eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 8️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ .... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ ...» قوامیت مردان بر زنان به معنای واگذاری مسئولیت خانواده به مردان است که تصدی مدیریت برای مردان، و لزوم اطاعت برای زنان را در پی دارد. 📝نکته تخصصی غلبه فضای در جامعه ما، و زن و مرد را کاملا و در همه جهات مساوی دیدن (که در تدبر 3 به تفصیل نشان دادیم که هیچ گونه توجیه معرفتی‌ای ندارد) موجب شده که بسیاری از افراد جرات بیان این را که «این آیه ناظر به حق است» نداشته باشند و بکوشند با توجه به گستره معنایی کلمه «قیام» (که در نکات ادبی اشاره شد)، برای کلمه «قوّام» در این آیه بار معنایی‌ای بیابند که مبادا با تلقی غربی تساوی حقوق زن و مرد ناسازگار باشد❗️ مثلا با ترجمه کردن «قوام» به «تکیه‌گاه» و مانند آن کوشیده‌اند حتی یک نحوه تفوق حقوقی برای زن دست و پا کنند❗️ حقیقت این است که قرائن داخلی آیه بقدری است که جز یک نحوه تصدی از بالا به پایین (که از آن به مسئولیت و حق در یک سو، و و «تن به فرمان دادن» در سوی دیگر است) نمی‌توان به این آیه نسبت داد. 🔹یکی از این قرائن بر از بالا به پایین بودن تصدی مذکور، اضافه شدن حرف «علی» به «قوامون» بود که در تدبر2 اشاره شد؛ اما قرائن دیگری هم در این آیه هست که این معنا را قطعی می‌کند. 🔹مهمترینش این است که ادامه آیه با حرف «فـ» آمده (که دلالت دارد عبارات بعدی، متفرع و نتیجه‌ی عبارات قبلی است)؛ یعنی آیه می‌فرماید در قبال اینکه مردان قوام بر زنان‌اند، زنان دو قسم می‌شوند: زنانی که مطیعند، و زنانی که نشوز می‌کنند (و نشوز هم در اینجا درست نقطه مقابل اطاعت است؛ شاهدش هم اینکه در ادامه، دست برداشتن آنان از نشوز را با عبارت «فان اطعنکم: اگر از شما اطاعت کردند). وقتی این فرازهای آیه را کنار هم بخوانیم بخوبی معلوم می‌شود که قوامیت همان مدیریت و رابطه از بالا به پایین است: 📖مردان قوام بر زنان‌اند ...؛ پس زنان خوب، زنان مطیع‌اند ...؛ و اگر از نشوز زنی ترسیدید، با او چنین و چنان کنید؛ اما اگر همین زن مسیر اطاعت در پیش گرفت دیگر شما بهانه‌جویی نکنید.📖 🔹از قرائن دیگر، تاکید بر صفات علوّ و بزرگی خداوند (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً) در پایان سوره است، که گویی تهدیدی برای مرد است که از موقعیت برتری که خداوند در این آیه به او داده سوءاستفاده نکند؛ و این مویدی است که چنین موقعیت برتری حقوقی‌ای در خانواده در نظر گرفته شده است. @yekaye
. 🔟 «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ ... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» یکی از معیارهای زن صالح، این است که در برابر شوهرش مطیع باشد، آن هم اطاعتی از روی خضوع و نرمش، نه اطاعتی با اوقات تلخی و ناخوشایندی. 📝نکته تخصصی چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «قانت» به معنای کسی است که از دیگری اطاعت می‌کند، و این اطاعت را از روی خضوع انجام می دهد؛ یعنی نه تنها مطیع است، بلکه مفهوماً اخص از مطیع است، ممکن است که کسی مطیع شخص دیگر باشد اما اطاعتش از روی اجبار و همراه با ناخشنودی و مقاومت باشد، اما قانت چنین نیست. 📖جالب اینجاست که در عموم کاربردهای قرآنی این کلمه، این ماده بار معنایی بسیار مثبت دارد و صرف نظر از آیه محل بحث، عموماً ناظر به حالت اطاعت همراه با خضوع در برابر خداوند اطلاق شده است: 🔷یا در مورد کل موجودات در برابر خداوند: 🔹لهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (بقره/116) 🔹و لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (روم/26) 🔷و یا در مورد برخی از اولیاءالله همچون حضرت ابراهیم ع، حضرت مریم؛ و بلکه عموم مومنان واقعی و دارای مراتب عالی ایمان: 🔹إنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ (نحل/120) 🔹يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ (آل‌عمران/43) 🔹و مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ ... وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ (تحریم/12) 🔹حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ (بقره/238) 🔹الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ (آل‌عمران/17) 🔹إنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ و ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (احزاب/35) 🔹أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ... (زمر/9) 🔹عسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (تحریم/5) 🔷و تنها در دو آیه است که قانت بودن در برابر غیر خداوند هم مطرح شده است: 🔹و مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً (احزاب/31) 🔹الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... ْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّه‏ (نساء/34) ▫️در اولی، قانت بودن را «در برابر پیامبر ص» نیز علاوه بر «در برابر خداوند»، مورد تاکید قرار داد؛ ▫️ودیگری همین آیه محل بحث می‌باشد که با اینکه متعلق کلمه «قانتات» نیامده، اما با توجه به سیاق آیه، ظهور جدی آن در قبال شوهر است. جالب اینجاست که آیه «وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ» هم در خصوص زنان پیامبر ص است؛ و می‌تواند مصداقی از قانت بودن زن در برابر شوهر هم در آن لحاظ شده باشد. همچنین آیه 9 سوره زمر، هم ظرفیت دارد قانت بودن در برابر خداوند مد نظر باشد، و هم در برابر شوهر، که البته باز شوهر مذکور، پیامبر ص است. 🤔اگر توجه کنیم که فضای آیه ناظر به روابط خانوادگی است، همه اینها نشان می‌دهد که مساله اطاعت و همراهی کردن زن با مرد به عنوان مدیر خانواده، بقدری در اسلام موضوعیت دارد، که همان تعبیری که در خصوص نسبت اولیاء الله و برترین مومنان با خداوند مطرح کرد، برای زن با شوهرش هم مطرح می‌کند.🤔 @yekaye 👇مناقشه در استنباط فوق👇
〽️مناقشه در استنباط فوق، و پاسخ آن ⭕️ شاید کسی از اینکه در بقیه آیات قرآن ،«قانت» ظهور اصلی‌اش در برابر خداوند است، در اینجا نیز مناقشه کند که چون صریحا متعلَقِ این «قانتات» در آیه معین نشده، و در آیه 31 احزاب هم که مطرح شده، «پیامبر» با وصف «رسول» بودنش مورد تاکید بوده، نه صرفاً به عنوان همسر بودنش؛ پس اینجا نیز همان قنوت در برابر خداوند و دین مورد نظر است، نه قانت بودن در برابر همسر (یعنی شبیه آیات 17 سوره آل عمران و 35 سوره احزاب). ❇️باید گفت که این سخن، اگر بدین معناست که: "«قانت بودن زن در برابر شوهرش» مصداقی از قانت بودن وی در برابر خداوند است، به تعبیر دیگر، همان گونه که قانت بودن در برابر خداوند، یک وصف طبیعی نیست، بلکه با زحمت و رعایت تقوا حاصل می‌شود، این قانت بودن زن در برابر شوهرش هم به عنوان مصداقی از عمل به تقوا در زن شکل می‌گیرد؛ و این کاملا در مسیر اطاعت خداست؛ و از این رو، اگر شوهر به نافرمانی از اوامر الهی دستور دهد، ‌به هیچ عنوان زن نباید در برابر وی قانت باشد." این معنای کاملا صحیحی است؛ و قطعا قانت بودن زن در برابر شوهرش، از باب عمل به دستور خدا برای تحکیم وحدت خانواده، و مصداق قانت بودن او در برابر خداوند است. اما اگر از این سخن کسی بخواهد نتیجه بگیرد که: "قانت بودن زن در برابر شوهرش اصلا از این آیه درنمی‌آید، و آیه صرفا در مقام اشاره به اوصاف زنان صالح است که زن صالح، زنی است که در برابر خداوند قانت است و ..." قطعا سخن نادرستی است؛ زیرا: 🔹اولا این جمله با حرف «فـ» کاملا مترتب بر جمله قبل (الرجال قوامون علی النساء) شده است؛ و اگر چنین بود، جمله‌ای مستقل از جمله قبل بود، و باید حرف «و» می‌آمد، نه حرف «فـ»؛ 🔹ثانیاً اینکه در ادامه آیه، نقطه مقابل چنین زنانی، زنانی معرفی شده که اهل نشوز هستند، و خود تقابل این دو دسته، نشان می‌دهد که محل بحث یکی است؛ و «نشوز» در این آیه قطعا سرکشی در برابر شوهر است، نه صرفِ هرگونه عصیان در برابر خداوند، زیرا در ادامه فرمود «فإن أطعنکم: پس اگر از شما اطاعت کردند» که معلوم می‌شود محل بحث، اطاعت از شوهر بوده، نه صرف اطاعت از خدا. ✅تکمله از بحث‌های فوق به هیچ وجه نمی‌توان نتیجه گرفت که ⛔️مرد در خانواده است و زن باید همچون کنیزی گوش به فرمان وی باشد❗️ همان گونه که وقتی در بحث‌‌های سیاسی، از حکومت امام معصوم یا ولی فقیه و ضرورت اطاعت از او سخن به میان می‌آید واضح است که ناظر به حکومت‌داری است و هیچگاه معنایش این نیست که او صرفا بر اساس هوا و هوس هرکاری بخواهد دستور می‌دهد. 🤔به تعبیر دیگر، مقام بحث وضوح کامل دارد که این اطاعت، ناظر به حفظ وحدت خانواده و مدیریت خانواده است، نه اطاعت برده از صاحب خود، که هیچ قید و شرطی نداشته باشد❗️ @yekaye
. 🔟 «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ...» بعد از فراز اول آیه که درباره مردان بود و از قوامیت مردان بر زنان و هزینه کردن آنان سخن گفت، سراغ زنان رفت؛ و از دو دسته از زنان سخن گفت. دسته اول را با معرفی کرد و درباره اینان دو خبر داد: «قانت»اند، «حافظ‌»اند بر غیب بدانچه خدا حفظ فرموده است. درباره این دو وصف، در تدبرهای بعد خواهیم اندیشید، اما کلمه «صالحات» در اینجا به چند معنا می‌تواند باشد؛ و البته منافاتی هم بین این معانی نیست. قبلا از اینکه معانی محتمل در این آیه را باز کنیم اشاره به یک نکته جالب است: 💠نکته تخصصی ا: 📝تببین در قرآن یکی از مسائلی که بعد از تحولات وضعیت زنان در جهان در قرن اخیر، و بویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بشدت مطرح شده است، این است که چیست؟ 🤔در واقع الگوی کنشگری «انسان مومن مسلمان» بسیار مطرح شده است، اما آیا جایی هست که ناظر به خاص «زن مومن مسلمان» از آن حیث که زن است، سخنی گفته شود؟ 🔺اگر توجه شود که اصطلاح قرآنی «کنشگری» همان «عمل» است؛ و «کنشگری مطلوب» (مطلوب، از این جهت که درصدد الگو هستیم) در ادبیات دینی با تعبیر «العمل الصالح» یا به تعبیر مختصرتر «الصالح» یاد می‌شود؛ که می‌توان از «الرجل الصالح» و «المرأة الصالحة» سخن گفت. 💢اکنون باید گفت تنها آیه قرآن کریم که زن صالح را از این جهت که است و است (نه صرفا از این جهت که است و تفاوتی با مردان ندارد)‌ شرح می‌دهد همین آیه است: 📖در قرآن کریم با اینکه کلمه «صالحات» 63 بار به کار رفته، تنها همین یکبار به معنای «زنان صالح» به کار رفته و بقیه کاربردهایش یا ناظر به «عمل صالح» است (59 مورد با تعابیری همچون عملوا الصالحات، یعمل من الصالحات) و یا «الباقیات الصالحات» (2 مورد: کهف/18 و مریم/96). 💢در واقع، زن از جهاتی هیچ تفاوتی با مرد ندارد؛ مثلا در اصل انجام بسیاری از کارهای صالحی که صالح بودنش ربطی به زن یا مرد ندارد: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً» (نساء/124) و از این جهت، همان طور که یک مرد می‌تواند به عنوان الگو و نمونه‌ای از انسانهای خوب (رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛ نور/37) یا بد (الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين‏؛ اعراف/175) مطرح شود، و مرد و زن بودنش در این زمینه مدخلیتی ندارد؛ یک زن نیز می‌تواند چنین باشد (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ ... وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ‏؛ تحریم/10-11)؛ و در این مقام طبیعی است که برای اشاره به این زن صالح یا ناصالح، ذیل تعابیر جمع مذکر از او یاد کنند؛ مانند: «قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلين‏» (تحریم/10) ویا «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ ... كانَتْ مِنَ الْقانِتين» (تحریم/12)‏ 🔖توجه شود که صیغه جمع مذکر، وقتی مذکر در برابر مونث مطرح شود، (مثلا: إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما؛ احزاب/35)، صرفاً برای اشاره به افراد مذکر است؛ اما وقتی جماعتی باشند که در میان آنها هم مرد و هم زن باشد، اینجا هم صیغه جمع مذکر به کار می‌رود، که اینجا شامل معنای اعم از مذکر و مونث است؛ یعنی در این گونه موارد مذکر و مونث بودن مدخلیتی ندارد). اما وقتی که از «صالحات» به عنوان زنان صالح سخن می‌گویند، آنجایی است که زن بودن شخص مدخلیت پیدا می‌کند. پس اگر در بسیاری از افعال و اوصاف ایمانی (مانند آنچه در آیه 35 سوره احزاب آمده) تفاوتی بین کنشگریِ زن و مرد نیست، در آیه‌ای که به طور خاص از «الصالحات» بحث می‌کند، کنشگری «زن مومن مسلمان» از آن جهت که «زن» است، موضوعیت پیدا می‌کند؛ و از این روست که 🔸این آیه را تنها آیه ناظر به تبیین «مقام کنشگری مطلوب زن از آن جهت که زن است»، دانستیم.🔸 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 🔟 💠اکنون در یک دسته بندی کلی می‌توان «صلاح» را یا در معنای دینی این واژه به کار برد که تنها وصف مومنان است، و یا در معنای عام این واژه که به خود فعل و خصلت نفسانی کار دارد، و می‌تواند شامل مومن و غیرمومن باشد؛ پس «صالحات» در اینجا: 🍃الف. در معنای اعم: 🌱الف.1. به معنای مطلق زنانی است که اوضاع و احوالش به صلاح است. یعنی خداوند می‌فرماید زنانی وضعیت آنان و شوهرانشان در صلح و صلاح خواهد بود که در حق شوهرانشان آن گونه که این آیه شرح می‌دهد رفتار می‌کنند. (ابن‌عباس، به نقل از البحر المحيط، ج‏3، ص624) . 🌱الف.2. ناظر به رفتار خاص زنان با شوهرانشان است، یعنی کسانی که با شوهرانشان بخوبی و با صلح و صلاح رفتار می‌کنند، زنانی‌اند که قانت‌اند و ... . (ابن مبارک، به نقل از البحر المحيط، ج‏3، ص624) . 🌱الف.3. ناظر است به معنایی که در آیه «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ» (انبیاء/90) آمده، یعنی مقصود زنانی هستند که خداوند آنان را برای شوهرانشان اصلاح فرموده است؛ و طوری هستند که به صلاح شوهرانشان است. (به نقل از البحر المحيط، ج‏3، ص624) 🌱الف.4. ... 🍃ب. در معنای خاص دینی: 🌱ب.1. همان معنای «زنان دیندار» است؛ یعنی آیه در مقام توصیف مطلقِ «زن مومن صالح» است و می‌فرماید آن زنان واقعا صالحی که دین می‌پسندد و مصداق «آمنوا و عملوا الصالحات» هستند، زنانی‌اند که چنین و چنان‌اند. 🌱ب.2. به معنای زنانی است که عمل صالح مورد نظر دین را انجام می‌دهند، یعنی با این تعبیر در مقام نشان دادن عمل صالحی است که زنان باید انجام دهند. 🌱ب.3. ... @yekaye
. 9️⃣ - 1️⃣«فَالصَّالِحاتُ ... حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» مراد از «الغیب»ی که اینان «حافظ» آن هستند، چیست؟ بسته به معنای حرف «لـ»، تحلیل «الـِ» در «الغیب»، و مراد از «بما حفظ الله»، معانی مختلفی می‌تواند مد نظر باشد؛که ⭕️ ابتدا، سراغ حرف الف و لام می‌رویم.⭕️ 🍃الف. «الـ» را می‌توان جانشین ضمیر دانست (شبیه «وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً» (مریم/4) که به معنای «رأسی» بوده است)؛ آنگاه، ضمیر محذوف، می‌تواند «هُم» باشد، یعنی «شوهرانشان»؛ آنگاه مقصود از این «غیب» و حافظ آن بودن، عبارت است از: 🌱الف.1. هر چیزی که در غیاب همسرشان حفظ و مراقبت از آن لازم باشد، اعم از عفت و پاکدامنی خویش،‌ یا اموال و خانه همسر و ... (مجمع البيان، ج‏3، ص69)؛ یعنی با توجه به اینکه «غیب» مقطه مقابل «شهادت» است، می خواهد بفرماید همان طور که در هنگام حضور و شاهد بودن همسرانشان، اموری همچون عفت و یا اموال شوهرانشان را حفظ می‌کنند، در غیابشان هم چنین‌اند. (الکشاف، ج1، ص506) که ظاهرا این معنا اظهر از سایر معانی است، و در احادیث متعددی هم به کار رفته است. (مانند حدیث7، و حدیث8..ج، که نظایرش فراوان است) 🌱الف.2. هر آنچه از همسران آنان مخفی و غایب است، خواه بدین جهت که همسر حاضر نیست (مثلا در سفر است) ویا حاضر است اما از آن خبر ندارد. (ابن عطیه، به نقل از البحر المحيط، ج‏3، ص624) 🌱الف.3. اسراری که همسرانشان با اینان درمیان گذاشته‌اند، بلکه هر امر مخفی‌ای که بین آنان و همسرانشان می‌گذرد. (الوافي، ج‏22، ص698) 🌱الف.4. ... 🍃ب. «الـ» جانشین ضمیر باشد و آن ضمیر محذوف «هنّ» باشد، یعنی خودشان؛ آنگاه مقصود از این «غیب» و حافظ آن بودن، عبارت است از: 🌱ب.1. مواظب باطن خویش هستند؛ که این دست کم دو معنی دارد: 🌾ب.1.1. مواظبت از باطنی که برای خودشان آشکار است؛ یعنی این گونه نیستند که با ظاهرسازی دروغین، خواسته‌های خویش پیش ببرند. 🌾ب.1.2. مواظبت از باطنی که برای خودشان هم ممکن است آشکار نشود؛ یعنی چنان مراقب خویش‌اند که دقت دارند مبادا حتی ضمیرناخودآگاه‌شان آنان را به سوی کاری سوق دهد که شایسته نیست. 🌱ب.2. کنایه است از پاکدامنی و عفت خویش؛ از این جهت که بسیاری از اوقات، بی‌عفتی در خلوت و مخفیانه انجام می‌شود، پس شخص باید در وضعیت مخفیانه خویش، مراقب عفت خود باشد. 🌱ب.3. ... 🍃ج. «الـ» جانشین ضمیر باشد و آن ضمیر محذوف «ه» باشد، که مرجع ضمیر «الله» است؛ آنگاه مقصود از این «غیب» و حافظ آن بودن، عبارت است از: 🌱ج.1. اسرار الهی، که هرچه از این اسرار را دست می‌یابند افشا نکنند. 🌱ج.2. هرآنچه خداوند (تکوینا یا تشریعا، در خصوص خود آنها یا در هر موردی دیگری) مخفی قرار داده است، ‌اینان برای مخفی ماندنش مراقبت می‌کنند؛ که به این معنا، حتی پوشاندن زینت‌های خویش از غیرمحارم هم می‌تواند مصداق این آیه باشد. 🌱ج.3. ... 🍃د. «الـ» می‌تواند «الـ» عهد باشد، یعنی آن غیبی که بحثش گذشت، آنگاه اینکه منظور چیست، محتملاتی می‌توان در نظر گرفت، از جمله: 🌱د.1. اشاره باشد به تعبیر «فضل الله بعضهم علی بعض»، یعنی این تفاوتی که خداوند بین افراد قرار داده، یک حقیقت غیبی است (غیبی بودنش یا بدین جهت که ابعادش معلوم نیست؛ و لذا خداوند نفرمود در چه زمینه‌ای برتری داده، و یا اینکه چرایی‌اش معلوم نیست، ویا ...) که اینان مراعات آن را می‌کنند؛ و درصدد انکار آن برنمی‌آیند. 🌱د.2. ... 🍃ه. «الـ» می‌تواند «الـ» جنس باشد، یعنی مطلقِ «غیب»؛ آنگاه اینکه منظور چیست، محتملاتی می‌توان در نظر گرفت، از جمله: 🌱ه.1. زنان صالح اساساً حریم «غیب» را حفظ می‌کنند؛ و اینان کسانی‌اند که پرده‌دار حریم ملکوتند. 🌱ه.2. چه‌بسا ناظر به نقش‌آفرینی اجتماعی باشد، یعنی با توجه به اینکه این مردان‌اند که عموما نقش‌آفرینی آشکار اجتماعی دارند، مقصود از اینکه زنان حافظ غیب‌اند، این باشد که عمده نقش‌آفرینیِ خود را به نحوی ایفا می‌کنند که چندان به چشم نمی‌آید؛ چنانکه در خصوص مهمترین زنان صالح (مانند حضرت آسیه، حضرت مریم، حضرت خدیجه، حضرت زهرا س،‌ حضرت زینب س، و ...) با اینکه تردیدی در نقش‌آفرینی اجتماعی عظیم آنان نداریم (تا حدی که برخی از این افراد در آیات صریحا به عنوان الگوی مطلقِ مومنان، نه فقط الگوی زنان مومن، معرفی شده‌اند؛ تحریم/11-12)، آنچه از نقش‌آفرینی اجتماعی آنان به چشم می‌آید بسیار محدود و منحصر به مواردی است که این بروز و ظهور به حد ضرورت و وجوب رسیده است. ✅ تبصره چنانکه بارها گفته شد این موارد محتملاتی است برای معنای آیه؛ اما اولاً ادعا نداریم که واقعا همین احتمال‌ها عندالله مد نظر بوده است؛ بلکه صرفاً می‌گوییم این آیه تاب این معانی را دارد؛ و ثانیا اینکه با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، هیچ منعی ندارد که همه اینها، وبلکه دهها معنای دیگری که به ذهن ما نرسید، مد نظر بوده باشد. @yekaye
. 9️⃣ - 2️⃣ «فَالصَّالِحاتُ ... حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» مراد از «الغیب»ی که اینان «حافظ» آن هستند، چیست؟ گفتیم که بسته به ، معنای حرف «لـ»، تحلیل «الـِ» آن، و مراد از «بما حفظ الله» معانی مختلفی می‌تواند مد نظر باشد؛ که ⭕️در این تدبر، سراغ حرف «لـ» می‌رویم.⭕️ 🍃الف. «لـ» لام تقویت باشد؛ و «الغیب» در اصل مفعول برای «حافظات» باشد؛ یعنی «زنان صالح، حافظ و نگهبان غیب‌اند». 🍃ب. «لـ» به معنای نزدیک به «فی» باشد، یعنی «زنان صالح، در ظرف غیب (مثلا در غیاب شوهرانشان)، حافظ‌ و نگهبان‌اند» که در این صورت مفعول «حفظ» محذوف است؛ مثلا حافظ اموال اویند، یا حافظ حق شوهری او و ناموس اویند؛ یا ... . 🍃ج. «لـ» به معنای نزدیک به «علی» دانست، (شبیه اینکه برخی کاربرد لام در «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ» (صافات/103) را به معنای «علی الجبین» دانسته‌اند) که البته به لحاظ معنایی بسیار به حالت قبل نزدیک می‌باشد. 🍃د. «لـ» لام غایت یا لام تعلیل باشد، یعنی آنان حفظ و نگهبانی‌ای انجام می دهند برای یک «غیب»ی؛ که در این صورت نیز مفعول «حفظ» محذوف است؛ آنگاه معنایش این است که مثلا آنان حافظ و نگهبان چیزی‌اند و این کار را برای یک آینده نامعلوم؛ و یا به خاطر یک امری که غیب است و مشهود دیگران نیست، انجام می‌دهند. 🍃ه. بعید نیست این ترکیب «حافظ للغیب» به نحو ترکیبی‌اش یک کاربرد استعاری داشته باشد، مثلا معنایی مانند «مطلعان بر غیب‌اند» چنانکه در قرآن کریم، یک مورد دیگر هست که آنجا هم اتفاقا همین تعبیر «حافظ للغیب» مطرح شده است: «يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظينَ» (یوسف/81) و در این آیه براحتی نمی‌توان حرف «لـ» ‌را با یکی از وجوه فوق تعلیل کرد؛ و اغلب مفسران، «حفظ» در این آیه اخیر را به معنای آگاهی و علم دانسته‌اند؛ و بعید نیست در اینجا نیز چنین معنایی را بشود نسبت داد، بویژه که در مورد «حَفِظَ»ی بعدی (حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ) بسیاری از اهل لغت (مثلا مفردات ألفاظ القرآن، ص245) و مفسران، «حفظ الله» را به معنای اطلاع خدا بر آنان دانسته‌اند. 🍃و. ... ✅تبصره با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، همه این تحلیل‌ها می تواند مد نظر باشد؛ و البته اگر بخواهیم بین اینها با تحلیل‌های معنای «الـ» که در تدبر قبل گذشت جمع کنیم باید توجه داشت که لزوما همه معانی «لـ» در اینجا با همه موارد معنای «الغیب» معلوم نیست که قابل جمع باشد. @yekaye
. 9️⃣ - 3️⃣ «فَالصَّالِحاتُ ... حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» مراد از «الغیب»ی که اینان «حافظ» آن هستند، چیست؟ گفتیم که بسته به ، معنای حرف «لـ»، تحلیل «الـِ» آن، و مراد از «بما حفظ الله» معانی مختلفی می‌تواند مد نظر باشد؛ که ⭕️در این تدبر، سراغ مراد از «بما حفظ الله» می‌رویم که از پرتوی آن معنای «حافظات للغیب» نیز معلوم شود.⭕️ با توجه به اینکه: ▪️اولا در نکات ادبی اشاره شد که «ما» در اینجا سه گونه می‌تواند باشد ▫️«ما»ی مصدری، یعنی «به اینکه خداوند آنان را حفظ و مراقبت می‌کند»؛ ▫️«ما»ی موصول و به معنای «الذی»، یعنی: به ازای/ به سبب آنچه آن را برای آنان حفظ کرده، مانند مهر و نفقه‌ای که برایشان قرار داده؛ و ▫️«ما»ی نکره موصوفه، که به معنای «شیء» و مبتدا می‌باشد و جمله بعد خبر آن؛ یعنی این زنان حفظ می‌کنند به همان چیزی که خداوند حفظ کرده است؛ یعنی شبیه اینکه می‌گوییم: راضیم به آنچه خداوند راضی بوده است؛ ▪️و ثانیا باز در نکات ادبی بیان شد که حرف «ب» می‌تواند در اینجا در معانی مختلفی به کار گرفته شده باشد، اکنون با در نظر داشتن آن معانی «ما»، بر اساس هریک از آن معانی حرف «بـ»، برخی از معانی قابل تصور برای این آیه اشاره می‌شود: 🍃الف. باء آلت [= باء استعانت]: 🌱الف.1. زنان صالح به همان حقوقی که خداوند برای آنان حفظ کرده؛ که برایشان قیمومیتی برعهده مرد قرار داده که اموراتشان انجام شود، موظفند [یا: می‌توانند] خود را در غیاب همسرانشان نیز حفظ کنند. (الميزان، ج‏4، ص345) 🌱الف.2. زنان صالح با همان دینداری‌ای (یا التزام به حکم عقل یا ...) که امر خدا را حفظ می‌کند، مقیدند که در غیاب همسرانشان حق آنان (عفت خود، اموال آنان، و ...) را حفظ کنند. (إعراب القرآن (نحاس)، ج‏1، ص212 ) 🍃ب. باء سببیت یا تعلیل: (در این حالت، با اینکه معانی مختلفی متصور است، اما بر اساس تمامی این معانی، هریک از معانی «حافظات للغیب» - مثلا: در حفظ و مراقبت از حفظ حقوق شوهر در غیاب وی، یا به رعایت دستورات خداوند در خلوت و نهان، یا ... - امکان‌پذیر است) 🌱ب.1. زنان صالح به خاطر اینکه خداوند آنان را حفظ و یاری می‌کند حافظ غیب‌اند که اگر حفظ و یاری او نبود از حفظ غیب ناتوان بودند (مجمع البيان، ج‏3، ص69 ؛ إعراب القرآن (نحاس)، ج‏1، ص212؛ البحر المحيط، ج‏3، ص624-625 ) 🌱ب.2. زنان صالح حافظ غیب‌اند، به خاطر اینکه خدا مراقب آنان است و از کارهای آنان اطلاع دارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص245) 🌱ب.3. زنان صالح حافظ غیب‌اند به خاطر اینکه خداوند از آنان چنین حفظی خواسته است. (إعراب القرآن (نحاس)، ج‏1، ص212) و بر اساس قرائتی است که «اللهَ» را منصوب می‌خواند، نیز دست کم چند معنا محتمل است: 🌱ب.4. زنان صالح حافظ غیب‌اند به خاطر اینکه خود را از [عذاب] خدا حفظ کنند. (إعراب القرآن (نحاس)، ج‏1، ص212) 🌱ب.5. زنان صالح برای حفظ [دستورات] خدا و رعایت حق الله حافظ غیب‌اند، نه برای ریاکاری و از باب ظاهرسازی. (مفردات ألفاظ القرآن، ص245) 🍃ج. باء مقابله (این به ازای آن): زنان صالح به ازای آنچه خدا برای آنان حفظ کرده [یعنی به ازای حقوقی مانند مهریه و نفقیه و ... که خداوند برای آنان قرار داده]، در غیاب همسرانشان حق آنان (عفت خود، اموال آنان، و ...) را حفظ می‌کنند. (الميزان، ج‏4، ص345؛ البحر المحيط، ج‏3، ص625 ) 🍃د. باء زایده: زنان صالح، درخلوت و نهان (یا برای وصول به عوالم غیب، یا به خاطر رعایت غیب)، حافظ‌ و نگهبان‌‌اند آن چیزی را که خداوند حفظ کرده [= به حفظ آن دستور داده] است. 🍃ه. باء ملابسه [مصاحبت]: زنان صالح، در غیاب همسرانشان حق آنان را همراه و مطابق با امر خداوند در زمینه حفظ حقوق همسران حفظ می‌کنند. (التحرير و التنوير، ج‏4، ص115 ) @yekaye
. 3️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ ... حافِظاتٌ لِلْغَیبِ» زنان «حافظ»اند؛ نه اینکه «صرفاً کاری به نام حفظ انجام دهند»❗️ و نه «صرفاً محفوظ»❗️ توجه شود که برای نشان دادن «حفظ» در زنان صالح، از تعبیر اسم فاعل استفاده کرد، نه فعل (یعنی نمی خواهد بگوید که این کاری است از کارهای آنها، بلکه می‌خواهد بگوید این اساساً خصلت آنهاست) و نه اسم مفعول (نفرمود «محفوظات فی الغیب» که صرفا بر پوشیده بودن و دور از دسترس بودن آنان تاکید شود. 💠نکته تخصصی زنان را در یک تقسیم کلی می‌توان در دو دسته قرار داد: 🔺 و پوشیده و در امنیت، و 🔻 که هرکسی بدانان دسترسی دارد؛ و بقدری این مفهوم «محفوظ بودن» مهم است، که اغلب مفسران، در توضیح «حافظاتٌ للغیب» بودن زنان، بر همان محفوظ ماندن ایشان تاکید کرده‌اند. 🔴اما حق این است که خود را نیز می‌توان سه قسم دانست: 🔺زنانی که در حفاظ بودن، ، اما به عنوان یک خصلت و ملکه درونیِ آنان نیست؛ 🔺زنانی که این به صورت یک برایشان درآمده، اما اند؛ یعنی درست است که پوشیده و در حفاظ‌اند، اما این پوشیدگی‌شان صرفاً تحت تاثیر جامعه و یا به اجبار محیط و ... است؛ و 🔺زنانی که نه‌تنها این رفتار به صورت یک خصلت برایشان درآمده، بلکه اساساً چون حافظ‌اند، محفوظ‌اند؛ یعنی خودشان ؛ و شاید بدین جهت باشد که در این آیه، ⛔️به جای تعبیر «حفظن للغیب» که صرفا به رفتار اشاره دارد، و نیز ⛔️به جای تعبیر «محفوظ» که بار انفعالی دارد، ⭕️از کلمه «حافظ» استفاده کرده، که هم نشانگر یک خصلت است، نه صرفاً یک رفتار، و هم ما را متوجه حیثیت فعال بودن «حفظ» در زنان می‌کند: 💢اینان حافظ و پاسبان و نگهبان غیب‌اند، نه صرفا اینکه در غیب محفوظ باشند. 🤔اشاره شد که این آیه در مقام بیان کنشگری زن مومن، از آن جهت که زن است، می‌باشد (در تدبر7)؛ و جالب اینکه: 🔹هم تعبیر «قانت بودن» دلالت بر یک نوع اطاعتِ فعال (اطاعتی آگاهانه و به اختیار خود شخص) - و نه اطاعتِ منفعل (اطاعتی که از روی اکراه و ناچاری باشد) - دارد، (چنانکه این وصف اولیاء الله بوده، یعنی کسانی که خودشان رفته‌اند و به این مقام رسیده‌اند، برخلاف خود کلمه «اطاعت» که بار انفعال در آن پررنگ‌تر است و انسان مصداق بارز اطاعت را در «عبد» طلب می‌کند) و 🔹هم آوردن تعبیر «حافظ» به جای «محفوظ»، بر فعال بودن زنان در عرصه عفت ورزیدن و خویشتنداری دلالت دارد. @yekaye
✅اطلاعیه چند روز پیش برخی از مخاطبان کانال به من اطلاع دادند که کتاب جدیدی از منتشر شده به نام که به بحثهایی که این روزها درباره همین آیه ... مطرح کرده‌ام، پرداخته است. امروز موفق به تهیه، و مطالعه آن شدم. 💢انصافاً بسیاری از مطالبی را که با زحمت فراوان استدلالاتی بر آن یافته بودم، و هرکسی براحتی جرات بیانش را ندارد، با بیانی بسیار ساده‌تر، متقن‌تر و جذاب‌تر بیان کرده است. 📩نمی‌دانم از این ظلمی که خانواده شهید مطهری به پدرش و به کل جامعه اسلامی کرده به چه کسی شکایت کنیم⁉️ بیش از چهل سال است که جامعه علمی را از بسیاری از آثار آن شهید محروم کرده‌اند. قبلا وقتی کتاب جدیدی می‌آمد گاه توجیه می‌کردم که شاید نوارهایش را تازه پیدا کرده‌اند؛ اما وقتی در مقدمه تصریح می‌کند که متن حاضر همان زمان از روی نوارهای پیاده شده و به رویت استاد رسیده، و بهانه‌شان برای تاخیر در نشر این است که «فایلهای یک یا چند جلسه قبل از فصل اول را پیدا نکرده بودیم و هنوز هم پیدا نکرده‌ایم» ❗️ آیا جایی برای توجیه می ماند⁉️ مخصوصا اگر توجه شود که با توجه به تاریخ این سخنرانی‌ها و سیاق بحث، این احتمال بشدت تقویت می‌شود که بحثی که در سال 1391 به عنوان «زن و مسائل قضائی و. سیاسی» منتشر کردند، در ادامه همینها ایراد شده است❗️ به امید اینکه هرچه زودتر شهید مطهری از این حصر ظالمانه فرزندش خارج شود و به آغوش ملت بازگردد❗️ در هر صورت، ضمن پوزش از خوانندگان محترم، ناچارم دوباره به برخی از فقرات این آیه برگردم و به نکات بسیار مهمی که ایشان توجه مرا بدان جلب کردند، اشاره کنم. @yekaye
فراز دوم از تدبر 3️⃣ که قبلا گذشت در اینجا: https://eitaa.com/yekaye/6909 اکنون ارتقا یافت: در آنجا اشاره شد که 🔷تفضیل و تفاوت بین افراد، و در نقطه مقابل آن همانندی و یکسانی افراد، دست کم سه گونه می‌تواند باشد: 🔹الف. تکوینی: اینکه در مقام آفرینش متفاوت آفریده شده باشند. 🔹ب. ارزشی: اینکه در مقام ارزش‌گذاری متفاوت باشند. 🔹ج. حقوقی: اینکه از حقوق متفاوتی برخوردار باشند. و بعد از توضیحاتی درباره تفاوت تکوینی و ارزشی، نکاتی درباره تفاوت حقوقی بیان شد و اکنون فراز ناظر به تفاوت حقوقی به شرح زیر تقدیم می‌شود @yekaye
فرازی از تدبر3️⃣ که بازنویسی شد 💢 ج. به لحاظ : وقتی سخن از تساوی حقوق بشر (و به تبع آن تساوی حقوق زن ومرد) می‌شود اولین نکته‌ای که باید مورد توجه قرار داد این است که 🔺 این تساوی کاملا همه‌جانبه نیست🔺 یعنی فقط مارکسیستهای افراطی بودند که با انکار مطلق مالکیت، مدعی تساوی حقوق همه‌جانبه همه افراد بودند؛ دیدگاهی که خیلی سریع نامعقول بودنش را خودشان هم دریافتند. 🤔در واقع، آن مقدار از تساوی حقوق که قابل دفاع است، ✅یکی تساوی همگان در برابر قانون است؛ و ✅ دوم اینکه خود قانون ابتداءاً [یعنی بدون هیچ پشتوانه‌ای از عدالت، و به صرف اعتبار و قرارداد] نباید منشأ تفاوت حقوق افراد شود. 📚(اقتباس از نظام خانوادگی اسلام، (مطهری) ص10) اما از اینها منطقاً نتیجه نمی‌شود که قانون گذاشتن بر اساس این باشد که حقوق همگان در همه چیز مساوی باشد❗️ به تعبیر دیگر، 💢خود قانون باید بر اساس تنظیم شود، نه بر اساس ؛ و چون عدالت «اعطای حقِ هر ذی‌حقی به او» است، پس در هر عرصه‌ای ابتدا باید معلوم شود که چه کسی در چه امری حق دارد؛ و آنگاه «دادن حقِ هرکس به او» عین عدالت است، هم در مقام قانون‌گذاری، و هم در مقام اجرای قانون. 🤔یعنی کاملا محتمل است که افراد مختلف در عرصه‌های مختلف، به دلایل متعدد، حقوق مختلفی داشته باشند، ⛔️و عدالت این نیست که حقوق همگان در همه‌جا یکسان باشد، ⭕️بلکه عدالت در این است که اولا حقوق افراد و اصناف بشر در هر زمینه‌ای درست شناسایی شود، و ثانیا هرجا هرکسی حقی دارد همه حقش به او داده شود؛ چنانکه امروزه همه می‌پذیرند که حقوق شغلی افراد نه‌تنها ضرورت ندارد یکسان باشد، بلکه اقتضای عدالت در بسیاری از موارد، تفاوت حقوق افراد است. ♦️بدین ترتیب، در خصوص حقوق زن و مرد، هرجا زن یا مرد بودن (به طور مستقیم یا غیرمستقیم) اقتضای حق خاصی داشته باشد، تفاوت حقوقی در متن قانون، عین عدالت است (مثلا تنها زنان‌اند که از «حق مرخصی زایمان» می‌توانند برخوردار شوند)؛ و اگر زن و مرد بودن در عرصه‌ای هیچ اقتضایی ندارد (مثلا )، تفاوت حقوقی توجیهی ندارد. به تعبیر دیگر، با توجه به اینکه تفاوت تکوینی زن و مرد قابل انکار نیست، مساله اصلی در مورد حقوق زن و مرد در مقام قانون‌گذاری، نه تساوی آن دو، بلکه اعطای هر حقی است که به اقتضای عدالت به هریک باید داده شود. ❇️پس به طور خلاصه: 🔸اگر از منظر ارزش‌گذاریِ صرف بنگریم احتمالاً بتوان از تساوی زن و مرد سخن گفت، یعنی با توجه به اینکه معیار برتری انسانها در اسلام به تقوا (یعنی ایمان و عمل صالح) است، که زن یا مرد بودن انسانها در مقبولیت و اثربخشی ایمان و اعمالی که انجام می‌دهد، اثری ندارد و از این جهت زن و مرد مساوی‌اند؛ اما این مقدار از ارزش‌گذاری ربطی به حقوق ندارد و پاداش در آخرت است؛ 🔸اگر از منظر تکوینی بنگریم تردیدی نیست که زن و مرد با هم متفاوتند؛ 🔸اکنون اگر توجه کنیم حکم حقوقی، صرفاً بر اساس وضعیت تکوینی یا ارزشی افراد نیست و به نحوی حاصل و برآیند مولفه‌های متعدد ارزشی و تکوینی و ... است؛ پس موضع درست در مقام وضع قوانین ناظر به زن و مرد، نه تساوی حقوقی مطلق زن و مرد خواهد شد و نه تفاوت حقوقی مطلق آن دو؛ 🔴در واقع، در عرصه حقوق، نه تساوی زن و مرد موضوعیت دارد و نه تفاوت آن دو؛ آنچه مهم است این است که ببینیم چه چیزی حق هریک از این دو (ویا حق مشترک بین این دو) است و دقت کنیم که حق هرکس به او داده شود؛ و در طراحی حقوق این دو، هیچ یک از آنچه حق اوست منع نشود.🔴 در واقع، ⛔️مغالطه مهمی که در این عرصه رخ داده این است که گمان شده این «تساوی حقوق» است که معلوم می‌کند که حق هریک از زن و مرد چیست؛ 🤔در حالی که آن مقدار از تساوی حقوق که قابل دفاع است، ‌تساوی افراد در برابر قانون است، و نیز اینکه خود قانون، بدون توجیه موجه تفاوتی نگذارد؛ اما وضعیت‌های مختلف و زن و مرد در عرصه‌های مختلف حیات ، و انسانهاست که معلوم می‌کند چه چیزی حق چه کسی است؛ ✅و اگر این برآیند در عرصه‌ای برای زن و مرد مساوی شد، حق زن و مرد مساوی؛ و اگر متفاوت شد، حق زن و مرد متفاوت خواهد شد. 🤔و از زاویه‌ای دیگر، 💢در این آیه از برتری برخی بر برخی دیگر سخن گفته شده است؛ چه این برتری را طرفینی بدانیم یا یک‌طرفه، مهم این است که توجه شود که اصلا مقام بحث، مقام برتری ارزشی نیست؛ بلکه یا برتری تکوینی است ویا برتری حقوقی است؛ و هیچیک از این دو منطقا مستلزم برتری ارزشی نیست. به تعبیر دیگر، حتی اگر آیه ناظر به برتری مردان بر زنان باشد (که نسیت)،‌ ناظر به حیث تکوینی ویا حقوقی است؛ و نمی‌توان به این آیه نسبت داد که برتری ارزشی مردان بر زنان را مطرح کرده است.💢 @yekaye
با توجه به نکاتی که به مناسبت مطالعه کتاب «نظام خانوادگی اسلام» اضافه می‌شود، برخی تدبرها باید در بین تدبرهای قبلی می‌آمد؛ از این رو، شماره تدبرها اصلاح می‌شود و شماره‌های تا قبل از 9 که در ادامه می‌آید غیر از مواردی است که قبلا گذشت (شماره‌های قبلی هم بر همین اساس در کانال اصلاح خواهد شد)
. 5️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» آیا قوامیت مردان بر زنان، فقط ناظر به عرصه خانواده است، یا عرصه جامعه را هم شامل می‌شود؟ 💠نکته تخصصی : 📝محدوده ( یا )؟ 🔹برخی بر این باورند که «تصدی امور زنان توسط مردان» ناظر به مطلق مردان و زنان (اعم از درون خانواده یا در کل جامعه) می‌باشد. اینان غالبا «تفضیل بعضهم علی بعض» را به معنای تفضیل مردان بر زنان گرفته‌اند و گفته‌اند چون مردان در قوه تعقل و متفرعات آن، مانند شدت عمل و تحمل در شدائد و ...، قوی‌ترند، و حیات زنان حیاتی احساسی‌تر است که با لطافت و رقت گره خورده، پس قوامیت مردان بر زنان به عرصه ازدواج و خانواده منحصر نمی‌شود، و در نتیجه اساساً مدیریت امورات جامعه باید در دست مردان باشد و بویژه در امورات عامه اجتماعی مانند حکومت و قضاوت و جنگیدن که نیازمند قوت تعقل ویا شدت و قوت بدنی است، فقط مردان باید متصدی شوند (المیزان، ج4، ص343-344)؛ چنانکه در سنت و سیره نبوی [و سیره علوی] هم مشاهده نمی‌شود که ایشان امارت منطقه‌ای یا منصب قضاوت را به زنی داده باشند یا در غزوات زنان را راهی کرده باشند (همان، ص347) و حتی برخی گفته‌اند که به همین جهت است که امامت و نبوت فقط در مردان قرار داده شده است. (متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص28) ؛ و شاید مویدی از درون آیه این باشد که از تعبیر «رجال» و «نساء» (و نه تعابیری مانند «ازواج»‌ و ...) استفاده کرده است. در مقابل: 🔸برخی اصرار دارند که قوامیت مردان بر زنان، محدود به عرصه خانواده است. اینان می‌گویند دو دلیلی که برای این قوامیت آمده، بر این مدعا دلالت می‌کند. ▪️اولا همین که تعبیر «بعضهم علی بعض» آورد و نفرمود «فضّل اللهُ الرجالَ علی النساءِ»، پس مراد، تفاضل طرفینی مرد و زن است، یعنی «برتری‌هایی مرد بر زن دارد و برتری‌های دیگری زن بر مرد دارد»، که مهمترین کارکرد این برتری‌های متقابل، استحکام پیوند خانوادگی است؛ و ▪️ثانیا انفاقی که مردان می‌کنند ناظر است به مهریه و نفقه، که باز در درون خانواده است؛ و از این رو، این آیه در خصوص به دست گرفتن تصدی امور مردان توسط زنان در جامعه (مانند مساله حکومت) ‌ساکت است [یعنی اگر کسی بخواهد منکر ورود زنان در عرصه حاکمیت شود باید ادله دیگری بیاورد و نمی‌تواند صرفاً بدین آیه استناد کند.] (شهید ‌مطهری در نظام خانوادگی اسلام، ص18-24 و 32-38) 🤔درباره دلیل اول قبلا بیان شد که تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ ظرفیت هر دو معنا را دارد. 🤔درباره دلیل دوم هم اگرچه در ظهور اولیه، آیه دلالت بر نفقه مرد در خانواده دارد، اما شاید طرفداران دیدگاه اول، با توجه به اینکه کلمه «أنفقوا» منحصر به مهر و نفقه اصطلاحی نیست و شامل مطلق هزینه کردنها می‌شود و در اغلب جوامع (دست کم تا پیش از یک قرن اخیر، و چه بسا حتی امروزه) عموما مردان هستند که با مشاغلی که به دست می‌گیرند، هزینه‌های اجتماعی را پرداخت می‌کنند و اقتصاد جوامع را می‌گرداند، مدعی شوند که این فراز از آیه هم می‌تواند منحصر به خانواده نباشد. 🤔موید دیگری که بر ترجیح دیدگاه دوم می‌توان آورد این است که ادامه آیه درباره زنان مطیع و ناشزه سخن می‌گوید، که بوضوح ناظر به زن و شوهر (قوامیت درون خانواده) است؛ هرچند دیدگاه اول می‌تواند چنین دفاع کند که آیه ابتدا یک وضعیت عمومی جامعه را شرح می‌دهد و از این وضعیت، در ادامه آیه، برای روابط درون خانواده نتیجه‌ای می‌گیرد. 💢با این مقدار که بیان شد، و با توجه به احتمالاتی که برای تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ در تدبر قبل گذشت، شاید حداکثر بتوان گفت که دیدگاه دوم أظهر از دیدگاه اول است، اما با صرف استناد به ظهور آیه (بویژه با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا ) نمی‌توان دیدگاه اول را یکسره کنار گذاشت. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه بحث از محدوده ( یا )؟ 🤔اما چه‌بسا با قرائن بیرونی بتوان در اعتبار دیدگاه اول مناقشه کرد. 🔸 یکی از آن قرائن این است که اگر دلالت این آیه بر قوامیت مردان منحصر به عرصه خانواده (اصطلاحاً: ‌اجتماع منزلی) ‌نباشد و شامل جامعه (اصطلاحاً: اجتماع مدنی) هم بشود، صرفاً محدود به حکومت نمی‌شود، بلکه اگر مردان مطلقا بر زنان قوامیت دارند، پس در هر شرکت و موسسه‌ای که جمعی از زنان و مردان آن را تاسیس کنند، هیچ زنی نمی‌تواند رئیس آن شود، (نظام خانوادگی اسلام، ص17) بلکه حتی یک زن نمی‌تواند یک شرکتی را تاسیس کند که عده‌ای مرد زیردست او کار کنند؛ بلکه هیچ مردی نمی‌تواند کارگزارِ زیردست زنی شود، 🔺 و از آنجا که در فقه مسلمانان در جواز چنین مساله‌ای تردیدی نیست [چرا که برخی از زنان می‌توانستند عبد داشته باشند، چه رسد به کارگزارِ اجیر] پس چنان برداشتی از آیه (که آیه بر قوامیت مطلق مردان بر مطلق زنان دلالت داشته باشد) نمی‌تواند چندان موجه باشد. ✳️ تبصره یادآوری می‌شود عدم دلالت آیه به این معنا نیست که در عرصه‌های اجتماعی تصدی تمام امور بین مردان و زنان یکسان باشد؛ بلکه سخن ما صرفا این بود که این آیه با توجه به شواهد و قرائن دیگر، بتنهایی چنین اطلاق و شمولی ندارد؛ و این منافاتی ندارد که در برخی از عرصه‌های اجتماعی با دلایل دیگر فقط مردان (یا فقط زنان) حق و یا وظیفه تصدی مسئولیتی را داشته باشند. @yekaye
. 7️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» 🔷قوامیت مردان بر زنان، در نتیجه دو عامل معرفی شده است: 🔹یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و 🔹دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند. 💠نکته تخصصی : 📝نسبت دادن و تعبیر فوق بخوبی نشان می‌دهد که در مقام قانون‌گذاری، پرداخت نفقه مقدم، و در زمره علت‌های تصویب حکومت مرد در خانواده بوده است، نه معلول آن. 🤔 توجه به این نکته یک شبهه رایج درباره حقوق زن و مرد را پاسخ می‌دهد: 📛برخی از مخالفان اسلام فلسفه نفقه مرد بر زن را چنین بیان می‌کنند که اسلام مالکیت زن را در اختیار مرد قرار داده، و خوب طبیعی است که وقتی کسی مالک چیزی شد باید به این مملوکش یک غذای بخور و نمیری بدهد❗️ 🔆پاسخش این است که: ▪️اولا قوامیت یا حکومت مرد بر زن در خانواده، غیر از مالکیت زن است؛ و اگر در فرهنگ غرب تا یکی دو قرن پیش، زن حق مالکیت نداشت و مملوک مرد شمرده می‌شد، در اسلام از همان ابتدا مالکیت زن کاملا به رسمیت شناخته شده بود؛ ▪️ثانیا آیه تصریح می‌کند که دادن نفقه علت قوامیت است؛ نه اینکه چون قوام‌اند باید انفاق بکنند. و ▪️ ثالثا، حتی همین انفاق را هم تنها علت قوامیت و بلکه اولین علت نمی‌داند؛ بلکه علت اول را تفاوتهای زن و مرد می‌داند که این تفاوتها به اضافه اینکه مرد عهده‌دار نفقه است موجب می‌شود که قوامیت زن برعهده مرد باشد؛ یعنی همین نفقه هم جزئی از علت حکومت کردن است نه علت تام و تمام آن. 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص24-25) @yekaye
. 8️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» این آیه به صراحت از قوامیت مردان بر زنان در عرصه خانواده سخن گفته و حکومت مردان بر زنان را مقدم بر هرگونه توافقی امضاء کرده، و زنان صالح را کسانی شمرده که به این حکومت تن می دهند و مطیع‌اند؛ و نقطه مقابل اینها را کسانی معرفی کرده که اهل سرکشی‌اند. 🤔اما چرا؟ 🤔آیا بهتر نبود که اصلا زن و شوهر شراکتی کارها را پیش ببرند و اصلا کسی حاکم بر دیگری نباشد؟ 🤔اگر هم قرار است حکومتی در کار باشد آیا بهتر نبود که بر اساس توافق طرفینی باشد، نه انتصابی و ازپیش تعیین شده؟ اصلا چرا زن حاکم خانواده نباشد؟ 💠نکته تخصصی 📝تحلیلی از مساله برای حل سوالات فوق، از جامعه شروع کنیم: همواره یک مساله‌ای مطرح بوده که آیا افراد باید آزاد باشند یا حکومتی باید در کار باشد که این آزادیها را محدود کند؟ 🔹علی‌رغم غلبه رویکردهای لیبرالیستی، هنوز تنها آنارشیستها هستند که با هرگونه حکومتی مخالف‌اند؛ و تقریبا عموم عقلای بشر در ضرورت وجود یک حکومت در جامعه و محدود شدن آزادی‌های فردی تردیدی ندارند؛ و مهمترین دلیل آن را پیشرفت اجتماع می‌دانند. یعنی اگر قرار باشد پیشرفتی برای کل جامعه حاصل شود راهی جز این ندارد که حکومتی مستقر گردد و آزادی‌های فرد تا اندازه‌ای محدود شود. یعنی اگر قدرتی مافوق آزادی‌های فردی وجود نداشته باشد که افراد را در جهت مصالح اجتماع حرکت دهد، اجتماع پیش نمی‌رود. 👈یک مساله مهم این است که چرا آنچه در عرصه اجتماع مدنی تقریبا غیرقابل تردید است، وقتی نوبت به اجتماع منزلی (=خانواده) می‌رسد با این همه شبهه مواجه می‌شود؟! 🤔اگر تشکیل خانواده برای حفظ مصالحی است، تردیدی نیست که پیش رفتن آن مصالح با اینکه طرفین آزادی مطلق داشته باشند و هرکاری که خودشان دلشان بخواهد انجام دهد میسر نخواهد بود، بویژه اگر مصالح فرزندان هم در نظر گرفته شود. 🔺اما اگر قرار است حکومت و مقام مُطاعی در کار باشد (که البته این باید بر اساس مصلحت دستور بدهد نه صرف دلخواه خود) چه کسی باید باشد؟ در اینجا منطقا سه گزینه قابل تصور است: این مقام، ▪️الف. مرد باشد؛ ▪️ب. زن باشد؛ ▪️ج. به نحو از پیش تعیین‌شده نباشد؛ بلکه کاملاً به توافق طرفین واگذار شود. 📖آیه فوق بیان می‌کند که با توجه به دو مطلب، گزینه الف بر گزینه‌های دیگر تقدم دارد: ▫️یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و ▫️دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند. ❇️ دلیل اول بیان می‌کند که یک دسته تفاوتهای واقعی بین زن و مرد و در نظام خانواده هست، که این گونه تفاوتها عملاً در سازمان‌های اجتماعی نیست. یعنی زن و مرد از جهاتی متفاوت آفریده شده‌اند که اگر اقتضائات این تفاوتها جدی گرفته شود، نوبت به توافق و ... نمی‌رسد. البته اینکه کدام تفاوت دقیقا مد نظر بوده، آیه ساکت است؛ و متفکران مختلف احتمالات متعددی برای این تفاوتها بیان کرده‌اند. اما آیه به اصل این تفاوتهای خدادادی توجه می‌دهد تا نشان دهد که عرصه خانواده با شرکت‌های قراردادی اجتماعی متفاوت است. آن شرکت‌های قراردادی اجتماعی است که این سخن در آنها موجه است که ریاست شرکت بر اساس توافق باشد؛ زیرا بنیان شرکت، بر اساس یک اعتبار و توافق محض شکل گرفته، صرفاً بر اساس این ذهنیت تاسیس‌کنندگان که گمان می‌کنند اگر با هم باشند هدف مورد نظرشان بهتر تامین می‌شود؛ از این رو، به‌خودی خود هیچیک بر دیگری تقدم ندارد؛ و خود شرکت نیز هیچ قداستی ندارد و از این رو، هر زمان هم که خواستند بی‌هیچ دغدغه‌ای می‌توانند شرکت را به هم بزنند❗️ اما خانواده یک پیوند مقدس است، نه صرفا یک توافق طرفینی؛ و تقدس آن ناشی از این است که یک امر فطری و طبیعی آن را رقم می‌زند؛ نه صرفاً یک توافق. 🔖 (ساده‌ترین شاهدش این است که تصدی هر منصبی در شرکت‌ها به تلاش و توافق افراد بستگی دارد، اما در خانواده، زن و مرد واقعا متفاوتند و مثلا زن نمی‌تواند پدر یا برادر باشد، و به جای مادری، پدری کند و ...). یعنی زن و مرد تفاوتهایی با هم دارند که با قرار گرفتن در این عرصه مشترک هم خود و هم دیگری را کامل می‌کنند؛ این تفاوتهای آنها تفاوتهایی است که خداوند در متن خلقت آنان قرار داده که با این تفاوتها به هم جذب و با هم یکی شوند؛ پس بنای این پیمان، اساساً با بنای قراردادهای اجتماعی متفاوت است؛ و اگرچه زن و شوهر باید با هم توافق کنند که ازدواج کنند، اما این توافق یک پیوند مقدس ایجاد می‌کند، نه یک شرکت ساده. پس اگر این تفاوتهای زن و مرد جدی گرفته شود، این گونه نیست که بگوییم مدیریت این عرصه نیز کاملا به توافق برگردد. 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص32-39 و 51-65) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 8️⃣ ❇️ دلیل دوم این است که به طور طبیعی (و نیز بر اساس قانون شریعت) پرداخت هزینه‌های زندگی خانوادگی بر دوش مرد قرار داده شده است؛ و طبیعی است که در هر عرصه اجتماعی‌ای مدیریت و حکومت در دست کسی قرار گیرد که بودجه در اختیار اوست. 🤔این دو دلیل، روی هم رفته، بیان می‌کند که مساله حکومت در خانواده، نمی‌تواند صرفاً به توافق واگذار شود. @yekaye
. 4️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» در تدبر 10 گذشت که این فراز، ظاهرا تنها فرازی است که در مقام بیان الگوی کنشگری زن مسلمان است از آن جهت که زن است. این آیه در ظاهر تنها دو وصف برای زن صالح برشمرده است: قانت بودن و حافظ بودن برای غیب به آنچه خدا حفظ فرموده است؛ اما در تدبرهای قبل ظرفیت‌های گسترده این تعابیر اشاره شد؛ و با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا می‌توان تمامی معانی موجه این آیه را به عنوان پارامترهای الگوی زن مسلمان برشمرد. اهم آنها بدین قرارند: 🌐شاخصه‌های 🍃الف. خود کلمه «صالح» با اینکه موضوع محل بحث است، اما بخوبی نشان می‌دهد که مطلوبیت کنشگر زن، در گروی آن است که: 🌱الف.1. اهل عمل صالح باشد. 🌱الف.2. اهل صلاح و پرهیزکننده از فساد باشد. 🌱الف.3. اهل صلح و صمیمت و صفا باشد. 🌱الف.4. ... 📖نکته تفسیری هرگاه انسانی ابتدا با وصف خاصی مطرح و درباره‌اش خبری داده شود، خود آن وصف خاص محور اصلی شخصیت اوست. مثلا وقتی بگوییم انسان باپشتکار کسی است که ...، درست است که باپشتکار بودن را شرح می‌دهیم؛ اما به طور غیرمستقیم ارزشمندی پشتکار داشتن را مورد تاکید قرار داده‌ایم. در اینجا نیز وقتی می‌فرماید «صالحات» کسانی‌اند که ...، عملا بیان می‌کند که مطلوبترین وضعیت برای من «صالحه» بودن زن است؛ و سپس، صالحه بودنش در گروی است که ... . 🍃ب. مطیع و خاضع بودن؛ یعنی اطاعتی همراه با خضوع داشتن؛ که اطاعت همراه با خضوع در جایی است که اطاعت آگاهانه و با اراده و رغبت خود شخص همراه باشد؛ که این اطاعت همراه با خضوع می‌تواند: 🌱ب.1. در قبال همسر باشد؛ آنگاه یعنی: همراهی کننده با مدیریت خانواده در راستای حفظ و ارتقای خانواده. 🌱ب.2. در قبال خداوند باشد؛ آنگاه یعنی: واصل به مراتب بالایی از مقام عبودیت. 🌱ب.3. در قبال شریعت و تعالیم دین باشد؛ آنگاه یعنی مومن کاملا مقید و مطیع دستورات الهی. 🌱ب.4. در قبال پیامبر و امام باشد، آنگاه یعنی همراهی کننده جدی با اهداف عالیه امت اسلامی. 🌱ب.5. ... 🍃ج. حافظ غیب‌اند؛ یعنی: 🌱ج.1. حافظ و نگهبان هر چیزی‌اند که در غیاب همسرشان حفظ و مراقبت از آن لازم باشد، اعم از عفت و پاکدامنی خویش،‌ یا اموال و خانه همسر و ... 🌱ج.2. حافظ و نگهبان هر آنچیزی‌اند که از همسران آنان مخفی و غایب است؛ یعنی اهل سوءاستفاده از اموری که همسرانشان بدان توجه ندارد نیستند. 🌱ج.3. حافظ اسراری‌اند که همسرانشان با اینان درمیان گذاشته‌اند، بلکه هر امر مخفی‌ای که بین آنان و همسرانشان می‌گذرد. 🌱ج.4. مواظب باطن خویش هستند؛ که این دست کم دو معنی دارد: 🌱ج.4.1. مواظبت از باطنی که برای خودشان آشکار است؛ یعنی این گونه نیستند که با ظاهرسازی دروغین، خواسته‌های خویش پیش ببرند. 🌱ج.4.2. مواظبت از باطنی که برای خودشان هم ممکن است آشکار نشود؛ یعنی چنان مراقب خویش‌اند که دقت دارند مبادا حتی ضمیرناخودآگاه‌شان آنان را به سوی کاری سوق دهد که شایسته نیست. 🌱ج.5. حافظ و نگهبان اسرار الهی‌‌اند، که هرچه از این اسرار را دست می‌یابند افشا نکنند. 🌱ج.6. حافظ و مراقب هرآنچیزی‌اند که خداوند (تکوینا یا تشریعا، در خصوص خود آنها یا در هر موردی دیگری) مخفی قرار داده است؛ که به این معنا، حتی پوشاندن زینت‌های خویش از غیرمحارم هم می‌تواند مصداق این آیه باشد. 🌱ج.7. آن تفاوتی که خداوند بین افراد قرار داده، یک حقیقت غیبی است (غیبی بودنش یا بدین جهت که ابعادش معلوم نیست؛ و لذا خداوند نفرمود در چه زمینه‌ای برتری داده، و یا اینکه چرایی‌اش معلوم نیست، ویا ...) که اینان مراعات آن را می‌کنند؛ و درصدد انکار آن برنمی‌آیند. 🌱ج.8. اساساً حریم «غیب» را حفظ می‌کنند؛ یعنی پرده‌دار حریم ملکوتند. 🌱ج.9. عمده نقش‌آفرینیِ خود را به نحوی ایفا می‌کنند که چندان به چشم نمی‌آید؛ یعنی با اینکه کنشگری فعالی در جامعه دارند، اما اهل شهرت‌طلبی و خودنمایی نیستند و کنشگر فعال بودن را در گروی مشهور بودن و به چشم آمدن نمی‌دانند. 🌱ج.10. حافظ و مراقب انجام درست دستوراتی‌اند که از عالم غیب صادر شده و خداوند بدانها امر کرده است. 🌱ج.11. حافظ و نگهبان چیزی‌اند و این کار را برای یک آینده نامعلوم؛ و یا به خاطر یک امری که غیب است و مشهود دیگران نیست، انجام می‌دهند. (مثلا اینان‌اند که مقدمه‌ساز ظهورند؛ و اهمیت و اثرِ کارشان بعد از ظهور فهمیده می‌شود) 🌱ج.12. مطلعان و آگاهان بر غیب‌ان؛ شبیه کاربرد این تعبیر در آیه‌ی «يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظينَ» (یوسف/81) 🌱ج.13. ... @yekaye 👇ادامه مطلب👇
▪️ادامه تدبر 14 درباره شاخصه‌های زن مطلوب 🍃د. و اگر این حفظ غیب را انجام می‌دهند، بما حفظ الله است، یعنی: 🌱د.1. با همان حقوقی که خداوند برای آنان حفظ کرده؛ که برایشان قیمومیتی برعهده مرد قرار داده که اموراتشان انجام شود، نه بر اساس دلخواه و خوشایند خود؛ یعنی چنین‌اند که هر کاری را از مسیری که خدا تعیین کرده انجام می‌دهند نه آن طور که خودشان خوششان بیاید (یعنی مثلا اگر اهل استقامت‌اند، استقامتشان از جنس «واستقم کما امرت» است، نه استقامتی آن گونه که خودشان دلشان بخواهد) 🌱د.2. با همان دینداری‌ای (یا التزام به حکم عقل یا ...) که امر خدا را حفظ می‌کنند؛ و یا به تعبیر دیگر، مطابق با امر خداوند ویا برای حفظ [دستورات] خدا و رعایت حق الله است که چنین می‌کنند، نه برای ریاکاری و از باب ظاهرسازی؛ یعنی خالص و مخلص‌اند نه اهل ریا و نفاق. 🌱د.3. به خاطر اینکه خداوند آنان را حفظ و یاری می‌کند؛ یعنی موید من عندالله‌اند؛ و با تاییدات الهی است که کار خود را به سامان می‌رسانند. 🌱د.4. به خاطر اینکه توجه دارند که خدا مراقب آنان است و از کارهای آنان اطلاع دارد؛ ویا به خاطر اینکه خود را از [عذاب] خدا حفظ کنند؛ یعنی اهل مراقبه‌اند و حرمت محضر الهی را جدی می‌گیرند. 🌱د.5. به خاطر اینکه خداوند از آنان چنین حفظی خواسته است؛ یعنی آنان به‌جد مقید به رعایت دستورات الهی‌اند. 🌱د.6. به ازای آنچه خدا برای آنان حفظ کرده [یعنی به ازای حقوقی مانند مهریه و نفقیه و ... که خداوند برای آنان قرار داده]، است؛ یعنی قدرشناس و جزء بندگان شاکرند. 🌱د.7. ... 📝جمع‌بندی اگرچه برخی از این موارد می‌تواند به عنوان شاخصهای کنشگری مطلوب یک انسان (اعم از زن و مرد) مورد توجه باشد؛ اما به نظر می‌رسد که این آیه می‌خواهد بفرماید برای تحلیل وضع مطلوب کنشگریِ یک زن، این شاخصها برترین شاخص‌هاست. 💢اگر بخواهیم اینها را خلاصه کنیم، باید گفت: ▪️زنی در مقام کنشگری مطلوب است که اهل عمل صالح و صلح و صلاح باشد؛ و این صلاح خود را این گونه نشان دهد که: ▪️بنای اصلی کنش‌هایش بر قنوت (خاضع و همراه بودن) باشد، خواه در پیشگاه خداوند ویا در عرصه خانواده و امت اسلامی؛ ▪️حافظ و نگهبان غیب و ساحات غیب باشد، اعم از غیب خویش (عفت و ...) یا غیب خانواده (همسر و ..) یا غیب جامعه (آنچه برای پیشبرد جامعه لازم است اما به چشم نمی‌آید) یا غیب ملکوت (با مراقبه و تلاش معنوی به وادی غیب وارد شده باشد و خود را دائما کنترل کند) ▪️و این حفظ خود را به تایید و پشتوانه الهی و بر اساس دستورات خداوند و مطابق با آن مسیری که خداوند برایش تعیین فرموده، انجام می دهند، نه بر اساس دلخواه خود یا از باب ریا و ... . @yekaye
. 5️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» قبلا بیان شد که 🔹کلمه «قانتات» به معنانی «کسانی که مطیع‌اند و اطاعتشان همراه با خضوع است [نه از سر اکراه و ناخرسندی و ...]» و ظاهرترین معنای این کلمه یا قنوت در برابر خداوند است؛ یا قانت و مطیع بودن در برابر همسر برای حفظ مصالح خانوادگی؛ و 🔹 ظاهرترین معنای «حافظات للغیب» حفظ در قبال حقوق همسر است. ✅ پس این ترکیب دو دلالت خیلی واضح دارد: ▪️الف. ابتدا از مطیع و خاصع بودن زنان در برابر خداوند سخن می‌گوید سپس از حفظ حقوق همسران توسط ایشان؛ یعنی ابتدا اشاره می‌کند به ادای حق خدا توسط ایشان و سپس حق همسر؛ [که چه‌بسا دلالت دارد بر اینکه اولا حق همسر را تا جایی که منافاتی با حق الله ندارد رعایت می‌کنند؛ و ثانیا چون حق الله را رعایت می‌کنند نسبت به حقوق همسرانشان هم جدی هستند] ▪️ب. حال زن را در هنگام حضورو غیاب شوهرش بیان می‌کند: وقتی شوهر حاضر است زن نسبت به او اطاعتی همراه با خضوع دارد، [نه چنان است که اطاعتش نکند و نه چنان است که از روی اکراه و بی‌میلی به اطاعت او تن داده باشد]؛ و وقتی که شوهر غایب است، زن پاسبان حقوق اوست [و چنین نیست که فقط در حضور وی با او چنین صمیمی و وفادار باشد]. 📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج‏10، ص71 ) @yekaye
. 6️⃣1️⃣ «اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ ...» 🤔با توجه به اینکه این آیه در مقام مواخذه زن توسط شوهر است، و علی‌القاعده باید تقصیری رخ داده باشد تا مواخذه موجه گردد، چرا نفرمود «واللاتی نشزن:‌ زنانی که سرکشی می‌کنند»، بلکه فرمود «و اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ: زنانی که سرکشی‌شان بیم دارید»؟ 🔹با توجه به این اشکال، درباره اینکه مقصود از «خوف» در این آیه چیست، چند دیدگاه مطرح شده است: 🍃الف. «تخافون: می‌ترسید» به معنای «تعلمون: می دانید» است، خواه بدین بیان که در زبان عرب، گاه کلمه «خوف» در جایی که «علم» ویا «گمان قوی» به وقوع چیزی حاصل می‌شده به کار رفته 📚(التبيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص190 ) و موید این معنا آن است که شبیه همین خوف از نشوز زن، در مورد خوف از نشوز مرد مطرح شده است (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً؛ نساء/128)؛ که آنجا کاملا در معنای «علم» است. 📚(متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص198 ) 🍃ب. «خوف»ی است که نقطه مقابل «أمن» (امنیت خاطر) است: [این تقابل در آیات متعددی مشاهده می‌شود؛ مثلا: وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ، نساء/83؛ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً، نور/55؛ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنينَ، قصص/31] یعنی علائم و نشانه‌هایی از او بروز کرد که نگران جدی شدید که او وارد مرحله نشوز می‌شود 📚(التبيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص190 ) و چه‌بسا اینکه «نگرانی از وقوع نشوز» و نه خود «نشوز» را مطرح کرد ناظر به اولین مرحله مواجهه‌ای بوده که در ادامه می‌آید، یعنی موعظه و نصیحت کردن؛ چرا که موعظه کردن، در هنگامی که علائم یک عصیانی آشکار شده ولی هنوز عصیان رخ نداده کاملا موجه است. 📚(الميزان، ج‏4، ص345 ؛ مجمع البيان، ج‏3، ص69 ) به تعبیر دیگر، آیه با این تعبیر می‌خواهد بفرماید 💢 علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. پيش از آنكه زن ناشزه شود، چاره‏اى باید انديشيد❗️ 📚(تفسير نور، ج‏2، ص284) @yekaye
. 8️⃣1️⃣ «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ» در نکات ادبی بیان شد که «هجر» رها کردن و جدایی‌ای است در جایی که قبلا ارتباطی وجود داشته باشد. ⛔️البته برخی از مفسران اهل سنت «واهجروهن» در این آیه را برگرفته از «هَجر» و مراد از آن را «هجر در کلام» (به معنای ناسزاگویی) دانسته‌اند (نظر منسوب به ابن عباس، و عكرمة، و ضحاك، و سدي)؛ که در این صورت، گویی آیه می‌فرماید ابتدا با موعظه و زبان خوش سراغش بروید، و سپس با تهدید و ناسزاگویی با وی مواجه شوید؛ اما بویژه تعبیر «فی المضاجع» این احتمال را بسیار تضعیف می‌کند؛ بویژه که معنای هجر بیشتر برای ناسزاگویی و هذیان‌گویی به کار می‌رود تا صرف تهدید؛ 💢و در روایات شیعی و بسیاری از اهل سنت، آن را به همان معنای ترک و رها کردن دانسته‌اند که می‌تواند «هجر کلامی» (به معنای خودداری از سخن گفتن با وی) باشد یا «هجر مضاجعه» (رها کردن زن بستر) و یا «هجر در جماع» (خودداری کردن از جماع) 📚 (التبيان فى تفسير القرآن، ج‏3، ص191؛ الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏5، ص171-172) 💢اکنون با توجه به حرف «فی»، تعبیر «هجر فی المضاجع»به نظر می‌رسد دست کم در دو معنا می تواند به کار رفته باشد: 🍃الف. همان معنای رایج ظرفیت: آنان را در بسترها رها کنید؛ که همین چند معنا می‌تواند داشته باشد: 🌱الف.1. هم‌بستر شدن با آنها را رها کنید، نه مطلق روابط با آنها؛ یعنی همچنان با آنان حرف بزنید؛ اما با آنان در بستر حاضر نشوید. (التبيان فى اعراب القرآن، ص104) و همین که «مضاجع» را به صورت جمع آورد (که به نحوی دلالت بر کثرت حضور در بستر دارد) نیز موید ترجیح این معنا باشد. (الميزان، ج‏4، ص345 ) 🌱الف.2. در حالی که در بستر حضور دارید آنان را رها کنید؛ که کنایه از بی‌اعتنایی کردن بدانان است در جایی که انتظار توجه کردن دارند؛ و شاید کسانی که آن را «هجر کلامی» یا «هجر در جماع» دانسته‌اند همین مورد نظرشان بوده است. 🌱الف.3. ... 🍃ب. «فی» به معنای «سبب» است؛ شبیه اینکه گفته می‌شود: «في هذه الجناية عقوبة: در این جنایت، عقوبت است». (التبيان فى اعراب القرآن، ص104 ) آنگاه یعنی به خاطر این بسترها (کنایه از نشوزی که در بستر رخ می‌دهد) آنان را رها کنید. @yekaye
. 9️⃣1️⃣ «وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً» در این آیه بعد از بیان وظایف مردان در خانواده (قوامیت بر زنان و تامین نفقه خانواده)، زنان را دو دسته کرد. در فراز قبل، از زنان صالح سخن گفت که مطیع و حافظ غیب بودند؛ و اکنون به سراغ زنان سرکش می‌رود؛ و می‌فرماید: «آن را پند دهید و در بسترهای خواب رهایشان کنید و آنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانه‌ای مجویید.» ❇️ چنانکه عموم مفسران شیعه (مثلا: مجمع البيان، ج‏3، ص69 و الميزان، ج‏4، ص345 ) و اهل سنت (مثلا: جامع البيان (طبری)، ج‏5، ص42؛ الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏5، ص171) بیان کرده‌اند این سه کار به ترتیب است؛ یعنی ابتدا باید موعظه کند و اگر با موعظه مشکل حل شد، بیش از این نباید جلو برود؛ اما اگر حل نشد، قدم به قدم وارد مرحله‌های بعدی وارد شود ؛ و در خصوص زدن هم علاوه بر روایات متعدد، تقریبا اجماع فقهای شیعه و سنی بر این است که این زدن باید زدنی آرام و باملاطفت باشد که زن را صرفاً متوجه ناراحتی شوهر بکند، و به هیچ عنوان نباید زدنی باشد که صدمه‌ای به زن برساند و از این رو، در روایات نبوی تعبیر شده که مثلا با چوب مسواک وی را بزند❗️ و البته آیه تاکید می‌کند که در هر مرحله‌ای اگر زن از حالت نشوز خارج شد و مسیر همراهی و اطاعت را در پیش گرفت، مرد حق ندارد راه ستم بر وی را بپیماید. ❇️از این تعابیر برمی‌آید که: 🔹الف. سه مرحله موعظه، ترك هم‏خوابى و تنبيه، براى مطيع كردن زن است. پس اگر از راه ديگرى زن مطيع مى‏شود، مرد حقّ برخورد ندارد. جمله‏ى «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» نشانه آن است كه هدف اطاعت است، گرچه از طريق ديگرى باشد. (تفسير نور، ج‏2، ص284) 🔹ب. برخورد با منكرات بايد مرحله به مرحله باشد. موعظه، قهر، تنبيه. تا موعظه مؤثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدايى موقت اثر كند، تنبيه بدنى ممنوع است. (تفسير نور، ج‏2، ص284) 〽️ آیا این آیه دلالت بر جواز و دارد؟ 📝پاسخ فضای غربزده کنونی، که خانواده را کاملا شبیه سازمان‌های اجتماعی می‌انگارد، این جواز زدن زن توسط مرد را نوعی و قلمداد می‌کند و این آیه را شاهدی بر و جواز ظلم به زنان در اسلام معرفی می‌کند؛ 📛ابتدا می‌گویند: حکومت مرد بر زن قابل قبول نیست؛ بلکه اینها باید مساوی باشند (پاسخ این شبهه در تدبرهای 6 و 8 به تفصیل بیان شد)؛ 📛و در گام بعد می‌گویند: فرض کنید قبول کردیم که مدیریت خانواده در دست مرد باشد؛ اما حتی اگر زن خطا کرد مرد حق زدن او را ندارد؛ بله، وقتی یک کارمند خطا می‌کند مدیر می‌تواند او را مواخذه و حتی جریمه کند، اما حق ندارد او را بزند؛ و این آیه باب سوءاستفاده را برای مردان باز کرده است. 📝در پاسخ به این شبهه به چند نکته باید توجه کرد: ❇️الف. تفاوتی جدی هست بین اجازه‌ای که دین می‌دهد با اجازه‌ای که قانون می‌دهد: دین صرفاً با ظاهر آدمها کار ندارد، بلکه با وجدان آنها کار دارد. در جایی که قوانین بشری اجازه کاری را می‌دهند کاملا بحث سوءاستفاده ممکن است؛‌ولی آنچه که دین می‌گوید باید جنبه‌های وجدانی و معنوی‌اش را هم در نظر گرفت. دین گفته ابتدا موعظه کن؛ موعظه جایی است که واعظ با یک حالت روحانی و خیرخواهانه وارد می‌شود. اینکه یک جمله به زنش بگوید «ای زن از خدا بترس» که موعظه نیست. یکبار قانون مدنی دستوری داده، فرد یک جمله موعظه می‌کند چند دقیقه در بستر جدا می‌شود و بعد می‌زند و می‌گوید من طبق قانون اقدام کردم❗️ بله، سر قانون می‌توان کلاه گذاشت اما سر دین که نمی‌توان❗️ برای همین است که پایان آیه با تعبیر «خداوند برتر و بزرگ است» آورد یعنی یک تهدیدی می‌کند که اگر خدا چنین اجازه‌ای به تو داده، خودش بالای سر توست و می‌داند که تو چه می‌کنی❗️ 🤔به تعبیر دیگر، اگر کسی قرار است سوءاستفاده بکند، اگر لازم شد قانون را هم دور می‌زند و کار خود را می‌کند؛ اما یک مرد وقتی می‌خواهد به قانون اسلام عمل کند، چطور است؟ اول باید همسرش را موعظه کند؛ یعنی واقعا خیرخواهانه با او صحبت کند، نه از روی لجاجت، که بخواهد از این حربه استفاده کند. بعد تازه نوبت هجر در بستر می‌رسد. یعنی یک مدت به او بی‌اعتنایی بکند. بعد نوبت به زدن می‌رسد که آن هم با حدود و قیودش. در واقع، اسلام به کسی اجازه می‌دهد که ایمان داشته باشد؛ و کسی که ایمان دارد اینها را رعایت می‌کند. 📚(نظام خانوادگی اسلام، (مطهری)، ص44-50) از این رو، برخی فقها تصریح کرده‌اند که حتما باید مرد در زدن قصد اصلاح داشته باشد؛ و اگر قصد دیگری همچون تشفی خاطر (به تعبیر عامیانه: سبک کردن خود) و یا انتقام‌جویی داشته باشد حرام است 📚 (مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج‌8، ص361‌ ) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه پاسخ به شبهه ❇️ب. قبلا بیان شد که نظام خانواده با شرکت‌ها و سازمان‌های اجتماعی تفاوت دارد. 💢خانواده بنایش بر وحدت و پیوند روح‌ها و کنار گذاشتن من و توست؛ در حالی که شرکت‌های اجتماعی بنایشان بر رسیدن به نفع مشترک است. 💢 از این رو، روابط بین افراد خانواده و حتی ظلمی که درون خانواده رخ می‌دهد ماهیتش متفاوت با روابط افراد یک شرکت و ظلم در آنجاست. شاید مساله را از حیث روابط والدین و فرزندان ببینیم واضح‌تر شود: بله، رئیس یک سازمان حق تنبیه بدنی کارمندانش را ندارد؛ اما والدین حق تنبیه فرزندانشان را – البته به عنوان آخرین اقدام- دارند. 🤔چرا؟ چون اگر تنبیهی انجام می‌دهند هیچ شائبه منفعت‌طلبی ندارد؛ بلکه اساساً فرزندشان را جزءی از وجود خود می‌بینند. بله، در تاریخ بوده‌اند والدینی که در حق فرزندانشان ظلم کرده‌اند اما این ظلم، از جنس ظلم‌های اجتماعی (که ریشه دارد در منفعت‌طلبی و دیگری را برای خود فدا کردن) نیست؛ بلکه چون علاقه والدین به فرزندان زیاد است، این ظلم از جنس ظلم انسان به خویش است، که از سر جهالت رخ می‌دهد. احتیاج والدین به فرزند، اصلا شبیه احتیاج کارفرما به کارگر ویا ارباب به نوکر نیست؛ بلکه خود فرزند، مورد احتیاج والدین است؛ یعنی خود این فرزند و سعادت این فرزند را جزئی از سعادت خود می‌بیند؛‌به خود او نیاز دارد نه به همکاری او. از این رو، خود طبیعت جلوی ظلم منفعت‌طلبانه والدین به فرزندان را گرفته است؛ 🤔و ظلمی که مثلا یک پدر به فرزند خود می‌کند از نوع ظلمی است که به خودش می‌کند؛ همان گونه که انسانها بر اثر جهالت به خود ظلم می‌کنند، به فرزندشان هم ظلم می‌کنند؛ اما ظلم همراه با علاقه و دوستی. 👈در مورد زوجین هم همین‌طور. علاقه انسان به همسرش صرفا یک علاقه جنسی و رفع نیاز جنسی نیست؛ ازدواج یک همکاری به صورت شرکت برای رفع نیازهای طرفین نیست؛ بلکه ازدواج واقعا پیوند دو روح است؛‌یگانگی‌ای در کار است، حتی گاه بالاتر از یگانگی والدین و فرزندان؛ به همین جهت است که انسان همان گونه که از خوردن و لباس پوشیدن خودش لذت می‌برد، از خوردن و پوشیدن همسرش لذت می‌برد. 💢سعادت مرد صرفا در این نیست که زن در اختیارش باشد؛ بلکه در این است که زنش هم سعادتمند و سالم و شاداب باشد. زنی که شاداب و سعادتمند نباشد نمی‌تواند او را سعادتمند کند. 💢 ناراحتی زن و فرزند، مثل ناراحتی کارگر برای کارفرما نیست که به خوشی وی لطمه نزند به همین ترتیب، ‌زدن یکی از زوجین دیگری را، اصلا از جنس زدن رئیس کارمند خودش را نیست، ⭕️و بهترین شاهدش هم اینکه امروزه اینکه زنی شوهرش را بزند، در اذهان اغلب مردم، معنای ظلمی از جنس منفعت‌طلبی نمی‌دهد؛ بلکه ظلمی از جنس نفهمی است (از این رو، مردم چنین زنی را نه «ظالم» و «خودخواه»، بلکه «بی‌معرفت» و یا «بی‌شعور» می‌خوانند.) 📚(اقتباس از نظام خانوادگی اسلام، ص58-63؛ و یادداشتهای استاد مطهری، ج5، ص204) ❇️ج. از همین روست که هیچ شرکتی از آن جهت که یک شرکت است قداست ندارد و به هم زدن یک شرکت هیچ قبح دینی و اخلاقی ندارد؛ اما خانواده یک پیوند مقدس است و طلاق یک حلال مبغوض است. و اسلام می‌خواهد مشاجرات خانوادگی حتی‌الامکان به بیرون از خانواده کشیده نشود. یک رئیس اگر از کارمندش ناراضی باشد می‌تواند وی را اخراج کند. آیا ما همین توصیه را در مورد خانواده می‌پذیریم؟ در واقع، بحث بر سر این است که مدیریت خانواده به دلایلی که در تدبرهای قبل گذشت به دست مرد داده شده است. 📛یکبار است که مرد مصالح خانوادگی را رعایت نمی‌کند و درصدد به هم زدن برمی‌آید (نشوز مرد) که کار طبیعتا به دادگاه و ... می‌کشد. ⛔️اما اگر زن سر ناسازگاری گذاشت چه باید کرد؟ اسلام می‌گوید مرد، که مدیر خانواده است سعی کند مساله را درون خانواده حل کند. 🔹در گام اول با مواجهه‌ای خیرخواهانه به موعظه بپردازد. 🔹در گام دوم ناراحتی خود را به لحاظ عاطفی نشان دهد و کاری کند که زن شدت ناراحتی وی را بفهمد: در مهمترین موقعیتی که زنان خود را جذاب می‌دانند و با جذابیت خود شوهرشان را رام خود می‌کنند، به وی بی‌اعتنایی کند❗️ 🔹اگر این هم نشد چطور؟ آیا بلافاصله سراغ طلاق برود؟ آیا مشکلات داخلی خانواده را نزد این و آن بازگو کند؟ یا در همان فضای خانوادگی، که ماهیتش با فضای سازمانی متفاوت است، مراحله بالاتری از تنبیه را عملی کند. آیا خود کنار کشیدن در بستر نوعی تنبیه نیست؟ اسلام این مرحله بالاتر را هم در اختیار شوهر به عنوان مدیر خانواده گذاشته است تا بلکه مشکلات خانوادگی درون خانواده حل شود. 🔹بله، اگر با همین حل نشد، آنگاه است که در مرحله بعد نوبت به حَکَمین و وساطت ریش‌سفیدانِ فامیل (و باز هم نه دادگاه عمومی) می‌رسد و بعد از اینهاست که اسلام گزینه جدایی را مطرح می‌کند. @yekaye