☀️ 1) از حضرت امیر ع خطبهای طولانی روایت شده که در فرازی از آن فرمودند:
به ايمان بر اعمال شايسته استدلال مىشود، و به اعمال شايسته بر ايمان دليل مىآورند. با ايمان [سرای] علم آباد مىگردد، و با علم از مرگ هراسان مىشود، و با مرگ دنيا پايان مىپذيرد، و با دنيا آخرت به دست مىآيد [یا: از آخرت عبور میکند]، با قيامت بهشت نزديك میشود، و دوزخ براى گمراهان آشكار مىگردد؛ و همانا مردمان را چارهاى از قيامت نيست، كه در ميدان مسابقه آن با سرعت به جانب آخرين جايگاه روان مىشوند.
... از قبرها بيرون آمده، و به آخرين منزل روان شدند. آنجا براى هر خانه اهلى است كه آن را به خانه ديگرى تبديل نكنند، و از آنجا نقل مکان نکنند.
📚نهج البلاغة، خطبه 156
بِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ و بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ [تُجَوَّزُ] الْآخِرَةُ وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى
... قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الْأَجْدَاثِ وَ صَارُوا إِلَى مَصَايِرِ الْغَايَاتِ لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لَا يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لَا يَنْقُلُونَ عَنْهَا.
✅توجه:
از ابتدای این عبارات تا عبارت «بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ» در منابع متعددی با سندهای مختلف روایت شده
(از جمله در كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص619 ؛ الغارات، ج1، ص84 ؛ الكافي، ج2، ص50 ؛ تحف العقول، ص164)؛
البته در منابع مذکور، جمله بعدی این است «الْجَنَّةُ حَسْرَةُ أَهْلِ النَّار: و بهشت مایه حسرت جهنمیان است» و ادامه حدیث وارد بحث دیگری میشود.
@yekaye
☀️ 2) روایت شده است که پیامبر اکرم ص در اوایل بعثت خویش خویشاوندان خود در میان بنیهاشم را جمع کرد، که ابولهب هم در میان آنها بود. وی فکر میکرد که ایشان آنها را جمع کرده تا اعلام کند که از دعوتش دست برداشته است؛
اما ایشان در آن مجلس فرمود:
پیک و فرستاده هیچگاه به نزدیکان خود دروغ نمیگوید. به خدایی که جز او خدایی نیست همانا من فرستاده و رسول خداوند به نزد شما و به سوی تمام مردمان هستم؛ و به خدا سوگند که همان گونه که میخوابید خواهید مرد؛ و همان گونه که بیدار میشوید مبعوث، و همان گونه که میدانید مورد حسابرسی واقع، و جزا داده خواهید شد و شما اولین کسانی هستید که من بدانها انذار و هشدار میدهم.
📚اثبات الوصية، ص118
في رواية اخرى: انّه صلّى اللّه عليه و آله جمع عشيرته من بني هاشم و هم خمسة و أربعون رجلا فيهم عمّه أبو لهب فظنّوا انّه يريد أن ينزع عمّا دعا إليه. فقال له من بينهم أبو لهب: يا محمّد هؤلاء عمومتك و بنو عمومتك قد اجتمعوا فتكلّم بما تريد و اعلم انّه لا طاقة لقومك بالعرب.
فقام صلّى اللّه عليه و آله فيهم خطيبا فحمد اللّه و أثنى عليه كثيرا و ذكّرهم بأيام اللّه جلّ ذكره و القرون الخالية من الأنبياء- صلّى اللّه عليهم- و الجبابرة و الفراعنة و وصف لهم الجنّة و النار ثم قال:
«ان الرايد لا يكذب أهله. و اللّه الذي لا إله إلّا هو، اني رسول اللّه إليكم حقّا و إلى الناس كافة. و اللّه لتموتن كما تنامون و لتبعثن كما تستيقظون و لتحاسبن كما تعلمون و لتجزون سرمدا و انّكم أوّل من أنذره».
✅این واقعه با عبارات متفاوت در إعتقادات الإمامية شیخ صدوق (ص64) و روضة الواعظين (ج1، ص53 ) و نیز در بسیاری از منابع اهل سنت مانند السيرة الحلبية (ج1، ص405 ) و الكامل في التاريخِ ابن اثیر (ج1، ص659 ) روایت شده است.
@yekaye
☀️ 3) از ابن عباس نقل شده که یکی از علمای بزرگ یهود به نام عبدالله بن سلام خدمت رسول اکرم ص میرسد و سوالاتی از ایشان میپرسدو نهایتا اسلام میآورد.
از سوالاتی که وی پرسید این است:
گفت: به من درباره قیامت و اینکه چگونه برپا میشود خبر دهید.
پیامبر ص فرمودند:
ابن سلام! همانا چون قیامت شود خورشید تیره و تار گردد و ستارگان بیفروغ گردند و کوهها به راه افتد و شتران باردار به حال خود رها شوند و زمین غیر از این زمین شود.
گفت: محمد! درست گفتی!
پیامبر ص ادامه داد: و خلایق برای حسابرسی برپا خیزند و صراط کشیده شود و ترازوهای عدل مستقر گردد و دیوانهای حساب و کتاب آشکار گردد و خداوند برای انجام حسابرسی اقدام نماید.
گفت: محمد! درست گفتی!
📚بحار الأنوار، ج57، ص241 و 258
أقول وجدت في بعض الكتب القديمة هذه الرواية فأوردتها بلفظها و وجدتها أيضا في كتاب ذكر الأقاليم و البلدان و الجبال و الأنهار و الأشجار مع اختلاف يسير في المضمون و تباين كثير في الألفاظ أشرت إلى بعضها في سياق الرواية و هي هذه.
مَسَائِلُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ وَ كَانَ اسْمُهُ إِسْمَاوِيلَ فَسَمَّاهُ النَّبِيُّ ص عَبْدَ اللَّهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: ...
فَقَالَ النَّبِيُّ ص: اجْلِسْ يَا ابْنَ سَلَامٍ وَ سَلْ عَمَّا شِئْتَ وَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُكَ عَمَّا تَسْأَلُنِي عَنْهُ فَقَالَ أَخْبِرْنِي يَا مُحَمَّدُ فَإِنَّنِي أَزْدَادُ فِيكَ يَقِيناً فَقَال ... قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْقِيَامَةِ وَ كَيْفَ تَقُومُ؟
قَالَ يَا ابْنَ سَلَامٍ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُوِّرَتِ الشَّمْسُ وَ اسْوَدَّتْ وَ طَمَسَتِ النُّجُومُ وَ سُيِّرَتِ الْجِبَالُ وَ عُطِّلَتِ الْعِشَارُ وَ بُدِّلَتِ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ.
قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ!
قَالَ النَّبِيُّ ص يُقَامُ الْخَلَائِقُ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ وَ يُمَدُّ الصِّرَاطُ وَ يُنْصَبُ الْمِيزَانُ وَ تُنْشَرُ الدَّوَاوِينُ وَ يَبْرُزُ الرَّبُّ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ.
قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّد!
@yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
.
1️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»
شاید امروز کسانی باشند که در وقوع قیامت تردید میکنند؛ اما این چنان واقعیتی است که چون واقع گردد، دیگر هیچکس را یارای تردید و تکذیب در آن نخواهد بود.
🌐نکته #جهانشناسی
اگر از خدا صرف نظر کنیم، قیامت واقعیترین واقعیات است؛ و وقوعش چنان است که جای هیچ تردید و تکذیبی نمیگذارد.
اگر توجه کنیم که قیامت یک حادثه زمانیای نیست که قرار باشد در آینده رخ دهد، بلکه واقعهای فرازمانی است که اصلا بساط زمین و زمان درهمپیچیده میشود (وَ الْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمينِهِ، احقاف/4؛ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ، ابراهیم/48) میتوان دریافت که قیامت همین الان هم وقوع دارد و حتی بهشت و جهنم آن همین الان مومنان و کافران را در بر گرفته است؛
چنانکه خداوند فرمود: نیکان در بهشت هستند (نه اینکه وارد خواهند شد) «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ» (انفطار/13؛ مطففین/22) و
بدان هم در جهنماند «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي جَحيمٍ» (انفطار/14) و جهنم [هماکنون هم] بر کافران احاطه دارد: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ» (توبه/49 و عنکبوت/54)
🤔پس اگر الان وقوع دارد، و آیه میفرماید که در وقوعش کذبی نیست؛ شاید بتوان نتیجه گرفت که انسان باید به افق معرفت قیامت وارد شود؛ که اگر کسی وارد آن افق معرفتی شود، واضح و غیرقابل انکار بودن قیامت را بالعیان درمییابد.
در واقع،
اگر واقعیت قیامت فراتر از زمان و مکان است و تمام زمانها و مکانها در قیامت حاضر است؛
پس با مرگ و مواقف پس از مرگ همه را به زور به آن افق معرفتی وارد میکنند؛
و اگر کسی در همین دنیا توانست وارد آن افق معرفتی شود، این واقعیترین واقعیت را بوضوح مییابد.
@yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
.
2️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»
انكار قيامت، فقط در دنيا و در شرايط رفاه و غفلت است، همين كه نشانههاى قيامت آشكار شود، ديگر كسى آن را انكار نمىكند.
📚(تفسير نور، ج9، ص418)
@yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
.
3️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ؛ لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»
تا فرصت هست، قيامت را باور كنيم كه پس از وقوع، نتيجهاى جز شرمسارى ندارد.
📚(تفسير نور، ج9، ص418)
@yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
.
4️⃣ «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»
«کاذبة» در این آیه میتواند در معانی مختلفی به کار رفته باشد، که متناسب با هریک، معنای جدیدی از آیه برداشت میشود:
🍃الف. صرفاً اسم فاعل از «کذب» باشد و «ة» در پایان آن، تاء تأنیث باشد که دلالت دارد بر موصوف محذوف، آنگاه با توجه به اینکه این وصف دروغگویی، وصف فاعل باشد یا وصف فعل، میتوان گفت که:
🌱الف.1. آن محذوف، کلمه «نفس» است، و تقدیر کلام این است که: «لیس لها نفسٌ کاذبةٌ»؛ که در این صورت، میتواند:
▫️الف.1.1. برگرفته از «کذب» لازم باشد؛ آنگاه مراد آیه این است که وقتی قیامت واقع شود، همه به آن اذعان خواهند کرد و دیگر هیچ نفس دروغگویی که بخواهد در مورد آن دروغ بگوید و آن را تکذیب کند، در کار نخواهد بود.
(التحرير و التنوير، ج27، ص260-261 )
▫️الف.1.2. برگرفته از «کذب» متعدی باشد؛ آنگاه در مورد آن هیچکسی که به خودش دروغ بگوید در کار نخواهد بود؛ یعنی الان بسیاری از افراد هستند که در مورد قیامت به خود دروغ میگویند تا راه را برای هر کاری برای نفس خود باز کنند؛ اما وقتی قیامت واقع شود، وقوعش چنان است که دیگر هیچکس در مورد آن به خودش دروغ نمی تواند بگوید.
(التحرير و التنوير، ج27، ص260-261 ؛ تفسير كنز الدقائق، ج13، ص12)
▫️الف.1.3. یا برگرفته از ترکیب «کذب علی» باشد، یعنی دیگر در آن موقعیت هیچکسی نمیتواند بر خدا دروغ ببیند و معادی را که خداوند وعده داده بود دروغین بشمارد.
(تفسير كنز الدقائق، ج13، ص12 )
▫️الف.1.4. ...
🌱الف.2. آن محذوف، کلمه «فعلة» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص704)؛ (در نکات ادبی توضیح این حالت گذشت) یعنی وقتی قیامت واقع شد معلوم میشود که وقوع این واقعه یک امر دروغین نبوده است.
🍃ب. «ة» در «کاذبة» برای مبالغه باشد؛ که در این صورت در این آیه دست کم دو وجه میتواند داشته باشد:
🌱ب.1. اگر کسی دروغگوی بزرگی هم باشد باز از شدت هول و هراس این روز، نمیتواند این واقعه را انکار کند.
🌱ب.2. اگر کسی این روز را تکذیب کند، چنان دروغ بزرگی گفته است، که دروغگویی که دروغ به این بزرگی بگوید، وجود ندارد. (مفاتيح الغيب
(فحر رازی)، ج29، ص385-386 ؛ الكشاف، ج4، ص455 )
🍃ج. «کاذبة» نه اسم فاعل (دروغگو)، بلکه مصدر است به معنای «دروغ» و «تکذیب»، (توضیح این حالت هم در نکات ادبی گذشت) آنگاه معنایش این است که:
🌱ج.1. در مورد قیامت و وقوعش هیچ دروغی در کار نبوده است.
(تفسير كنز الدقائق، ج13، ص13)
🌱ج.2. قیامت امری است که هیچ چیزی نمیتواند وقوع آن را رد کند (توضیح این حالت هم در نکات ادبی گذشت )
@yekaye
یک آیه در روز
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2
.
5️⃣ «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»
در نکات ادبی اشاره شد که حرف «لـ» در اینجا میتواند لام تعلیل (لأجل) یا لام تعدیه (علامت مفعول) و یا لام در معنای «فی» (شبیه: قَدَّمْتُ لِحَياتِي؛ فجر/24) ویا «لام توقیت» (به معنای «عند») باشد؛
و این متناسب است با اینکه ما «کاذبة» را چگونه تحلیل کنیم.
با توجه به توضیحاتی که در تدبر قبل درباره «کاذبة» بیان شد، تحلیلهای مختلف از «لـ» و معانیای که بر اساس هر تحلیل از آیه قابل استنباط است بیان میشود:
🍃الف. اگر «کاذبة» را صفت برای یک محذوف (اعم از اینکه آن محذوف شخص باشد یا فعل) بگیریم و یا آن را صیغه مبالغه قلمداد کنیم، آنگاه حرف لام در هر چهار معنای فوق قابل به کار بستن خواهد بود، که چون معانی در این سه حالت به هم نزدیک است، فقط از باب نمونه، حالتی را که «کاذبة» صفت برای فاعل محذوف باشد (نفسٌ کاذبة) توضیح میدهیم:
🌱الف.1. میتواند لام تعلیل باشد؛ که این حالت دست کم دو معنا میتواند داشته باشد:
▫️الف.1.1. برای وقوع آن دروغگویی در کار نیست؛ زیرا کسی که از آن خبر داده، راستگوست
(تفسير كنز الدقائق، ج13، ص13 )
▫️الف.1.2. به خاطر شدت وقوع و ظهورش کسی نیست که آن را تکذیب کند و حتی افرادی هم که هر چیزی را تکذیب میکنند آن را تکذیب نمیتوانند بکنند.
(تفسير كنز الدقائق، ج13، ص13 ؛ مفاتيح الغيب، ج29، ص385 )
🌱الف.2. لام تعدیه باشد شبیه «لیس لزید ضارب»؛ یعنی با وقوع واقعه قیامت، دیگر کسی نیست که این وقوع را تکذیب کند.
(مفاتيح الغيب، ج29، ص385 )
🌱الف.3. لام در معنای «فی» باشد؛ یعنی هنگامی که واقعه قیامت واقع شود در مورد وقوعش دروغگویی در کار نخواهد بود که آن را تکذیب کند.
(اعراب القرآن و بيانه، ج9، ص425 )
🌱الف.4. لام توقیت باشد (که در این حالت، به لام اختصاص برگردد)؛ یعنی وقتی قیامت واقع شود، در هنگام وقوعش، دیگر شخص دروغگویی در کار نخواهد بود که بخواهد این واقعه را انکار کند.
(التحرير و التنوير، ج27، ص261 )
🍃ب. اگر «کاذبة» در معنای مصدری باشد، نیز به نظر میرسد حرف لام دست کم در سه معنای معنای فوق قابل به کار بستن باشد:
🌱ب.1. به معنای «فی» باشد، یعنی درباره وقوع این واقعه، دروغی در کار نیست؛ و حتما این واقعه واقع میشود.
(تفسير كنز الدقائق، ج13، ص13)
🌱ب.2. میتواند لام تعلیل باشد؛ یعنی به خاطر شدت وقوع و ظهورش، معلوم میشود که هیچ دروغی در کار نبوده است.
🍃ب.3. لام توقیت و به معنای «عند» باشد؛ یعنی در هنگام وقوع قیامت، دیگر دروغی در کار نخواهد بود (یعنی در این صورت، مطلق دروغ و دروغگویی میتواند مد نظر باشد، نه صرفا تکذیب آخرت)
@yekaye
🔹 خافِضَةٌ
▪️ماده «خفض» چنانکه همگان تصریح کردهاند
📚 (مثلا: كتاب العين، ج4، ص178؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص289)
و آیات قرآن نیز موید آن است (خافِضَةٌ رافِعَةٌ؛ واقعه/3)
نقطه مقابل «رفع» است.
▪️اصل این ماده را به معنای فرو رفتن یک سطح مرتفع، یا سطحی که انتظار مرتفع بودنش میرود، از حالت عادیاش دانستهاند
📚 (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص584)
و به تعبیر دیگر،«خَفْض» به معنای پایین آمدن و حرکت نرم و ملایم است و
▪️ تعبیر «خفض جناح» «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِ مِنَ الرَّحْمَةِ» (إسراء/24) «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنينَ» (حجر/88) «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» (شعراء/215) هم به معنای نرم و تسلیم بودن در برابر دیگری است، و نقطه مقابل علوجویی و برتریطلبی است.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص289)
▪️البته برخی بر این باورند که اصل این ماده به معنای تواضعی است که همراه با عطوفت و رحمت باشد و اموری همچون پایین آمدن و نرمش و تسلیم بودن از آثار و لوازم این معناست
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص92)
اما به نظر میرسد همان نظر اول درست است، زیرا این تعبیر درباره امور عینی (غیر وضعیت اخلاقی) همانند صدای سخن (خَفَضَ الرَّجُلُ صَوْتَهُ، به معنای این است که با صدای آرام و بدون جهر سخن گفت) ویا ختنه خانمها (دختری را که ختنه کنند خافضة گویند) ویا «خَفضٍ مِنَ الْعَيْش» به معنای «گشایش و راحتی در زندگی» به کار رفته است.
📚 (المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص 175)
📿ماده «خفض» همین 4 مورد در قرآن کریم به کار رفته است.
📖 اختلاف قرائت
🔹خافِضَةٌ رافِعَةٌ
▪️در اغلب قرائات این دو کلمه مرفوع قرائت شده است؛ که در این صورت خبر مبتدای محذوف است (هی خافِضَةٌ رافِعَةٌ)
▪️اما در برخی از قرائات اربعه عشر (یزیدی و حسن بصری) و برخی قرائات غیرمشهور (مانند قرائت زيد بن علي و عيسى بن عمر الثقفي و أبوحيوة و ابنابیعبلة و ابنالمقسم و زعفراني وأبوموسى أشعري، و أبورزين و أبوعبدالرحمن و ابوالعالیة) به صورت منصوب (خافِضَةً رافِعَةً) قرائت شده است، که در این صورت حال است، یا برای «کاذبة» یا برای فاعل «وقعت»؛ و برخی هم گفتهاند منصوب از باب مدح است.
📚مجمع البيان، ج9، ص322 ؛ معجم القراءات ج۹، ص290
@yekaye
🔹رافِعَةٌ
▪️ظاهرا ماده «رفع» در اصل دلالت دارد بر جذب یا دفع چیزی در مسافتی به سمت بالا با قوت (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص831).
▫️و اینکه اشاره شد به دو کلمه «جذب» و «دفع»، شاید همین یکی از وجوه تفاوتهای این ماده با ماده «رد» است؛ چرا که گفتهاند تفاوت «رفع» با «رد» در این است که رد فقط ناظر به عقب زدن است، اما «رفع» هم میتواند به سمت جلو باشد و هم به سمت پشت (الفروق في اللغة، ص107 )
▪️اگرچه درباره اینکه نقطه مقابلِ «خفض»، رفع است اتفاق نظر وجود دارد؛
اما اینکه آیا «رفع» فقط در مقابل «خفض» است یا خیر، اختلاف است.
▫️برخی اصرار دارند که «وضع» [بر زمین نهادن] هم نقطه مقابل «رفع» است (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص423؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل، ص831)
▫️و برخی بشدت با این مطلب مخالفت کردهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص183 )
▫️و برخی حتی کلمه «ذلت» را هم نقطه مقابل «رفعت» میدانند. (كتاب العين، ج2، ص125)
▪️برخی «رفع» به معنای نزدیک کردن را هم از همین باب دانستهاند، چنانکه تعبیر «رَفَعْتُه للسُّلطان» از این باب است و بر همین اساس تعبیر «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» را هم به معنای «مقرّبة لهم» دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص424) که اگر چنین باشد، ظاهرا این معنا دلالت بر تقدیم کردن دارد که یک نحوه نزدیک کردنی است که با بالا بردن آن چیزی که تقدیم میشود به خدمت کسی که به او تقدیم میشود همراه است.
▫️ البته غالبا کلمه «مرفوعة» در این آیه را به همان معنای «برافراشته» گرفتهاند خواه به معنای «بساط برافراشته» باشد، یا «بنای رفیع» و یا «زنان بلندمرتبه از حیث عقل و جمل» (مجمع البيان، ج9، ص330 )
و موید این برداشت اخیر، کاربردهای دیگر این کلمه است که در همین معنای «رفعت داده شده» [بلندمرتبه و رفیع] می باشد؛ یعنی در آیه «في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ؛ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» (عبس/13-14) که وصف «صُحٌف» است و یا در آیه «فيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ» (غاشیه/13) که وصف سریر [= تخت سلطنتی] ها، ویا در آیه «وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» (طور/5) که در وصف سقف است.
▪️همچنین ماده «رفع»به معنای پخش کردن و منتشر کردن و ابلاغ به دیگران به کار رفته است (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص424) که ظاهرا در مورد خبری به کار میرود که از دیگران مخفی مانده باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص360) و ظاهرا وجه تسمیهاش همین است که با بالا آوردن آن خبر، آن را در معرض دید همگان قرار میدهیم. و شاید کاربرد این کلمه در آیه «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (انشراح/4) از همین باب باشد
▪️ماده «رفع» هم در امور مادی به کار میرود و هم در امور معنوی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص183)؛
🔸در امور مادی،
▫️ هم در جایی که چیزی از جایی که هست بالاتر برده شود به کار میرود: «وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ» (بقره/63 و 93) ، «فيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ» (غاشیه/13)؛ « وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ» (یوسف/100)
▫️هم در جایی که بر ارتفاع چیزی افزوده شود: «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ» (بقرة/127)؛
▫️و هم در مورد بالا بردن صدا «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِ» (حجرات/2)
▪️و در امور معنوی،
▫️هم در مورد بالا بردن مقام و منزلت و درجه معنوی افراد: «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ» (آل عمران/55) ، «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» (اعراف/176) ، «وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا» (مریم/57) ، «وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» (بقره/253) ، «نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ» (انعام/83؛ یوسف/76) ، «رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» (انعام/165؛ زخرف/32) ، «نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ» (76) ، «رَفيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ» (غافر/15) ، «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» (مجادله/11)
▫️هم بالا بردن یاد آنان، و در واقع، خوشنام کردن آنان: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (انشراح/4)
▫️و هم درباره بالا رفتن عمل صالح: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» (فاطر/10)
▪️و مواردی هم هست که اگرچه ظهور اولیهشان ناظر به امور مادی و دنیوی است؛ اما ظهور جدی در رفعت معنوی و ملکوتی و ترفیع مقام و منزلت هم دارند، مانند بحث از رفعت آسمان و آسمانها: «اللَّهُ الَّذي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» (رعد/2) ، «وَ السَّماءَ رَفَعَها» (الرحمن/7) ، «رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها» (نازعات/28) ، «وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ» (غاشیه/18) (مفردات ألفاظ القرآن، ص360-361)
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه بحث از ماده «رفع»
🔸از تفاوتهای »رفعت» و «ارتفاع» با «صعود» در این است که «صعود» صرفا در مورد رفعت زمکانی به کار برده میشود و حتما در آن حرکت کردن به سمت بالا لحاظ شده است؛ در حالی که ماده «رفع» این دو قید ضرورتی ندارد چنانکه مثلا می گویند «ارتفع في المجلس» ویا «رفعت مجلسه» (الفروق في اللغة، ص179 )
▪️کلمه «رفیع» از همین ماده هم صفت مشبهه است که دلالت بر ثبوت صفت برای صاحب آن دارد؛ یعنی کسی که هیچ جهت خفض و پستی در او وجود ندارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص184 )
و ظاهرا هم در معنای لازم (کسی که رفعت دارد) و هم در معنای متعدی (رفعتدهنده) به کار میرود، چنانکه استعمال تعبیر «رفیع الدرجات» در مورد خداوند (رَفيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ؛ غافر/15) را هم به معنای «بالا برنده درجات» (درجات انبیاء و اولیاء؛ یا رافع سماوات سبع) و هم به معنای «عالی الصفات» دانستهاند (مجمع البيان، ج8، ص805 )
▫️در تفاوت «رفیع» و «مجید» گفتهاند «مجید» آنجایی است که رفیع در علو شأن خود باشد؛ و تاکید آن بر عظمت و کرامت درونی خود شخص است. (الفروق في اللغة، ص179-180 )
📿ماده «رفع» و مشتقات آن 29 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
🔹خافِضَةٌ رافِعَةٌ
این عبارت را به لحاظ نحوی چند گونه میتوان تحلیل کرد:
🍃الف. سادهترین تحلیل نحوی این دو کلمه آن است که آنها را خبر برای مبتدای محذوف بگیریم (هی خافِضَةٌ رافِعَةٌ)، آنگاه این جمله میتواند:
🌱الف.1. جواب شرط برای «اذا» باشد؛ یعنی تقدیر کلام این است: اذا وقعت الواقعة؛ فهی خافضةرافعة» (مجمع البيان، ج9، ص323) و یا تفسیر جواب باشد؛ یعنی تقدیر کلام این است که «اذا وقعیت الواقعه، خفضت أقواما و رفعت أقواما» و این عبارت «هی خافضة رافعة» بر این جواب دلالت می کند (الجدول في إعراب القرآن، ج27، ص110).
🌱الف.2. استیناف بیانی باشد [یعنی یک مطلب جدید درباره قیامت را بیان میکند که به لحاظ نحوی ربطی به جمله قبل ندارد] (الجدول في إعراب القرآن، ج27، ص110).
🌱الف.3. حال باشد برای «الواقعة».
🍃ب. میتوان این دو کلمه را عطف به «کاذبة» دانست. (مفاتيح الغيب، ج29، و ص386)
🍃ج. میتوان این دو کلمه را صفت برای «کاذبة» دانست. (مفاتيح الغيب، ج29، و ص386)
✅توضیح معانیای که در هریک از این حالات متصور است در تدبر 3 خواهد آمد.
@yekaye
☀️زهری میگوید از امام زين العابدين عليه السّلام شنیدم که فرمودند:
هر كس به وعدههاى خدا تسلى پيدا نكند جانش در حسرتهاى بر دنيا پاره پاره مىشود؛ به خدا سوگند، دنيا و آخرت مانند دو كفه ترازو است كه هر كدام پایین رود ديگرى را بالا برد؛ سپس اين آيات را قرائت فرمودند «آن واقعه چون واقع شد؛ در وقوعش دروغی [در کار] نیست؛ فروآورنده است» به خدا سوگند اعداء الله را به جانب آتش فرو آورد کند «[و] رفعتبخش» به خدا سوگند اولیاء الله را به جانب بهشت رفعت دهد.
سپس حضرت روى به يكى از اهل مجلس كرد و فرمود:
تقوای الهی پیشه کن و در طلب [دنیا] میانهروی کن و آنچه را كه آفريده نشده طلب مکن؛ كه هر كس آنچه را که آفريده نشده بطلبد دلش از حسرت پاره پاره مىشود و بآنچه ميجوید دست نیابد. سپس فرمود: و چگونه میتوان به چيزى كه آفريده نشده دست يافت!
آن مرد گفت: چيزى كه آفريده نشده است چگونه مورد طلب واقع مىشود؟
فرمود: كسى كه ثروت و اموال و گشایش را در دنيا ميطلبد، برای رسیدن به راحتی است که اینها را میطلبد؛ در حالی که راحتی و آسایش نه برای دنیا آفریده شده است و نه برای اهل دنیا. به هیچ كسى از دنیا پیمانهای ندادند مگر اینکه دو برابرش حرص به او دادند؛ و هر كه از دنيا بيشتر بهرهای به او رسد، فقر و نيازمندىاش در دنیا فزونتر خواهد بود؛ زيرا در نگهدارى اموالش نیازمند مردم میشود و به هر وسيلهاى از وسايل دنيوى نیاز پيدا ميكند. پس در ثروت دنيا راحتی و آسايش نباشد؛ لیکن شيطان در فرزند آدم وسوسه ميكند كه «جمع كردن مال مایه راحتی و آسايش است» در حالی که با این وسوسهاش او را به زحمت در دنیا و حسابرسی در آخرت میافکند.
سپس فرمودند: اما اولیاء الله هرگز در دنیا به خاطر دنيا به زحمت نیفتادند؛ بلكه در دنيا براى آخرت زحمت كشيدند
سپس فرمود: بدانید! كسى كه غم روزى خورد بر او گناهی نوشته مىشود؛ این چنین گفت حضرت عيسى مسيح به حواريين؛ همانا دنيا پلى بيش نيست از آن بگذريد و به آبادياش مشغول نشوید.
📚الخصال، ج1، ص64-65
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ مَنْ لَمْ يَتَعَزَّ بِعَزَاءِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلَى الدُّنْيَا حَسَرَاتٍ وَ اللَّهِ مَا الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ إِلَّا كَكِفَّتَيِ الْمِيزَانِ فَأَيُّهُمَا رَجَحَ ذَهَبَ بِالْآخَرِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ» يَعْنِي الْقِيَامَةَ «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ؛ خافِضَةٌ» خَفَضَتْ وَ اللَّهِ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ إِلَى النَّارِ «رافِعَةٌ» رَفَعَتْ وَ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ إِلَى الْجَنَّةِ.
ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى رَجُلٍ مِنْ جُلَسَائِهِ فَقَالَ لَهُ: اتَّقِ اللَّهَ وَ أَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ وَ لَا تَطْلُبْ مَا لَمْ يُخْلَقْ فَإِنَّ مَنْ طَلَبَ مَا لَمْ يُخْلَقْ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ حَسَرَاتٍ وَ لَمْ يَنَلْ مَا طَلَبَ! ثُمَّ قَالَ: وَ كَيْفَ يُنَالُ مَا لَمْ يُخْلَقْ!
فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ كَيْفَ يُطْلَبُ مَا لَمْ يُخْلَقْ؟
فَقَالَ: مَنْ طَلَبَ الْغِنَى وَ الْأَمْوَالَ وَ السَّعَةَ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّمَا يَطْلُبُ ذَلِكَ لِلرَّاحَةِ وَ الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِي الدُّنْيَا وَ لَا لِأَهْلِ الدُّنْيَا إِنَّمَا خُلِقَتِ الرَّاحَةُ فِي الْجَنَّةِ وَ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ وَ التَّعَبُ وَ النَّصَبُ خُلِقَا فِي الدُّنْيَا وَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا؛ وَ مَا أُعْطِيَ أَحَدٌ مِنْهَا جَفْنَةً إِلَّا أُعْطِيَ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَيْهَا وَ مَنْ أَصَابَ مِنَ الدُّنْيَا أَكْثَرَ كَانَ فِيهَا أَشَدَّ فَقْراً لِأَنَّهُ يَفْتَقِرُ إِلَى النَّاسِ فِي حِفْظِ أَمْوَالِهِ وَ يَفْتَقِرُ إِلَى كُلِّ آلَةٍ مِنْ آلَاتِ الدُّنْيَا فَلَيْسَ فِي غِنَى الدُّنْيَا رَاحَةٌ وَ لَكِنَّ الشَّيْطَانَ يُوَسْوِسُ إِلَى ابْنِ آدَمَ أَنَّ لَهُ فِي جَمْعِ ذَلِكَ الْمَالِ رَاحَةً وَ إِنَّمَا يَسُوقُهُ إِلَى التَّعَبِ فِي الدُّنْيَا وَ الْحِسَابِ عَلَيْهِ فِي الْآخِرَةِ.
ثُمَّ قَالَ ع كَلَّا مَا تَعِبَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا بَلْ تَعِبُوا فِي الدُّنْيَا لِلْآخِرَةِ.
ثُمَّ قَالَ: أَلَا وَ مَنِ اهْتَمَّ لِرِزْقِهِ كُتِبَ عَلَيْهِ خَطِيئَةً كَذَلِكَ قَالَ الْمَسِيحُ عِيسَى ع لِلْحَوَارِيِّينَ إِنَّمَا الدُّنْيَا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوهَا وَ لَا تَعْمُرُوهَا.
@yekaye
☀️2) حدیث قدسیای در بسیاری از کتب تفسیری عرفا نقل شده است و مرحوم مجلسی هم آن را درشرح من لایحضره الفقیه آورده است، که خداوند متعال فرموده است:
اولیای من تحت قبه من [در برخی نقلها: تحت قبای من] هستند؛ و غیر من کسی آنان را نمیشناسد.
📚تفسير المحيط الأعظم (سید حیدر آملی)، ج4، ص181 ؛
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج9، ص285؛
كشف الأسرار، ج4، ص406، ج10، ص345؛
تفسير ابن عربي، ج1، ص402؛
تفسير غرائب القرآن (نظام الدین نیشابوری)، ج2، ص58، ج5، ص97 و 564، ج6، ص252
فی حدیث القدسی، قال الله تعالی:
أوليائي تحت قبابی [قبائي] لا يعرفهم غيري.
@yekaye
یک آیه در روز
970) 📖خافِضَةٌ رافِعَةٌ 📖 ترجمه 💢 فروآورنده [و] رفعتبخش؛ سوره واقعه (56)، آیه 3 1398/12/9 4 رج
.
1️⃣ «خافِضَةٌ رافِعَةٌ»
انسانها با ایمان و عمل خویش موقعیت خویش در عالم را رقم میزنند؛
اما چون در نظام دنیا، امور اعتباری روی حقایق را پوشانده،
🔻چهبسیار انسانهایی که در اثر ایمان و عمل صالح در نظام عالم رفعت یافتهاند؛ اما در نظام اعتباری جهان، مظلومانه به فرودست رانده شدهاند و کسی بدانها اعتنایی نمیکند؛
🔺 و از آن سو، چه بسیار کسانی که با کفر ورزیدن و یا اعمال ناصالح خویش جایگاه پست و خواری را برای خود در نظام عالم رقم زدهاند، اما با سوءاستفاده از نظام اعتباری دنیا، واقعیت را وارونه جلوه داده، کاری کردهاند که موقعیتهای رفیع دنیوی نصیبشان شود.
🔆اما وقتی آن واقعه، که واقعیت بتمامه قرار است آشکار شود، واقع گردد؛ یعنی واقعیت خود را بنمایاند،
در آن واحد هم فروآورنده است و هم رفعتبخش؛
🔺آنکه واقعا شایسه رفعت بوده ولی فرورانده شده بود، رفعتش پدیدار میشود؛
🔻و آنکه واقعا خوار بوده و با سوءاستفاده رفعت یافته بود، به خواریاش برمیگردد.
@yekaye
یک آیه در روز
970) 📖خافِضَةٌ رافِعَةٌ 📖 ترجمه 💢 فروآورنده [و] رفعتبخش؛ سوره واقعه (56)، آیه 3 1398/12/9 4 رج
.
2️⃣ «خافِضَةٌ رافِعَةٌ»
فریفته جایگاه دنیوی انسانها نشویم،
📛نه رفعت و بلندمرتبگی افراد در دنیا (چه به لحاظ پست و مقام، چه به لحاظ شهرت و ثروت، و ...) دلیل بر رفعت واقعی آنهاست؛ و
⭕️نه دونپایگی افراد در دنیا نشانگر دونپایگی واقعی آنها.
🤔اتفاقا اولیای خداوند در دنیا ناشناختهترند و کمتر مورد توجه و اقبال واقع میشوند. (حدیث2)
در واقع،
قیامت، هنگامه فروپاشی پندارها و تجلی حقایق است:شکست و سقوط عدهای و پیروزی و صعود عدهای دیگر.
📚(تفسیر نور، ج9، ص418)
@yekaye
یک آیه در روز
970) 📖خافِضَةٌ رافِعَةٌ 📖 ترجمه 💢 فروآورنده [و] رفعتبخش؛ سوره واقعه (56)، آیه 3 1398/12/9 4 رج
.
3️⃣ «خافِضَةٌ رافِعَةٌ»
در نکات ادبی بیان شد که دست کم سه تحلیل نحوی برای این تعبیر فرض دارد.
اکنون با توجه به هریک ببینیم مراد از این تعبیر چیست؟
🍃الف. این تعبیر را میتوان خبر برای مبتدای محذوف دانست (یعنی: هی خافضة رافعة) و توضیحی درباره قیامت است؛ آنگاه:
🌱الف.1. از ابن عباس نقل شده که مقصود این است که برخی را پایین میآورد و برخی را بالا میبرد؛ و از حسن و جبائی نقل شده که گفتهاند یعنی برخی را به سوی آتش جهنم فرو میآورد و برخی را به سوی بهشت بالا میبرد؛ و معنای جامع این است که بدکارانی که در دنیا جایگاه رفیعی داشتند را پایین میکشد و با فرستادن به جهنم آنان را خوار میکند، و خوبانی که در دنیا خوار و ذلیل بودند را با فرستادن به بهشت رفعت میبخشد.
(مجمع البيان، ج9، ص324؛ مفاتيح الغيب، ج29، ص384)
🌱الف.2. تعبیری استعاری است برای نشان دادن زیر و رو شدن نظام مشهود دنیا و آشکار شدن باطن امور و کنار رفتن پردهها؛ که معلوم میشود عزت و شکوه اهل کفر و فسق سراسر ذلت است؛ و ذلت و فرودستی متقین سراسر عزت است.
(الميزان، ج19، ص116)
🌱الف.3. اشاره است به زلزلهای که رخ میدهد و شدت و عظمت واقعه قیامت، و مضمونش همانند مضمون آیه «فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها» (حجر/74) میباشد که اشاره دارد به این که امور بلندمرتبه را پست و اشیای پست را بلندمرتبه میسازد چنانکه در ادامه آیه توضیح میدهد که زمین فرودست را میلرزاند و به اندازه کوهها بالا میآورد و کوههای برافراشته خرد و همسطح زمین میکند و بدین ترتیب زمین پست و کوه برافراشته همسطح میگردند.
🌱الف.4. ...
🍃ب. چه بسا بتوان آن را عطف به «کاذبة» دانست، آنگاه یعنی:
🌱ب.1. همان طور که وقتی قیامت واقع شود در مورد وقوعش هیچ کسی که بتواند آن را دروغ بشمرد در کار نخواهد بود، همچنین هیچکسی که بتواند آن را پایین یا بالا کند و تغییری در روند آن ایجاد کند که امر پستی را برتر نشاند ویا امر بلندمرتبهای را پست کند در کار نخواهد بود.
(اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص384 ؛ و ص386)
🌱ب.2. ...
🍃ج. چه بسا بتوان آن را صفت برای «کاذبة» دانست، بویژه اگر «کاذبة» را صفت برای «نفس» محذوف بگیریم (لیس لوقعتها نفسٌ کاذبة؛ توضیح در جلسه قبل، تدبر4.الف.1) آنگاه:
🌱ج.1. تاکیدی است بر عدم امکان کذب درباره آن؛ یعنی برای وقوع قیامت، دروغگویی که بخواهد آن را تکذیب کند ویا مطلب آن را بالا و پایین کند، در کار نخواهد بود؛
(مفاتيح الغيب، ج29، و ص386)
🌱ج.2. تقویت مطلب در عدم امکان دروغگویی است؛ یعنی نهتنها کسی نمیتواند آن را تکذیب کند بلکه حتی نمیتواند در بیان واقعیت آن، ذرهای کم و زیاد کند
(مفاتيح الغيب، ج29، و ص386 )
🌱ج.3. ...
@yekaye