eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه سند و متن احادیث بند ۱۱ ☀️د. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: بُعِثْتُ إِلَيْكُمْ بِالْحَنَفِيَّةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ الْبَيْضَاء. 📚بحار الأنوار، ج‏30، ص548 ☀️ه. حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: قَالَ لِي عُرْوَةُ، إِنَّ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص يَوْمَئِذٍ: لَتَعْلَمُ يَهُودُ أَنَّ فِي دِينِنَا فُسْحَةً، إِنِّي أُرْسِلْتُ بِحَنِيفِيَّةٍ سَمْحَةٍ. 📚مسند أحمد، ج41، ص349؛ ج۴۳، ص۱۱۵ ☀️و. حَدَّثَنِي يَزِيدُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قِيلَ لِرَسُولِ اللهِ ص: أَيُّ الْأَدْيَانِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ؟ قَالَ: الْحَنِيفِيَّةُ السَّمْحَةُ. 📚مسند أحمد، ج4، ص17 ☀️حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ دَاوُدَ الْمَكِّيُّ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ الرَّازِيُّ، ثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مِغْرَاءَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَيُّ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «حَنِيفِيَّةٌ سَمْحَةٌ» 📚المعجم الكبير (للطبراني) ج11، ص227؛ 📚 المعجم الأوسط، ج1، ص300 ☀️ز. وَ سُئِلَ عَلِيٌّ ع: أَ يُتَوَضَّأُ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْ رَكْوٍ أَبْيَضَ مُخَمَّرٍ؟ فَقَالَ: لَا بَلْ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ؛ فَإِنَّ أَحَبَّ دِينِكُمْ إِلَى اللَّهِ الْحَنِيفِيَّةُ السَّمْحَةُ السَّهْلَة. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 12 @yekaye
☀️۱۲) در اشعاری منسوب به امیرالمومنین ع آمده است که ایشان فرمودند: دوای تو در خودت است و نمی‌بینی؟! و دردت هم از خودت است و احساس نمی‌کنی؟! آیا می‌پنداری که تو جرمی کوچک هستی؟ در حالی که بزرگترین عالم درون تو پیچیده شده است. پس [و] همانا تو آن کتاب مبینی هستی که با حروفش امر پنهان آشکار می‌شود؛ پس [و] چه نیازی به بیرون داری که از تو با آنچه نوشته می‌شود خبر دهد؟! 📚روضة المتقين، ج‏2، ص81؛ 📚الوافي، ج‏2، ص319؛ 📚تفسير الصافي، ج‏1، ص92؛ 📚ديوان أميرالمؤمنين عليه السلام، ص175 ؛ 📚مرآة العقول، ج‏3، ص272؛ ج۱۱، ص۳۶۲ عن امیرالمومنین ع: دَواؤُكَ فيكَ وَ ما تُبصِرُ وَ دَاؤُكَ مِنكَ وَ ما تَشعُرُ وَ تَحْسَبُ [أَتَزعُمُ] أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ وَ أَنْتَ [فَأَنتَ] الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَر فَلا [ولا] حاجَةَ لَكَ في خارِجٍ يُخْبَرُ عَنكَ بِما سَطَروا ✅تکلمه: متن شعر بر اساس نقلی که در مرآة العقول، ج۱۱، ص۳۶۲ آمده گذاشته شد. تمام منابع دیگری که در بالا ذکرشد فاقد بیت آخر می‌باشند؛ و در اینها اینکه دو عبارت «وَما تُبصِرُ» و «وَما تَشعُرُ» در بیت اول مربوط به مصراع اول باشند یا دوم اختلافی است. البته این نقل چهار بیتی از این شعر در سایت الدیوان (به آدرس: https://www.aldiwan.net/poem31063.html) نیز آمده است با این تفاوت که بیت دوم با عبارت «أَتَزعُمُ» شروع می‌شود (که در بسیاری از نقلهای مذکور در منابع فوق هم همین طور است) و مصراع آخر آن بدین صورت است: «وَ فِكرُكَ فيكَ وَ ما تُصدرُ» که با توجه به اینکه «ما» موصوله باشد یا نافیه (و به تبع آن، فعل تصدر معلوم باشد یا مجهول)، دست کم دو معنا برایش محتمل است: «در حالی که فکرت در توست و نیز آنچه از تو بیرون می‌آید؛ در حالی که فکرت در توست و هنوز آن را بیرون نداده‌ای». البته این بیت آخر در تفسیر سید حیدر آملی (قرن۸) بدین صورت آمده است، که بعید به نظر می‌رسد: «و أنت الوجود و نفس الوجود / و ما فيك موجود لا تحصر: تو وجود هستی و خود وجودی؛ و در تو موجود[ات] غیرقابل شمارش جمع شده است» (تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم، ج‏1، ص254 ). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
. ۱۱۰۶) 📖 ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ 📖 ترجمه 💢سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد] سوره عبس
. 1️⃣ «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» در قسمت نکات ادبی بیان شد که دست کم سه گونه تحلیل نحوی برای این آیه مطرح شده، که متناسب با هرکدام، نکته خاصی از این آیه استنباط می‌شود: 🌴الف. نصب کلمه «سبیل» از باب اشتغال است، که به لحاظ معنایی فعل «یسر» ناظر به خود «سبیل» می‌شود و در این صورت ترجمه دقیق آیه عبارت است از «سپس راه را آسانش کرد» می‌شود. این معنا با اینکه در تحلیل‌های نحوی مهمترین احتمال معنایی برشمرده شده است، اما فقط معدودی از مترجمان فارسی زبان (آقایان معزی و شعرانی و دهلوی و صفی‌علیشاه) آیه را بر این مبنا ترجمه کرده‌اند. در این حالت، تاکید کلام بر آسان شدن خود راه است؛ یعنی در این کلام خود راه موضوعیت دارد؛ و این نکته بیش از همه ترجمه آقای معزی به چشم می‌آید، که ایشان ترجمه کرده‌اند: «سپس راه را آماده ساختش» (ترجمه معزی، ص۶۸۶). 🌴ب. «سبیل» ظرف باشد؛ و ضمیر «ه» به انسان برگردد؛ و در این صورت ترجمه دقیق آیه عبارت است از «سپس راه را برایش آسان کرد. اکثریت مترجمان (حتی امثال آقایان فولادوند و مشکینی) این احتمال را مبنای ترجمه خویش قرار داده‌اند، که در این صورت، تاکید کلام بر آسان شدن راه برای انسان است؛ نه صرفا آسان بودن راه؛ یعنی این راه را طوری درست کردیم که برای انسان آسان باشد. 🌴ج. سبیل مفعول دوم برای «یسر» باشد و مرجع ضمیر «ه» که مفعول اول است انسان باشد؛ ‌یعنی «انسان را برای این راه آسان نمودیم» که در این صورت، محور تاکید خود انسان است و مساله مهم نحوه آفرینش انسان است که اقتضایش این است که دارای اختیار ویا هدایت‌پذیر باشد؛ که شاید ترجمه جلال الدین فارسی این را مد نظر قرار داده که چنین ترجمه کرده است: «سپس به راه راست روانه‌اش كرد» (ترجمه جلال الدین فارسی، ص۱۱۷۱). 💢چنانکه در ادامه خواهیم دید در هر تفسیری یکی از این وجوه برجسته‌تر بوده، و البته با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا همگی می‌تواند مد نظر بوده باشد. @yekaye
یک آیه در روز
. ۱۱۰۶) 📖 ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ 📖 ترجمه 💢سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد] سوره عبس
. 2️⃣ «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» مقصود از این «سبیل»ی که آسان شده است، چیست؟ 🌴الف. اگر «تقدیر» مذکور در آیه قبل (فقدّره)، در حد شکل‌گیری جنین در شکم مادر باشد، آنگاه مقصود از این آیه آن است که راه خروج این جنین از شکم مادرش را برایش آسان کرد؛ خواه از این جهت که در عمده دوران حمل، سرِ جنین در سمت سرِ مادر، و پایش در سمت پای مادر است اما در نزدیک زمان زایمان جنین جابجا می‌شود و سر جنین در قسمت پایین و نزدیک محل خروج قرار می‌گیرد و همین خروج جنین را آسانتر می‌کند (ابن عباس و قتاده، به نقل مجمع البيان، ج‏10، ص666 و البحر المحيط، ج‏10، ص409 ) و خواه از این جهت که دهانه رحم را برای خروج او باز می‌کند (تفسير كنز الدقائق، ج‏14، ص136 )؛ و از اموری که احتمال این معنا را تقویت می‌کند این است که خروج انسانی زنده از منفذی چنین تنگ از عجیب‌ترین عجایب است (مفاتيح الغيب، ج‏31، ص58 ). 🌴ب. مقصود از این راه، راه درست در زندگی است؛ که این را چند گونه توضیح داده‌اند: 🌿ب.۱. مقصود راه دین است (مجمع البيان، ج‏10، ص666 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏31، ص57 )، یعنی همین که با فرستادن پیامبران ص راه دین را به وی نشان داد. 🌿ب.۲. راه تشخیص صحیح و استواری است که به ایمان منجر می‌شود؛ و آسان کردنش اشاره‌ای است که به نعمت برخورداری از عقل (ابن عباس و قتاده و ابوصالح و حسن، به نقل البحر المحيط، ج‏10، ص409 ). 🌿ب.۳. مقصود راه به سوی خیر و سعادت و رستگاری است، یعنی می‌خواهد وی را به خاطر کفرورزیدنش مواخذه کند که چگونه کفر ورزید در حالی که راه خیر و سعادت برایش آسان و مهیا شده بود (الميزان، ج‏20، ص207 )؛ که این معنا اعم از دو معنای فوق است. 🌴ج. مقصود اعم از راه خیر و شر است، یعنی می‌خواهد بفرماید که راه خیر و شر و را به وی نمایاند و البته امکان انجام کار خوب و پرهیز از کار شر را برایش مهیا کرد؛ که از این جهت معنای آیه شبیه معنای آیه «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» (بلد/۱۰) (مجاهد، حسن و ابن‌زید، به نقل مجمع البيان، ج‏10، ص666 ؛ ابومسلم، به نقل مفاتيح الغيب، ج‏31، ص58 )، ویا شبیه آیه « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/۲) می‌باشد (ابن عباس و عطاء، به نقل الكشاف، ج‏4، ص703 و البحر المحيط، ج‏10، ص409 ). به تعبیر دیگر، در این حالت مقصود این است که هم راه خیر و هم راه شر را در اختیار او قرار داد و برای او همواره و آسان نمود، و در این معنا اشاره‌ای است به اینکه دنیا راه است و مقصد غیر آن است و به همین مناسبت است که در ادامه از مرگ و در قبر شدن سخن به میان آورد و اینها را هم جزء‌نعمتهای خداوند (که مورد ناسپاسی قرار گرفته: ما أکفره؟!) برشمرد (تفسير كنز الدقائق، ج‏14، ص136 ). @yekaye
یک آیه در روز
. ۱۱۰۶) 📖 ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ 📖 ترجمه 💢سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد] سوره عبس
. 3️⃣ «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» این تعبیر که راه را برای او آسان کرد، در فرض اینکه ناظر به راه سعادت و هدایت [یا نشان دادن دو راه خیر و شر] (یعنی گزینه‌های ب و ج از تدبر ۲) باشد، پاسخ و دفع دخل مقدری است از یک شبهه‌ای که ممکن بود در آیه قبل برای کسی پیش آید: در آیه قبل از تقدیر انسان (قدّرناه) سخن گفت؛ و اشاره به بحث تقدیر، همواره ظرفیت سوءتفاهم و برداشت جبرگرایانه دارد؛ از این رو، در این آیه تاکید می‌کند که آفرینش و تقدیر منافاتی با اختیار داشتن انسان ندارد، بلکه خود اختیار یکی از مولفه‌های تقدیر الهی انسان است؛ و راه انسان (چه به سمت خوبی و چه به سمت بدی) برای او آماده و در معرض وی قرار داده شده است (الميزان، ج‏20، ص207 ). (احادیث ۲ به بعد را با این ملاحظه بخوانید). اینجاست که - چنانکه در تدبر ۶ در آیه قبل بیان شد- احادیثی همچون «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه» این دلالت را پیدا می‌کند که همت و عزم و افق نگاه هرکس می‌تواند تقدیر وی را دگرگون سازد و هر انسانی با همت خویش می‌تواند به برترین افقهای ممکن در عالم برسد (همچنین حدیث۱۲). از این منظر تعبیر «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» می‌تواند دلالتهای سلوکی بسیار جالبی داشته باشد، چرا که در این فضا این آیه، عبارت اخرای آیه «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/۶۹) و احادیثی است که می‌فرمایند کسی که بدانچه می‌داند عمل کند، خداوند وی را از آنچه نمی‌داند آگاه می‌سازد (حدیث۹)؛ و شاید بر اساس همین مکانیسم است که فرمودند: دوای تو در خودت است و همه چیز مورد نیازت را در خودت داری ولی نمی‌دانی (حدیث۱۲). 💢یعنی این آیه می‌فرماید ما تقدیری را در انسان رقم زدیم (که این تقدیر ظرفیت بی‌نهایت را در او امکان‌پذیر کرده: حدیث۱۲) و سپس راه را برایش آسان کردیم؛ و آن راه آسان این است که او اگر بر اساس آنچه می‌داند تلاش خودش را انجام دهد ما وی را به آنچه نمی‌داند آگاه می‌کنیم تا پیمودن صحیح بقیه مسیر را برایش تسهیل شود. ، ظاهرا با تکیه بر همین احادیث، دو توصیه دارند که به هم بسیار نزدیک است و به نظر می‌رسد دقیقترین، منطقی و موجه‌ترین، و بالاترین دستورالعمل سلکوی برای هر انسانی باشد؛ ایشان می‌فرمودند: 🎙آدم باید اختیاراً آنچه را که می‌داند [عمل] بکند، ... آن چیزی که نمی‌داند را به این و آن نگاه نکند، به دفتر [شرع] نگاه کند. [اگر] بازهم ندانست توقف و احتیاط باید بکند تا روشن بشود، گفته‌اند به آن چیزهایی که می‌دانی اگر عمل بکنی، «أورثه الله علم ما لا یعلم»، «کفی مالم یعلم»، «لنهدینّهم سبلنا». (دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظم‌له؛ تابستان ١٣٧۶) https://bahjat.ir/fa/content/10589 🎙هیچ‌کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی‌دانم؛ [اگر بگوید] دروغ می‌گوید. هر کسی هست، غیرمعصوم، بعضی چیزها را می‌داند و بعضی چیزها را نمی‌داند؛ آن چیزهایی را که می‌داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی‌داند، می‌فهمد. آن چیزهایی را که می‌دانید، عمل کنید، و آن چیزهایی را که نمی‌دانید، از حالا توقف کنید و احتیاط کنید تا روشن شود؛ وقتی به آنها عمل کردی روشن می‌شود... آنچه می‌دانی بکن و آنچه نمی‌دانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی شد. (به‌سوی محبوب، ص135-۱۳۶) https://bahjat.ir/fa/content/915 @yekaye
یک آیه در روز
. ۱۱۰۶) 📖 ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ 📖 ترجمه 💢سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد] سوره عبس
. 4️⃣«ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» در تدبر ۲ از آیه ۱۸(جلسه ۱۱۰۴ https://yekaye.ir/ababsa-80-18/) اشاره شد که هر پدیده‌ای در متن آفرینش خویش، سه مرحله دارد: ا بتدا، مسیر و انتها؛ و در این آیات می‌خواهد به این سه مرحله در خصوص انسان تذکر بدهد. مرحله اول در دو آیه قبل گذشت که ببینید از چه آفریده شده است. این آیه اشاره به مرحله دوم است که هشدار می دهد که خداوند راه را هم برای وی آسان نمود (مفاتيح الغيب، ج‏31، ص57 ). @yekaye
یک آیه در روز
. ۱۱۰۶) 📖 ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ 📖 ترجمه 💢سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد] سوره عبس
. 5️⃣ «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ» خداوند با آسان كردن راه تكامل، اتمام حجت كرده است (تفسير نور، ج‏10، ص387). @yekaye
یک آیه در روز
. ۱۱۰۶) 📖 ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ 📖 ترجمه 💢سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد] سوره عبس
. 6️⃣ «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ ... ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ‏» با آسان بودن راه شناخت حق و پيمودن آن، چرا گروهى بى‏راهه مى‏روند؟! 📚تفسير نور، ج‏10، ص387 📝نکته تخصصی : است یا در برخی از آیات (مانند همین آیه ۲۰ سوره عبس) از اینکه ما راه انسان را آئان کردیم سخن به میان آمده؛ و در برخی آيات از دشواری این مسیر، تا حدی که گفته‌اند: «هرکه در این دار مقرب‌تر است / جام بلا بیشترش می‌دهند». در پاسخ به این سوال که بالاخره مسیری که خداوند برای انسان قرار داده سهل است یا دشوار، باید تفکیکی کرد بین حیثیات مختلف: ♦️الف. حیثیت تکوینی اولیه، که این آیه ظاهرا ناظر است به آنچه خداوند در متن تکوین برای پیمودن راه برای انسان قرار داده است؛ که از این منظر حتی وجود راه شقاوت هم یک نحوه باز کردن و تسهیل کار است، از این جهت که اگر راه شقاوت وجود نداشت، اساسا انسان دیگر نمی‌توانست انتخابی داشته باشد و کار اختیاری انجام دهد. 🔶ب. حیثیت تشریعی اولیه، یعنی از حیث متن احکام خود شریعت، که از این جهت نیز خداوند بارها تاکید کرده که بنایش بر این نبوده است که انسانها به سختی و زحمت بیفتند؛ مثلا: «ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَج: خداوند برعهده شما حرج و سختى قرار نداده است‏» (مائده/۶)، «وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج: و در دين بر شما حرج و سختى قرار نداده است‏» (حج/۷۸)، بلکه بالعکس مایل است که تا حد امکان ساده بگیرد: «يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر: خداوند براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد» (بقره/۱۸۵) و در همین معناست که پیامبر فرمود که بنای شریعت من بر سمحه و سهله بودن (تسامح و تساهل!) است (حدیث۱۱). 🔷ج. از حیث میزان عمل انسانها به شریعت؛ که: @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر۶ ( است یا ) 🔷ج. حیثیت میزان عمل به شریعت؛ که: 🔹ج.۱. اگر کسی درجبهه ایمان ایستاد وبه ابعاد تشریعی دین عمل کرد، آنگاه: ▪️ج.۱.۱. خداوند در نظام تکوین برای وی آسانی فراهم می‌کند: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى؛ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى؛ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى: امّا آنكه بخشش نمود و تقوا پیشه کرد، و آن نيكوتر را تصديق كرد، بزودى راهِ آسانى پيش پاى او خواهيم گذاشت»‏ (لیل/۵-7) یا «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً: و هر كه تقوای الهی در پیش گیرد خدا براى او در كارهايش آسانى قرار مى‏دهد» (طلاق/۴). ▪️ج.۱.۲. بلکه همان وضعیت «عسر» برای وی، همراه و توأمان با «یسر» و سادگی می‌شود: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً؛ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً: پس [بدان كه‏] با دشوارى، آسانى است؛ آرى، با دشوارى، آسانى است» (انشراح/۵-۶) ▪️ج.۱.۳. و چه‌بسا از برخی آیات بتوان برداشت کرد که چنین کسی به لحاظ تشریعی هم برای وی گشایشهایی قرار داده می‌شود؛ چنانکه شاید آیه «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا: و كسانى كه در راه ما سخت كوشيده‏اند، به يقين راههاى خود را بر آنان مى‏نماييم» (عنکبوت/۶۹)، به نحوی بر این دلالت داشته باشد؛ ویا آیه «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً: كسى كه داراى وسعت (مالى) است از دارايى خود هزينه كند، و كسى كه روزى بر او تنگ است از آن مقدار كه خدا به وى داده هزينه كند هرگز خداوند كسى را جز به آنچه توانش را داده مكلف نمى‏كند، خدا به زودى پس از سختى آسانى قرار مى‏دهد» (طلاق/7) در صورتی که مقصود از «یسر» بعد از «عسر» تسهیل‌هایی باشد که شارع برای افراد قرار داده است، مانند أکل به معروف از مال یتیم برای فقیر: «وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوف: و آن كس [از اولياء يتيمان] كه بى‏نياز باشد [از تصرف در اموال وی] خوددارى كند، و آن كه فقير باشد به مقدار متعارف [و حق الزحمه عادلانه] بخورد‏ » (نساء/۶) ▪️ج.۱.۴. و البته متناسب با هر مرحله ایمانی که وارد می‌شود و هر رشدی که می‌کند، امتحانهای سخت‌تری [= فتنه] از او به عمل می‌آید (أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون: آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند؟ عنکبوت/۲)؛ که هر امتحانی را با موفقیت طی کند بشارتی دریافت می‌کند و به رشد و وضعیت بالاتر و مطلوب‌تری می‌رسد و از غم و اندوه نجات می‌یابد (إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ: بى‏ترديد كسانى كه (از ته دل) گفتند: پروردگار ما الله است، سپس پايدارى نمودند، فرشتگان بر آنها فرود آيند كه: هرگز مترسيد و غمگين نشويد و شما را مژده باد به بهشتى كه وعده داده مى‏شديد‏، فصلت/۳۰؛ إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون: محقّقاً كسانى كه گفتند: «پروردگار ما الله است» سپس ايستادگى كردند، نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهى خواهند داشت، احقاف/۱۳‏) این اگرچه بهجت و سروری برای وی در پی دارد، اما وی را آماده امتحان سخت بعدی می‌کند (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا، لِنَفْتِنَهُمْ فيه: و اگر در راه درست، استقامت ورزند، قطعاً آب گوارايى بديشان نوشانيم، تا در اين باره آنان را بيازماييم، جن/۱۶-۱۷)؛ این است که از منظر بیرونی این امتحانات بسیار سخت به نظر می‌رسد، هرچند برای خود او که مراتب قرب را طی کرده کاملا سهل و آسان است، چنانکه از امام حسین ع روایت شده که در اوج سختی‌ها و مصیبت‌های عاشورا فرمود: «هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ الله‏: آنچه بر من نازل می‌شود آسان است چرا که در مقابل دیدگان خداوند است.» (اللهوف على قتلى الطفوف، ص117). 🔹ج.۲. ولی اگر کسی در جبهه مخالف دین و فرار از عمل به شریعت قرار گرفت وضعیت تکوینی‌اش به سمت مواجهه روزافزون با سختی و گره در زندگی رقم خواهد خورد: «أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‏؛ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‏؛ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى: و امّا آنكه بخل ورزيد و خود را بى‏نياز ديد، و آن نيكوتر را به دروغ گرفت، بزودى راهِ دشوارى پيش پاى او خواهيم گذاشت»‏ (لیل/۸-10)، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا: و هر كه از ياد من روى گرداند حتما براى او زندگى تنگى خواهد بود» (طه/۱۲۴). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
. ۱۱۰۶) 📖 ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ 📖 ترجمه 💢سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد] سوره عبس
. ۱۱۰۷) 📖 ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ 📖 ترجمه 💢آنگاه او را میراند سپس قبرش کرد؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۲۱ ۱۴۰۲/۷/۹ ۱۵ ربیع‌الاول ۱۴۴۵ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹أَماتَهُ قبلا بیان شد که ▪️ماده «موت» را در اصل به معنای از بین رفتن قوت و توانایی چیزی دانسته‌اند. به لحاظ معنایی «مَوت» درست نقطه مقابل «حیات» است، و «ممات» (إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ؛ اسراء/۷۵) هم مصدر دیگری برای این ماده است که به همین معنای «موت» می باشد. ▪️به کسی که مرده باشد «مَیِّت» گویند (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ؛ روم/۱۹) که جمع آن «أموات» (وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ؛ فاطر/۲۲) و «موتی» (كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتی‏؛ بقره/۷۳) است. اما کسی که در حال مرگ است را «مائت» گویند و در مورد آیه «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ‏» (زمر/۳۰) هم گفته‌اند این به لحاظ آینده است. و کلمه «مَیِّت» گاه به صورت مخفف هم به صورت «مَيْت» بیان می‌شود (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ، انعام/۱۲۲؛ بَلْدَةً مَيْتاً، زخرف/۱۱ و زخرف/۱۱) و زمینی را که لم‌یزرع باشد و حیات در آن جریان نداشته باشد «موات» یا «مَوَتان» (در مقابل «حَیَوان») گویند؛ و البته قرآن کریم تعبیر «مَیِّت» را برای سرزمین نیز به کار برده است: «فَسُقْناهُ إِلی‏ بَلَدٍ مَيِّتٍ»‏(فاطر/۹). ▪️«مَيْتَة» (مردار) (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ، مائدة/۳؛ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً، أنعام/۱۴۵) به جانداری گویند که روحش بدون ذبح از بدنش جدا شده باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۸۲) یعنی به مردارِ حیوانات حلال گوشتی که اگر ذبح می‌شد گوشتش قابل خوردن می‌بود (معجم المقاييس اللغة، ج‏۵، ص۲۸۳) و البته در قرآن کریم برای زمین هم به کار رفته است (وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها؛ یس/۳۳)؛ اما «مِيتة» دلالت بر حالت خاص می کند؛ و برای مردنی خاص، خوب یا بد به کار می‌رود (مَات مِيتةً جاهليَّة)؛ و «مَوته» (إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولی‏، دخان/۳۵؛ لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی،‏ دخان/۵۶) ظاهرا دلالت بر «دفعه واحده» (یکبار) دارد. ▪️وقتی این ماده به باب افعال برود متعدی می شود و به معنای «میراندن» است (وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا؛ نجم/۴۴) اما در خصوص وزن آن در حالت ثلاثی مجرد دیدگاه معروف این است که بر وزن (فَعَلَ یَفعُلُ) «مات یموت» است؛ اما با توجه به اینکه در صیغه‌هایی از ماضی آن که حرف عله می‌افتد حرف ماقبل هم به صورت مکسور «أَنَّكُمْ إِذا مِتُّمْ وَ كُنْتُمْ تُراباً» (مومنون/۳۵) و هم به صورت مضموم «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ» (آل عمران/۱۵۸) آمده است تحلیل‌های متفاوتی از اهل لغت درباره این ماده بیان شده است؛ که به مناسبت اختلاف قرائات در جلسه ۱۰۱۴ (https://yekaye.ir/al-waqiah-56-47/) این مطلب تبیین شد. 🔖جلسه ۷۲۲ http://yekaye.ir/al-fater-35-22/ @yekaye
🔹فأَقْبَرَهُ درباره ماده «قبر» ▪️ابن فارس بر این باور است که دلالت بر یک نحوه غموض (پیچیدگی) و تطامن (فرود آمدن) دارد، چنانکه از ابن درید نقل شده که «أرض قَبُور» به معنای زمینی است که غموض و پیچیدگی داشته باشد و «نَخْلَةٌ قَبُور» درخت خرمایی است که بارش درون ساخ و برگهایش باشد (معجم المقاييس اللغة، ج‏5، ص47 )؛ ▪️مرحوم مصطفوی معنای اصل این ماده را پوشاندنی می‌داند که از جمیع جوانب مادی و معنوی شیء مورد نظر را بپوشاند و کلمه «قبر» را به معنای آنچه می‌پوشاند و مخفی می‌کند دانسته و بر این باور است که این کلمه از زیابنهای عبری و سریانی گرفته شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص174 ). ▪️حسن جبل هم بر این باور است که معنای محوری این ماده عبارت است از یک نحوه تجوف (توخالی بودن) دائمی یا ممتد که آنچه را در داخلش است مخفی کند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۷۲۷ ). ▪️در هر صورت کلمه رایج از این ماده همان کلمه «قَبْر» است که هم مصدر فعل ثلاثی مجرد از این ماده است، و هم به موضعی که شخص را در آن دفن می‌کنند گفته می‌شود (که در آیه «وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِه» (توبه/۸۴) هر دو می‌تواند مد نظر بوده باشد)، که این دومی به صورت «قبور» جمع بسته می‌شود: «ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» (فاطر/22)، «كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» (ممتحنه/13)؛ ▫️و البته برای این موضع از کلمات «مَقْبَرَة» و «مَقْبُرَة» و گاه تسامحا «مَقْبِرَة» هم استفاده می‌شود (كتاب العين، ج‏5، ص157 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص174 ) که جمع آن «مقابر» است: «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» (تکاثر/2) که برخی آن را در این آیه کنایه از مرگ دانسته‌اند، چنانکه کاربرد کلمه «قبر» در آیه «إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» (عاديات/9) را کنایه از حال بعث دانسته‌ و گفته‌اند برخی این را کنایه از کشف باطن افراد دانسته‌اند با این توضیح که احوال انسان مادامی که در دنیاست مخفی و پوشیده است گویی که در قبر است و چون بمیرد و محشور شود از قبرش بیرون می‌آید یعنی از این وضعیت مخفی و جهالت بیرون می‌آید چنانکه در حدیث است که انسانها در خوابند و چون بمیرند بیدار می‌شوند و آیه «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» (فاطر/22) هم به همین معنا دلالت دارد یعنی اینان کسانی‌اند که در حکم مردگانند (مفردات ألفاظ القرآن، ص651 ). ▪️این ماده وقتی به باب افعال می‌رود مرحوم طبرسی بر این باور است که به معنای این است که قبری برای مرده‌ای قرار دهند که وی را در آن دفن کنند (مجمع البيان، ج‏10، ص663 ) و خلیل هم بر این باور است که به معنای این است که قبری برای کسی آماده کنند و وی را در آن فرود آورند و درباره همین آیه «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ‏» هم گفته‌اند یعنی او را به حالتی قرار داد که باید دفن و در قبر گذاشته شود (كتاب العين، ج‏5، ص157 ). ابن فارس و راغب هم در حالی که این نظر را همراهی می‌کنند که به معنای این باشد که مکانی برای شخص قرار دهند که در آن قبر شود در عین حال از قول برخی از مفسران این دیدگاه را نقل کرده‌اند که «أقبر» در این آیه به معنای آن است که «الهام کرد که چگونه دفن شود» (معجم المقاييس اللغة، ج‏5، ص47 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص651 )؛ و ظاهرا این نکته همان سخن فراء است که وی توضیح می‌دهد که فعل «قبر» در حالت ثلاثی مجرد به معنای دفن کردن است؛ اما وقتی این ماده به باب افعال می‌رود به معنای واداشتن دیگری به دفن کردن کسی است؛ در واقع از این جهت که خداوند نیست که وی را در قبر می‌نهد بلکه خداوند دستوری داده و مقدماتی را در انسانها فراهم کرده است که آنها همدیگر را در قبر می‌گذارند؛ و معنایش این است که خداوند کاری کرد که او را در قبر بگذارند؛ و از این جهت که هر فعلی در نهایت خویش به خداوند منسوب می‌شود از باب افعال استفاده کرده است، و شواهد دیگری از این کاربرد باب افعال ارائه نموده است (معاني القرآن، ج‏3، ص237 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏31، ص58 )؛ و مرحوم مصطفوی هم توضیح داده که باب افعال زمانی به کار می‌رود که نگاه به فاعل و جهت صدور فعل از او باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص175-176 ). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح «فأقبره» ▪️جالب اینجاست که در خصوص برانگیختن انسانها از قبر هم با تعبیر «مَن» (که دلالت بر ذوی العقول دارد) آمده است: «وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» (حج/7)، هم با تعبیر «ما» (که برای اشیای بی‌جان است): «أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» (عادیات/9)، و هم تعبیر «بعثر» برای خود قبر آمده است (نه چیزی که در آن است): «وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ» (انفطار/4). 🔸در تفاوت اینها گفته‌اند که در تعبیر «بعث» یک نحوه اختیار و انجام وظیفه در کسی که مبعوث می‌شود لحاظ شده و از این رو در آیه اول از تعبیر «من» استفاده شده، اما در «بعثر» بیشتر آن دگرگونی شدیدی که در بعث است مد نظر است و این تعبیر با خود قبر و اشیایی که در آن است تناسب دارد؛ به تعبیر دیگر، آيه اول در مقام اظهار قدرت و تکوین و تقدیر است؛ آیه دوم در مقام مذمت انسان به خاطر غفلتش و آیه سوم در مقام اشاره به فنای عوالم مادی و رفع حجب (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص176-179 ). 🔸از کلماتی که به همین معنای قبر است و در قرآن کریم هم به کار رفته کلمه «جَدَث‏» است که قبلا درباره آن بحث شد و اشاره شد که در تفاوت آن با «قبر» گفته‌اند که ماده «قبر» بر دفن کردن و مخفی کردن و پوشاندن دلالت دارد و از این رو از آن اسم مکان (مقبرة) و مانند آن ساخته می‌شود، اما «جدث» همان موضع و مکانی است که قیر و مقبره در آن است و دیگر از آن اسم مکان ساخته نمی‌شود. (جلسه ۸۰۰ https://yekaye.ir/ya-seen-36-51/). ماده قبر و مشتقات آن ۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) در حدیث «۲.الف» ذیل آیه ۱۷، روایتی از امام باقر ع گذشت که انسان در این آیات را بر امیرالمومنین ع تطبیق می‌کرد. امام ع در ادامه آن فرمودند: «سپس وی را میراند» همچون میراندن پیامبران؛ «سپس هرگاه بخواهد وی را برمی‌انگیزاند». 📚تفسير القمي، ج‏2، ص406؛ مختصر البصائر، ص163 أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ [أَبِي بَصِيرٍ] عَنْ جَمِيلِ بْنِ‏ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... «ثُمَّ أَماتَهُ» مِيتَةَ الْأَنْبِيَاءِ «ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ». ✅فرازهای بعدی این حدیث امام باقر ع ضمن آیات بعد خواهد آمد. (این حدیث با طول و تفصیل بیشتری ذیل آیه ۱۷ و به عنوان حدیث «۲.ب» گذشت) @yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند: هنگامی که شخصی کفنش را آماده کند هربار که بدان بنگرد مأجور است. 📚الكافي، ج‏3، ص253 و 254 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ [و عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ] عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَعَدَّ الرَّجُلُ كَفَنَهُ فَهُوَ مَأْجُورٌ كُلَّمَا نَظَرَ إِلَيْهِ. ☀️ب. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند: کسی که کفنش همراه وی در خانه‌اش باشد در زمره غافلین ثبت نشود و هربار که بدان بنگرد مأجور باشد. 📚الكافي، ج‏3، ص256 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ كَانَ مَعَهُ كَفَنُهُ فِي بَيْتِهِ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ وَ كَانَ مَأْجُوراً كُلَّمَا نَظَرَ إِلَيْهِ. @yekaye
☀️۳) از امام صادق ع سوال شد: چرا قبر را مربع درست می‌کنند؟ فرمود: به خاطر خانه؛ ‌زیرا که به صورت مربع رها شد. 📚علل الشرائع، ج‏1، ص305 أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ قَالَ أَخْبَرَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ: لِأَيِّ عِلَّةٍ يُرَبَّعُ الْقَبْرُ؟ قَالَ: لِعِلَّةِ الْبَيْتِ لِأَنَّهُ تُرِكَ مُرَبَّعاً. @yekaye
☀️۴) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند: حضرت امیر ع بر سر مقبره‌ها ایستاد و فرمود: ای اهل خاک و ای اهل غربت! اما خانه‌ها[یتان] عده‌ای در آن ساکن شدند؛ اما همسران[تان] [بعد از شما] ازدواج کردند؛ و اما اموال[تان] پس تقسیم شد. این خبری است که نزد ما بود. چه خبری نزد شماست؟ سپس رو به اصحابشان کردند و فرمودند: اگر به آنان اجازه سخن گفتن داده می‌شود خبر می‌دادند که همانا بهترین توشه تقواست. 📚روضة الواعظين، ج‏2، ص493 وَ قَالَ الصَّادِقُ ع: أَشْرَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى الْمَقَابِرِ فَقَالَ: يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ وَ يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ! أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ؛ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ؛ وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ. فَهَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا؛ فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟! ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: لَوْ أُذِنَ لَهُمْ‏ فِي الْكَلَامِ لَأَخْبَرُوا أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏. ☀️ب. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند: قبر هنگامی که مرده‌ای را در او می‌گذارند به او می‌گوید: وای بر تو ای فرزند آدم! چه چیزی تو را در مورد من فریفت؟! آیا نمی دانستی که من سرای فتنه و سرای ظلمت و سرای تنهایی و سرای کرم‌های خاکی هستم؟! چه چیزی تو را در مورد من فریفت در حالی که بارها از من گذر کردی؟! پس اگر وی انسان صالحی باشد جواب‌دهنده‌ای از جانب او به قبر پاسخ دهد: آیا ندیدی که وی از کسانی است که امر به معروف و نهی از منکر می کردند؟ پس قبر گوید: همانا من برای وی سرسبز شوم؛ و پیکرش سراسر نور گردد و روحش به سوی خداوند بالا رود. 📚مجموعة ورام، ج‏1، ص288 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: يَقُولُ الْقَبْرُ لِلْمَيِّتِ حِينَ يُوضَعُ فِي قَبْرِهِ: وَيْحَكَ يَا ابْنَ آدَمَ مَا غَرَّكَ بِي أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنِّي بَيْتُ الْفِتْنَةِ وَ بَيْتُ الظُّلْمَةِ وَ بَيْتُ الْوَحْدَةِ وَ بَيْتُ الدُّودِ مَا غَرَّكَ بِي إِذْ كُنْتَ تَمُرُّ بِي مِرَاراً؟! فَإِنْ كَانَ صَالِحاً أَجَابَ عَنْهُ مُجِيبٌ لِلْقَبْرِ فَيَقُولُ: أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ مِمَّنْ يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ؟! فَيَقُولُ الْقَبْرُ: إِنِّي إِذاً أَتَحَوَّلُ عَلَيْهِ خَضْرَاءَ؛ وَ يَعُودُ جَسَدُهُ نُوراً وَ تَصْعَدُ رُوحُهُ إِلَى اللَّهِ‏. @yekaye
☀️۵) الف. روایت شده است که پیامبر همراه جنازه‌ای بود تا به قبر رسید؛‌پس گریست تا حدی که لباسش از اشکهایش تر شد؛ سپس فرمود: برادرانم! برای مثل چنین روزی آماده شوید. 📚روضة الواعظين، ج‏2، ص494 وَ رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ فِي جَنَازَةٍ فَانْتَهَى إِلَى الْقَبْرِ فَبَكَى حَتَّى بَلَّ الثَّوْبَ دُمُوعُهُ ثُمَّ قَالَ: إِخْوَانِي! لِمِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ فَاسْتَعِدُّوا. ☀️ب. ابوصالح عجلان روایت کرده است که یکبار امام صادق ع به من فرمود: اباصالح! هرگاه جنازه‌ای را بر دوش کشیدی چنان باش که انگار تو را بر دوش می‌کشند و گویی که از پروردگارت درخواست رجوع به دنیا کرده‌ای و او هم قبول کرده است؛ پس بنگر که چگونه از نو آغاز می‌کنی؟! سپس فرمود: عجب از قومی که اولینشان از آخرینشان محبوس مانده [کنایه از اینکه دیه‌اند که گذشتگانشان از دنیا رفته و بازماندگان دیگر دسترسی به آنها ندارند] سپس در میانشان بانگ رحیل می‌زنند ولی آنان به بازی مشغولند. 📚الكافي، ج‏3، ص258؛ الزهد، ص77 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا أَبَا صَالِحٍ إِذَا أَنْتَ حَمَلْتَ جَنَازَةً فَكُنْ كَأَنَّكَ أَنْتَ الْمَحْمُولُ وَ كَأَنَّكَ سَأَلْتَ رَبَّكَ الرُّجُوعَ إِلَى الدُّنْيَا فَفَعَلَ، فَانْظُرْ مَا ذَا تَسْتَأْنِفُ. قَالَ: ثُمَّ قَالَ: عَجَبٌ لِقَوْمٍ حُبِسَ أَوَّلُهُمْ عَنْ آخِرِهِمْ ثُمَ‏ نُودِيَ فِيهِمُ الرَّحِيلُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ. @yekaye
☀️۶) از امام باقر ع روایت شده است: جوانانی از آقازادگان شاهان بنی‌اسرائیل بودند که افراد متعبدی بودند و تعبد در میان آقازادگان شاهان بنی‌اسرائیل رایج بود؛ آنان برای سیر در سرزمینها بیرون آمدند تا عبرت بگیرند؛ پس در راه به قبری رسیدند که خاک آن را پوشانده بود و جز نشانی از آن باقی نمانده بود. گفتند: خوب است الان از خداوند بخواهیم که صاحب این قبر را برانگیزاند تا از او بپرسیم که طعم مرگ را چگونه یافته است. پس به درگاه خداوند دعا کردند و دعایشان این بود که: «أَنْتَ إِلَهُنَا يَا رَبَّنَا لَيْسَ لَنَا إِلَهٌ غَيْرُكَ وَ الْبَدِيعُ الدَّائِمُ غَيْرُ الْغَافِلِ وَ الْحَيُّ الَّذِي لَا يَمُوتُ لَكَ فِي كُلِّ يَوْمٍ شَأْنٌ تَعْلَمُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ بِغَيْرِ تَعْلِيمٍ انْشُرْ لَنَا هَذَا الْمَيِّتَ بِقُدْرَتِكَ: پروردگارا! تو خدای ما هستی که ما را غیر از تو خدایی نیست؛ و تو نوپدید‌آورنده همیشگی غیرغافل و زنده‌ای هستی که هرگز نمیرد؛ تو را هر روزی شأنی است؛ همه چیز را می‌دانی بدون هرگونه آموختنی؛ به قدرت خویش این مرده را برای ما برانگیزان». پس از آن قبر مردی برخاست که موهای سر و صورتش سفید بود و خاک را از سرش تکاند و چشمانش از ترس به آسمان خیره بود؛ بدانها گفت: چه چیزی شما را بر سر قبر من ایستاده‌است؟ گفتند: ما برایت دعا کردیم تا از تو بپرسیم که طعم مرگ را چگونه یافتی؟ گفت: من نود و نه سال در قبرم بودم و نه درد و سختی مرگ از من زایل شد و نه تلخی طعم مرگ از حلقومم بیرون آمد. گفتند: آیا وقتی مردی همین طور که الان تو را با موهای سفید در سر و صورتت می‌بینیم بودی؟ گفت: خیر؛ ولیکن وقتی آن صیحه را شنیدم که بیرون آی، خاک استخوانهایم نزد روحم جمع شد و من در آن [=قبر] قرار گرفتم و چنان ترسان و نگران و خیره به سوی صدایی که مرا می‌خواند بیرون آمدم که موهای سر و صورتم سفید شد. 📚الكافي، ج‏3، ص260-261 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ فِتْيَةً مِنْ أَوْلَادِ مُلُوكِ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانُوا مُتَعَبِّدِينَ وَ كَانَتِ الْعِبَادَةُ فِي أَوْلَادِ مُلُوكِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ إِنَّهُمْ خَرَجُوا يَسِيرُونَ فِي الْبِلَادِ لِيَعْتَبِرُوا فَمَرُّوا بِقَبْرٍ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِيقِ قَدْ سَفَى عَلَيْهِ السَّافِي‏ لَيْسَ يُبَيَّنُ مِنْهُ إِلَّا رَسْمُهُ. فَقَالُوا: لَوْ دَعَوْنَا اللَّهَ السَّاعَةَ فَيَنْشُرَ لَنَا صَاحِبَ هَذَا الْقَبْرِ فَسَاءَلْنَاهُ كَيْفَ وَجَدَ طَعْمَ الْمَوْتِ؟! فَدَعَوُا اللَّهَ وَ كَانَ دُعَاؤُهُمُ الَّذِي دَعَوُا اللَّهَ بِهِ: «أَنْتَ إِلَهُنَا يَا رَبَّنَا لَيْسَ لَنَا إِلَهٌ غَيْرُكَ وَ الْبَدِيعُ الدَّائِمُ غَيْرُ الْغَافِلِ وَ الْحَيُّ الَّذِي لَا يَمُوتُ لَكَ فِي كُلِّ يَوْمٍ شَأْنٌ تَعْلَمُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ بِغَيْرِ تَعْلِيمٍ انْشُرْ لَنَا هَذَا الْمَيِّتَ بِقُدْرَتِكَ». قَالَ: فَخَرَجَ مِنْ ذَلِكَ الْقَبْرِ رَجُلٌ أَبْيَضُ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ يَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ التُّرَابِ فَزِعاً شَاخِصاً بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ؛ فَقَالَ لَهُمْ: مَا يُوقِفُكُمْ عَلَى قَبْرِي؟ فَقَالُوا: دَعَوْنَاكَ لِنَسْأَلَكَ كَيْفَ وَجَدْتَ طَعْمَ الْمَوْتِ؟ فَقَالَ لَهُمْ: لَقَدْ سَكَنْتُ‏ فِي قَبْرِي تِسْعاً وَ تِسْعِينَ سَنَةً مَا ذَهَبَ عَنِّي أَلَمُ الْمَوْتِ وَ كَرْبُهُ وَ لَا خَرَجَ مَرَارَةُ طَعْمِ الْمَوْتِ مِنْ حَلْقِي. فَقَالُوا لَهُ: مِتَّ يَوْمَ مِتَّ وَ أَنْتَ عَلَى مَا نَرَى أَبْيَضُ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ؟! قَالَ: لَا وَ لَكِنْ لَمَّا سَمِعْتُ الصَّيْحَةَ اخْرُجْ اجْتَمَعَتْ تُرْبَةُ عِظَامِي إِلَى رُوحِي فَبَقِيَتْ فِيهِ فَخَرَجْتُ فَزِعاً شَاخِصاً بَصَرِي مُهْطِعاً إِلَى صَوْتِ الدَّاعِي فَابْيَضَّ لِذَلِكَ رَأْسِي وَ لِحْيَتِي. @yekaye
☀️۷) ابوبصیر می گوید: به امام صادق ع از وسواس گلایه کردم. فرمود: ای ابامحمد! به یاد آور تکه‌تکه شدن پیوندهای بدنت در قبرت را و اینکه کسانی که دوستشان داری هنگامی که تو را در قبر گذاشتند از نزد تو برگردند؛ و بیرون آمدن کرمهای ریزی که در بینی‌ات جای خوش کرده‌اند و نیز کرمهایی را که گوشتت را می‌خورند؛ که همانا اینها تسلی‌بخش توست در خصوص این وضعیت [دشواری] که [در دنیا] هستی! ابوبصیر می‌گوید: هیچگاه نشد که این را به یاد آورم مگر اینکه تسلی خاطری بود برایم در قبال هم و غم دنیوی‌ای که بدان گرفتار شده بودم. 📚الكافي، ج‏3، ص255 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَن‏ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْوَسْوَاسَ. فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اذْكُرْ تَقَطُّعَ أَوْصَالِكَ فِي قَبْرِكَ وَ رُجُوعَ أَحْبَابِكَ عَنْكَ إِذَا دَفَنُوكَ فِي حُفْرَتِكَ وَ خُرُوجَ بَنَاتِ الْمَاءِ مِنْ مَنْخِرَيْكَ وَ أَكْلَ الدُّودِ لَحْمَكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُسَلِّي عَنْكَ مَا أَنْتَ فِيهِ! قَالَ أَبُو بَصِيرٍ: فَوَ اللَّهِ مَا ذَكَرْتُهُ إِلَّا سَلَّى عَنِّي مَا أَنَا فِيهِ مِنْ هَمِّ الدُّنْيَا. @yekaye