☀️3) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
هیچکس در راه خدا مجروح نمیشود – و خداوند آگاهتر است به هرکسی که در راه او مجروح شود – مگر اینکه روز قیامت میآید در حالی که [خونین است:] رنگ، رنگ خون است، اما بویش بوی مُشک است.
📚سنن سعيد بن منصور، ج2، ص261
حَدَّثَنَا سَعِيدٌ قَالَ: حدثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي الزِّنَادِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْأَعْرَجِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ :
«لَا يُكْلَمُ أَحَدٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَنْ يُكْلَمُ فِي سَبِيلِهِ إِلَّا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، اللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالرِّيحُ رِيحُ مِسْكٍ»
@Yekaye
☀️4) روایت شده است که
هنگامی که در جنگ احد پیامبر اکرم ص مجروح شد، ابوسعید خدری محل جراحت را مکید تا پاک شد و سفیدی نمایان گشت.
به او گفته شد: آنچه را مکیدی، تف کن!
گفت: به خدا سوگند که هرگز آن را از دهانم بیرون نیندازم!
سپس برخاست و دوباره به جهاد مشغول شد و رسول الله ص فرمود: هرکه میخواهد به مردی از اهل بهشت بنگرد، به این شخص بنگرد؛
و نهایتاً او به شهادت رسید.
📚سنن سعيد بن منصور، ج2، ص261، ح2573
حَدَّثَنَا سَعِيدٌ قَالَ: نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ، قَالَ: أنا عَمْرُو بْنُ الْحَارِثِ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ السَّائِبِ، حَدَّثَهُ أَنَّهُ بَلَغَهُ أَنَّ مَالِكًا أَبَا أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ لَمَّا جُرِحَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ يَوْمَ أُحُدٍ مَصَّ جُرْحَهُ حَتَّى أَنْقَاهُ وَلَاحَ أَبْيَضَ،
فَقِيلَ لَهُ: مُجَّهُ،
فَقَالَ: لَا وَاللَّهِ لَا أَمُجُّهُ أَبَدًا، ثُمَّ أَدْبَرَ يُقَاتِلُ،
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ : «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا» فَاسْتُشْهِدَ.
@Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
.
1⃣ «الْمُؤْمِنين؛ الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ»
خداوند در آیه قبل فرمود که اجر مومنان را ضایع نمیکند.
در این آیه دارد این مومنان – که اجرشان ضایع نمیشود - را شرح میدهد؛
و از پاداش عظیم کسانی سخن میگوید که حتی وقتی زخم و جراحتی در راه دین به آنان میرسد باز دعوت خدا و رسولش را اجابت میکنند و با تقوا و احسان پیش میروند.
💢یعنی مومن واقعی نهتنها در حین سختیها دست از پیامبر ص و دین برنمیدارد؛ بلکه بعد از پایان سختی و پیش از التیام از مشکلاتِ پیش آمده، باز دعوت خدا و رسول را برای سختی بعدی اجابت میکند و در راه آرمان دین، ذرهای کم نمیگذارد.💢
💠برای تامل بیشتر
چه بسا علت اینکه مومنان واقعی این گونهاند این است که رهبر و اسوهشان این گونه است، گویی در منطق مومن، راحتی و خستگی گرفتن جایی ندارد:
چنانکه خداوند به پیامبرش میفرماید: همین که کاری را تمام کردی بلافاصله به کار بعدی مشغول شو: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب» (انشراح/7)
📜حکایت📜
آخرین دست نوشته شهید چمران دقایقی قبل از شهادت، داخل ماشین و در حال رفتن به سوی دهلاویه نوشته شد. این دستنوشته بعد از شهادت از جیب پیراهنش بیرون آورده شد درحالی که خون آلود بود:
«ای حیات!
با تو وداع میکنم،
با همه مظاهر و جبروتت.
ای پاهای من!
میدانم که فداکارید و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقهوار به حرکت درمیآیید؛
اما من آرزویی بزرگتر دارم.
به قدرت آهنینم محکم باشید؛
این پیکر کوچک ؛ ولی سنگین از آرزوها، نقشه ها و امیدها و مسئولیتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید.
دراین لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید.
شما سالهای دراز به من خدمتها کردهاید. از شما آرزو میکنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه، ادا کنید.
ای دست های من!
قوی و دقیق باشید.
ای چشمان من!
تیزبین باشید.
ای قلب من!
این لحظات آخرین را تحمل کن.
به شما قول میدهم که پس از چند لحظه همة شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید.
من چند لحظه بعد به شما آرامش میدهم؛ آرامشی ابدی.
چه،
این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.»
@Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
.
2⃣ «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ»
چرا به گفتن «استجابوا لله» بسنده نکرد و اجابت رسول را هم مطرح کرد؟
🍃الف. چهبسا از این جهت که در جنگ احد هم خدا را عصیان کردند و هم رسول را؛ خدا را عصیان کردند از این جهت که از میدان جنگ گریختند و یا در میدان جنگ حاضر نشدند؛ و رسول را عصیان کردند هم آن تیراندازانی که علیرغم دستور حضرت موضعشان را ترک کردند و هم اینکه هنگامی که برای فرار از کوه بالا میرفتند و هرچه رسول آنان را میخواند جوابی نمی دادند (إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ في أُخْراكُم؛ آل عمران/153) در واقع، چون می خواهد به آن دو گونه تمرد اشاره کند اینجا اجابت هر دو را آورد.
📚(الميزان، ج4، ص63)
🍃ب. با توجه به اینکه آیات قبل هم ناظر به منافقان بود، شاید می خواهد اصرار ورزد که اجابت خدا و رسول از هم جدایی ندارد؛ در برابر این منطق منافقان که اصرار داشتند که بگویند اگر مطلبی مطلب خداست پیروی میکنیم و اگر مطلب خود رسول است اجابت نمیکنیم.
📝نکته تخصصی: راه شناسایی #منافق
یکی از ویژگیهای منافقان این است که به گونهای وانمود میکنند که میشود خدا را قبول داشت، اما از دستورات پیامبر تمرد کرد❗️
قرآن در جای دیگر میفرماید:
وقتی آنان را به سوی خدا و رسول میخوانند آنان در مقابل دعوت به رسول – و نه دعوت به خدا - سنگاندازی میکنند:
«وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (نساء/61)
در واقع، منافقان – که خداوند آنها را در عمق وجود خویش به کافران ملحق میکند - میخواهند در ذهنیت مردم بین خدا و رسول تفاوت بگذارند: «إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ و يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلا» (نساء/150) و در حقیقت بین اطاعت از خدا و اطاعت از رسول فرق بگذارند.
📝نکته تخصصی #فلسفه_دین
🤔آیا تئوری #دین_حداقلی که به بهانههایی نظیر حفظ قداست دین، اصرار دارد که دین در همه عرصهها حضور پیدا نکند؛ و به تعبیر دیگر، سخن دین در همهجا مورد اعتنا نباشد؛
و یا بسیاری از احکام شریعت را مربوط به پیامبر ص و زمانه او، و نه مربوط به اصل دین میشمرد،
مصداق بارز پیروی از منطق #نفاق نیست⁉️
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
.
3⃣ «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ»
بعد از تایید جوابگویی آنان به دعوت خدا و رسول، از احسان و تقوا نام برد و نفرمود «لهم اجر عظیم»، بلکه فرمود «برای کسانی که نیکی کردند از آنان، و تقوا پیشه نمودند، پاداشی عظیم است»!
این نشان میدهد که اجابت دعوت خدا و رسول، یک عمل ظاهری است که ممکن است با حقیقت احسان و تقوا – که پاداش عظیم در حقیقت، در گروی اینهاست- همراه نباشد؛
و این از مراقبتهای قرآن است که کسی در حد ظاهر عمل متوقف نشود و این تعبیر نشان میدهد که همه این مجروحانی که دعوت پیامبر را استجابت کردند، لزوما اخلاص نداشتهاند بلکه در میان آنان کسانی هم بودهاند که واقعا درصدد نیکوکاری و تقوا نبودهاند
📚(الميزان، ج4، ص63)
به تعبیر دیگر، حضور در جبهه و مجروح شدن، اگر همراه با تقوا نباشد بىارزش است!
📚(تفسیر نور، ج1، ص652)
💠برای تامل بیشتر
برخی از مفسران تعجب کردهاند که کسی در راه خدا مجروح شود و باز دعوت پیامبر را لبیک گوید، با این حال، مشمول کسانی که اجر عظیم دارند نباشند؛ از این رو یا «مِن» در عبارت «للذین احسنوا منهم» را «مِن» بیانیه گرفتهاند که در مقام بیان همه آنهاست (به معنای «اعم از همه آنان»)؛ نه «مِن» تبعیضیه، که فقط شامل برخی از آنان شود؛ و یا «منهم» را حال برای «احسنوا» قرار دادهاند
📚(البحر المحیط، ج3، ص436)
اما چنانکه دیگران تذکر دادهاند این مطلب با سیاق آیه سازگار نیست
📚(الميزان، ج4، ص63)
و به نظر میرسد مشکل اینها در آن بوده که درک درستی از «نفاق» در قرآن ندارند:
💢اگر کسی مفهوم منافق در قرآن را درست دریابد و بفهمد که منافق لزوما «کافرِ چهرهپنهان کرده» نیست؛ بلکه بسیاری بودهاند که ابتدا مومن بوده و بعدا منافق شدهاند: « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلا؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً» (نساء/137-138)
🔖تفصیل این توضیح درباره اینکه منافق با کافر چهرهپوشیده متفاوت است، در جلسه 838، تدبر6 گذشت:
http://yekaye.ir/ale-imran-3-167/
💠ثمره اجتماعی
بعید نیست که کسی جانباز جنگ تحمیلی باشد، اما بعد از جنگ و در کوران حوادث کمکم در مسیر باطل قرار گیرد و آخرتش را از دست بدهد و جزء کسانی که مشمول اجر عظیم خواهند شد، نشود‼️
@Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
.
4⃣ «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا ...»
آوردن کلمه «منهم» نشان میدهد:
💢برخى از اصحاب پيامبر ص كه در جبهه هم شركت كردهاند، از سلامت فكر و تقوا دور شدند.
📚(تفسیر نور، ج1، ص652)
💠نقدی بر نظریه #عدالت_صحابه
اهل سنت هر مسلمانی که بعد از اسلام آوردنش پیامبر ص را دیده باشد «صحابه» میدانند و بر اساس جمله «اصحابى كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم: اصحاب من مانند ستارگاناند؛ به هر کدام اقتدا کنید هدایت میشوید!» که آن را حدیث نبوی میپندارند، به عدالت تمامی صحابه و جواز پیروی از تمامی آنان معتقدند.
وقتی بر آنان اعتراض شود که «پس منافقان چطور؟»
پاسخ میدهند که منافقان افراد کاملا شناخته شدهای (عبدالله بن اُبَیّ و یارانش) بودند و البته اینها صحابه محسوب نمیشوند؛ اما بقیه همگی صحابهاند.
این روایت با بسیاری از آیات قرآن در تعارض است؛
و از این رو، مصداق بارز حدیث جعلیای است که پیامبر ص فرمود حدیث مرا به قرآن عرضه کنید و اگر دروغ بود به دیوار بکوبید❗️
مثلا در بسیاری از آیات تصریح شده که «تو بسیاری از منافقان را نمیشناسی» (مثلا: توبه/101) در نتیجه بسیاری از کسانی که طبق ضابطه فوق مصداق صحابه میباشند، از نظر قرآن مصداق منافقاند.
🔹آیه کنونی نیز مصداقی از آیاتی است که آن برداشت را نفی میکند:
در تاریخ واضح است که عبدالله بن ابی و دار و دستهاش در جنگ احد نیامدند؛ پس هیچیک از مجروحان جنگ احد، مصداق منافقان مذکور نیستند؛ با این حال، خداوند اینان که همه اینان که مجروح شدهاند و دعوت بعدی پیامبر ص را هم اجابت گفتند، شایسته اجر عظیم نمیداند.
@Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
.
5⃣ «الَّذينَ اسْتَجابُوا ... لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ»
در تدبر 3، چرایی افزودن دو عبارت «احسان» و «تقوا» بر استجابت بیان شد؛
🔖https://eitaa.com/yekaye/3301
اکنون سوال این است که این دو تعبیر خودشان با هم چه تفاوتی دارند؟
🍃الف. احسان به معنای نیکی کردن است و تقوا از ماده «وقی» به معنای خود را نگهداشتن؛ شاید با این دو تعبیر میخواهد نشان دهد که هم در کارهای خیر پیشتازند و هم در کارهای بد خودنگهدار؛ هم به واجبات اهتمام میورزند و هم از گناهان و محرمات اجتناب میکنند.
🍃ب. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
.
6⃣ «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ»
🔺مومن اجابت رسول را کاملا در راستای اجابت خدا میبیند؛ و وقتی رسول، حتی بعد از آنکه وی جراحت و سختی دیده، از او دعوت میکند که باز برای کارزار بعدی آماده شود، دعوت وی را اجابت میکند؛
🔻اما منافق برای حفظ جان خود، از همان ابتدا هم در برابر دعوت پیامبر، و مفید بودن اقدام ایشان، تشکیک میکرد
🔖(آیه 167؛ جلسه بویژه تدبرهای 3 و 8 و 9 http://yekaye.ir/ale-imran-3-167/)
@Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
.
7⃣ «الَّذينَ اسْتَجابُوا ... لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ»
چرا «منهم» را بعد از کلمه «أحسنوا» آورد و نفرمود «للذین احسنوا و اتقوا منهم» (آن گونه که اغلب مترجمان ترجمه کردهاند که «برای کسانی از آنان که نیکی و تقوا پیشه کردند»)
🍃الف. چهبسا میخواهد نشان دهد که «احسنوا» ناظر به استجابت آنان باشد ولی «اتقوا» ناظر به عرصههای بعدی زندگیشان؛ یعنی درست است که اجابت خدا و رسول پاداش دارد؛ اما بهرهمندی از پاداش عظیم شرط و شروطی دارد؛ آنگاه همین جا نیز دو معنا قابل برداشت است که این دو عبارت را دو شرط مستقل ببینیم یا دو شرط در طول هم:
🌱الف.1. اجر عظیم برای کسانی است که اولا این اجابتشان را به بهترین وجه انجام دادند؛ و ثانیا در ادامه زندگیشان تقوا پیشه میکنند.
🌱الف.2. اجر عظیم برای دو گروه است: یکی کسانی از آنان که اجابت کردند، یعنی فقط کسانی که اجابتشان را به بهترین وجه انجام دادند؛ و یا کسانی که اگرچه اجابتشان نیکو نبود و مصداق «احسنوا منهم» نیستند؛ اما در ادامه زندگیشان تقوا پیشه کردند.
🍃ب. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
843) 📖 الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْ
.
8⃣ «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ»
کسی که در دنیا نیکوکاری و تقوا پیشه کند، شاید به لحاظ محاسبات مادی اندکی ضرر کند، اما پاداشی عظیم در انتظار اوست.
@Yekaye
844) 📖 الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ 📖
💢ترجمه
همان کسانی که مردم به آنها گفتند: همانا مردم علیه شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید! پس، به لحاظ ایمان فزونی یافتند و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی [کارسازی] است.
سوره آلعمران (3) آیه 173
1397/7/30
12 صفر 1440
@Yekaye
🔹فَاخْشَوْهُمْ
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «خشی» در اصل دلالت بر نوعی خوف و ترس میکند و البته با توجه به اینکه در برخی آیات در کنار «خوف» مطرح شده (لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى؛ طه/۷۷) به هر گونه ترسی گفته نمیشود:
▪️برخی «خشیت» را خوفی دانستهاند که همراه با نوعی تعظیم نسبت به امر مورد نظر باشد،
▪️اما دیگران با توجه به برخی از کاربردهای قرآنی این واژه مانند «فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً» (کهف/۸۰) «تَخْشَوْنَ كَسادَها» (توبه/۲۴) «ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ منکم» (نساء/۲۵) «خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» (اسراء/۳۱) و «خَشْيَةَ الْإِنْفاق» (اسراء/۱۰۰) با این تحلیل مخالفت کرده، و گفتهاند که معنای این ماده «مراقبت و محافظت کردنی است که همراه با خوف باشد» و به لحاظ معنایی به ماده «خشع» نیز نزدیک است (خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّه؛ حشر/۲۱)
▪️اگرچه مرحوم مصطفوی با توجه به نکات فوق، محور معنای خشیت را «مراقبت» قرار داده که البته همراه با ترس باشد، اما به نظر میرسد که این معنایی که ایشان مطرح کرده، معنای «اتقاء» است و به نظر میرسد تعبیر بهتر این است که بگوییم محور معنای «خشیت» خوف است، و البته خوفی است که شخص را به مراقبت و اجتناب وادارد.
▫️در واقع در هر دو کلمه «خشیت» و «اتقاء» دو معنای خوف و مراقبت وجود دارد اما در خشیت محور اصلی خوف است و در اتقاء محور اصلی مراقبت است.
🔖جلسه ۷۲۸ http://yekaye.ir/al-fater-35-28/
@Yekaye
🔹الْوَكيلُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «وکل» در اصل دلالت دارد بر اعتماد و تکیه کردن به دیگری در کار خود؛ و «وکالت» (واگذاری کار به دیگری و وی را نایب خود کردن در انجام امری) کلمهای است که در زبان فارسی هم با آن آشناییم.
▪️«وکیل» بر وزن فعیل و به معنای مفعول است؛ یعنی کسی که مورد وکالت قرار گرفته است. و لذا دغدغه اصلی وکیل این است که منافع موکلش رعایت شود. وکیل گاه انجام کار به نیابت از موکل را عهدهدار میشود و گاه از کاری که موکلش انجام داده دفاع میکند و مسئولیت آن را توجیه مینماید.
▫️تعبیر «وکیل» ۲۴ بار در قرآن کریم آمده است که در تمامی آنها تاکید است که تنها و تنها خداست که «وکیل» حقیقیِ انسان است و نباید غیر خدا را وکیل گرفت، و حتی پیامبر ص را هم خدا فرستاده، به عنوان «وکیل» نفرستاده است. (وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكيلاً؛ اسراء/۵۴) و البته این به معنای آن است که غیر از خداوند متعال هیچکس نمیتواند مستقلا تکیهگاه و کارساز شخص دیگری باشد؛ وگرنه اگر توجه شود که همه کارها نهایتا به خداوند برمیگردد، اشکالی ندارد که بگوییم خداوند برخی را برای برخی از کارها وکیل میکند؛ چنانکه در آیات قرآن، مواردی از «توکیل» افراد توسط خداوند مطرح میشود: «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرينَ» (انعام/۸۹) «يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ» (سجده/۱۱).
🔖جلسه 422 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-3/
@Yekaye
📜شأن نزول📜
🔷برای این آیه دو شأن نزول روایت شده است:
🔹 در بحث از شأن نزول آیه قبل اشاره شد که ابوسفیان تصمیم به بازگشت گرفت که البته افرادی مانند عکرمه پسر ابوجهل، خالد بن ولید، عمرو عاص و حارث بن هشام بر این بازگشت و حمله مجدد اصرار داشتند، بویژه میگفتند حالا که فرد شجاع و قدرتمند آنان حمزه را کشتهایم چرا به آنان مجال دهیم؛ و اشاره شد که پیامبر اکرم ص نیروهای مجروح را برای مقابله با حمله احتمالی ابوسفیان بسیج کرد و به سمت حمراء الاسد حرکت داد.
https://eitaa.com/yekaye/3290
در روایات آمده خبر حرکت آنان به ابوسفیان رسید و او ترسید و شخصی را دید که در حرکت به مدینه است؛
وی را خواست و به او وعده اموال زیادی داد به این شرط که وقتی به مسلمانان رسید آنان را بترساند و خبر دهد که قریش با لشکری عظیم در حال تدارک حمله دوباره هستند.
او آمد و به مسلمانان را در حال حرکت دید و به آنها گفت: قریش لشکر عطیمی جمع کرده و بزدوی طلایهداران لشکر آنان به شما خواهند رسید؛ و خود با لشکریانش به سوی مکه گریخت.
اما برخلاف انتظار او، آن جماعتی که به دستور پیامبر ص حرکت کرده بودند گفتند:
خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است!
آنگاه جبرئیل از طرف خداوند نازل شد و خبر هزیمت لشکر قریسش را آورد و این آیات نازل شد که:
«همان کسانی که مردم به آنها گفتند: همانا مردم علیه شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید! پس، به لحاظ ایمان فزونی یافتند و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی [کارسازی] است. پس به نعمتی و فضلی از خداوند بازگشتند و هیچ گزندی بدانان نرسید و ...»
📚 (تفسير القمي، ج1، ص124-126)
▫️و در روایات متعددی از شیعه و سنی از قول ابورافع نقل شده که گوینده این سخنان (که خدا مار را بس است و ...) امیرالمومنین ع بود.
📚(كنز الفوائد، ج2، ص19 ؛ مناقب آل أبي طالب، ج1، ص194 ؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج1، ص317؛ كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين ع، ص375؛ نهج الحق و كشف الصدق، ص198؛ تأويل الآيات الظاهرة، ص131 )
🔹 شأن نزول دیگری که برای این آیه مطرح شده، ظاهرا مربوط به جریان اعلام برائت از مشرکین است:
از امام باقر ع روایت شده است که
هنگامی که پیامبر اکرم ص امیرالمومنین ع و عمار یاسر را به سوی اهل مکه فرستاد، برخی گفتند: چرا این جوانک را فرستاد و بهتر بود که دیگری را به مکه میفرستاد چرا که مکه پر است از بزرگان و رجال قریش؛ به خدا سوگند که کافر شدن بهتر از این وضعیتی است که برای ما پیش آمده❗️
پس به سراغ حضرت علی ع و عمار رفتند و آنان را از اهل مکه و اینکه آنان علیه ایشان شدت به خرج خواهند داد و کار را بر ایشان دشوار خواهند کرد، ترساندند؛
پس حضرت علی ع فرمود: «خداوند ما را کافی است و چه نیکو وکیلی است» و به همراه عمار به راه خود ادامه دادند؛
پس چون به مکه وارد شدند خداوند پیامبرش را از سخن آنها به حضرت علی ع و پاسخ وی بدانها آگاه کرد و نامهای آنان را در کتابش نازل کرد و این همان سخن خداوند است که فرمود:
آیا ندیدید «کسانی را که مردم به آنها گفتند: همانا مردم علیه شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید! پس، به لحاظ ایمان فزونی یافتند و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی [کارسازی] است؛ پس به نعمتی از خداوند و به فضلی برگشتند که هیچ گزندی بدانان نرسید و از رضایت خداوند پیروی نمودند و خداوند صاحب فضل عظیم است.»
و آیه این طور نازل شد: : آیا ندیدید «فلانی و فلانی را که با علی و عمار دیدار کردند و گفتند: همانا ابوسفیان و عبدالله بن عامر و اهل مکه علیه شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید! پس، به لحاظ ایمان فزونی یافتند و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی [کارسازی] است».
📚تفسير العياشي، ج1، ص206 و 279
📖نکته تخصصی درباره نحوه نزول قرآن کریم
تصور اغلب افراد این است که تمامی آیات قرآن تنها یکبار نازل شدهاند؛
در حالی که شواهدی وجود دارد که گاه یک آیه چهبسا در دو موقعیت مستقل نازل شده باشد❗️
و چهبسا روایاتی که بیان میدارد هر سال جبرئیل یکبار کل آیات نازل شده از قرآن را بر پیامبر عرضه میکرد و در سال پایانی عمر ایشان دوبار عرضه شد (که در ادبیات محققان این رشته این واقعه به «عرضه اخیره» معروف است) نیز مویدی بر این مدعا باشد. 🤔
اگر این سخن درست باشد چهبسا یکی از عللی که شأن نزولهای متعددی برای یک آیه مطرح شده؛ و یا گاه شأن نزولی برای یک آیه مکی مطرح شده که عموما آن سوره را مدنی دانستهاند ویا بالعکس، همین امر بوده است؛ ر این صورت، از درست بودن یک شأن نزول به لحاظ قراین تاریخی، منطقا نمیتوان نادرست بودن شأن نزول دوم را نتیجه گرفت.
در مورد فوق نیز چهبسا بتوان هر دو شأن نزول را درست دانست.
@Yekaye
☀️1) از امام صادق ع روایتی نقل شده در اظهار تعجب ایشان از کسی که از چهار چیز فرار میکند، که چرا به چهار چیز پناهنده نمیشود.
مورد اول آن چنین است:
در عجبم از کسی که میترسد، چگونه است که پناه نمیبرد به این آیه شریفه که «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ: خداوند ما را بس است و او نیکو وکیلی است»؛ چرا که شنیدم خداوند عز و جل بعد از این فرمود: «پس به نعمتی از خداوند برگشتند و نیز به فضلی؛ و هیچ گزندی به آنان نرسید.» (آل عمران/173)
📚الأمالي( للصدوق)، ص6؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص392
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَمَاعَةٌ مِنْ مَشَايِخِنَا مِنْهُمْ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ؛ عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ ...
@Yekaye
☀️2) از امام باقر ع روایت شده است که
امام سحاد ع فرمودندک یکبار بشدت مریض شدم.
پدرم [امام حسین ع] گفت: دلت چه میخواهد؟
گفتم: دام می خواهد که از کسانی باشم که به پروردگارم جز آنچه خودش برایم تدبیر میکند پیشنهاد نکنم!
فرمود: احسنت! شبیه ابراهیم خلیل شدی آنگاه که جبرئیل به او گفت چه حاجتی داری؟ او گفت: من به پروردگارم پیشنهاد نمی دهم؛ بلکه خداوند مرا بس است و او نیکو کارگزاری است!
📚الدعوات (للراوندي) ، ص168
عَنِ الْبَاقِرِ ع قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع مَرِضْتُ مَرَضاً شَدِيداً؛ فَقَالَ لِي أَبِي ع: مَا تَشْتَهِي؟
فَقُلْتُ أَشْتَهِي أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ لَا أَقْتَرِحُ عَلَى [اللَّهِ] رَبِّي سِوَى مَا يُدَبِّرُهُ لِي.
فَقَالَ لِي أَحْسَنْتَ ضَاهَيْتَ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ ع حَيْثُ قَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ ع هَلْ مِنْ حَاجَةٍ فَقَالَ لَا أَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّي بَلْ حَسْبِي اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ
☀️اشاره امام حسین ع به واقعهای است که در حدیثی پیامبر اکرم - به نقل از امام صادق ع – آن را این گونه بیان فرموده است :
اینکه میگوییم ابراهیم، خلیل خداوند است؛ «خلیل» از «خُلّت» اشتقاق یافته و معنای اصلی «خُلّت» فقر و نیازمندی است؛ چرا که او خلیل به درگاه خداوند و نیازمند به او و بریده از همه به سوی او بود، و از غیر او خویشتندار و رویگردان و بینیاز؛
و مطلب از این قرار است که وقتی خواستند او را در آتش بیندازند و او را در منجنیق نهادند، خداوند جبرئیل را فرستاد و فرمود: بندهام را دریاب! پس آمد و او را در میانه هوا و زمین یافت و به او گفت: هرچه به نظرت میرسد از من بخواه که برای یاری تو آمدهام.
حضرت ابراهیم ع فرمود: خداوند مرا بس است واو نیکو کارگزاری است! من از غیر او درخواست نمیکنم و نیازی به غیر او ندارم؛ و به این جهت او را خلیل خود نامید یعنی فقیر و ینازمند به درگاه خویش و بریده از غیر به سوی او؛ و وقتی که معنای آن را از «خلت» قرار داد یعنی او در معانیاش [= امور معنوی] با وی خلوت کرد و ی را به اسراری آگاه ساخت که غیر او را بر آن آگاه نکرد؛ که خلیل کسی است که عالم به شخص و به امورات اوست ...
📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص24
عن أبی محمد الحسن العسکری عن الصادق ع قال...
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ... أَنَّ قَوْلَنَا إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ اللَّهِ فَإِنَّمَا هُوَ مُشْتَقٌّ مِنَ الْخَلَّةِ وَ الْخَلَّةُ إِنَّمَا مَعْنَاهَا الْفَقْرُ وَ الْفَاقَةُ فَقَدْ كَانَ خَلِيلًا إِلَى رَبِّهِ فَقِيراً وَ إِلَيْهِ مُنْقَطِعاً وَ عَنْ غَيْرِهِ مُتَعَفِّفاً مُعْرِضاً مُسْتَغْنِياً وَ ذَلِكَ لَمَّا أُرِيدَ قَذْفُهُ فِي النَّارِ فَرُمِيَ بِهِ فِي الْمَنْجَنِيقِ فَبَعَثَ اللَّهُ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ لَهُ أَدْرِكْ عَبْدِي فَجَاءَ فَلَقِيَهُ فِي الْهَوَاءِ فَقَالَ لَهُ كَلِّفْنِي مَا بَدَا لَكَ فَقَدْ بَعَثَنِيَ اللَّهُ لِنُصْرَتِكَ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ إِنِّي لَا أَسْأَلُ غَيْرَهُ وَ لَا حَاجَةَ لِي إِلَّا إِلَيْهِ فَسَمَّاهُ خَلِيلَهُ أَيْ فَقِيرَهُ وَ مُحْتَاجَهُ وَ الْمُنْقَطِعَ إِلَيْهِ عَمَّنْ سِوَاهُ وَ إِذَا جُعِلَ مَعْنَى ذَلِكَ مِنَ الْخَلَّةِ وَ هُوَ أَنَّهُ قَدْ تَخَلَّلَ [به] مَعَانِيَهُ وَ وَقَفَ عَلَى أَسْرَارٍ لَمْ يَقِفْ عَلَيْهَا غَيْرُهُ كَانَ الْخَلِيلُ مَعْنَاهُ الْعَالِمَ بِهِ وَ بِأُمُورِهِ ...
@Yekaye
☀️3) از چندین تن از ائمه اطهار روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمومنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد میکند، به برخی از اصحابش آموخت. قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت ، در یکی از فرازها میفرمایند:
هریک از شما هنگامی که از خواب بیدار شد بگوید:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ سُبْحَانَ رَبِّ النَّبِيِّينَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِينَ وَ سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ رَبِّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ:
هیچ خدایی نیست به جز خداوند بردبار کریم زنده و پابرجا که بر هر کاری تواناست؛ منزه است پروردگار پیامبران و خدای رسولان و منزه است پروردگار آسمانهای هفتگانه و آنچه در آنهاست و پروردگار زمینهای هفتگانه و آنچه در آنهاست؛ و پروردگار عرض عظیم و حمد و پاس تنها از آن پروردگار عالمین است.»
پس هنگامی که از بستر برخاست و نشست، پیش از آنکه کامل بلند شود، بگوید:
«حَسْبِيَ اللَّهُ حَسْبِيَ الرَّبُّ مِنَ الْعِبَادِ حَسْبِيَ الَّذِي هُوَ حَسْبِي مُنْذُ كُنْتُ حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل:
خداوند مرا بس است؛ پروردگار در قبال بندگان مرا بس است؛ بس است کسی که از زمانی که بودهام او مرا بس بوده است؛ خداوند مرا بس است و او نیکو کارگزاری است»
📚الخصال، ج2، ص625
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا يُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاه قال ...
إِذَا انْتَبَهَ أَحَدُكُمْ مِنْ نَوْمِهِ فَلْيَقُلْ:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ سُبْحَانَ رَبِّ النَّبِيِّينَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِينَ وَ سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ رَبِّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»
فَإِذَا جَلَسَ مِنْ نَوْمِهِ فَلْيَقُلْ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ:
«حَسْبِيَ اللَّهُ حَسْبِيَ الرَّبُّ مِنَ الْعِبَادِ حَسْبِيَ الَّذِي هُوَ حَسْبِي مُنْذُ كُنْتُ حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل»
@Yekaye
☀️4) حضرت علی ع در نامهای به مخنف بن سلیم، که یکی از کارگزاران حضرت بود، چنین نوشت:
سلام علیکم
خدایی را سپاس میگویم که معبودی جز او نیست.
اما بعد، همانا جهاد با کسی که از حق رویگردان شده به خاطر اینکه آن را خوش نمی داشته و به اختیار خویش در خواب کوری و ضلالت فرورفته بر عارفان واجب است؛ همانا خداوند از کسی که در رضایت او بکوشد راضی میشود و بر کسی که عصیان او کند خشم میگیرد؛ و همانا ما عزم راهی را کردهایم به سوی کسانی که در مورد بندگان خداوند به غیر از آنچه از جانب خداوند نازل شده عمل کردند و اموال عمومی را برای خود برداشتند و حدود الهی را تعطیل کردند و حق را میراندند و در زمین فساد را آشکار کردند و به جای مومنان، فاسقان را به ددوستی برگزیدند؛ و هرگاه ولیّای از اولیای خداوند بدعتهای آنان را عظیم و ناروا شمرد، او را مورد غضب قرار دادند و دورش کردند و از حقوقش محروم نمودند؛ و اگر ظالمی بر ظلمشان یاریشان کرد با او دوستی کردند و به خود نزدیک نمودند و در حق او عطایا دادند؛ پس بر ظلم اصرار ورزیدند و بر مخالفت اجماع کردند؛ و از قدیم این گونه بودند که در مقابل حقسد میشدند و بر گناه همکاری میکردند و ظالم بودند.
پس هنگامی که نامهام به دستت رسید مطمئنتترین فرد از یارانت را به جای خویش بگمار و به سوی ما بیا؛ امید است که با رویارویی این دشمن متجاوز نایل شوی و توفیق امر به معروف و نهی از منکر بیایی و در کنار حق قرار گیری و از باطل جدا شوی؛ که نه ما و نه شما از اجر جهاد بینیاز نیستیم و خداوند ما را بس است و او بهترین کارگزار است و هیچ تحول و قدرتی جز به خواست خداوند برتر و عظیم نیست.
📚وقعة صفين، ص104-105
قَالَ نَصْرٌ وَ فِي حَدِيثِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: وَ كَتَبَ عَلِيٌّ إِلَى عُمَّالِهِ فَكَتَبَ إِلَى مِخْنَفِ بْنَ سُلَيْمٍ:
سَلَامٌ عَلَيْكَ؛ فَإِنِّي أَحْمَدَ اللَّهَ إِلَيْكَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ. أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ جِهَادَ مَنْ صَدَفَ عَنِ الْحَقِّ رَغْبَةً عَنْهُ وَ هَبَّ فِي نُعَاسِ الْعَمَى وَ الضَّلَالِ اخْتِيَاراً لَهُ فَرِيضَةٌ عَلَى الْعَارِفِينَ؛ إِنَّ اللَّهَ يَرْضَى عَمَّنْ أَرْضَاهُ وَ يُسْخِطُ عَلَى مَنْ عَصَاهُ؛ وَ إِنَّا قَدْ هَمَمْنَا بِالْمَسِيرِ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ الَّذِينَ عَمِلُوا فِي عِبَادِ اللَّهِ بِغَيْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْءِ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ أَمَاتُوا الْحَقَّ وَ أَظْهَرُوا فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ وَ اتَّخَذُوا الْفَاسِقِينَ وَلِيجَةً مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ، فَإِذَا وَلِيٌّ لِلَّهِ أَعْظَمُ أَحْدَاثُهُمْ أَبْغَضُوهُ وَ أَقْصَوْهُ وَ حَرَمُوهُ وَ إِذَا ظَالِمٌ سَاعَدَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ أَحَبُّوهُ وَ أَدْنَوْهُ وَ بَرُّوهُ فَقَدْ أَصَرُّوا عَلَى الظُّلْمِ وَ أَجْمَعُوا عَلَى الْخِلَافِ. وَ قَدِيماً مَا صَدُّوا عَنْ الْحَقِّ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ كانُوا ظالِمِينَ. فَإِذَا أُتِيتَ بِكِتَابِي هَذَا فَاسْتَخْلِفْ عَلَى عَمَلِكَ أَوْثَقَ أَصْحَابِكَ فِي نَفْسِكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيْنَا لَعَلَّكَ تَلْقَى هَذَا الْعَدُوَّ الْمُحِلِّ فَتَأْمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُجَامِعَ الْحَقَّ وَ تُبَايِنَ الْبَاطِلَ فَإِنَّهُ لَا غَنَاءَ بِنَا وَ لَا بِكَ عَنْ أَجْرِ الْجِهَادِ «وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ» وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم.
@Yekaye
☀️5) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
همانا رسول الله در بیماریاش فرمود: من در مورد تو بیم این ندارم که بعد از هدایت گمراه شوی و لیکن بر تو از فاسقان قریش و دشمنیشان بیمناکم؛ خداوند ما را بس است و او نیکو کارگزاری است ...
📚بصائر الدرجات، ج1، ص121
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ دَاوُدَالرَّقِّيِّ عَنْ أَبِيحَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِيالْحِجَازِ قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ ع:
... إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ فِي مَرَضِهِ لَسْتُ أَخَافُ عَلَيْكَ أَنْ تَضِلَّ بَعْدَ الْهُدَى وَ لَكِنْ أَخَافُ عَلَيْكَ فُسَّاقَ قُرَيْشٍ وَ عَادِيَتَهُمْ «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ» ...
@Yekaye