eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️3) الف. از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند: فوق هر نیکی‌ای نیکویی است تا جایی که شخص در راه خدا به شهادت رسد؛ که چون در راه خدا به شهادت رسید برتر از آن نیکی‌ای نیست. 📚الخصال، ج1، ص9 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ: فَوْقَ كُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّی يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ. ☀️ب. از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص روایت شده که ایشان فرمودند: سه کس‌اند که به درگاه خداوند عز و جل شفاعت کنند: انبیاء شفاعت کنند، سپس علماء، سپس شهداء. 📚الخصال، ج1، ص156؛ قرب الإسناد، ص64 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: ثَلَاثَةٌ يَشْفَعُونَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُشَفَّعُونَ الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ الشُّهَدَاءُ. @Yekaye
☀️4) از امام صادق ع حکایتی روایت شده است که نمونه خوبی است برای نشان دادن اینکه اگر کسی مومن باشد و بر اساس ایمانش عمل کند، هرقدر هم که همه چیز علیه رقم بخورد خداوند حق او را ضایع نمی‌کند: پادشاهی در بنی اسرائیل بود و قاضی‌ای داشت و این قاضی برادری داشت که مرد صداقت بود؛ و این مرد همسری داشت از نسل پیامبران. یکبار پادشاه تصمیم گرفت که مردی را در پی ماموریتی بفرستد. به قاضی گفت: مرد مورد وثوقی به من معرفی کن! قاضی گفت: از برادرم مطمئن‌تر کسی را سراغ ندارم. پادشاه او را فراخواند تا به ماموریت بفرستد. وی اکراه داشت و به برادرش گفت؛ من نگران همسرم هستم؛ اما او نیز وی را بدین کار تشویق کرد و نهایتا او چاره‌ای جز رفتن ندید. به برادرش گفت: من در این سفر چیزی نیست که بر جای بگذارم که برایم مهمتر از همسرم باشد؛ تو جانشین من باش و اگر کاری داشت برایش انجام بده. او گفت: باشد. آن مرد عازم سفر شد در حالی همسرش هم چندان این سفر را خوش نداشت. آن قاضی مرتب به این زن سرکشی می‌کرد و اگر کاری داشت انجام می‌داد و کم‌کم شیفته او شد و او را به رابطه با خویش فراخواند! وی خویشتن‌داری کرد؛ اما قاضی اصرار کرد و قسم خورد که اگر آنچه از تو می‌خواهم برآورده نکنی، به پادشاه خبر می‌دهم که مرتکب فسق و فجور شده‌ای! آن زن گفت: هر کاری می‌خواهی بکن، که من هرگز اندکی از درخواست تو را هم اجابت نخواهم کرد! قاضی نزد پادشاه رفت و گفت: همسر برادرم مرتکب فسق و فجور شده و این مطلب بر من ثابت گردیده است. پادشاه گفت: حکم شرع را بر او اجرا کن! وی نزد زن برگشت و گفت:‌ پادشاه دستور سنگسار تو را داده! اگر درخواستم را اجابت نکنی سنگسارت می‌کنم. او پاسخ داد: هر کاری می‌خواهی بکن، که من هرگز درخواست تو را اجابت نخواهم کرد! پس قاضی وی را به ملا عام آورد و گودالی حفر کردند و همراه مردم او را سنگسار کردند و وقتی گمان کرد که مرده است او را رها کرد و از آن محل رفت. چون شب کاملا چیره شد او که هنوز رمقی داشت به زحمت خود را از آن گودال بیرون آورد و راه خود را در پیش گرفت و از شهر بیرون رفت تا به دیر یک راهبی رسید و شب را جلوی درب آن دیر خوابید. چون صبح شد و راهب در دیر را باز کرد، او را دید و از احوالش پرسید و او ماجرا را برایش تعریف کرد. دل راهب به رحم آمد و و او را به داخل دیر برد. راهب پسربچه کوچکی داشت و غیر از او فرزندی نداشت و پسر خوش احوالی بود. به هر حال، آن زن را مداوا کرد تا اینکه حالش خوب شد و جراحاتش مرهم یافت و پسرش را نزد وی می‌فرستاد و او نیز در تربیت او می‌کوشید. راهب، پیشکاری داشت که کم‌کم شیفته این زن شد و او را به رابطه با خویش دعوت کرد. زن خویشتن‌داری کرد اما او اصرار نمود و باز وی خویشتن‌داری کرد. پیشکار گفت: اگر آنچه می‌خواهم انجام ندهی به قتل تو اقدام خواهم کرد! زن گفت: هر کاری می‌خواهی بکن! پیشکار به سراغ آن پسر بچه رفت و چنان او را زد که گردنش شکست و بلافاصله سراغ راهب رفت و به او گفت: به دلجویی از یک زن فاسق و فاجر اقدام کردی و فرزندت را به او سپردی و او هم فرزندت را کشت! راهب سراغش آمد و وقتی بچه‌اش را دید به زن گفت: این چکاری بود که کردی؟! مگر من با تو بد کرده بودم؟! زن داستان را تعریف کرد؛ راهب گفت: من دیگر دلم صاف نیست که تو نزد من بمانی؛ از اینجا برو! و او را شبانه بیرون کرد و به او بیست درهم دارد و گفت:‌این زاد و توشه‌ات! خدا کفایتت کند! وی شبانه از آن دیر بیرون آمد و به راه افتاد تا به شهری رسید که بر در آن شهر شخصی را بر چوبی به صلیب کشیده بودند و هنوز زنده بود. حال و روزش را پرسید و او گفت: من بیست درهم بدهکار هستم و نزد ما چنین است که اگر کسی بدهکار باشد و در موعدش نتواند قرض خود را ادا کند طلبکار می‌تواند وی را به صلیب بکشد تا زمانی که بدهی‌اش را دریافت کند. زن آن بیست درهم را درآورد و به بدهکار داد و گفت: او را نکشید و او را از صلیب پایین آوردند. وی گفت: با این لطفت بسیار بر من منت نهادی که مرا از این صلیب و در واقع، از مرگ نجات دادی. من در خدمت تو خواهم بود هر جایی که بروی! پس همراه وی به راه افتاد تا به هم به ساحل دریایی رسیدند و جماعت و قایقی دیدند. به زن گفت: همینجا بنشین تا من بروم و کاری برای آنها انجام دهم و در ازایش غذایی بگیرم و نزد تو آورم. به نزد آنها رفت و گفت: در قایق‌تان چه دارید؟ گفتند: مال التجاره‌ای به همراه داریم:‌ جواهر و عنبر. این قایق مربوط به اشیایی است که برای تجارت می‌بریم؛ و آن قایق را خودمان سوار می‌شویم. پرسید آنچه در قایق دارید چقدر می‌ارزد؟! گفتند: خیلی زیاد و حساب دقیقش را نداریم. گفت: من چیزی دارم که از آنچه در قایق دارید بیشتر می‌ارزد. گفتند: چه چیزی؟ گفت: کنیزی دارم که مانندش را هرگز ندیده اید! گفتند: آیا می‌فروشی؟ @Yekaye 👇ادامه حکایت👇
👇ادامه حکایت 👇 گفت: آری، به شرط اینکه کسی از شما برود و او را ببیند و سپس نزد من برگردد و بخردش و او را خبردار نکند، بلکه بعد از اینکه پول مرا دادید و من رفتم او را خبردار کند. گفتند: مشکلی نیست! یکی را فرستادند و او رفت و برگشت و گفت واقعا مانند او ندیده‌ام؛ او را به ده هزار درهم خریدند و پول را به او دادند و او راه خود را در پیش گرفت. چون دور شد نزد زن آمدند و گفتند:‌ بلند شو و با ما به داخل قایق بیا ! گفت: چرا؟ گفتند: تو را از اربابت خریده‌ایم! گفت: ارباب من کیست؟ من برده نیستم! گفتند: یا با زبان خوش بلند می‌شوی یا تو را به زور می‌بریم! بناچار بلند شد و همراه آنها به راه افتاد تا به کنار قایق رسیدند. چون در مورد وی، نسبت به هم اطمینان نداشتند قرار گذاشتند که وی در قایقی که جواهر و مال التجاره بود باشد و خودشان همگی در قایق دیگر نشستند. چون به راه افتادند خداوند تندبادی فرستاد و آنان و قایقشان را غرق کرد و قایقی که آن زن در آن بود به سلامت به جزیره‌ای از جزایر دریا رسید. وی پیاده شد و قایق را محکم بست و در جزیره به راه افتاد، جزیره‌ای بود پر آب و پر از درختان میوه. با خود گفت: از این آب می‌نوشم و از این میوه‌ها می‌خورم و در همینجا خدا را عبادت می‌کنم. خداوند به پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد که نزد آن پادشاه برود و بگوید: در فلان جزیره‌ از جزایر دریا، آفریده‌ای از آفریدگانم هست؛ پس تو و مردمت نزد او بروید و پیش او به گناهانتان اعتراف کنید و از او بخواهید که شما را ببخشد که اگر او شما را ببخشد من هم شما را خواهم آمرزید! پادشاه همراه با جماعتی از مردم به آن جزیره رفتند و آن زن را دیدند. ابتدا پادشاه سراغش رفت و گفت: قاضی من نزد من آمد و به من خبر داد که همسر برادرش مرتکب فسق و فجور شده و من دستور سنگسار او را دادم در حالی که شاهدی بر این مدعا نیاورده بود و می‌ترسم که بر کاری که سزاوار نبوده باشد اقدام کرده باشم. دلم می‌خواهد برایم استغفار کنی! گفت: خدا تو را ببخشد و بیامرزد! بنشین! سپس همسرش جلو آمد در حالی که او را نمی‌شناخت؛ گفت: من همسری داشتم که در فضیلت و نیکی سرآمد بود؛ یکبار او را تنها گذاشتم و به سفر رفتم و او نگران بود و به همین جهت برادرم را به مراقبت از او توصیه کردم؛ چون بازگشتم و از حال و روز او جویا شدم، برادرم گفت که او مرتکب فسق و فجور شد و من بناچار او را سنگسار کردم. من می‌ترسم با این کارم حق او را ضایع کرده باشم؛ برایم استغفار کن! گفت: خدا تو را ببخشد و بیامرزد! بنشین! و او را در کنار پادشاه نشاند. سپس قاضی آمد و گفت: برادرم همسری داشت که من شیفته‌اش شدم و او را به رابطه با خویش دعوت کردم؛ او نپذیرفت؛ من هم به پادشاه گفتم که او مرتکب فسق و فجور شده و دستور سنگسار او را گرفتم و او را سنگسار کردم در حالی که دروغ گفته بودم. برایم استغفار کن! گفت: خدا تو را ببخشد و بیامرزد! سپس به همسر خویش گفت: شنیدی؟! سپس آن راهب آمد و حکایتش را تعریف کرد و گفت: من او را شبانه از دیر بیرون کردم و می‌ترسم که درندگان بیابان او را کشته باشند. گفت: خدا تو را ببخشد و بیامرزد! بنشین! سپس پیشکار آمد و حکایتش را بازگو کرد. گفت: خدا تو را ببخشد و بیامرزد! و به راهب رو کرد و گفت: شنیدی؟! سپس آن کسی که او را به صلیب کشیده بودند آمد و حکایتش را بازگو کرد. گفت: خدا تو را نیامرزد! سپس به همسرش رو کرد و گفت: من همسر تو هستم و همه آنچه شنیدی حکایت من بود؛ من دیگر به زندگی با مردان رغبتی ندارم! دلم می‌خواهد این قایق و آنچه در آن است را به تو بدهم و تو هم مرا رها کنی تا در این جزیره به عبادت خدایم مشغول شوم؛ خودت می‌بینی که مردان چه به حال و روز من آوردند. وی هم پذیرفت و زن را طلاق داد و پادشاه و مردمانش نیز بازگشتند! 📚الكافي، ج5، ص556-559 📝 یکی از اعضای محترم کانال اطلاع دادند که این حکایت در کتابی به نام «زنی در جزیره ای گمنام» در قالب رمان درآورده است که احتمالا می‌تواند برای جوانان جذاب باشد. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
842) 📖 يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِ
. 6⃣ «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ» از کنار هم گذاشتن این آیه و دو آیه قبل می‌توان نتیجه گرفت که این آیات در مقام بیان اجر مومنان است؛ که این اجر، روزی‌خاصی است که نزد پروردگار برایشان مقدر شده، و این روزی، نعمت و فضلی از جانب خداوند است؛ و مشخصه اصلی این نعمت و فضل آن است که به نحوی است که هیچ جای ترس و اندوهی باقی نمی‌گذارد؛ ‌ 💢یعنی هم هر آنچه می‌خواهند بدانها داده می‌شود و از هرچه ناخوش دارند دور نگه داشته می‌شوند (غصه نداشتن چیزی را نمی‌خورند) 💢و هم هیچگاه این نعمتها را از آنها نمی گیرند و ترسی از اینکه در آینده چه وضعی ممکن است پیش آید ندارند؛ به تعبیر دیگر، حقیقت آن رزق نزد پروردگار، با آن شادمانی به فضلی که خدا بدانها داده، با این بشارت به نعمت و فضل، و آن نفی هر گونه ترس و غم، همگی به یک امر واحد برمی‌گردد. 📚(المیزان، ج2، ص61-62) @Yekaye
یک آیه در روز
842) 📖 يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِ
. 7⃣ «يَسْتَبْشِرُونَ ... أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ» 🔹در آیه قبل موضوع بشارت را این قرار داد که هیچ خوف و حزنی ندارند؛ و بیان شد که نفی خوف و حزن، به معنای برطرف کردن همه نگرانی‌های مربوط به گذشته (غم) و آینده (خوف) و اثبات ضمنی همه نعمتها تا ابد است 🔖(جلسه قبل، تدبر5 https://eitaa.com/yekaye/3240 ). 🔹در این آیه موضوع بشارت را نعمت و فضل خداوند دانست؛ ▪️می‌توان نتیجه گرفت که این نفیِ «خوف و حزن» ، روی دیگر همان اثبات «نعمت و فضل» است. 📚(المیزان، ج2، ص62) @Yekaye
یک آیه در روز
842) 📖 يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِ
. 8⃣ «أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ» پاداش عملكرد مؤمنان، تضمين شده است. 📚(تفسير نور، ج1، ص651) 🔺انسانی که بر اساس ایمان رفتار می‌کند، بسیاری از اوقات در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که باید از نفع ظاهری خود صرف نظر کند و تن به ضرر مادی و دنیوی بدهد. 🔺هرچه درجه ایمان شخص بالاتر باشد، بقدری در چنین موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که افرادی که بیرون از گود ایستاده‌اند چه‌بسا او را به نفهمی و کودنی متهم کنند؛ حتی اگر آن شخص، شخصیت برجسته‌ای همچون ع باشد❗️ در روایت است که ☀️به ایشان گفتند بسیاری از مردم بر این باورند که معاویه از شما زیرکتر است! حضرت پاسخ داد: به خدا سوگند معاویه زیرکتر از من نیست؛ ‌ولیکن او نیرنگ‌بازی و فجور (= خروج از حد) می‌کند؛ و اگر نبود که من اهل نیرنگ نیستم [می‌دیدید که بر اساس منطق شما هم] زیرکترین مردم می‌بودم! 📚(نهج‌البلاغه، خطبه200) ☀️و در جای دیگر چنین تعبیر کرد که «اگر تقوی نبود من زیرکترین عرب شمرده می‌شدم» 📚 (کافی، ج8، ص24) ☀️و در جایی مطلب را این گونه تفصیل داد: امروزه در زمانی واقع شده‌ایم که اغلب اهل زمانه نیرنگ زدن را زرنگی می‌پندارند و نادانان، نیرنگ‌بازی را حُسنِ ‌تدبیر قلمداد می‌کنند❗️ آنان را چه می‌شود⁉️ خدا بکشدشان‼️ بسیار می‌شود که شخص آگاهی که تحولات و دگرگونی‌ها را درک می‌کند وجه خروج از مشکلات را می‌فهمد، اما در برابرش مانعی از امر و نهی خداوند است پس در حالی که توان انجام کاری را داشته آن را رها می‌کند و کسی که اندک خویشتنداری‌ای در امر دین ندارد فرصت را غنیمت می‌شمرد❗️ 📚(نهج‌البلاغه، خطبه41) 💠تطبیق بر وضعیت روز امروزه کشور در یک وضعیت نامطلوب اقتصادی بسر می‌برد! و همین موجب شده که برخی از ترس اینکه مبادا ارزش پولشان افت کند و «ضرر کنند»، دائما به خرید چیزهای غیرضروری روی می‌آورند و بدین سان، التهاب بازار دامن می‌زنند❗️ اما کسی اگر واقعا مومن باشد، به خاطر خدا از ورود در این التهاب خودداری خواهد کرد، و شک ندارد که «ضرر نمی‌کند»؛ زیرا خداوند اجر مومنان را ضایع نمی‌گرداند. 🔖حکایتی که در حدیث 4 گذشت، نمونه خوبی از این مدعاست. https://eitaa.com/yekaye/3270 @Yekaye
یک آیه در روز
842) 📖 يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِ
. 9⃣ «أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ» 💢تنها کسی کار خوب را – هنگامی که با ضرر مادی و دنیوی و اجتماعی و ... همراه باشد – انجام می‌دهد که مومن باشد و باور داشته باشد که عملش در عالَم هدر نمی‌رود و خداوند کار او را بی‌پاداش نمی‌گذارد.💢 📝نکته تخصصی و : تاملی در و بسیاری از انسان‌های بی‌دین و جوامع سکولار را می‌توان دید که در ظاهر اخلاقیات را رعایت می‌کنند❗️ و این امر باعث به غلط افتادن عده‌ای شده که گاه مدعی می‌شوند اخلاق سکولار بهتر از اخلاق دینی است‼️ اشتباه این ادعا آن است که توجه نکرده که: ⭕️معیار اصلی اخلاقی بودن آن است که شخص در شرایط بحرانی اخلاق را رعایت کند؛ نه در شرایط عادی❗️ 🤔در شرایط عادی، بسیاری از اوقات، رعایت اخلاق، موجب منافع مادی می‌شود: ماکس وبر، جامعه‌شناس معروف آلمانی، در کتاب معروف خویش (اخلاق پروتستانیسم و روح سرمایه‌داری) تحلیل می‌کند که نظام مبتنی بر متقابل است و چگونه در این نظامِ بشدت منفعت‌محور، سرمایه‌ی «اعتماد» مهمتر از هر سرمایه مادی دیگری است؛ و برای جلب اعتماد باید اوصافی مانند راستگویی را بسیار جدی گرفت. پس حتی راستگو بودن هم لزوما به معنای اخلاقی بودن نیست❗️ از این رو، در موقعیت‌های بحرانی است که اخلاقی بودن انسانها واقعا معلوم می‌شود. انسان ذاتا کمال‌جو و منفعت‌طلب است؛ یعنی هر انسانی در هر اقدام خویش طالب وضع بهتر است و تنها و تنها زمانی حاضر است از یک وضع مطلوب دست بردارد که هدف بالاتر و وضع مطلوبتری را سراغ داشته باشد. 🤔بدین جهت است که تنها یک ایمان دینی می‌تواند ضمانت اجرای کافی برای انسان باشد که انسان از منافع مادی و عادی خود – حتی در جایی که کسی متوجه نمی‌شود – صرف نظر کند. از این روست که شهادت و ایثار، تنها در منطق کسانی موجه است که «مومن» باشند؛ و باور داشته باشند که خداوند اجر مومنان را ضایع نمی‌کند؛ و اگر کسی مومن به خدا و آخرت نباشد و جانش را فدا کند (مانند کسانی که به خاطر باقی ماندن نامشان خود را فدا می‌کنند) تنها و تنها دچار توهم شده است‼️ ✅توضیح تکمیلی در تدبر بعد https://eitaa.com/yekaye/3282 @Yekaye
یک آیه در روز
842) 📖 يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِ
. 🔟 «أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ» خداوند اجر «مومنان» را ضایع نمی‌کند، نه اجر هرکس را❗️ یعنی «کسانی که ایمان ندارند» معلوم نیست که اجرشان باقی بماند و ضایع نشود‼️ 📝بحثی در و 💠آیا عمل خیر از کسانی که خدا و آخرت را قبول ندارند، پذیرفته می‌شود⁉️ 🤔برخی می‌پندارند چون کار خوب خوب است، هرکس آن را انجام دهد شایسته پاداش الهی است، هرچند که خدا را قبول نداشته باشد. ⛔️اشتباه این افراد آن است که توجه نکرده‌اند که «کار خوب» برای «واقعا خوب بودن» دو جنبه را با هم باید داشته باشد: 🔺حُسن فاعلی و 🔺حسن فعلی؛ یعنی هم خود کار، کار خوبی باشد و هم انجام دهنده‌اش انگیزه صحیح و واقعا خوبی از انجام آن کار داشته باشد. 💢و شاهد واضحش هم این است که همه می‌دانیم کار فرد ریاکار، بی‌ارزش و بلکه گاه گناه و بد است❗️ به تعبیر دیگر، کسی می‌تواند از دیگری اجری طلب کند که آن کار را برای او انجام داده باشد؛ نه اینکه در اموال او بدون اجازه او تصرف کند و کار دلخواه خویش را انجام دهد و انتظار پاداش هم داشته باشد❗️ اگر کسی بیاید و در زمین شما و با مصالح ساختمانی شما، بدون اجازه شما و بلکه برخلاف نقشه شما، خانه‌ای به دلخواه خود بسازد، آیا حق دارد در پایان مطالبه اجر کند، یا همین کارش وی را شایسته مجازات می‌کند⁉️ پاداش اخروی هم برای کسی که جهت‌گیری خود را به سوی خدا و آخرت قرار نداده است، بی‌معناست و شاید بدین جهت است که خداوند در آیات متعدد از «حبط» [= نابود شدن] عمل کافران سخن گفته است: «مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» (بقره/217) «مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» (مائده/5) و0 این حبط عمل آنان به خاطر کفر ورزیدن، جزای عمل [یعنی جزای کفر ورزیدنِ] آنان است: «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (اعراف/147) ✳️تکمله مقصود از «کفر»ی که عمل را هبط می‌کند، کفر واقعی و عناد و سرکشی در برابر خداوند است، نه صِرف بی‌خبر بودن از دین الهی. یعنی اگر کسی در معرض دین حق قرار نگرفته باشد و بر اساس فطرت خود کارهای خوب را انجام دهد، در واقع بر اساس گرایش خداجویانه خویش کار را انجام داده، و علی‌القاعده چنین کسی ثواب و بهره‌ای از عمل خویش در آخرت خواهد برد. 📚(برای تفصیل این بحث: ر.ک: مطهری، عدل الهی، فصل «عمل خیر از غیرمسلمان») @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ 🌹 💢ترجمه آنان که دعوت خدا و رسول را اجابت کردند پس از آنکه زخم بدیشان رسیده بود؛ برای کسانی که نیکی کردند از آنان، و تقوا پیشه نمودند، پاداشی عظیم است. سوره آل‌عمران (3) آیه 172 1397/7/28 10 صفر 1440 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹الْقَرْحُ ▪️ماده «قرح» در اصل دلالت دارد بر درد حاصل از جراحت و امور مشابه آن 📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص82) ویا هر اثری از جراحت که بر بدن باقی بماند. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص230) ▪️فعل «قَرَح» دو مصدر دارد: قَرح و قُرح؛ ▫️برخی بر این باورند که «قَرْح» اثر حاصل از جراحتی است که از اصابت چیزی بیرون از بدن رخ دهد؛ و «قُرْح» زخمی است که از درون برخاسته مانند دمل و جوش. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص665) ▫️و برخی هم گفته‌اند «قَرْح» خود زخم و جراحت است؛ ولی «قُرْح» درد حاصل از زخم و جراحت می‌باشد. 📚(مجمع البيان، ج2، ص842) 📿در قرآن کریم این ماده تنها در قالب همین کلمه و سه بار در قرآن کریم به کار رفته است. (دو مورد دیگر در آیه «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ» ؛ آل عمران/140) 📖اختلاف قرائت ▪️این کلمه در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و شام (عامر) و بصره (ابوالعلاء) به صورت «الْقَرْحُ» قرائت شده است؛ ▪️اما در قرائت اغلب اهل کوفه (یعنی قرائت حمزه و کسائی و روایت شعبه از عاصم) و خَلَف (از قراء عشرة) و اعمش (از قرائات اربعة عشر) به صورت «الْقُرْحُ» قرائت شده است. ▪️و در برخی قرائات غیرمشهور (ابو سمال و ابن سمیفع) به صورت «الْقَرَحُ» قرائت شده است؛ که این سومی را اختلاف لهجه دانسته‌اند. 📚مجمع البيان، ج2، ص842 ؛ البحر المحيط، ج3، ص354 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜شأن نزول در شأن نزول این آیات، 🔹غالبا بیان کرده‌اند که ابوسفيان و جماعت قريش از احد به طرف مكه مراجعت كردند، و ابوسفیان مورد شماتت قرار گرفت که نه محمد ص را کُشتی و نه ما را به کنیزکان رساندی! و نهایتا در منزلگاه «روحاء» پشيمان شده قصد مراجعت كردند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم از اين مطلب مطلع شد و امر فرمود که فقط آنهايى كه در جنگ احد حاضر بودند و مجروح شده‌اند، دوباره برای نبرد با ابوسفیان حرکت کنند. که ابوسفیان وقتی خبردار شد فرار کرد و ... (توضیحش در ضمن آیه بعد خواهد آمد؛ ان شاءالله.) 📚تفسير القمي، ج1، ص125 ؛ اسباب نزول القرآن، ص134 ؛ مجمع البيان، ج2، ص887 ✳️ ضمنا در نقل‌های متعددی از ابن‌عباس و دیگران (از جمله در کتب اهل سنت) و نیز از ائمه اطهار ع (که در قسمت احادیث خواهد آمد) چنین بیان شده است که پیامبر اکرم ص حضرت علی ع و جمعی را – که همگی از شرکت‌کنندگان در جنگ احد بوده و مجروح شده بودند – را پیشقراول فرستادند (و این جمع را برخی ده نفر و برخی هفتاد نفر گفته‌اند) و آنها منزل به منزل ابوسفیان تعقیب کردند؛ و در برخی نقل‌ها هست که آنها را تا منزلگاه حمراء الاسد تعقیب کردند تا پیامبر بدانان رسید (و از این جهت، این واقعه به «غزوه حمراء الاسد» معروف شده، که البته به درگیری‌ای منجر نشد) و ممکن است عبارت «منهم» در «للذین احسنوا منهم و اتقوا» ناظر به این گروه خاص بوده باشد. 📚مناقب آل أبي طالب، ج1، ص194 ؛ ج3، ص125 ؛ مجمع البيان، ج2، ص887 ؛ تفسير فرات الكوفي، ص99 🔹البته به نظر مجاهد و عکرمه و بر اساس روایتی از امام باقر ع چه‌بسا این واقعه مربوط به غزوه بدر صغری (که آن هم به درگیری‌ای منجر نشد) باشد. 📚مجمع البيان، ج2، ص888 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: همانا رسول خدا ص حضرت علی ع را در آن ده نفری فرستاد «که دعوت خدا و رسول را اجابت کردند پس از آنکه زخم بدیشان رسیده بود» و همانا این مطلب که «برای کسانی که نیکی کردند از آنان، و تقوا پیشه نمودند، پاداشی عظیم است.» در مورد امیرالمومنین ع نازل شد. 📚تفسير العياشي، ج1، ص206؛ شواهد التنزيل، ج1، ص173 أَ بُو النَّضْرِ الْعَيَّاشِيُ قَالَ: [حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنِي الْعَمْرَكِيُّ بْنُ عَلِيٍّ، وَ حَمْدَانُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ الْأَشَلِّ] عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ عَلِيّاً فِي عَشَرَةٍ «اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ» [وَ قَوْلِهِ:] لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ إِنَّمَا أُنْزِلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع. ✳️اینکه این آیه در وصف امیرالمومنین ع نازل شده است مطلبی است که ابن عباس، ابورافع و دیگران نیز نقل کرده‌اند. 📚شواهد التنزيل، ج1، ص172 ؛ ما نزل من القرآن في علي ع (مرزبانی، م384)، ص43 @Yekaye
☀️2) از پیامبر اکرم ص روایت شده است: کسی که تقوای الهی پیشه کند قدرتمند زندگی کند و در سرزمین دشمنش هم ایمن باشد. 📚الدعوات (للراوندي)، ص292 قَالَ النَّبِيُّ ص: مَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَاشَ قَوِيّاً وَ سَارَ فِي بِلَادِ عَدُوِّهِ آمِنا. @Yekaye
☀️3) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند: هیچکس در راه خدا مجروح نمی‌شود – و خداوند آگاهتر است به هرکسی که در راه او مجروح شود – مگر اینکه روز قیامت می‌آید در حالی که [خونین است:] رنگ، رنگ خون است، اما بویش بوی مُشک است. 📚سنن سعيد بن منصور، ج2، ص261 حَدَّثَنَا سَعِيدٌ قَالَ: حدثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي الزِّنَادِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْأَعْرَجِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ : «لَا يُكْلَمُ أَحَدٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَنْ يُكْلَمُ فِي سَبِيلِهِ إِلَّا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، اللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالرِّيحُ رِيحُ مِسْكٍ» @Yekaye
☀️4) روایت شده است که هنگامی که در جنگ احد پیامبر اکرم ص مجروح شد، ابوسعید خدری محل جراحت را مکید تا پاک شد و سفیدی نمایان گشت. به او گفته شد: آنچه را مکیدی، تف کن! گفت: به خدا سوگند که هرگز آن را از دهانم بیرون نیندازم! سپس برخاست و دوباره به جهاد مشغول شد و رسول الله ص فرمود: هرکه می‌خواهد به مردی از اهل بهشت بنگرد، به این شخص بنگرد؛ و نهایتاً او به شهادت رسید. 📚سنن سعيد بن منصور، ج2، ص261، ح2573 حَدَّثَنَا سَعِيدٌ قَالَ: نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ، قَالَ: أنا عَمْرُو بْنُ الْحَارِثِ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ السَّائِبِ، حَدَّثَهُ أَنَّهُ بَلَغَهُ أَنَّ مَالِكًا أَبَا أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ لَمَّا جُرِحَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ يَوْمَ أُحُدٍ مَصَّ جُرْحَهُ حَتَّى أَنْقَاهُ وَلَاحَ أَبْيَضَ، فَقِيلَ لَهُ: مُجَّهُ، فَقَالَ: لَا وَاللَّهِ لَا أَمُجُّهُ أَبَدًا، ثُمَّ أَدْبَرَ يُقَاتِلُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ : «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا» فَاسْتُشْهِدَ. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
. 1⃣ «الْمُؤْمِنين؛ الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ» خداوند در آیه قبل فرمود که اجر مومنان را ضایع نمی‌کند. در این آیه دارد این مومنان – که اجرشان ضایع نمی‌شود - را شرح می‌دهد؛ و از پاداش عظیم کسانی سخن می‌گوید که حتی وقتی زخم و جراحتی در راه دین به آنان می‌رسد باز دعوت خدا و رسولش را اجابت می‌کنند و با تقوا و احسان پیش می‌روند. 💢یعنی مومن واقعی نه‌تنها در حین سختی‌ها دست از پیامبر ص و دین برنمی‌دارد؛ بلکه بعد از پایان سختی‌ و پیش از التیام از مشکلاتِ پیش آمده، باز دعوت خدا و رسول را برای سختی بعدی اجابت می‌کند و در راه آرمان دین، ذره‌ای کم نمی‌گذارد.💢 💠برای تامل بیشتر چه بسا علت اینکه مومنان واقعی این گونه‌اند این است که رهبر و اسوه‌شان این گونه است، گویی در منطق مومن، راحتی و خستگی گرفتن جایی ندارد: چنانکه خداوند به پیامبرش می‌فرماید: همین که کاری را تمام کردی بلافاصله به کار بعدی مشغول شو: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب» (انشراح/7) 📜حکایت📜 آخرین دست نوشته شهید چمران دقایقی قبل از شهادت، داخل ماشین و در حال رفتن به سوی دهلاویه نوشته شد. این دستنوشته بعد از شهادت از جیب پیراهنش بیرون آورده شد درحالی که خون آلود بود: «ای حیات! با تو وداع می‌کنم، با همه مظاهر و جبروتت. ای پاهای من! می‌دانم که فداکارید و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه‌وار به حرکت درمی‌آیید؛ اما من آرزویی بزرگتر دارم. به قدرت آهنینم محکم باشید؛ این پیکر کوچک ؛ ولی سنگین از آرزوها، نقشه ها و امیدها و مسئولیت‌ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید. دراین لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید. شما سالهای دراز به من خدمت‌ها کرده‌اید. از شما آرزو می‌کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه، ادا کنید. ای دست های من! قوی و دقیق باشید. ای چشمان من! تیزبین باشید. ای قلب من! این لحظات آخرین را تحمل کن. به شما قول می‌دهم که پس از چند لحظه همة شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید. من چند لحظه بعد به شما آرامش می‌دهم؛ آرامشی ابدی. چه، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.» @Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
. 2⃣ «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ» چرا به گفتن «استجابوا لله» بسنده نکرد و اجابت رسول را هم مطرح کرد؟ 🍃الف. چه‌بسا از این جهت که در جنگ احد هم خدا را عصیان کردند و هم رسول را؛ خدا را عصیان کردند از این جهت که از میدان جنگ گریختند و یا در میدان جنگ حاضر نشدند؛ و رسول را عصیان کردند هم آن تیراندازانی که علی‌رغم دستور حضرت موضعشان را ترک کردند و هم اینکه هنگامی که برای فرار از کوه بالا می‌رفتند و هرچه رسول آنان را می‌خواند جوابی نمی دادند (إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ في أُخْراكُم؛ ‌آل عمران/153) در واقع، چون می خواهد به آن دو گونه تمرد اشاره کند اینجا اجابت هر دو را آورد. 📚(الميزان، ج4، ص63) 🍃ب. با توجه به اینکه آیات قبل هم ناظر به منافقان بود، شاید می خواهد اصرار ورزد که اجابت خدا و رسول از هم جدایی ندارد؛ در برابر این منطق منافقان که اصرار داشتند که بگویند اگر مطلبی مطلب خداست پیروی می‌کنیم و اگر مطلب خود رسول است اجابت نمی‌کنیم. 📝نکته تخصصی: راه شناسایی یکی از ویژگی‌های منافقان این است که به گونه‌ای وانمود می‌کنند که می‌شود خدا را قبول داشت، اما از دستورات پیامبر تمرد کرد❗️ قرآن در جای دیگر می‌فرماید: وقتی آنان را به سوی خدا و رسول می‌خوانند آنان در مقابل دعوت به رسول – و نه دعوت به خدا - سنگ‌اندازی می‌کنند: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (نساء/61) در واقع، منافقان – که خداوند آنها را در عمق وجود خویش به کافران ملحق می‌کند - می‌خواهند در ذهنیت مردم بین خدا و رسول تفاوت بگذارند: «إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ و يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلا» (نساء/150) و در حقیقت بین اطاعت از خدا و اطاعت از رسول فرق بگذارند. 📝نکته تخصصی 🤔آیا تئوری که به بهانه‌هایی نظیر حفظ قداست دین، اصرار دارد که دین در همه عرصه‌ها حضور پیدا نکند؛ و به تعبیر دیگر، سخن دین در همه‌جا مورد اعتنا نباشد؛ و یا بسیاری از احکام شریعت را مربوط به پیامبر ص و زمانه او، و نه مربوط به اصل دین می‌شمرد، مصداق بارز پیروی از منطق نیست⁉️ 🍃ج. ... @Yekaye