یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
1⃣ «الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»
این آیه پاسخ دیگری به اشکال کسانی است که زنده شدن انسانها بعد از مرگ را بعید میشمرند: اینکه از درخت سبزی که رطوبت فراوان دارد، آتش (که نقطه مقابل آب است) بیرون میآید، پس میتوان از دل جسم مرده، حیات و زندگی بیرون آورد.
(شاخههای سبز و ترِ دو درخت مَرخ و عَفار را اگر روی هم بکشیم، آتش میگیرند)
📚(مجمعالبیان، ج8، ص679؛ المیزان، ج17، ص112)
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
2⃣ «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»
به لحاظ نحوی، «نار: آتش»، مفعول دوم برای فعلِ «جَعَلَ» است؛ و «مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ: از درخت سرسبز» متعلق و وابسته به «نار» است
📚(الجدول في إعراب القرآن، ج23، ص38)،
و علیالقاعده باید بعد از آن میآمد؛ همین که قبلش آمده، نشاندهنده تاکیدی بر آن است. وجه این تاکید بر روی کلمه «درخت سرسبز» چیست؟
🍃الف. اگر دقت کنیم عمده آتشی که در جهان پدید میآید، یا مستقیماً از چوب درختان است، یا از فسیلهای درختان (نفت و گاز و زغالسنگ). البته عناصر غیروابسته به چوب هم وجود دارند که یا توان جرقه زدن دارند (مانند گوگرد) و یا اگر آتشی به آنها نزدیک شود، توان شعلهور شدن بر اثر آتش دارند (مانند منیزیم) اما آتشی که هم برافروزد (جرقه زند) و هم شعلهور شود، عمدتا از درخت است. آیا آیه میخواهد با این تاکیدش ما را متوجه یک واقعیت علمی کند؟
🍃ب. آتش مظهر سوزاندن و نیست و نابود کردن است. درخت، آن هم درخت سرسبز، مظهر زندگی و شادابی و حیات است (به نحوی که مثلا برای اینکه انسان، مخصوصا در زندگی آپارتماننشینی مدرن دچار افسردگی نشود، اصرار هست که حتما گیاهی در پیرامون خود پرورش دهد.) شاید آیه میخواهد تاکید کند که ببینید در این دنیا چگونه از دل یکی از شادابکنندهترین واقعیات عالم، یکی از نابودکنندهترین واقعیات عالم بیرون میآید. پس در دنیا، هرچیز بسیار جذابی میتواند چه اندازه ظرفیتهای مخرب مخفی در خود داشته باشد.
🍃ج....
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
3⃣«جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»
چرا در این آیه، عبارتِ «لکُم: برای شما» را آورد؟
(اگر مساله فقط بیان این است که «همان خدایی که از درخت سرسبز، آتش درمیآورد، مرده را هم زنده میکند» کلمه «لکم» قابل حذف است.)
🍃الف. همه میدانیم که کشف آتش، و به تعبیر دقیقتر «چیره شدن بر آتش» یکی از عوامل تحول عظیم زندگی انسان بوده است. سایر حیوانات هم در عالم طبیعت با آتش مواجه میشوند (مثلا در سوختن جنگلها بر اثر حرارت و صاعقه و...) اما نمیتوانستهاند آتش را در اختیار بگیرند؛ و ظاهرا انسان تنها موجود روی زمین است که «آتش برای اوست» نه فقط علیه او؛ و شاید با این تعبیر، خداوند (علاوه بر پاسخ به اشکال منکران معاد)، دارد بیان میکند که ما آتش را «برای شما» قرار دادیم.
📝نکته تخصصی #انسانشناسی
بسیاری از آنتروپولوژیستها شروع انسان جدید [در قبال موجودات انساننمایی مانند نئوآندرتالها و ...] از مقطعی میدانند که انسان توان استفاده از آتش را آموخت.
در واقع، تنها موجودی از موجودات زمینی که آتش را در اختیار میگیرد و از آن برای مصارف مختلف خویش استفاده میکند، انسان است. این یکی از ویژگیهایی است که خداوند به طور خاص برای انسان قرار داده، و از شواهدی است که انسان صرفاً و صرفاً ادامه میمون و حیوانات قبلی نیست؛ بلکه موجودی است که خداوند قابلیتهای ویژهای برای او قرار داده است.
🔖(توضیح بیشتر در جلسه 822، تدبرهای 1 و2 http://yekaye.ir/ya-seen-36-72/)
🍃ب. شاید میخواهد اشاره به یکی از منتهای خداوند بر انسان بکند و آن اینکه خداوند به آنها فهم و توانایی استفاده از این واقعیت را داده است که برخی درختان خصلت آتش افروختن دارند و از این درختها میتوانید آگاهانه آتش برافروزید.
🍃ج....
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
4⃣ «الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»
اینکه جملهی «أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون» را اسمیه آورد - در حالی که در زبان عربی، حالت عادیِ جمله، «فعلیه» است - و بدون آوردن کلمه «أنتم» و با گفتن «توقدون منه» هم میتوانست همین معنا را برساند، نشان دهنده تاکیدی بر «انتم: شما» است.
اما چرا تاکید کرده؟
🍃الف. شاید میخواهد بفرماید آفرینش ما به نحوی بوده که حتی شما هم بتوانید از چوبِ تر، آتش سوزان درآورید. یعنی نشان دهنده همان عظمتی است که در جلسه 828، تدبر3 اشاره شد که خدا را در حد خود پایین نیاوریم، بلکه خود را در افق بندگی خدا بالا ببریم
🔖http://yekaye.ir/ya-seen-36-78/
یعنی میخواهد بفرماید نه فقط ما قادر بر احیای مردگان هستیم بلکه اگر شما به روالی که ما در جهان قرار دادهایم پی ببرید شما هم میتوانید مانند حضرت ابراهیم و حضرت عیسی مرده زنده کنید همان گونه که الان شما از درخت سبز آتش میافروزید.
🍃ب. شاید این «انتم» همان مطالبی را که درباره چرایی آوردن «لکم» در جمله «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً» بیان شد
🔖تدبر3 https://eitaa.com/yekaye/2894
میخواهد مورد تاکید قرار دهد.
🍃ج....
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
5⃣ «أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»
به لحاظ نحوی، «مِنْه» وابسته به «تُوقِدُون» است و علیالقاعده باید بعد از آن بیاید. همین که قبلش آمده حداقل دلالت بر تاکید میکند. وجه این تاکید چیست؟
🍃الف. شاید میخواهد توجه دهد که: دقت کنید که از همین درخت، آتش برافروختید؛ نه از چیزی ضمیمه آن. مثلا ما با کبریت آتش روشن میکنیم. کبریت اگرچه چوب دارد و اگرچه چوب کبریت است که شعله را نگه میدارد، اما برافروخته شدن آتش، مال چوب کبریت نیست، بلکه مال گوگردی است که در معرض اصطکاک قرار گرفته. اما در مورد درخت «مَرخ» و «عَفار» آتش از خود آنها بیرون میزند. اینکه آتش از خودِ چوب سرسبز بیرون بزند، کاملا این مطلب را که زندگی از دل همین استخوان پوسیده بیرون آید، توجیه میکند.
🍃ب. چهبسا میخواهد توجه دهد به تفاوتی که به هرحال بین انسان و خدا هست: انسان، اگر چیزی (از جمله آتش) را پدید میآورد، حتما آن را «از چیزی» پدید میآورد؛ اما خداوند هم میتواند «از چیزی» چیز دیگری پدید آورد، و هم میتواند ابتدا و بدون هیچ سابقهای چیزی پدید آورد (أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ. آیه قبل)
🍃ج....
@Yekaye
یک آیه در روز
830) 🌳الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون 🔥 〽️تر
.
6⃣ «الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»
📜حکایت📜
علی بن مهزیار می گوید:
من در سال 226 هجری هنگام بازگشت از کوفه [به مدینه] به منطقه قرعا رسیدم؛ و اواخر شب بیرون آمدم که وضو بگیرم و مسواک بزنم [تا نماز شب را ادا کنم] و آن موقع کاملا تنها و به دور از اهل قافله بودم که بناگاه متوجه شعله آتشی در قسمت پایین مسواکم شدم که پرتوی همانند پرتوی خورشید و مانند آن داشت.
[مسواک آن زمان از چوب برخی درختان بویژه از چوب «درخت اراک» بوده است.]
از آن نترسیدم بلکه بسیار متعجب شدم و روی آن دست کشیدم اما هیچ حرارتی احساس نکردم.
با خودم این آیه را خواندم که «همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشی قرار داد که یکدفعه شما از آن آتش افروزید.»
و همین طور در فکر فرو رفتم و آن آتش مدتی طولانی باقی بود.
سپس به نزد اهل و عیالم برگشتم و باران ملایمی از آسمان باریدن گرفته بود و دوستانم دنبال آتش بودند و در کاروان ما من یکی از اهالی بصره هم بود؛
چون نزدیک آمدن دوستانم گفتند: ابوالحسن آمد و با خودش آتش آورد؛ و آن مرد بصری نیز همین را گفت؛ تا اینکه نزدیک شدم و آن مرد بصری و نیز دوستانم روی آن آتش دست کشیدند و آنها هم حرارتی احساس نکردند؛
بعد از یک مدت طولانی آتش خاموش شد
اما اندکی بعد دوباره شعله ور شد و اندکی ماند و باز خاموش شد
و دوباره شعله ور شد و برای بار سوم خاموش شد و دیگر برنگشت؛
پس همگی به چوب مسواک نگاه کردیم و نه اثری از آتش بود و نه حرارتی و نه سیاهی و نه خاکستری و نه چیزی که نشاندهنده سوختن باشد!
آن مسواک را برداشتم و در پارچهای مخفی کردم و سال بعد که به خدمت امام هادی ع رسیدم آن را با خود آورده بودم و قسمت پایین آن را از پارچه بیرون آوردم و حکایت را برای ایشان تعریف کردم.
ایشان مسواک را از دستم گرفت و به طور کامل از پارچه بیرون آورد و اندکی در آن نگریست و تامل کرد و فرمود: این نور؟!
گفتم: فدایت شوم؛ همین نور!
فرمود: به خاطر گرایش تو به اهل این خانه و به سبب اطاعت تو از من و پدرم و پدرانم – یا فرمود: به خاطر اطاعت تو از من و پدرانم – خداوند این را به تو نمایاند!
📚رجال الكشي، ص549
@Yekaye
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ
〽️ترجمه
و آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، توانا نیست بر این که [باز] مانند آنها را بیافریند؟! بله؛ و واقعاً اوست آفریننده دانا.
سوره یس (36) آیه 81
1397/7/6
18 محرم 1440
@Yekaye
🔹بِقادِرٍ
▪️در آیه 36 همین سوره درباره ماده «قدر» بیان شد که دست کم در دو معنای اصلی به کار میرود:
▫️یکی «اندازه» و مقدار و «مبلغ» (= حد بلوغ و غایت شیء) و کنه و نهایت ظرفیتی که یک شیء دارد، و به همین جهت به قضای الهی که امور را به نهایت مقدر شده برایشان میرساند، قَدَر گویند؛
▫️و دیگری همان معنای رایج «قدرت» (= توانایی) است که وضعیتی است که شخص توانایی و تمکن بر انجام کاری دارد.
▪️از معانی خاص این کلمه وقتی است که با حرف «علی» متعدی شود؛
▫️یک معنای «قَدَرَ علی» به معنای «تنگ گرفتن بر، در تنگنا قرار دادن» میباشد، یا از این جهت که «به «اندازه» کم به کسی چیزی داده شود ویا از این جهت که «اندازه چیزی که به شخص میخواهد برسد، محدود قرار داده شده، بر خلاف جایی که بیحساب به کسی چیزی ببخشند» که آیاتی مانند «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ: و کسی که روزیاش بر او تنگ گرفته شد» (طلاق/۷) ، «يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ: روزی را برای هر که بخواهد بسط میدهد یا تنگ میگیرد» (روم/۳۷) ، و «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ: [حضرت یونس] گمان کرد که بر او تنگ نگیریم» (انبياء/۸۷) همگی در این معنا میباشند.
▫️البته تعبیر «قَدَرَ علی» میتواند به معنای «توانایی داشتن بر انجام کاری» هم باشد؛ چنانکه در قرآن کریم گاهی در این معنا هم به کار رفته است؛ مانند: «لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا: توانایی و قدرتی بر چیزی از آنچه به دست آوردهاند، ندارند» (بقره/۲۶۴) «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَة: خداوند تواناست بر این که آیهای نازل کند که …» (انعام/۳۷) «عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ: برده مملوکی که توانایی بر هیچ چیزی ندارد» (نحل/۷۵) « أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْء: شخص لالی که توانایی بر هیچ چیزی ندارد» (نحل/۷۶)
🔖جلسه 786 http://yekaye.ir/ya-seen-36-38/
📖 اختلاف قرائت
🔹بِقادِرٍ / یَقدِرُ
▪️اغلب قرائات مشهور به صورت «بِقادِرٍ» (حرف «بـ» + اسم فاعل) قرائت کردهاند؛
▪️اما در بسیاری از روایاتِ قرائت یعقوب (از قراء عشر) و نیز در برخی قرائات غیرمشهور (الجحدري، و ابن أبي إسحاق، و الأعرج، و سلام) به صورت «یَقدِرُ» (فعل مضارع) قرائت شده است.
📚مجمع البيان، ج8، ص678 ؛ البحر المحيط، ج9، ص85 ؛ معجم القرائات، ج7، ص524
@Yekaye
🔹خَلَقَ یخْلُقَ الْخَلاَّقُ
▪️درباره ماده «خلق» در آیه 79 همین سوره توضیح داده شد که کلمه «خلق» به نحو خاص به معنای «ایجاد کردن بر اساس یک کیفیت [و محاسبه] خاص» میباشد که هم در مورد ایجاد بیسابقه، و هم ایجاد چیزی از چیز دیگر به کار میرود.
🔖جلسه 829 http://yekaye.ir/ya-seen-36-79/
🔹هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ
وقتی «الـ» بر روی خبر میآید دلالت بر حصر – و یا تاکید شدید – دارد؛ از این جهت در ترجمه کلمه «واقعاً» افزوده شد.
📖 اختلاف قرائت
🔹الْخَلاَّقُ / الْخالِقُ
▪️عموم قرائات مشهور به همین صورت «الْخَلاَّقُ» (صیغه مبالغه) قرائت کردهاند؛
▪️اما در یکی از قرائات اربعه عشر (حسن) و برخی قرائات دیگر از غیرمشهور (الجحدري، و مالك بن دينار، و زيد بن علي و أبیّ بن کعب) به صورت «الْخالِقُ» (اسم فاعل) قرائت شده است.
📚البحر المحيط، ج9، ص85 ؛ معجم القرائات، ج7، ص525
@Yekaye
☀️1) از امام حسن عسگری ع روایت شده است:
نزد امام صادق ع صحبت از «جدل در دین» به میان آمد و عدهای گفتند پیامبر خدا ص و ائمه از آن نهی کردهاند.
ایشان فرمود: آنها از هرگونه جدلی نهی نکردند، بلکه از جدلی که به نحو «احسن» (نیکو) نباشد نهی کردهاند...
[بعد از توضیحاتی در مورد «جدل احسن» و «جدل غیراحسن»، فرمودند:]
اما جدلی که احسن باشد آن همان است که خداوند به پیامبرش امر کرد که به آن روش با کسی که منکر برانگیخته شدن بعد از مرگ و زنده شدن برای قیامت بود، بحث کند و خداوند از قول آن شخص فرمود: «برای ما مَثَلی زد و آفرینش خود را فراموش کرد! گفت: کیست که استخوانها را زندگی میبخشد در حالی که پوسیدهاند؟» و خداوند در پاسخ به او فرمود: «بگو ای محمد! همان کسی به آن زندگی میبخشد که اول بار آن را ایجاد کرد و او به هر آفریدهای داناست. همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشی قرار داد تا ناگهان شما از آن آتش افروزید.» (یس/78-80)
پس خداوند از پیامبرش خواست که با آن باطلگرایی که میگفت: چگونه ممکن است که خداوند این استخوانها را مبعوث کند در حالی که پوسیده است، جدل کند؛ و خداوند متعال فرمود: بگو همان کسی به آن زندگی میبخشد که اول بار آن را ایجاد کرد، آیا کسی که آن را ابتداءا و نه از چیزی پدید آورد، ناتوان است از اینکه آن را بعد از اینکه پوسیده شد برگرداند؟ بلکه نزد شما ابتدایش سختتر از برگرداندنش است.
سپس فرمود: «همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشی قرار داد» یعنی وقتی که آتش سوزان را که در درخت سبز دارای رطوبت مخفی شده را بیرون آورد، به شما نشان داد که او بر اینکه شیء پوسیده شده را برگرداند نیز تواناست.
سپس فرمود «و آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، توانا نیست بر این که [باز] مانند آنها را بیافریند؟! بله؛ و واقعاً اوست آفریننده دانا.» یعنی اگر آفرینش آسمانها و زمین در اوهام و در عرصه تواناییهای شما بسیار عظیمتر و بعیدتر است از بازگرداندن استخوان پوسیده، پس چگونه است که روا دانستید که خداوند این آفرینش عجیببتر و از نظر شما دشوارتر را انجام دهد اما روا نمیدانید که این بازگرداندن استخوان پوسیده که از نظر شما آسانتر است را انجام دهد؟!
سپس امام صادق ع فرمودند: این آن جدلی است که احسن است؛ چرا با آن بهانه کافران قطع، و شبههشان زایل میگردد.
و اما جدل به روشی که احسن نیست آن است که حقی را انکار کنی که نمیتوانی بین آن، با باطلِ کسی که به بحث با او پرداختهای جدا کنی؛ یعنی با انکار یک حق، به طرد و ابطال باطل او اقدام میکنی؛ پس این بر تو حرام است زیرا که مانند او شدهای؛ او حقی را انکار میکند و تو هم حق دیگری را انکار کردهای.
📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص528-529 ؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص21-22
@Yekaye
👇متن حدیث👇
متن حدیث فوق
قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ ع: ذُكِرَ عِنْدَ الصَّادِقِ ع الْجِدَالَ فِي الدِّينِ، وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ وَ الْأَئِمَّةَ ع قَدْ نَهَوْا عَنْهُ- فَقَالَ الصَّادِقُ ع: لَمْ يُنْهَ عَنْهُ مُطْلَقاً، وَ لَكِنَّهُ نُهِيَ عَنِ الْجِدَالِ بِغَيْرِ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ...
... وَ أَمَّا الْجِدَالُ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَهُوَ مَا أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ نَبِيَّهُ أَنْ يُجَادِلَ بِهِ مَنْ جَحَدَ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ إِحْيَاءَهُ لَهُ، فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى حَاكِياً عَنْهُ:
«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ» فَقَالَ اللَّهُ فِي الرَّدِّ عَلَيْهِ: «قُلْ» يَا مُحَمَّدُ «يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ؛ الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ».
فَأَرَادَ اللَّهُ مِنْ نَبِيِّهِ أَنْ يُجَادِلَ الْمُبْطِلَ الَّذِي قَالَ: كَيْفَ يَجُوزُ أَنْ يُبْعَثَ هَذِهِ الْعِظَامُ وَ هِيَ رَمِيمٌ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ فَيَعْجِزُ مَنِ ابْتَدَأَ بِهِ لَا مِنْ شَيْءٍ أَنْ يُعِيدَهُ بَعْدَ أَنْ يَبْلَى بَلِ ابْتِدَاؤُهُ أَصْعَبُ عِنْدَكُمْ مِنْ إِعَادَتِهِ.
ثُمَّ قَالَ: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»ای إِذَا كَانَ قَدْ كَمَنَ النَّارُ الْحَارَّةُ فِي الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ الرَّطْبِ يَسْتَخْرِجُهَا، فَعَرَّفَكُمْ أَنَّهُ عَلَى إِعَادَةِ مَا بَلِيَ أَقْدَر.
ثُمَّ قَالَ: «أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ» ای إِذَا كَانَ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَعْظَمَ وَ أَبْعَدَ فِي أَوْهَامِكُمْ وَ قَدَرِكُمْ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِ مِنْ إِعَادَةِ الْبَالِي فَكَيْفَ جَوَّزْتُمْ مِنَ اللَّهِ خَلْقَ هَذَا الْأَعْجَبِ عِنْدَكُمْ وَ الْأَصْعَبِ لَدَيْكُمْ وَ لَمْ تُجَوِّزُوا مَا هُوَ أَسْهَلُ عِنْدَكُمْ مِنْ إِعَادَةِ الْبَالِي.
فَقَالَ الصَّادِقُ ع: فَهَذَا الْجِدَالُ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ، لِأَنَّ فِيهَا قَطْعَ عُذْرِ الْكَافِرِينَ وَ إِزَالَةَ شُبَهِهِمْ.
وَ أَمَّا الْجِدَالُ بِغَيْرِ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَأَنْ تَجْحَدَ حَقّاً لَا يُمْكِنُكَ أَنْ تُفَرِّقَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ بَاطِلِ مَنْ تُجَادِلُهُ، وَ إِنَّمَا تَدْفَعُهُ عَنْ بَاطِلِهِ بِأَنْ تَجْحَدَ الْحَقَّ، فَهَذَا هُوَ الْمُحَرَّمُ لِأَنَّكَ مِثْلَهُ، جَحَدَ هُوَ حَقّاً، وَ جَحَدْتَ أَنْتَ حَقّاً آخَرَ.
📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص528-529 ؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص21-22
@Yekaye
یک آیه در روز
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی
.
1⃣ «أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ»
وقتی کسی مسیر کفر و لجاجت در پیش میگیرد، براحتی به تناقض در افکار مبتلا می گردد:
منکران معاد، تنها دلیلشان بعید شمردن وقوع معاد و احیای مردگان و آفرینش مجدد انسانها است؛
با این حال آسمانها و زمین با این همه عظمت را میبینند.
اگر آسمانها و زمین با این همه عظمت و پیچیدگی برپا شده است؛
آن که این چنین خلق پیاپی و شگرفی انجام داده (خلاق) و می داند که چه آفریده و به همه ریزهکاریهای مخلوقاتی که آفریده کاملا آگاه است (علیم)، آیا نمیتواند مانند آنها را دوباره بیافریند؟!!!
@Yekaye
یک آیه در روز
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی
.
2⃣ «الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ»
درباره اینکه مقصود از «مانند آنها را بیافریند» چیست، دیدگاههای متعددی بیان شده است:
(اگرچه برخی در مقام رد برخی و اثبات یکی و رد بقیه برآمدهاند اما یادآوری میکنم که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، از صرف اینکه یک معنا محتملتر است نمیتوان معانی دیگر را کنار گذاشت.)
🍃الف. «مثل» دقیقا در همان معنای لغوی اش (= مانند، شبیه) به کار رفته و مرجع ضمیر «هُم» نیز به مردم برگردد؛ یعنی کسی که آسمانها و زمین را آفریده می تواند مانند و شبیه این مردم را بیافریند؛ آنگاه بدین جهت از این تعبیر استفاده شده که اولا سخن از «آفرینش» است، نه «احیاء»، و ثانیا آنچه در معاد جسمانی رخ میدهد «عین بدن قبلی» نیست؛ چرا که اصلا چنین عینیتی (به معنای فلسفی کلمه) حتی بین بدن یک نفر در الان و یک روز قبل وجود ندارد (زیرا در این فاصله تعداد زیادی از سلولهایش مرده و سلولهای جدیدی در آن پدید آمده است.)
پس خداوند همواره در حال آفرینش بدنی مثل بدن قبلی برای هرکس است؛ و همین امر در مورد معاد هم رخ میدهد؛ یعنی بدنی مثل بدن آنها برایشان آفریده میشود.
شاهد این مدعا هم آن است که آن مشرکان اشکال خود را در مورد احیای بدن قرار داده بودند (گفتند: چه کسی این استخوان پوسیده را زنده میکند) اما در جایی که بحث از احیای مردگان مطرح میشود تعبیر احیای خود مردگان (نه مثل آنان) مطرح میشود («أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى؛ أحقاف/33)، چرا که حقیقتِ شخصِ مرده، به روحش است که عینا احضار میشود.
📚(الميزان، ج17، ص113)
🍃ب. «مثلهم» کنایه است از «هم و امثالهم»: یعنی همان طور که آفریدن زمین و آسمان برای خدا کاری نداشت، آفریدن آنها و مانند آنها هم برای خدا کاری ندارد.
🍃ج. «مثلهم» کنایه از «خودشان» است؛ چنانکه گاهی در مقام برحذر داشتن کسی از انجام کاری میگوییم «مثلِ تو چنین کاری انجام نمیدهد» (شبیه جمله امام حسین ع که فرمود «مِثلی لا یُبایِع مثلَ یزید»)
🍃د. مقصود از «هُم» آسمانها و زمین است که در جمله قبل بدان اشاره شد یعنی خدایی که آسمانها و زمین را آفرید مثل این آسمان و زمین را دوباره هم میتواند بیافریند و معاد را برپا کند.
(و اگر سوال شود که چرا با توجه به غیرجاندار بودن آسمان و زمین، از ضمیر «ها» استفاده نکرد، پاسخش این است که مقصود از آسمانها و زمین، نه صرف خود آسمان و زمین، بلکه این دو به همراه ساکنان آنهاست)
🍃ه. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی
.
3⃣ «بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی»
⁉️شبهه
در آیه قبل از تعبیر «یحییها» (آن را زنده کرد) استفاده کرد
و در این آیه از تعبیر «یخلق مثلهم» (مانند آنان را بیافریند)
بالاخره خداوند خود همین بدن و استخوانهای پوسیده را زنده میکند یا مثل آن را در قیامت میآفریند؟
✅پاسخ
🔹در تدبر قبل
🔖https://eitaa.com/yekaye/2914
دیدیم که تعبیر «یخلق مثلهم» چندین معنا میتواند داشته باشد و تنها یک معنای آن این بود که خداوند «مثل آنها» را میآفریند؛ از این رو بر اساس هریک از معانی دیگر، اصلا صورت مساله پاک میشود و شبههای نمیماند.
🔹اما حتی اگر همان معنا هم مد نظر بوده باشد نه تنها شبههای در کار نیست بلکه نکته ظریفی در کار است و آن اینکه بدن ما در قیامت از یک حیث همین بدنی است که الان داریم و از حیث دیگر بدنی مثل این است نه خود این؛ و با آوردن این دو آیه پشت سر هم چهبسا خداوند دارد بر هر دو نکته تاکید میکند:
همان گونه که همین بدن من:
- از جهتی همان بدنی است که دیروز داشتهام (چنانکه در فهم عرفی اگر کسی با دستش امروز دزدی کند و چند روز بعد بخواهند به جرم دزدی دستش را قطع کنند، برای مخالفت با اجرای این حکم، هر اشکالی که مطرح کند، این را مطرح نخواهد کرد که این دست، همان دست چند روز قبل نیست!)
- و از جهتی دیگر (مثلا از این جهت که بسیاری از سلولهایش عوض شده) این شبیه و مثل دست دیروز من است نه خود آن!
@Yekaye
یک آیه در روز
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی
.
4⃣ «أَ وَ لَيْسَ الَّذِي» ...
سؤال راهى است براى بيدار كردن وجدانها.
📚(تفسير نور، ج9، ص565)
@Yekaye
یک آیه در روز
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی
.
5⃣ «مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ ... أَ وَ لَيْسَ الَّذِي»
گاهى بايد سؤال را با سؤال جواب داد.
📚(تفسير نور، ج9، ص565)
@Yekaye
یک آیه در روز
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی
.
6⃣ «يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ ... جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً ... الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ ...»
در این سه آیه، در برابر شبهه منکران معاد،
🔺ابتدا خلقت نخستین خود آنان را یادآوری کرد،
🔺سپس اینکه کاری کرده که شما از درخت سبز بتوانید آتش برافروزید،
🔺و سپس به اینکه او خالق همه آسمانها و زمین است.
چرا این سه مورد و به این ترتیب؟
🍃الف. در گفتگو با منكران، از مسائل كوچك آغاز كنيم تا به مسايل بزرگ برسيم؛ مثال اول نطفه بود، مثال بعد درخت سبز و مثال سوم آفرينش آسمانها.
📚(تفسير نور، ج9، ص565)
🍃ب. بحث را از توجه دادن به خود آنها آغاز کرد (که اگر در سابقه خودتان دقت میکردید شبههای نمیماند)، بعد امکاناتی که خدا در همین عالم در اختیار آنان قرار داد (که هم لطف و عنایت ویژه خدا به انسان را نشان میدهد و هم عجیب و غیرعادی بودن این لطف، که هرگونه استبعادی را مرتفع سازد) و سپس به اینکه کل آفرینش به دست اوست و اینکه وقتی همه چیز به دست او بوده، احیای مجدد که دیگر کاری ندارد. در واقع، در مورد اول فقط توجه دادن به خودشان است، مورد دوم، توجه دادن به امری که هم به خود آنها مربوط است و هم به عالَم بیرون؛ و سومی توجه دادن به نظام کلی عالَم بیرون از آنها.
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی
.
7⃣ «هُوَ الْخَلاَّقُ»
«خلّاق» صیغه مبالغه است؛ یعنی «بسیار آفریننده».
«خالق» بودن خداوند امری است آشکار که در قرآن کریم هم بارها با همین تعبیر «خالق» از او یاد شده است.
اما مقصود از «خلاق» بودنِ او چیست؟
🍃الف. اینکه آفرینش در پی آفرینش دیگر انجام میدهد
📚(مجمعالبیان، ج8، ص689)
🍃ب. شاید اشاره باشد به این مطلب عمیق معرفتی که او هر لحظه در حال آفرینش است و هر موجودی نهتنها در آفرینش ابتداییاش بلکه هر لحظه برای تداوم یافتن وجودش محتاج خلق و افاضه وجود از جانب اوست (اگر نازی کند در هم فرو ریزند قالبها)
🍃ج. شاید چون در مقام پاسخ به شبهه منکران معاد است، آفریننده بودن خدا را با صیغه مبالغه بیان کرد که به نحو واضحتری سخن آنان رد شود، بویژه اینکه با تعبیر حصر آورد (وقتی «الـ» بر روی خبر بیاید دلالت بر حصر دارد). یعنی شاید میخواهد اشاره کند که اگرچه انسانها میتوانند خالق باشند و چیزی بیافرینند (البته به اذن خدا، چنانکه از قول حضرت عیسی ع نقل کرد «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّين» آلعمران/49)، اما «خلاق» بودن تنها وصف خداوند است؛ و شما که به خاطر «خدا را مانند انسان قلمداد کردن» منکر معاد شدهاید، بسیار در خطایید!
🍃د. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
831 ) أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی
.
8⃣ «هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ»
خداوند نه فقط خالق است، بلکه خلاق است:
پس هرچه بخواهد میتواند بیافریند؛
اما در عین حال علیم است،
یعنی اگر آفرینش انجام میدهد از روی علم و آگاهی و با حساب و کتاب است، و میداند که چه میکند و چرا چنین میکند.
@Yekaye
832 ) إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ
〽️ترجمه
همانا امر او، هنگامی که چیزی را اراده کند، صرفاً این است که به او گوید بشو، پس [بیدرنگ، موجود] بشود.
سوره یس (36) آیه 82
1397/7/7
19 محرم 1440
@Yekaye
🔹أَمْرُهُ
قبلا بیان شد که درباره اینکه ماده «أمر» در اصل به چه معناست، بین اهل لغت اختلاف است:
▪️برخی بر این باورند که این ماده در پنج معنای اصلی مستقلا به کار رفته است:
«شأن و حال» (که جمعش «امور» است و در فارسی هم کاربرد دارد)، «دستور» (ضد «نهی»)، که «إمارة» (حکمرانی) و «أمیر» را هم از همین باب دانستهاند؛ «رویش» (نماء) و «برکت»، که به صورت «أمَر» تلفظ میشود، و «إمرأة» از همین باب است و از این جهت به زن «إمرأة» گفتهاند که بر همسرش مبارک است، و «أَمِرَ الشَّئُ» هم به معنای «زیاد شد» (كَثُرَ) میباشد؛ علامت و محل قرار (أماره)؛ و «چیز عجیب» (إمر؛ کهف/۷۱)
▪️برخی با توجه به اینکه دو جمع «أُمُور» و « أَوَامِر» داریم، دو معنای اول را به عنوان معانی اصلی برای این ماده دانستهاند؛
▪️و برخی هم سعی کردهاند همه اینها را به یک معنا برگردانند؛ و اغلب معنای «دستور» را اصل قرار داده و توضیح دادهاند که اصل معنای این ماده «طلب کردن ویا مکلف ساختن» است همراه با استعلاء (برتری جویی) است و سپس به هر چیزی که مطلوب و مورد توجه دستوردهنده یا خود شخص، به طور صریح یا غیر صریح قرار بگیرد، اطلاق شده است؛ و با بهرهمندی از دو مولفه «طلب» و «استعلا» است که این ماده در معانی گفته شده، با کلمات مشابه خود متفاوت میشود: «امارة» از این جهت «علامت» است که انسان را به مطلوبی میرساند؛ و معنای «شأن» هم آن مطلب و کاری است که «باید» انجام و واقع شود و یا سزاوار است که در مورد آن دستوری صادر شود، و در واقع یک لفظ عامی است که شامل جمیع سخنان و افعال میشود، و اینکه برای زیاد شدن تعداد یک گروه تعبیر «أَمِرَ القومُ» به کار میرود بدین جهت است که آنان نیازمند امیری میشوند که آنان را مدیریت کند؛ و «إمر» به معنای امر مُنکَر و عجیب هم از باب این تعبیر است که مطلب فاسدی است که نیازمند آن است که به ترک آن «دستور» داده شود.
▪️همچنین به نظر میرسد که این کلمه کاربرد خاص قرآنی هم دارد و در لسان قرآن کریم، «امر» به معنای واقعیت و عالَمی برتر از عالم محسوس و مادی به کار رفته، که انشاءالله به مناسبتی دیگر سراغ این معنا خواهیم رفت.
🔖جلسه 652 http://yekaye.ir/al-kahf-18-71/
@Yekaye
🔹«أَرادَ»
▪️اصل ماده «رود» حاوی نوعی معنای رفت و برگشت است، و «اراد» به معنای «خواستن» است که به معنای «مشیت» بسیار نزدیک است و در بسیاری از موارد در کلام عرب، این دو به جای هم به کار میرود، تا حدی که برخی فعل «شاء: خواست» را به همان معنای «أراد: اراده کرد» دانستهاند؛ اما به نظر میرسد تفاوتی هم با هم دارند.
▪️درباره کلمه «مشیت» و ماده «شاء» قبلا توضیح داده شد و بیان شد که برخی در تفاوت این دو گفتهاند «مشیت» هم در جایی به کار میرود که بین خواستن و انجام کار فاصلهای نباشد؛ اما «اراده» اعم از این است و برخی گفتهاند که مشیت در مورد خدا جایی است که ایجاد کردن در کار باشد و در مورد انسان جایی که وصول به چیزی؛ اما وقتی کلمه اراده به کار میرود لزوما مراد در پی نخواهد آمد؛ و در احادیث هم اراده خدا قابل عوض شدن دانسته شده که بحثی تحت عنوان «بداء» در معارف اهل بیت مطرح گردیده؛ اما «مشیت» را غالبا قطعی و غیر قابل تغییر معرفی کردهاند.
🔖جلسه 323 http://yekaye.ir/al-hajj-22-18/
@Yekaye