یک آیه در روز
1043) 📖 وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ 📖 ترجمه 💢و بیتردید آن سوگندی است که – ای کاش
.
1️⃣ «وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ»
در آیه قبل سوگندی به مواقع نجوم مطرح شد (که اشاره شد که هم میتوانست به معنای سوگند خوردن باشد و هم سوگند نخوردن) و در این آیه آن سوگند را عظیم میشمرد؛ که عظیم شمردن این قسم میتواند:
- هم به معنای منفی باشد؛ یعنی چنین سوگند خوردنی گناهی عظیم است (احادیث۱ و ۲) که این کاربرد عظیم در قرآن در موارد دیگر نیز سابقه دارد مانند: «وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» (نور/۱۵) «وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما» (احزاب/33)؛ «أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظيماً» (اسراء/40)
- هم به معنای مثبت باشد؛ یعنی این سوگند سوگندی مهم و عظیم است که خیلی باید به آن بها داد؛ چنانکه در دعایی که از امام جواد ع برای در امان ماندن از دشمنان وارد شدهحضرت سوگندهایی میخورند و در پایان همین آیه را میخوانند؛ که بوضوح در معنای مثبت مورد استناد واقع شده است. (مهج الدعوات، ص300 ؛ المصباح للكفعمي، ص217-218 )
که هریک از اینها با معنایی از معانیای که برای آیه قبل برشمرده شد تناسب دارد.
💠نکته تخصصی #تفسیری
قبلا بارها اشاره شد به اینکه یک لفظ را در معانی متعدد میتوان استفاده کرد؛ و این کار بارها در قرآن کریم انجام شده است. نکتهای که در این زمینه باید بدان توجه کرد این است که وقتی یک لفظ در یک آیه به یکی از معانیای که ظرفیت آن را دارد حمل میشود بقیه عبارات آن آیه و حتی آیههای قبل و بعد باید به تناسب همین معنا مورد توجه قرار گیرد. مثلا اگر در آیه قبل، حرف «لا» در «لا اقسم» را برای تاکید گرفتیم؛ آنگاه اقتضا دارد که در این آیه، عظیم در معنای مثبتش به کار رود؛ و اگر «لا»را حرف نفی دانستیم (که خدا فرموده سوگند نمیخورم» اینجا تناسب دارد که عظیم در معنای منفیاش به کار رفته باشد.
@yekaye
یک آیه در روز
1043) 📖 وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ 📖 ترجمه 💢و بیتردید آن سوگندی است که – ای کاش
.
2️⃣ «وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ»
مقصود از آوردن عبارت معترضه «لو تعلمون» چیست؟
به لحاظ نحوی و با توجه به اینکه حرف لو را حرف شرط میدانند اما جزای شرط نیامده، این تعبیر را دو گونه میتوان تحلیل کرد که بر اساس هریک، دست کم یک مقصود میتوان برشمرد.
در واقع، حرف «لو» در تعبیر «لو تعلمون» میتواند:
▪️ از آن دسته حرف «لو» هایی باشد که اصلا جواب نمیخواهد؛ یعنی در معنای نفی است؛ پس وقتی میفرماید: «آن سوگندی است که –اگر بدانید – عظیم است.» یعنی: نمیدانید؛ [اما ای کاش میدانستید].
▪️ جواب دارد اما جوابش محذوف است؛ یعنی «این سوگندی است که اگر میدانستید عظمت و حرمتش را حفظ میکردید». (مفاتيح الغيب، ج29، ص426-427 )
🔸با این اوصاف درباره مقصود از این تعبیر میتوان گفت:
🍃الف. میخواهد شدت عظیم بودن سوگند را بیشتر مورد تاکید قرار دهد؛ یعنی نهتنها آن را با تاکیدات مکرر همراه کرد؛ و فقط بر آوردن حرف تاکید بر کل جمله (إِنّ) و بر روی خبر («لَ» در «لقَسَمٌ») و توصیف کردن آن به «عظیم» بسنده نکرد، بلکه قید «لو تعلمون» را افزود تا نشان دهد بقدری عظمت این سوگند زیاد است که شما نمیتوانید تصورش را هم بکنید.
🍃ب. نشان دهد که اگر این سوگند را خیلی جدی نمیگیرید به خاطر این است که جایگاه و اهمیت آن را نمی دانید.
🍃ج. ابراز تاسف کند از نادانی آنها و بیاعتنایی شان به این سوگند؛ یعنی: نمیدانید این سوگند چقدر عظیم است؛ اما ای کاش میدانستید.
🍃د. ...
@yekaye
🔹لقُرْآنٌ
قبلا بیان شد که
◾️ماده «قرء» از نظر اغلب اهل لغت، معنایش تقریبا معادل با ماده «قری» میباشد، که دلالت بر «جمع و اجتماع» میکند، چنانکه کلمه «قریة» به معنای محلی است که عدهای از انسانها در آن جمع شده باشند و به «ایام حیض» زنان هم «قُرء» گفته میشود به خاطر اینکه خون در رحم آنها جمع میشود؛ و «قرائت» هم نوعی جمع کردن است از این جهت که عبارت است از اینکه حروف و کلمات را همراه با هم ادا کردن، لذا به عمل کسی که فقط یک حرف را ادا کند، «قرائت» نمی گویند؛
▪️و «قرآن» هم مصدر از همین ماده است، یا از این جهت که همه آن در یکجا [مثلا در لوح محفوظ] جمع شده است و یا از این جهت که جامع و مشتمل بر همه حقایق است و چهبسا از همین جهت «قرائت» باشد، یعنی چون کتابی است که بر قرائت آن بسیار تاکید شده است: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن» (مزمل/20).
🔸البته بین «قرائت» و «تلاوت» این تفاوت هست که در مورد یک کلمه هم تعبیر «قرائت» و «خواندن» به کار میرود، اما در مورد تلاوت، چون پیاپی بودن شرط است، حتما باید دو کلمه یا بیشتر در کار باشد (مثلا میگویند اسم فلانی را بخوان، اما نمیگویند اسم فلانی را تلاوت کن»؛ و همچنین تفاوت «قرآن» با «فرقان» - با اینکه هر دو از اسمهای این کتاب آسمانیاند – در این است که «قرآن» ناظر به جمع بودن مطالب در کنار هم است؛ اما «فرقان» ناظر به اینکه بین حق و باطل جدایی میافکند.
◾️لازم به ذکر است برخی از اهل لغت، بین معنای «قرء» با «قری» و «قرو» تفاوت گذاشته، بر این باورند که اگرچه «قری» به معنای «جمع کردن و اجتماع» میباشد و «قریة» هم از همین ماده است؛ اما دو ماده دیگر با آن متفاوتند؛ و معنای اصلی ماده «قرء» همان معنای «قرائت» (فهم و ضبط معانی مکتوب با چشم) میباشد؛ و سعی کردهاند که معانی ای همچون «قُرء» (ایام حیض) را نیز به این معنا برگردانند.
🔖جلسه ۳۵۰
✅تبصره
در این آیه با توجه به اینکه وصف کریم برای «قرآن» به صورت نکره – نه معرفه- آمده است معلوم میشود که در این آیه «قرآن» نه به عنوان اسم خاص، بلکه از این حیث وصف قرآنیت (یعنی مثلا اینکه یک متن خواندنی و خوانده شده بر پیامبرص است) مورد توجه قرار گرفته است.
📖اختلاف قراءت
▪️کلمه قرآن در اغلب قراءات به همین صورت «لَقُرْآنٌ» قرائت شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) به صورت «لَقُرانٌ» (نقل حرکت همزه به راء و حذف همزه) قرائت شده است.
📚(معجم القراءات ج۹، ص317)
@yekaye
🔹 كَریمٌ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «کرم»، در اصل به معنای «بزرگواری» (شرافت در ذات شخص) و (شرافت در اعمال و رفتار) میباشد.
▪️برخی تاکید کردهاند که این کلمه در جایی به کار میرود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ و اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که به نحوی بروز کند، کرامت خوانده میشود چنانکه نهتنها خود قرآن به «قُرْآن كَرِيم» (واقعه/77) تعبیر شه، بلکه در قرآن تعابیری مانند «زَوْجٍ كَرِيمٍ» (لقمان/10)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ» (دخان/26)، «قَوْلًا كَرِيماً» (إسراء/23) به کار رفته است.
▪️اگرچه کاربرد ثلاثی مجرد این ماده در زبان عربی رایج است (مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُه؛ نهجالبلاغه، حکمت449) اما این ماده به صورت فعل در قرآن کریم تنها در دو باب «اکرام» (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ؛ فجر/15) و «تکریم» (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ؛ اسراء/70) به کار رفته است که اینها متعدی و به معنای بزرگواری کردن در حق دیگران بدون هیچ چشمداشت، یا چیزی ارزشمند را به کسی بخشیدن میباشد و اسم مفعولهای این دو به ترتیب عبارتند از «مُكْرَم» و «مُکَرَّم» یعنی کسی ویا چیزی که که مورد اکرام و تکریم قرار میگیرد، گرامی داشته میشود، و او را بزرگ و عزیز میدارند. (ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ: مهمانان مورد اکرامِ حضرت ابراهیم ع، ذاريات/24؛ في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ: در صحیفههایی ارزشمند، عبس/13)و در تعبیر «کرام» (كِراماً كاتِبِينَ؛ انفطار/11؛ كِرامٍ بَرَرَةٍ؛ عبس/16) ظاهرا هر دو معنا (هم بزرگواری خود شخص و هم مورد اکرام و احترام واقع شدن) نهفته است.
🔸برای فهم بهتر این معنا خوب است به تفاوت آن با کلمات مشابه (عزت، شرف، کِبَر) نیز توجه شود:
▪️تفاوت «کرم» با «عزت» در این است که در مفهوم عزت نوعی برتری و استعلا نسبت به دیگران نهفته است، در حالی که در «کرامت» لزوما مقایسهای در کار نیست و بزرگواری خود شخص مد نظر است؛
▪️تفاوتش با «شرافت» در این است که این کلمه غالبا در مورد برتری و بزرگی مادی استفاده میشود و لذا به خداوند «کریم» گفته میشود اما «شریف» گفته نمیشود.
▪️«کِبَر: بزرگی» هم به معنای مطلق بزرگ بودن است ولی «کرم» بزرگیای است که حالت متعالی دارد و لذا تفاوت «کِبَر» و «کَرَم» در زبان عربی، شییه تفاوت «بزرگی» و «بزرگواری» در زبان فارسی است.
▪️در زبان عربی، «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (حج/18)، در حالی که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (منافقون/8) و نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) میباشد.
▪️«أکرم» صیغه تفضیل از ماده «کرم» است، اما آن را به معنای مبالغه در «کرم» دانسته و توضیح دادهاند که وزن «أفعل» (أکرم) گاه در معنای «فعیل» (کریم) به کار میرود؛ چنانکه در آیاتی مانند «وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ» (روم/27) «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» (لیل/15) و «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى» (لیل/17)، نیز سه کلمه «أهون، أشقی، و أتقی» به ترتیب در معنای «هّین: آسان» «شقی: بدبخت» و «تقیّ: پرهیزکار» به کار رفته است.
🔖جلسه ۳۵۲
@yekaye
☀️در بحث از آیه اول سوره کهف (جلسه ۵۸۲) احادیثی درباره جایگاه قرآن کریم گذشت که همگی آنها به اینجا نیز مرتبط میباشد؛ اما از تکرار آنها خودداری میکنیم و پیشنهاد میشود بدانجا مراجعه شود.
💢الف. کریم بودن قرآن و ابعاد آن
☀️۱) از سلمان فارسی روایت شده که اعرابیای خدمت رسول الله ص آمد و سوالاتی کرد و پاسخ گرفت؛ و در پایان این گفتگو پیامبر اکرم ص توصیههایی به وی کرد و نکاتی فرمود؛ از جمله اینکه فرمودند:
اما بدان که خداوند متعال هیچ کتابی را نالز نکرد و هیچ آفریدهای را نیافرید مگر اینکه سید و سروری برایش قرار داد؛ پس قرآن سرور کتب نازل شده است؛ و ماه رمضان سرور ماههاست؛ و شب قدر سرور شبهاست؛ و فردوس سرور بهشتهاست؛ و بیت الله الحرام سرور مکانهای متبرک است؛ و جبرئیل سرور فرشتگان است؛ و من سرور پیامبرانم؛ و علی ع سرور اوصیاست؛و حسن و حسن سرور جوانان اهل بهشتند؛ و برای هر کسی در اعمالش عهم سروری هست؛ و محبت من و محبت علی ع سرور اعمال و [سرور] هر آن چیزی است که متقربان با طاعت پروردگارشان بدان وسیله به خداوند تقرب میجویند.
📚كنز الفوائد، ج2، ص237-238؛ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص829-830؛ بحار الأنوار، ج40، ص54
رَوَى أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدٌ الْكَرَاجُكِيُّ فِي كِتَابِهِ كَنْزِ الْفَوَائِدِ حَدِيثاً مُسْنَداً يَرْفَعُهُ إِلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ النَّبِيِّ ص فِي سجدة [مَسْجِدِهِ] إِذْ جَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فِي الْحَجِّ وَ غَيْرِهِ ...
فَقَالَ النَّبِيُّ ص ... أَمَا إِنَّهُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى كِتَاباً وَ لَا خَلَقَ خَلْقاً إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ سَيِّداً فَالْقُرْآنُ سَيِّدُ الْكُتُبِ الْمُنْزَلَةِ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَيِّدُ الشُّهُورِ وَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ سَيِّدَةُ اللَّيَالِي وَ الْفِرْدَوْسُ سَيِّدُ الْجِنَانِ وَ بَيْتُ اللَّهِ الْحَرَامِ سَيِّدُ الْبِقَاعِ وَ جَبْرَئِيلُ ع سَيِّدُ الْمَلَائِكَةِ وَ أَنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْ عَمَلِهِ سَيِّدٌ وَ حُبِّي وَ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْأَعْمَالِ وَ مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِم.
📚در بحار الأنوار، ج27، ص128 این حدیث را از كِتَابُ الْمُحْتَضَرِ» نیز روایت کرده است (لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَيْمَانَ مِمَّا رَوَاهُ مِنَ الْأَرْبَعِينَ رِوَايَةُ سَعْدٍ الْإِرْبِلِيِّ يَرْفَعُهُ إِلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهِ عَنْهُ قَال ...)
@yekaye
☀️۲) روایت شده است که یکبار نزد امام رضا ع سخن از قرآن به میان آمد؛ پس ایشان حجت در آن آیه بودن و معجزه بودنش را عظیم شمردند و فرمودند:
قرآن کریم ریسمان محکم الهی و دستگیره مطمئن او و راه بیهمتای اوست به سوی بهشت و نجات از آتش؛
نه گذر زمان آن را بپوساند و نه تکرارش بر روی زبانها از ارزشمندی آن بکاهد؛ چرا که آن برای زمانی خاص قرار داده نشده؛بلکه راهنمای برهان و حجت بر هر انسان قرار داده شده است؛ «باطل نه از پیش رو و نه از پشت سر در آن وارد نشود؛ نازل شدهای است از جانب خداوند حکیم حمید.» (فصلت/۴۲)
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص130
حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ:
ذَكَرَ الرِّضَا ع يَوْماً الْقُرْآنَ فَعَظَّمَ الْحُجَّةَ فِيهِ وَ الْآيَةَ وَ الْمُعْجِزَةَ فِي نَظْمِهِ قَالَ:
هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى وَ طَرِيقَتُهُ الْمُثْلَى الْمُؤَدِّي إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمُنْجِي مِنَ النَّارِ لَا يَخْلُقُ عَلَى الْأَزْمِنَةِ وَ لَا يَغِثُّ عَلَى الْأَلْسِنَةِ لِأَنَّهُ لَمْ يُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ بَلْ جُعِلَ دَلِيلَ الْبُرْهَانِ وَ الْحُجَّةَ عَلَى كُلِّ إِنْسَانٍ «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد».
@yekaye
☀️ ۳) ازامام رضا ع از پدرشان امام کاظم ع روایت شده است:
شخصی از امام صادق ع پرسید: چرا قرآن این طور است که هرچه میگذرد و بیشتر منتشر و تدریس میشود فقط بر تازگیاش افزوده میشود؟ [= چرا مطالبش تکراری و خسته کننده نمیشود]
فرمودند: زیرا خداوند آن را فقط برای یک زمان، و نه زمان دیگر؛ و برای فقط یک مردم، ونه مردمی دیگر، نازل نکرد؛ پس در هز زمانی و نزد هر قومی تازه و باطراوت است تا روز قیامت.
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص87
حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ أَبِي ذَكْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ الْعَبَّاسِ يُحَدِّثُ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع:
إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً؟
فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
@yekaye
☀️4) از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
... کسی که قرآن را ختم کند گویی نبوت در درون او جای گرفته است جز اینکه به وی وحی نمیشود؛
و کسی که قرآن را جمع کند و چنانکه سزاوار است در برگیرد در زمره کسانی که اموری برایشان مجهول می ماند در جهالت نمیماند و در میان کسانی که مغصوب واقع میشوند مورد غضب واقع نمیگردد و در میان کسانی که حد بر آنان اجرا میشود حد بر او جاری نمی گردد؛ بلکه به خاطر بزرگداشت قرآن عفو و پردهپوشی میکند و مغفرت و حلم میورزد [یا: مورد عفو و پردهپوشی و مغفرت و حلم واقع میگردد]؛
و کسی که قرآن به او داده شد و گمان کند که احدی از مردم از چیزی برتر از آنچه به او داده شده، برخوردار است، پس آنچه را خداوند حقیر و کوچک شمرده را بزرگ داشته؛ و آنچه را خداوند بزرگ شمرده را حقیر دانسته است!
📚الكافي، ج2، ص604
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْخَشَّابِ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ...
مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فَكَأَنَّمَا أُدْرِجَتِ النُّبُوَّةُ بَيْنَ جَنْبَيْهِ وَ لَكِنَّهُ لَا يُوحَى إِلَيْهِ
وَ مَنْ جَمَعَ الْقُرْآنَ فَنَوْلُهُ لَا يَجْهَلُ مَعَ مَنْ يَجْهَلُ عَلَيْهِ وَ لَا يَغْضَبُ فِيمَنْ يَغْضَبُ عَلَيْهِ وَ لَا يَحِدُّ فِيمَنْ يَحِدُّ وَ لَكِنَّهُ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ وَ يَغْفِرُ وَ يَحْلُمُ لِتَعْظِيمِ الْقُرْآنِ
وَ مَنْ أُوتِيَ الْقُرْآنَ فَظَنَّ أَنَّ أَحَداً مِنَ النَّاسِ أُوتِيَ أَفْضَلَ مِمَّا أُوتِيَ فَقَدْ عَظَّمَ مَا حَقَّرَ اللَّهُ وَ حَقَّرَ مَا عَظَّمَ اللَّهُ.
@yekaye
☀️۵) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
همانا خداوند تبارک و تعالی در قرآن بیان و تبیین هرچیزی را نازل کرده است؛تا حدی که به خدا سوگند هیچ چیزی نیست که بندگان بدان نیازی داشته باشند که در آن نیامده باشد؛ تا جایی که هیچ بندهای نتواند بگوید که ای کاش این مطلب در قرآن هم میآمد؛ مگر اینکه خداوند حتما چیزی در آن مورد نازل فرموده است.
📚الكافي، ج1، ص59
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِ شَيْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ؛ إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ.
@yekaye
☀️6) از امام کاظم ع روایت شده است که امام صادق ع در تفسیر آیه «روزى را كه خدا پيامبران را گرد مىآورد پس مىفرمايد: «چه پاسخى به شما داده شد؟» مىگويند: «ما را هيچ علمى نيست...» (مائده/109) فرمودند:
میگویند ما را هیچ علمی به غیر تو نیست.
و امام صادق ع – در ادامه – فرمودند: قرآن تمامیاش «تقریع» [= عتاب شدید؛ سخن شدیداللحنی که گویی طرف مقابل را درهم میکوبد] است و باطنش «تقریب» [نزدیک کردن] است.
📚معاني الأخبار، ص232 و 312
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَرْوَزِيُّ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِي الْجُرْجَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِيفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَيْدٍ عَيَّاشُ [عَبَّاسُ] بْنُ يَزِيدَ بْنِ الْحُسَيْنِ [الْحَسَنِ] بْنِ عَلِيٍّ الْكَحَّالُ مَوْلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي يَزِيدُ بْنُ الْحُسَيْنِ [الْحَسَنِ] قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ:
قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا» قَالَ يَقُولُونَ لَا عِلْمَ لَنَا بِسِوَاكَ.
قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع الْقُرْآنُ كُلُّهُ تَقْرِيعٌ وَ بَاطِنُهُ تَقْرِيبٌ.
@yekaye
☀️7) از امام صادق ع سوال شد که آیا قرآن و فرقان یک چیزند یا دو چیز؟
فرمودند: قرآن جملهی کتاب [= کل کتاب] است و فرقان آن محکماتی است که عمل بدان واجب است.
📚الكافي، ج2، ص630
علی بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ أَوْ عَنْ غَيْرِهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْقُرْآنِ وَ الْفُرْقَانِ أَ هُمَا شَيْئَانِ أَوْ شَيْءٌ وَاحِدٌ؟
فَقَالَ ع الْقُرْآنُ جُمْلَةُ الْكِتَابِ وَ الْفُرْقَانُ الْمُحْكَمُ الْوَاجِبُ الْعَمَلِ بِهِ.
@yekaye
💢ب. اهل بیت؛ کرائم قرآن
☀️۸) الف. ابن عباس روایت کرده است که:
پیامبر اکرم ص دست من و علی ع را گرفت و با خود به بالای کوه ثبیر برد و سپس چند رکعت نماز گزارد و دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:
خدایا همانا موسی بن عمران از تو درخواستی کرد؛ و من محمد پیامبرت هم از تو درخواست میکنم که سينهام را گشاده گردانی و كارم را بر من آسان ساز و گره از زبانم بگشاى تا سخنم را بفهمند و وزير و ياورى از خاندانم براى من قرار ده؛ برادرم» علی بن ابیطالب را؛ «پشتم را به او محكم كن و او را در كارم شريك گردان.» (طه/25-32)
ابن عباس میگوید: شنیدم منادی ندا داد: ای احمد؛ آنچه درخواست کردی به تو داده شد.
سپس رسول الله ص به علی ع فرمود: یا اباالحسن! دستانت را به سوی آسمان بلند کن و از پروردگارت درخواست کن و از او بخواه که به تو عطایی فرماید.
پس علی ع دستانش را به سوی آسمان بلند کرد وگفت: خدایا برای من نزد خودت عهدی قرار بده و برای من نزد خودت دوستی و مودتی قرار بده.
پس خداوند بر پیامبرش نازل فرمود «همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان دوستی و مودتی قرار مىدهد.» (مریم/96).
پس پیامبر ص این را بر اصحابش تلاوت کرد و آنان [از سرعت استجابت دعای ایشان] بسیار متعجب شدند.
پیامبرص فرمود: از چه تعجب کردید؛ همانا قرآن چهار قسمت است؛ یک چهارم آن خاص ما اهل بیت است؛یک چهارم آن در مورد دشمنانمان است؛ یک چهارم آن حلال و حرام است؛ و یک چهارم آن واجبات و احکام است؛ و همانا خداوند در مورد علی ع «کرائم قرآن» [= کریمهای قرآن؛ که مقصود ظاهرا آیات کریم قرآن است] را نازل فرمود.
📚تفسير فرات الكوفي، ص248-249؛
📚المناقب (مناقب علي؛ لابن المغازلي)، ص394 ؛
📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص124-125
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى [قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ ثَابِتٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ شُعْبَةَ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنِ الْحَكَمِ] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:
أَخَذَ النَّبِيُّ ص يَدِي وَ يَدَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَعَلا بِنَا إِلَى ثَبِيرٍ ثُمَّ صَلَّى رَكَعَاتٍ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ:
اللَّهُمَّ إِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ سَأَلَكَ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَشْرَحَ لِي صَدْرِي وَ تُيَسِّرَ لِي أَمْرِي وَ تُحَلِّلَ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي لِيَفْقَهُوا قَوْلِي وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي. اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي.
قَالَ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ [رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ] سَمِعْتُ مُنَادِياً يُنَادِي يَا أَحْمَدُ قَدْ أُوتِيتَ مَا سَأَلْتَ.
قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص لِعَلِيٍّ: يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْ يَدَكَ إِلَى السَّمَاءِ فَادْعُ رَبَّكَ وَ اسْأَلْهُ [وَ سَلْ] يُعْطِكَ.
فَرَفَعَ [عَلِيٌ] يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ وُدًّا.
فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ [سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا].
فَتَلَاهَا النَّبِيُّ عَلَى أَصْحَابِهِ فَتَعَجَّبُوا مِنْ ذَلِكَ عَجَباً شَدِيداً [فَتَعَجَّبَ الصَّحَابَةُ وَ النَّاسُ مِنْ سُرْعَةِ اسْتِجَابَةِ دُعَائِهِمَا]
فَقَالَ النَّبِيُّ ص: بِمَا تَعْجَبُونَ إِنَّ الْقُرْآنَ أَرْبَعَةُ أَرْبَاعٍ فَرُبُعٌ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ خَاصَّةً وَ رُبُعٌ فِي أَعْدَائِنَا وَ رُبُعٌ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ وَ إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِي عَلِيٍّ كَرَائِمَ الْقُرْآنِ.
💠فراز آخر این روایات که قرآن کریم را چهار قسمت میکند با سندهای مختلف و تعابیر متعدد دیگری هم روایت شده است؛ از جمله در 📚تفسير فرات الكوفي، ص46-48 ؛
فقط این دستهبندی پایان روایت به صورتهای دیگری هم ذکر شده است؛
از جمله:
☀️ب. رُبُعٌ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رُبُعٌ قِصَصٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ إِنْذَارٌ وَ رُبُعُ أَحْكَامٌ وَ اللَّهُ أَنْزَلَ فِي عَلِيٍّ كَرَائِمَ الْقُرْآنِ.
یک چهارم آن خاص ما اهل بیت است؛یک چهارم آن قصهها و مَثَلهاست؛ یک چهارم آن واجبات و انذارهاست؛ و یک چهارم آن احکام است؛ و همانا خداوند در مورد علی ع «کرائم قرآن» را نازل فرمود.
☀️ج. رُبُعٌ فِينَا وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ وَ لَنَا كَرَائِمُ الْقُرْآنِ.
یک چهارم آن درباره ماست؛یک چهارم آن در مورد دشمنانمان است؛ یک چهارم آن سنتها و مَثَلهاست؛ و یک چهارم آن واجبات و احکام است؛ و «کرائم قرآن» از آن ماست.
@yekaye
☀️۹) امیرالمومنین ع در خطبهای در وصف اهل بیت پیامبر ص فرمودند:
کرائم قرآن [آيتهاى بلند معنى قرآن] در آنان است، و گنجينههاى خداى رحمانند. اگر سخن گويند جز راست نگويند، و اگر خاموش مانند بر آنان پيشى نجويند.
پس پيشواى قوم بايد با مردم خود به راستى سخن گويد، و راه خرد پويد، و از فرزندان آخرت بود، كه از آنجا آمده است و هم بدانجا رود.
آن كه به چشم دل نگرد، و با ديده درون كار كند، آغاز كارش آن است كه بداند آنچه كند به سود اوست يا بر او زيان است؛ اگر به سود اوست پى آن رود، و اگر به زيان اوست باز ايستد. چه، آن كه نادانسته كارى كند، مانند كسى است كه به بيراهه رود: هر چه در آن راه پيش راند، از مقصود خود دورتر ماند، و آن كه از روى دانش كننده كار است، همچون رونده در راه آشكار است. پس نگرنده بايد بپايد كه پيش مىرود يا پس مىآيد.
و بدان كه هر ظاهرى را باطنى است كه بر مثال آن است، آنچه ظاهرش پاكيزه بود باطن آن نيز آن چنان است، و آنچه ظاهرش پليد است، باطن آن نيز پليد است، و رسول صادق (ص) فرموده است: «[گاه میشود که] خداوند بنده را دوست دارد، و كرده او را ناخوش مىدارد، و كارى را خوش دارد و كننده آن را ناخوش مىدارد»
و بدان! هر كردهاى چون ميوهاى است كه از گياهى رسته است، و هيچ گياه را از آب بىنيازى نيست، و آبها گونه گون بود. آنچه آبيارىاش نيكو، درختش نيكو و ميوهاش شيرين است، و آنچه آبيارىاش پليد، درختش پليد و ميوهاش تلخ است.
📚نهج البلاغة ؛ خطبه154 (ترجمه شهیدی، ص۱۵۲-۱۵۳)
و من خطبة له ع يذكر فيها فضائل أهل البيت
...فِيهِمْ كَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ كُنُوزُ الرَّحْمَنِ إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ يُسْبَقُوا فَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ عَقْلَهُ وَ لْيَكُنْ مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدِمَ وَ إِلَيْهَا يَنْقَلِبُ فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعَامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأُ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ أَ عَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ فَإِنْ كَانَ لَهُ مَضَى فِيهِ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ فَلَا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ إِلَّا بُعْداً مِنْ حَاجَتِهِ وَ الْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ أَ سَائِرٌ هُوَ أَمْ رَاجِعٌ وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ ص إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ نَبَاتاً وَ كُلُّ نَبَاتٍ لَا غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ وَ الْمِيَاهُ مُخْتَلِفَةٌ فَمَا طَابَ سَقْيُهُ طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ وَ مَا خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُه.
@yekaye
☀️10) الف. از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
کسی که بمیرد و امام زمانش را نشانسد به مرگ جاهلیت مرده است؛ پس بر شما باد به طاعت؛که همانا شما اصحاب علی ع را دیدهاید و به امامی اقتدا کردهاید که مردم در نشناختنش عذری ندارند؛ همانا کرائم قرآن [= کریمهای قرآن؛ که مقصود ظاهرا آیات کریم قرآن است] از آن ماست؛و ماییم آن جماعتی که خداوند طاعت ما را واجب کرد و انفال و برگزیده پاک اموال* از آن ماست.
✳️* صَفْوُ الْمَال: برگزیده پاک اموال؛ ظاهرا مقصود «خمس» است در مقایسه با «زکات»؛ که اولی سهم اهل بیت است و دومی بر اهل بیت ع حرام است.
📚المحاسن، ج1، ص154
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَعَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ قَدْ رَأَيْتُمْ أَصْحَابَ عَلِيٍّ وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِهِ لَنَا كَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ نَحْنُ أَقْوَامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا وَ لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَال.
☀️ب. این روایت با همین سند، از ابتدای سخن خود امام صادق ع در تفسیر عیاشی آمده؛ اما ادامهای هم دارد که در محاسن نیامده بود. حضرت در ادامه و ظاهرا در توضیح اینکه «کرائم القرآن» از آن ماست؛ فرمودند:
و نمیگویم که من جزء اصحاب غیب هستم [از کسانی هستم که علم غیب دارد] بلکه ما کتاب الله را میشناسیم؛و کتاب الله همه چیز را در بردارد؛ همانا خداوند به ما تعلیم داد علمی را که به احدی غیر از ما تعلیم نداد؛ و نیز علمی را که به فرشتگانش و پیامبرانش تعلیم داد؛پس هرآنچه فرشتگانش و پیامبرانش میدانند ما هم میدانیم.
📚تفسير العياشي، ج1، ص16 و ۴۷؛ المسائل السروية (للمفید)، ص80
عن بشير الدهان قال: سمعت أبا عبد الله ع يقول:
إن الله فرض طاعتنا في كتابه فلا يسع الناس جهلا، لنا صفو المال و لنا الأنفال و لنا كرائم القرآن، و لا أقول لكم إنا أصحاب الغيب، و نعلم كتاب الله و كتاب الله يحتمل كل شيء، إن الله أعلمنا علما لا يعلمه أحد غيره، و علما قد أعلمه ملائكته و رسله، فما علمته ملائكته و رسله فنحن نعلمه.
@yekaye
یک آیه در روز
1044) 📖 إنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ 📖 ترجمه 💢که قطعا آن بیشک قرآنی است کریم؛ سوره واقعه (56) آیه 77
.
1️⃣ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ»
در این آیه میفرماید: «قطعا آن بیشک قرآنی است کریم». مرجع ضمیرِ «هُ: آن» چیست؟ یعنی چه چیزی «قرآنی کریم» دانسته شده است؟
پاسخ به این سوال در گروی این است که این آیه را جواب قسم بدانیم یا خیر:
🍃الف. اگر این آیه جواب قسم است (الميزان، ج19، ص137)؛ آنگاه مرجع ضمیر فوق عبارت است از:
🌱الف.۱. «مطلق آیاتی که بر پیامبر اکرم ص نازل شده است» (مجمع البيان، ج9، ص341). ظاهرا این معنا مبتنی بر این تحلیل است که کل آیه 76 (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ) را جمله معترضه در نظر بگیریم؛ یعنی میفرماید «به موقعیتهای نجوم سوگند میخورم [یا: آیا به اینها سوگند نخورم] که این آیاتی که بر تو نازل کردهایم قطعا قرآنی است کریم».
و این پاسخی است به کفار؛ که آنان این را شعر و سحر ویا کلام خود حضرت محمد ص میدانستند و در این آیات سوگند خورده شده که این قرآنی کریم است؛ یعنی متنی است که اولا بر پیامبر خوانده شده (از خودش نیست) و ثانیا کریم (دارای رفعت و علو؛ و نه همچون سحر و شعر ساختگی) است (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص428)
🌱الف.۲. «آیات قبلی»؛ که در این صورت میتواند:
🌿الف.2.1. خود همین قسم به مواقع نجوم باشد؛ یعنی مراد این باشد که «به موقعیتهای نجوم سوگند میخورم که خود همین سوگند قطعا قرآنی است کریم». یا آیات قبلتر مثلا:
🌿الف.2.2. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» (واقعه/74) یعنی مراد این باشد که «به موقعیتهای نجوم سوگند میخورم که همین دستور به تسبیح اسم رب قطعا قرآنی است کریم»؛
🌿الف.2.3. مجموع آیات 57 تا ۷۳، که در مقام محاجه با منکران و تذکر دادن به قیامت است؛ یعنی این گونه تذکر دادن، قرآنی کریم است؛
🌿الف2.4. ...
🌱الف.۳. «حقیقت باطنی قرآن» که بر پیامبر نشان داده شده، به قرینه آیات بعد که میفرماید «في كِتابٍ مَكْنُونٍ؛ لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛ تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ: در کتابی نهان؛ که جز پاکشدگان آن را مس نکنند؛ نازل شدهای از جانب پروردگار جهانها» (واقعه/78-80)؛ یعنی مراد این باشد که «به موقعیتهای نجوم سوگند میخورم که این حقیقت ملکوتیای که به تو نشان دادم که در کتابی نهان است و جز پاکان آن را مس نکنند و از جانب پروردگارت نازل میشود قطعا قرآنی است کریم»
🌱الف.۴. ...
🍃ب. اگر این آیه جواب قسم نباشد (همانند آیات «وَ الْفَجْرِ؛ وَ لَيالٍ عَشْرٍ؛ وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ؛ وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ؛ هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْر» (فجر/۱-۵) که خود سوگندها زمینه تفکر است و جواب قسم محذوف است)؛ آنگاه مرجع ضمیر فوق عبارت است از:
🌱ب.۱. «قسم به مواقع نجوم»؛ بر این اساس که مرجع ضمیرِ «إِنَّهُ» در این آیه همان مرجع ضمیرِ «إِنَّهُ» در آیه قبل باشد؛ یعنی آیه ۷۶ جمله معترضه نباشد (قول ابن عطیه، به نقل از البحر المحيط، ج10، ص92 ) در این صورت «آن» همان «قسم به مواقع نجوم» است؛ یعنی میفرماید «قسم به مواقع نجوم، که این قسم، قسمی عظیم است؛ و این قسم، قرآنی کریم (مطلب قرائتشدهای کریمانه) است.
🌱ب.۲. «مواقع نجوم»؛ با این توضیح که در دو آیه قبل فرمود: «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ؛ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ؛ اما نه سوگند به موقعیتهای ستارگان؛ و بیتردید آن سوگندی است که – اگر بدانید – عظیم است.» و اکنون «إنه» اشاره به همان چیزی است که بدان قسم خورده شده است (اقتباس از مجمع البيان، ج9، ص341 ). ظاهرا این معنا مبتنی بر این تحلیل است که کل آیه 76 (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ) را جمله معترضه در نظر بگیریم؛ یعنی میفرماید «سوگند به مواقع نجوم ... که قطعا آن مواقع نجوم که بدان سوگند خوردم قرآنی است کریم».
🌱ب.۳. خود «نجوم»؛ شبیه تحلیل فوق، با این توضیح که میفرماید «سوگند به مواقع نجوم ... که قطعا آن نجومی که در سوگند من ذکر شد قرآنی است کریم».
💠تبصره
بر دو تحلیل اخیر ممکن است خرده گرفته شود که در صورتی که «مواقع» یا «نجوم» مد نظر بود باید ضمیر مونث یا جمع میآمد؛ در حالی که ضمیر مفرد مذکر آمده است. شاید بتوان چنین پاسخ داد که در این گونه اشارهها و ارجاعها، وقتی امور متکثر به عنوان امری یکپارچه مورد ارجاع و اشاره قرار گیرد بتوان با ضمیر مفرد مذکر بدان اشاره کرد؛ یعنی گویی فرموده باشد «هذا الذی اقسمت به»؛ چنانکه شبیه این در مورد «شمس» هست که با ضمیر مذکر بدان ارجاع داده شده است: «فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَر» (انعام/۷۸) که در اینجا مقصود «هذا الذی نراه» می باشد.
@yekaye
یک آیه در روز
1044) 📖 إنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ 📖 ترجمه 💢که قطعا آن بیشک قرآنی است کریم؛ سوره واقعه (56) آیه 77
.
2️⃣ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ»
در این آیه قرآن به وصف «کریم» متصف شده است؛
▪️در نکات ادبی اشاره شد که با توجه به اینکه وصف کریم برای «قرآن» به صورت نکره – نه معرفه- آمده است معلوم میشود که در این آیه «قرآن» نه به عنوان اسم خاص، بلکه از این حیث وصف قرآنیت (یعنی مثلا اینکه یک متن خواندنی و خوانده شده بر پیامبرص است) مورد توجه قرار گرفته است.
▪️همچنین اشاره شد که ماده «کرم»، در اصل به معنای «بزرگواری» (شرافت در ذات شخص) و «بزرگمنشی» (شرافت در اعمال و رفتار) میباشد؛ و کلمه «کریم» در جایی به کار میرود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز هم داشته باشد.
اکنون چرا قرآن کریم خوانده شده است؟
🍃الف. چون قرآن شأنش این است که با ادلهای که انسان را به سعادت رهنمون میشود و با تلاوت و عمل به مفاد آن خیر فراوان به انسان عطا کند پس به نحو حقیقت – نه مجاز - «کریم» خوانده شده است. (مجمع البيان، ج9، ص340-341 )
🍃ب. چون نزد خداوند کریم (ارجمند و ارزشمند) بوده و خداوند آن را اکرام کرده و بزرگ شمرده است؛ زیرا کلام اوست (مقاتل، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ) در واقع خداوندی که قرآن را فروفرستاده، خودش پروردگاری کریم (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ؛ انفطار/6) و بلکه اکرم است (اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ؛ علق/3) که وجه و اسمش هم اهل اکرام است: «وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» (الرحمن/27) «تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» (الرحمن/78) و انسان را به نحو خاص مورد اکرام قرار داد: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» (اسراء/70) تا حدی که او را مسجود فرشتگان نمود و ابلیس را به خاطر همین سجده نکردن بر انسان از درگاه خود راند و شیطان از این اندازه کرامت کردن انسان عصبانی شد: «قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَليلاً» (اسراء/62). چنین پروردگاری کلامش را از مصدر و عرشی کریم (رَبُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ؛ مومنون/116) و توسط فرشته و پیامآوری کریم (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ؛ حاقه/40؛تکویر/۱۹) بلکه در صحیفههایی مکرم و توسط فرشتگانی کریم (في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةِ؛ بِأَيْدِى سَفَرَةٍ؛ كِرامٍ بَرَرَةٍ؛ عبس/16) فروفرستاده است. طبیعی است که چنین قرآنی سراسر کریم و مملو از کرامت باشد.
🍃ج. چون کلام رب العزة است پس امری کریم و بزرگمنشانه است زیرا هم محفوظ از هرگونه تغییر و تبدیل است و هم معجزه است و هم مشتمل بر احکام و مواعظ است؛ و هر امر باجلالت و مهمی کریم محسوب میشود (به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ).
🍃د. هر کلامی زیاد خوانده و تکراری شود در چشم و گوش مخاطب ارزش خود را از دست میدهد؛ لذا توصیف مطلبی که معروفترین ویژگیاش «خواندنی بودنش» است به کریم از این بابت است که نشان دهد که با اینکه این یک متنی است که قرار است زیاد خوانده شود اما این خواندن و تلاوت مکرر اصلا موجب تنزل و عادی شدن آن نمیشود بلکه همچنان کرامت و ارجمندیاش باقی میماند (مفاتيح الغيب، ج29، ص429 ).
🍃ه. ...
👇ادامه مطلب👇
@yekaye