یک آیه در روز
۱۰۶۷) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْه
.
2️⃣1️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون»
در حدیث ۵ بر اساس معتبرترین منابع اهل سنت دیدیم که عمر صدایش را در محضر پیامبر ص بالا برد که نگذارد پیامبر ص وصیتش را بنویسد؛ و عدهای هم با او همراهی کردند و موضع وی را تقویت نمودند؛
و این آیه صریحا از حبط اعمال کسانی که صدای خود را فوق صدای پیامبر ص بردند سخن میگوید.
📝نکته #تاریخی:
#عدالت همه صحابه یا #ارتداد برخی از آنها
بسیاری از اهل سنت حدیثی را [از قول عمر] به پیامبر ص نسبت میدهند که «اصحاب من همچون ستارگان آسمانند و به هریک اقتدا کنید هدایت میشوید»
📚(مثلا: ر.ک: شرح مختصر الطحاوي (للجصاص) ج8، ص22)
و بر همین اساس به عدالت همه صحابه قائلند.
شیعه این حدیث را چون مخالف صریح آیات قرآن (از جمله همین آیه ۲ سوره حجرات است) جعلی میداند و به خاطر این گونه مخالفتهای برخی از صحابه در مقابل رسول الله ص، آنها را غیرقابل اقتدا میشمرد؛
و جالب اینجاست که این حدیث که امروزه یکی از پایههای اصلی تفکر وهابیت -و بسیاری از اهل سنت- است، از نظر امام حنابله (احمد بن حنبل) و نیز حدیثشناس معروف وهابی (البانی) حدیثی جعلی است!
📚(ر.ک: الجامع لعلوم الإمام أحمد، ج۵، ص۱۰۲؛ ج15، ص137) .
جالبتر اینجاست که که درست نقطه مقابل این مفهوم، مفهوم #ارتداد_اصحاب است (به این معنا که عدهای از اصحاب بعد از رسول الله ص هرچند در ظاهر مسلمان بودند، اما حقیقتا از مرام اسلام واقعی بیرون رفتند و عملا سزاوار جهنم شدند)؛
و این مطلب نه فقط در کتب شیعه، بلکه صریحا در معتبرترین کتب اهل سنت نیز آمده است:
فقط در #صحیح_بخاری (که بعد از قرآن کریم معتبرترین کتاب نزد اهل سنت است) این حدیث نبوی ۱6 بار با سندهای مختلف (فقط برای ۳ بار آن ۳ سند مستقل آورده) از هفت نفر از صحابه (#ابن_عباس، #حذیفه، #عبدالله_بن_عمر، #انس_بن_مالک، #سهل_بن_سعد، #ابوسعید_خدری، #ابوهریره، #عقبه و #اسماء_بنت_ابوبکر) این مضمون در موقعیتهای مختلف از #پیامبر_اکرم ص روایت شده است
📚صحيح البخاري؛ تحقیق مصطفی البغا؛
ج۴، صفحات1691 و 1766؛
ج۵، صفحات ۲۳۹۱ و ۲۴۰۴ و ۲۴۰۶ و ۲۴۰۷ و ۲۴۰۹ ؛
ج۶، ص۲۵۸۷
📚لازم به ذکر است که این مطلب در سایر کتب اهل سنت از قول بسیاری دیگر از صحابه هم روایت شده است؛ مثلا از قول #عمر_بن_خطاب در
📚مسند عمر بن الخطاب (ليعقوب بن شيبة)، ص84
در اینجا فقط دو نقل از این مضمون را که در صحیح بخاری (و بسیاری دیگر از منابع اهل سنت) آمده، تقدیم میکنیم:
☀️الف. ابن عباس خطبهای را از رسول الله ص نقل میکند تا به این جمله ایشان میرسد که فرمودند:
بدانید که همانا مردانی از امتم را میآورند و آنان را به سمت چپ [= محل اصحاب الشمال؛ جهنم] میبرند.
من میگویم: پروردگارا ! اینها اصحاب مناند؟!
گفته میشود: تو نمیدانی که بعد از تو چهها کردند؟!
پس من همان چیزی را میگوید که آن بنده صالح گفت: «و من شاهد بر آنان بودم مادامی که در میانشان بودم؛ پس چون مرا توفی فرمودی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی شاهدی» (مائده/۱۱۷).
پس گفته شود: اینان از زمانی که از تو جدا شدند دائما به جانب عقبهی خود مرتد شدند و عقب عقب رفتند.
📚صحيح البخاري، ج4، ص1691 و ۱۷۶۶ ؛ ج۵، ص۲۳۹۱ (ح ۴۳۴۹ و 4463 و ۶۱۶۱) (ت البغا)
... حدثنا شعبة: أخبرنا المغيرة بن النعمان قَالَ: سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عباس رضي الله عنهما قال:
خطب رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم فقال: ... ألا وإنه يُجاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ.
فأقولُ: يا رَبِّ أُصَيْحابي؟!
فَيُقَالُ: إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ.
فَأَقُولُ كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ: «وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ».
فَيُقال: إنَّ هؤُلاءِ لَمْ يَزالوا مُرْتَدّينَ عَلى أعْقابِهِمْ مُنْذُ فارَقْتُهُم.
@yekaye
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/9261
ادامه تدبر 2️⃣1️⃣ #عدالت همه صحابه یا #ارتداد برخی از آنها
☀️ب. ابوهریره از رسول الله ص روایت کرده که ایشان فرمودند:
یکبار خوابیده بودم که [صحنهای از قیامت برایم آشکار شد] که در برابر جمعیتی هستم. وقتی آنان را شناختم مردی بین من و آنان بیرون آمد و [به آنان] گفت: راه بیفتید!
گفتم: کجا؟
گفت: والله به سوی جهنم!
گفتم: مگر چکار کردهاند؟
گفت: همانا آنان بعد از تو مرتد شده، به پشت سر خود عقب عقب رفتند.
سپس در مقابل گروه دیگری قرار گرفتم. وقتی آنان را شناختم مردی بین من و آنان بیرون آمد و [به آنان] گفت: راه بیفتید!
گفتم: کجا؟
گفت: والله به سوی جهنم!
گفتم: مگر چکار کردهاند؟
گفت: همانا آنان بعد از تو مرتد شده، به پشت سر خود عقب عقب رفتند.
پس ندیدم از آنان خلاص شوند جز به اندازه «همل النعم»*
✳️*پینوشت:
«همل النعم» به تک و توک شتران از کار افتادهای گوید که شتربان آنها را به حال خود رها میکند و دیگر کاری به کارشان ندارد: کلمه «مهمل» از همین ماده گرفته شده است.
📚صحيح البخاري، ج5، ص2407، ح۶۲۱۲ (ت البغا)
حدثني إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُنْذِرِ الْحِزَامِيُّ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فليح: حدثنا أبي قال: حَدَّثَنِي هِلَالٌ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ،
عن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم قال: بينا أنا نائم إِذَا زُمْرَةٌ؛ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ.
فَقُلْتُ: أَيْنَ؟
قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ.
قُلْتُ: وَمَا شَأْنُهُمْ؟
قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى.
ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رجل من بيني وينهم، فَقَالَ: هَلُمَّ.
قُلْتُ أَيْنَ؟
قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ.
قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟
قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى.
فَلَا أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.
✅تبصره
تعابیری مانند «مُرْتَدّينَ عَلى أعْقابِهِمْ» و «ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى» که در این دسته از احادیث تکرار میشود، انسان را به یاد این آیه قرآن کریم میاندازد که:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا الَّذينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ: ای آن کسانی که ایمان آوردند، اگر کسانی که کفر ورزیدند اطاعت کنید شما را به پشت سرتان برمیگردانند، پس [از وضعیت سوددهی] به زیانکاری زیر و رو میشوید. (آل عمران/149)
@yekaye
#حجرات_2
یک آیه در روز
۱۰۶۷) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْه
.
◾️ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون»
برخی از مفسران بر آناند که این تعبیر «و أنتم لاتشعرون» مربوط به قبل از نزول این آیه است؛ یعنی زمانی که آنها به این توجه داشتند که این کار، کار بدی است؛ اما احساس نمی کردند که این اندازه بد است که موجب حبط اعمالشان شود و از این جهت شبیه آیاتی است همچون «وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ: آن را کماهمیت حساب میکنید در حالی که نزد خداوند عظیم است» (نور/15) و «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ: و برایشان از جانب خداوند چیزی آشکار شد که حسابش را نمیکردند» (زمر/47)
📚 (الميزان، ج18، ص310 ).
در عین اینکه شباهت بین این آیات قابل قبول است؛ اما اینکه بگوییم چون آیه نازل شد اکنون دیگر میدانند موجب حبط عمل میشود؛ و لذا این مربوط به قبل از نزول آیه بوده، چندان قابل قبول نیست؛بویژه که آیه از تعبیر «لا تشعرون» استفاده کرد؛ نه «لا تعلمون». و حقیقت این است که بسیاری از انسانها حتی اگر به نحو علم حصولی مطلبی را بدانند کاملا محتمل است که در هنگام عمل واقعا متوجه آن مطلب نباشند و لذا «انتم لا تشعرون» حتی بعد از نزول این آیه هم در بسیاری از موارد صدق میکند.
@yekaye
#حجرات_2
یک آیه در روز
۱۰۶۷) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْه
.
3️⃣1️⃣ «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ»
آیه دیگری که دستور به رعایت ادب در پیشگاه پیامبر اکرم ص دارد و به لحاظ مضمونی به این آیه نزدیک است آن است که میفرماید «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً: مبادا خطاب قرار دادن پیامبر ص در میان شما به نحوی باشد که همدیگر را مورد خطاب قرار میدهید» (نور/۶۳)؛
تا حدی که برخی بر این باورند که اصلا معنای این آیه نیز همین است که ایشان را مثل همدیگر خطاب نکنید، بلکه با تعظیم و تجلیل ایشان را خطاب کنید
📚(به نقل از مجمع البيان، ج9، ص196 )
با توجه به اینکه این معنا به عنوان یکی از احتمالات آیه میتواند مطرح باشد، در اینجا حکایتی تقدیم میشود که افراد بتوانند مقایسه کنند بین آن بلند کردن صدا توسط برخی از صحابه در پیشگاه رسول الله ص ، و این رعایت حرمت ایشان از جانب اهل بیت علیهمالسلام.
📜حکایت
از امام صادق ع روایت شده است که خود حضرت زهرا س فرمودند:
وقتى آيه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً: خطاب قرار دادن رسول الله ص را در میان خود همچون خطاب دادنی که نسبت به همدیگر دارید قرار ندهید» (نور/۶۳) نازل شد، من که تا پیش از این پيامبر را با تعبیر «يا ابتِ» (معادل تعبیر خودمانی «بابا جونم» در فارسی) خطاب میکردم، تصمیم گرفتم از آن پس با عنوان «يا رسول اللَّه» ایشان را صدا کنم. دو سه بار چنین گفتم و پیامبر ص جوابم را نداد؛ سپس به من فرمود:
فاطمه جان! اين آیه نه در مورد تو نازل شده و نه در مورد خانواده و نسل تو؛ تو از منی و من از توام؛ همانا این در مورد افراد جفاپیشه و خشن و متکبر و خودبزرگبینِ قریش نازل شده است. تو به من «بابا جونم» بگو که این برای زنده شدن دل و رضایت پروردگارم بهتر است.
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج3، ص320
الْقَاضِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْكَرْخِيُّ فِي كِتَابِهِ عَنِ الصَّادِقِ ع:
قَالَتْ فَاطِمَةُ: لَمَّا نَزَلَتْ «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً»، هِبْتُ رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أَقُولَ لَهُ «يَا أَبَتِ»، فَكُنْتُ أَقُولُ «يَا رَسُولَ اللَّهِ».
فَأَعْرَضَ عَنِّي مَرَّةً وَ اثْنَتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً؛ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ: يَا فَاطِمَةُ إِنَّهَا لَمْ تَنْزِلْ فِيكِ وَ لَا فِي أَهْلِكِ وَ لَا فِي نَسْلِكِ أَنْتِ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكِ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِي أَهْلِ الْجَفَاءِ وَ الْغِلْظَةِ مِنْ قُرَيْشٍ أَصْحَابِ الْبَذَخِ وَ الْكِبْرِ. قُولِي «يَا أَبَتِ» فَإِنَّهَا أَحْيَا لِلْقَلْبِ وَ أَرْضَى لِلرَّبِّ.
@yekaye
#حجرات_2
یک آیه در روز
۱۰۶۷) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْه
.
◾️ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ... يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ»
در این دو آیه سه دستور داد؛ چرا برای دستور دو بار (برای دستور اول و و دوم) تعبیر «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» را تکرار کرد؛ اما در مورد دستور سوم تکرار نکرد؟
🔹الف. دو دستور دوم و سوم هر دو از یک جنس (قول: بلند کردن صدا) بود، اما دستور دوم از جنسی دیگر (فعل: جلو افتادن) بود (التفسير الكبير، ج28، ص94 )
🔹ب. ...
@yekaye
#حجرات_2
یک آیه در روز
۱۰۶۷) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْه
.
4️⃣1️⃣ «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ»
در آیه قبل که میخواست از تقدم و جلو افتادن از پیامبر نهی کند تعبیر «رسول» را به کار برد (لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ) و در این آیه که میخواهد از بالا بردن صدا فوق صدای پیامبر نهی کند از تعبیر «نبی» استفاده کرد.
این تفاوت تعبیر برای چیست؟
💢یادآوری:
در نکات ادبی بیان شد که کلمه «نبیّ» اگر از ماده «نبو» باشد دلالت دارد بر «کسی که مقامی رفیع دارد»، و اگر از ماده «نبأ» باشد دلالت دارد بر «کسی که خبر مهمی به او داده شده»؛ یعنی در هر دو صورت، ناظر است به شخصیت خود پیامبر ص؛ اما کلمه «رسول» دلالت دارد بر رساندن یک رسالت و ابلاغ یک پیام؛ به تعبیر دیگر درتعبیر «نبی» تاکید بر این مقام معنوی خود آن شخص است و در تعبیر «رسول» برعهده گرفتن بار رسالت و وظیفه اجتماعی وی مورد تاکید است.
🔹الف. چهبسا بتوان گفت که میخواهد نشان رعایت ادب در پیشگاه پیامبر اکرم ص از هر جهت لازم است؛ چه از این جهت که وی پیام خدا را ابلاغ میکند و چه از جهت جایگاه معنوی شخص او. (موید این برداشت آیه بعد است که باز از تعبیر «رسول» استفاده می کند؛ و نیز آیه بعد که اساسا از تعبیر «ک: تو» استفاده میکند.
🔹ب. آنجا که بحث تقدم و جلو افتادن مطرح است، از کلمه «رسول» استفاده کرد که نشان دهد که این تقدم به خاطر این نارواست که به نحوی دارد دین الهی را کنار میزند (شاهدش هم اینکه در آیه قبل «رسول» را به «الله» عطف کرد و از پرهیز از تقدم بر هر دو سخن گفت)؛ اما اینجا که بلند کردن صداست جنبه بیاحترامی نیز در آن برجسته میشود؛ از این رو از تعبیر «نبی» که دلالت بر مقام ارزشمند پیامبر دارد، که بنوعی تشویق بیشتر به رعایت ادب دارد؛ چرا که هر عاقلی وقتی در برابر یک شخصیت متعالی قرار میگیرد بیشتر رعایت ادب میکند تا در برابر افراد عادی.
🔹ج. چهبسا با عوض کردن تعبیر در این آیه میخواهد جلوی این تلقی نادرست – که متاسفانه در زمان پیامبر ص به کرات مشاهده میشد- را بگیرد که وقتی پیامبر ص توصیهای میکرد بین رسالت وی و شخصیت ایشان فرق میگذاشتند و میگفتند اگر این دستور خداست اطاعت میکنیم اما اگر نظر شخصی خودت است ما هم برای خود نظری داریم. یعنی نهتنها از این نظر که او رسول است و پیامی ابلاغ میکند نباید از او جلو بیفتید، بلکه از نظر شخصیت خود وی نیز نباید صدایتان را بر او بلند کنید و با بهانههایی مانند اینکه کتاب الله در دست ما هست و همان کافی است، نظر او را تحتالشعاع قرار دهید.
📜نکته #تاریخی – عقیدتی: مخالفت با پیشنهاد پیامبر ص!
احادیث پیامبر اکرم ص درباره تعیین حضرت علی ع به عنوان جانشین خود بقدری فراوان است که بسیاری از منصفان اهل سنت این را منکر نیستند (مثلا تواتر حدیث غدیر که بویژه بعد از تلاش گرانسنگ مرحوم علامه امینی دیگر امروزه جای انکار ندارد).
لیکن یکی از توجیهاتی که میآورند این است که این فرمایشات صرفا یک پیشنهاد بود و چون صحابه این پیشنهاد را قبول کردند و حضرت علی ع هم اگرچه ابتدا مخالفت کرد اما بعد از شهادت حضرت زهرا از ایشان بیعت گرفته شد، لذا ایشان خلیفه چهارم است نه خلیفه اول.
📚(مثلا به توضیحات ابنابیالحدید در دفاع از مشروعیت خلفای سهگانه مراجعه کنید: شرح نهج البلاغة، ج10، ص۲۱۲-۲۳۱؛ بویژه ص227)
به نظر میرسد این دو آیه دقیقا همین منطق را زیر سوال میبرد؛ یعنی با اینکه در همان واقعه غدیر خم تاکید شد که این دستور و رسالت الهی است: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» (مائده/۶۷)،
اما حتی اگر انتصاب حضرت علی ع یک نظر شخصی بود این آیات سوره حجرات صریحا میفرماید نه فقط از او از این جهت که ابلاغ رسالات الهی میکند نباید جلو بیفتید، بلکه به خاطر نبی و مقام ارجمندی که وی دارد نیز نباید صدایتان را روی صدای او بلند کنید و نظر او را تحتالشعاع رأی خودتان قرار دهید.
@yekaye
#حجرات_2
یک آیه در روز
۱۰۶۷) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْه
.
◾️ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ...
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ ...»
در آیه قبل با تعبیر «جلو نیفتید» از اینکه مومنان خودشان را هموزن رسول الله ببینند و جایگاهی برای امر و نهیهای خودشان در قبال امر و نهی رسول الله قرار دهند برحذر داشت.
در این آیه هم با تعبیر «صدایتان را روی صدای پیامبر بلند نکنید» به نظر میرسد عملا بر همین مضمون توصیه میکند.
ثمره این تکرار چیست؟
🔹الف. فخر رازی چند ثمره بر این تکرار مترتب دانسته است:
- دلالت بر شدت مهربانی دارد نسبت به مخاطبی که قرار است هدایت شود شبیه تعبیر لقمان به فرزندش که فرمود: «يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ» (لقمان/13) و «يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ ...» (لقمان/16) و «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ» (لقمان/17)؛
- این ندای مجدد موجب میشود که شنونده کاملا حواسش جمع شود؛
- موجب میشود که شنونده گمان نکند که مخاطب مطلب قبل غیر از مخاطب این آیه است.
📚(التفسير الكبير، ج28، ص92-93 )
🔹ب. در آیه اول دارد مساله کلی را مطرح میکند، اما در آیه دوم یکی از مصادیق بارز آن که بسیار مورد ابتلاست و در حفظ دینداری بسیار اساسی است برمیشمرد.
🔹ج. ...
@yekaye
#حجرات_2
یک آیه در روز
۱۰۶۷) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْه
.
5️⃣1️⃣ «أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون»
اعمال آثار وضعی دارد و این آثار ربطی به دانستن و ندانستن ما ندارد
📚(تفسیر نور، ج۹، ص۱۵۷).
به تعبیر دیگر،
تعبیر «و انتم لا تشعرون» اشاره دارد که مواظب باشید که این حبط عمل به نحوی رخ میدهد که شما متوجهش نیستید؛
و این از آن جهت مهم است که گاه انسان گناه میکند اما متوجه گناه خود هست و در مقام توبه برمیآید؛ اما در این مورد، به گونهای است که توبه هم نمیکند و اعمالش همگی تباه میشود در حالی که خودش میپندارد ترازوی عملش سنگین است.
📚(التفسير الكبير، ج28، ص94)
@yekaye
#حجرات_2
۱۰۶۸) 📖 إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ 📖
ترجمه
💢همانا کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند، هماناناند که خداوند دلهایشان را برای تقوا امتحان کرده؛ برایشان مغفرت و پاداشی عظیم است.
سوره حجرات (۴۹)، آیه۲
۱۴۰۰/۱۲/۱۷
۵ شعبان ۱۴۴۳
@yekaye
#حجرات_3
🔹يَغُضُّونَ
درباره ماده «غضض»
▪️برخی بر این باورند که این ماده در اصل برای دو معنا به کار رفته است؛
▫️یکی دلالت دارد بر خودداری کردن و کاستن، چنانکه کاربردش در مورد دیدن (غضُّ البصر) معروف است؛ و
▫️دوم در معنای طراوت و تازگی است چنانکه به شکوفهای که تازه شکفته است «غضیض» گویند
📚(معجم مقاييس اللغه، ج4، ص383 )؛
و چیزی که تاحدودی میتواند موید این تفاوت باشد این است که اگرچه مصدر «غَضّ» برای هر دو معنا به کار میرود، اما به طور خاص برای تازگی و طراوت از مصدر «غَضِيض» و برای کاستن از نگاه از مصدر «غَضاضة» استفاده می شود
📚(كتاب العين، ج4، ص341 )
اما بسیاری از اهل لغت کوشیدهاند این دو معنا را به یکی برگردانند:
▪️برخی گفتهاند اصل معنای این نقصان در نگاه و صوت و هرچیز دیگری است و کاربردش در مورد شکوفه از این جهت است که مدت چندانی بر او نگذشته است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص608 )
به تعبیر دیگر، یک نحوه خودداری کردنی است که با کوتاه آمدن همراه باشد؛ و به همین مناسبت هم بر چیزی که تازگی دارد و حالت نرمی و عدم مقاومتی در او هست اطلاق میشود
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص235 )
یا به تعبیر سوم، «غض» به معنای درهم شکسته شدنی است که از باب کوچکی باشد؛ چنانکه وقتی که کسی در برابر دیگری کوچکی کند میگویند «غض فلان من فلان» و یا هنگامی که از تند و تیز نگاه کردن درماند تعبیر «غض بصر» به کار میرود
📚(مجمع البيان، ج9، ص194 ).
▪️برخی گفتهاند اصل این ماده دلالت دارد بر یک نحوه سستی در یک شیء متراکم و تازگیای که ناشی از نو بودن و عدم نضج کافی در آن است
📚 (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۵۸۶ ).
📿این ماده فقط ۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است:
دو بار در خصوص دیدن «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» (نور/30) «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» (نور/31)
و دوبار هم در خصوص نحوه سخن گفتن «وَ اقْصِدْ في مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ» (لقمان/19) «إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» (حجرات/3)؛
و در همه کاربردهایش همین معنای فروکاستن مد نظر بوده است؛
فروکاستن از نگاه، که نقطه مقابل تند و تیز نگاه کردن است؛ و
فروکاستن از بلندی صدا در هنگام سخن گفتن، که به معنای آرام و با احترام سخن گفتن است.
@yekaye
🔹امْتَحَنَ
▪️درباره ماده «محن« برخی بر این باورند که در اصل بر سه معنای متفاوت دلالت دارد:
▫️یکی همین معنای رایج آزمودن و امتحان کردن (اختبار) [= بررسی کردنی که صحت و سقم خبری را به دست آورد]؛
▫️دوم به معنای عطا کردن و چیزی را به کسی بخشیدن، چنانکه گفته میشود «أتيتُه فما مَحَنني شيئًا: سراغش رفتم اما چیزی به من نبخشید»؛ و
▫️سوم به معنای زدن، چنانکه «محنه سوطاً» یعنی او را شلاقی زد
📚(معجم مقاييس اللغه، ج5، ص302 ).
▪️اما به نظر میرسد که محور اصلی این ماده همان معنای اول باشد؛ یعنی آزمودن و امتحان کردنی که با این کار بخواهد چیزی را معلوم کند
📚(كتاب العين، ج3، ص253 )
تا حدی که برخی آن را معادل «ابتلاء» دانستهاند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص762 ).
به تعبیر دیگر،
برخی گفتهاند ماده «محن» بر یک نحوه آزمودن و خبر کسب کردنی است که حاصل یک نحوه رویه و جدیت در عمل است و تفاوتش با مادههای «فتن» و «بلی» و «خبر» نیز در همین دو قید «خبر گرفتن» و «وجود یک رویه معین» است؛ درحالی که کلمه «اختبار» به معنای خبر گرفتنی است که با هر وسیلهای حاصل شود؛ و در «افتنان» یک نحوه ایجاد اختلال و اضطرابی برای تحصیل مطلوب در کار است؛ و در ماده «بلو» و کلمه «ابتلاء» هم یک نحوه زیر و رو کردن و تحول نهفته است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص42-43 )
شاید بهترین تعبیر درباره این ماده آن است که این ماده دلالت دارد بر شدت برملا شدن حقیقت چیزی با ازاله کردن آنچه وی را مشوب کرده و پوشانده است ؛ و به همین مناسبت کاربردش در مورد «زدن» یک نوع استفاده مجازی است که فقط بر شدت عملی که در این ماده نهفته است استفاده شده؛ و در خصوص عطا کردن هم شاید بتوان گفت همین معنا به صورت مجازی برای «رساندن به چیزی» به کار رفته؛ اما یک احتمال قویتر این است که اینجا قلبی رخ داده است؛ یعنی عطا کردن معنای ماده «منح» است؛ که گاه این تعبیر را به صورت مقلوب به کار میبرند و «محن» بیان میکنند
📚(المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۰۳۹-۲۰۴۰)
📿این ماده در قرآن کریم فقط در همین باب افتعال و تنها در ۲ آیه به کار رفته است؛
یکی همین آیه؛
و دیگری آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ» (ممتحنه/۱۰)
@yekaye
🔹قُلُوبَهُمْ
قبلا بیان شد که
▪️برخی بر این باورند که ماده «قلب» در اصل بر دو معنای مستقل دلالت دارد:
▫️یکی بر معنای «محض» و «خالص» و امر شریفِ از هر چیزی؛ و
▫️دیگری بر برگرداندن چیزی از جهتی به جهت دیگر؛ و بر همین اساس، وجه تسمیه کلمه «قَلْب» (به معنای عضو صنوبریشکل درون بدن که مرکز گردش خون میباشد) را از این جهت دانسته اند که خالص ترین و رفیع ترین عضو بدن میباشد.
▪️اما دیگران معنای اصلی این ماده را همان معنای برگرداندن چیزی از وجهی به وجه دیگر و مطلق دگرگونی و تحول دانستهاند؛ و وجه تسمیه «قلب» را همین کثرت دگرگونی و زیر و رو شدنش (از حالتی به حالت دیگر منقلب شدن] قلمداد کردهاند.
▪️کلمه «قلب» در قرآن کریم،
▫️هم در معنای همین قلب مادی به کار رفته است (وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ؛ أحزاب/۱۰) و
▫️هم در معنای قلب معنوی (إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ؛ ق/۳۷).
و در ادبیات قرآن کریم، قلب مرکز ادراکات (وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ، توبة/۸۷؛ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ، حج/۴۶) و نیز احساسات انسان معرفی شده است: «وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ» (أنفال/۱۰) ، «وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» (حشر/۲) ، «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ» (فتح/۴).
🔖جلسه ۸۴۵ https://yekaye.ir/ale-imran-3-174/
▪️در سوره حجرات این ماده سه بار و هربار در خصوص قلب معنوی انسان به کار رفته است:
▫️أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى (3)
▫️وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ (7)
▫️لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ (۱۴).)
@yekaye
🔹للتَّقْوى
در آیه ۱ همین سوره درباره «تقوی» توضیحات لازم ارائه شد.
🔖جلسه1066 https://yekaye.ir/al-hujurat-49-01/
🔹درباره اینکه این «ل» چه لامی باشد چند قول مطرح شده است:
◾️الف. لام تعلیل باشد؛ که خود این دست کم دو حالت میتواند باشد:
▪️الف.۱. تعلیلی باشد که به منزله سبب مقدم است؛ شبیه اینکه گفته شود «جئتك لإكرامك لي أمس: نزد تو آمدم به خاطر اینکه دیروز مرا اکرام کردی»؛ یعنی خداوند تقوای قلبی اینان را میدانست و به خاطر این تقوایی که در دل آنها بود آنها را امتحان کرد؛ و اگر چنین تقوایی نداشتند چنین امتحانی از آنان به عمل نمیآورد
📚(مفاتيح الغيب، ج28، ص95 )
▪️الف.۲. تعلیلی باشد برای بیان غایتی که در آینده مورد انتظار است شبیه اینکه گفته شود «جئتك لأداء الواجب: نزد تو آمدم برای انجام کار واجبی»؛ یعنی خداوند با این کار آنها را امتحان کرد تا در قبال این امتحان آنان به اوج تقوا دست یابند
📚(مفاتيح الغيب، ج28، ص95 ).
◾️ب. لام متعلق به محذوف باشد که جار و مجرور روی هم در موضع حال باشند؛شبیه این تعبیر که میگویند :أنت لهذا الأمر:یعنی تو را برای این کار اختصاص دادهاند و تو به درد این کار میخوری؛ آنگاه معنای آیه این است که خداوند قلب اینها را با این آزمونها مبتلا کرد برای اینکه تقوا در آن مستقر و ظاهر گردد
📚(الكشاف، ج4، ص356 ؛ مفاتيح الغيب، ج28، ص95 )
@yekaye
🔹مَغْفِرَةٌ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «غفر» در اصل در معنای «پوشاندن» ویا «محو کردن اثر شیء» است؛ و
🔸در تفاوت «مغفرت» با «عفو» گفته شده که در عفو، شخص از مذمت و عذاب کردن منصرف میشود، و لذا در مورد انسانهای عادی هم «عفو کردن و طلب عفو» به کار برده میشود؛ اما در مغفرت، گناه شخص را میپوشاند و آبروی او را نمیبرد و در واقع، نحوهای ساقط کردن عذاب است که نوعی پاداش دادن را در دل خود دارد، و لذا کلماتی همچون «مغفرت» و «استغفار» فقط در مورد خداوند به کار میرود.
🔖جلسه ۱۸۳ http://yekaye.ir/an-nisa-004-099/
@yekaye
🔹أَجْرٌ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «أجر» را در اصل در دو معنا دانستهاند:
▫️ یکی در معنای پاداش و کرایهای که برای کاری داده میشود؛ و
▫️دوم در معنای پانسمان کردن و درست کردن استخوان شکسته؛
و البته چه بسا بتوان این دو را این گونه به هم برگرداند که گویی اجرتی که به کارگر میدهند چیزی است که مشکلات و شکستگیای که در زندگیاش پیش آمده را جبران و رفع میکند.
🔸کلمات «أجر» و «أجرت» با کلماتی مانند «ثواب» و «جزاء» نزدیکند؛ تفاوتشان در این است که:
▫️«جزاء» را چه در جایی که عقد و قراردادی در کار باشد یا نباشد و نیز اعم از اینکه نفع باشد یا ضرر استفاده میکنند؛ مثلا: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً» (إنسان/۱۲)، و «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ» (نساء/۹۳)؛
▫️اما «أجر» را در جایی که عقد (قرارداد) یا چیزی شبیه آن در کار باشد به کار میبرند؛ اعم از اینکه برای کار خوبی باشد یا صرف یک معامله (یعنی جایی که فی نفسه نه خوب است و نه بد) در کار باشد؛
▫️ اما «ثواب» جزء مواردی است که فقط به ازای کار خوب به کار میرود؛ ضمنا و «أجر» و أجرت میتواند قبل از انجام عمل باشد؛ اما کاربرد ثواب فقط بعد از عمل است.
🔖جلسه ۹۵۱ https://yekaye.ir/an-nesa-4-24/
@yekaye
شأن نزول آیه ۳ سوره حجرات
گفتهاند وقتی آیه «لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ: صداهايتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید، و با صدای بلند با او سخن مگوييد» (حجرات/۲) نازل شد ثابت بن شماس در گوشهای نشست و گریست.
عاصم بن عدی بر او رد شد و پرسید: چرا گریه میکنی؟
گفت: به خاطر این آیه؛ می ترسم درباره من نازل شده باشد چرا که من طوری هستم که در سخن گفتن صدایم بلند است.
عاصم با ناراحتی به نزد رسول الله ص رفت. در همان حال، جمیله، همسر وی (همسر ثابت بن قیس) نزدش آمد. او گفت مرا در طویله اسبم با این چوبها و میخ مرا به دیوار محکم ببند. وقتی وی خواست خارج شد به او گفت؛ من از اینجا بیرون نمیآیم تا اینکه از دنیا بروم یا اینکه رسول الله ص از من راضی شود.
عاصم که نزد رسول الله آمده بود، وی را از آن گفتگو باخبر کرد. پیامبر ص به او فرمود: برو و او را نزد من بخوان.
عاصم برگشت و وی را نیافت. نزد خانوادهاش رفت و او را به طویله اسبان بردند.
به او گفت که رسول الله ص تو را میخواند.
ثابت به وی گفت چوبها را بشکن.
و با هم به راه افتادند و نزد پیامبر ص رفتند.
رسول الله به وی فرمود: ثابت! چه چیزی این گونه تو را گریان کرده است؟
گفت من صدایم بلند است؛ و ترسیدم که آیهای که میفرماید «صداهايتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید، و با صدای بلند با او سخن مگوييد» درباره من نازل شده باشد.
فرمود: آیا خوش نداری که زندگی ای شایسته داری و شهید میشوی و به بهشت وارد خواهی شد؟
گفت: به بشارت خدا و رسولش خرسند شدم؛ و می کوشم هرگز صدایم نزد رسول الله بلند نشود؛
پس این آیه نازل شد: «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى: همانا کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند، هماناناند که خداوند دلهایشان را برای تقوا امتحان کرده است» (حجرات/۳)
📚جامع البيان (تفسير الطبري) ج22، ص278-۲۷۹ ؛ شعب الإيمان (بیهقی) ج2، ص196 ؛ غوامض الأسماء المبهمة، ج2، ص700-701
@yekaye
#حجرات_3
☀️ ۱) قبلا روایتی نقل کردیم که یهودیای از علمای شام بر اصحاب پیامبر ص وارد شد و با آنها محاجه کرد که چگونه شما معتقدید که هر درجه و فضیلتی که هر پیامبری قبلا داشته، پیامبر شما هم از آن بهرهمند است؟ همگی عقب کشیدند و علی بن ابیطالب ع اعلام آمادگی کرد و او سوال میکرد و امیرالمومنین ع پاسخ میگفت.
در اغلب فرازهایی که از این روایت قبلا تقدیم شد این واقعه از کتاب احتجاج مرحوم طبرسی روایت شده بود که روایت با سوال یهودی شروع میشود.
اما این روایت در کتاب ارشاد القلوب دیلمی هم آمده و در این نقل، قبل از اینکه سوالات آن یهودی شروع شود، حضرت علی ع توضیحاتی میآورد که آن فراز در اینجا تقدیم میشود:
از امام کاظم ع از پدرانشان روایت شده است که امام حسین ع فرمودند:
یکبار ما با اصحاب رسول الله ص بعد از رحلت ایشان در مسجد النبی جمع بودیم و از فضایل ایشان سخن میگفتیم که یکی از علمای یهود از اهل شام که به تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و انبیاء مسلط بود بر ما وارد شد و سلام کرد و نزد ما نشست و گفت: ای امت محمد! شما هیچ فضیلت و مرتبتی برای هیچ پیامبر و رسولی را نگذاشتهاید مگر اینکه آن را برای حضرت محمد ص هم اعتقاد دارید؛ حالا من میخواهم چند سوال از شما بپرسم آیا آمادگی دارید؟
امیرالمومنین علی بن ابی طالب ع فرمود:
ای برادر یهودی! آنچه دوست داری بپرس که من به یاری و مشیت خداوند درباره همه چیزهایی که بپرسی جواب خواهم داد.
به خدا سوگند، خداوند عز و جل به هیچ نبی و رسولی درجه و فضیلتی نداد مگر اینکه آن را برای حضرت محمد ص هم قرار داد و چندین برابر همه انبیاء و رسولان به او بیشتر بخشید؛ و همانا رسول الله ص چنین بود که وقتی فضیلتی را برای خود نقل میکرد میفرمود: «و هیچ فخری در کار نیست»؛
و امروز از فضایل رسول خدا ص مطالبی برایت خواهم گفت - بدون اینکه بخواهم از فضایل سایر انبیاء بکاهم - که خداوند آن را مایه چشمروشنی مومنان قرار میدهد؛ و این از باب شکرگزاری به درگاه خداوند است بر آنچه که به حضرت محمد ص عطا فرموده و اضافه هم داده است.
پس بدان ای برادر یهودی! که همانا از فضل و شرف او نزد خداوند تبارک و تعالی آن است که خداوند مغفرت و عفو را برای کسی که در محضر او صدایش را فروبکاهد واجب فرموده است چنانکه خداوند جل ثنائه در کتابش فرمود: « همانا کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند، هماناناند که خداوند دلهایشان را برای تقوا امتحان کرده؛ برایشان مغفرت و پاداشی عظیم است» (حجرات/۳).
سپس اطاعت از او را قرین اطاعت خویش ساخت و فرمود: «و کسی که از رسول اطاعت کند قطعا از خدا اطاعت کرده است» (نساء/۸۰).
سپس او را به دلهای مومنان نزدیک کرد و محبوب ایشان قرار داد چنانکه خود ایشان دائما میفرمود: «محبت من با خون امتم آمیخته شده است؛ و همانا آنان مرا بر پدران و مادران و بر خودشان ترجیح میدهند»؛ و خودش بارحمترین و مهربانترین مردم با آنان بود چنانکه خداوند تبارک و تعالی فرمود: «بهیقین که فرستادهای از خودتان نزد شما آمد که آنچه شما را به رنج و مشقت میاندازد برایش شدید (ناگوار) است و بشدت علاقمند شماست و نسبت به مومنین بسیار مهربان و دارای رحمتی همیشگی است» (توبه/۱۲۸) و خداوند عز و جل فرمود: «پیامبر نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسرانش [بهمنزله] مادران آنهایند» (احزاب/۶).
و خداوند فضل او در دنیا و فضل او در آخرت را به حدی رساند که توصیف نتوان کرد؛ ولکن من در حدی که قلبت تحملش را داشته باشد و عقلت آن را پس نزند و با علم انکارش نکنی به تو خبر میدهم؛ هرچند که فضل او به حدی رسید که جهنمیان ناله سر میدهند و با صدای بلند فریاد پشیمانی برمیآورند که ای کاش در دنیا اجابتش کرده بودند؛ چنانکه خداوند عز و جل فرمود: «روزی که چهرههاشان در آتش دگرگون شود» پس «بگویند ای کاش که از خدا اطاعت کرده بودیم و اطاعت رسول را میکردیم» (احزاب/۶۶).
همچنین خداوند متعال از پیامبران یاد کرد و با اینکه وی آخرینشان بود به احترام وی از او شروع کرد و فرمود: «و همانا از پیامبران میثاقشان را گرفتیم و از تو و از نوح و ...» (احزاب/۷) و فرمود: «همانا ما به تو وحی کردیم همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم» (نساء/۱۶۳) و آن پیامبران قبل از وی بودند ولی از او شروع کرد در حالی که او آخرینشان بود؛ و خداوند او را بر جمیع امتها برتری بخشید و فرمود: «شما برترین امتی هستید که برای مردم بیرون آمدید؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنید» (آل عمران/۱۱۰).
سپس آن یهودی سوالاتش را آغاز کرد...
📚إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج2، ص407
@yekaye
👇متن حدیث فوق 👈
https://eitaa.com/yekaye/9287
🔖آدرس فرازهایی از حدیث ۱ (گفتگوی یهودی با امیرالمومنین ع درباره فضایل پیامبر ص) که قبلا نقل شده بود بدین قرار است:
جلسه۱۷۰، حدیث۱ http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/
جلسه۴۲۶ حدیث۴ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-7/
جلسه ۴۲۸، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-9/
جلسه ۷۵۶، حدیث۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-9/
جلسه ۸۲۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-79/
جلسه ۸۳۵، حدیث ۴ https://yekaye.ir/ale-imran-3-164/
جلسه ۹۰۶، حدیث۱ https://yekaye.ir/ale-imran-3-183/
فراز پایانیاش در جلسه ۴۷۰ حدیث۱ http://yekaye.ir/al-qalam-68-4/
@yekaye
☀️متن حدیث ۱ (گفتگوی یهودی با امیرالمومنین ع درباره فضایل پیامبر ص)
يَرْفَعُهُ إِلَى الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرٌ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيٌّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ:
بَيْنَمَا أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ جُلُوسٌ فِي مَسْجِدِهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ يَتَذَاكَرُونَ فَضْلَهُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْنَا حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ الْيَهُودِ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ قَدْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ إِبْرَاهِيمَ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَرَفَ دَلَائِلَهُمْ فَسَلَّمَ عَلَيْنَا وَ جَلَسَ وَ لَبِثَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ: يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَكْتُمْ لِنَبِيٍّ دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِيلَةً إِلَّا وَ قَدْ نَحَلْتُمُوهَا لِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكُمْ فَهَلْ عِنْدَكُمْ جَوَابٌ إِنْ أَنَا سَأَلْتُكُمْ؟
فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع: سَلْ يَا أَخَا الْيَهُودِ مَا أَحْبَبْتَ فَإِنِّي أُجِيبُكَ عَنْ كُلِّ مَا تَسْأَلُ بِعَوْنِ اللَّهِ وَ مَشِيئَتِهِ فَوَ اللَّهِ مَا أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً وَ لَا مُرْسَلًا دَرَجَةً وَ لَا فَضِيلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ ص وَ زَادَهُ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا ذَكَرَ لِنَفْسِهِ فَضِيلَةً قَالَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا أَذْكُرُ لَكَ الْيَوْمَ مِنْ فَضَائِلِهِ مِنْ غَيْرِ ازْدِرَاءٍ مِنِّي عَلَى أَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ أَعْيُنَ الْمُؤْمِنِينَ شُكْراً لِلَّهِ عَلَى مَا أَعْطَى مُحَمَّداً وَ زَادَهُ عَلَيْهِمْ الْآنَ.
فَاعْلَمْ يَا أَخَا الْيَهُودِ أَنَّهُ كَانَ مِنْ فَضْلِهِ ص عِنْدَ رَبِّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ شَرَفِهِ مَا أَوْجَبَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْعَفْوَ لِمَنْ خَفَضَ الصَّوْتَ عِنْدَهُ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِي كِتَابِهِ «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ» ثُمَّ قَرَنَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ».
ثُمَّ قَرَّبَهُ مِنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ حَبَّبَهُ إِلَيْهِمْ وَ كَانَ يَقُولُ ص خَالَطَ حُبِّي دِمَاءَ أُمَّتِي فَإِنَّهُمْ يُؤْثِرُونِّي عَلَى الْآباءِ وَ الْأُمَّهَاتِ وَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَقَدْ كَانَ أَرْحَمَ النَّاسِ وَ أَرْأَفَهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ»؛
وَ اللَّهِ لَقَدْ بَلَغَ مِنْ فَضْلِهِ ص فِي الدُّنْيَا وَ مِنْ فَضْلِهِ فِي الْآخِرَةِ مَا تَقْصُرُ عَنْهُ الصِّفَاتُ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكَ بِمَا يَحْمِلُهُ قَلْبُكَ وَ لَا يَدْفَعُهُ عَقْلُكَ وَ لَا تُنْكِرُهُ بِعِلْمٍ إِنْ كَانَ عِنْدَهُ فَقَدْ بَلَغَ مِنْ فَضْلِهِ أَنَّ أَهْلَ النَّارِ يَهْتِفُونَ وَ يَصْرُخُونَ بِأَصْوَاتِهِمْ نَدَماً أَنْ لَا يَكُونُوا قَدْ أَجَابُوهُ فِي الدُّنْيَا فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ» فَ«يَقُولُونَ يا لَيْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا»؛
وَ قَدْ ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى الرُّسُلَ فَبَدَأَ بِهِ وَ هُوَ آخِرُهُمْ لِكَرَامَتِهِ ص فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ» وَ قَالَ «إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ» وَ النَّبِيُّونَ قَبْلَهُ فَبَدَأَ بِهِ ص وَ هُوَ آخِرُهُمْ وَ لَقَدْ فَضَّلَهُ عَلَى جَمِيعِ الْأُمَمِ فَقَالَ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر».
فَقَالَ الْيَهُودِيُّ إِنَّ آدَمَ ع أَسْجَدَ اللَّهُ الْمَلَائِكَةَ لَه ...
📚إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج2، ص407
@yekaye
☀️۲) در ذیل آیه قبل (حدیث ۳) روایتی از امام باقر ع نقل شد درباره مسائل مربوط به دفن پیکر مطهر امام حسن ع و گفتگویی که بین امام حسین ع و عایشه درگرفت.
در ادامه، امام حسین ع مطلب را این گونه ادامه دادند:
همانا خداوند تبارک و تعالی فرمود: «ای آن کسانی که ایمان آوردهاند، داخل حجرههای پیامبر نشوید مگر به شما اذن داده شود» (احزاب/53) و تو مردانی را بدون اذن رسول الله ص در حجره وی وارد کردی!
و نیز خداوند فرمود: «ای آن کسانی که ایمان آوردند، صداهايتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید» (حجرات/۱)؛ و به جان خودم سوگند كه تو براى پدرت و فاروق او [يعنى: عمر] کنار گوش رسول خدا ص كلنگها زدى؛
و خداوند عزّوجلّ فرمود: «همانا کسانی که صداهایشان را نزد رسول الله ص فرومیکاهند، هماناناند که خداوند دلهایشان را برای تقوا امتحان کرده است» (حجرات/۳) و به جان خودم سوگند، كه هر آينه پدرت و فاروق او، به خاطر نزدیک کردن خویش به رسول الله ص [= دفن شدنشان در کنار رسول الله ص] به ایشان آزار رساندند، و حقش را آن گونه که خدا بر زبان رسول خدا صلى الله عليه و آله ايشان را به آن امر فرموده بود رعایت نکردند.
به درستى كه خدا درباره [احترام به] مؤمنان حرمت هرآنچه در زندگی شان لازم است را در مرگشان هم لازم شمرده است؛
و به خدا سوگند اى عائشه كه، اگر آنچه را که تو درباره دفن امام حسن ع نزد پدرش صلى الله عليه و آله بدت میآید، در ميان ما و خدا روا مىبود [چون اشاره شد که بلند کردن صدا و کلنگ زدن نزد گوش پیامبر ص جایز نیست]، هر آينه مىدیدی كه او علیرغم نظر تو حتما همینجا دفن مىشود.
سپس محمد بن حنفيّه به سخن در آمد و گفت: اى عایشه، يك روز بر استر سوار مىشوى، و روزى بر شتر؟ و از فرط دشمنیای که با بنیهاشم داری نمیتوانی جلوی نفس خودت را بگیری و در زمین آرام و قرار پیدا کنی؟
عایشه رو به محمد آورد و گفت: اى پسر حنفيّه، اينها فاطمیاند كه سخن مىگويند، تو چه میگویی؟!
امام حسين عليه السلام به او فرمود: چرا فاطمی بودن محمد را انکار مىكنى؟ به خدا سوگند، كه از سه فاطمه متولّد شده: فاطمه بنت عمران بن عائذ بن عمرو بن مخزوم (= همسر عبدالمطلب و مادربزرگ پیامبر و حضرت علی ع)، و فاطمه بنت اسد بن هاشم (همسر ابوطالب و مادر حضرت علی ع)، و فاطمه بنت زائدة بن أصمّ بن رواحة بن حجر بن عبد معيص بن عامر*.
عایشه، به امام حسين ع گفت: پسرتان را دور كنيد و او را ببريد، كه شما انسانهایی اهل خصومت و نزاع هستيد!
بعد از آن، امام حسين ع پیکر مطهر امام حسن ع را بردند و در قبرستان بقيع دفن كردند.
📚الكافي، ج۱، ص۳۰۳
✳️* پینوشت. طبق بسیاری از متون، فاطمه بنت زائدة بن أصمّ ..، نام مادر حضرت خدیجه است. درباره اینکه مادر حضرت خدیجه چگونه با محمد حنفیه نسبت پیدا میکند در حدی که تفحص شد چیزی نیافتم.
البته مرحوم مجلسی در مرآة العقول، ج3، ص319 در ذیل این حدیث، وی را زوجه هاشم و مادر عبدالمطلب دانسته است (و در ویکی فقه ذیل عنوان «ممانعت عایشه از دفن امام حسن در خانه پیامبر» نیز همین دیدگاه بدون ارجاع به هیچ منبعی آمده است)؛ در حالی که خود مرحوم مجلسی در همان کتاب ج5، ص179 از قول قرطبی، فاطمه بنت زائده بنت اصم را مادر حضرت خدیجه معرفی کرده است؛ و در بسیاری از منابع، نام مادر عبدالمطلب، سَلْمَى بنت عَمْرِو بن زَيد بن لَبِيد بن خِدَاش بن حَرَام بن جُنْدَب بنِ عامِرِ بن غَنْم بن عَدِيِّ بن النجّار معرفی شده است؛ و هیچ منبع دیگری نیز یافت نشد که این نام به عنوان نام مادر عبدالمطلب معرفی کرده باشد.
@yekaye
👇متن حدیث فوق 👈
https://eitaa.com/yekaye/9289