یک آیه در روز
938) 📖 يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ
.
4️⃣ «قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ ...»
دين براى دنياى مردم برنامه دارد. موضوع ارث از يك جهت موضوعى اقتصادى و از جهتى موضوعى خانوادگى است و دين به لحاظ هر دو جهت، براى آن احكامى مقرّر داشته است.
(تفسير نور، ج3، ص7)
@yekaye
یک آیه در روز
938) 📖 يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ
.
5️⃣ «إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ»
رعايت اولويّتها در تقسيم ارث، بيانگر اولويّتها در رسيدگى به اعضاى فاميل است. پدر و مادر و فرزندان در يك رديفاند، امّا خواهران و برادران در مرحله بعدى.
(تفسير نور، ج3، ص7)
@yekaye
یک آیه در روز
938) 📖 يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ
.
6️⃣ ) «اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ كانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَكَ وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»
در این آیه چهار حکم صریح بیان شده، اما متن آیه به نحوی است که به طور غیرمستقیم برخی از احکام دیگر ارث از آن برمیآید.
💢چهار حکم مستقیم این است:
🔸الف. مردی که فرزند ندارد و یک خواهر دارد، خواهر سهم معین شده شرعی آنان نیمی از ماترک است.
🔸ب. زنی که فرزند ندارد و یک برادر دارد، برادرش کل مال او را به ارث میبرد.
🔸ج. اگر خواهرها دوتا باشند، سهم معین شده شرعی آنان دوسوم ماترک است.
🔸د. اگر شخص خواهر و برادرانی داشته باشد، سهم هر برادر معادل سهم دو خواهر است.
⭕️اما احکامی که غیرمستقیم بیان شده است:
🔹ه. اینکه حکم ارث بردن کلاله، در جایی است که والدین هم نباشد؛ در متن فقط بر نبودن فرزند تاکید کرد، اما همین که از سهم پدر و مادر سخنی نگفت، و از سوی دیگر، برادر را وارث کل اموال خواند، معلوم میشود محل بحث در جایی است که پدر و مادر متوفی هم قبلا از دنیا رفتهاند.
(المیزان، ج5، ص153)
🔹و. ارث برادر از خواهر و خواهر از برادرش را معلوم کرد، به تبع آن ارث برادر از برادر و خواهر از خواهر هم معلوم میشود؛ در واقع، سهم برادر و خواهر را معلوم نمود؛ چرا که اگر سهم اینها متفاوت میبود مقام اقتضای بیان داشت.
(المیزان، ج5، ص153)
🔹ز. در بیان دو خواهر یا وجود ترکیبی از خواهران و برادران، اشارهای به میت نکرد؛ این هم مویدی است که آیه در مقام بیان حکم مطلق برادر و خواهر است (نه صرفا برادر از خواهر یا خواهر از برادر) و ثانیا، در خصوص جایی که متوفی دو خواهر یا ترکیبی از خواهر و برادر داشته باشد، به صراحت و صرف نظر از اینکه متوفی مرد باشد یا زن، حکم شامل حال خواهران و برادران میشود.
(المیزان، ج5، ص154)
🔹ح. از اینکه گفت اگر یک خواهر باشد نصف، و اگر دو خواهر باشد دوسوم میشود، به اضافه اینکه فرمود اگر یک برادر باشد جمیع مال به او میرسد معلوم میشود اگر دو برادر باشند هم حتما جمیع مال بدانها میرسد.
(المیزان، ج5، ص154)
🔹ط. اگر فقط یک خواهر و یک برادر باشد، باز به نسبت یک به دو بین آنها تقسیم میشود، زیرا اگر چه کلمه «إخوة» جمع است و در نگاه اول بر سه نفر و بیشتر دلالت دارد، اما با توجه به اقتضای مقام، و نیز مشابه آن در آیه 12، و به قرینه «رجالا و نساءاً» اینجا مطلقِ خواهر و برادر بودن مد نظر است و از این رو شامل حال یک برادر و یک خواهر هم میشود.
(المیزان، ج5، ص154)
🔹ی ...
@yekaye
یک آیه در روز
938) 📖 يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ
.
7️⃣ «فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليم»
دو برابر بودن سهم ارث مرد نسبت به زن، بر پايه علم الهى است، نه شرايط خاص اجتماعىِ زمان پيامبر كه زنان ضعيف شمرده مىشدند.
(تفسير نور، ج3، ص7)
@yekaye
یک آیه در روز
938) 📖 يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ
.
8️⃣ «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ ... يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا ...»
📜حکایت📜
اهل سنت با سندهای متعدد نقل کردهاند که عمر چندین بار از پیامبر ص حکم کلاله را سوال کرد و حتی گاه دخترش حفصه را مامور میکرد که این را از پیامبر ص بپرسد.
خودش میگفت بقدری این را از پیامبر ص سوال کردم که یکبار بر سینهام زد و به من گفت: آیه صیف (که منظور همین آیه پایانی سوره نساء است) تو را کفایت میکند❗️
عمر بعد از پیامبر نیز از سایر اصحاب (مانند حذیفه و ...) حکم این را سوال می کرد؛
و بارها و بارها از او نقل شده که گفت: دلم میخواست واقعا حکم کلاله را درست بفهمم؛ و خودش میگفت: «خداوند در این آیه فرمود «خداوند برای شما تبیین میکند که مبادا گمراه شوید» اما هیچگاه این مساله برای عمر تبیین نشد.»‼️
📚این مطالبی است که سیوطی در الدر المنثور، ج2، ص249-252 در ضمن 22 روایت با سندهای متعدد از کتب معتبر اهل سنت (ار صحیح بخاری و مسلم گرفته تا کتب تفسیری قدیمی) نقل کرده است (همچنین ر.ک: شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج18، ص72 )
و عجیب اینجاست که با اینکه در همین روایات نقل شده که خودش بارها به ندانستن این مساله تا آخر عمرش اعتراف میکرد،
اما درباره کلاله،
صرفا برای تایید چیزی که آن را نظر ابوبکر میشمرد و خلاف قرآن بود، حکمی داد؛
و اکنون نیز بسیاری از اهل سنت بر اساس مبنایی که او پایهگذاری کرده عمل میکنند❗️
زراره، یکی از اصحاب امام صادق ع، در سخنانی به تفصیل مبنایی را که در میان اهل سنت درباره تقسیم ارث مربوط به کلاله معروف شده بود با استناد به همین آیات نقد کرده است.
📝متن استدلال زراره چنین است:
عمر بن اذینه میگوید: یکبار زراره گفت: مردم و اهل سنت درباره احکام و واجباتشان سخنانی میگویند و بر آن اجماع کردهاندن که خود همان سخنان حجتی علیه آنان است.
میگویند اگر مردی بمیرد و یک یا دو دختر، و نیز برادرِ پدر و مادریش یا خواهر پدر و مادریش یا خواهر پدریش یا برادر پدریش برجای مانده باشند، اگر یک دختر داشته باشد نصف، و اگر دو دختر داشته باشد دوسوم را میدهند و بقیه مال را به برادرِ پدر و مادریش یا خواهرِ پدریش یا خواهرِ پدر و مادریش میدهند و نه به سایر «عصبه»ی* او اعم از پسرعموها و پسر برادرهایش؛ و در عین حال به خواهر و برادرانِ مادریش چیزی نمی دهند.
به آنها گفتم این حجتی است علیه شما؛ همانا خداوند برای خواهر و برادرانِ مادری به عنوان کلاله سهم تعیین کرد؛ آنگاه اگر چنین کسی همراه با دختر باشد به او چیزی نمی دهید؛ ولی به خواهرِ پدر و مادری، و خواهر پدری بقیه مال را میدهید آن هم بدون در نظر گرفتن مانند عمو و سایر عصبهها؛ در حالی که خداوند عز و جل هم همان طور که برادران و خواهران مادری را کلاله نامید، اینها را هم کلاله نامید آنجا که فرمود «از تو فتوا میطلبند؛ بگو خداوند در مورد کلاله به شما فتوا میدهد ...». پس چرا بین این دو فرق گذاشتید؟
گفتند: بر اساس سنت و اجماع جماعت.
گفتم: [کدام سنت؟] سنت خدا و رسولش یا سنت شیطان و پیروانش؟!
گفتند: سنت فلانی و فلانی!
گفتم: شما در دو جا با ما [که بر اساس سنت خدا و رسول عمل میکنیم] همراهی کردید و در دو جا مخالفت نمودید:
گفتم: اگر کسی یکی از آن چهار نفر [= پدر و مادر و پسر و دختر] را برجای بگذارد، این گونه نیست که ارث میت به کلاله برسد؛ مثلا وقتی که پدر یا پسری برجای بگذارد.
گفتند: درست است.
گفتم: اما وقتی مادر یا دختر برجای بگذارد چطور؟ آنگاه زیر بار نرفتید ولی در مورد دختر با ما همراهی کردید و به خواهران مادری، اگر میت دختری داشته باشد، چیزی ندادید؛ اما در مورد مادر با ما مخالفت کردید؛ چگونه است که به خواهران مادری، اگر خود مادر زنده باشد، یک سوم را میدهید در حالی که اینها به خاطر حق مادر و ارتباط رَحِمی با مادر بوده که ارث میبردهاند [و از این رو، تا مادر هست، به کسی که از راه مادر متصل میشود نباید ارثی برسد] و همان گونه که برادران و خواهرانِ پدر و مادری، و نیز برادران و خواهران پدری، مادامی که خود پدر زنده باشد هیچ ارثی نمیبرند؛ چون آنان به خاطر حق پدر بود که از ارث سهمی میبردند؛ به همین ترتیب خواهران و برادران مادری هم نباید وقتی مادر زنده است ارثی ببرند؛
و عجیبتر اینکه میگویید خواهران و برادران مادری یک سوم را به ارث میبرند و مانع از سهم بردن مادر در حد یک سوم میشوند و سهم مادر فقط یک ششم میشود، سخنی دروغ و جاهلانه و بناحق که بر آن اجماع کردهاید‼️
@yekaye
👇ادامه حکایت👇
📜ادامه حکایت
عمر بن اذینه میگوید: به زراره گفتم: آیا اینها که گفتی، رای و نظر خودت بود؟
گفت: من کسی هستم که رای و نظر خودم را بگویم؟! در این صورت حتما انسان فاجری خواهم بود! شهادت میدهم که اینها حقی است از جانب خداوند و رسولش ص.
✳️پی نوشت
* عصبه: سنتی در جاهلیت بوده که ارث را فقط به مردهای فامیل، هرچقدر هم که دور باشند میدادند و به آنها عصبه میگفتند. عمر این سنت جاهلی را در زمان خلافت خویش تاحدودی برگرداند؛ یعنی مواردی از ارث که اضافه بر سهم واجب میآمد به جای اینکه بین همان طبقه به نسبت سهمهایشان تقسیم کند به عصبه میداد. در این فراز زراره اشکال میکند که اگر عصبه را معیار قرار دادید چرا به بقیه عصبه چیزی نمیدهید.
📚الكافي، ج7، ص100-101
@yekaye
939) 📖 تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ 📖
💢ترجمه
این حدود [=حد و مرزهای تعیین شدهی] خداوند است؛ و کسی که از خداوند و پیامبرش اطاعت کند او را به بهشتهایی داخل کند که از پایین آن رودها جریان دارد، در آن جاودانهاند؛ و این است رستگاری بزرگ.
سوره نساء (4) آیه 13
1398/5/2
21 ذیالقعده 1440
@yekaye
🔹حدُودُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «حدد» را برخی در اصل ناظر به حدّت و شدت دانستهاند و
▫️برخی معنای اصلی این ماده را «مرز شیء (حد و مرز) که دو چیز را از همدیگر جدا میکند» معرفی کردهاند و
▫️ برخی هم مدعیاند که اساسا این ماده در دو معنای مختلف «منع کردن» [شبیه شدت و حدت] و «طرف و انتهای شیء» [شبیه مرز] به کار رفته است؛
🔺 اما به نظر میرسد که در اغلب مشتقات این ماده هردو معنا اشراب شده باشد:
▪️«حدّ» شرعی (مجازاتهای شرعی) را از این جهت «حدّ» (جمع آن: حدود) گفتهاند که مرز دینداری و بیدینی را معلوم ساخته ویا اینکه اجرای آن، مانع ارتکاب مجدد گناه و تخطی از دین میشود (مثلا ْ: يُقيما حُدُودَ اللَّه، بقره/۲۳۰)؛
▪️«حدید» را از این جهت درباره آهن به کار میبرند که سخت و مقاوم است و مانع از آن میشود که براحتی بتوان تغییری در آن داد. همچنین از آنجا که حد به معنای مرز هر چیز است، به لبه تیز اشیاء و به تبع آن، به شیء تیز و برنده، و بلکه به هر چیز دقیق و ظریفی هم «حدید» (جمع آن: «حداد») گفتهاند (مثلا «بَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد» ق/۲۲) (شبیه تیزبین در فارسی) و تعبیر «لسان حدید» (أَلْسِنَةٍ حِدادٍ) یا از این جهت تشبیه آن به تیزی و آزاری است که ایجاد میکند؛ یا از جهت تشبیه آن به آهن که همچون ضربه آهن (گرز آهنین) بر سر مخاطب خود فرود میآید و او را آزار میدهد.
🔖جلسه 438 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-19/
📖اختلاف قرائت
🔹يُدْخِلْهُ
▪️در قراءات اهل مکه (ابن کثیر) و بصره (ابو عمرو) و کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و یعقوب (از قراء عشره) به صورت فعل غایب (یدخله) قرائت شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مدینه (نمافع) و شام (ابن عامر) و حسن (از قرائات اربعه عشر) به صورت متکلم معظم لنفسه (ندخله) قرائت شده است.
📚مجمع البيان، ج3، ص31 ؛ البحر المحيط، ج3، ص551؛ معجم القراءات، ج2، ص33
@yekaye
🔹الْفَوْزُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «فوز» از مادههای بحثبرانگیز بین اهل لغت است.
آنچه همگان در آن اتفاق نظر دارند، کاربرد آن در معنای نجات یافتن از وضعیت بد و دست یافتن به وضع خوب مطلوب است و
🔸تفاوت آن با «نجات» را در همین دانستهاند که «نجات» صرفا به رهایی از هلاکت و موقعیت نامطلوب اشاره دارد، اما «فوز» هم نجات از بدی است و هم رسیدن به وضع مطلوب؛
مثلا: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز» (آلعمران/۱۸۵).
به نظر میرسد در مجموع، وصول به خیر و سعادت در آن پررنگتر باشد، چنانکه در کاربردهای قرآنی مواردی که صرفاً به جنبه وصول به خیر در آنها اشاره شده باشد (مثلا: وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يا لَيْتَني كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظيماً؛ نساء/۷۳؛ وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ؛ توبه/۷۲؛ و…) بسیار زیاد است؛
اما مواردی که صرفاً به حیثیت رهایی از بدی اشاره شده باشد (مثلا: مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْمُبينُ، انعام/۱۶)، خیلی کم است؛
که اگر نکته فوق درست باشد، آنگاه در معدود مواردی که گویی «نجات از بدی» محور آن قرار گرفته معنای استعارهای لطیفی را میرساند؛ گویی همین نجات یافتن و رها شدن از بدی، رسیدن به بالاترین خوبیهاست.
🔖جلسه 908 http://yekaye.ir/ale-imran-3-185/
@yekaye
☀️1) از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
رسول الله ص [بود که] دیه چشم و دیه جان را مقرر فرمود و نبیذ [= نوعی شراب] و هر مستکنندهای [غیر از خمر که مستقیما در قرآن تحریم شده بود] را نیز حرام کرد.
شخصی به ایشان فرمود: آیا رسول الله ص اینها را قرار داد بدون اینکه در مورد آن چیزی [از جانب خداوند] آمده باشد؟
فرمود: بله، تا معلوم کند کسی را که از رسول تبعیت میکند از کسی که نسبت به وی راه عصیان در پش میگیرد.
📚الكافي، ج1، ص267
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص دِيَةَ الْعَيْنِ وَ دِيَةَ النَّفْسِ وَ حَرَّمَ النَّبِيذَ وَ كُلَّ مُسْكِرٍ.
فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ جَاءَ فِيهِ شَيْءٌ؟
قَالَ: نَعَمْ لِيَعْلَمَ مَنْ يُطِيعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَعْصِيهِ.
@yekaye
☀️2) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
بر شما باد به اطاعت از کسی که در نشناختنش معذور نخواهید بود.
📚نهج البلاغة، حکمت 156
قَالَ ع: عَلَيْكُمْ بِطَاعَةِ مَنْ لَا تُعْذَرُونَ [فِي جَهَالَتِهِ] بِجَهَالَتِه.
@yekaye
☀️ 3) از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص روایت شده است:
طاعت، مایه روشنی چشم است.
📚بحار الأنوار، ج67، ص105، به نقل از كِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَة
عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الطَّاعَةُ قُرَّةُ الْعَيْنِ.
@yekaye
☀️ 4) از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
راهها و مکاتب مختلف شما را به بیراهه نکشاند! به خدا سوگند شیعه ما نیست مگر کسی که از خداوند عز و جل اطاعت کند.
📚الكافي، ج2، ص73
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدٍ أَخِي عُرَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
لَا تَذْهَبْ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
@yekaye
☀️5) از امام صادق ع روایت شده است:
خداوند هیچ بندهای را از ذلت گناهان به عزت تقوا منتقل نکرد مگر اینکه او را بدون مال ثروت بخشید؛ و بدون خویش و قوم عزت داد؛ و بدون هیچ انسانی، او را انس بخشید.
📚الكافي، ج2، ص76
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ مُحَسِّنٍ الْمِيثَمِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
مَا نَقَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً مِنْ ذُلِّ الْمَعَاصِي إِلَى عِزِّ التَّقْوَى إِلَّا أَغْنَاهُ مِنْ غَيْرِ مَالٍ وَ أَعَزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ وَ آنَسَهُ مِنْ غَيْرِ بَشَرٍ.
@yekaye
☀️6) از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
همانا خداوند تبارک و تعالی حضرت محمد را تادیب نمود و به او اموری را تفویض کرد؛ و فرمود: «و آنچه این رسول به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن بازمیدارد خودداری کنید» (حشر/7) و فرمود: «و هرکس از رسول اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است» (نساء/70).
و از جمله آنچه خداوند واجب فرمود، واجبات [ارث] در مورد افرادی است که از صلب باشند [یعنی والدین و فرزندان] و رسول الله ص هم واجبات جدّ را معین فرمود و خداوند هم آن را به سمیت شناخت؛
و در قرآن کریم حرام شدن خود خَمر [شراب] را تعیین فرمود و رسول الله ص هر چیز مستکنندهای را حرام کرد و خداوند این را به رسمیت شمرد و امور فراوان دیگری هم هست؛ پس هر آنچه رسول الله ص حرام کرده به منزله آن چیزی است که خداوند حرام فرموده است.
📚بصائر الدرجات، ج1، ص382
☀️حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَدَّبَ مُحَمَّداً ص فَلَمَّا تَأَدَّبَ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» فَقَالَ «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» فَكَانَ فِيمَا فَرَضَ فِي الْقُرْآنِ فَرَائِضُ الصُّلْبِ وَ فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَرَائِضَ الْجَدِّ فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِكَ لَهُ؛ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ تَحْرِيمَ الْخَمْرِ بِعَيْنِهَا فَحَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَحْرِيمَ الْمُسْكِرِ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ فِي أَشْيَاءَ كَثِيرَةٍ؛ فَمَا حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ.
☀️حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ إِخْوَانِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَدَّبَ مُحَمَّداً ص فَلَمَّا تَأَدَّبَ فَوَّضَ إِلَيْهِ الْأَمْرَ فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَقَالَ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ فَكَانَ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ فَرَائِضُ الصُّلْبِ وَ فَرَضَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَرَائِضَ الْجَدِّ فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِكَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ لَهُ فِي الْقُرْآنِ تَحْرِيمَ الْخَمْرِ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلَّ مُسْكِرٍ فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِكَ لَهُ وَ أَشْيَاءَ كَثِيرَةً وَ كُلُّ مَا حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ.
@yekaye
یک آیه در روز
939) 📖 تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَ
.
1️⃣ «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»
از ابتدای این سوره احکام متعددی درباره اهتمام به یتیمان، ادای مهریه همسران، و نحوه تقسیم ارث بازماندگان بیان کرد و اکنون میفرماید همه اینها حدود الهی است.
💢حد به معنای مرز و محدوده یک شیء است؛ یعنی این محدودههایی است که خداوند برای اعمال و زندگی شما تعیین کرده؛
💢و بلافاصله نتیجه میگیرد که هرکس از خدا و رسولش در رعایت این محدودهها اطاعت کند وارد بهترین موقعیت که البته بینهایت هم هست خواهد شد و این است تنها مصداق حقیقیِ نجات یافتن از وضعیت بد و دست یافتن به وضع خوب و مطلوب.
📝بحث تخصصی #انسانشناسی
بارها اشاره شد که انسان یک تفاوت اساسی با سایر مخلوقات دارد و آن این است که او را با ظرفیت خلیفةاللهی آفریدهاند؛ و از این رو توان رسیدن به برترین موقعیت هستی را دارد.
طبیعی است که رسیدن به هر هدف معینی، نیازمند برنامهای معین است؛ و کسی که هر کاری دلش میخواهد میکند، قطعا به هدف معین نخواهد رسید.
🤔شاید تقابل اصلی نگاه دینی با نگاه لیبرالیستیای که مهمترین ارزش را #آزادی میداند در همین نکته باشد:
📛انسانی که هدفی واقعی دارد، نمیتواند مهمترین ارزش خود را آزادی بداند؛ زیرا آزادی، بویژه در مفهوم غربی خود، تنها برای انسان بیهدف قابل پذیرش است.
اما
💢هرکس که هدف دارد، آن هدفش محدودهای برای رفتارهای او تعیین میکند؛ و کسی که هدفش خداست، محدوده این رفتارهایش را هم خدا معین میکند؛
☀️و البته این تعیین خدا، صرفا یک امر تعبدی و بیمنطق نیست؛ بلکه راه رسیدن به خوشبختی بینهایت است؛ از این رو، بعد از اینکه اشاره کرد که همه آنچه ما تعیین کردیم، یک نحوه حد و حدود و حریم و مرز است که انسانها نباید از آن تخطی کنند، بلافاصله بیان کرد که کسی که از این حد و مرزها تبعیت کند، به برترین موقعیت ممکن در عالم، که از آن با بهشت تعبیر میشود، وارد میگردد؛ آن هم ورودی که خروج ندارد و بینهایت است؛ و این است مصداق فوز و رستگاری و کامیابی عظیم.
@yekaye
یک آیه در روز
939) 📖 تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَ
.
2️⃣ «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»
سعادت و رستگارى، در گرو حركت در مسير الهى است، نه كامگيرى بيشتر از ارث.
(تفسير نور، ج2، ص255)
@yekaye
یک آیه در روز
939) 📖 تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَ
.
3️⃣ «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»
باغهایی که رودها از پایین آن عبور کند از دلانگیزترین موقعیتهایی است که انسان در آن احساس گشایش و آسودگی و راحتی میکند. خداوند حد و مرزهایی تعیین کرده است؛ هرکس خود را به این حد و مرزها محدود کند به گشایشی دلانگیز میرسد.
📝ثمره #انسانشناختی
انسانهایی که در دنیا محدودیت را برای خود میپذیرند به گشایش و راحتی ابدی میرسند؛
اما
انسانهایی که در دنیا به هیچ محدودیتی برای خود نمیپذیرند و حدود الهی را زیر پا میگذارند، نه در دنیا به گشایش و راحتی میرسند (مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً، انعام/125؛ وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً، طه/124)
و نه در آخرت (وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنينَ؛ فرقان/13)
@yekaye
یک آیه در روز
939) 📖 تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَ
.
4️⃣ «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ ... خالِدينَ فيها»
چرا در یدخله، ضمیر را مفرد آورد و نفرمود «یدخلهم»؛ اما در خالدین، از تعبیر جمع استفاده کرد و نفرمود: خالداً؟
🍃الف. مرجع هر دوی اینها کلمه «مَن» است که لفظش مفرد است و معنایش جمع (=هرکس) است؛ از این رو آوردن هر دو صحیح است.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج9، ص526)
🍃ب. شاید می خواهد اشاره کند که در مقام محاسبه روز قیامت، هرکس به خاطر عمل خودش است که خداوند او را به بهشت وارد می کند، اما جاودانگی شان دیگر امری است که همه با هماند.
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
939) 📖 تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَ
.
5️⃣ «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»
🔹«ذلک» هم میتواند اشاره باشد به دخول در بهشت و جاودانه در آن ماندن؛ وهم اشاره باشد به اطاعت از خدا و رسول؛
🔹«فوز» خبر برای ذلک است؛ و خبر در حالت عادی نکره میآید؛ وقتی معرفه باشد دلالت بر حصر میکند؛
🔻پس این آیه میفرماید: تنها اطاعت از خدا و رسول، ویا ورود جاودانه در بهشت است که مصداق رستگاری و کامیابی عظیم است.
@yekaye
939) 📖 وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ 📖
💢ترجمه
و کسی که خداوند و پیامبرش را عصیان کند و از حدودش تجاوز نماید او را در آتشی درآوَرَد که جاودانه در آن باشد و او را عذابی خفتآور است.
سوره نساء (4) آیه 14
1398/5/5
24 ذیالقعده 1440
@yekaye
🔹يتَعَدَّ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عدو» [یا «عدی] در اصل دلالت دارد بر تجاوز کردن (گذر کردن) از حد خود و پیشی گرفتن در جایی که سزاوار است بدانجا بسنده شود؛
🔸و تفاوتش با «تجاوز» در این است که تجاوز، به صرفِ گذر کردن از نقطه معین (خروج از حق خود) گفته میشود؛ اما «تعدی»، تجاوزی است که ورود نابجا به حقوق دیگران هم در آن لحاظ شده است.
▫️برخی اصل این ماده را از کلمه «عُدوَة» (أنفال/۴۲) دانستهاند («عدوة الوادی» لبه و حاشیه یک سرزمین) دانستهاند گویی کسی که تعدی میکند، به سمت لبه حق خود میرود و از آن گذر میکند.
▪️این ماده هم در مورد امور قلبی و درونی (مانند «عداوت»: دشمنی، «عَدُوّ»: دشمن، جمع آن: اعداء) و هم در مورد امور ظاهری و مادی (مانند «عَدْو» به معنای تندتر از معمول راه رفتن، دویدن) به کار میرود.
🔖جلسه 302 http://yekaye.ir/al-maaarij-70-31/
📖اختلاف قرائت
🔹يُدْخِلْهُ
همانند آیه قبل،
▪️در قراءات اهل مکه (ابن کثیر) و بصره (ابو عمرو) و کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و یعقوب (از قراء عشره) به صورت فعل غایب (یدخله) قرائت شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مدینه (نافع) و شام (ابن عامر) و حسن (از قرائات اربعه عشر) به صورت متکلم معظم لنفسه (ندخله) قرائت شده است.
📚مجمع البيان، ج3، ص31 ؛ البحر المحيط، ج3، ص551؛ معجم القراءات، ج2، ص33
@yekaye