🔹سلامٌ
قبلا در بحث از آیه ۲۶ همین سوره اشاره شد که
▪️ماده «سلم» در اصل بر صحت و عافیت، و سلامتی از هرگونه عیب و آفتی دلالت دارد؛
به تعبیر دقیقتر، معنای محوری آن عبارت است از صحتِ پیکره چیزی و یکپارچگی آن، به نحوی که شکاف و یا نفوذی از غیر در آن نباشد؛ چنانکه «سَلَم» نام درختی است که تنه بلند و محکمش کاملا مثل نی صاف است؛ و نیز به سنگ سختی که پهن و بزرگ باشد «سَلام» گویند
در واقع این ماده، دلالت دارد بر یک نحوه موافقت شدید در ظاهر و باطن، به صورتی که هیچ خلاف و اختلافی در میان نباشد؛ و به همین جهت است که وقتی فی نفسه ملاحظه شود لازمهاش اعتدال و نظم و محفوظ ماندن از نقص و عیب و آفت میباشد؛
🔸 و همین قید (که در آن حصول وفاق و رفع خلاف در خود چیزی است) مایه تفاوت کلمه «سلامتی» با کلماتی مانند صحت و عافیت میباشد.
🔸البته برخی برخلاف مرحوم مصطفوی که «سلامت» را نقطه مقابل «خصومت» قرار داده، بر این باورند که نقطه مقابل آن «هلاکت» است و در تفاوت سلامت با صحت توضیح دادهاند که صحت در مقابل مرض است اما سلامت در مقابل هلاکت؛ و از این روست که وقتی کسی از چیزی که ممکن است به وی آسیب شدید بزند و وی را به هلاکت برساند رهایی مییابد میگویند از آن به سلامت گذشت و سالم ماند ولی نمیگویند از آن به صحت گذشت و صحیح ماند؛ هرچند که استعمال کلمه سلامت بقدری گسترش یافته که برای کسی هم که از عیب و مریضیای رها میشود به کاررفته است.
▪️«سِلم» (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها، انفال/۶۱؛ فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْن، محمد/۳۵؛ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً، بقره/۲۰۸) مصدر ثلاثی مجرد از این ماده است و به معنای چیزی است که از مسالمت و وفاق و رفع اختلاف حاصل میشود و از این رو گفتهاند که به معنای صلح است.
و برخی بر این باورند که «سِلْم» و «سَلَم» هر دو به معنای صلح به کار میرود: «أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ … يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ» (نساء/۹۰-۹۱) «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» (نحل/۲۸) «وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَم» (نحل/۸۷) و گاه «سَلَام» نیز در همین معنا به کار رفته است: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» (نساء/۹۴).
▪️البته کلمات «سلام» و «سلامة» را هم مصدرهای دیگر ثلاثی مجرد این ماده دانستهاند که به همان معنای «سِلم» است که این حرف الف که در لفظ اضافه شده معنا را هم اضافه میکند و دلالت بر توافق کامل و رفع هرگونه خلافی است. بدین ترتیب معنای رایج «سلام» همان سلامت است: «يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» (مائده/۱۶) «قيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ» (هود/۴۸) «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ» (حجر/۴۶) و شاید از این جهت که سلامتی حقیقی جز در بهشت حاصل نمیشود آنجا را «دارالسلام» خواندهاند: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ» (انعام/۱۲۷) «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ» (یونس/۲۵) و تعبیر «سلام» که در مقام تحیت در «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ» (وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ؛ انعام/۵۴) را نیز به معنای سلامتی دانستهاند؛ یعنی سلامتی از جانب خداوند بر شما باد؛ و نیز گفته شده که چون سلام اسمی از اسماء الله است ( هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ؛ حشر/۲۳) لذا «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ» یعنی خداوند فوق شماست؛
و این احتمال درباره وجه تسمیه بهشت به «دارالسلام» هم مطرح شده است؛ یعنی سرایی که خداوند به طور خاص به خود نسبت داده [شبیه تعبیر «جنتی: بهشت من» (فجر/۳۰)]. البته درباره اینکه چرا خود خداوند به این اسم نامیده شده، گفتهاند از این بابت که هیچ چیزی نمیتواند هیچ گونه هرگونه گزند و آسیبی به او برساند و از هر عیب و آفتی که بر خلائق عارض میگردد مصون و سالم است. و برخی بر این باورند سلامی که ما بر انسانها میفرستیم با سخن و دعاست؛
اما سلامی که خداوند بر انسانها میفرستد با فعل خویش است؛ و البته منافاتی ندارد که خداوند هم با فعل خویش و هم با قول خویش بر ما سلام بفرستد؛ چنانکه گاه بر قول بودن آن تاکید شده: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ» (یس/۵۸) و گاه ظرفیت هردو معنا را دارد: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ» (ق/۳۴).
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه توضیح کلمه «سلام»
▪️ظاهرا سنت «سلام» گفتن فقط برای ابتدای دیدار نیست؛ بلکه در پایان دیدار و برای خداحافظی هم این سنت رایج است (چنانکه نماز را با سلام ختم می کنیم و بسیاری از سخنرانان هم کلامشان را با تعبیر «واالسلام علیکم و رحمة الله» ختم میکنند) چنانکه که حضرت ابراهیم ع وقتی از پدرخواندهاش جدا شد چنین گفت: «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بي حَفِيًّا» (مریم/۴۷) و ظاهرا برای اعلام ترک گفتگو و مخاصمه هم گاه این تعبیر به کار میرود؛ و در آیات «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلينَ» (قصص/۵۵) و «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ» (زخرف/۸۹) نیز این احتمال را دادهاند؛ و در خصوص آیه «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/۶۳) هم این احتمال مطرح شد؛ و هم اینکه به معنای طلب سلامتی برای آنان باشد [یعنی در قبال مواجهه بد با ایشان، در حق جاهلان دعا میکنند] و هم این احتمال که «سلام» به معنای سخن محکم و استوار باشد؛ یعنی با سخن متین و موجهی پاسخ جاهلان را میدهند.
🔖 جلسه ۹۹۳ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-26/
@yekaye
☀️۱) از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیات «و اما اگر از یاران دست راست بود، پس سلامی به تو از یاران دست راست.» (واقعه/90-91) روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمودند:
آنان شیعیان تو هستند؛ که فرزندان تو از آنها در سِلم و امان هستند از اینکه با آنان بجنگند [آنان را بکشند].
📚الكافي، ج8، ص260
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ بِجَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع:
هُمْ شِيعَتُكَ فَسَلِمَ وُلْدُكَ مِنْهُمْ أَنْ يَقْتُلُوهُمْ.
@yekaye
☀️۲) از امام باقر (علیه السلام) نیز در مورد آیه «پس سلامی به تو از یاران دست راست. » (واقعه/91) روایت شده است که فرمودند:
آنها شیعیان هستند؛ [یعنی] خداوند سبحان به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) میفرماید «پس سلامی به تو از یاران دست راست» یعنی همانا تو از آنها در امان میمانی؛ آنان با فرزندان تو نمیجنگند [آنان را نمیکشند].
📚تأويل الآيات الظاهرة، ص628
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَی بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» قَالَ:
هُمُ الشِّيعَةُ؛ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِنَبِيِّهِ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» يَعْنِي أَنَّكَ تَسْلَمُ مِنْهُمْ لَا يَقْتُلُونَ وُلْدَكَ.
@yekaye
☀️۳) از امام سجاد از پدرشان امام حسین ع روایت شده است که:
هنگامی که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر (صلّی الله عليه و آله) در بستر بیماری افتاد به حضرت علی (عليه السّلام) وصيّت نمود كه امر او را كتمان، و خبرش را پوشيده دارد، و كسی را از بيماری حضرتش آگاه نسازد.
آن حضرت چنين كرد و خودش او را پرستاری میكرد و اسماء بنت عميس -رحمها الله- به نحو مخفیانه، چنان كه خود حضرت فاطمه (عليها السّلام) وصيت نموده بود، در این کار آن حضرت را كمك میکرد.
پس چون هنگام وفات آن حضرت فرا رسيد به امير المؤمنين(عليه السّلام) وصيّت كرد كه شخصا كار او را به دست گيرد، و او را شبانه به خاك سپارد، و قبرش را ناپيدا سازد [با زمين يكسان كند كه جايش معلوم نباشد]. پس امير المؤمنين(عليه السّلام) خود اين كار را عهدهدار شد و حضرت را به خاك سپرد، و محلّ قبر او را ناپيدا ساخت.
چون دست مبارك از خاك قبر برفشاند اندوه و غم بر دلش هجوم آورد، به طوری که سيلاب اشك را بر گونهاش جاری ساخت، و رو به قبر رسول خدا (صلّی الله عليه و آله) گرداند و گفت:
ای رسول خدا از من بر تو سلام باد، و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبيبهات و نور ديدهات و زائرت و كسی كه در بقعه تو در ميان خاك خفته و آن كس كه خداوند زود رسيدن به تو را برايش برگزيده است.
يا رسول الله صبرم در فراق دختر برگزيدهات كاسته شد، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستی گرائيد؛ و راهی برایم نمانده جز تأسی به سنّت تو و به اندوهی كه با جدائی تو بر من فرود آمد؛ که همانا من تو را در لحد آرامگاهت نهادم پس از آنكه جان مقدّست بر روی سينهام جاری گشت [هنگام جاندادن سرت بسينۀ من چسبيده بود]، و تو را با دست خود به زير خاك پنهان نمودم، و خودم شخصا امورت را بعهده گرفتم. آری در كتاب خدا [آيهای است كه سبب میشود] مصيبتها را با آغوش باز بپذيريم: «همانا ما از آن خدائيم و همه به سوی او باز خواهيم گشت» (بقرة/156).
راستی كه امانت پس گرفته شد، و گروگان دريافت گشت، و زهرا خيلی سريع از دستم ربوده شد.
ای رسول خدا اكنون ديگری چقدر اين آسمان نيلگون و زمين تيره، در نظرم زشت جلوه میكند!
امّا اندوهم هميشگی گشته، و شبم به بيداری سپری خواهد شد؛ این اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه كه خداوند همان سرايی را كه تو در آن مقيم گشتهای برايم برگزيند.
غصّهای دارم بس دلخراش، و اندوهی دارم آشفتهساز؛ چه زود ميان ما جدائی افتاد و من تنها به خداوند شكوه میبرم.
و بزودی دختر تو از همدستی امّتت عليه من و اینکه حقش را چگونه خوردند به تو گزارش میدهد؛ پس تو هم احوال را از او جويا شو، كه بسی غمهای سوزانی كه در سينه داشت و راهی برای برملا کردنش نمیيافت و بزودی بازگو خواهد نمود، و البتّه خداوند داوری میكند و او بهترين داوران است.
ای رسول خدا با تو خداحافظی میکنم، خداحافظی وداعكنندهای كه نه [از بودن با تو] خسته شده و نه [از همنشنین با تو] ملول؛ پس اگر باز گردم از روی ملامت و دلتنگی نيست، و اگر بمانم از روی بدگمانی به وعدهای كه خداوند به صبرپيشگان داده، نباشد، و البتّه كه صبر مباركتر و زيباتر است. و اگر بيم غلبۀ چيرهشوندگان بر ما نبود [كه مرا سرزنش كنند يا قبر فاطمه را بشكافند] ماندن در نزد قبر تو را بر خود لازم مینمودم، و در كنار آن معتکف میشدم، و بر اين مصيبت بزرگ همچون مادری فرزند از دست داده میناليدم.
در برابر ديد خدا دخترت پنهانی به خاك سپرده میگردد، و حقّش بهزور خورده میشود، و آشكارا از ارث خود محروم میگردد، و حال آنكه هنوز از عهد تو ديری نپائيده و ياد تو فراموش نگشته است. پس ای رسول خدا به خداوند شكوه میبرم. و در تو زیباترین تسلیت است، و صلوات و رحمت و بركات خداوند بر تو و بر او (فاطمه) باد».
📚الأمالي (للمفيد)، ص281-283؛
📚بشارة المصطفی لشيعة المرتضی، ص258-259
👇متن حدیث👈 https://eitaa.com/yekaye/8975
متن حدیث۳
☀️قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ:
لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ النَّبِيِّ ص وَصَّتْ إِلَی عَلِيٍّ ص أَنْ يَكْتُمَ أَمْرَهَا وَ يُخْفِيَ خَبَرَهَا وَ لَا يُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِكَ وَ كَانَ يُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِينُهُ عَلَی ذَلِكَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ رَحِمَهَا اللَّهُ عَلَی اسْتِسْرَارٍ بِذَلِكَ كَمَا وَصَّتْ بِهِ.
فَلَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنْ يَتَوَلَّی أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلًا وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا.
فَتَوَلَّی ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّی مَوْضِعَ قَبْرِهَا. فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَی خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَی قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ:
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مِنِّي وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرَی بِبُقْعَتِكَ وَ الْمُخْتَارِ لَهَا اللَّهُ سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي؛ إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي بِفِرَاقِكَ مَوْضِعَ التَّعَزِّي. فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودِ قَبْرِكَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُكَ عَلَی صَدْرِي وَ غَمَّضْتُكَ بِيَدِي وَ تَوَلَّيْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسِي. نَعَمْ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ أَنْعَمُ الْقَبُولِ: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ؛ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ؛ يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ؛ لَا يَبْرَحُ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ. كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ؛ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا. وَ إِلَی اللَّهِ أَشْكُو؛ وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَی هَضْمِهَا حَقَّهَا؛ فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ؛ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَی بَثِّهِ سَبِيلًا وَ سَتَقُولُ؛ وَ يَحْكُمُ اللَّهُ «وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ».
سَلَامٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؛ سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ. فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ؛ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ؛ وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ. وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً؛ وَ لَلَبِثْتُ عِنْدَهُ مَعْكُوفاً؛ وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَی عَلَی جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ. فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً؛ وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ! فَإِلَی اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَكَی وَ فِيكَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ؛ وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ .
📚الأمالي (للمفيد)، ص281-283؛
📚بشارة المصطفی لشيعة المرتضی، ص258-259
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
1️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
این آیه شاید از معدود آیاتی است که معانی بسیار متنوعی توسط مفسران بزرگ و اهل لغت از آن برداشت شده است؛
معانی ای که – با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا – بعید نیست که همگی آنها مد نظر بوده باشد؛
وجه تکثر این معانی برمیگردد به:
▪️مراد از کلمه «سلام»: سلام دادن؛ سلامتی (در دنیا یا از عذاب)؛ مسلم بودن
▪️حرف «ل»؛ لام اختصاص (سلام به توست)؛ لام غایت
▪️مصداق حرف «ک»: پیامبر؛ شخص متوفی؛ لزوما معنای خطاب ندارد و به معنای هرکس است.
▪️حرف «من»: ابتداییه؛ تبعیضیه؛ بیانیه.
در اینجا به برخی از مهمترین اقوال [به ترتیب تاریخی تا قرن۴؛ که اغلب مفسران بعدی سخن اینها را شرح دادهاند] اشاره میشود:
🍃الف. تو ای پیامبر از آنان در سلم و امان هستی؛ یعنی اینان کسانی نیستند که به فرزندان و اهل بیت تو آسیبی برسانند (پیامبر ص، حدیث۱؛ امام باقر ع، حدیث۲) به تعبیر برخی از مترجمان: «خوشی و آسودگی تو ای محمد از اينگونه مردم است» (ترجمه عاملی)
🍃ب. از عذاب خداوند سالم ماندند و فرشتگان بر آنان سلام میفرستند (قتاده (م118) به نقل از (إعراب القرآن (نحاس) ج4، ص231 ) به تعبیر دیگر، خداوند اصحاب یمین را در سلامت قرار داد و گناهانشان را بخشید. (تفسير مقاتل بن سليمان (م۱۵۰)، ج٤، ص226 ) آنان را از آنچه ناخوش داشتند در سلامت قرار داد ([عبدالرحمن] بن زید [اسلمی] م185؛ به نقل از جامع البیان طبری، ج۲۳، ص۱۶۲ ). در اینجا خبری از تعبیر «لک» نیست؛ که به نظر میرسد خطاب به پیامبر است و شاید بتوان لام را لام تعلیل (ياقوتة الصراط في تفسير غريب القرآن (غلام ثعلب م۳۴۵) ص361 ) [و «من» را من بیانیه] دانست؛ یعنی به خاطر تو، سلامتیای [از جانب خداوند] شامل همه اصحاب یمین شد. (لسان العرب، ج12، ص292 ) (برای اینکه خطاب به پیامبر باشد وجه دیگری هم محتمل است که در بند «ه» خواهد آمد؛ و همچنین وجه دیگر این است که این را خطاب به محتضر بگیریم که در این صورت شبیه بند «د» خواهد شد)
🍃ج. «سلام» به معنای «مسلّم شدن» است و خطاب به شخص محتضر است و میفرماید: این [در این لحظه] مسلّم میشود برای تو که تو از اصحاب یمین هستی؛ که این یک نحوه اخبار از آینده برای اوست (شبیه اینکه میگوییم تو بزودی مسافری) (معاني القرآن (فراء م۲۰۷)، ج3، ص131 ). طبری (م۳۱۰) نیز سعی کرده این تفسیر را به لحاظ نحوی موجهترین تفسیر بداند (جامع البيان، ج٢٣، ص162-163 ) اما نحاس (م۳۳۸) این تبیین را کاملا نادرست و دارای اشکال نحوی میداند. (إعراب القرآن (نحاس) ج4، ص231 ) و البته یک احتمال این است که این تفسیر [و نیز تفسیر بعد] – که در میان قدما خیلی رواج داشته و لذا در کتب لغت زیاد بدان اشاره کردهاند اما در میان متاخران خیلی نامانوس است -بر اساس قرائت ابنمسعود از آیه (فسلام إنک من أصحاب الیمین) بوده باشد که در قسمت اختلاف قرائات اشاره شد. (البته کسی مثل طبری با همین عبارت رایج در مقام توجیه نحوی برمیآید)
🍃د. خطاب به شخص محتضر است و دعا برای او است؛ یعنی سلام بر تو ای که از اصحاب یمین هستی (معاني القرآن (فراء)، ج3، ص131 ؛ معانی القرآن (اخفش م۲۱۵) ج۲، ص۵۳۳ ) که در این صورت «من اصحاب الیمین» خبر است برای یک مبتدای محذوف؛ و تقدیر کلام این بوده که «سلامٌ لک؛ انک من أصحاب الیمین» و بشارتی است برای او در هنگام برانگیخته شدن شبیه این آیه که فرمود: «وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» (رعد/23) (التحرير و التنوير، ج27، ص318 )
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه تدبر ۱
معانی محتمل برای آیه «فسلام لک من اصحاب الیمین»
🍃ه. خطاب به پیامبر است ولی خبری به پیامبر میدهد؛ یعنی سلامتی برای تو از جانب آنان؛ یعنی از جانب آنان برای تو خبر سلامتی میآورند؛ و این از این باب است که گاه به سخن صواب «سلام» گفته میشود از این جهت که از عیب و گناه سالم است چنانکه در جای دیگر فرمود «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا» (فرقان/۶۳) (غريب القرآن (ابن قتيبة م276) ص7 ). به تعبیر دیگر تو در آنان آن سلامتی که دلت خواست میبینی؛ در حالی که میدانستی که چه پاداشی برای آنان آماده شده. (ابنالاعرابی (م۲۳۱) به نقل از تهذيب اللغة (ازهری م۳۷۰) ج١٢، ص310 ؛ معاني القرآن وإعرابه (زجاج؛ م۳۰۱) ج٥، ص118؛ كتاب الماء (أزدی؛ م۴۶۶)، ج2، ص660 )؛ یعنی «تو رستی از اندوه خداوندان راست دست» و نگران آنان نباش زیرا آنان از عذاب خداوند سالم ماندند و تو آن سلامتی را که میخواستی در آنان دیدی (كشف الأسرار و عدةالابرار (میبدی م۵20) ج9، ص458 و466 ). در واقع این شبیه خطابی است که به پدر دلسوزی که نگران بچهاش است میگویند سلام بر تو از امری که درباره آنها نگرانش بودی که دیگر جای نگرانی نیست (مفاتيح الغيب (فخر رازی م۶۰۶)، ج29، ص439 )؛ و در این فضا برخی چنان توضیح دادهاند که اصحاب یمین هم وجهی برای سلامت ماندنش باشد: «تو بیغم باش يا محمّد از ايشان كه همه كارهاشان راست بود» (تفسير نسفی (م۵۳۷)، ج2، ص1022).
🍃و. خطاب به شخص محتضر است و «من» من ابتداییه؛ یعنی به تو ای شخص محتضر از جانب اصحاب یمین سلام میشود (جزء فيه تفسير القرآن (برواية أبي جعفر الترمذي م۲۹۵) ص111 ) آنگاه آیه چنین ترجمه میشود: «در جنت از طرف ساير اصحاب يمين به او گفته میشود از اصحاب يمين سلام بر تو باد» (ترجمه قرآن نوبری، ج1، ص478) یا: به او گفته میشود: سلام بر تو از سوی دوستانت كه از اصحاب يمينند! (ترجمههای مکارم و مشکینی) که در این حالت یک «گفته میشود» در تقدیر است که ان شاء الله درباره این معنا در تدبر 6 نکاتی بیان خواهد شد.
🍃ز. خطاب به پیامبر ص است و «من» من ابتداییه است؛ یعنی سلام به تو ای پیامبر از جانب اصحاب یمین؛ یعنی از جانب آنها به تو سلام میشود (إعراب القرآن (نحاس م۳۳۸)، ج4، ص231 )
🍃ح. حرف «ک» اصلا برای خطاب معین نیست؛ بلکه برای غیرمعین است شبیه اینکه میگویند «حسبک به کرما» که به این معناست که «برای کرامت او همین بس» (علی بن عیسی [رمانی] (م۳۸۴) به نقل از مجمع البيان، ج9، ص343 )؛ که این را دوگونه شرح دادهاند:
🌱ح.۱. این جمله برای بیان عظمت حال آنان است شبیه اینکه میگویند «حسبک انه فلان: همین بس که فلانی این گونه است» یعنی این سلامتیای که شامل حال آنان میشود فوق تصور است: [همین بس که آنان در سلاماند] (مفاتيح الغيب، ج29، ص438 )
🌱ح.۲. این خطاب است به هرکسی که این خبر را میشنود؛ و معنایش این است که سلامتی که برای اصحاب یمین حاصل است هرکسی که از آن باخبر شود را خوشحال میکند؛ یعنی یک حالت ضربالمثلی پیدا کرده و اصلش این است که: برای آنان سلامتی است؛ سلامتیای که هرکس حکایتشان را بشنود خوشحال شود (التحرير و التنوير، ج27، ص317 )
🍃ی. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
2️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه، اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود، آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین.
اما در حد تفحصی که انجام شد (تدبر۱) اشاره به این معنا برای آیه، پنجمین قولی بود که در تاریخ تفسیر این آیه مطرح شده است.
شاید مهمترین علتی که برخی سراغ معانی دیگر رفتهاند این سوال در ذهنشان بوده که چنین تعبیری در اینجا چه معنی موجهی دارد؛ یعنی در بحث مقربان و مکذبان، آیه بعدیشان وضعیت بعد از مرگ آنان را تصویر میکند که مقربان در روح و ریحان و بهشت پرنعمتند و مکذبان در حمیم و جهنم؛
آن وقت این سوال مطرح میشود که چرا اینجا به جای اینکه بگوید خود اصحاب یمین در چه وضعی خواهند بود، درباره موضع آنان به پیامبر ص سخن میگوید و میفرماید «سلام بر تو از اصحاب یمین»؟
(در عین اینکه معانی دیگر برای آیه کاملا محتمل است، اما با حفظ همین معنای فوق نیز این آیه دلالتهای جالبی خواهد داشت.)
«سلام بر تو» میتواند به معنای ظاهری «سلام کردن» باشد یا به معنای ابراز حقیقتِ «در سلم و صفا بودن».
اگر معنای اول را در نظر بگیریم آنگاه میتوان گفت:
🍃الف. آیه میخواهد به اولین وضعی که در لحظه مرگ برای اصحاب یمین پیش میآید و البته دلخواه آنهاست، اشاره کند؛ یعنی آنان در لحظه احتضار توفیق درک محضر پیامبر ص را پیدا میکنند و طبیعی است که این آرزوی تمام اصحاب یمین است که به دیدار پیامبر ص نائل شوند و باز طبیعی است که آرزوی آنان است که بتوانند سلامی به پیامبرشان بدهند؛
در واقع این تعبیر به نحو کنایهای دارد به برترین خواسته آنان که در لحظه مرگ بدان میرسند اشاره میکند؛ که در این صورت این آیه کاملا همراستا میشود با احادیثی که درباره رویت پیامبر ص در لحظه احتضار ذیل آیه ۸۴ (جلسه ۱۰۵۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-84/ ) گذشت؛
یکبار دیگر دقت کنید: وقتی جان به لب رسید ... پس اگر از اصحاب یمین باشد؛ [آنچه برایش رخ میدهد این است:] سلامی بر تو ای پیامبر از جانب اصحاب یمین.
🤔آن وقت اگر کسی اشکال کند که چرا این دیدار پیامبر ص را برای مقربان ذکر نکرد؟
شاید بتوان چنین پاسخ داد که مقربان چون در همین دنیا به مقام قرب رسیدهاند مدتهاست که محضر پیامبر ص را درک کردهاند؛ و این اصحاب یمیناند که تازه در لحظه مرگ به این دیدار دست مییابند.
🍃ب. این آیه در مقام مقایسه اینان با مقربان [در بهشت] است؛ با توجه به اینکه پیامبر اکرم بالاترین مقام در قرب الهی را دارد؛ مقربان هم علیالقاعده آناناند که همواره در محضر پیامبر هستند و هیچگاه از ایشان جدا نیستند؛ اما بقیه اصحاب یمین چنین جایگاهی ندارند؛ اما این گونه نیست که کاملا از درک محضر پیامبر محروم باشند؛ بلکه گاه خدمت ایشان میرسند و سلامی عرض میکنند [که در این صورت نکره بودن سلام هم کاملا توجیه میشود] (تأويلات أهل السنة (تفسیر ماتریدی م۳۳۳) ج٩، ص509 )
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
3️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
در تدبر 2 اشاره شد که با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه - اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود- آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین.
و بیان شد که «سلام بر تو» میتواند به معنای ظاهری «سلام کردن» باشد یا به معنای ابراز حقیقتِ «در سلم و صفا بودن».
اتفاقا با توجه به اینکه آیات ناظر به ورود در عالم دیگر است؛ و نیزاینکه خود سوره، سوره «واقعه» است و در مقام بیان باطنیترین واقعیات، اقتضای اولیه این بود که «سلام» به همان معنای «ابراز حقیقتِ در سلم و صفا بودن» باشد.
در همین راستا، دو حدیث اولی که ذیل آیه اشاره شد نیز متناسبترین معنا با ظهور لفظی این آیه است (از جانب اصحاب یمین برای تو سلامتی و امنیتی است؛ نگران نباش که اینان به قتل فرزندانت اقدام کنند)
💢 اما بقدری این معنا خلاف انتظار است و در ذوق انسان میزند که تقریبا هیچ یک از ترجمههای رایج قرآن کریم، آیه را متناسب با آنها ترجمه نکرده است❗️
🤔مسالهای که ناخوشایند جلوه میکند این است که:
آیا اصحاب یمین بودن یک نفر در گروی این است که پیامبر از جانب وی احساس ناامنی نکند و خیالش راحت باشد که او به قتل فرزندان پیامبر دست نمیزند؟!
مگر چقدر انسانهای این امت میتوانند بد باشند که همین که کسی قصد قتل فرزندان پیامبر را نکند اصحاب یمین محسوب شود؟!
📝نکته تخصصی #اجتماعی
اما به نظر میرسد این احادیث از یکی از عمیقترین معانی اجتماعی این آیه که در عین حال کاملا مبتنی بر ظهور لفظیِ – و بلکه اظهر معانیِ – آیه است پرده برمیدارند:
در واقع،
اگر توجه کنیم که این سهگانهی «مقربان» و «اصحاب یمین» و «مکذبان» شامل وضعیت همه انسانها در لحظه مرگ نمیشود، یکی از معانیای که از این آیه بخوبی استنباط میشود این است که آیه را در مقام معرفی کردن اصحاب یمین بدانیم، نه صرفا ناظر به وضعیت مرگ؛ به تعبیر بهتر آیه در مقام بیان کسانی است که در لحظه مرگ جزء اصحاب یمین محسوب میشوند؛ و احادیث فوق همین را باز میکنند.
توضیح مطلب این که:
🔹ذیل آیه ۷ (جلسه ۹۷۴، تدبر۵ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-7/) اشاره شد که انواع دستهبندیها درباره انسانها میتوان داشت و این دستهبندی سهگانهی مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، دستهبندی نهایی انسانهاست که وضعیت و جایگاه نهایی همه انسانها در بهشت و جهنم را معلوم میکند.
🔹از سوی دیگر می دانیم انسانها تا پیش از اینکه به بهشت و جهنم وارد شوند و در یکی از این موقعیتهای سهگانه قرار گیرند- یعنی حتی در لحظه مرگ و در عالم برزخ و حتی در مواقف قیامت – منحصر در این سه دسته نمیشوند، چنانکه مثلا قرآن کریم از «مستضعفین فکری» (نساء/۹۸) یا گروهی با تعبیر «مرجون لامر الله» (توبه/۱۰۶) سخن میگوید که ذیل هیچ یک از اینها قرار نمیگیرند.
در واقع،
سهگانه مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، اگرچه وضعیت نهایی تمامی افراد در قیامت خواهد بود؛ اما تا پیش از نهایت کار، همگان ذیل این سهگانه قرار نمیگیرند؛ و عمده بحثهای این سوره هم که این دستهبندی در آن ذکر شد، کاملا ناظر بود به موقف نهایی قیامت.
🔸پس طبیعی است که وقتی از آیه 83 وارد بحث لحظه مرگ انسانها شد بحث باید تفاوتی بکند:
▪️یعنی از سویی پیشاپیش میدانیم که در لحظه مرگ تنوعی بسیار بیش از این سهگانه در مردم وجود دارد؛
و نیز اینکه اعمالِ ماتأخر افراد بسیاری از اوقات موقعیت آنان در عالم برزخ را عوض میکند
و خلاصه اینکه تکلیف بسیاری از مردم بتدریج در برزخ و مواقف قیامت یکسره و نهایی میشود؛
▪️و از سوی دیگر در میان مردمی که به لحظه مرگ میرسند وضعیت مقربان و مکذِّبانِ گمراه کاملا واضح است؛ یعنی اولیها که همان مقربان در بهشت خواهند بود و مکذبان گمراه هم قطعا همان اصحاب شمال در جهنم؛ آن وقت سوالی پیش میآید که آیا غیر از اینها هم کسی هست که در لحظه مرگ تکلیفش واضح باشد؟
بویژه از زاویه تقسیمبندی سهگانه این سوره، در افراد باقیمانده، آیا هستند افرادی که در لحظه مرگ بتوانیم با قاطعیت آنها را جزء اصحاب یمین بدانیم، یعنی بدانیم که حتی اگر در برزخ و قیامت هم مسائلی برایشان پیش بیاید قطعا اینها در زمره اصحاب یمین به بهشت وارد خواهند شد؟
💢در برابر این سوال، به نظر میرسد یکی از وجوه معنایی این دو آیه، این باشد که این دو آیه در مقام بیان این دسته از انسانها میباشند؛
یعنی وقتی که بحث لحظه مرگ پیش میآید و تکلیف دو گروه اول و آخر را به طور خیلی واضح بیان میشود، برای مخاطبی که میداند در لحظه مرگ انسانها در دستهبندیای بمراتب گستردهتر از این دستهبندی سهگانه بسر میبرند این انتظار رقم میخورد که واقعا چه کسانی در لحظه مرگ، قطعا مصداق همان اصحاب یمینی هستند که در اوایل سوره درباره آنان بسیار سخن گفته شد؟
👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/8983
ادامه تدبر 3️⃣
به همین جهت اگر در خصوص مقربان و مکذبان (که با مردن تکلیفشان یکسره شده) مهمترین مطلبی که در خصوص لحظه مرگشان باید گفته میشد این بود که وضع آنان در لحظه مرگ چه خواهد شد،
در خصوص بقیه انسانها، چون غالبا هنوز وضعیتشان یکسره نشده، مهمترین سوال در این سوره این است که چه کسانی حتما به عنوان اصحاب یمین از دنیا میروند؛ یعنی در عین حال که میدانیم در افق مقربان نیستند و مکذب قطعی هم نیستند؛ اما مطمئن باشیم که حتما به بهشت خواهند رفت و قرار گرفتنشان به عنوان اصحاب یمین، همان موقع مرگ، قطعی شده باشد.
💢اگر این سوالات در ذهن خواننده قرآن جدی شود – که طبق توضیح فوق، جدی شدنش برای کسی که اهل اندیشه باشد امری کاملا طبیعی است – آنگاه دو حدیث اولی که ذیل این آیه مطرح شد معنا و جایگاه خود را پیدا میکند. کسانی از مسلمانان به عنوان اصحاب یمین از دنیا میروند که پیامبر ص از اذیت آنان و اینکه بخواهند فرزندان پیامبر ص را بکشند در امان بوده باشد.
رای اینکه این معنا بهتر فهمیده شود حدیث سوم ذکر شد.
این حدیث– در حد جستجوهای حقیر - تنها حدیثی است که یافت شد که کسی از قول شخص دیگری به پیامبر سلام دهد! البته این مطلبش خیلی موضوعیت نداشت؛ بلکه آنچه مهم بود تذکر به اصل واقعه است که در شکواییههای شبانه حضرت امیر ع هم منعکس شده است؛ اینکه فرزند پیامبر را افراد همین امت کشتند و خم به ابرو نیاوردند؛ همین واقعهای که چند سال بعد در خصوص امام حسن ع و امام حسین ع و بعد در مورد بقیه نسل ایشان رخ داد؛ و آنگاه آیه میفرماید: اصحاب یمین آنانیاند که اجر تو را ادا کردند: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شوری/۲۳) و تو خیالت از آنها در خصوص فرزندانت راحت است.
یعنی اگر از مقربان بگذریم، در بقیه امت تو، کسانی، در لحظه مرگشان قطعا به عنوان اصحاب یمین از دنیا میروند که از جانب آنان، تو سالم میمانی و هیچگاه دست به خون فرزندانت آغشته نخواهند کرد.
اینان هرچند چون جزء مقربان نیستند لزوما با مرگشان وارد روح و ریحان نشوند و در برزخ مدتی معطل و حتی معذب شوند؛ اما قطعا در زمره اصحاب یمین در بهشت خواهند بود.
📝با این توضیحات این آيه
کاملا موید آن دسته از روایاتی میشود که مصداق اصلی اصحاب یمین را شیعیان معرفی میکند (احادیث ذیل آیه قبل)
و نیز جمع میکند بین آن احادیث با احادیثی که به شیعیان هشدار میدهد که شفاعت ما حتما در قیامت به شما میرسد و همهتان وارد بهشت خواهید شد، اما در برزخ خودتانید و اعمالتان؛ و مواخذههای برزخی، و حتی مواخذهها در مواقف قیامت را برای شیعیان (شیعیانی که واقعا محبت و ولایت پیامبر ص و اهل بیتشان را در دل داشتند و ایشان از این جهت از گزند آنان ایمناند اما گاه مرتکب گناه میشدند) منتفی نمیداند: «أَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ.» (الكافي، ج3، ص242 )
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
4️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
در تدبر ۲ اشاره شد که با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه - اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود- آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین. و این سلام میتواند به معنای «سلامتی» باشد.
در تدبر ۳ بیان شد که در معنای «سلامتی»، معنایی که با ظاهر لفظ سازگارتر است این است که تو از جانب اصحاب یمین در سلامت و ایمنی هستی.
ولی میتوان سلامتی را به معنای «خبر سلامتی آنان برای تو» دانست؛
که این معنا اگرچه از ظهور لفظی منفرد خود آیات دور است
اما اگر این آیه در سیاق آیات قبل و بعد در نظر گرفته شود، بسیار محتمل میگردد؛
حتی به نظر میرسد اظهر معانی این آیه با توجه به آیات قبل و بعدش این است؛ بدین جهت که در آیات قبل و بعد درباره وضعیت مقربان و مکذبان خبر داده شد؛ و این آیه نیز ناظر به بیان وضعیت اصحاب یمین است و خبر سلامتی اصحاب یمین به پیامبر ص (یا به خود آنان) داده میشود.
🔹اکنون، اگر خطاب به خود اصحاب یمین باشد، ظهور قوی آیه (با توجه به سیاق) ناظر به این است که مربوط به همان موقف احتضار است؛
🔹اما اگر خطاب به پیامبر باشد با توجه به اینکه پیامبر ص در مواقف مختلف نگران امتش است، این خبر سلامتی میتواند ناظر باشد به:
🍃الف. لحظه مرگ و جان کندن؛ یعنی میفرماید «پس سلامت و راحت باش ای پيغمبر رؤوف به امت از خيال ايشان كه در جان دادن زحمت نبينند» (ترجمه قرآن، یاسری)
🍃ب. ناظر به موقف قبر و عذابهای عالم برزخ؛ که با توجه به اینکه اینها از مقربان نیستند و بالاخره ممکن است گناهانی کرده باشند مبادا در مسیر پاک شدنشان در عالم برزخ خیلی بر آنان سخت گرفته شود [که در این صورت ناظر میشود به احادیثی که مومنان را از عذابهای برزخ هشدار دادهاند و گفتهاند ما در قیامت شفاعت شما را می کنیم اما ما نگران برزختان هستیم» که ذیل تدبر بعد خواهد آمد]؛ که در این صورت خداوند اجمالا میفرماید آنان در سلامت خواهند بود؛ و بر آنان چندان سخت نمیگیریم.
🍃ج. ناظر به مواقف قیامت و حساب باشد؛ یعنی ای پیامبر ص تو نگران آنان مباش و اینان در سلامتند و در آن مواقف برای رهایی از آتش نیازمند شفاعت تو نیستند (مفاتيح الغيب، ج29، ص438-439 ) که البته این معنا تنها در صورتی قابل قبول است که اولا این شفاعت را فقط آن قسم از شفاعت پیامبر ص بدانیم که ناظر به گناهان کبیره است (بر طبق حدیثی که فرمود: إِنَّمَا شَفَاعَتِي لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَمَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيل؛ الأمالي (للصدوق)، ص7 ) وگرنه طبق برخی از احادیث افقی هست که در آن افق همگان محتاج شفاعت رسول الله ص هستند (مثلا از امام صادق ع روایت شده است: مَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ إِلَّا وَ هُوَ يَحْتَاجُ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ المحاسن، ج1، ص184 ) این معنا قابل پذیرش نیست (منتها میتوان گفت این معنا تخصصا از بحث خارج است؛زیرا در این افق، حتی مقربان هم که بدانها وعده قطعی بهشت داده شده نیازمند شفاعت رسول الله ص هستند.
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
5️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
چنانکه در تدبر ۱ اشاره شد یکی از معانی محتمل این آیه آن است که «لام» را لام تعلیل بگیریم و مرجع ضمیر «ک» را پیامبر و «من» را من بیانیه؛ یعنی: «[خداوند] به خاطر تو ای پیامبر، [هرکسی که] از اصحاب یمین بود را در سلامت قرار داد.»
آنگاه این آيه همراستا با دو آیه قبل و بعد (یعنی ناظر به بیان وضعیت اصحاب یمین است همان گونه که آیات قبل و بعد ناظر به بیان وضعیت مقربان و مکذبان بود) میشود و در واقع، انعکاس همان رئوف و رحیم بودن پیامبر اکرم ص با همه مومنان است که فرمود «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم» (توبه/۱۲۸)
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
6️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
چنانکه در تدبر ۱ اشاره شد یکی از معانی محتمل برای این آیه آن است که مرجع ضمیر «ک» خود شخص محتضر باشد؛ یعنی اگر آن محتضر از اصحاب یمین بود، پس سلام به تو، ای محتضر، از جانب اصحاب یمین.
در این صورت مقتضای ظاهر این بود که بگوید «فسلام له ...»؛ اما توضیح دادهاند که این التفات از حالت غیاب به حالت خطاب برای این است که صحنه آن حالت شریفی که در آن بسر میبرند را احضار کند؛ یعنی آنجا چون از جانب اصحاب یمین به آنها سلام میشود معلوم میشود که خودشان هم در زمره آنان هستند و «گفته میشود» در تقدیر است (التحرير و التنوير، ج27، ص318)
در این معنا این آیه بسیار نزدیک میشود به آیات
«وَ أُدْخِلَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ» (ابراهیم/23)
«تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَريما» (احزاب/44).
در واقع اگرچه اساسا تحیت بهشتیان در بهشت به همدیگر سلام است: اما دو آیه فوق ناظر به مرحله دخول و ملاقات نخستین است؛ و از این جهت میتوان گفت این آیه هم در همان حال و هوا دارد از این مرحله اول ورود اصحاب یمین به عالم بالا خبر میدهد.
📝نقد دیدگاههای تفسیری دیگر
▪️الف. ابنعاشور این آیه سوره واقعه را ناظر به آیه «وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ» (يونس/10) دانسته (التحرير و التنوير، ج27، ص318)؛
اما این تناسب چندانی ندارد، زیرا قبل و بعد آیه نشان میدهد که آیه سوره یونس درباره مراودات عمومی بهشتیان با هم است نه لحظه ورودشان: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في جَنَّاتِ النَّعيم؛ دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين» (یونس/۹-۱۰)
▪️ب. فخر رازی نیز این را مصداق آیه «لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً» (واقعة/25-26) دانسته است(مفاتيح الغيب، ج29، ص438 )؛
اما این نیز تطبیق مناسبی نیست زیرا این آیه مشخصا در وصف سابقون است نه اصحاب یمین.
@yekaye
✅ ترکیب «الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» قبلا در آیه ۵۱ (جلسه ۱۰۱۸ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-51/) گذشت و عمده نکات ادبی و نیز احادیث و تدبرهای آنجا میتواند به اینجا نیز مرتبط باشد که فقط خلاصهای از نکات ادبی مذکور در آنجا را تقدیم میکنیم:
🔹 الْمُكَذِّبینَ
▪️اصل ماده «کذب» نقطه مقابل «صدق» است و آن چیزی است که حقیقت و واقعیت نداشته باشد و «کِذب» به معنای خبر دادن از چیری برخلاف واقع است، اعم از اینکه عامدانه یا از روی اشتباه باشد.
برخی توضیح دادهاند که اصل این ماده به معنای کم گذاشتن در کار است چنانکه به کسی که در جنگ موضعی را که داشته رها میکند میگویند «کذب عن قرنه»
و به تعبیر دیگر، اصل این ماده دلالت دارد بر نقص در حدت و شدتی که در چیزی جاری است و یا لااقل مورد انتظار است، و به این جهت به سخن دروغ کذب گویند چون آنچه از کلام انتظار میرود بیان حقیقتی است که شخص در دل دارد؛ و دروغ، نقص و بلکه فقدان در چیزی است که از کلام انتظار میرود.
و موید این معنا هم آن است که در خصوص ماده «صدق» - که نقطه مقابل آن است - در اصل دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیده اند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شىءٌ صَدْق» به کار میبرند.
▪️در هر صورت «کَذِب» (يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل عمران/۷۵) نیز همانند «کِذب» به معنای «دروغ» و امری است که برای ابراز خلاف واقع به کار گرفته شده و اعم از آن که:
– سخن باشد (كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً؛ کهف/۵)
– یا یک عمل و شیء خارجی (وَ جاؤُوا عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ؛ یوسف/۱۸)؛
– و حتی در جایی که خود سخن صحیح است اما اعتقادات با این سخن همراه نیست باز تعبیر «کذب» به کار میرود: «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» (منافقون/۱)
▪️فعل «کَذَبَ» هم به صورت لازم، هم متعدی یک مفعولی، و هم متعدی دومفعولی به کار میرود؛ و البته در صورتی که به باب افعال یا تفعیل هم برود متعدی با یک مفعول خواهد شد، اما معنایش متفاوت است:
▪️وقتی به باب تفعیل میرود (کذّب، یُکَذّب، تکذیب) به معنای «نسبت دروغ دادن» به کسی یا به محتوایی به کار میرود، خواه آن شخص یا محتوا واقعا صادق باشد، یا کاذب؛ که در این صورت، ظاهرا اگر امر مورد تکذیب انسان باشد بدون حرف اضافه میآید (وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلينَ، حجر/۸۰) و اگر مطلب یا یک حقیقتی باشد نه شخص، با حرف اضافه «بـ» میآید (كَذَّبُوا بِآياتِنا، بقره/۳۹) و البته گاه میشود که برای تکذیب شخص از حرف اضافه «بـ» استفاده شود: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ … كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ» (قمر/۲۳ و ۳۳) و بسیار میشود که مفعول آن حذف میشود (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ، واقعه/۸۲؛ وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى، طه/۵۶) و اسم فاعل آن «مُکَذِّب» میشود (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ، واقعه/۵۱). جالب توجه این است آنچه در قرآن از این باب آمده است همگی در مورد تکذیب کردنِ شخص یا محتوای صادق است ولذا لااقل در فضای قرآن، تکذیب همواره نوعی دلالت بر انکار حق و زیر بار حق نرفتن دارد؛ و آنجا هم که فرمود «فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ» (أنعام/۳۳) در واقع میخواهد بفرماید که آنان واقعا تو را دروغگو نیافتند و نمیتوانند دروغگو بودن تو را اثبات کنند.
▪️و البته برخی این کاربرد کلمه «مکذّب» در معنای منفی را اقتضای طبیعی این کلمه دانستهاند و گفتهاند که اگر بخواهد در معنای تکذیب کردن سخن باطل باشد حتما باید بدان تصریح شود ویا قرینه واضحی بر آن بیاید؛ همان گونه که کلمه «کافر» هم به کار کثرت کاربردش در معنای مذموم بار منفی پیدا کرده ولو که کاربردش در معنایی مانند «کفر به طاغوت» در صورت تصریح یا وجود قرینه، رواست.
@yekaye
🔹الضَّالِّینَ
▪️ماده «ضلل» در اصل به معنای گم شدن و ضایع شدن و اینکه چیزی در غیرمسیری که سزاوارش است قرار بگیرد، چنانکه برای مردهای که دفن میشود ویا شیری که در آب مستهلک میشود تعبیر «أُضِلّ الميّتُ» و «ضَلَّ اللّبَنُ فى الماء» به کار میرود. در واقع، «ضَلَال» به معنای عدول و خارج شدن از راه مستقیم (مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ انعام/۳۹)، و ره به مقصود نیافتن، و نقطه مقابل هدایت است (فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها؛ إسراء/۱۵) و به هر گونه منحرف شدن از راه گفته میشود خواه عمدی باشد یا سهوی، کوچک باشد یا بزرگ.
▪️این ماده به نحو ثلاثی مجرد، در معنای لازم (گمراه شدن) به کار میرود (إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ؛ ص/۲۶) و برای معنای متعدی (گمراه کردن) به باب افعال (قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيراً؛ مائده/۷۷) و تفعیل میرود (أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ، فيل/۲؛ یعنی آیا کید آنان را در وضعیت باطل و مایه گمراه کردن خودشان قرار نداد؟) که تقابل این دو معنا به خوبی در این آیه منعکس شده است: «أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيلَ» (فرقان/۱۷)
▪️«ضالّ» (وَ لاَ الضَّالِّينَ؛ حمد/۷) اسم فاعل از این ماده در حالت ثلاثی مجرد (کسی که راه را گم کرده، گمراه)؛ و «مُضِلّ» (وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ) اسم فاعل از این ماده در باب افعال (گمراه کننده) میباشد.
@yekaye