eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
114 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
056001.mp3
62.1K
@yekaye #واقعه_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹وقَعَتِ / الْواقِعَة ▪️ماده «وقع» را در اصل، برخی به معنای افتادن (سقوط و نزول) دانسته‌اند 📚(معجم المقاييس اللغة، ج‏۶، ص۱۳۴) ولی دیگران تاکید کرده‌اند که یک نحوه سقوط و نازل شدنی است که همراه با ثابت و مستقر شدن باشد» 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۰؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۳، ص۱۹۷) ویا افتادن و سقوطی است که همراه با صدمه و غلظت و شدت باشد در جایی که در آن قرار می گیرد 📚(المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1813). ▪️در کاربرد آن در قرآن کریم اگرچه در برخی کاربردهای این ماده ظاهرا فقط معنای «افتادن» غلبه دارد (وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ، اعراف/197؛ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْض‏، حج/۶۵؛ فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ، حجر/۲۹ ، ص/۷۲؛ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، معارج/1) اما در اغلب کاربردهایش، افتادنی است که همراه بودنش با استقرار پررنگ است (مثلا: فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ، اعراف/118؛ تَرَى الظَّالِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ، شوری/22؛ وَ إِنَّ الدِّينَ لَواقِعٌ، الذاریات/۶؛ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ لَواقِعٌ، طور/۷؛ إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ، مرسلات/7؛ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ واقعه/۱؛ و …) ▪️این ماده در حالت ثلاثی مجرد در وزن «وَقَعَ يَقَع» و‏ مصدر ثلاثی مجرد آن، هم به صورت «وقوع» و هم به صورت «وَقْع» [لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ؛ واقعه/2] می‌باشد 📚(لسان العرب، ج‏8، ص402) ▪️این ماده وقتی به باب افعال می‌رود متعدی می‌شود و دلالت دارد بر انداختن و مستقر کردن کسی در جایی: «إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء» (مائده/۹۱) و غالبا برای در سختی و زحمت انداختن به کار می‌رود 📚(لسان العرب، ج‏8، ص403) ▪️وقتی این ماده به صورت «وقع القول» به کار رود به معنای حصول و محقق شدن محتوای آن سخن است: (وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ، نمل/82؛ وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ، نمل/85) که در این گونه موارد به معنای واجب و ضروری شدن امری بر کسی یا چیزی هم می‌باشد، چنانکه در آیاتی نظیر : «قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ‏» (أعراف/71) ، «أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ‏» (يونس/51) ویا «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‏» (نساء/100) نیز به همین معنا، و شبیه کاربرد کلمه «حق» در آیاتِ «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» (روم/47) و «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ» (يونس/103) است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۰) ▪️برخی بر این باورند که اکثر کاربردهای قرآنی این واژه ناظر به شدائد و عذاب می‌باشد؛ چنانکه «قیامت» را هم از این جهت «واقعه» گفته‌اند (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ، واقعه/۱؛ فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ، حاقه/15) که گویی بر سر خلائق فرود می‌آید و همه را زیر پوشش خود می‌گیرد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۰) و اساساً به سختی‌های شدید روزگار «واقعة» گفته می‌شود چنانکه در مورد جنگ و حمله‌ای که از جانب دشمن رخ دهد تعبیر «وَاقَعْنا العَدُوّ» را به کار می‌برند و واقع شدن در جنگ را «وِقَاع» و «مُوَاقَعَة» گویند و «وقائع العرب» هم ایام جنگهای آنان بوده است (كتاب العين، ج‏۲، ص۱۷۶-۱۷۷) ▪️ بدین ترتیب، «مواقعه» به معنای در سختی شدید قرار گرفتن می‌باشد ، که مراد از آن در آیه «وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً» (کهف/53) «واقع شدن در عذاب» است (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۳۶-۷۳۷) ▫️البته در مورد تعبیر «واقعه» برخی معتقدند که «واقعه» از آن جهت نامیده شده که شامل است بر مطلق آنچه در خارج ظاهر و مستقر می‌گردد؛ (التحقيق، ج‏۱۳، ص۱۹۹) و از کلمات شایع از این ماده – که در زبان فارسی هم رایج شده – «توقع» است به معنای منتظر وقوع چیزی بودن (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۳۷) و از ابواسحاق نقل شده که کلمه «واقعه» بر چیزی اطلاق می‌شود که در آینده قرار است واقع شود و [فرود] آمدنش مورد توقع و انتظار باشد (لسان العرب، ج‏8، ص403) 📿ماده «وقع» و مشتقات آن جمعا 24 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 1) از امام صادق ع سفارش‌هایی خطاب به یکی از اصحابشان به نام عبدالله بن جندب روایت شده است. در فرازی از این روایت آمده است: ای ابن جندب! خوبی تماما در پیش روی توست؛ و بدی هم تماماً در پیش روی توست؛ و تو خوبی و بدی را هرگز نخواهی دید مگر بعد از [ورود در عالم] آخرت؛ زیرا خداوند عز و جل خوبی را بتمامه در بهشت؛ و بدی را بتمامه در جهنم قرار داده است؛ زیرا که آن دو هستند که باقی‌اند؛ و واجب است بر کسی که خداوند هدایت را به وی ارزانی داشته و با ایمان وی را کرامت بخشیده و رشدش را به وی الهام فرموده و عقلی در او نهاده که با آن نعمتهایش را می‌شناسد و علم و حکمتی به وی داده که با آن امر دین و دنیایش را تدبیر می‌کند، که بر خودش واجب کند که خدا را شکر کند و به او کفران نورزد؛ و خدا را به یاد داشته باشد و فراموشش نکند؛ و خداوند را اطاعت کند و به وی معصیت نورزد؛ هم به خاطر اموری که قبلا با حسن نظر خویش به وی اختصاص داد، و هم به خاطر اموری که بعدا هنگامی که وی را به عنوان یک مخلوق ایجاد کرد به وی به عنوان نعمت بخشید، و هم برای پاداشی که به وی وعده داده، و هم اینکه مازاد بر توانش و فوق طاقتش و در آنچه نسبت به انجامش ناتوان است، طاعتی را بر وی تکلیف نفرموده، و یاری وی را در راستای آسان شدن آنچه بر وی بار کرده ضمانت فرموده، و از او خواسته که بر همان مقدار اندکی هم که خداوند بر او تکلیف فرموده از او یاری بجوید؛ با این حال این انسان از آنچه به وی امر شده رویگردان است و از آن ناتوان، لباس سست‌انگاری در خصوص آنچه بین خودش و پروردگارش است بر تن کرده، و سر در تبعیت هوای نفس خویش گذاشته، و در شهواتش فرو رفته و دنیایش را بر آخرتش ترجیح داده و با این حال و روز، تمنای بهشت فردوس را دارد؛ در حالی که سزاوار هیچکس نیست که با عمل بدکاران، انتظار فرود آمدن در جایگاه خوبان را داشته باشد؛ اما مطلب این گونه است که اگر آن واقعه واقع شود و قیامت برپا گردد و آن درهم‌کوبنده سر رسد و ترازوهای خداوند جبار برای انجام قضاوت مستقر گردد و خلایق در محضر روز حساب آماده شوند، آن موقع است که به یقین خواهی دانست که رفعت و کرامت از آن چه کسی است و حسرت و ندامت دامنگیر چه کسی خواهد شد؛ پس امروزت در دنیا چنان عمل کند که امید داری با آن در آخرت به رستگاری برسی؛ ... 📚تحف العقول، ص306 و روي عن الإمام الصادق أبي عبد الله جعفر بن محمد ص في وصيته ع لعبد الله بن جندب‏ ... يَا ابْنَ جُنْدَبٍ الْخَيْرُ كُلُّهُ أَمَامَكَ وَ إِنَّ الشَّرَّ كُلَّهُ أَمَامَكَ وَ لَنْ تَرَى الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَ الْخَيْرَ كُلَّهُ فِي الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ كُلَّهُ فِي النَّارِ لِأَنَّهُمَا الْبَاقِيَانِ وَ الْوَاجِبُ عَلَى مَنْ وَهَبَ اللَّهُ لَهُ الْهُدَى وَ أَكْرَمَهُ بِالْإِيمَانِ وَ أَلْهَمَهُ رُشْدَهُ وَ رَكَّبَ فِيهِ عَقْلًا يَتَعَرَّفُ بِهِ نِعَمَهُ وَ آتَاهُ عِلْماً وَ حُكْماً يُدَبِّرُ بِهِ أَمْرَ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ أَنْ يُوجِبَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يَشْكُرَ اللَّهَ وَ لَا يَكْفُرَهُ وَ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَ وَ لَا يَنْسَاهُ وَ أَنْ يُطِيعَ اللَّهَ وَ لَا يَعْصِيَهُ، لِلْقَدِيمِ الَّذِي تَفَرَّدَ لَهُ بِحُسْنِ النَّظَرِ وَ لِلْحَدِيثِ الَّذِي أَنْعَمَ عَلَيْهِ بَعْدَ إِذْ أَنْشَأَهُ مَخْلُوقاً وَ لِلْجَزِيلِ الَّذِي وَعَدَهُ وَ الْفَضْلِ الَّذِي لَمْ يُكَلِّفْهُ مِنْ طَاعَتِهِ فَوْقَ طَاقَتِهِ وَ مَا يَعْجِزُ عَنِ الْقِيَامِ بِهِ وَ ضَمِنَ لَهُ الْعَوْنَ عَلَى تَيْسِيرِ مَا حَمَلَهُ مِنْ ذَلِكَ وَ نَدَبَهُ إِلَى الِاسْتِعَانَةِ عَلَى قَلِيلِ مَا كَلَّفَهُ وَ هُوَ مُعْرِضٌ عَمَّا أَمَرَهُ وَ عَاجِزٌ عَنْهُ قَدْ لَبِسَ ثَوْبَ الِاسْتِهَانَةِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَبِّهِ مُتَقَلِّداً لِهَوَاهُ مَاضِياً فِي شَهَوَاتِهِ مُؤْثِراً لِدُنْيَاهُ عَلَى آخِرَتِهِ وَ هُوَ فِي ذَلِكَ يَتَمَنَّى جِنَانَ الْفِرْدَوْسِ وَ مَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَطْمَعَ أَنْ يَنْزِلَ بِعَمَلِ الْفُجَّارِ مَنَازِلَ الْأَبْرَارِ أَمَا إِنَّهُ لَوْ «وَقَعَتِ الْواقِعَةُ» وَ قَامَتِ الْقِيَامَةُ وَ جاءَتِ الطَّامَّةُ وَ نَصَبَ الْجَبَّارُ الْمَوَازِينَ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ وَ بَرَزَ الْخَلَائِقُ لِيَوْمِ الْحِسَابِ أَيْقَنْتَ عِنْدَ ذَلِكَ لِمَنْ تَكُونُ الرِّفْعَةُ وَ الْكَرَامَةُ وَ بِمَنْ تَحِلُّ الْحَسْرَةُ وَ النَّدَامَةُ فَاعْمَلِ الْيَوْمَ فِي الدُّنْيَا بِمَا تَرْجُو بِهِ الْفَوْزَ فِي الْآخِرَة. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏؛ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَة» بعد از ابتدا کردن با نام رحمان و رحیم خداوند اشاره می‌کند به آن موقعی که قیامت واقع می‌شود؛ پس وقوع این واقعه یکی از تجلیات رحمت عام و همیشگی خداوند است. @yekaye
. 2️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَة» به هر حادثه‌ای که رخ دهد و هر امری که واقع شود، «واقعه» گویند. در اینجا خداوند قیامت را «الواقعه» خواند بدون اینکه به موصوف آن اشاره کند [یعنی به جای اینکه بگوید «هنگامی که قیامتی که واقعه [واقع‌شدنی] است واقع شود؛ فرمود هنگامی که واقعه واقع شود] به همین جهت گفته‌اند که «واقعه» یکی از اسماء قیامت است. 📚(الميزان، ج‏19، ص115 ) با اینکه «واقعه‌»های فراوانی را ما هر روز در زندگی خود شاهدیم، اینکه «قیامت» را به طور مطلق «واقعه» نامید چه‌بسا می‌خواهد اشاره کند که تنها واقعیتی که حقیقتا واقعی است و واقع می‌شود [در نکات ادبی بیان شد که وقوع در اصل به معنای نازل شدنی است که با استقرار امر نازل شده همراه باشد]، قیامت است؛ و این بدان جهت است که: 🍃الف. در قیامت پرده‌ها کنار می‌رود و جای هیچ توهم و اشتباهی در واقعی نخواهد بود. 🍃ب. قیامت ضروری‌ترین واقعیت در جهان است که مطلقا تخلف‌بردار نیست؛ یعنی هر واقعه دیگری ممکن است که واقع نشود، اما قیامت به گونه ای است که واقع نشدنش محال است. 🍃ج. همه مخلوقات ماسوی الله فناپذیرند؛ تنها واقعیتی که وقتی واقع و حادث می‌شود استقرار تام و تمام پیدا می‌کند و دیگر زوال‌پذیر نیست، قیامت است. 🍃د. چه‌بسا «الـ» در «الواقعه»، «الـ» جنس باشد؛ یعنی قیامت واقعیتی است که همه واقعیتهای دیگر عالم ماسوی الله را در خود دارد؛ و از این جهت است که واقعی‌ترین واقعیات است. 🍃ه. به خاطر شدتی که در قیامت، ویا در وقوع حادثه قیامت در کار است، چنین نامیده شده است. (مجمع البيان، ج‏9، ص324؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385) 🍃و. چون قیامت تنها واقعه‌ای است که نظیر و مانند ندارد. (تفسیر نور، ج9، ص418) 🍃ز. ... @yekaye
. 3️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَة» به نظر می‌رسد که جمله «هنگامی که آن واقعه واقع شد» جمله ناقص است؛ و مطلبی را در تقدیر دارد؛ اما آن چیست؟ 🍃الف. این عبارت «ظرف» است؛ آنگاه متعلق است به: 🌱الف.1. آیه بعد (لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ)، یعنی این واقعه قابل تکذیب نیست در آن هنگامی که واقع می‌شود. (مجمع البيان، ج‏9، ص323 ) 🌱الف.2. ... 🍃ب. این یک جمله شرطیه‌ است که مقدم آمده اما جزای شرط محذوف است. درباره اینکه آن جزای شرط چه بوده و چرا محذوف است، احتمالات متعددی می‌توان مطرح کرد: 🌱ب.1. همان احوالاتی است که در این سوره بدان پرداخته، که خلاصه‌اش رستگاری مومنان و خسران کافران است؛ و حذف آن، از باب اعظام و تفخیم و بزرگداشت است. 📚(الميزان، ج‏19، ص115 ؛ مجمع البيان، ج‏9، ص323 ) 🌱ب.2. دو کلمه «خافضة رافعة» که در ادامه می‌آید دلالت بر آن محذوف دارد؛ یعنی تقدیر کلام این بوده: آن هنگامی که آن واقعه واقع شود اموری را بالا برد و اموری را پایین آورد. 📚(ابوعلی، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص323 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص384 ) 🌱ب.3. به قرینه آیه بعد (که می‌فرماید وقوعش قابل تکذیب نیست) جمله محذوف چیزی شبیه این است که «هرکس بدان اعتراف خواهد کرد و دیگر هیچکس نمی‌تواند انکارش کند.» 📚(مفاتيح الغيب، ج‏29، ص384 ) 🌱ب.4. جزای شرط آیه 8 (فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ) است؛ یعنی هنگامی که آن واقعه واقع شود آنگاه است که اصحاب میمنه چنین می‌باشند و اصحاب مشئمه چنان و ... . 📚(مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385 ) 🌱ب.5. ... 🍃ج. این جمله مفعول است برای فعل محذوف؛ در واقع تقدیر کلام چنین بوده است: «اذکروا اذا وقعت الواقعه: ‌به یاد داشته باشید آن هنگامی را که آن واقعه واقع می‌شود.» و این تشویق است برای آماده شدن برای آن واقعه. 📚(مجمع البيان، ج‏9، ص324 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385 ) 🍃د. می‌تواند کل این جمله در مقام مبتدا باشد، و جمله «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا» خبر آن باشد؛ یعنی وقتی که آن واقعه رخ می‌دهد همان وقتی است که زمین بشدت می‌لرزد و ...» 📚(مجمع البيان، ج‏9، ص323 ) 🍃د. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2 1396/12/6 1 رجب 1441 🌹 میلاد باسعادت امام محمد باقر علیه‌السلام و حلول ماه مبارک رجب بر همگان مبارک باد🌷 @yekaye
056002.mp3
47.2K
@yekaye #واقعه_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 كاذِبَةٌ ▪️درباره ماده «کذب» اغلب به همین بسنده کرده‌اند که اصل این ماده نقطه مقابل «صدق» است (معجم المقاييس اللغة، ج‏5، ص167) و آن چیزی است که حقیقت و واقعیت نداشته باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص34) و «کِذب:» به معنای خبر دادن از چیری برخلاف واقع است، اعم از اینکه عامدانه یا از روی اشتباه باشد (المصباح المنير، ج‏۲، ص۵۲۹). ▪️اما برخی توضیح داده‌اند که اصل این ماده به معنای کم گذاشتن در کار است چنانکه به کسی که در جنگ موضعی را که داشته رها می‌کند می گویند «کذب عن قرنه» (الفروق في اللغة، ص37 ) ▫️و به تعبیر دیگر، اصل این ماده دلالت دارد بر نقص در حدت و شدتی که در چیزی جاری است و یا لااقل مورد انتظار است، و به این جهت به سخن دروغ کذب گویند چون آنچه از کلام انتظار می‌رود بیان حقیقتی است که شخص در دل دارد؛ و دروغ، نقص و بلکه فقدان در چیزی است که از کلام انتظار می‌رود. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1879) ▫️و موید این معنا هم آن است که در خصوص «صدق» که نقطه مقابل آن است قبلا (در جلسه 929 http://yekaye.ir/an-nesa-4-4/) بیان شد که اصل ماده «صدق» دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیده‌اند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شى‏ءٌ صَدْق» به کار می‌برند. (معجم المقاييس اللغة، ج‏۳، ص۳۳۹) ▪️در هر صورت «کَذِب» (َ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل عمران/75) نیز همانند «کِذب» به معنای «دروغ» و امری است که برای ابراز خلاف واقع به کار گرفته شده و اعم از آن که: ▫️- سخن باشد (كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً؛ کهف/۵) ▫️- یا یک عمل و شیء خارجی (وَ جاؤُوا عَلى‏ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ‏؛ یوسف/۱۸)؛ ▫️- و حتی در جایی که خود سخن صحیح است اما اعتقادات با این سخن همراه نیست باز تعبیر «کذب» به کار می‌رود: «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» (منافقون/1) ▫️- و گاه «کذب» و «کاذب» بودن، به خود فعل (نه فاعل آن) نسبت داده می‌شود، چنانکه یکی از احتمالات معنای آیه آیه «ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ» (علق/16) این است که کاذبة را صفت خود ناصیه دانست، کنایه از اینکه دروغگویی در پیشانی‌اش نمایان است [حالت دیگر که بسیاری بدان سمت رفته‌اند این است که چیزی در تقدیر بوده است؛ مثلا: «ناصیةٌ صاحبها کاذبةٌ: پیشانی کسی که صاحب این پیشانی دروغگو است»؛ لسان العرب، ج‏1، ص706 ] و یا معنای آیه «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» (واقعة/2) را این دانست که این واقعه، فعلة کاذبة نیست. (مفردات ألفاظ القرآن، ص704) و البته بسیاری از اهل لغت مانند زجاج و فراء ‌بر این باورند که «کاذبة» در این آیه نه اسم فاعل، بلکه مصدر است، شبیه عافیت و عاقبت، و اینها اسمائی هستند که در جای مصدر می‌نشینند، چنانکه در مورد «باقیة» هم کاملا در معنای «بقاء»‌به کار رفته است: «فَهَلْ تَرى‏ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ» (حاقه/8) و معنایش این است که برای وقوع قیامت هیچ دروغی در کار نیست و قابل تخطی نیست و به تعبیر دیگر قیامت امری است که هیچ چیزی نمی تواند آن را رد کند، چنانکه می‌گویند «حَمَلَ فما كَذَبَ» (یعنی آن را بر دوش کشید و تخطی نکرد) (به نقل از لسان العرب، ج‏1، ص706 ؛ و نیز مجمع البحرين، ج‏2، ص157) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «کذب» ▪️همانند آنچه قبلا درباره فعل «صَدَقَ» گفته شد، فعل «کَذَبَ» نیز هم به صورت لازم، هم متعدی یک مفعولی، و هم متعدی دومفعولی به کار می‌رود: ▫️وقتی فقط خود فعل دروغ گفتن مد نظر باشد به صورت لازم به کار می‌رود (وَ إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ، یوسف/27؛ وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ؛ یس/15؛ َ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ، بقره/10) چنانکه می‌گویند فلانی کاذب است: «أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ» (نحل/105) «وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ» (غافر/28) [و ظاهرا وقتی با حرف «علی» می‌آید هم به همین حالت ملحق می‌شود: «انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» (انعام/24)، «هؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» (هود/18) ، «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» (زمر/60)] ▫️اما وقتی به مقول قول (= سخنی که گفته شده) ویا مخاطب (کس ویا چیزی که کذب درباره اوست) توجه شود به صورت فعل متعدی یک مفعولی به کار می‌رود: «ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا» (یوسف/110) «ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ» (هود/65) ▫️و وقتی که هم به مخاطب و هم بدانچه کذب ناظر به آن است توجه شود به صورت متعدی دومفعولی به کار می‌رود «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى»‏ (نجم/11) که در اینجا کلمه «أحداً» یا «نفسَه» در تقدیر است [یعنی دل در خصوص آنچه دید به کسی یا به خودش دروغ نگفت] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص35 ) ▪️و البته در صورتی که به باب افعال یا تفعیل هم برود متعدی با یک مفعول خواهد شد، اما معنایش متفاوت است؛ ▪️وقتی به باب تفعیل می‌رود (کذّب، یُکَذّب، تکذیب) به معنای «نسبت دروغ دادن» به کسی یا به محتوایی به کار می‌رود، خواه آن شخص یا محتوا واقعا صادق باشد، یا کاذب (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۴)؛ ▫️که در این صورت، ظاهرا اگر امر مورد تکذیب انسان باشد بدون حرف اضافه می‌آید (فَكَذَّبُوهُ، اعراف/64؛ فَكَذَّبُوهُما، مومنون/48 و یس/14؛ وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلينَ، حجر/80) ▫️و اگر مطلب یا یک حقیقتی باشد نه شخص، با حرف اضافه «بـ» می‌آید (كَذَّبُوا بِآياتِنا، بقره/39؛ كَلاَّ بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ، انفطار/9؛ ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ، مطففین/17؛ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعيراً، فرقان/11؛ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى، ‏لیل/9؛ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ، حاقه/4؛ قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه، انعام/31 و یونس/45؛ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ، یونس/39؛ بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ، ق/5) ▫️و البته گاه می‌شود که برای تکذیب شخص از حرف اضافه «بـ» استفاده شود: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ ... كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ» (قمر/23 و 33) ▫️و البته این باء همواره باء تعدیه نیست، بلکه گاه باء سببیت است، مثلا: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» (شمس/11) «فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ» (فرقان/19)؛ ▫️و بسیار می‌شود که مفعول آن حذف می‌شود (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ، واقعه/82؛ وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى، ‏طه/56) و اسم فاعل آن «مُکَذِّب» می‌شود (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ، واقعه/51؛ ِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ، آل‌عمران/137؛ فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبينَ، قلم/8؛ فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ، طور/11). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «کذب» در باب تفعیل 🤔جالب توجه این است آنچه در قرآن از این باب آمده است همگی در مورد تکذیب کردنِ شخص یا محتوای صادق است: «كَذَّبُوا بِآياتِنا» (آل عمران/11)، «رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ» (المؤمنون/26)، «بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ»‏ (ق/5)، «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا» (القمر/9)، «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ» (الحاقة/4)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ»‏ (الحج/42)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»‏ (فاطر/25) «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» (الرحمن/13) ▫️ولذا لااقل در فضای قرآن، تکذیب همواره نوعی دلالت بر انکار حق و زیر بار حق نرفتن دارد؛ و آنجا هم که فرمود « فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ»‏ (أنعام/33) در واقع می‌خواهد بفرماید که آنان واقعا تو را دروغگو نیافتند و نمی‌توانند دروغگو بودن تو را اثبات کنند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۴) ▫️و البته برخی این کاربرد کلمه «مکذّب» در معنای منفی را اقتضای طبیعی این کلمه دانسته‌اند و گفته‌اند که اگر بخواهد در معنای تکذیب کردن سخن باطل باشد حتما باید بدان تصریح شود ویا قرینه واضحی بر آن بیاید؛ همان گونه که کلمه «کافر» هم به کار کثرت کاربردش در معنای مذموم بار منفی پیدا کرده ولو که کاربردش در معنایی مانند «کفر به طاغوت» در صورت تصریح یا وجود قرینه، رواست. (الفروق في اللغة، ص36 ) ▪️و وقتی به باب افعال می‌رود به معنای «کسی را دروغگو یافتن» است؛ «أَكْذَبْتُهُ» یعنی «وجدته كاذبا» (مفردات ألفاظ القرآن، ص704) اشاره شد که «كِذَّاب» به معنای «تّكذيب» است؛ اما باید توجه داشت که «کَذَّاب» (همانند کلمات كَذُوب و كُذُبْذُب و كَيْذُبَان) صیغه مبالغه است: «سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ» (قمر/26) «قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ» (ص/4) و البته به لباسی هم که رنگ‌آمیزی شده «كَذَّابَة» می گویند ظاهرا از این جهت که گویی حال واقعی خود را نشان نمی‌دهد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص704) 🔸ماده «کذب» به برخی کلمات مانند «بهتان»، «زور»، «خرص»، «إفک» ، و «جحد» نزدیک است. ▪️در مورد دو کلمه نخست قبلا (در بحث از ماده «بهت» در جلسه 974 http://yekaye.ir/an-nesa-4-20/) بیان شد که «کذب» مطلق دروغ و سخن خلاف واقع است، «زور» دروغی است که تزیین داده شده و در ظاهری نیکو بیان شده چنانکه از عمر نقل شده که «زورت يوم السقيفة كلاما: در روز سقیفه کلامی را مزورانه گفتم» و ماده «بهت» در اصل به معنای گیج شدن و حیرت به کار می‌رود و «بهتان» آن دروغی است که مواجهه با آن انسان را مبهوت و شگفت‌زده می‌کند. (الفروق في اللغة، ص۳۸) ▪️و اکنون می‌افزاییم تفاوتش با «إفک» هم در این است که «کذب» به هر گونه دروغی گفته می‌شود اما «إفک» فقط به دروغی که قبحش کاملا فاحش باشد (مانند دروغ بستن بر خدا و پیامبر ویا تهمت زنا زدن به شخص پاکدامن) گفته می‌شود و اصل «إفک» به معنای برگرداندن (صرف) کسی یا چیزی از مسیر اصلی‌اش است. (الفروق في اللغة، ص37 ) ▪️و تفاوتش با «جحد» این است که در «کذب» صرف اینکه خبر با واقعیت تطابق نداشته باشد مد نظر است، اما در «جحد» انکار امر آشکار و واقعی علیرغم علم به واقعی بودن آن؛ در حالی که کذب می‌تواند در مقام انکار باشد یا در غیر مقام انکار [مثلا مقام فریب یا حتی اشتباه] (الفروق في اللغة، ص38 ) ▪️و «خرص» هم این است که اصل ماده «خرص» برای تخمین زدن به کار می‌رود چنانکه وقتی می‌گویند «كم خرص نخلك» یعنی «درخت خرمایت چقدر ثمره خواهد داشت» و چون غالبا تخمین زدن بسیاری از اوقات بدون تحقیق و صرفا بر اساس گمانه‌زنی است، شبیه دروغ شده و کم‌کم در خصوص مواردی که دروغ است به کار رفته است. (الفروق في اللغة، ص36 ) بدین ترتیب می‌توان گفت معنای دقیق «خرص» سخن بی‌پایه و بی‌مبناست، تا دروغ. 📿ماده «کذب» و مشتقاتش 282 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹لِوَقْعَتِها = لِـ + وَقْعَة + ها حرف «لـ» در اینجا می‌تواند ▫️لام تعلیل (لأجل) یا ▫️لام تعدیه (علامت مفعول) و یا ▫️لام در معنای «فی» (شبیه: قَدَّمْتُ لِحَياتِي؛ فجر/24) 📚(مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385-386؛ تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص12-13) ویا ▫️«لام توقیت» (شبیه: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ، إسراء/78؛ یا فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ، طلاق/1) که به معنای «عند» است) 📚(التحرير و التنوير، ج‏27، ص261) باشد؛ که تفصیل این در قسمت تدبر خواهد آمد. درباره «وقعة» و ماده «وقع» نیز در جلسه قبل توضیح داده شد. ضمیر «ها» نیز به «الواقعة» برمی‌گردد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 1) از حضرت امیر ع خطبه‌ای طولانی روایت شده که در فرازی از آن فرمودند: به ايمان بر اعمال شايسته استدلال مى‏شود، و به اعمال شايسته بر ايمان دليل مى‏آورند. با ايمان [سرای] علم آباد مى‏گردد، و با علم از مرگ هراسان مى‏شود، و با مرگ دنيا پايان مى‏پذيرد، و با دنيا آخرت به دست مى‏آيد [یا: از آخرت عبور می‌کند]، با قيامت بهشت نزديك می‌شود، و دوزخ براى گمراهان آشكار مى‏گردد؛ و همانا مردمان را چاره‏اى از قيامت نيست، كه در ميدان مسابقه آن با سرعت به جانب آخرين جايگاه روان مى‏شوند. ... از قبرها بيرون آمده، و به آخرين منزل روان شدند. آنجا براى هر خانه اهلى است كه آن را به خانه ديگرى تبديل نكنند، و از آنجا نقل مکان نکنند. 📚نهج البلاغة، خطبه 156 بِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ و بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ [تُجَوَّزُ] الْآخِرَةُ وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى‏ ... قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الْأَجْدَاثِ وَ صَارُوا إِلَى مَصَايِرِ الْغَايَاتِ لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لَا يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لَا يَنْقُلُونَ عَنْهَا. ✅توجه: از ابتدای این عبارات تا عبارت «بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ» در منابع متعددی با سندهای مختلف روایت شده (از جمله در كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2، ص619 ؛ الغارات، ج‏1، ص84 ؛ الكافي، ج‏2، ص50 ؛ تحف العقول، ص164)؛ البته در منابع مذکور، جمله بعدی این است «الْجَنَّةُ حَسْرَةُ أَهْلِ النَّار: و بهشت مایه حسرت جهنمیان است» و ادامه حدیث وارد بحث دیگری می‌شود. @yekaye
☀️ 2) روایت شده است که پیامبر اکرم ص در اوایل بعثت خویش خویشاوندان خود در میان بنی‌هاشم را جمع کرد، که ابولهب هم در میان آنها بود. وی فکر می‌کرد که ایشان آنها را جمع کرده تا اعلام کند که از دعوتش دست برداشته است؛ اما ایشان در آن مجلس فرمود: پیک و فرستاده هیچگاه به نزدیکان خود دروغ نمی‌گوید. به خدایی که جز او خدایی نیست همانا من فرستاده و رسول خداوند به نزد شما و به سوی تمام مردمان هستم؛ و به خدا سوگند که همان گونه که می‌خوابید خواهید مرد؛ و همان گونه که بیدار می‌شوید مبعوث، و همان گونه که می‌دانید مورد حسابرسی واقع، و جزا داده خواهید شد و شما اولین کسانی هستید که من بدانها انذار و هشدار می‌دهم. 📚اثبات الوصية، ص118 في رواية اخرى: انّه صلّى اللّه عليه و آله جمع عشيرته من بني هاشم و هم خمسة و أربعون رجلا فيهم عمّه أبو لهب فظنّوا انّه يريد أن ينزع عمّا دعا إليه. فقال له من بينهم أبو لهب: يا محمّد هؤلاء عمومتك و بنو عمومتك قد اجتمعوا فتكلّم بما تريد و اعلم انّه لا طاقة لقومك بالعرب. فقام صلّى اللّه عليه و آله فيهم خطيبا فحمد اللّه و أثنى عليه كثيرا و ذكّرهم بأيام اللّه جلّ ذكره و القرون الخالية من الأنبياء- صلّى اللّه عليهم- و الجبابرة و الفراعنة و وصف لهم الجنّة و النار ثم قال: «ان الرايد لا يكذب أهله. و اللّه الذي لا إله إلّا هو، اني رسول اللّه إليكم حقّا و إلى الناس كافة. و اللّه لتموتن كما تنامون و لتبعثن كما تستيقظون و لتحاسبن كما تعلمون و لتجزون سرمدا و انّكم أوّل من أنذره». ✅این واقعه با عبارات متفاوت در إعتقادات الإمامية شیخ صدوق (ص64) و روضة الواعظين (ج‏1، ص53 ) و نیز در بسیاری از منابع اهل سنت مانند السيرة الحلبية (ج1، ص405 ) و الكامل في التاريخِ ابن اثیر (ج1، ص659 ) روایت شده است. @yekaye
☀️ 3) از ابن عباس نقل شده که یکی از علمای بزرگ یهود به نام عبدالله بن سلام خدمت رسول اکرم ص می‌رسد و سوالاتی از ایشان می‌پرسدو نهایتا اسلام می‌آورد. از سوالاتی که وی پرسید این است: گفت: به من درباره قیامت و اینکه چگونه برپا می‌شود خبر دهید. پیامبر ص فرمودند: ابن سلام! همانا چون قیامت شود خورشید تیره و تار گردد و ستارگان بی‌فروغ گردند و کوهها به راه افتد و شتران باردار به حال خود رها شوند و زمین غیر از این زمین شود. گفت: محمد! درست گفتی! پیامبر ص ادامه داد: و خلایق برای حسابرسی برپا خیزند و صراط کشیده شود و ترازوهای عدل مستقر گردد و دیوان‌های حساب و کتاب آشکار گردد و خداوند برای انجام حسابرسی اقدام نماید. گفت: محمد! درست گفتی! 📚بحار الأنوار، ج‏57، ص241 و 258 أقول وجدت في بعض الكتب القديمة هذه الرواية فأوردتها بلفظها و وجدتها أيضا في كتاب ذكر الأقاليم و البلدان و الجبال و الأنهار و الأشجار مع اختلاف يسير في المضمون و تباين كثير في الألفاظ أشرت إلى بعضها في سياق الرواية و هي هذه. مَسَائِلُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ وَ كَانَ اسْمُهُ إِسْمَاوِيلَ فَسَمَّاهُ النَّبِيُّ ص عَبْدَ اللَّهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: ... فَقَالَ النَّبِيُّ ص: اجْلِسْ يَا ابْنَ سَلَامٍ وَ سَلْ عَمَّا شِئْتَ وَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُكَ عَمَّا تَسْأَلُنِي عَنْهُ فَقَالَ أَخْبِرْنِي يَا مُحَمَّدُ فَإِنَّنِي أَزْدَادُ فِيكَ يَقِيناً فَقَال‏ ... قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْقِيَامَةِ وَ كَيْفَ تَقُومُ؟ قَالَ يَا ابْنَ سَلَامٍ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُوِّرَتِ الشَّمْسُ وَ اسْوَدَّتْ وَ طَمَسَتِ النُّجُومُ وَ سُيِّرَتِ الْجِبَالُ وَ عُطِّلَتِ الْعِشَارُ وَ بُدِّلَتِ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ. قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ! قَالَ النَّبِيُّ ص يُقَامُ الْخَلَائِقُ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ وَ يُمَدُّ الصِّرَاطُ وَ يُنْصَبُ الْمِيزَانُ وَ تُنْشَرُ الدَّوَاوِينُ وَ يَبْرُزُ الرَّبُّ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ. قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّد! @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» شاید امروز کسانی باشند که در وقوع قیامت تردید می‌کنند؛ اما این چنان واقعیتی است که چون واقع گردد، دیگر هیچکس را یارای تردید و تکذیب در آن نخواهد بود. 🌐نکته اگر از خدا صرف نظر کنیم، قیامت واقعی‌ترین واقعیات است؛ و وقوعش چنان است که جای هیچ تردید و تکذیبی نمی‌گذارد. اگر توجه کنیم که قیامت یک حادثه زمانی‌ای نیست که قرار باشد در آینده رخ دهد، بلکه واقعه‌ای فرازمانی است که اصلا بساط زمین و زمان درهم‌پیچیده می‌شود (وَ الْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمينِهِ، احقاف/4؛ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ، ابراهیم/48) می‌توان دریافت که قیامت همین الان هم وقوع دارد و حتی بهشت و جهنم آن همین الان مومنان و کافران را در بر گرفته است؛ چنانکه خداوند فرمود: نیکان در بهشت هستند (نه اینکه وارد خواهند شد) «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي‏ نَعيمٍ» (انفطار/13؛ مطففین/22) و بدان هم در جهنم‌اند «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي‏ جَحيمٍ» (انفطار/14) و جهنم [هم‌اکنون هم] بر کافران احاطه دارد: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ» (توبه/49 و عنکبوت/54) 🤔پس اگر الان وقوع دارد، و آیه می‌فرماید که در وقوعش کذبی نیست؛ شاید بتوان نتیجه گرفت که انسان باید به افق معرفت قیامت وارد شود؛ که اگر کسی وارد آن افق معرفتی شود، واضح و غیرقابل انکار بودن قیامت را بالعیان درمی‌یابد. در واقع، اگر واقعیت قیامت فراتر از زمان و مکان است و تمام زمانها و مکانها در قیامت حاضر است؛ پس با مرگ و مواقف پس از مرگ همه را به زور به آن افق معرفتی وارد می‌کنند؛ و اگر کسی در همین دنیا توانست وارد آن افق معرفتی شود، این واقعی‌ترین واقعیت را بوضوح می‌یابد. @yekaye
. 2️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» انكار قيامت، فقط در دنيا و در شرايط رفاه و غفلت است، همين كه نشانه‏هاى قيامت آشكار شود، ديگر كسى آن را انكار نمى‏كند. 📚(تفسير نور، ج‏9، ص418) @yekaye