی بعید است به پیامبر اکرم ص نسبت دادند.
@yekaye
#عبس_6
.
2️⃣ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى؛ فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى؛ وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى»
دنیا دار تزاحم است و ما انسانها نمیتوانیم برای تصدی امور و رسیدگی به کار همه انسانها وقت بگذاریم؛
پس برای پرداختن به امور دیگران چارهای نداریم جز یک اولویتبندی؛
و هر اولویتبندی هم خواه ناخواه مبتنی بر یک نظام ارزشگذاری است؛
یعنی علی القاعده ما برای کسی بیشتر وقت میگذاریم که اهمیت بیشتری در دیدگان ما داشته باشد؛
و این اهمیت دادن به نظام ارزشیای برمیگردد که در ذهن ما حاکم باشد.
🤔متاسفانه بسیاری از متدینان هم معیارشان برای اهمیت دادن به انسانها برخورداری آنان از ثروت و قدرت و سایر مولفههای دنیامدارانه است،
تا حدی که از پیامبر ص هم انتظار دارند که به چنین کسانی بیش از فقیران و ضعفاء و ... اهتمام بورزد و تزکیه اینان را بر تزکیه دیگران مقدم دارد.
⛔️این آیه دارد این موضع افرادی که خود را متدین میدانند به چالش میکشد.
آیا معیار ما برای اولویت دادن از حیث وقت گذاشتن برای دیگران، بویژه در جایی که به خیال خود انگیزه الهی و دینی داریم، باید برتری دنیوی افراد باشد؟!
اگر معیار ما این است آیا واقعا انگیزه الهی و دینی داریم یا سر خود کلاه گذاشتهایم؟!
📝#تذکر_اخلاقی
چند سال پیش در میان جمعی از اساتید حوزوی و دانشگاهی میزبان یکی از متفکران مسلمان مقیم آمریکا بودیم که برای یک سفر علمی چند هفتهای در ایران بود. به مناسبت بحثی که پیش آمد وی سوالی پرسید که از جنس هشداری است که این آیه به مسلمانان میدهد.
وی گفت:
«چرا من هرجا میروم همه اساتید و تحصیلکردگان شما به فکر تبلیغ اسلام و تشیع در آمریکا و اروپا هستند؟ با اینکه زمینه تبلیغ اسلام در قاره آفریقا و آمریکای لاتین بسیار آمادهتر است. آیا از نظر شما انسانهای آمریکایی و اروپایی ارزش بیشتری از انسانهای آفریقایی و آمریکای لاتین دارند؟»
🤔آیا واقعا زندگی در کشورهای پیشرفته به لحاظ مادی، معیار مهمتر بودن انسانهاست در مقام دعوت به دین؟
@yekaye
#عبس_6
.
3️⃣ «فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى»
با اینکه میتوانست بفرماید: «فتتصدی له» چرا جمله را به صورت جمله اسمیه آورد و بر ضمیر «أنت» تاکید کرد؟
🌴الف. برای مسجل کردن عتاب و تثبیت آن
📚الميزان، ج20، ص201
🌴ب. ...
4️⃣«فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى»
با توجه به اینکه جار و مجرور (له) متعلق به «تصدی» است، اقتضای طبیعی کلام این بود که بعد از آن بیاید؛ اما قبل از آن آمد.
این تقدم ما حقّه تاخیر، دلالت بر حصر یا تاکید شدید دارد؛
یعنی میخواهد نشان دهد که گویی از تو میخواهند که تو تمام وقت و اهتمامت را برای این شخص مستغنی بگذاری.
شاید با این نحوه بیان میخواهد بفرماید که اینکه افراد از تو به عنوان پیامبر ص و مبلغ دین انتظار داشته باشند که برای هدایت و تزکیه افراد ثروتمند و دنیامدار وقت بگذاری، اشکالی ندارد؛
اشکال آنجاست که انتظار دارند محور برنامهات را اینان قرار دهی و به دیگران بیاعتنا باشی.
@yekaye
#عبس_6
.
5️⃣ «فَأَنْتَ لَهُ تُصَدَّى»
در قسمت اختلاف قراءات و نیز در حدیث ۵ اشاره شد یکی از قراءات این آیه، قرائت کلمه «تصدی» به نحو مجهول است؛ که بر این اساس معنایش این میشود که : «تو فقط متصدی او شده باشی»؛ یعنی از تو انتظار دارند که اهتمام اصلیات را این شخص ثروتمند و مستغنی قرار دهی؛ و در آیه بعد خداوند این را به چالش میکشد (توضیح بیشتر در تدبر۱).
اگر توجه شود که پیامبر در این موقعیت، در مقام دعوتکننده و مبلغ دین بوده، این آیه را هشداری میتوان دید به همه کسانی که از مبلغان دین و حوزویان انتظار هدایتگری دارند؛ و از نظر آنان، هدایت افراد دارای ثروت و قدرت و ... اولویت بیشتری دارد.
به بیان دیگر، نهتنها خود مبلغ دین باید مراقب باشد که در ذهن خویش اولویت پرداختن به تبلیغ دین را ناظر به دنیامداران قرار ندهد، بلکه سایر متدینان هم باید سطح انتظار خویش از مبلغان دینی را اصلاح کنند؛ و این گونه نباشد که همواره از آنان انتظار داشته باشند اهتمامشان به افراد برجسته دنیوی بیش از سایرین باشد.
@yekaye
#عبس_6