☀️۲) امیرالمومنین ع در خطبه ای فرمودند
بندگان خدا شما را به تقوای الهی سفارش میکنم که همانا آن حق خدا بر شماست و و آن است که حق شما را بر خدا لازم میآورد؛ و اینکه از خدا بر انجام آن یاری جویید و با انجام آن به استعانت خدا دست یابید؛ که همانا تقوا در امروز پناهگاه و سپر است؛ و فردا راهش به بهشت آشکار است و رونده اش سودبردار؛ و کسی را که درپناهش بوده پاسبان. همواره خود را بر همگان عرضه کرده، چه بر گذشتگان و چه بر بازماندگان، به خاطر نياز آنان در فردا بدان. روزى كه خدا آنچه را آغاز كرد بازگرداند، و آنچه داد بستاند، و در آنچه بخشيد مؤاخذت راند، [معلوم میشود که] چه اندكند آنان كه بدان تن دادند و بار آن را چنانكه بايد بر داشتند.آنان در شمار اندکند و همانهایند که خداوند چنین توصیفشان فرمود: «و اندکاند بندگان شکرگزار من» (سبأ/۱۳) ...
📚نهجالبلاغه، خطبه۱۹۱
... عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَى اللَّهِ حَقَّكُمْ وَ أَنْ تَسْتَعِينُوا عَلَيْهَا بِاللَّهِ وَ تَسْتَعِينُوا بِهَا عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ التَّقْوَى فِي الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ وَ فِي غَدٍ الطَّرِيقُ إِلَى الْجَنَّةِ مَسْلَكُهَا وَاضِحٌ وَ سَالِكُهَا رَابِحٌ وَ مُسْتَوْدَعُهَا حَافِظٌ لَمْ تَبْرَحْ عَارِضَةً نَفْسَهَا عَلَى الْأُمَمِ الْمَاضِينَ مِنْكُمْ وَ الْغَابِرِينَ لِحَاجَتِهِمْ إِلَيْهَا غَداً إِذَا أَعَادَ اللَّهُ مَا أَبْدَى وَ أَخَذَ مَا أَعْطَى وَ سَأَلَ عَمَّا أَسْدَى فَمَا أَقَلَّ مَنْ قَبِلَهَا وَ حَمَلَهَا حَقَّ حَمْلِهَا أُولَئِكَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ هُمْ أَهْلُ صِفَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِذْ يَقُولُ وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ ...
@yekaye
☀️۳) روایت شده است که شخصی بر امام صادق ع وارد شد .
حضرت پرسید کیستی؟
گفت: از دوستداران و موالیان شما.
فرمودند: خداوند بنده ای را دوست نمیدارد مگر اینکه ولایت او را برعهده میگیرد و ولایت کسی را برعهده نمیگیرد مگر اینکه بهشت را بر او واجب میگرداند.
سپس فرمودند: از کدام دوستداران ما؟
وی ساکت شد؛
اما سدیر پرسید: یا ابن رسول الله! دوستداران شما چند دستهاند؟
فرمودند: سه دسته. دستهای که در آشکارا ما را دوست دارند اما در سرّ و باطن ما را دوست ندارند؛ و دسته ای که در سرّ و باطن ما را دوست دارند اما درآشکار ما را دوست ندارند؛ و دسته ای که در سرّ و آشکار ما را دوست دارند. ایناناند که آن نمط اعلی [جماعت بلندمرتبه]اند؛ از آب گوارا نوشیدهاند و تاویل قرآن و فصلالخطات و سبب اسباب را دانستهاند؛ ایناناند که آن جماعت بلندمرتبهاند؛ فقر و تنگدستی و انواع بلا سریعتر از تاختن اسبها به سوی آنان می شتابد؛ سختیها و ضررها بدانها میرسد و تکانهای شدید میخورند و به فتنهها گرفتار میشوند؛ پس یکی به خون خود غلطیده است و دیگری سرش ز تن جدا افتاده؛ در سرزمینهای دور از هم پراکندهاند؛ به واسطه آنان است که خداوند مریض را شفا میدهید و فقیر را ثروت میبخشد و به خاطر آنان است که شما یاری میشوید و به آنان است که بر شما باران میبارد و روزی داده میشویدِ و آنان به لحاظ شماره اندک ولی به لحاظ قدر و قیمت نزد خداوند عظیماند.
و دسته دوم، پستترینِ این سهتاست؛ همانان که [فقط] در آشکار ما را دوست میدارند و به سبک شاهان زندگی میکنند؛زبانهایشان با ماست و شمشیرهایشان علیه ما؛
و دسته سوم، در میانهاند؛ همانان که در سرّ ما را دوست دارند اما درآشکار ما را دوست ندارند؛ به جانم سوگند که آنان که فقط در سرّ - و نه درآشکارا- ما را دوست دارند هماناناند که روزها روزه و شبها به عبادت ایستادهاند و اثر رهبانیت را در چهرههایشان میبینِ همانها که اهل تسلیم و پذیرش حق هستند.
آن شخص گفت: من از آنانم که دوستدار شما در سرّ و آشکارند.
امام صادق ع فرمود: همانا دوستداران ما در سر و آشکار را نشانههاییای است که بدان شناخته میشوند.
وی پرسید: آن نشانهها چیست؟
فرمود: فراوان است؛ اولینش این است که توحید را آن گونه که حق توحید است شناختهاند و علم توحیدش را محکم کردهاند و بعد از آن، ایمان است به اینکه او چیست و چه وصفی دارد؛سپس حدود ایمان و حقایق و شروط و تأویل آن را دانستهاند.
سدیر گفت: یا ابن رسول الله! تاکنون نشنیده بودم که ایمان را چنین توصیف کنید.
فرمودند: بله، سدیر! سوال کنندهای را نرسد که از اینکه ایمان چیست بپرسد مگر اینکه بدان ایمان به کیست.
سدیر گفت: یا ابن رسول الله! اگر صلاح می دانید، آنچه فرمودید را برایم تفسیر بفرمایید.
امام صادق ع شروع کردند به تفسیر حقیقت توحید؛ بقیه متن را میتوانید از اینجا (http://lib.eshia.ir/15139/1/326) مطالعه کنید.
📚تحف العقول، ص325-326
👇متن حدیث👇
@yekaye
متن حدیث 3
☀️روي عن الإمام الصادق في وصف المحبة لأهل البيت و التوحيد و الإيمان و الإسلام و الكفر و الفسق
دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ ع لَهُ مِمَّنِ الرَّجُلُ؟
فَقَالَ مِنْ مُحِبِّيكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ.
فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ ع لَا يُحِبُّ اللَّهَ عَبْدٌ حَتَّى يَتَوَلَّاهُ وَ لَا يَتَوَلَّاهُ حَتَّى يُوجِبَ لَهُ الْجَنَّةَ. ثُمَّ قَالَ لَهُ مِنْ أَيِّ مُحِبِّينَا أَنْتَ؟
فَسَكَتَ الرَّجُلُ؛ فَقَالَ لَهُ سَدِيرٌ: وَ كَمْ مُحِبُّوكُمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟
فَقَالَ: عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ طَبَقَةٌ أَحَبُّونَا فِي الْعَلَانِيَةِ وَ لَمْ يُحِبُّونَا فِي السِّرِّ وَ طَبَقَةٌ يُحِبُّونَا فِي السِّرِّ وَ لَمْ يُحِبُّونَا فِي الْعَلَانِيَةِ وَ طَبَقَةٌ يُحِبُّونَا فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ هُمُ النَّمَطُ الْأَعْلَى شَرِبُوا مِنَ الْعَذْبِ الْفُرَاتِ وَ عَلِمُوا تَأْوِيلَ الْكِتَابِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ سَبَبَ الْأَسْبَابِ فَهُمُ النَّمَطُ الْأَعْلَى الْفَقْرُ وَ الْفَاقَةُ وَ أَنْوَاعُ الْبَلَاءِ أَسْرَعُ إِلَيْهِمْ مِنْ رَكْضِ الْخَيْلِ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا وَ فُتِنُوا فَمِنْ بَيْنِ مَجْرُوحٍ وَ مَذْبُوحٍ مُتَفَرِّقِينَ فِي كُلِّ بِلَادٍ قَاصِيَةٍ بِهِمْ يَشْفِي اللَّهُ السَّقِيمَ وَ يُغْنِي الْعَدِيمَ وَ بِهِمْ تُنْصَرُونَ وَ بِهِمْ تُمْطَرُونَ وَ بِهِمْ تُرْزَقُونَ وَ هُمُ الْأَقَلُّونَ عَدَداً الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً وَ خَطَراً وَ الطَّبَقَةُ الثَّانِيَةُ النَّمَطُ الْأَسْفَلُ أَحَبُّونَا فِي الْعَلَانِيَةِ وَ سَارُوا بِسِيرَةِ الْمُلُوكِ فَأَلْسِنَتُهُمْ مَعَنَا وَ سُيُوفُهُمْ عَلَيْنَا وَ الطَّبَقَةُ الثَّالِثَةُ النَّمَطُ الْأَوْسَطُ أَحَبُّونَا فِي السِّرِّ وَ لَمْ يُحِبُّونَا فِي الْعَلَانِيَةِ وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كَانُوا أَحَبُّونَا فِي السِّرِّ دُونَ الْعَلَانِيَةِ فَهُمُ الصَّوَّامُونَ بِالنَّهَارِ الْقَوَّامُونَ بِاللَّيْلِ تَرَى أَثَرَ الرَّهْبَانِيَّةِ فِي وُجُوهِهِمْ أَهْلُ سِلْمٍ وَ انْقِيَاد.
قَالَ الرَّجُلُ: فَأَنَا مِنْ مُحِبِّيكُمْ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ.
قَالَ جَعْفَرٌ ع: إِنَّ لِمُحِبِّينَا فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ علَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا.
قَالَ الرَّجُلُ: وَ مَا تِلْكَ الْعَلَامَاتُ؟
قَالَ ع تِلْكَ خِلَالٌ أَوَّلُهَا أَنَّهُمْ عَرَفُوا التَّوْحِيدَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ أَحْكَمُوا عِلْمَ تَوْحِيدِهِ وَ الْإِيمَانُ بَعْدَ ذَلِكَ بِمَا هُوَ وَ مَا صِفَتُهُ ثُمَّ عَلِمُوا حُدُودَ الْإِيمَانِ وَ حَقَائِقَهُ وَ شُرُوطَهُ وَ تَأْوِيلَهُ.
قَالَ سَدِيرٌ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا سَمِعْتُكَ تَصِفُ الْإِيمَانَ بِهَذِهِ الصِّفَةِ.
قَالَ نَعَمْ يَا سَدِيرُ لَيْسَ لِلسَّائِلِ أَنْ يَسْأَلَ عَنِ الْإِيمَانِ مَا هُوَ حَتَّى يَعْلَمَ الْإِيمَانَ بِمَنْ.
قَالَ سَدِيرٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُفَسِّرَ مَا قُلْتَ؟!
قَالَ الصَّادِقُ ع ... (http://lib.eshia.ir/15139/1/326)
📚تحف العقول، ص325-326
@yekaye
1️⃣ «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ؛ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ»
درباره اینکه کلمه «ثُلَّة» بر یک جماعت زیاد یا نسبتا کم دلالت دارد بین اهل لغت اختلاف است؛ و چنانکه در نکات ادبی جلسه قبل گذشت بر جماعتی بیش از قبيله و طائفة، و کمتر از فَوْج و فرقَه و حزب دلالت دارد؛
اما هرچه باشد وقتی در این آیات در مقابل «قلیل» قرار گرفته، نشان میدهد که افرادی که از سابقون و مقربان حقیقیاند، در میان اولین بیش از آخرین است.
اما مقصود از این اولین و آخرین چیست، و چرا در اولین بیش از آخرین است؟
🍃الف. معروفترین قول این است که اولین مربوط به امتهای قبل (از حضرت آدم تا خاتم) است و آخرین مربوط به امت پیامبر خاتم ص (مثلا: تفسير الصافي، ج5، ص121؛ البحر المحيط، ج10، ص79 ) یا به تعبیر خاصتر: اولین، یروان انبیای قبلیاند و آخرین، پیروان امت خاتم (تفسير القمي، ج2، ص348).
درباره چراییاش هم گفتهاند این دلیل که کسانی که به اجابت دعوت پیامبر اکرم ص سبقت جستند طبیعتا خیلی کمترند از کسانی که به اجابت دعوت آن همه پیامبر که پیش از ایشان بوده سبقت جستند (مجمع البيان، ج9، ص325 ؛ مفاتيح الغيب، ج29، ص392 )
ویا به این دلیل که اساسا در قرآن کریم هرجا که تعبیر اولین و آخرین کنار هم آمده، از جمله در ادامه همین سوره «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَمَجْمُوعُونَ إِلی مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» (واقعه/۴۷-۵۰) به ترتیب اشاره به امتهای پیامبران قبلی و امت پیامبر اکرم ص است (الميزان، ج19، ص121 )
🤔البته در دلالت این دلیل اخیر میتوان تردید کرد، زیرا تنها مواردی که در قرآن کریم اولین و آخرین با هم آمده، همین سوره است؛ و این خود محل بحث است، نه شاهد بر بحث؛ و اگر هم به سراغ سایر موارد «آخرین» برویم، در خصوص مواردی که بدون الف و لام (آخرین) آمده، بوضوح برای غیر امت پیامبر اکرم ص به کار رفته است، مثلا: «أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرينَ» (انعام/6 و مومنون/31)؛ و در مواردی هم که با الف و لام آمده (الآخرین) کاملا میتواند به معنای مطلق آیندگان (نسبت به همان کسانی که از آنها بحث شده) باشد، نه صرفا امت پیامبر خاتم ص؛ مثلا در در سوره صافات، تعبیر «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرينَ» در خصوص حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرات موسی و هارون و حضرت الیاس (به ترتیب در آیات آیات 78 و 108 و 119 و 129) مطرح شده، که میتواند اشاره به باقی ماندن اسم و رسم آنان در تمامی امتهای بعد از خود باشد نه فقط در امت اسلام؛ چنانکه بوضوح امتهای یهودی و مسیحی هم امروزه خود را پیروان حضرت ابراهیم ع میدانند.
🍃ب. اولین و آخرین این امت مد نظر باشد (مقاتل، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص325 ) این قول، به عنوان دومین احتمال در اهل سنت رواج فراوان دارد که اولین و آخرین را هم کاملا زمانی میگیرند، چنانکه حدیثی با این مضمون را هم به پیامبر اکرم ص نسبت میدهند (حدیث۴؛ مثلا در البحر المحيط، ج10، ص79) [که حتی به فرض صحت استناد، البته در دلالت آن بر این مراد میتوان تردید کرد]
و چرایی آن، ظاهرا مبتنی بر این رویکرد خلیفه دوم دارد که ارزشگذاری ایمان انسانها را بر اساس زمان و سابقه اسلام آوردن آنها قرار داد؛ و امروزه هم این رویکرد در سلفیگری نمود دارد که برترین انسانها را صحابه میدانند تا جایی که به عدالت همه صحابه و معتبر دانستن همه نظرات آنان (هرچند با هم مخالف باشد!) فتوا میدهند، سپس تابعان و سپس هرکه به لحاظ زمانی به آنها نزدیکتر باشد.
🤔البته ریشه این رویکرد در احادیث جعلی فراوانی است که در زمان معاویه برای تنزل دادن مقام اهل بیت ع به نفع صحابه جعل شد؛ و بهترین شاهد بر رد این موضع، آیات قرآن کریم است که بسیاری از مسلمانان پیرامون را منافق معرفی میکند و تصریح میکند که تو هم نمیدانی آنها منافقند: «وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ» (توبه/۱۰۱) (بر مبنای اهل سنت، هرکس یکبار پیامبر ص را در حیاتش زیارت کرده باشد و تصریحی به اینکه او منافق است نشده باشد، جزء صحابه محسوب میشود و تمام اوصاف پیش را دارد!)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه تدبر 1️⃣ درباره مراد از اولین و آخرین
🤔البته شاید این قول را بر مبنای شیعه به نحو دیگری بتوان تصحیح کرد؛ یعنی اولین و آخرین را ناظر به امت اسلام بگیریم، اما مقیاس را دوره حضور (و بویژه دوره قیام امام معصوم برای حکومت) و دوره غیبت (و خانهنشینی امامان ع) بدانیم؛ آنگاه یک احتمال قابل تامل شاید این باشد که تعداد سابقون مقرب در زمانِ در صحنه بودن ائمه ع بیش از زمان خانهنشینی و غیبت ایشان بود؛ چنانکه تعداد اصحاب راستین و راسخ پیامبر اکرم ص و امیرالمومنین ع و امام حسین ع که در زمان خود آن بزرگواران شهید شدند، اصلا قابل مقایسه با اصحاب راسخ خود ایشان و نیز سایر امامان در شرایطی که قیام به حکومت نکرده بودند، نبود.
🍃ج. کاملا ناظر به زمان پیامبر ص و ناظر به دو گروه مطرح شده در این آیه «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» (توبة/100) (یعنی مسلمانان نخستین و سپس بقیه مسلمانان) باشد؛ یعنی طبقه سابقون و مقربون در صدر اسلام، عمدهشان از آنها بود که ابتدا و در دوره سختی اسلام آوردند چنانکه قرآن کریم در جای دیگر فرمود «لا يَسْتَوي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى» (حدید/۱۰) و توجیهشان هم این است که ظاهرا خطاب (كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً) همواره به افراد حاضر تعلق میگیرد (مفاتيح الغيب، ج29، ص392 )؛
🤔که البته این تحلیل اگر بخواهد معنای آیه را منحصر و بقیه اقوال را رد کند قابل مناقشه است؛ زیرا قرآن کتابی برای همه بشریت است و بسیاری از خطابهایش ناظر به مطلق انسانهاست.
🍃د. «اولین» ناظر به مومنانی است که اهل عمل صالحاند و «قلیل من الآخرین» ناظر ذریههایی است که از آنان پیروی کردند که در آیه «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ» (طور/۲۱) بدانها اشاره شده، با این توضیح که ذریه مومنانی که اهل عمل صالحاند اگر پیرو والدینشان باشند طبق این آیه به والدینشان ملحق میشوند؛ و این در مورد اصحاب یمین طبیعی است؛ اما در مورد سابقون، چون آنان مقام بسیار بالایی دارند، اینکه همه ذریههایشان بتوانند چنان پیرویای کنند که به آنان ملحق شوند؛ س در خصوص اصحاب یمین، تعداد اولین و آخرین را با یک تعبیر آورد؛ اما در مورد سابقون، ذریهای که بتوانند چنان پیرویای کنند را کم شمرد. (مفاتيح الغيب، ج29، ص392 )
🍃ه. ناظر به همه امتها باشد؛ یعنی در امت هر پیامبری، آنان که در صدر امت بودند بسیار بیشترند از آنان که بعدا آمدند. (عایشه، به نقل از البحر المحيط، ج10، ص79 )
🍃و. سابقون خود پیامبرانند که در روزگاران نخستین زیاد بودند و و هرچه به آخرالزمان نزدیک شدیم تعدادشان کمتر بود. به نقل از البحر المحيط، ج10، ص79 )
🍃ز. ...
@yekaye
2️⃣ «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ؛ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ»
قرآن کریم به صراحت برترین انسانها در اولینها را بیش از برترین انسانها در آخرینها میداند. اگرچه تعبیر اولین و آخرین ظرفیت معنایی فراوانی دارد، اما از واضح ترین معانیاش (که تقریبا همه مفسران بدان اذعان کردهاند) اول و آخر زمانی است.
حتی اگر چرایی این مساله (که مقربان الهی در گذشتگان بیش از متاخرین است) برای ما معلوم نشود، یک مطلب واضح میشود که تلقی تکاملی داروینی از انسان، بویژه در خود انسانها، خلاف نظر قرآن کریم است.
🌐نکته تخصصی #انسانشناسی
باور به #سیر_تکاملی انسان، به این صورت که انسان امروز همواره بهتر از انسان دیروز است، از باورهای #مدرنیته است که شاید اول بار توسط #هگل برایش ایدهپردازی فلسفی شد؛ و #داروین سعی کرد این را در عرصه موجودات زنده پیگیری کند و بعدا توسط مردمشناسان داروینیای مانند #اسپنسر، مبنایی برای توجیه برتری اروپاییها و غارت کشورهای دیگر قرار گرفت.
با اینکه این موضع اسپنسر و پیروانش ظاهرا دیگر طرفداری ندارد، اما حقیقت این است که باور به تکامل تدریجی انسان، به این معنا که انسان امروز همواره از انسان دیروز بهتر است، یکی از پایههای #ایدپولوژیک و غیرعلمی مدرنیته است که همهجا و توسط همگان مورد تاکید قرار گرفته است؛
تا جایی که وقتی معدود متفکران عمیقی همچون شهید مطهری میخواهند در مقابل این ایده بایستند، خود را مجبور میبینند که ابتدا بین ابعاد مختلف رشد انسان تفکیک کنند و پس از اذعان به پیشرفت تکنولوژیک و ساختارهای اجتماعی و ارتباطات و ...، تردید خود در پیشرفت حقیقی انسان (که پیشرفت اخلاقی و معنوی است) را مطرح نمایند. (تکامل اجتماعی انسان، ص۲۰-۲۷)
💢اما این آیه بوضوح، انسانهای مقرب – که بالاترین مقام انسانیت است- در میان گذشتگان را بیش از انسانهای مقرب در متاخران میداند؛ یعنی بوضوح در مقابل این تحلیل داروینی – که شاید مهمترین مبنای تفکر مدرنیته است – میایستد.
🔰تبصره
آموزه موعود نهایی و اینکه غایت نهایی بشر حتما بهترین وضع خواهد بود، لزوما به این معنا نیست که سیری هم که در پیش گرفته لزوما یک سیر رو به بالاست؛ و همواره امروز بشر بهتر از دیروز اوست.
در توضیح این مساله به تذکر خوب شهید مطهری بسنده میکنم که سیر حرکت بشر در بسیاری از اوقات میتواند مارپیچی و حلزونی باشد [به تعبیر امروزیتر:، نمودار حرکتش سینوسی باشد]ُ نه سیر خطی مستقیم؛ یعنی این سیر بشر با فراز و فرودهای مختلف همراه است.
بله،
🔹اولا اگر نقطههای خاصی از تاریخ را در نظر بگیریم ظاهرا میتوان گفت حضرت ابراهیم ع از حضرت آدم بالاتر است و پیامبر خاتم ص از همه پیامبران قبلی بالاتر است؛
اما این اصلا بدان معنا نیست که اولا این سیر در میان همه مردم چنین باشد؛ و ثانیا حتی بین خود پیامبران هم لزوما چنین نیست؛ چنانکه واضح است که حضرت ابراهیم ع از بسیاری از پیامبران تبلیغی پس از خود و پیش از پیامبر خاتم ص بالاتر بوده است.
🔹ثانیا بسیاری از رشدهایی که در آخرالزمان و در حکومت مهدوی قرار است حاصل شود نیازمند این است که زمینهاش مهیا شود، که تا آن زمینه مهیا نشود، امکان بروز چنان رشدی در کار نخواهد بود؛
اما اشتباه است اگر گمان شود که حتما این زمینهها خودشان مصداق رشدند؛ مثلا برای اینکه امام حسین ع به چنان مقام بالایی در عالم برسد باید موقعیت کربلا رخ دهد؛ اما این اصلا بدان معنا نیست که اقدامات آن ملعونهایی که کارشان به وقوع آن وضعیت تلخ در کربلا منجر شد مصداق مرحلهای از رشد بشر باشد❗️
@yekaye
3️⃣ «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ؛ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ؛ في جَنَّاتِ النَّعيمِ ... قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ»
💢کم بودن دلیل بر ناحق و نامطلوب بودن نیست.
آنان که بر همه سبقت گرفته و مقرب درگاه خداوند و در اوج نعمتهای الهیاند، تعدادشان کم است.
📝نکته تخصصی #انسانشناسی
انسان مدرن، مدعی اصالت بشر (#اومانیسم) بود؛
اما مهمترین زیربنای چنین اصالتی (روح و حقیقت ماورایی خود) را انکار کرد؛
و این انکار تدریجا او را به انکار مطلق دستیابی به حقیقت کشاند و در وادی #شکاکیت انداخت،
تا جایی که در کمال تعجب امروزه انسانهایی که خود را #روشنفکر میخوانند به شکاکیت و در حیرت و جهل بودن خود افتخار میکنند و چون دست خود را از حقیقت کوتاه میبینند، منکر حقانیت هرکسی که به حقیقت راه برده باشد میشوند؛
و چون در این آشفته بازارِ شکاکیت، مدعیان دروغین حقیقت هم زیاد شدهاند، بسیاری از مردم عامی را هم در این ناممکن بودن رسیدن به حقیقت با خود همراه کردهاند❗️
در چنین شرایطی است که مراجعه به نظر اکثریت ملاک حق و حقیقت بودن قلمداد میشود؛ سخن سخیفی که جز با ترویج پایه سستی مثل شکاکیت نمیتوان آن را ترویج داد‼️
رواج #اکثریت به عنوان تنها #معیار_حقیقت، شاید از مهمترین علل رواج بسیاری از معضلات اجتماعی بشر معاصر باشد؛
از پدیده سخیف مدپرستی گرفته، تا در جایگاه الگو قرار گرفتن بازیگران و سلبریتیها در جامعه.
(بسیار عجیب است: بازیگر، یعنی کسی که هویتی از خود ندارد و هرچه دارد بازی و ادای دیگران را درآوردن است؛ آنگاه چنین کسی الگو میشود و سخن و رفتارش معیار قرار میگیرد)
اما مومنی که خدا، که سرسلسله حقایق و اصل حق و حقیقت است را باور دارد، هیچگاه نه معیارش اکثریت خواهد بود و نه از در اقلیت قرار گرفتن هراسی به خود راه میدهد. در چنین فضایی است که امیرمومنان میفرماید: «لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِه: در راه هدایت از کمی تعداد اهل آن، وحشت به خود راه ندهید» (نهجالبلاغه، حکمت201)
🔰تبصره
معیار ندانستن اکثریت در مسائل اصیل زندگی، منافاتی ندارد با اینکه در مسائل سلیقهای و یا در جایی که حقیقت واضح نیست و محل اختلاف نظر است، نظر اکثریت معیار عمل قرار گیرد.
شاید مهمترین تفاوت #مردمسالاری_دینی با #دموکراسیهای_غربی در همین است که در مردمسالاری دینی، معیار اصلی دین و هدایت الهی است؛ و البته چون از طرفی بسیاری از مسائل اجتماعی در زمره امور سلیقهای است و از طرف دیگر اساسا حکومت واقعا دینی با مشارکت مردم است که حاصل میشود و حرکت میکند، حضور، نظر، و نقشآفرینی مردم بسیار جدی گرفته میشود؛
اما در دموکراسیهای غربی معیار همه چیز را ظاهرا نظر اکثریت قرار میدهند؛ و در حقیقت سرمایهداران #صاحبان_رسانه این نظر را آن گونه که خودشان دلشان میخواهند رقم میزنند و جلوه میدهند.
@yekaye