eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 4️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً ...» در این آیه از نشوز و اعراض مرد سخن گفته است. در آیه 34 همین سوره از نشوز زن سخن گفت که چون مرد قوام بر زن است، معنای نشوز زن در قبال مرد نسبتا واضح است؛ اما معنای «نشوز مرد» و نیز معنای «اعراض» او - که مایه نگرانی زن می‌شود و قرآن در مقام توصیه برای جلوگیری از وقوع آن، است – چیست و چه تفاوتی با هم دارند؟ 🍃الف. با توجه به اینکه نشوز مرد، به معنای رفعت گرفتن و در برخوردش با زن، گردن‌فرازی کردن است؛ شاید بتوان گفت نشوز ناظر است به صدور افعال ایجابی از جانب مرد مانند خشونت در رفتار و گفتار و ...؛ و اعراض ناظر است به ترک برخی از کارها مانند اینکه با وی هم‌کلام نشود و به وی بی‌اعتنایی کند و در انجام وظایفش (نفقه و ....) در قبال وی کوتاهی بورزد 📚(اقتباس از مجمع البيان، ج‏3، ص183 ؛ و مفاتيح الغيب، ج‏11، ص235 ) 🍃ب. ... @yekaye
. 5️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً ...» در آیه 34 که مشکل از ناحیه زن بود، فقط از «بیم نشوز زن» (تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ) سخن گفت؛ اما اینجا که مشکل از ناحیه مرد است، هم از بیم نشوز و هم از بیم اعراض مرد (خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً) سخن گفت. 🤔چرا؟ در بحث تفاوت‌های روانشناختی احساسات زن و مرد نسبت به همدیگر گفته می‌شود که «مرد بنده شهوت خويشتن است و زن در بند محبت مرد ... مرد مي‌خواهد شخص زن را تصاحب كند و در اختيار بگيرد و زن مي‌خواهد دل مرد را مسخر كند و از راه دل او بر او مسلط شود؛ مرد مى‌خواهد از بالاى سر زن بر او مسلط شود و زن مى‌خواهد از درون قلب مرد مرد نفوذ كند؛ مرد مى‌خواهد زن را بگيرد و زن مى‌خواهد او را بگيرند ... احساسات مرد ابتدائى و تهاجمى است و احساسات زن انفعالى و تحريكى.» 📚(نظام حقوق زن در اسلام، ص207) در واقع، چون روحیات مرد ابتدایی است، از جانب زن عمدتاً سرکشی و نشوز و مقاومت کردن است که کانون خانواده را تهدید می‌کند؛ اما چون روحیات زن حالت واکنشی دارد و مورد توجه و محبت واقع شدن برایش موضوعیت دارد، نه‌تنها سرکشی و گردن‌فرازیِ مرد از وظایفش، بلکه صِرفِ محبت نکردن و رویگردان شدن و بی‌اعتنایی کردن مرد به زن هم برای زن شکننده است و تهدیدی برای بقای این پیوند مقدس می‌شود. 💠نکته تخصصی و : 📝چرایی تفاوت وظایف و تکالیف دنیوی (، ، ) در زن و شوهر ظاهر ادبیات دینی در خصوص عرصه مسائل مادی بین زن و مرد به گونه‌ای است که گویی از حیث مسائل مالی و جنسی نیز وظایف و تکالیف زن و مرد متفاوت است؛ ▪️تردیدی نیست که از حیث مسائل مالی، تکالیف و مسئولیتها عمدتا متوجه مرد است (یعنی مرد است که باید نیاز مالی زن را رفع کند)؛ ▪️اما به نظر می‌رسد از حیث مسائل و روابط جنسی، تکالیف و مسئولیتها بیشتر، متوجه زن است؛ یعنی گویی خطابهای دینی، بیشتر، بر وظایف زنان در تامین نیاز جنسی شوهرانشان اصرار دارد تا وظایف مردان نسبت به زنان در این زمینه. ▪️اکنون با توجه به این آیه، چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که علاوه بر ، از حیث نیز، تکالیف و وظایف مرد در قبال زن، بیش از تکالیف و وظایف عاطفی زن در قبال مرد است. 💢این مساله به لحاظ خیلی واضح است: اگر از حیث احساسات متقابل زن و شوهر به هم، مرد در درجه اول* خواهان شهوت است و زن در درجه اول*خواهان محبت و مورد حمایت واقع شدن، آنگاه مرد در درجه اول* موظف است این حمایتگری و محبت را برای زن تامین کند؛ و زن هم در درجه اول* آن نیاز جنسی را. ✳️* به قید «در درجه اول» توجه شود؛ نگفتیم «تنها»، یعنی نگفتیم که مرد محبت نمی‌خواهد و زن نیاز جنسی ندارد؛ هردو، هردو را می‌خواهند، بلکه بحث بر سر تفاوت در اولویتِ خواسته‌هاست. @yekaye
. 6️⃣ «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً» چرا در آیه 34 در مساله نشوز زن، حل مشکل را ابتدا برعهده مرد دانست؛ ولی در اینجا برای رفع نشوز مرد، از همان ابتدا کار را به هر دو طرف واگذار کرد و فرمود: «بین خودشان با صلح دادن اصلاحی انجام دهند»؟ 🍃الف. چون مرد قوّام و مسئول در خانواده است، پس اگر در هر عضو دیگری از این خانواده، مشکلی پیش آید، (چه این مشکل، ناظر به ارتباط آن فرد با خود مرد باشد یا ناظر به هر امر دیگری) وی به عنوان مدیر خانواده باید مساله را از موضع بالا حل کند؛ اما وقتی مشکل در خود این مدیر است، دیگر موضع بالایی وجود ندارد که وی را ملزم به اصلاح کند؛ پس قبل از اینکه نوبت به مداخله دیگران برسد، خداوند پیشنهاد می‌دهد که هردو خودشان با هم بنشینند و بین خودشان اصلاحی برقرار کنند. 💠شاهدی دیگر بر این نکته شاهد دیگری است بر اینکه مکانیسم و قواعد حاکم بر خانواده غیر از سایر نظامات اجتماعی است. در سایر نظامات اجتماعی هم این توصیه هست که خود افراد اگر به مشکلی خوردند ابتدا به طور داخلی حل کنند و اگر نشد پای دیگران را به میان بکشند؛ اما اولا این تقدم چندان ضرورتی ندارد (یعنی هیچ اشکالی ندارد که از همان ابتدا به حَکَم بیرونی مراجعه کنند) و ثانیا در نحوه اقدام برای حل داخلی تفاوتی بین طرفین نیست؛ اما در خانواده، اولا عدم مراجعه به افراد بیرونی تا حد امکان اولویت جدی دارد؛ و ثانیا در مقام راه حل داخلی، نحوه اقدام به راه حل، در خصوص زن با مرد فرق می کند. @yekaye
. 7️⃣ «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً» مگر اصلاح همواره بهتر از نزاع و جدایی نیست؟ پس چرا به جای اینکه با تعبیری که مشوق اصلاح کردن باشد، از تعبیر «لا جناح علیهما: گناهی بر آنان نیست» استفاده کرد؛ که گویی فقط رخصت و جواز اصلاح می‌دهد؟ 🍃الف. به نظر می‌رسد که این اصلاح دو بعد داشته باشد: یکی همان بُعد مثبت که شایسته تشویق است؛ و آن همان مطلبی است که در ادامه آیه فرمود «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ»؛ اما بعد دیگرش این است که مبادا کوتاه آمدن از حق خود مصداق ظلم‌پذیری و یک گناه باشد. (می‌دانیم که اسلام همان گونه که با ظلم کردن مخالف است، با انظلام (ظلم‌پذیری و تن به ظلم دادن) نیز مخالف است؛ ر.ک: سیری در سیره نبوی (مطهری)، ص97). غالبا وقتی بین دو نفر نزاعی رخ می‌دهد، همین نزاع نشان می‌دهد که دست کم از منظر طرفین، شخص مقابل در ارتباطش با وی حق را رعایت نکرده است؛ و وقتی افراد بخواهند برای آشتی اقدام کنند، باید [دست کم یکی از آنها] از آنچه حق خود می‌دانسته‌اند چشم‌پوشی نمایند. این چشم‌پوشی از آنچه حق خود می‌داند، ممکن است این شائبه را در ذهن رقم بزند که نکند با این چشم‌پوشی من به ظلم تن داده‌ام و خلاف وظیفه‌ام عمل کرده‌ام. شاید برای رفع این توهم است که در این آیه ابتدا می‌فرماید «گناهی بر آن دو نیست که با صلح و آشتی‌ای بین خودشان اصلاح کنند» و وقتی این شائبه برطرف شد بر وجه مثبت این صلح تاکید کرده، می‌فرماید: «و الصلح خیرٌ» به تعبیر دیگر، چه‌بسا می‌خواهد بفرماید: «گذشت از حقّى براى رسيدن به مصلحت بالاتر وحفظ خانواده، مانعى ندارد و بهتر از پافشارى براى گرفتن حقّ است.» (تفسير نور، ج‏2، ص176) 🍃ب. با آوردن این تعبیر می‌خواهد نشان دهد «بهره‏ى همسر از همسر، حقّى قابل گذشت است؛ حكمى نيست كه قابل تغيير نباشد.» (تفسير نور، ج‏2، ص176) 🍃ج. ... @yekaye
. 8️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» درباره اینکه مقصود و مصداقِ «صلح»ی که در این آیه مورد تاکید است، چیست، به نظر می‌رسد دو تحلیل می‌توان داشت: 💠الف. اقدام زن برای جلوگیری از نشوز و اعراض مرد تحلیل اول که در اغلب کتب تفسیری آمده این است که چون بحث آیه درباره نگرانی زن از شوهر خودش است، پس این صلح ناظر به اقدامی از جانب زن است؛ مقصود آن است که زن از برخی از حقوق زوجیت خود صرف نظر کند تا همراهی شوهرش را به دست آورد و مانع نشوز، اعراض و نهایتا جدایی شود. 📚(مجمع البيان، ج‏3، ص184 ؛ الميزان، ج‏5، ص101 ) بر این اساس، اگر سوال شود که: چرا تعبیر «یصلحا» (آن دو نفر اصلاح کنند) آورد، و نه «تُصلِح» (آن زن اصلاح کند)؟ احتمالا چنین باید پاسخ داد که: چون قوامیت به دست مرد است، پس تا توافق مرد جلب نشود، اقدام زن فایده‌ای ندارد؛ و با تعبیر «بینهما» نیز بر طرفینی بودن خصوص این صلح تاکید شده و از این رو، اقدام طرفینی برای اصلاح را عنوان کرده است. 💠ب. اقدام طرفین برای رفع نگرانی زن درباره شوهرش تحلیل دوم آن است که چون فعل «یُصلحا» به صورت مثنی آمده، پس اساساً مساله اصلاح از طرفین ممکن است آغاز شود؛ یعنی مقصود نه صرفاً اقدام زن، بلکه هر اقدامی از طرفین است که «خوف زن از نشوز و اعراض مرد» را زایل کند. آنگاه اگر سوال شود: اگر اقدام طرفینی مد نظر است چرا ابتدای آیه از خوف زن درباره نشوز مرد سخن گفت؟ می‌توان در پاسخ گفت: همین که از «خوف» زن از این مساله- و نه از «علم زن» و نه مستقیما از «وقوع نشوز مرد» - سخن گفت، قرینه‌ای است که مساله اصلاح از طرفین مد نظر بوده است، نه فقط از جانب زن! در واقع، چنانکه در تدبر 3 گذشت (https://eitaa.com/yekaye/7047)، «خوف» قبل از «وقوع» فعل است؛ یعنی علائمی را زن مشاهده کرده که به نظرش می‌رسد مرد بزودی درصدد نشوز و اعراض برخواهد آمد. آنگاه: ممکن است این تشخیص زن درست باشد؛ که در این صورت، طبیعی است خود این زن به مصالحه اقدام کند و از برخی از حقوق خود چشم‌پوشی نماید تا جلوی رسیدن مرد به حد نشوز و اعراض را بگیرد. اما ممکن است تشخیص این زن خطا باشد؛ مثلا چون انتظارات زیادی از شوهرش دارد، عدم برآورده شدن آن حد از انتظارات موجب شده که وی نگران شود که مبادا شوهرش در شرف وقوع در نشوز یا اعراض قرار دارد؛ در این موارد، اقدام برای جلوگیری از نشوز و اعراض مرد، هم توسط خود زن می‌تواند حاصل شود (مثلا اینکه انتظارات خود را از شوهرش تصحیح کند) و هم چه‌بسا مردی که متوجه چنین خوفی در زنش می‌شود اقدام کند که از برخی از حقوق خود چشم‌پوشی نماید و انتظارات بیبش از حد زنش را تامین کند تا نگرانی زنش برطرف گردد (توجه شود که بیش از حد وظیفه کاری انجام دادن هم می‌تواند مصداق چشم‌پوشی از حقوق خود باشد؛ زیرا حق داشت این مقدار اضافه را انجام ندهد). @yekaye
. 9️⃣ «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» عبارت «الصُّلْحُ خَيْرٌ» دست کم از سه زاویه ظرفیت معانی متعددی را دارد. 🍃الف. از زاویه اینکه مصداق «صلح»، اقدام زن باشد یا اقدامی از هریک از زن و شوهر، که در تدبر 8 بدان اشاره شد. 🍃ب. با توجه به اینکه حرف «الـ» در کلمه «الصلح» چه نوع الف و لامی باشد: 🌱ب.1. الف و لام عهد: یعنی اشاره باشد به همان «صلحاً» که قبلش بیان شد، شبیه کلمه «رسول» در آیات «كَما أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ رَسُولًا؛ فَعَصى‏ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ». (مزمل/15-16) 📚(البحر المحيط، ج‏4، ص87؛ مفاتيح الغيب، ج‏11، ص236)؛ آنگاه معنای جمله چنین می‌شود: «بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و این صلح بین زن و شوهر بهتر است» 🌱ب.2. الف و لام استغراق: یعنی هر مورد صلح بهتر از نزاع است؛ آنگاه معنای جمله چنین می‌شود: «بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و هر صلح‌کردنی بهتر است» که در این معنا، اولا «صلح» منحصر به صلح بین زوجین نمی‌شود؛ بلکه هرگونه صلحی که بین هر دو نفر یا هر دو گروهی حاصل شود را شامل می‌شود؛ و ثانیا صلح و آشتی لزوما منوط به رضایت طرفین نمی‌شود؛ یعنی اگر توانستید به هر نحوی بین زن و شوهر صلح دهید ولو طرفین راضی بدین کار نباشند باز صلح بهتر است 🔸تبصره: البته اگر این صلح در گروی این باشد که مثلا زن از حقوق خود چشم‌پوشی کند، فتوای همه علمای شیعه و اغلب اهل سنت این است که حتما باید با رضایت شخصی باشد که می‌خواهد از حقوقش چشم‌پوشی کند؛ و اینجا بدون رضایت وی نمی‌توان صلح داد؛ اما برخی از اهل سنت مثل ابوحنیفه با استناد به این آیه، این را بدون رضایت زن جایز می‌دانند؛ در حالی که واضح است که آیه در مقام بیان چنین نکته‌ای نیست؛ و از همین رو، بسیاری از علمای اهل سنت نیز این برداشت وی را ناروا دانسته‌اند؛ مثلا: (مفاتيح الغيب، ج‏11، ص236 ) چنانکه علاوه بر امیرالمومنین ع بسیاری از صحابه نیز رضایت زن در این مرحله را شرط دانسته‌اند (مجمع البيان، ج‏3، ص184 ) 🌱ب.3. الف و لام جنس: یعنی جنس صلح و حقیقت صلح بهتر است؛ آنگاه معنای جمله چنین می‌شود: «بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و صلحی که حقیقتا صلح باشد و اختلاف را بردارد و آرامش را مستقر کند بهتر است» (اقتباس از البحر المحيط، ج‏4، ص87 ) و در این معنا نیز «صلح» منحصر به صلح بین زوجین نمی‌شود. 🌱ب.4. ... 🍃ج. با توجه به خود کلمه «خَیرٌ» که این کلمه: 🌱ج.1 گاه به عنوان صفت نفسی به کار می‌رود؛ آنگاه چند حالت برای آن متصور است: ▪️ج.1.1: معنای جمله چنین باشد: «بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و کلاً صلح چیز خوبی است». ▪️ج.1.2. معنای جمله چنین باشد: «بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و صلح کار خوبی در میان کارهای خوب است؛ همان گونه که مثلا خصومت هم کار بدی در میان کارهای بد است. (البحر المحيط، ج‏4، ص87 ) ▪️ج.1.3. ... 🌱ج.2. گاه به عنوان صفت اضافی تفضیلی به کار می‌رود یعنی «صلح بهتر از چیز دیگری است»، که در این حالت بسته به اینکه خود «صلح» در کدامیک از معانی بند ب باشد و آن چیز دیگر چه باشد، معانی مختلفی می‌تواند مد نظر باشد؛ مانند اینکه: ▪️ج.2.1. صلح و آشتی بین زوجین بهتر از جدایی بین آن دو است (این رایجترین تحلیل نزد مفسران است؛ مثلا: مجمع البيان، ج‏3، ص184؛ مفاتيح الغيب، ج‏11، ص236)؛ که در این صورت می‌خواهد بفرماید حقّ خانواده بيش از حقّ شخصى زن يا مرد است. به خاطر حفظ خانواده، بايد از حقّ شخصى گذشت. (تفسير نور، ج‏2، ص176) ▪️ج.2.2. صلح و آشتی بین زوجین بهتر از این است که مرد به نشوز و اعراض کشیده شود؛ در واقع، متعلَقِ آن حذف شده، چون در جمله قبل آمده بوده است. (البحر المحيط، ج‏4، ص87 ) ▪️ج.2.3. صلح و آشتی بهتر از خصومت و نزاع است. (البحر المحيط، ج‏4، ص87) ▪️ج.2.4. ... 🌱ج.3. گاه به عنوان صفت تفضیل مطلق (بهترین) به کار می‌رود؛ آنگاه معنای جمله چنین می‌شود: «بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و صلح بهترین کار ممکن است». @yekaye
. 🔟 «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» بزرگواری کردن و گذشت از حقّ، زمينه‏ساز مصالحه و آشتى است. اما بخل مانع آن است. (تفسير نور، ج‏2، ص176) 💠نکته تخصصی انسان‌شناسی خداوند توصیه می‌کند که در مقام مصالحه و آشتی برآیید که آشتی بهتر است؛ اما بلافاصله به یک نکته مهم انسان‌شناسی هشدار می‌دهد: مواظب باشید که مانع مهمی در کار است؛ و آن بخل و حرص و به تعبیر دیگر، خودخواهی و تنگ‌نظری است که در وجود اغلب انسانها ریشه دوانده است. قدرت این تنگ‌چشمی در وجود آدمی بقدری است که خداوند نمی‌فرماید «أَحْضَرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ: نفس‌ها شح را نزد خود احضار می‌کنند»؛ حتی نمی‌فرماید «أَحْضَرَ الشُّحُّ الْأَنْفُسَ: شُح نفس‌ها را احضار می‌کند» بلکه با استفاده از اوج صناعت مبالغه می‌فرماید نفس‌ها شح را [= در پیشگاه شح] احضار شده‌اند❗️ یعنی گویی شح در مکانی بر جایگاه خود تکیه زده و نفوس آدمیان را به سمت او می‌رانند و با اینکه خود نفوس نمی‌خواهند آنها را به زور در محضر شح احضار می‌کنند 📚(اقتباس از البحر المحيط، ج‏4، ص87 ) البته برخی تذکر داده‌اند اصل این شُح، از غرایز نفس است که خداوند نفس آدمی را بر آن سرشته تا از خود و منافع خویش محافظت کند. 📚(الميزان، ج‏5، ص101 ) 🔺چیزی که می‌تواند مؤید این برداشت باشد این است که قرآن کریم در دوجا می‌فرماید: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: و هرکس شُحّ نفس خویش را نگه دارد پس اینان‌اندن که رستگارانند.» (حشر/9؛ تغابن/16). یعنی گویی این شح در درون هرکس هست و انسان وظیفه اصلی‌اش مهار کردن آن است. 🔹البته شاید تعبیر دقیقتر این باشد که آنچه خداوند در نهاد آدمی و بلکه هر موجود زنده‌ای نهاده است «حب ذات» - و نه حرص زدن و شُحّ – است؛ که اگر نبود، براحتی در معرض انواع ظلم‌ها و آسیب‌ها و نابودی‌ها قرار می‌گرفت؛ بویژه که انسان از همان ابتدای تولد به لحاظ وضعیت‌های بالفعل تدافعی از عموم حیوانات ضعیف‌تر و آسیب‌پذیرتر است. 🤔 لیکن وقتی که ظرفیت بی‌نهایت‌طلبی انسان و حب ذات او، به جای اینکه در مسیر کمال واقعی و متعالی قرار بگیرد در مسیر مادی و مادیات که عرصه محدودیت‌ها و تزاحم‌هاست بیفتد، ثمره‌اش شُح و حرص زدن و تنگ‌چشمی و زیاده‌خواهی می‌شود. ▪️پس اصل قرار دادن این گرایش به حفظ خویش در وجود آدمی ضروری است؛ اما در جایی که شخص باید گذشت پیشه کند آن گرایش به صورت شُحّ وارد می‌شود و خودخواهی و منفعت‌طلبی را چنان در نفس جلوه می‌دهد که اگر مهار نشود، مانع گذشت و آشتی خواهد شد: هریک بر دریافت تمامی حقوق مالی و جنسی خود از طرف مقابل، و یا امساک از دادن حق طرف مقابل در این زمینه‌ها اصرار می‌ورزد؛ و آشتی حاصل نمی‌شود. @yekaye
. 1️⃣1️⃣ «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» رمز تزلزل بسيارى از خانواده‏ها، تنگ نظرى و بخل و حرصى است كه انسان را احاطه كرده است. (تفسير نور، ج‏2، ص176) @yekaye
. 2️⃣1️⃣ «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» ⛔️اگرچه غرایز انسان، انسان را به سوی شُحّ (بخل ورزیدن همراه با حرص زدن) می‌راند؛ و نفس همواره در محضر شح احضار می‌شود؛ 🤔اما انسان، فطرت هم دارد؛ اراده و اختیار هم دارد؛ می تواند از حق خود بگذرد؛ در حق دیگران نیکویی بورزد؛ و در یک کلام نفس خود را نگه‌دارد (تقوی، یعنی خودنگهداری). 〽️این توصیه به «تتقوا»، که بعد از اشاره به احضار نفس در محضر «شح» آمده، عبارت اخرای همان است که در دو آیه دیگر فرمود: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: و هرکس شُحّ نفس خویش را نگه دارد پس اینان‌اندن که رستگارانند.» (حشر/9؛ تغابن/16). 💠نکته تخصصی 📝نقدی بر برخی امثال روسو بر این باورند که همه بدی‌ها از جامعه برمی‌خیزد و اگر انسان می‌توانست وارد جامعه نشود پیروی از طبیعتش او را خوشبخت می‌کرد. اما این باوری ناصواب است. انسان موجودی است که طبیعتش در ضمن فطرتش آفریده شده است. 🔸طبیعت انسان همان ابعاد غریزی اوست که با حیوانات مشترک، و بالفعل در او موجود است؛ ولی 🔹فطرتِ [= خلقت بسیار خاص و بی‌نظیرِ] وی، همان روح عظیم و بی‌نهایت‌طلب اوست که بالقوه میل به سوی کمال مطلق دارد؛ اما برای به فعلیت رسیدنش باید خود را در مسیری که فطرت برایش ترسیم می‌کند نگه دارد. در واقع، 🔸طبیعت و غریزه وضعیت بالفعل اوست؛ و 🔹فطرت وضعیت بالقوه او که باید آن را شکوفا کرد. 💢اگر کسی به شکوفا کردن فطرتش اهتمام نورزد و غریزه و طبیعتش را آزاد بگذارد، این غریزه و طبیعت، چون در بستر ظرفیت بی‌نهایت‌طلبی انسان کار می‌کند سر به طغیان و نابود کردن خود و عالم برمی‌دارد❗️ 🔻حیوان دارای طبیعت و غریزه هست؛ اما چون فطرت ندارد، امیال غریزی‌اش در همان حد طبیعت وی را به فعالیت وامی دارد؛ همین که نیاز طبیعی‌اش رفع شد؛ آرام می‌گیرد. حتی حیوانی که طبیعتش بر درنده‌خویی است؛ درنده خویی‌اش حد دارد. اما ♦️انسان چون غریزه‌اش در بسیتر واقعیت فطرتش حرکت می‌کند؛ اگر ابعاد اصیل خود فطرت شکوفا نشود، این امیال غریزی در افق بی‌نهایت‌طلبی فطرت رقتار خواهد کرد؛ از این رو، در شهوت‌رانی، درنده‌خویی، و سایر ابعاد حیوانی، در هیچ حدی متوقف نخواهد شد. 🤔پس این گونه نیست که اگر کسی صرفا از طبیعت بالفعلش پیروی کند سعادتمند گردد. خیر، باید آن فطرت بالقوه‌اش را شکوفا کند تا بتواند در مسیر سعادت گام بردارد؛ وگرنه اگر طبیعت بخواهد از ظرفیت‌های فطرت استفاده کند، «شُح» پدید می‌آید؛ یعنی ترکیب پیچیده‌ای از و ؛ هم برای به دست آوردن هر چیزی بشدت حرص می‌زند؛ و هم با اینکه به بسیاری از چیزها نیاز ندارد و تا آخر عمرش هم چه‌بسا نیاز پیدا نکند، همچنان در حفظ آن برای خود و مانع شدن دیگران از دست‌یابی به آن امکانات بخل خواهد ورزید. 💠ثمره شاید یکی از مهمترین علل تفاوت بنیادین (که را مهمترین ارزش انسانی می‌شمرد: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏؛ حجرات/13) با (که را مهمترین ارزش می‌شمارند) در همین فهم عمیق از انسان باشد. اگر از اغراض اقتصادی و سیاسی و ... صرف نظر کنیم، به لحاظ ، مشکل همین مبنای روسو است که فرد را در هرچه وی می‌انگارند؛ چون انسان را صرفا حیوانی دیده‌اند که از البته از اختیار برخوردار است؛ اما در نگاه اسلامی درست است که یک ویژگی بارز انسان برخورداری از اراده و اختیار به معنای خاص آن است؛ اما ویژگی از آن مهمتر، برخورداری از فطرتی عظیم است، که اگر پرورش نیابد و غریزه بخواهد آزادانه بر آن سوار شود، هم خود انسان و هم کل نظام عالم را یکسره به فنا می‌دهد. @yekaye
. 3️⃣1️⃣ «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» درباره مخاطبِ «اگر احسان کنید و تقوا پیشه نمایید»، 🍃الف. خطاب به شوهران است؛ بدین بیان که احسان و نیکوکاری، صبر کردن است بر آنچه از زنانتان خوش نمی‌دارید؛ و تقوا، خودداری کردن است از ستم بر آنها خصوص تامین نفقه و سایر حقوق شرعی‌شان؛ که اگر چنین نکنید خداوند از آنچه از شما در خصوص آنان سر می‌زند آگاه است و جزای شما در قبال آنچه به ایشان می‌کنید را خواهد داد (مجمع البيان، ج‏3، ص184 ؛ الميزان، ج‏5، ص101 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏11، ص237 ) که در این صورت، تناسبی برقرار می‌شود بین دو توصیه، یعنی توصیه مصالحه و صلح [از حق خود گذشتن]، توصیه به زن است (تدبر8-الف https://eitaa.com/yekaye/7052) و توصیه به احسان، توصیه به مرد؛ و آنگاه در جمله آخر می‌خواهد بفرماید: چه گذشتن [زن] از حقّ خود، و چه نيكى [مرد] به همسر، همه در محضر خداوند است. (تفسير نور، ج‏2، ص177) 🍃ب. این خطاب هم شامل مردان می‌شود و هم زنان؛ یعنی هر دو را به نیکوکاری در حق دیگری و ظلم نکردن به او فرامی‌خواند (مفاتيح الغيب، ج‏11، ص237 ) یعنی گمان نکنید که اگر شح نفس را نگه داشتید و تقوا پیشه کردید، ضرر کرده‌اید. خیر؛ حتی اگر در ظاهر طرف مقابل شما (اگر زن هستید، شوهرتان؛ و اگر مرد هستید همسرتان) زیاده‌خواهی کرد و شما برای پاسداشت پیوند مقدس ازدواج وحفظ نظام خانواده، از حق خود گذشتید، خداوند از آنچه انجام می دهید، کاملا باخبر است و نمی‌گذارد ذره‌ای زیان بینید. 🍃ج. این خطابی عام‌ است؛ که احسان، رعایت نیکویی در سخن و فعل است، و تقوا، پرهیز از مطلق معاصی (مجمع البيان، ج‏3، ص184 )؛ آنگاه در خصوص نزاع زن و شوهر، هم خطاب به خود آنهاست (همانند توضیح بند ب) هم شامل حال دیگران می‌شود؛ یعنی اگر با مصالحه بین زن و شوهر نیکوکاری بورزید و آنان را از اینکه بر همدیگر تعدی کنند نگه دارید. (مفاتيح الغيب، ج‏11، ص237 ) @yekaye
. 4️⃣1️⃣ «أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما ... وَ إِنْ تُحْسِنُوا ...» نظام حقوقى اسلام با نظام اخلاقى آن آميخته است. 📚(تفسير نور، ج‏2، ص177) @yekaye
. 5️⃣1️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً... فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» مرد هوسباز بداند كه اگر به خاطر كاميابى خود، همسر قبل را در فشار قرار دهد و او به ناچار مسئله‏اى را بپذيرد، خدا به عملكردش آگاه است. 📚 (تفسير نور، ج‏2، ص177) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
965) جمع‌بندی آیات 29 تا 35 سوره نساء 📖يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً. 📖وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْليهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً. 📖إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً. 📖وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً. 📖وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذينَ عَقَدَتْ أَيْمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيداً. ا 📖لرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً؛ 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً. 💢 ترجمه 🔹ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموالتان را بین خود به ناروا نخورید، مگر آنکه تجارتی با رضایت طرفینی از جانب شما واقع شود؛ و خودهایتان را نکشید، که خداوند نسبت به شما رحیم بوده است. 🔹و کسی که از روی عداوت و ظلم چنین کند پس بزودی او را به آتشی بسوزانیم و این بر خداوند آسان است. 🔹اگر از گناهان کبیره‌ای که از آن بازتان می‌دارند کناره گیرید بدی‌هایتان را از شما محو می‌کنیم و شما را به جایگاهی ارجمند وارد می‌کنیم. آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید؛ برای مردان حظّ و بهره‌ای است از آنچه به دست آوردند و زنان را هم حظّ و بهره‌ای است از آنچه به دست آوردند؛ و از خداوند از فضلش درخواست کنید؛ همانا خداوند به همه چیز داناست. 🔹و برای هریک قرار دادیم موالی‌ [افرادی که اولی‌ترند] از آنچه باقی گذاشتند والدین و نزدیکان و کسانی که با شما پیمان بسته‌اند [با آنها هم‌قسم شده‌اید] پس نصیب آنان را بدیشان بدهید که خداوند بر هر چیزی شاهد است. 🔹مردان قیام‌کننده به [= متصدی] امور زنان‌اند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کرده‌اند؛ پس زنان صالح، پیوسته فرمانبردارند، نسبت به غیب حافظ‌اند، به [سبب] اینکه [یا: بدانچه] خداوند حفظ کرده است؛ و آن زنانی که از سرکشی‌شان بیم دارید، پس پندشان دهید و در بسترهای خواب رهایشان کنید و آنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانه‌ای مجویید؛ همانا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است. 🔹و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید، که اگر آن دو بخواهند اصلاح کنند خداوند بین آن دو وفاقی ایجاد می‌کند؛ همانا خداوند همواره دانا و باخبر بوده است. 1398/11/5 29 جمادی الاولی 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹قبلا (جلسه 925) اشاره شد که شاید بتوان گفت این سوره در مقام تکوین بنیان جامعه، یا به تعبیر دقیق‌تر امت دینی است؛ امتی که شروع و زیربنایش نظام خانواده است؛ و البته می‌خواهد آن نوع روابط مطلوب خانوادگی به افق روابط اجتماعی هم کشیده شود؛ و آرمان امت اسلامی، نه فقط برابری و عدالت، که برادری و مودت قرار داده شود. 🔸محوری از سوره که بر مسائل خانوادگی تمرکز دارد عمدتا تا آیه 35 است (هرچند در اواسط و پایان سوره نیز گریز‌های مجددی به مسائل خانواده را شاهدیم). در این محور عملا به مساله تکفل اجتماعی و اقتصادی، و اقتضائات حقوقی و فرهنگی آن در خانواده و جامعه می‌پردازد. در واقع، سه گونه تکفل داریم: ▪️یکی تکفلی که کاملا به صورت طبیعی (به خاطر علائق طبیعی‌ای که خداوند در دل والدین نسبت به فرزندان قرار داده) حاصل می‌شود؛ که در این سوره چندان متعرض آن نشده است. ▪️دوم و سوم تکفل در جایی است که اقتضای خود طبیعت نیست؛ که ▫️ یکی آن حالتی است که بدون اختیار شخص تحت تکفل حاصل شده (یتیمان) و ▫️دیگری جایی است که این تکفل با اختیار خود شخص تحت تکفل حاصل شده (زنان در ازدواج)؛ که این دو، بویژه دومی به تفصیل بحث می‌شود که مبنای اصلی شکل‌گیزی خانواده است. 🔸در این مسیر اشاره‌ای به انواع دیگری از پیوندهای زناشویی مجاز ( زوجات و ) و غیرمجاز ( و ) پرداخته و عملا نشان داده می‌شود که اگرچه شالوده اصلی ازدواج بر شکل‌گیری مودت و رحمت است؛ اما خداوند واقعیت‌های عینی‌ای را که تهدیدی برای شکل‌گیری خانواده عادی می‌باشد در نظر داشته؛ و آن اندازه که ممکن بوده، راه‌هایی برای حل این مشکلات پیرامونی قرار داده است؛ و نهایتا سراغ تقسیم کار درون خانواده و چگونگی رفع اختلافات و ملاحظات ناظر به بقای خانواده می‌رود. @yekaye
🔹اشاره شد که ظاهرا خود این محور نیز در سه فراز ارائه شده است: ♦️الف. فراز اول آیات 1 تا 14 بود که ابتدا مردم را به تقوای الهی می‌خواند و در این مقام بر ربوبیت خداوند که همگی را از یک زن و مرد پدید آورد، مردان و زنان را از آنها پراکند، و بین آنان نسبت‌های خویشاوندی قرار داد، تاکید کرد. سپس محور بحث را بر رعایت حال ضعیف‌ترها، بویژه در امور اقتصادی در جامعه قرار داد؛ و بر دو گروه متمرکز شد: یتیمان، و زنان؛ که اولی بناچار و دومی به اختیار خویش، مسائل مالی‌اش تحت تکفل دیگری قرار گرفته است؛ و در هر دو تاکید بر این بود که مبادا این تفوق اقتصادی شما موجب شود در حق آنان ستم کنید. سپس به مساله ارث در خانواده پرداخت؛ و پس از دو توصیه اخلاقی (بهره‌مند کردن نیازمندانی که صریحا سهم‌الارثی ندارند، و هشدار به اقویا در خصوص مصادره نکردن اموال ضعفا و یتیمان)، به بیان احکام طبقه اول (فرزندان و والدین)، و طبقه دوم (برادر و خواهر) و نیز زوجین (که با همه طبقات ارث می‌برند) پرداخت؛ و نهایتا هشدار داد که آنچه گذشت حدود الهی است که حرکت انسان در آن، وی را به رستگاری عظیم می‌رساند؛ و خروج انسان از این حد و مرزها وی را به جهنم و خواری خواهد کشاند. ♦️ب. فراز دوم آیات 15 تا 28 بود که عمدتا ناظر به مشکلات عینی و کج‌راهه‌هایی است که تهدیدی برای وضعیت اصیل خانواده می‌باشد. ابتدا به سراغ زنان و مردانی رفت که مرتکب فحشاء می‌شوند؛ که اگرچه باب توبه در آن هم باز است؛ اما اگر این اقدامات چنان برای آنان عادی و علنی شود که چهار فرد عادل بتوانند آن را مشاهده و بر آن شهادت دهند، با شدیدترین مجازات‌ها با آن فحشاپیشگان برخورد خواهد شد. سپس هشدارهایی داد به مردان در خصوص حقوق مالی زنان؛ که مبادا با تحت فشار قرار دادن و یا با هر ترفند دیگری، بخواهید زنانتان را در تنگنای مالی قرار دهید؛ ویا مبادا چون قصد تجدید فراش کرده‌اید، در ادای حقوق همسر قبلی‌تان کوتاهی‌ای کنید. در ادامه به برشمردن زنانی پرداخت که ازدواج با آنان بر مردان حرام است؛ سنت جاهلی تصاحب زن پدر را محکوم، و محارم نسبی و رضاعی و سببی را فهرست کرد و به حرمت ازدواج با مطلق زنان شوهردار پرداخت و نهایتا فرمود به غیر اینها حق دارید با هر زنی ازدواج کنید و تشکیل خانواده دهید؛ و اگر این مقدار هم میسورتان نبود حق دارید متعه کنید؛ و یا با کنیزان با اجازه مالکشان ازدواج کنید؛ و تذکر داد که در هر صورت مساله مهم این است که طرف ازدواج شما باید افراد پاکدامن باشند، نه اهل فحشاء و دوستی‌های پنهانی. سپس در سه آیه پیاپی به مشیت خداوند در این مباحث – که اساساً چرا خداوند این راهها را باز کرده ویا بسته - و آنچه نقطه مقابل مشیت اوست پرداخت: ▪️یعنی دو اراده در کار است: 🔺یکی اراده خداوند که با لحاظ ضعف ما، می‌خواهد بهترین برنامه هدایتی را برای بازگشت ما به مسیر عبودیت در اختیارمان قرار دهد و در این راه، برای فحشاء مجازات قرار داده، مردان را به رعایت حقوق مالی زنانشان بجد دعوت می‌کند و مرزهای محرم و نامحرم را با دقت تصویر می‌کند؛ و 🔻دومی اراده شهوترانان که با ترویج فحشاء و بی‌مبالاتی مردان در حقوق مالی زنان و به هم زدن مرزهای محرم و نامحرم می‌خواهند جامعه اسلامی را به انحراف بکشانند. به تعبیر دیگر، محور بحث این است که در مسیر زندگی بیراهه‌های جدی‌ای در کار است که خداوند در همه برنامه‌هایش هدفش این است که شما را دائما به سوی مسیر اصلی بازگشت دهد؛ اما شهوترانان می‌خواهند شما در همان بیراهه‌ها بیفتید و دیگر به راه اصلی برنگردید. ♦️ج. اما اینک آیات فراز سوم، یعنی آیات 29 تا 35 : @yekaye
. 1️⃣ در این فراز ابتدا در آیات 29 تا 31 به مساله و لقمه حرام اشاره کرد که اگر عامدانه باشد انسانها را به هلاکت ابدی می‌کشاند؛ و هشدار داد که محور خودسازی‌تان را پرهیز از گناهان کبیره قرار دهید؛ که اگر مشکل را از این زاویه حل کردید، خداوند در عرصه‌های دیگر نیز شما را کمک و مشکل شما را حل می‌کند. @yekaye
. 2️⃣ آیات بعد ظاهرا درصدد بیان تفاوت‌هایی است که بین دو وجود دارد که آنان را می‌گرداند و موجب می‌شود پیوند ازدواج یک و یک نهاد واقعی و اصیل (نه صرفا یک نهاد اعتباری محض) بشود. جدی گرفتن تفاوت‌های زن و مرد، که در زندگی مشترک آنان بشدت نقش ایفا می‌کند موجب می‌گردد ، و در نتیجه آنان متفاوت شود. 💢مقدمه‌چینی این آیات برای شرح تفاوت‌های حقوقی زن و مرد بقدری دقیق و است که گویی خداوند مشخصا برای این زمانه ما سخن می‌گوید؛ زمانه‌ای که 🔻به بهانه دروغین ، بنیان خانواده را بر باد می‌دهند؛ و 🔻به بهانه دفاع از حقوق زن، او و به تبع او کل جامعه را به ورطه هلاکت می اندازند. ♦️اولین و مهمترین مقدمه‌چینی این است که واقعا بین انسانها تفاضل تکوینی برقرار است؛ یعنی انسانها آفریده شده‌اند. در واقع، خداوند با اینکه تفاوت‌های برساخته‌ی اجتماع را نفی نمی‌کند، اما از ما می‌خواهد که توجه کنیم که برخی تفاوت‌های بین انسانها هست که صرفا برساخت نیست؛ بلکه اینها در متن آفرینش قرار داده شده است: خداوند در هرکس از زاویه‌ای برتری‌ای قرار داده و از زاویه دیگر همو را پایین‌تر گذاشته؛ که این تفاوتهاست که زندگی جمعی را ممکن و مطلوب انسانها می‌گرداند؛ و بعد این را در خصوص زن و مرد برجسته می‌سازد. 🤔قرآن کریم بلافاصله بعد از توجه دادن به این تفاوتها تذکر می‌دهد که اگر این تفاوت‌ها را دیدید درصدد انکار نظری و عملی آن برنیایید؛ یعنی نخواهید که خدا هرچه را به دیگران داده به شما بدهد؛ بلکه اگر درخواست برتری‌ای دارید مستقیما از خدا، نه بر اساس مقایسه خود با دیگران، و درخواست موقعیت دیگران، درخواست کنید که او به همه چیز داناست؛ و می‌داند چه برتری‌ای واقعا برای شما خوب است و بدهد و چه واقعا برایتان خوب نیست. ♦️مقدمه‌چینی دوم این است که این را وارد می‌کند و نشان می‌دهد که ببینید نسبت‌های آدمیان با همدیگر متفاوت است و در مساله‌ای مثل تقسیم ارث، افرادی نسبت به افراد دیگر اولویت دارند؛ خود شما هم می‌پذیرید که با این تفاوت‌ها واقعا بهره‌وری افراد از هم، و سپس ارث بردن افراد از همدیگر متفاوت شوند. @yekaye
. 3️⃣ با این دو مقدمه وارد مساله مردان بر زنان می‌شود که دو علت برای آن برمی شمرد: 🔸تفاوتهایی که خداوند بین زن و مرد قرار داده؛ و 🔸اینکه مسئولیت تامین معیشت خانواده بر عهده مردان است. در واقع، اگر دقت کنیم دو مقدمه‌چینی قبل دقیقا ناظر به همین دو علت بود: ▫️یکی اهتمام جدی به مسائل اقتصادی بود؛ و ▫️دیگری اینکه تفاوتها را جدی بگیرید و نخواهید که آنها را انکار کنید. مساله قوامیت مرد در خانواده بقدری موضوعیت دارد که ادامه آیه دسته‌بندی زنان را بر اساس موضع‌شان در قبال این قوامیت مردان تعریف می‌شود (صالح و همراه، یا سرکش)؛ و سعی می‌کند با تشویق زنان به پذیرش این قوامیت و دادن اختیاراتی به مرد، کاری کند که حتی‌الامکان به بیرون از خانواده درز نکند. اما چنین نیست که همواره با همین قوامیت داخلی مشکلات خانوادگی حل شود: 🔻گاه مرد توان قوامیت صحیح ندارد، و یا از قدرت خود سوءاستفاده می‌کند؛ 🔻و یا زن با برخوردهایی که به مرد اجازه داده شده، به راه صحیح برنمی‌گردد؛ 💢اینجاست که خداوند از دیگران می‌خواهد که حَکَمی از خانواده هریک از زن و مرد برانگیزانند و وعده می‌دهد که اگر واقع قصد اصلاحی در کار باشد خداوند هم توفیق خود را بدانان ارزانی خواهد داشت. @yekaye
. 4️⃣ از نکات قابل توجه در مجموع آیاتی که از ابتدای سوره تا اینجا گذشت این بود که می‌توان کل بحثهای آیات قبل را در یک نگاه کلان در دو محور مسائل اقتصادی و مسائل ناظر به دو جنس دید؛ که هر دو را در افق خانواده فهم و حل کرد. 💠 نکته تخصصی : تقابل بنیادین با در باب 💢بسیاری از متفکران بر این باورند که و (که هر دو به نحوی تحت تاثیر نیچه بوده‌اند) و مدرنیته‌اند. شالوده تحلیل آنها از انسان، 🔻یکی بر اساس روابط و است؛ و 🔻دیگری بر اساس روابط و ؛ یعنی تمام حقیقت انسان را به این دو مولفه برمی‌گردانند؛ و هر دو می‌کوشند جامعه انسانی را صرفاً ذیل یکی از این دو مطلب تحلیل کنند و تمام ابعاد اجتماعی و متعالیِ انسان را به این دو فروبکاهند. بنیادِ - و به نظر ما نقطه ضعف اصلیِ- تحلیل‌های آنها هم این است خانواده هیچ اصالتی ندارد: انسان در فضای پا به عرصه هستی گذاشته است؛ و مساله انسان با دیگران یا دائر مدار روابط اقتصادی اوست ویا نیاز جنسی او؛ و همه آنچه در جامعه می گذرد تحت تاثیر یکی از این دو مقوله است؛ و از این روست که جز بدبختی و زندگی‌ای در تنگنا آینده دیگری برای خود متصور نیست؛ چرا که غایت اصلی انسان را آزادی نفس اماره می‌دانند و از این رو به صراحت اعلام می‌کنند که تمدن، شر مطلق است. به نظر می‌رسد این همان پیش‌بینی خداوند است از انسانی که هبوط کرده و حاضر نیست خود را در معرض هدایت الهی قرار دهد و قانونی جز دشمنی و تنازع برای بقا بر او حکمفرما نیست: 📖 «قال اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‏: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً: گفت: از اين مقام هبوط کنید در حالى كه دشمن همديگر خواهيد بود؛ پس اگر از جانب من براى شما هدايتى آمد، هر كه از هدايت من پيروى كند هرگز نه گمراه شود و نه شقى و بدبخت گردد. و هر كه از ياد من روى گرداند حتما براى او زندگى تنگى خواهد بود (طه/123-124) 🔺در مقابل، در نگاه قرآن کریم، پیش از آنکه بخواهیم بحثهای اجتماعی و نقش‌آفرینی انسان در جامعه را ببینیم باید انسان را ابتدا در افق خانواده فهم و تعریف کنیم؛ آن هم خانواده‌ای در افق ، که اساساً ماهیتی متمایز از اجتماعات خانوادگی حیوانی دارد؛ و آنگاه این دو عرصه اساسی اقتصاد و مسائل بین دو جنس را ابتدا با محوریت دادن به خانواده‌ای که بر اعضای آن، نه قانون ، و نه حتی قانون ، بلکه قانون حکمفرماست، حل کنیم. 💢عملا مشاهده می‌شود با یک تقسیم کار بسیار پیچیده، بار اصلی بر دوش مرد، و بار اصلی بر دوش زن گذاشته شد (توضیح مساله در جلسه 964، تدبر5 گذشت https://eitaa.com/yekaye/7049) و بدین ترتیب با یک توازن قوا بین زن و مرد - آن هم نه زن و مردی مستقل و در برابر هم (آن گونه که در سازمان‌های اجتماعی دیده می‌شود)، بلکه زن و مردی که مکمل همدیگرند– عملا این دو بنیاد انسان و جامعه انسانی را (که تمدن غرب چون فهم این دو را در ساحت حیوانیت انسان قرار داده، خانواده را هیچ اصالتی ندادند بشریت را به سراشیبی سقوط هل دادند) چنان ذیل فطرت الهی انسان قرار می‌دهد که مسیر سعادت وی هموار گردد. 💢این همان مطلبی است که بارها گفته شد: در نگاه اسلامی خانواده تفاوتی بنیادین با نظامات اجتماعی دارد و تقدمی جدی بر آنها دارد به طوری که شکل‌گیری امت در معنای صحیح آن تنها با گذر از یک خانواده استوار میسر خواهد بود.💢 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
966) 📖 وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبی‏ وَ الْيَتامی‏ وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبی‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً 📖 ترجمه 💢و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک مگردانید و [بر شما باد] به والدین احسان کردن، و به خویشاوند و یتیمان و مسکینان و همسایه‌ی دارای قرابت [همسایه خویشاوند/همسایه نزدیک] و همسایه بیگانه [یا: همسایه پهلویی، یا: همسایه دور] و همنشین همراه و فرزند راه [= در راه مانده] و آنکه تحت ملکیت شماهاست؛ قطعاً خداوند کسی را که متکبر و فخرفروش باشد دوست ندارد. سوره نساء (4) آیه 36 1398/11/7 1 جمادی الثانیه 1441 @yekaye