1️⃣ چیستی قرآن
قرآن، سخن خدا (الْقَوْلَ)، آن هم سخنی نو (الْحَديثِ) بلکه بهترین سخن نو (أَحْسَنَ الْحَديثِ)، کتابِ نوشته شده خدا (كِتابٍ مَسْطُور)، امر خدا، بلکه روحی از امر خدا، نور و کلام و کلمات خداوند است به زبان عربی مبین، که از علم خدا بر پیامبرش وحی شده؛ و به تعبیر دیگر، به سوی پیامبرش و در حقیقت به سوی ما و برای ما به حق و بر اساس میزان نازل شده است؛ هم خودش سراسر حق است و هم وحی شدن و نازل شدنش از جانب خداوند حق است هرچند که اکثر مردم این را باور نکنند.
متن فوق همراه مستندات
قرآن (أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ؛ أنعام/19)، آیات خدا (تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقّ؛ بقره/۲۵۲)، سخن خدا (أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلينَ؛ مومنون/68)، آن هم سخنی نو (إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا، كهف/6) بلکه بهترین سخن نو (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً؛ زمر/۲۳)، کتابِ نوشته شده خدا (وَ كِتابٍ مَسْطُور؛ طور/۲)، امر خدا (ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكم؛ طلاق/۵)، بلکه روحی از امر خدا (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا؛ شوری/۵۲)، و نور (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا؛ طلاق/10) و کلام (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ؛ توبه/۶) و کلمات خداوند (وَ تَمَّتْ كلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكلِمَاتِهِ؛ انعام/115) است به زبان عربی مبین (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ... بِلِسَانٍ عَرَبىٍّ مُّبِينٍ؛ شعراء/195)، که از علم خدا (فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ، هود/۱۴؛ لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ، نساء/۱۶۶) بر پیامبرش وحی شده (وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ، فاطر/31) اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ، عنكبوت/45) و به تعبیر دیگر، به سوی پیامبرش (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ؛ زمر/2) و در حقیقت به سوی ما (أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً، نساء/174؛ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ، أنبياء/10؛ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً، أنعام/114) و برای ما به حق (إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ؛ زمر/41) و بر اساس میزان (اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ ؛ شوری/۱۷) نازل شده است؛ هم خودش سراسر حق است و هم وحی شدن (وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ؛ فاطر/31) و نازل شدنش از جانب خداوند حق است (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ، إسراء/105؛ ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفي شِقاقٍ بَعيدٍ، بقرة/176) هرچند که اکثر مردم این را باور نکنند (المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ؛ رعد/1)!
@yekaye
2️⃣ ویژگیهای قرآن و آورندهاش
قرآن، کتابی است مبارک و با مجد (الْمَجيدِ) و عظمت (الْعَظيم) و علو (عَلِيّ) و کریمانه (كَريم) و حکیمانه (الْحَكيمِ) و قوامبخش (قَيِّماً) و محکم (مُحْكَمَةٌ، أُحْكِمَتْ) و وزین (ثَقِيل) و کاملا جدی (مَا هُوَ بِالهَزْلِ). در زمره صحیفههایی است که آنها را مکرم داشته و رفعت داده و پاک نگه داشتهاند؛ و و حقیقت آن در کتابی مکنون و لوحی محفوظ است؛ شاید از همه مهمتر اینکه شکستناپذیر و مغلوبنشدنی (عزیز) است که هیچ باطلی از هیچ سو در آن راه نیابد؛ چرا که نازل شده از جانب خداوند حکیم و حمید و شکستناپذیر (عزیز) و رحمان و رحیم و علیمی است که سرّ آسمانها و زمین را میداند و خالق زمین و آسمانهای بلندمرتبه و رب العالمین است؛ خداوند کسی نیست که انسان را به حال خود رها کرده باشد بلکه حتما برای او کتاب نازل میکند و خودش بر صدق آن شهادت میدهد و حفاظت از آن را عهدهدار میشود؛ پس کلماتش تبدل نپذیرد؛ و اگر هم گاه خود خداوند آیهای را به جای آیه دیگری مبدل کند خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ هرچند برخی نابکاران سعی میکنند با زبانبازی بافتههای خود را به اسم کتاب آسمانی القا کنند و به دروغ ادعای نزول وحی بر خود نمایند.
شاید بتوان همه این ویژگیهای قرآن را در این یک وصف خلاصه نمود:
بیهمانندی؛
چنانکه نهتنها همه اوصاف خوب و سزاوار برای یک متن را دارد؛ بلکه هیچ تزلزل و اعوجاج و باطلی در آن راه ندارد و اگر انس و جن جمع شوند نیز نمیتوانند مثل آن را بیاورند؛ و خودش معجزه است؛ یعنی برای استناد آن به خدا نیازی به هیچ بررسی سندی و تاریخی ندارد و متنش به گونهای است که هرکس میتواند مستقیما به آن مراجعه کند و ابعاد اعجازآمیز آن را ببیند و دریابد که خود خداوند بر اینکه این کتاب از جانب اوست شهادت میدهد و همین بهترین شاهد است بر اینکه این کتاب صرفا از علم خداوند نشات گرفته و از این رو هر کاری از آن ساخته است به طوری که اگر بر کوه نازل شود آن را از جا میکند و شاید به همین جهت است که تعجب جنیان را برانگیخته است!
اشاره شد که خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ در واقع، قرآن اصرار دارد که این بتمامه سخن خود خداست و از غیر خدا نیست و پیامبر در تمام الفاظش تابع قرائت خداوند است و اگر به خود او بود هیچگاه نمیتوانست چنین چیزی بیاورد و قطعا نه شیاطین در آن ذرهای تصرف کرده و توان تصرف در آن را دارند و نه به پیامبر توان شاعری دادهاند که خودش با روحیه شعر و شاعری اینها را سروده باشد و شاعر دانستن پیامبر تهمتی از جانب دشمنان وی بیش نیست و اصلا نزول آیات در اختیار خود پیامبر نیست.
اما این بدان معنی نیست که پیامبر صرفا یک ضبط صوت است؛ و نسبت او با حقیقت و معارف قرآن و اجرای آن با دیگران فرقی نمیکند؛ خیر؛ بلکه با توجه به اینکه قرآن، علاوه بر نزول تدریجی، با نزول دفعی هم بر قلب وی نازل شده؛ او از همه حقیقت قرآن حتی قبل از نزول لفظ به لفظ آن آگاه بوده تا جایی که چهبسا کم مانده بود قبل از اینکه نزول وحی در نزول تدریجیاش به پایان برسد به گفتن آن لب بگشاید که خداوند هشدار داد که عجله نکن.
او علاوه بر اینکه موظف است قرآن را بر مردم تلاوت کند، وظیفه تعلیم این کتاب و تبیین آنچه نازل شده برعهده اوست؛
بلکه این قرآن با نزولش مسئولیت اجتماعی حکومت و حکم کردن بین مردم را بر دوش پیامبر نهاده؛ که این حَکَم بودن پیامبر هم تابع حَکَم بودن خداوند و این نکته است که خداوند همه چیز را در قرآن تفصیل داده است؛ تا با این نزول قرآن و مراجعه به پیامبر ص، مردم بتوانند به برپایی قسط و عدل قیام نمایند؛
پس اگر کسی به حکم کردن پیامبر در هر مسالهای که در آن اختلافی رخ داده اعتراض داشته باشد و حتی در ته دلش راضی نشود در نفاق گرفتار است؛ و پیامبر هم در انجام این وظیفه خود بقدری کوشید که خداوند به او با ملاطفت تذکر می دهد که قرار نیست با نزول قرآن تو را به زحمت و مشقت بیفتی و مهمترین گلایه پیامبر هم این است که قومش قرآن را مهجور گذاشتند.
@yekaye
👇متن همراه با آیات محل استناد👈
https://eitaa.com/yekaye/8635
متن ویژگیهای قرآن و آورندهاش همراه با آیات محل استناد (1)
قرآن، کتابی است مبارک (وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ، انعام۹۲ و ۱۵۵؛ وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ، أنبياء/50) و با مجد (ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجيدِ، ق/1؛ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ، بروج/21) و عظمت (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم؛ حجر ۸۷) و علو (وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم؛ زخرف/۴) و کریمانه (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريم؛ واقعه/۷۷) و حکیمانه (وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ، یس/2؛ تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكيمِ، لقمان/2؛ يونس/1) و قوامبخش (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجا قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَديداً مِنْ لَدُنْه؛ کهف/۱-۲) و محکم (فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ، محمد/20؛ الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ، هود/1) و وزین (إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا؛ مزمل/5) و کاملا جدی (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ، وَ مَا هُوَ بِالهَزْلِ؛ طارق/13-14). در زمره صحیفههایی است که آنها را مکرم داشته و رفعت داده و پاک نگه داشتهاند(فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/13-14)؛ و حقیقت آن در کتابی مکنون (في كِتابٍ مَكْنُونٍ؛ واقعة/78) و لوحی محفوظ (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ؛ في لَوْحٍ مَحْفُوظٍ؛ بروج/21-22) است؛ و شاید از همه مهمتر اینکه شکستناپذیر و مغلوبنشدنی (عزیز) است که هیچ باطلی از هیچ سو در آن راه نیابد (وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ؛ لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ؛ فصلت/41-42) چرا که نازل شده از جانب خداوند حکیم (تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ؛ زمر/1 و جاثیه/۲ و احقاف/۲) و حمید (تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ؛ فصلت/42) و شکستناپذیر (عزیز) و رحمان و رحیم (تَنْزيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فصلت/2؛ تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيمِ، یس/5) و علیمی (تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْعَليمِ، غافر/2؛ وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ، نمل/6) است که سرّ آسمانها و زمین را میداند (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحيماً؛ فرقان/6) و خالق زمین و آسمانهای بلندمرتبه (تَنْزيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى؛ طه/4) و رب العالمین (وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ، شعراء/192؛ تَنْزيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ، سجده/2) تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ، واقعه/80 و حاقه/۴۳) است؛ خداوند کسی نیست که انسان را به حال خود رها کرده باشد (أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدى؛ قیامت/۳۶) بلکه حتما برای او کتاب نازل میکند (إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحينَ؛ أعراف/196) و خودش بر صدق آن شهادت میدهد (لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً؛ نساء/166) و حفاظت از آن را عهدهدار میشود (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ حجر/9) ؛ پس کلماتش تبدل نپذیرد (وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ؛ كهف/27)؛ و اگر هم گاه خود خداوند آیهای را به جای آیه دیگری مبدل کند (وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛ نحل/101) خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ؛ يونس/15)؛ هرچند برخی نابکاران سعی میکنند با زبانبازی بافتههای خود را به اسم کتاب آسمانی القا کنند (وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَريقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آلعمران/78) و به دروغ ادعای نزول وحی بر خود نمایند (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ؛ أنعام/93).
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
متن ویژگیهای قرآن و آورندهاش همراه با آیات محل استناد (2)
شاید بتوان همه اینها را در این یک وصف خلاصه نمود:
بیهمانندی؛
چنانکه نهتنها همه اوصاف خوب و سزاوار برای یک متن را دارد؛ بلکه هیچ تزلزل (لا رَيْبَ فيهِ؛ بقره/۲) و اعوجاج (لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً؛ كهف/1؛ قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَجٍ؛ زمر/28) و باطلی در آن راه ندارد و اگر انس و جن جمع شوند نیز نمیتوانند مثل آن را بیاورند (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً، إسراء/88؛ وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ، بقرة/23) و از این رو خودش معجزه است؛ یعنی یعنی برای استناد آن به خدا نیازی به هیچ بررسی سندی و تاریخی ندارد و متنش به گونهای است که هرکس میتواند مستقیما به آن مراجعه کند و ابعاد اعجازآمیز آن را ببیند و دریابد که خود خداوند بر اینکه این کتاب از جانب اوست شهادت میدهد (وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ؛ رعد/43) و همین بهترین شاهد بر این است که این کتاب صرفا از علم خداوند نشات گرفته (أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ فَإِلَّمْ يَسْتَجيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ هود/13-14) و از این رو هر کاری از آن ساخته است (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى؛ رعد/31) به طوری که اگر بر کوه نازل شود آن را از جا میکند (لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ؛ حشر/21) و شاید به همین جهت است که تعجب جنیان را برانگیخته است! (فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا؛ جن/۱).
اشاره شد که خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ در واقع، قرآن اصرار دارد که این بتمامه سخن خود خداست و از غیر خدا نیست (وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛ يونس/37) و پیامبر در تمام الفاظش تابع قرائت خداوند است (إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ قيامة/17-18) و اگر به خود او بود هیچگاه نمی توانست چنین چیزی بیاورد (وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ، قصص/86؛ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ، شورى/52) و قطعا نه شیاطین در آن ذرهای تصرف کردهاند و توان تصرف در آن دارند (وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطينُ وَ مَا يَنبَغِى لهُمْ وَ مَا يَسْتَطِيعُون؛ شعراء/210-211) و نه به پیامبر توان شاعری دادهاند که خودش با روحیه شعر و شاعری اینها را سروده باشد (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ، یس/69؛ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَليلاً ما تُؤْمِنُونَ، حاقه/41) و شاعر دانستن پیامبر تهمتی از جانب دشمنان وی بیش نیست (بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ، انبیاء/5؛ أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ، طور/30؛ وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ، صافات/36) و اصلا نزول آیات در اختیار خود پیامبر نیست (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبينٌ (عنكبوت/50)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
متن ویژگیهای قرآن و آورندهاش همراه با آیات محل استناد (3)
اما این بدان معنی نیست که پیامبر صرفا یک ضبط صوت است؛ و نسبت او با حقیقت و معارف قرآن و اجرای آن با دیگران فرقی نمیکند؛ خیر؛ بلکه با توجه به اینکه قرآن علاوه بر نزول تدریجی (وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً، فرقان/32؛ وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً، إسراء/106) با نزول دفعی (إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ، قدر/1؛ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ، دخان/3) هم بر قلب وی نازل شده؛ او از همه حقیقت قرآن حتی قبل از نزول لفظ به لفظ آن آگاه بوده تا جایی که چهبسا کم مانده بود قبل از اینکه نزول وحی در نزول تدریجیاش به پایان برسد به گفتن آن لب بگشاید که خداوند هشدار داد که عجله نکن (وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً؛ طه/114).
او علاوه بر اینکه موظف است قرآن را بر مردم تلاوت کند (وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرينَ؛ نمل/92) وظیفه تعلیم این کتاب (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ، نساء/105؛ هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ، جمعة/2) و تبیین آنچه نازل شده (َنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ نحل/44) برعهده اوست؛ بلکه این قرآن با نزولش مسئولیت اجتماعی حکومت (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، نساء/۵۹؛ وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إِلىَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنهُمْ، نساء/۸۳) و حکم کردن بین مردم را بر دوش پیامبر میگذارد (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ، نساء/105؛ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ ... فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، مائدة/48) که این حَکَم بودن پیامبر هم تابع حَکَم بودن خداوند و این نکته است که خداوند همه چیز را در قرآن تفصیل داده است (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغي حَكَماً وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرينَ؛ أنعام/114) تا با این نزول قرآن و مراجعه به پیامبر ص، مردم بتوانند به برپایی قسط و عدل قیام نمایند (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ حدید/۲۵) پس اگر کسی به حکم کردن پیامبر در هر مسالهای که در آن اختلافی رخ داده اعتراض داشته باشد و حتی در ته دلش راضی نشود در نفاق گرفتار است (وَ إِذَا قِيلَ لهُمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا؛ ... وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ... فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يجدُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا؛ نساء/61-65)
و پیامبر هم در انجام این وظیفه خود بقدری کوشید که خداوند به او با ملاطفت تذکر می دهد که قرار نیست با نزول قرآن تو را به زحمت و مشقت بیفتی (ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى؛ طه/2) و مهمترین گلایه پیامبر هم این است که قومش قرآن را مهجور گذاشتند (وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ فرقان/30)
@yekaye
3️⃣ محتوای قرآن
قرآن سراسر برهان و موعظه و حکمت و بلاغ است؛ حاوی بیان روشن و تبیین کننده (مبین؛ بَيِّنَة) و حاوی آیات تبیینگر (آيَاتُ بَيِّنَاتٌ) و از این رو مصداق بارز حقالیقین است؛ آمده تا مورد اندیشه قرار گیرد و مخاطبش اهل علماند و به استوارترین وضعیت هدایت میکند (يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ)؛ چرا که حُکم و سخنی است فیصلهدهنده (قَوْلٌ فَصْل) و جداکننده حق و باطل (الْفُرْقانَ) و تمامیت محتوای آن بر اساس صدق و عدل است.
این کتاب نهتنها شامل مطالب متنوعی همچون پاسخ به سوالات و وعده و وعید و حکایات پیامبران و بلکه أحسن القصص، و تصدیقکننده کتابهای قبلی است - و البته همینهاش بر آنها افتاده- و نه تنها نازل شده تا آنچه علمای امتهای پیشین از کتابهای آسمانی مخفی کردند و یا در آن اختلاف کردند و بلکه هرگونه اختلافاتی که رخ داده و میدهد را رفع کند؛
بلکه چون بر اساس علم خدا تفصیل یافته، پس تفصیل هر چیزی و واجد تبیانی برای هر چیز و بیانگر همه حقایق ریز و درشت عالم است و هیچ چیزی از آن فروگذار نشده و همه چیز در آن نوشته و ثبت شده است.
کتابی است که از سویی إحکام یافته و سپس تفصیل داده شده؛ و از سوی دیگر در این تفصیل همه اجزایش شبیه و موید هم (متشابه) و منعطف شونده بر خود (مثانی) است؛ و در عین حال آیاتش هم محکم است و هم متشابه، که کسانی که در دلشان انحرافی هست متشابهاتش را محور قرار میدهند تا فتنهانگیزی کنند یا به خیال خود به تاویل آن دست یابند در حالی که راسخان در علم به همه آن و اینکه یکسره از جانب خداوند است ایمان دارند.
@yekaye
👇متن همراه با آیات محل استناد👈
https://eitaa.com/yekaye/8640
متن «محتوای قرآن» همراه با آیات محل استناد (1)
قرآن سراسر برهان (قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا؛ نساء/174) و موعظه (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُم؛ یونس/۵۷) و حکمت (حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ، قمر/5؛ ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ، اسراء/۳۹) و بلاغ (هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ؛ ابراهیم/۵۲) است؛
حاوی بیان روشن (هذا بيان للناس؛ آلعمران/۱۳۸؛ وَ الْكِتابِ الْمُبينِ، دخان/2؛ زخرف/2؛ تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبين؛ یوسف/۱؛ قصص/2؛ شعراء/2؛ الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبينٍ، حجر/1؛ طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبينٍ، نمل/1) و تبیین کننده (فَقَدْ جَاءَكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ؛ انعام/157) و حاوی آیات تبیینگر (بَلْ هُوَ ءَايَاتُ بَيِّنَاتٌ فىِ صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ؛ عنکبوت/49؛ وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ، بقرة/99؛ وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يُريدُ، حج/16؛ سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فيها آياتٍ بَيِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ، نور/1؛ وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقينَ، نور/34؛ لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ، نور/46؛ هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ، حديد/9؛ إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ، مجادلة/5)
و از این رو مصداق بارز حقالیقین است (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ... وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ؛ حاقه/40-۵۱)؛
آمده تا مورد اندیشه قرار گیرد (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ، يوسف/2؛ إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ، زخرف/3)
و مخاطبش اهل علماند (كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ فصلت/3)
و به استوارترین وضعیت هدایت میکند (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ؛ إسراء/9)؛ چرا که حُکم (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا ؛ رعد/۳۷) و سخنی است فیصلهدهنده (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْل؛ طارق/۱۳) و جداکننده حق و باطل (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ؛ فرقان/1)
و تمامیت محتوای آن بر اساس صدق و عدل است (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ؛ انعام/۱۱۵)
این کتاب نهتنها شامل مطالب متنوعی همچون پاسخ به سوالات (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ، مائدة/101؛ یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ، بقرة/189؛ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ...(بقرة/215؛ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ ...، بقرة/217؛ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ ...، بقرة/219؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ ... بقرة/220؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ ... بقرة/222؛ يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ...، مائدة/4؛ يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ... أعراف/187؛ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ ...، انفال/1؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ ...، إسراء/85؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً، كهف/83؛ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ... طه/105)
و و وعده (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ؛ توبة/111) و وعید (وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبيراً؛ إسراء/60) و حکایات پیامبران
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
متن «محتوای قرآن» همراه با آیات محل استناد (2)
این کتاب نهتنها شامل مطالب متنوعی همچون پاسخ به سوالات وعده و وعید و حکایات پیامبران (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ، مريم/16؛ و ...) و بلکه أحسن القصص (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلينَ؛ يوسف/3) و مَثَلهای متنوع (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ، إسراء/89 و كهف/54 روم/58 و زمر/27) و تصدیقکننده کتابهای قبلی (نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ، آلعمران/3) است و البته همینهاش بر آنها افتاده (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ؛ مائدة/48)؛ و نه تنها نازل شده تا آنچه علمای امتهای پیشین از کتابهای آسمانی مخفی کردند (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ؛ مائدة/15) و یا در آن اختلاف کردند (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى بَني إِسْرائيلَ أَكْثَرَ الَّذي هُمْ فيهِ يَخْتَلِفُونَ؛ نمل/76) و و بلکه هرگونه اختلافاتی که رخ داده و میدهد را رفع کند (وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ؛ نحل/64) ؛ بلکه چون بر اساس علم خدا تفصیل یافته (وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ؛ أعراف/52)؛ پس تفصیل هر چیزی است (تَفْصيلَ كُلِّ شَيْءٍ؛ یوسف/111) و واجد تبیانی برای هر چیز (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ؛ نحل/89) و بیانگر همه حقایق ریز و درشت عالم است (وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ، يونس/61؛ سبأ/3؛ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ، أنعام/59؛ وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ في كِتابٍ مُبينٍ، هود/6؛ قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي في كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى، طه/52؛ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ، نمل/75؛ وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ في كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ، فاطر/11؛ ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ، حديد/22) و هیچ چیزی از آن فروگذار نشده است (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ؛ أنعام/38) و همه چیز در آن نوشته و ثبت شده است (وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ، طور/2؛ وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً، إسراء/58؛ النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً، أحزاب/6)
کتابی است که از سویی إحکام یافته و سپس تفصیل داده شده (الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ، هود/1)؛ و از سوی دیگر در این تفصیل همه اجزایش شبیه و موید هم (متشابه) و منعطف شونده بر خود (مثانی) است (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ؛ زمر/۲۳)؛ و در عین حال آیاتش هم محکم است و هم متشابه، که کسانی که در دلشان انحرافی هست متشابهاتش را محور قرار میدهند تا فتنهانگیزی کنند یا به خیال خود به تاویل آن دست یابند در حالی که راسخان در علم به همه آن و اینکه یکسره از جانب خداوند است ایمان دارند (هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ محْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فىِ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا؛ آل عمران/۷)
@yekaye
4️⃣ هدف و کارکرد قرآن
بر طبق احادیث، قرآن همان ریسمان محکم الهی (حبل الله) است که همگان باید بدان درآویزند؛ و اگرچه برای هدایت و تذکر (ذکر؛ ذکری؛ تذکرة) و بشارت و انذار همگان آمده و نهتنها انذاردهنده مخاطبان مکان و زمان خودش و هرکس که این پیام به او برسد، بلکه برای همه جهانیان بوده است و خداوند آن را برای اینکه مردم متذکر شوند ساده و آماده نموده تا انسانها به تقوا برسند و از ظلمات درآمده، به نور وارد شوند و در عین حال که به ظالمان هم هشدار و انذار میدهد، اما باید این ایمان و تقوا و ترس از خدا در انسان شکل بگیرد تااز این هدایت و تذکر بهرهمند شوند؛ پس برای مومنان و تسلیمشوندگان مایه بشارت و رحمت و شفا و بصیرتبخش (بصائر) و روشنیبخش (نور) است و جلود اهل خشیت را نرم (مقشعر) و مومنان را تثبیت میکند؛ و برای آنان که ایمان نیاورند گوششان از آن سنگین و چشمشان به حقیقت آن کور خواهد بود و بر ظالمان جز خسارت نمیافزاید.
@yekaye
👇متن همراه با آیات محل استناد👈
https://eitaa.com/yekaye/8643
👇متن «هدف و کارکرد قرآن» همراه با آیات محل استناد
بر طبق احادیث، قرآن همان ریسمان محکم الهی (حبل الله) است که همگان باید بدان درآویزند (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ آل عمران/103)؛ و اگرچه برای هدایت (أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ، بقره/۱۸۵) و تذکر (ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ، ص/1؛ إن هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ، يوسف/104؛ ص/87؛ تكوير/27) و بشارت و انذار همگان آمده (كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُون؛ بَشيراً وَ نَذيرا؛ فصلت/۳-4؛ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ، محمد/2) و نهتنها انذاردهنده مخاطبان مکان و زمان خودش (هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ ...لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها؛ أنعام/155؛ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ، شورى/7) و هرکس که این پیام به او برسد (أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ أنعام/19) بلکه برای همه جهانیان (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً؛ فرقان/1) بوده است و خداوند آن را برای اینکه مردم متذکر شوند ساده و آماده نموده (وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ؛ قمر/17و22و32و40) تا انسانها به تقوا برسند (قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ؛ زمر/28) و از ظلمات درآمده، به نور وارد شوند (الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ، إبراهيم/1؛ هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ؛ حديد/9) و در عین حال که به ظالمان هم هشدار و انذار میدهد (وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنينَ؛ أحقاف/12) اما باید این ایمان و تقوا و ترس از خدا در انسان شکل بگیرد تا از این هدایت و تذکر بهرهمند شده (أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ إِنَّ في ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ، عنكبوت/51؛ قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنينَ، بقرة/97؛ كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ في صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنينَ، أعراف/2؛ ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين، بقره/۲؛ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعيدِ، ق/45) پس برای مومنان و تسلیمشوندگان و اهل یقین مایه بشارت و رحمت و شفا و بصیرتبخش (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ، جاثیه/20؛ وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ، نحل/64) و روشنیبخش (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين؛ مائده/۱۵) است و جلود اهل خشیت را نرم (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ؛ زمر/23) و مومنان را تثبیت میکند (قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ، نحل/102؛ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ، نحل/89)؛ و برای آنان که ایمان نیاورند گوششان از آن سنگین و چشمشان به حقیقت آن کور خواهد بود (قُلْ هُوَ لِلَّذينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ في آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى؛ فصلت/44) و بر ظالمان جز خسارت نمیافزاید (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً؛ إسراء/82)
@yekaye
5️⃣ مواجهه با قرآن
پس مواجهه مناسب با این متن آسمانی آن است که ابتدا ساکت شویم و به سخن آن گوش دهیم؛
گوش دادنی از سر خشوع، که ایمان را بیفزاید؛
نه از روی استکبار و عناد که ثمرهاش پشت کردن و تکذیب و مسخره کردن و جدی نگرفتن آن باشد؛
بلکه آن را تا حد ممکن قرائت کنیم و به ترتیل (شمرده شمرده) بخوانیم و در آن تدبر نماییم و آن گونه که سزاوارش است تلاوت کنیم تا واقعا بدان ایمان آوریم و خوشحالیمان را از همین کسب کنیم ولی بدانیم که حتی میتوان آن را چنین تلاوت کرد و به شناخت از آن رسید اما باز شیطان بر ما غلبه کند و حقی را که شناختهایم مخفی کنیم که در این صورت جزء کسانی خواهیم بود که چون فقط نصیبی از کتاب بردهاند حاضر نیستند به حق به طور کامل گردن نهند و عملا دنبال طاغوت میافتند؛ پس شایسته است از همان لحظه اول قرائت و خواندن را با پناه جستن به خدا از شر شیطان آغاز کنیم.
ثمره چنین مواجهه ای آن است که بدان ایمان بیاوریم و تمسک جوییم و از آن پیروی کنیم تا به فلاح و رستگاری برسیم یعنی هم بدیهایمان از ما زایل گردد و هم کارمان سر و سامان گیرد.
در مقابل عدهای از همان ابتدا در مقابل آن ساکت نمیشوند و بدان گوش نمیدهند.
آنان
یا چنان با باورهای نامعقول آباء و اجدادیشان چسبیدهاند که مطلقا گوش شنوایی برای هیچ سخنی ندارند
یا انتظارات نابجا چنان ذهنشان را مشغول کرده که نمیتوانند به حقیقت گوش دهند و از این رو پیشداوریهای ذهنی خود را بر هر چیزی مقدم میکنند و با انواع تهمتها به قرآن و آورندهاش دیگران را از گوش سپردن به قرآن برحذر می دارند.
در واقع دنبال بهانهجویی برای گوش ندادن و ایمان نیاوردن هستند و روالشان تکذیب و دروغ شمردن کتاب آسمانی است، تاحدی که اگر همان انتظارات نامعقولشان را هم برآورده شود همان را هم بهانهای برای تکرار تهمتهایشان به قرآن قرار می دهند؛
و حتی اگر به ظاهر هم ایمان بیاورند هدفشان متزلزل کردن مومنان است نه ایمان واقعی.
میتوان گفت یک سلسله باورهای نادرست لااقل در اذهان عدهای از آنها رسوخ کرده که مانع ارتباط صحیح آنها با قرآن می شود؛ باورهایی مانند انکار آخرت و یا شرک ورزیدن [که شاید شامل شرک خفی هم بشود].
شاید بتوان گفت از منظر قرآن کریم هر کاری که منجر شود که حق تلاوت قرآن ادا نشود یک نحوه کفر ورزیدن به قرآن محسوب میشود که این کفر ورزیدن ظاهرا ربطی دارد به جدی نگرفتن (مسخره کردن) قرآن؛ چرا که این دو در کنار هم ذکر شده و مومنان از همنشینی با کسانی که به آیات خدا کفر میورزند و مسخره میکنند برحذر داشته شدهاند.
هرچه باشد، بدترین نوع مواجهه با قرآن تکه تکه کردن آن است و در آن اختلاف کردن؛ یعنی به بخشی از آن ایمان آوردن و به بخش دیگر کفر ورزیدن؛ (همان که قبلا اشاره شد: تنها نصیبی از کتاب بردن) که ریشه آن ناخوشایند داشتن برخی از تعالیم و اوامر الهی است و ظاهرا هدف از این اقدام کتمان برخی از حقایق آن است.
@yekaye
👇متن همراه با آیات محل استناد👈
https://eitaa.com/yekaye/8647
متن «مواجهه با قرآن» همراه با آیات محل استناد (1)
مواجهه مناسب با این متن آسمانی آن است که ابتدا ساکت شویم و به سخن آن گوش دهیم (وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ، أعراف/204) وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرينَ، أحقاف/29)؛ گوش دادنی از سر خشوع (إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا، مريم/58؛ وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ، مائدة/83؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛ زمر/۲۳) که ایمان را بیفزاید (وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً؛ انفال/2) نه از روی استکبار (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّى مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ في أُذُنَيْهِ وَقْراً، لقمان/7؛ يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تُتْلى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها، جاثية/8؛ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا أَ فَلَمْ تَكُنْ آياتي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَ كُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمينَ، جاثية/31؛ وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ، انشقاق/21) و عناد (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ تَعْرِفُ في وُجُوهِ الَّذينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا؛ حج/72) که ثمرهاش پشت کردن (قَدْ كانَتْ آياتي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ؛ مؤمنون/66) و تکذیب (أَ لَمْ تَكُنْ آياتي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ؛ مؤمنون/105) مسخره کردن (إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ؛ قلم/15 و مطففين/13) و جدی نگرفتن آن (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ؛ أنفال/31) باشد.
آن را تا حد ممکن قرائت کنیم (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ... فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ؛ مزمل/20) و به ترتیل (شمرده شمرده) بخوانیم (وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً؛ مزمل/4) و در آن تدبر نماییم (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً، نساء/82) و آن گونه که سزاوارش است تلاوت کنیم (الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ بقره/121) تا واقعا بدان ایمان آوریم (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ فَالَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ؛ عنكبوت/47) و خوشحالیمان را از همین کسب کنیم (وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ؛ رعد/36) ولی بدانیم که حتی میتوان آن را چنین تلاوت کرد و به شناخت از آن رسید اما باز شیطان بر ما غلبه کند و حقی را که شناختهایم مخفی کنیم (الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ بقرة/146) که در این صورت جزء کسانی خواهیم بود که چون فقط نصیبی از کتاب بردهاند حاضر نیستند به حق به طور کامل گردن نهند و عملا دنبال طاغوت میافتند (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُدْعَوْنَ إِلى كِتابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَريقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ، آلعمران/23؛ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ يُريدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبيلَ، نساء/44؛ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلاً، نساء/51) پس شایسته است از همان لحظه اول قرائت و خواندن قرآن را با پناه جستن به خدا از شر شیطان آغاز کنیم (فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ؛ نحل/98)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
متن «مواجهه با قرآن» همراه با آیات محل استناد (2)
ثمره چنین مواجهه ای آن است که بدان ایمان بیاوریم (لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ ...، بقرة/177؛ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً، نساء/136؛ ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ، آلعمران/119) و بدان تمسک جوییم (وَ الَّذينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ؛ أعراف/170) و از آن پیروی کنیم تا به فلاح و رستگاری برسیم (فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ أعراف/157) یعنی هم بدیهایمان از ما زایل گردد و هم کارمان سر و سامان گیرد (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ؛ محمد/2)
در مقابل عدهای از همان ابتدا در مقابل آن ساکت نمیشوند و بدان گوش نمی دهند (وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ (فصلت/26) آنان یا چنان با باورهای نامعقولی که به نحو آباء و اجدادی داشتهاند چسبیدهاند که مطلقا گوش شنوایی برای هیچ سخنی ندارند (وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ (بقرة/170) وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ (مائدة/104)
یا انتظارات نابجا چنان ذهنشان را مشغول کرده که نمی توانند به حقیقت گوش دهند (وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ (زخرف/31) وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتىَ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنبُوعًا؛ أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَرَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا؛ أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتىَ بِاللَّهِ وَ الْمَلَئكَةِ قَبِيلا؛ أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً (إسراء/93) يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً (نساء/153)
و از این رو پیشداوریهای ذهنی خود را بر هر چیزی مقدم میکنند و افراد را با انواع تهمتها به قرآن از شنیدن آن برحذر می دارند: وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ رَجُلٌ يُريدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاَّ إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ (سبأ/43) وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبينٌ (أحقاف/7)
در واقع دنبال بهانهجویی برای گوش ندادن و ایمان نیاوردن هستند (وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ (سبأ/31) و روالشان تکذیب و دروغ شمردن کتاب آسمانی است (الَّذينَ كَذَّبُوا بِالْكِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (غافر/70)
تاحدی که اگر همان انتظارات نامعقولشان را هم برآورده شود همان را هم بهانهای برای تهمتهایشان به قرآن قرار می دهند (وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً في قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْديهِمْ لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ (أنعام/7) و حتی اگر به ظاهر ایمان بیاورند هدفشان متزلزل کردن مومنان است نه ایمان واقعی (وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (آل عمران/72)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
متن «مواجهه با قرآن» همراه با آیات محل استناد (3)
میتوان گفت یک سلسله باورهای نادرست لااقل در اذهان عدهای از آنها رسوخ کرده که مانع ارتباط صحیح آنها با قرآن می شود؛ باورهایی مانند انکار آخرت (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً؛ إسراء/45) و یا شرک ورزیدن [که شاید شامل شرک خفی هم بشود] (وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً؛ إسراء/46)
شاید بتوان گفت از منظر قرآن کریم هر کاری که منجر شود که حق تلاوت قرآن ادا نشود یک نحوه کفر ورزیدن به قرآن محسوب میشود (الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ بقره/121) که این کفر ورزیدن ظاهرا ربطی دارد به جدی نگرفتن (مسخره کردن) قرآن (وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً؛ بقرة/231) چرا که این دو در کنار هم ذکر شده و مومنان از همنشینی با کسانی که به آیات خدا کفر میورزند و مسخره میکنند برحذر داشته شدهاند (وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في جَهَنَّمَ جَميعاً؛ نساء/140)
هرچه باشد بدترین نوع مواجهه با قرآن تکه تکه کردن آن است (الَّذينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضينَ؛ حجر/91) و در آن اختلاف کردن (ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفي شِقاقٍ بَعيدٍ؛ بقرة/176) یعنی به بخشی از آن ایمان آوردن و به بخش دیگر کفر ورزیدن (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ بقرة/85) (همان که قبلا اشاره شد: تنها نصیبی از کتاب بردن) که ریشه آن ناخوشایند داشتن برخی از تعالیم و اوامر الهی است (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ، محمد/9؛ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطيعُكُمْ في بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ، محمد/26؛ وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ، محمد/20) و ظاهرا هدف از این اقدام کتمان برخی از حقایق آن است (إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ، بقره/159؛ إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ، بقرة/174).
@yekaye
📝نکته تخصصی #قرآنشناسی:
انعکاس همه جانبه #کتاب_تکوین در #کتاب_تدوین
یکی از نکاتی که بوضوح از آیات فوق برمیآید ولی متاسفانه توسط بسیاری از افراد و حتی گاه برخی از بزرگان دین مورد انکار قرار گرفته این است که قرآن کریم شامل همه حقایق عالم است و هیچ چیزی نیست که در قرآن نیامده باشد.
💢یعنی اگر نظام تکوین، تجلی فعل خداوند است و قرآن تجلی قول خداوند؛ این قول تمامی آن فعل را بیان میکند؛ و هیچ حقیقتی در عالم نیست که در قرآن اثری از آن نباشد.
این مطلب شاید مقداری توضیح نیاز داشته باشد؛ زیرا مخالفان معتقدند که «مقصود از «کتاب مبین» که مشتمل بر همه چیز است، همین قرآن نیست؛ بلکه حقیقت ماوراییای است در لوح محفوظ و کتاب مکنون؛ که ما بدان دسترسی نداریم.
◾️در اینجا بیان چند نکته لازم است؛
▪️یکی اینکه آیا واقعا کتاب مبین همین قرآن است؛ و
▪️دوم اینکه قرآن بیان همه چیز است فقط در آیاتی که از «کتاب مبین» تعبیر شده نیامده؛
▪️سوم اینکه آیا «همه چیز» مقید میشود به «همه چیز مربوط به هدایت»؟
▪️چهارم اینکه اگر ظهور آیات قرآن در این است که قرآن شامل همه حقایق است ریشه این انکارها چیست؟
▪️و آخر اینکه موضع مخاطبان اصلی و معلمان حقیقی قرآن یعنی اهل بیت پیامبر ص در این زمینه چه بوده است؟
💠الف. #قرآن و #کتاب_مبین
این مقدار کاملا واضح است که قرآن کریم ادعا میکند همه حقایق عالم در «کتاب مبین» ثبت شده و موجود است:
▫️«لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين» (انعام/59)
▫️لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين (سبأ/۳)
▫️و ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين (نمل/۷۵)
▫️و ما تَكُونُ في شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين (یونس/۶۱)
اما شاهد بر اینکه «کتاب مبین» همین قرآن در دست ماست این آیه است که تعبیر «جاءکم» را برای «کتاب مبین» به کار برده است:
▫️يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين (مائده/۱۵)
و شاید بتوان این سه مورد را هم به عنوان موید در نظر گرفت:
▫️يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبينا (نساء/۱۷۴)
▫️الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبين (حجر/۱)
▫️الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبينِ (یوسف/۱)
💠ب. سایر شواهد قرآنی بر اشتمال همین قرآن بر همه حقایق
اما علاوه بر تعبیر «کتاب مبین»، آیات دیگری هم هست که بوضوح درباره قرآن (کتاب نازل شده: نه حقیقت ماورایی آن در لوح محفوظ و فوق دسترسی ما) آمده که بوضوح دلالت بر این دارد که در قرآن کریمی که بر ما نازل شده و در دست ماست همه چیز بیان شده است:
▫️ و نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين (نحل/۸۹)
▫️لقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون (یوسف/۱۱۱)
شاید این آیه هم موید باشد که میفرماید این قرآن تفصیل همان کتاب است:
▫️و ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ (یونس/37)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه انعکاس همه جانبه #کتاب_تکوین در #کتاب_تدوین (3)
💠د. تحلیل ریشههای انکار اشتمال قرآن بر همه چیز و پاسخ آن
به نظر میرسد مهمترین عاملی که موجب مخالف فوق میشود این است که افراد به لحاظ ثبوتی نمیتوانند تصور کنند که یک متنِ ظاهرا محدود، حاوی همه حقایق عالم باشد؛
یعنی منطقا تنها در صورتی که دلیلی بر استحالهی (نه صرفا استبعادِ) گنجاندن همه حقایق در یک متن معین وجود داشته باشد، میتوان از ظهور این آیات دست برداشت و یا آن ظهور را مقید کرد؛
در حالی که نه تنها برهانی بر چنین استحالهای یافت نمیشود بلکه همین استبعاد هم ناشی از قیاس باطلی است که بین این کتاب و سایر کتب شده، و
بیهمانندی آن (حتی در مقایسه با کتب آسمانی) از سویی، و
ظرفیتهای عظیم متن برای انتقال معنا از سوی دیگر،
مورد غفلت واقع شده است.
در واقع گویی غفلت شده از اینکه خود خداوند (آن هم با صفاتی همچون علیم و حکیم و قدیر و عزیز و ...؛ یعنی کسی که همه چیز را میداند و هر کاری را میتواند و هیچ مانعی در پیش روی او وجود ندارد و ...) اصرار دارد که این کتاب مستقیما از مقام علم خداوند نازل شده است؛
و نیز اینکه این تنها کتابی در تاریخ بشریت است که در مورد آن ادعای تحدی شده است،
یعنی ادعا شده که «اولا از سوی خود خداست»
و «ثانیا خودش معجزه است؛ یعنی برای اینکه بررسی کنید که آیا واقعا از سوی خداست یا نه، نیاز به هیچ چیز بیرون از خودش (حتی بررسی سند و اعتبار استناد به پیامبر) ندارد؛ بلکه خودش بر از جانب خدا بودن خودش شهادت میدهد» (امری که در مورد هیچ کتاب آسمانی دیگری هم ادعا نشده):
قرآن کریم خودش وجه این تحدی را به سرچشمه گرفتن از علم خدا برگردانده است؛ چنانکه در جایی، ناتوانی از آوردن مثل آن را دلیل میگیرد که «پس بدانید که این از علم خدا نازل شده»:
▫️ «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ فَإِلَّمْ يَسْتَجيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (هود/13-14)
و در جای دیگر دلیل تکذیب مخالفان را عدم احاطه آنها به علم خدا و دست نیافتن به تاویل قرآن معرفی کرده است:
▫️«وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛ أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمينَ (یونس/37-39)
💢اکنون دقت کنید: همه جن و انس با هم هم باشند نمیتوانند مثل آن را بیاورند.
چرا نمیتوانند؟
چون اولا به علم الله (که عالم کل تکوین است) نازل شده است؛
و ثانیا همه من دون الله بر روی هم باز احاطه کامل به علم الله ندارند.
پس از جانب فاعل هیچ استبعادی ندارد.
اما از حیث قابل چطور؟
آیا یک متن ظاهرا محدود میتواند حاوی همه حقایق عالم باشد؟
پاسخ این است که بله؛
یعنی از طرفی توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در بیش از یک معنا، که هر گونه محدودیتی را برای اینکه صدها و بلکه هزاران معنی را در یک عبارت قرار دهند – و بلکه با برقراری انواعی از ترکیبات بین عبارات این رقم را میلیونها برابر کنند - برمیدارد؛
و از سوی دیگر، اگر به مکانیسم اصلی شکلگیری الفاظ برای انتقال معنا توجه شود بسادگی این استبعاد رفع میگردد: زبان عربی و هر زبان دیگری با تعداد محدودی حروف هزاران کلمه میسازد و با این هزاران کلمه میتواند بینهایت حقیقت را بازگو کند.
قرآن کریم نیز تنها کتابی است که در آن حروف مقطعه به کار رفته است. این حروف چه می خواهد بگوید؟ آیا یک احتمال این نیست که میخواهد بفهماند که ما با همان مکانیسمی که شما با چند تا حرف همه حقایق را در قابل زبان بیان میکنید داریم استفاده میکنیم؟ آیا احتمال نمی رود که خود این حروف یک پیوندهایی را برملا میسازد که کسی که به آنها دست داشته باشد بتواند هزاران نکته که بر ما مخفی مانده را از دل همین آیات استخراج نماید؟
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه انعکاس همه جانبه #کتاب_تکوین در #کتاب_تدوین (۲)
💠ج. آیا «همه چیز» یا فقط «همه چیز مربوط به هدایت»؟
برخی مدعیاند که به قرینه لبی، این «همه چیز» محدود به «همه چیز مربوط به هدایت» میشود؛ و قرینه لبی شان ظاهرا این است که ما همه چیز را در قرآن نیافتهایم و امکان هم ندارد که همه چیز در یک متن محدود یافت شود.
تنها موید قرآنی که بر این سخن میتوان ارائه کرد این است که تعبیر «تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ» در مورد تورات هم آمده
▫️ثمَّ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ تَماماً عَلَى الَّذي أَحْسَنَ وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُون؛ انعام/۱۵۴)؛
در حالی که میدانیم تورات شامل همه چیز نبوده و خود خداوند هم وقتی تورات را در کنار قرآن مطرح می کند بر ویژگی انحصاری اینها در هدایتبخشی اصرار دارد؛ هم در آیه فوق و هم در آیهی «فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ لَوْ لَا أُوتِىَ مِثْلَ مَا أُوتِىَ مُوسىَ أَ وَ لَمْ يَكْفُرُواْ بِمَا أُوتِىَ مُوسىَ مِن قَبْلُ ... قُلْ فَأْتُواْ بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (قصص/48-49) پس منظور «تفصیل همه چیز درباره هدایت» است.
💢اما پاسخش این است که اثبات شیءنفی ما عدا نمیکند؛
در واقع اینکه قرآن همچون تورات در همه زمینههای مربوط به هدایت سخن دارد، منطقا دلیل نمیشود که در سایر زمینهها سخن ندارد؛
بلکه چیزی که این موید را از خاصیت میاندازد تفاوتهای خاص قرآن و ویژگیهای منحصر به فرد اوست که در خصوص هیچ کتاب آسمانی دیگری (از جمله تورات) هم یافت نمیشود؛ و در بحثهای فوق به ابعادی از این بیهمانندی قرآن اشاره شد و مهمترین آن همین معجزه و محل تحدی واقع شدن آن است.
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه انعکاس همه جانبه #کتاب_تکوین در #کتاب_تدوین (4)
💠ه. اشتمال قرآن بر همه چیز در کلام معلمان حقیقی قرآن (۱)
در واقع، به نظر میرسد اشکال در قابل هم، به اشکال در فاعل، و به یک «قیاس به نفس» ناروا برمیگردد.
ما چون «اسیر کلام» هستیم و توانمان در ساخت و استفاده از لفظ برای معنا محدود است خیال میکنیم این محدودیت در خود لفظ و معناست؛ در حالی که کسانی که امیر کلام هستند، حقیقت قرآن را فهمیدهاند؛
لذا بدون هیچ پروایی
🔺هم ادعا میکنند که همه حقایق عالم را میدانند و
🔺هم تصریح می کنند که این علمشان را از قرآن گرفتهاند؛ و
🔺هم تاکید میکنند که میتوانند این را به ما هم نشان دهند یعنی تصریح می کنند که هر سوالی دارید بپرسید تا ما از دل قرآن به شما جواب دهیم.
جالب اینجاست که احادیثی که میگوید همه چیز را از دل قرآن به شما پاسخ میگوییم که اغلب به همین آیات اشاره کرده است.
از باب نمونه فقط به این دو حدیث توجه کنید:
☀️در یکی امام صادق ع میفرماید من از آنچه در زمین و آسمانها و بهشت و جهنم آنچه بوده و خواهد بود آگاهم؛ و بعد صریحا میفرمایند این را از کتاب الله فراگرفتهام و خود قرآن فرموده که «تبیان کل شیء» است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ عَبْدُ الْأَعْلَى وَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بِشْرٍ الْخَثْعَمِيُّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْء
📚 (الكافي، ج1، ص261)
☀️در دیگری امام صادق مساله را از آن سو طرح میکند؛ میفرماید من کتاب الله را از ابتدا تا انتها میدانم و در آن خبر آسمان و خبر زمین و خبر آنچه بوده و خواهد بود آمده است و باز استناد میکنند به این آیه شریفه که «تبیان کل شیء» است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ.
📚(الكافي، ج1، ص229)
📚در بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص127-128 تعداد زیادی از این روایات با چنین مضمونی را جمع کرده است.
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه اشتمال قرآن بر همه چیز در کلام معلمان حقیقی قرآن (۲)
البته این سخن بدان معنا نیست که اهل بیت ع همه علمشان را به ما گفتهاند. یعنی اینکه گفتیم قرآن میفرماید علم به همه چیز در قرآن هست معنایش این نیست که ما مستقلا میتوانیم همه علم را از قرآن به دست آوریم.
☀️لذا در جایی فرمودند که پاسخ هر مطلبی که بین دو نفر در آن اختلاف شود در قرآن هست اما عقول الرجال بدان قد نمیدهد:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ.
📚الكافي، ج1، ص60
و اینکه خود آنها چگونه به این علم رسیدهاند هم شاید این روایت معروف، افقی از آنچه بر آنها گذشته به ما نشان دهد:
☀️در روایت موجود در کتب شیعه و سنی آمده که پیامبر اکرم ص در آخر عمرشان هزار باب از علم بر حضرت امیر ع گشودند که از هر بابی هزار باب باز میشد. تعبیر «باب» تعبیر خیلی مهمی است؛ یعنی نه ارائه «محتوا» بلکه - به تعبیر امروزی - دستیابی به «فرمول» که هر فرمولی خودش حاوی هزاران و بلکه گاه بینهایت محتواست.؛ و جالب اینجاست که کل احادیثی که به ما رسیده تنها یکی دو باب از آن یک میلیون باب است
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ قَالَ:
دَخَلْتُ أَنَا وَ كَامِلٌ التَّمَّارُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ كَامِلٌ: جُعِلْتُ فِدَاكَ حَدِيثٌ رَوَاهُ فُلَانٌ.
فَقَالَ اذْكُرْهُ!
فَقَالَ حَدَّثَنِي أَنَّ النَّبِيَّ ص حَدَّثَ عَلِيّاً ع بِأَلْفِ بَابٍ يَوْمَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ.
فَقَالَ لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ.
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَظَهَرَ ذَلِكَ لِشِيعَتِكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ؟!
فَقَالَ يَا كَامِلُ بَابٌ أَوْ بَابَانِ!
فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا يُرْوَى مِنْ فَضْلِكُمْ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ بَابٍ إِلَّا بَابٌ أَوْ بَابَانِ؟
قَالَ فَقَالَ وَ مَا عَسَيْتُمْ أَنْ تَرْوُوا مِنْ فَضْلِنَا مَا تَرْوُونَ مِنْ فَضْلِنَا إِلَّا أَلْفاً غَيْرَ مَعْطُوفَةٍ!
📚(الكافي، ج1، ص297)
☀️ و تا قبل از ظهور، بشر به اندازه دو حرف از ۲7 حرف الفبا را هم نفهمیده است
عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ الصَّيْقَلِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ حَمْزَةَ، عَنْ أَبَانٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
«الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً، فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ، فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْيَوْمِ غَيْرَ الْحَرْفَيْنِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ، وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّى يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً»
📚(مختصر البصائر، ص320)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه اشتمال قرآن بر همه چیز در کلام معلمان حقیقی قرآن (3)
☀️به علاوه که در روایتی دیگر مرتبه بالاتر از این یک میلیون باب را «جامعه» و بالاتر از آن را «جفر» و بالاتر از آن را «مصحف فاطمه» و بالاتر از آن را «علم ما کان و علم ما هو کائن» و بالاتر از آن را «هرآنچه لحظه به لحظه حادث میشود» دانستهاند
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي.
قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سِتْراً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ بَيْتٍ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِيهِ؛ ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ.
قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ شِيعَتَكَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِيّاً ع بَاباً يُفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ.
قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ.
قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ.
قَالَ فَنَكَتَ سَاعَةً فِي الْأَرْضِ؛ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ!
قَالَ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ؛ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ؟!
قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ؛ وَ مَا الْجَامِعَةُ؟
قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِمْلَائِهِ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطِّ عَلِيٍّ بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ. وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَيَّ؛ فَقَالَ تَأْذَنُ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ؟
قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ؛ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ.
قَالَ فَغَمَزَنِي بِيَدِهِ وَ قَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا كَأَنَّهُ مُغْضَبٌ!
قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ.
قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ! ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَفْرُ؟!
قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْجَفْرُ؟
قَالَ وِعَاءٌ مِنْ أَدَمٍ فِيهِ عِلْمُ النَّبِيِّينَ وَ الْوَصِيِّينَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِينَ مَضَوْا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ.
قَالَ قُلْتُ إِنَّ هَذَا هُوَ الْعِلْمُ!
قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ! ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ ع وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع؟!
قَالَ قُلْتُ وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع؟
قَالَ مُصْحَفٌ فِيهِ مِثْلُ قُرْآنِكُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اللَّهِ مَا فِيهِ مِنْ قُرْآنِكُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ.
قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ!
قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ. ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً؛ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.
قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ.
قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ.
قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيُّ شَيْءٍ الْعِلْمُ؟
قَالَ: مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِ الْأَمْرِ وَ الشَّيْءُ بَعْدَ الشَّيْءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
📚الكافي، ج1، ص239-240
و اینها را بگذارید کنار اآن روایت اول که فرمودند هر سوال دارید بپرسید تا ما از قرآن به شما پاسخ دهیم و تاکید کردند که همه چیز در قرآن است.
وقتی چنین تلقیای از قرآن داشته باشیم آنگاه براحتی میتوانیم بفهمیم که اگر کسی در فهم قرآن شاگردی اهل بیت ع را بکند میتواند به این افق فهم و استنباط از قرآن دست یابد؛ چنانکه مثلا از ابن عباس نقل شده که اگر ریسمان پای شتری گم شده باشد من با قرآن میتوانم برایتان پیدایش کنم
«لو ضلت عقال بعیر لکم لوجدته.»
اینجاست که باید با کمال تاسف اعلام کرد که ما نهتنها قرآن را مهجور گذاشتهایم بلکه به خاطر یک قیاس به نفس ناروا این مهجوریت قرآن را تئوریزه کردهایم تا مبادا کسی سخن قرآن را - که به صراحت بارها اعلام کرده - باور کند که همه چیز در قرآن هست.
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه انعکاس همه جانبه #کتاب_تکوین در #کتاب_تدوین (5)
🤔واقعا یکبار دیگر تامل کنیم:
قرآن تنها کتابی است که خود خداوند مستقیما و با الفاظی که خودش تعیین کرده با ما سخن گفته است؛
همه چیز را هم گفته است؛
هم راه فهمیدنش را به ما معرفی کرده (تدبر و تلاوت حق تلاوته) و
هم معلمان آن و کسانی که میتوانند حقایق آن را برای ما تبیین کنند به ما معرفی نموده است؛
بر کافران هر انکاری بکنند حرجی نیست؛
اما آیا به عنوان مسلمان و مومن واقعا رواست که بدون مراجعه به این معلمهای واقعی قرآن و صرفا به خاطر اینکه خودمان بتنهایی نتوانستهایم بسیاری از حقایق را از قرآن بفهمیم سخن خود قرآن در خصوص اشتمالش بر همه حقایق را انکار کنیم؟!
@yekaye
💠برای تامل بیشتر
اکنون اگر قبول کنیم «کتاب مبین»ی که بر پیامبر نازل شده
(قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ؛ مائده/۱۵)
همان کتاب مبینی است که هر تر و خشک چیز
(لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين؛ انعام/59)
و بلکه هر ریز و درشتی
(لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين، سبأ/۳؛
ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين، یونس/۶۱)
و حتی هر امر مخفی و نهانی
(وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين، نمل/۷۵)
در آن هست،
آنگاه
♦️آیا محتمل نیست که آن کتابی که آصف بن برخیا به اندکی از آن علم داشت و اهل بیت فرمودند که ما به همه آن علم داریم همین قرآن باشد؟
☀️(مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ» [نمل/40] قَالَ فَفَرَّجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا فِي صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ. الكافي، ج1، ص229)
♦️و یا آن کتابی که همه چیز حتی قبل از تحققش در آن ثبت شده
(ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ، حديد/22؛ وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً، إسراء/58)
همین قرآن باشد؟
♦️ آيا محتمل نیست آن کتابی که در قیامت نهاده میشود و همگان اعمال خود را در آن ثبت شده میبینند که مطلقا چیزی را فروگذار نکرده و بر اساس آن بر انسانها حکم میشود
(وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً، كهف/49؛ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ، زمر/69؛ وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ، مؤمنون/62)
حقیقت همین قرآن باشد؟
♦️و به همین منوال آیا احتمال ندارد کتاب مورد اشاره در آیاتی مانند
▪️«وَ الَّذينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ» (أنفال/75)
▪️ «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً» (أحزاب/6)
▪️«إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ» (توبة/36)
▪️«وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ في كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (روم/56)
نیز همین قرآن باشد؟!
@yekaye
یک آیه در روز
با توجه به اینکه این آیات ناظر به حقیقت قرآن است به نظرم رسید بحث لغوی قدیمیای که درباره کلمات قرآن
عطف به مطلبی که قبلا گفته شد در اینجا تکمیل بحث از کلمه «کریم» هم تقدیم میشود
🔹كریمٌ
▪️با توجه به اینکه ماده «کرم» هم با کلماتی مانند کَرَم و کریم و کرامت در مورد شرافت و بزرگواری انسان و خویشتنداری وی از آلودگی به بدیها به کار میرود و «کَرَم» به زمین شخمزده شدهای که از سنگ خالی گردیده و آماده کشت است اطلاق میگردد و نیز به ابری که باران فراوان ببارد تعبیر «کَرَّمَ» به کار میرود و هم با کلماتی مانند «کَرْم» به معنای گردنبند و درخت انگور، و با کلمهای مثل «کرامة» به معنای طبقی از انگور (كتاب العين، ج5، ص368-369 )
برخی بر این باورند این ماده در اصل بر دو معنای مختلف دلالت دارد؛
▫️ یکی معنای شرافت فی نفسه (بزرگواری) و شرافت در خُلقی از اخلاقیات (بزرگمنشی) میباشد؛ چنانکه مثلا زمین مکرمه زمینی است که برای رشد گیاهان بسیار مناسب است و کریم بودن خداوند هم به این است که بسیار از بندگان خود درمی گذرد؛
▫️ و معنای دیگر این ماده گردنبند (کَرْم) است؛ و انگور را هم به این مناسبت که مجموعهای از خوشههای دارای دانههای کنار هم چیده شده است (شبیه گردنبند) «کَرْم» گویند (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص172 ).
▪️در مقابل، برخی تلاش کردهاند که همه این معانی را به یک معنا برگردانند؛
مثلا حسن جبل بر این باور است که معنای محوری این ماده «رقت یک چیز جمع شده و پاکیزگی و صفای آن همراه با یک نحوه قابلیت داشتن و پذیرش در آن است» چنانکه هم به دانه انگور و هم به قطعههای طلا و نقره (که از رقیقترین جواهراتند) و هم به زمینی که از سنگها پاک و آماده کشت شده و نیز به ابری که باران فراوانی در آن جمع شده و آماده بارش است اطلاق میگردد؛ و آن معنای تنزه هم که در این ماده هست (تَکَرَّمَ الرجل عما یشینه: یعنی وی از آنچه او را بد و آلوده میکند اجتناب کرد و خود را منزه داشت) هم به همین معنا برمیگردد؛ و اصلا کرامت به معنای یک نحوه فضیلت و پاکیزگی (نقاوت) از عیوب میباشد؛ و کَرَم به معنای جود و بخشندگی هم بدین جهت چنین نامیده شده که شخص جواد نفسی رقیق و نرم و منعطف دارد نه غلیظ و سخت؛ و خود جود و بخشندگی هم غلظتی که مال در انسان ایجاد میکند را از بین میبرد چنانکه «کریم» را هم به معنای شخص پُر خیر و بخشندهای که بخشش وی تمامی ندارد» دانستهاند؛و در هر صورت در تمام کاربردهای این ماده در قرآن یک نحوه معنای نقاوت (پاکیزگی) و رقت و صفا مشاهده میشود. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، 1886-1888)
▪️برخی هم – شاید با توجه به اینکه ظاهرا در معنای دومی که ابنفارس مورد توجه قرار داد (یعنی مفاهیمی همچون گردنبند و دانههای انگور) اصلا در قرآن به کار نرفته – فقط درباره کاربرد آن در معنای شرافت سخن گفتهاند.
▫️در این میان، راغب اصفهانی بر این باور است که این کلمه در جایی به کار میرود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ چنانکه کاربرد در مورد خدا در جایی است که او احسان و انعامش ظهور کرده (فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ؛ نمل/40) و در مورد انسان هم وقتی اطلاق میشود که ویژگیهای اخلاقی خوب از وی بروز کند و لذا مادامی که شخصی خوبیاش بروز نکرده کلمه «کریم» بر او اطلاق نمیشود؛ و البته نقل هم شده که کَرَم اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که متناسب با خودش بروز کند، کرامت خوانده میشود چنانکه در «قُرْآن كَرِيم» (واقعه/77) تعابیری مانند «زَوْجٍ كَرِيمٍ» (لقمان/10)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ» (دخان/26)، «قَوْلًا كَرِيماً» (إسراء/23) به کار رفته است؛ (مفردات ألفاظ القرآن، ص707 )
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه توضیح کلمه «کریم» (۲)
▫️مرحوم مصطفوی هم در مقابل معتقد است که «شرافت» عموما در خصوص برتری و امیتازات مادی به کار میرود و از این جهت با کرامت متفاوت است وشاهدش هم این است که به خداوند کریم اطلاق میشود اما شریف خیر. ایشان نیز که همچون راغب هیچ اشارهای به کاربردهای این ماده در معانی ای همچون گردنبند و انگور نمیکند، معنای محوری این ماده را در مقایسه با ماده نزدیک به آن یعنی «عزز» مطرح میکند و بر این باور است که معنای اصلی «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ؛ حج/18)، همان طور که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً، نمل/۳۴؛ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلّ، منافقون/8) و همان طور که نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) میباشد (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ؛ یونس/61؛ سبأ/3). از نظر ایشان «هوان» و «ذلت» هر دو به معنای خواری است که اولی فی نفسه لحاظ میشود اما دومی در قبال شخص مافوق؛ و به همین ترتیب در مفهوم «عزت» هم یک نحوه استعلا و تفوق بر دیگری لحاظ شده اما کرامت یک نحوه عزت و تفوق فی نفسه است که در آن استعلای نسبت به غیری که دون اوست لحاظ نمیشود؛ و با این توضیح بر این باورند که معانیای همچون جود (بخشش) و اعطاء و سخاوت و منزه بودن و عظمت و ... از لوازم و آثار کرامت است نه معنای اصلی آن. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص46 )
▪️اگرچه کاربرد ثلاثی مجرد این ماده در زبان عربی رایج است (مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُه؛ نهجالبلاغه، حکمت449) اما این ماده به صورت فعل در قرآن کریم تنها در دو باب «اکرام» (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ؛ فجر/15) و «تکریم» (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ؛ اسراء/70) به کار رفته است که اینها متعدی و به معنای بزرگواری کردن در حق دیگران بدون هیچ چشمداشت، یا چیزی ارزشمند را به کسی بخشیدن میباشد که در تعبیر «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» (الرحمن/27) در خصوص خداوند ظاهرا هر دو معنا لحاظ شده است (یعنی هم در حق دیگران بزرگوار است؛ و هم اشیای ارزشمندی به دیگران میبخشد)
▪️ و اسم مفعولهای این دو به ترتیب عبارتند از «مُكْرَم» و «مُکَرَّم» یعنی کسی ویا چیزی که مورد اکرام و تکریم قرار میگیرد، که گاه معنای گرامی داشته شدن غلبه دارد: «في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ: در صحیفههایی ارزشمند» (عبس/13)، و گاهی معنای مورد اکرام و بخشش واقع شدن «ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ: مهمانان مورد اکرامِ حضرت ابراهیم ع» (ذاريات/24) (مفردات ألفاظ القرآن، ص707 ) و گاه هر دو معنا چنانکه «أُولئِكَ في جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ» (معارج/35) ظاهرا هر دو معنا لحاظ شده است.
▪️در تفاوت «اکرام» و «تکریم» هم شاید بتوان همان مطلبی را گفت که در بحث از آیه ۵۲ اشاره شد که در باب افعال جهت صدور این عمل از فاعلش مد نظر است؛ اما در باب تفعیل جهت وقوع و تعلق به مفعول (جلسه 1002 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-35/) یعنی در «اکرام» بیشتر این اقدام از جانب اکرامکننده مد نظر است چنانکه در آیات «وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ» (حج/18) و «وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» (یوسف/۲۱) و «بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ» (یس/27) بخوبی این مشهود است؛ اما در «تکریم» خود مورد اکرام واقع شدن، چنانکه در آیات «قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَليلاً» (اسراء/62) و «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» (اسراء/70) و «في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ» (عبس/13) چنین به نظر میرسد.
▪️«کریم» صفت مشبهه است که غالبا در معنای فاعل برای فعل ثلاثی مجرد این ماده به کار میرود (هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ، مومنون/116؛ إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ، یوسف/31) [هرچند که به نظر میرسد گاه در معنای اسم مفعول هم به کار رفته است؛ مثلا: ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْكَريمُ؛ دخان/49)] و جمع آن كِرَام (كِراماً كاتِبِينَ، انفطار/11؛ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ، عبس/15-16) و «كُرَمَاء» است (المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص531 )
👇ادامه مطلب👇
@yekaye